اولین وبسایت تخصصی دنیای نغمهی یخ و آتش: westeros.ir آدرس فیس بوک ما: facebook.com/Game.Of.Thrones.Persian.FanPage آدرس پیج اینستاگرام ما: instagram.com/westeros.ir آدرس توئیتر ما: twitter.com/Westerosir ادمین : @sis311
چه شد که سر باریستان سلمی، کسی که آخرین مدعی خاندان بلکفایر را کشت، کسی که سر دانکن بلند قامت را شکست داد، بزرگترین شوالیهی هفت پادشاهی، در دربار شاه اخراج شد؟
حتی در کتاب سفید، تاریخ همواره طور دیگری روایت شده و حقیقت همیشه جایی محو و ناپدید میشود.
#باریستان_سلمی
#فکت
#Fact
#Barristan_Selmy
@Westerosir
تیریون: «در مورد دوستهامون در شورا بگو.»
خواهرش به در زل زد. «مگه چه عیبی دارند؟»
تیریون: «پدر ظاهرا علاقهاش رو به اونا از دست داده. وقتی ازش جدا شدم، فکرش این بود که سر اونا کنار سر لرد استارک چه منظرهای داره.» روی میز به جلو خم شد.
«از وفاداریشون اطمینان داری؟ بهشون اعتماد داری؟»
سرسی با تشر گفت: «من به هیچکس اعتماد ندارم. بهشون احتیاج دارم. پدر فکر میکنه که اونا بهمون نارو میزنن؟»
تیریون: « بیشتر یک شکه.»
سرسی: «چرا؟ چی میدونه؟»
تیریون شانه بالا انداخت. «میدونه که سلطنت کوتاه پسر تو، یه سری اتفاقات طولاتی از حماقت و ضایعه بوده. این مطرح میکنه که کسی داره به جافری توصیههای خیلی بدی میکنه.»
سرسی نگاه جستوجو گرایانهای به او انداخت. «جاف کمبود توصیههای خوب نداشته. همیشه خود رای بوده. حالا که پادشاهه، باور داره که باید هر کار که دوست داره بکنه، نه هر کار که ازش بخوان.»
تیریون: «تاجها اثر عجیبی روی سری که زیرشونه میذارن.»
کتاب دوم نزاع شاهان
#نقل_قول
#کتاب
@Westerosir
امروز ۲۷ ژوئن تولد ۳۳ سالگی «اما دِآرسی» بازیگر نقش ملکه رینیرا تارگرین است.
تولدش رو تبریک میگیم و براش آرزوی سلامتی و موفقیت در زندگی و حرفهی بازیگری رو داریم.
تولدت مبارک ملکهی سیاه🖤
#بازیگران
#HBD
@Westerosir
جان اسنو: کاش میتونستم باهات بیام. فکر کنم این یه خداحافظیه.
تورموند: هیچوقت نمیدونی کی وقت خداحافظیه!
#نقل_قول
#سریال
#Got
@westerosir
پینوشت: دوستان و همراهان وستروس امیدوارم هرجا که هستین تندرست و سلامت باشید. این پست گذاشتیم به یاد همهی دوستان آزاداندیشی که به خاطر محدودیتها نمیتونن آنلاین بشن.
نام مادر الیسنت هرگز در کتابها مشخص نشده و فقط یک بار به طور گذرا از او یاد شده است: «سِر اوتو همسر و فرزندانش را با خود به دربار آورد و سالهای باقیماندهی عمر پادشاه جهریس را وفادارانه به او خدمت کرد.»
مجموعهی تلویزیونی خاندان اژدها جزئیاتی به این شخصیت افزود؛ از جمله این که او در آغاز سلطنت پادشاه ویسریس اول درگذشت و نامش "الری فلورنت" بود.
در جهان روایتشدهی سریال، الری زنی مؤمن بود و دلیل دینداری الیسنت نیز به او نسبت داده میشود.
نشان خاندان فلورنت، روباهی در میان گلهای آبی است. الیسنت نیز در جوانی لباسهای آبی رنگ میپوشید که در کنار موهای قهوهای و قرمزش، نشان خاندان مادرش را تداعی میکرد.
سرگذشت ملکه #الیسنت_هایتاور را در ویکی وستروس بخوانید.
#ویکی
#Fact
#Wiki
#Alicent_Hightower
@Westerosir
الیسنت هایتاور خطاب به شورای سبز
اگان و برادرانش پسران مشروع پادشاه هستند و در مقایسه با بچههای حرامزادهی [رینیرا] ادعای بهتری نسبت به تاج و تخت دارند. دیمون بهانهای پیدا خواهد کرد تا همهی آنها را به کام مرگ بفرستد. حتی هلینا و [فرزندان] کوچکش را. هرگز فراموش نکنید یکی از این استرانگها چشم ایموند را کور کرد. بله او پسرکی بیش نبود، اما پسر، پدرِ مَرد است و حرامزادهها ذاتاً هیولا هستند.
- میدانی وقتی اولدتاون پرچمدارانش را به جنگ فرا میخواند، چراغ برج دیدهبانی هایتاور با چه رنگی میدرخشد؟
+ سبز! 💚
سرگذشت ملکه #الیسنت_هایتاور را در ویکی وستروس بخوانید.
#ویکی
#Wiki
#Alicent_Hightower
@Westerosir
@Wikiwesterosir
مت اسمیت از مدل موی تارگرین ها متنفره 😂
#مت_اسمیت
#دیمون_تارگرین
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
🥶 واکنش جُرج آر.آر. مارتین به انتقادات پیاپی طرفداران
مارتین در پستی در وبلاگ شخصیاش نارضایتی خود را از خوانندگانی ابراز کرد که فکر میکنند جلد ششم این مجموعه، یعنی «بادهای زمستان» هرگز به پایان نخواهد رسید.
او روز چهارشنبه در پستی در وبلاگ رسمیاش، در ابتدا در حال معرفی همکاریاش با یک پروژه انیمیشنی بود که ارتباطی با دنیای فانتزی مشهورش نداشت. اما در ادامه، فرصتی پیدا کرد تا خطاب به طرفداران شکاک «نغمهای از یخ و آتش» صحبت کند:
بعضی از شما از این حرفها ناراحت خواهید شد، درست مثل همیشه که از هر چیزی که اینجا مینویسم و مربوط به وستروس یا «بادهای زمستان» نیست عصبانی میشوید. شما از من یا از این کتاب قطع امید کردهاید. میگویید که من هیچوقت «بادهای زمستان» را تمام نمیکنم. و اگر هم تمام کنم، هیچوقت «رویای بهار» را نخواهم نوشت. و اگر هم بنویسم، ارزش خواندن نخواهد داشت. باید یک نویسندهی دیگر را بیاورم تا بهجایم کار را ادامه دهد... بههرحال بهزودی خواهم مرد، چون خیلی پیر شدهام. من علاقهام را به «نغمهای از یخ و آتش» سالها پیش از دست دادهام. دیگر برای نوشتن اهمیتی قائل نیستم، فقط نشستهام و پولم را خرج میکنم.
من مجموعه کتابهای Wild Cards را هم ویرایش میکنم، ولی شما از آنها نیز متنفر هستید. شاید از همهی چیزهایی که تا حالا نوشتهام نفرت داشته باشید؛ از آنهایی که جایزهی هوگو بردهاند یا نبردهاند، از داستانهایی مثل آوازی برای لیا، مرگ در روشنایی، پادشاهان شن، دیو و دلبر، این برج خاکستر، شهر سنگی و همچنین آنتولوژیهایی مثل مریخ کهن، زهرهی کهن، یاغیان، جنگجویان، و زنان خطرناک که با دوستم گاردنر دوزوا ویرایش کردهام.
میدانم که برایتان هیچکدام از اینها مهم نیست. فقط «بادهای زمستان» برایتان مهم است. بارها و بارها به من گفتهاید.
اما موضوع این است که برای من همهی آنها اهمیت دارند. و وستروس و «بادهای زمستان» هم برایم مهماند. استارکها و لنیسترها و تارگرینها، تیریون و آشا، دنی و دنریس، اژدهایان و دایروُلفها... همهی آنها برایم مهماند. بیشتر از آنچه که تصورش میکنید.
اولین جلد از مجموعهٔ محبوب و پرطرفدار «نغمهٔ یخ و آتش»، بازی تاج و تخت، منتشر شد. یک تجربهٔ بینظیر از دنیای فانتزی، هیجان و ماجراجویی.
کاملترین و دقیقترین ترجمه و ویراستاری موجود بههمراه تصاویر رنگی و جذاب
این کتاب در دو نسخهٔ ویژه و با چاپ نفیس عرضه شده است:
نسخهٔ جلد سخت (گالینگور)
نسخهٔ جلد شومیز
با طراحی اختصاصی و کاغذ سبک
آدرس سایت:
https://www.chatrangpub.com/
لینک اینستاگرام:
https://www.instagram.com/chatrangpublication
لینک تلگرام:
/channel/chatrangpub
رد پای یک زن در قتل پرنس لوسریس ولاریون
جالب است بدانید در کتاب آتش و خون آمده است که هنگامی که پرنس ایموند تارگرین در آستانه ی درگیری با لوسریس ولاریون بود و او را تهدید کرد که یا چشم او را می گیرد یا جان او را، لرد بوروس براتیون بر سر پرنس ایموند فریاد کشید و به او گفت که: « در این جا نه، او به عنوان پیک آمده است. من نمی خواهم خونی زیر سقفم ریخته شود.» بنابراین نگهبانان خود را میان دو شاهزاده قرار داد و لوسریس ولاریون را از تالار مدور به حیاط قلعه، جایی که اژدهایش آراکس زیر باران چنبره زده بود و انتظارش را می کشید، مشایعت کردند.
در این جا فاجعه رخ داد، گفته شده است اگر به خاطر آن دخترک، ماریس براتیون نبود، شاید این قضیه به همان جا ختم می شد.
دختر دوم لرد بوروس که از دیگر خواهرانش خوش چهره تر نبود، از آن که ایموند آنان را به او ترجیح داده، خشمگین بود. ماریس از شاهزاده با صدایی خوش آوا پرسید: « چشمت را گرفته و یا یکی از تخم هایت را؟ خوشحالم خواهرم را انتخاب کردی. من دوست دارم شوهرم همه ی اعضایش را داشته باشد.»
دهان ایموند تارگرین از شدت خشم در هم فرو رفت، بار دیگر به لرد بوروس براتیون رو کرد و از او اجازه ی مرخصی خواست. لرد استورمزاند، شانه ای بالا انداخت و پاسخ داد: «وقتی زیر سقف من نیستی نمیتوانم به تو بگویم که چه بکنی و چه نکنی.»
پس پرنس ایموند به دنبال پرنس لوسریس رفت و او را به قتل رساند. ماشروم مدعی است که جسد پرنس لوسریس به ساحل آورده شد و پرنس ایموند چشمانش را از حدقه در آورد و آن را در بستری از جلبک دریایی تقدیم بانو ماریس کرد، اما این ادعا کمی اغراق آمیز به نظر می رسد.
کتاب آتش و خون
#کتاب #تاریخ
#نقل_قول
@Westerosir
⚡️شبکهی HBO سه بازیگر اصلی سریال #هری_پاتر را معرفی کرد.
❍ دومینیک مکلافلین در نقش هری پاتر
❍ آربلا استنتون در نقش هرماینی گرنجر
❍ الیستر استوت در نقش ران ویزلی
#Harry_Potter
@Westerosir
رینیس تارگرین خطاب به الیسنت:
تو عاقلتر از اونی هستی که فکر میکردم... الیسنت هایتاور.
یه ملکه بهایی که مردمش باید بدن رو لحاظ میکنه.
و با اینحال هنوز هم درگیر خدمت به آقایانی. پدرت، شوهرت، پسرت. تو میل به آزادی نداری. بلکه به دنبال پنجرهای در دیوار زندانت هستی. تا حالا نشده خودت رو روی... تخت آهنین تصور کنی؟
افکار ایرون گریجوی:
او به گونهای از مقابل چشم کلاغ گریخته بود که انگار هنوز موجودی ضعیف است؛ اما وقتی که موجها از روی سرش گذشتند، بار دیگر به یادش آوردند که آن مرد، مرده است.
من دوباره از دریا متولد شدم، یک مرد سرسختتر و قویتر. هیچ انسان فانیای نمیتوانست او را بترساند، همانطور که تاریکی نمیتوانست، نه بیشتر از استخوانهای روحش. استخوانهای خاکستری و خوفناک روحش. صدای باز شدن یک در، جیغ یک لولای زنگزده.
کتاب چهارم؛ ضیافتی برای کلاغها
#نقل_قول
#کتاب
@Westerosir
استنیس براتیون: مردان خوب و شریفی برای جافری میجنگند، با این اعتقاد غلط که اون پادشاه به حقه. یک شمالی ممکنه همین رو در مورد راب استارک بگه. ولی این لردهایی که دور برادر من جمع شدن میدونستند که او غاصبه. دلیلشون برا پشت کردن به پادشاه حقیقیشون چیزی بهتر از رویای قدرت و افتخار نبوده و برای من مشخص شده که اونها چی هستند. عفوشون کردم، بله بخشیده شدند ولی فراموش نشدند.
کتاب دوم، نزاع شاهان
#نقل_قول
#کتاب
#Got
@Westerosir
هزار و یک دلیل بر نقض فرضیه «تیریون ممکنه پسر شاه دیوانه باشه.»
جنا لنیستر به تایوین گفته بود:
از بین تمام بچههات، تیریون بیشتر از همه شبیه توست
نویسندهی «ویچر» وعدهی کتابهای جدیدی را داد!
«برخلاف جُرج آر.آر. مارتین، وقتی میگویم مینویسم، واقعاً مینویسم!»
اخیراً آندژی ساپکوفسکی، نویسندهی مجموعهی ویچر، در جشنوارهی کتاب اوپوله حضور یافت و در یک نشست دربارهی موضوعات مختلفی صحبت کرد؛ از جمله نوشتن کتابهای جدید، آزادی خلاقانه در اقتباسها و موارد دیگر. ساپکوفسکی سال گذشته کتاب «چهارراه کلاغها» را در لهستان منتشر کرد که قرار است در سپتامبر امسال در ۱۹ کشور دیگر نیز منتشر شود. با این حال، او آماده است تا باز هم داستانهای جدیدی از دنیای ویچر بنویسد.
در ابتدای بحث، حتی قبل از آنکه کسی سوالی بپرسد، ساپکوفسکی اعلام کرد که قطعاً کتاب جدیدی خواهد نوشت و در اینباره مقایسهای با وضعیت رمان ناتمام جُرج آر.آر. مارتین یعنی «بادهای زمستان» انجام داد:
اگر کسی در جمع بخواهد این سوال را بپرسد، از همین حالا جواب میدهم: بله، کتاب جدیدی خواهم نوشت. نگران نباشید. نیازی به ترس نیست. و برخلاف جُرج آر.آر. مارتین _ که اتفاقاً او را شخصاً هم میشناسم _ وقتی میگویم چیزی خواهم نوشت، حتماً این کار را میکنم.
ببینید، بین خودمان باشد، من کاملاً درکش میکنم. چون اگر کسی با من چنین رفتاری میکرد _ مثلاً سریالی از روی کتابهایم میساخت و از داستانهایی جلوتر میرفت که من هنوز ننوشتهام _ من هم به این فکر میافتادم که «دیگر چه فایدهای دارد؟» وقتی قبلاً ساخته شده، دیگر چه معنی دارد بنویسی؟ درست است که اقتباس از آثار نویسنده کار قشنگی است، اما وقتی هنوز چیزی نوشته نشده و طرف خودش آن را ادامه میدهد؟ این دیگر بیانصافی است.
من آن انیمه را ندیدهام، متأسفم. خب، دیگر کاری نمیشود کرد. فیلم قانونهای خودش را دارد و نتفلیکس قانونهای خاص خودش را هم دارد. ولی خب… آیا واقعاً میخواهیم بحث کنیم که کدام نسخه بهتر است؟ خوشحالم که نمیخواهیم، چون مثلاً من میدانم کدام نسخه بهتر است.
اسم من در تیتراژ پایانی میآید. یعنی اگر چیزی مثبت بگویم، همه میگویند: «خب معلوم است، خودش را تحسین میکند!» اگر هم منفی بگویم، میگویند: «احمق!» پس بهتر است چیزی نگویم.
در مورد اقتباسهای دیگر هم، بستگی دارد؛ بعضی خوب از آب درآمدند، بعضی نه. همانطور که گفتم، من آدم تصویرگرایی نیستم. آنچه مینویسم را در ذهنم تصویرسازی نمیکنم. برای من فقط کلمه است، فقط حروف. پس وقتی تصویری از آن میبینم، گاهی شگفتزده میشوم، چون اصلاً انتظارش را نداشتم.
و همهی اقتباسها، ذاتاً بصری هستند. در نتیجه، داریم در دنیای تصویر کار میکنیم. و خب، اختلاف نظر پیش میآید. معمولاً هم به چنین جملهای ختم میشود: «تو هیچی از هنر تصویری نمیفهمی.» و خب، من هم ساکت میشوم، چون راست میگویند، من واقعاً هیچی از هنر تصویری نمیدانم.
یکبار در جمهوری چک با هری هریسون در یک همایش صحبت میکردم. خدا رحمتش کند.
هری به من گفت: «فیلم سوئیلنت گرین را دیدهای؟» گفتم: «بله.» گفت: «میدانی این فیلم براساس رمان من «جا باز کنید! جا باز کنید!» ساخته شده؟» گفتم: «بله، رمانش را هم خواندهام.» گفت: «خب، نظرت دربارهی فیلم چیست؟» گفتم: «افتضاح بود.» گفت: «آره، من هم همین فکر رو میکنم، افتضاح بود.»
بعد گفتم: «هری، پولش رو پس دادی؟» گفت: «نه.» گفتم: «خب، پس دیگه حرفی نزن!» ماجرا همین است دیگر.
به نظر من، مارتین هنوز هم نمینویسد، احتمالاً چون از اینکه ادامه داستان را بدون او ساختند، دلخور شده. ولی شرط میبندم پولش را پس نداده؛ میدانید، دنیا همینطور کار میکند. خود من هم [پول را] پس نمیدادم!
پس از مرگ راب استارک زمانی که روس بولتون به وینترفل میرسد متوجه میشود که قلعهی مخروبه یعنی وینترفل حالا پناهگاهی برای تعدادی از اهالی شده است. روس به آنها میگوید که اگر به او خوب خدمت کنند، او نیز بخشنده خواهد بود. به این ترتیب از آنها به عنوان نیروی کار برای بازسازی وینترفل استفاده میشود.
پس از تکمیل کار روس بولتون در نهایت بیرحمی همه آنها را به دار میآویزد و به گفته خودش بخشنده نیز بوده است، چرا که هیچ یک را پوست نکنده است.
#کتاب
#فکت
#Fact
@Westerosir
یادداشتهای قدیمی جورج آر.آر مارتین در سال ۱۹۹۹، نشان میدهد او ابتدا قصد داشته شخصیت «الیسنت هایتاور» را «لیسا هایتاور» بنامد.
سرگذشت ملکه #الیسنت_هایتاور را در ویکی وستروس بخوانید.
#ویکی
#Wiki
#Alicent_Hightower
@Westerosir
هیچوقت خواب، آسان به چشمان تیریون لنیستر نیامده بود. در کل روی آن کشتی خواب به ندرت به سراغش میآمد، گرچه هر از گاهی آنقدر شراب مینوشید تا برای مدتی از هوش برود. حداقل رویا نمیدید؛ به قدر کافی برای یک زندگی کوتاه رویا دیده بود. حماقتهایی مثل: عشق، عدالت، دوستی و شرافت؛ همینطور رویای قدبلند بودن. حالا تیریون میدانست که همهی آنها فراتر از دسترسش بودند؛ ولی هنوز نمیدانست که فاحشهها به کجا میروند.
کتاب پنجم رقصی با اژدهایان
امروز ۱۱ ژوئن تولد ۵۶ سالگی «پیتر دینکلیج» بازیگر توانمند نقش تیریون لنیستر است.
تولدش رو تبریک میگیم و براش آرزوی سلامتی و موفقیت در زندگی و حرفهی بازیگری رو داریم.
تولدت مبارک غول لنیستر💙
#نقل_قول
#کتاب
#HBD
@Westerosir
شاهزاده آلیسا تارگرین بعد از اولین اژدها سواری اش: هر دو دوشیزه بودیم، اما اکنون هر دو سواری دادهایم!
آلیسا تارگرین برای اولین بار در پانزده سالگی سوار بر اژدها شد و اژدهای او ماده اژدهایی سرخرنگ به نام میلیس بود که تا پیش از این کسی سوارش نشده بود.
کتاب آتش و خون
#نقل_قول
#کتاب
#Fact
@Westerosir
تیریون با لبخندی کج گفت: «اعلیحضرت روش منحصر به فردی برای جذب علاقهی زیردستهاش داره. باز هم خواستهی جافری بود که سر باریستان سلمی از گارد شاهنشاهی عزل بشه؟»
سرسی آه کشید: «جاف میخواست کسی به خاطر مرگ رابرت سرزنش بشه. واریس سر باریستان رو پیشنهاد کرد. چرا که نه؟ به جیمی فرماندهی گارد شاهنشاهی و یه جا در شورای کوچک رو داد و به جاف اجازه داد که به سگش استخوان بندازه. خیلی به سندور کلگین علاقه داره، ما آماده بودیم که به سلمی زمین و خونهی قلعه مانند پیشنهاد بدیم، بیشتر از چیزی که پیرمرد احمق لیاقت داشت.»
تیریون: «شنیدم که اون پیرمرد احمق دو تا از ردا طلاییهای اسلینت رو، که میخواستند جلوی دروازه لجن دستگیرش کنند کشته.»
خواهرش ناراضی به نظر میرسید. «جانوس باید افراد بیشتری میفرستاد. اون قدر که ازش انتظار میره با کفایت نیست.»
تیریون با نکته سنجی به او یادآوری کرد: «سر باریستان فرماندهی گارد رابرت براتیون بود. اون و جیمی تنها بازماندههای هفت نفر ایریس تارگرین هستند. مردم عامی در موردش همونطور صحبت میکنند که دربارهی سروین سپر آینهای و پرنس ایمون شوالیهی اژدها صحبت میکنند. به نظرت وقتی باریستان بیباک رو در کنار راب استارک یا استنیس براتیون ببینید چی میگن؟»
سرسی به کنار نگاه کرد. «اینو در نظر نگرفته بودم!»
تیریون: «پدر متوجه شد. برای همینه که من رو فرستاد. برای پایان بخشیدن به این حماقتها و رام کردن پسر تو.»
کتاب دوم نزاع شاهان
#نقل_قول
#کتاب
@Westerosir
الیسنت هایتاور خطاب به دربار ویسریس تارگرین اول
سر کریستون از شاهدخت در برابر دشمنانش محافظت میکند، اما چه کسی از شاهدخت در برابر سر کریستون محافظت میکند؟
رتبهبندی قویترین خاندانها (غیر تارگربن) در زمان رقص اژدهایان؛
از ثروت تا تعداد نیروها و تسلط به دریاها؛
در نهایت ترازوی قدرت روی کدام جبهه سنگینی میکرد؟
#فکت
#خاندان_اژدها
#HOTD
@Westerosir
فکر میکنی میتونی مچ مارتین رو بگیری؟
گفته شده که درحال حاضر توی وستروس ساخت فولاد والریایی غیرممکنه و راز ساختش رو هیچکس نمیدونه،
ولی چطوریه که استادان وستروس، زنجیرهایی از جنس فولاد والریایی دارن؟
#مصاحبه
#مارتین
@Westerosir
تصاویر دیگری از بازیگران نقشهای هری پاتر، هرماینی و ران
#هری_پاتر
#Harry_Potter
@Westerosir
جرج آر. آر. مارتین دوباره مشغول پروژهای جدید شده که باز هم «باد های زمستان» نیست!
جرج آر. آر. مارتین در حال کار روی یک پروژه ی جدید هست.
این پروژه یک انیمیشن اقتباسی از داستان هرکول که «دوازده کار سخت» نام دارد.
طرفداران بازی تاج و تخت نگران این هستند که این موضوع چه معنایی برای کتاب «بادهای زمستان» دارد.
تنها چیزی که ما از جرج آر. آر. مارتین میخواهیم، اینه که اون کتاب لعنتی رو تموم کنه. اما اون همیشه درگیر یه پروژهی فرعی دیگهست، بهجای اینکه مشغول تکمیل «بادهای زمستان» باشه. باتوجه به پایان سریال «بازی تاج و تخت» و نارضایتی طرفداران از پایان آن، خیلیها امید دارن که با خواندن کتابها بتونن به یک نتیجه و آرامش برسن؛ اما بهنظر میرسه مارتین برنامههای دیگهای توی ذهنشه.
آخرین چیزی که اونو مشغول به خودش کرده، یه فیلم انیمیشنی دربارهی هرکوله. طبق گزارش هالیوود ریپورتر، مارتین بهعنوان تهیهکننده مشترک به پروژهی «دوازده کار سخت» پیوسته؛ فیلمی که قراره داستان دوازده کار سخت هرکول رو بازگو کنه. این فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام نوشتهی هوارد والدروپ هست که روایت داستان رو به میسیسیپیِ دههی ۱۹۲۰ منتقل کرده و طراحیهای تصویری اون رو هم استودیوی «بلو اسپیریت» که سازندهی «سامورایی چشم آبی» بوده، انجام میده.
مدیرعامل شرکت «لایون فورج اینترتینمنت»، دیوید استوارد، گفته:
«اگه کسی باشه که قدرت داستانهای حماسی و فرنچایزهای گسترده رو درک کنه، اون جرج آر. آر. مارتینه. با «دوازده کار سخت»، داریم افسانهای قدیمی رو از دیدی تازه و غنی از لحاظ فرهنگی بازآفرینی میکنیم. این فقط یه بازگویی نیست، این یه برداشت نوآورانهست، چیزی که مخاطبها تا حالا همانند اون رو ندیدن؛ ریشهدار در تاریخه ولی افسانه رو به قلمرویی ناشناخته میبره.»جزئیات زیادی از این پروژه در دست نیست، اما احتمالاً طرفدارهای «بازی تاج و تخت» از شنیدن این خبر ناراحت میشن. البته مارتین احتمالاً داره روی کتاب هم کار میکنه، ولی سابقه نشون داده که این پروژه اولویت اصلیش نیست. در واقع، مارتین خودش «باد های زمستان» رو "نفرین" خودش نامیده.
«این نفرین زندگی منه. شکی نیست که «بادهای زمستان» تا کنون ۱۳ ساله که عقب افتاده. من هنوز دارم روش کار میکنم. دورههایی هست که پیشرفت دارم، ولی بعد یه چیز دیگه حواسمو پرت میکنه.»با توجه به اینکه مارتین حالا ۷۶ سالشه، نگرانی واقعی بین طرفدارها وجود داره که شاید اون هرگز نتونه این سری رو قبل از مرگش تموم کنه.
«شاید حق با اونا باشه. نمیدونم. ولی من الان زندهام! و به نظر میرسه هنوز سرحالام!»
سریال فانتزی «چرخ زمان» (The Wheel of Time) پس از سه فصل توسط سرویس پرایم ویدئو لغو شد. این سریال که اقتباسی از مجموعه رمانهای رابرت جردن و برندون سندرسون بود، در سال ۲۰۲۱ آغاز شد و در ابتدا بهعنوان یکی از موفقترین آثار اصلی آمازون شناخته میشد، با بیش از ۱۰۰ میلیون بیننده در سراسر جهان.
با این حال، فصل سوم که در مارس ۲۰۲۵ پخش شد، با وجود استقبال منتقدان و افزایش کیفیت روایت، نتوانست موفقیتهای قبلی را تکرار کند و بهسرعت از جدول ۱۰ برنامهی برتر نیلسن خارج شد. هزینههای بالای تولید و کاهش تعداد بینندگان از دلایل اصلی لغو سریال عنوان شدهاند.
#چرخ_زمان
#The_Wheel_of_Time
#اخبار
@Westerosir
عدالت چیز مضحکی است برای فقرا آن چیزی است که بسته به میزان علاقه و احساسات ارباب محلیشان آنها را زنده نگه میدارد.
برای مشاهده این ویدیو، به وستروس مدیا مراجعه کنید.
هایتاورهای اولدتاون خانوادهی اشرافی و کهن، با تباری خالص بودند.
هنگامی که شاه پیر، شاه جهریس، اوتو هایتاور را به عنوان دست شاه جدید برگزید، همه موافق بودند که او مردی تواناست، هرچند کمکم هنگامی که دست شاه ویسریس شد بسیاری او را مغرور، بیادب و متکبر دانستند.
گفته میشد سر اوتو هر چه بیشتر خدمت میکند، مغرورتر میشود و بسیاری از رفتارهای او معترض شدند و از دسترسی او به تخت آهنین گله میکردند.
در اواخر عمر شاه جهریس، سر اوتو دختر جوان و پانزده سالهاش، الیسنت را همراه همیشگی شاه کرده بود. دختر جوان غذای پادشاه را برایش میبرد، برای او کتاب میخواند و کمک میکرد حمام کند و لباس بپوشد.
ماشروم در نوشتههایش فراتر رفته و ادعا میکند خواندن تنها خدمتی نبود که الیسنت به شاه پیر در اتاق خواب ارائه میداد!
همانطور که بعدها مجددا با نقشه سر اوتو، بانو الیسنت به شاه ویسریس نیز خدمت کرد.
عدهای به پاکی او شک بردند و گفتند او پیش از مرگ ملکه ایما هم شاه را به بستر خود میبرده است. این اتهامات هرگز اثبات نشدند اما ماشروم نیز در نوشتههایش همینها را تکرار میکند.
در نهایت چشم ویسریس او را گرفت و قصدش را برای ازدواج با دختر هجده ساله و دوست داشتنیِ دست شاه، اعلام کرد.
#فکت
#خاندان_اژدها
#کتاب
#HOD
@westerosir