vieeyanapay | Unsorted

Telegram-канал vieeyanapay - دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

-

❕❔تاحالا کسی فهمیدَتِت؟! هدف ما بر آن است تا جدیدترین مباحث روانکاوی و تحلیلِ حوزه تخصصی روان را برسی و تدریس نماییم #دکتر_زهرا_حاج_رحیمی|متخصص روانکاوی رواندرمانگر Instagram: ravandarmani_psycho ☎️09103504320(skype؛call;sms)

Subscribe to a channel

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

صمیمیت اصیل
صمیمیت اصیل به‎مرورزمان اتفاق می‌افتد و دوطرفه است. این نوع صمیمیت براساس اعتمادی است که دو طرف از طریق رفتار باثبات، متناسب و هم‌خوانی حرف‌ها و عمل‌شان به‎مرورزمان به دست می‌آورند و نمی‌توان سرعت آن را زیاد کرد. اعتمادسازی یعنی درمورد خودمان اطلاعات بدهیم و بعد ببینیم طرف مقابل با این اطلاعات چه کار می‌کند و سپس خودمان را با آن تطبیق دهیم. اگر او به نظرمان امن و مطمئن رسید، به‎مرورزمان اطلاعات بیشتری درمورد خودمان می‌دهیم. اگر هم به نظرمان مطمئن یا امن نبود، عقب می‌کشیم و دیگر اطلاعات نمی‌دهیم.

صمیمیت عجولانه
صمیمیت عجولانه یک تعامل سطحی یا ارتباط مصنوعی بین دو نفر است. این ارتباط شدید اغلب زمانی اتفاق می‌افتد که کسی که هیجان‎های دیگران را به بازی می‌گیرد می‌خواهد خیلی سریع صمیمی شود و وانمود می‌کند طعمه‌ای که انتخاب کرده نیمۀ گم‌شده‌اش است و نقش یک شریک عاطفی جذاب و دوست‌داشتنی و بی‌نقص را بازی می‌کند که شیفتۀ طعمه شده است. او طوری وانمود می‌کند که از همۀ چیزهایی که طعمه دوست دارد خوشش می‌آید و از چیزهایی که طعمه دوست ندارد هم خوشش نمی‌آید؛ درنتیجه طعمه اصلاً حس نمی‌کند که این رابطه عجولانه است، اتفاقاً حس می‌کند همه‌چیز به‌شکل باورناپذیری درست و بی‌نقص است و او درنهایت شریک عاطفی بی‌نقصش را پیدا کرده و بلیت بخت‌آزمایی را برده است.

برخی از کسانی که احساسات دیگران را بازی می‌دهند صمیمیت عجولانه را با هدف رسیدن به یک «منبع» انجام می‌دهند (مثل پول، رابطۀ جنسی، مسکن، ماشین، جایگاه اجتماعی، تصویر اجتماعی و یا بادکردن ایگوی‌شان...). آن‌ها این کار را از طریق ایجاد یک رابطۀ مصنوعی و ارزیابی آسیب‌پذیری‌‌‌های طعمه در این مسیر و بهره‌برداری از آن‌ انجام می‌دهند. آن‌ها چیزهایی را به طعمه‌شان می‌گویند که می‌دانند طعمه دوست دارد بشنود که معمولاً شامل این موارد است: قول‌‌های توخالی، چاپلوسی، و دادن امید‌‌های واهی مبنی بر اینکه می‌توانند تغییر کنند.

یادتان باشد که تقریباً هر کسی (چه نارسیست باشد چه نباشد) در حدود سه ماه اول آشنایی بهترین رفتارها را از خودش نشان می‌دهد _ خصوصاً آن‌هایی که خیلی جذاب‌اند. بنابراین، چیزی که در این مدت از آن‌ها می‌بینید خود واقعی‌شان نیست، بلکه کسی است که آن‌ها می‌خواهند شما فکر کنید هستند.


از کتاب خروج از مه
ترجمۀ حامد حکیمی
در دست چاپ

👉@hamedhakimi8

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

🧤برسی فیلم رها|وقتی #تنبیه حس بودن میدهد.
🧶شباهت این فیلم با دزد دوچرخه


ارائه:زهرا حاج رحیمی


شما دوستان میتوانید نظراتتون رو با من به اشتراک بگذارید
۰۹۱۰۳۵۰۴۳۲۰(sms)

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

۹.فروردرین.
ماه سال "چهار"

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

همیشه چرخ رونده یک خانواده اگر اسیب ببیند(بخوانید پدر)

مابقی اعضا اسیب جدی میبینند

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

[درباره رها]فیلمی که تماشاگر را بر آن میدارد تا قصه را در یک بافت کلی بنگرد تا یک نگاه تکه پاره شده
شاید همین است که مارا بر قضاوت بی رحمانه وا نمیدارد.
اگر در این تعطیلات به دنبال یک فیلم خوب هستید تا یک هفته دست کم شمارا درگیر کند ،[درباره رها] گزینه مناسبی است.
به زودی به برسی و تحلیل آن خواهیم نشست

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://www.amazon.in/Cambridge-Mentalization-Based-Treatment-Psychological-Therapies/dp/1108816274




#معرفی_منبع
#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://psychiatryonline.org/doi/full/10.1176/appi.psychotherapy.20210023



#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://psychologyj.tabrizu.ac.ir/article_16943_ac56808e71774f198cec1a7e8b5a9943.pdf

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

تحلیلی بر استعداد شرم از منظر نظریه های دلبستگی و ذهنی سازی


#منتالیزیشن

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

#معرفی_منبع
#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

#معرفی_منبع
#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC6900007/

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

نام‌ها و عددها را ما به «چیز»ها نسبت می‌دهیم. در واقع، آن‌که گوینده خداحافظی است خودمانیم و آنچه مخاطبِ خداحافظی است هم خودمانیم! ما به سپری‌شدنِ خودمان می‌گوییم عید. به سپری‌شدنِ خودمان می‌گوییم تولد. به سپری‌شدن خودمان می‌گوییم جوانی. به سپری‌شدن خودمان می‌گوییم میان‌سالی. به سپری‌شدن خودمان می‌گوییم پیری و حتی به سپری‌شدنِ خودمان می‌گوییم مرگ. داستان زندگی در این یک جمله خلاصه می‌شود که: «سپری می‌شویم»!

سپری‌شدن یعنی چی؟ اینجاست که دیگر کار ما با کلمات تمام می‌شود. سپری‌شدن، لفظ مشترکی است با معانی متعدد. معنای سپری‌شدن برای هریک از ما متفاوت است. تشابه «مطلق» نداریم. در مسیرمان هم‌سفر و هم‌سر و هم‌مقصد و هم‌پیمان و... داریم اما دامنِ زندگی را با نخِ تنهایی دوخته‌اند. گل‌گل‌هایی داریم از مصاحبت و انس اما زمینه پارچه، تنهایی است.

خداحافظ هزار و چهارصد و سه. سلام ما را برسان به تمام سال‌هایی که سپری شدیم. از فردا، نامِ تو هم می‌شود: گذشته! همه آنچه با تو دیدیم و شنیدیم، جایی در جان‌مان رسوب کرده و می‌رویم که هزار و چهارصد و چهار را سپری کنیم. کار ما «عبور» است و سهم ما «عبرت». عبرت، یادگاری است که ما از مسیرِ عبورمان برمی‌داریم. از هزار و چهارصد و سه؛ عبرت چه برداشتی؟

من زندگی را دوست دارم. با همه سختی‌ها. با همه فرازها و فرودها. با همه گندهایی که می‌زنم. با همه خطاهایی که از من سر می‌زند. با تمام وحشت‌هایی که نمی‌گویم. با تمام بغض‌هایی که پشت سکوتی مردانه کتمان می‌کنم. با تمام تکه‌تکه مُردن‌هایی که در آینه می‌بینم و چروک‌ها و شکستگی‌ها. خوشحالم که در صف زندگی، نوبت به من هم رسید. خوشحالم که زاده شدم تا با «حسام» آشنا شوم. تا با شما و انبوهی از آدم‌های دیگر آشنا شوم. تا هستی را تماشا کنم... من زندگی را دوست دارم.

#حسام_ایپکچی
#نوروز_۱۴۰۴

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://www.youtube.com/watch?v=byxOQOCavGY

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

چمدان خالی..

کتاب روی میز باز است؛ اما نمی‌خواند. نگاهش از سطرها سر می‌خورد روی پنجره. بیرون باد پرده‌ها را تکان می‌دهد، بوی خاک مرطوب در هوا پیچیده. صفحه‌ی اینترنت روشن است؛ چند کشور، چند شهر و چند انتخاب.
چمدان روی زمین با زیپ باز، اما هنوز خالی گوشه اتاق افتاده... نفس عمیقی می‌کشد و زیر لب می‌گوید: «آلمان؟ کانادا؟ یا یک جای دورتر؟» اما ته دلش می‌داند که مشکل، انتخاب مقصد نیست.
همیشه می‌خواست برود، از خانه‌ای که هیچ‌وقت خانه نبود. همان دیوارهای بلند، همان اتاق سرد، همان صداهایی که هرگز ساکت نمی‌شدند. یادش می‌آید هفت‌ساله بود، گوشه‌ی اتاق نشسته و صدای جیغ مادرش را می‌شنید: «این زندگی لعنتی رو دوست ندارم!»
و پدرش که با خنده می‌گفت: «پس چرا نمی‌ری؟» اما مادرش نرفت. او هم ماند، اما خانه برایش هیچ‌وقت امن نشد.
حالا که بزرگ شده، چمدانش را باز کرده، آماده شده برای رفتن. اما چیزی درونش - شاید همان کودک کوچک هفت‌ساله - در گوشه‌ای پنهان شده و فقط دلش امنیت می‌خواهد.
باران می‌بارد، نگاهش به پنجره خیره می‌شود. هیچ‌وقت نمی‌توانست بگوید چه می‌خواهد، چون خودش هم نمی‌دانست. «شاید هیچ‌جا خانه نباشد، شاید فقط می‌خواهم از اینجا دور شوم، از همه‌چیز، از همه‌کس.»
اما مگر می‌شود به جایی رفت که هیچ خاطره‌ای از گذشته را همراه نداشته باشد؟ چمدان هنوز خالی است، کتاب روی میز باز مانده، صفحه‌ی اینترنت چشمک می‌زند، اما نمی‌داند کدام جاده او را به خانه‌ می‌رساند.


#داستان_کوتاه
نویسنده:نگین دبستانی


🍓@tajrobeh_life

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

.
اتو کرنبرگ معتقد است که خودشیفتگی (Narcissism)چیزی فراتر از خودبزرگ‌بینی سطحی‌ است؛ بلکه یک ساختار دفاعی پیچیده‌ است که برای محافظت از "خود" در برابر اضطراب‌های عمیق و طاقت‌فرسا شکل گرفته است. این اضطراب‌ها اغلب ریشه در تجربیات اولیه دارند، مثل احساس طرد شدن، نادیده گرفته شدن و مورد بی توجهی قرار گرفتن یا ناتوانی در ایجاد پیوندهای عاطفی امن با مراقبان اولیه.

فرد خودشیفته، برای فرار از این احساسات دردناک (مثل شرم، حسادت یا ترس از وابستگی) یک "خود بزرگ‌نما" (Grandiose Self) می‌سازد. این خودِ ساختگی، تصویری از کمال، قدرت و بی‌نیازی ارائه می‌دهدکه به فرد اجازه می‌دهد، هویت شکننده‌اش را پشت این ماسک پنهان کند.

کرنبرگ تأکید دارد که این افراد در لایه‌های عمیق‌تر، با حسادت شدید و احساس تهی بودن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. حسادت، چون نمی‌توانند خوبی‌ها و موفقیت‌های دیگران را تحمل کنند؛ و تهی بودن، چون این خودِ بزرگ‌نما جایگزین یک هویت اصیل و پایدار نشده است. در نتیجه، زندگی این افراد مثل یک چرخه‌ است: تلاش برای حفظ تصویر ایده‌آل، فروپاشی موقتی در برابر ناکامی‌ها، و بعد بازسازی دوباره‌ی همان دفاع‌ها.

رفرنس:
Kernberg, O. F. (1975). Borderline Conditions and Pathological Narcissism. New York: Jason Aronson.

پ.ن:
اتو کرنبرگ (Otto Kernberg) روانکاو برجسته‌ای است که به‌خاطر نظریه‌هایش درباره‌ی اختلالات شخصیت، به‌ویژه خودشیفتگی و مرزی، شناخته می‌شود.



پیج:https://www.instagram.com/p/DG5Sn2yopFS/?igsh=MW5jeWRlemJreDFsMg==

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

درود به دوستانم
نوروز به کام.

امشب
با تحلیل این فیلم همراه من باشید.

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

مو

ان قدری مهم است که اولین و پایانی ترین سکانس با موهای رها شروع میشود

حتا در تیزر فیلم
به نوع نوشتن"رها" نگاه کنید


مو اما هویت است

#بوردرلاین!!!!

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

سالها پیش سر کلاس استادی ، خاطره ای بیان شد
استاد گفت: برای تخصص علاقمند به پوست بودم اما دیدن یک فیلم مرا به روانپزشکی سوق داد

شاید ابژه انتقالی وینی کات را دوباره باید مرور کرد.

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://psychiatryonline.org/doi/full/10.1176/appi.psychotherapy.20210027




#منتالیزیشن

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

nolte-et-al-2023-the-role-of-epistemic-trust-in-mentalization-based-treatment-of-borderline-psychopathology-3-29.pdf





#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

🎞 شکست ذهنی‌سازی در روابط پرشور و حرارت
🎙 پیتر فوناگی

💎 t.me/HillanClinic
🌐 www.HillanClinic.com
💬 t.me/HillanClinic
📸 instagram.com/HillanClinic

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

اثربخشی آموزش ذهنی سازی بر ظرفیت ذهنی سازی و رضایت زناشویی در متاهلین ایرانی ناراضی

#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

#معرفی_منبع
#دلبستگی
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

#معرفی_منبع
#منتالیزیشن
#MBT

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://jrp.uma.ac.ir/article_1028.html

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

https://pmc.ncbi.nlm.nih.gov/articles/PMC2816926/

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

مهاجرت:
سوگ، شوک و بازآرایی خویشتن


مهاجرت، صرفاً کندن از سرزمینی که در آن زاده شدیم نیست، برکندنِ چیزی از درون است؛ چیزی که تا پیش از آن شاید حتی نمی‌دانستیم که درونمان است! از آن کوچه‌های آشنا، از زبانی که بی‌آنکه بدانیم، عضوی از تنِ ما شده بود، از عطرهای صبحگاهی و رنگِ عصرهایش. این رفتن، شبیهِ بیرون کشیدنِ ریشه‌ای از خاکِ آشنا و انداختنش به زمینی است که نمی‌دانی آیا جان خواهد گرفت یا نه.

و مگر آدمی، هرچه پیشتر می‌رود، کم‌تر به ریشه دواندن ایمان ندارد؟

آنچه در این گذار رخ می‌دهد، چیزی فراتر از دلتنگی‌های معمول است. مهاجرت، تو را از چیزی که هستی جدا نمی‌کند، بلکه ناگهان با فاصله‌ای بی‌رحمانه، تو را رو در رویِ خویشتن می‌نشاند. خودت را در آینه‌ی سرزمینی دیگر می‌بینی، و آنچه می‌بینی، با آنچه بودی و می‌پنداشتی که هستی، همخوان نیست.

دیگر اینجا خبری از تأییدِ ناهشیارِ محیط نیست، از نگاه‌های آشنا، از آیینه‌هایی که تصویری از خویش را به تو بازمی‌گرداندند. در جای تازه، هویت، دیگر داده‌ای پیشین نیست، چیزی نیست که به سادگی در سایه‌ی زبان و عادات و رابطه‌ها محقق شود.

ناگهان می‌بینی که چیزی که روزگاری بدیهی بود، حالا چیزی است که باید از نو بنا شود.

اما این فقدان، این از دست دادنِ آن چیزی که بی‌آنکه بدانی، تو را تو می‌کرد، تنها یک روی سکه است. روی دیگر، همان شوکِ فرهنگی است، همان بُهتی که در مواجهه با جهانی دیگر، در برخوردِ بی‌واسطه با تفاوت، بر تو مستولی می‌شود. جایی که زبانت در گلو گیر می‌کند، رفتارها را نمی‌فهمی، و از آن مهم‌تر، فهمیده نمی‌شوی.

درست همین‌جاست که حسِّ بی‌جایی، آرام‌آرام، درونِ تو خانه می‌کند.

اما این‌همه، در نهایت، به چه می‌انجامد؟ آیا مهاجر، خود را در فرهنگِ تازه بازمی‌یابد، یا در تلاش برای حفظ خویشتن، در گذشته متوقف می‌ماند؟ آیا این از دست دادن‌ها و این ناپایداریِ هویتی، فرصتی است برای آنکه از نو ساخته شویم؟

یا تهدیدی است که ما را میانِ دو جهان، معلق نگه می‌دارد؟

فردیت‌یابیِ سوم:

سلمان اختر از بلوس نقل می‌کند و می‌گوید بلوس، روزگاری از «فردیت‌یابی دوم» سخن گفت، از آن مرحله‌ای در نوجوانی که فرد، خود را از دیگری جدا می‌کند، از خانواده فاصله می‌گیرد و هویتی مستقل بنا می‌نهد. اما آنچه در مهاجرت رخ می‌دهد، چیزی است فراتر از آن: چیزی شبیه یک «فردیت‌یابی سوم». اما نه به معنای بازگشت به گذشته، به معنای چالشِ دوباره‌ی آن چیزی که پیش‌تر تثبیت شده بود.

در مهاجرت، آدمی ناگزیر است که از نو بسنجد:

چه بخشی از خویش را نگاه دارد، چه بخشی را رها کند، و چه چیزی را بیافریند؟ اینجا دیگر هیچ‌چیز مسلم نیست، هویت، دیگر یک تداوم بی‌وقفه نیست، چیزی است که در کشاکشِ هر روزه ساخته و بازساخته می‌شود. آن گذشته‌ای که پشتِ سر گذاشتی، دیگر دست‌نخورده باقی نمی‌ماند، بلکه در پیوند با تجربه‌ی اکنون، دگرگون می‌شود.

این بازخوانیِ گذشته، این جابه‌جایی میانِ چیزی که بوده‌ای و چیزی که می‌توانی باشی، جوهرِ مهاجرت است.


و مگر آدمی، در تمامِ زندگی، چیزی جز یک مهاجر است؟ مگر نه اینکه هر کس، خواه‌ناخواه، روزی از آن خودِ نخستین، از آن جهانِ بی‌دغدغه‌ی کودکی، از آن خانه‌ای که روزگاری بدیهی می‌نمود، هجرت می‌کند؟


آنچه مهاجرت را از هر تغییرِ دیگری متمایز می‌کند، این است که تو را ناگزیر می‌کند که به پرسش‌های بنیادینی که همیشه در پس‌زمینه‌ی ذهن بود، پاسخ دهی. تو را وادار می‌کند بایستی و از خود بپرسی: اینی که اکنون هستم، کیستم؟ از کجا آمده‌ام؟ چه بخشی از من، در دلِ آن گذشته‌ای که از آن گریخته‌ام، جا مانده است؟

و آیا اصلاً راهی برای بازگشت هست؟

یا اینکه تمامِ زندگی، هجرتی بی‌پایان است، هجرت از خویشتن، هجرت از گذشته، هجرت از تصویری که روزگاری از خود داشته‌ای؟

و اگر چنین است، پس چه کسی است که بتواند بگوید اکنون کجاست؟

علی نریمان
/channel/AliNariman

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

🔍 وقتی دلت گرفته اما دلیلش رو نمی‌دونی…

بعضی روزها انگار چیزی درون ما سنگین است. نه اتفاقی افتاده، نه کسی ما را رنجانده، اما یک حس نامرئی، مثل سایه‌ای بی‌صدا، روی ذهنمان نشسته است. این احساس از کجا می‌آید؟ چرا گاهی در خلأی از اندوه گم می‌شویم، بی‌آنکه بفهمیم چرا؟

🧠 ناخودآگاه؛ سرزمینی که در آن گم شده‌ای
ذهن خودآگاه ما تنها سطحی از واقعیت را درک می‌کند، اما در عمق، لایه‌هایی پنهان از خاطرات، احساسات و ترس‌های فراموش‌شده نهفته است. شاید این بی‌حوصلگی امروز، پژواک یک زخمی باشد که سال‌ها پیش در کودکی شکل گرفته، اما هنوز در سکوت نفس می‌کشد.
لحظاتی که احساس می‌کنی «بی‌دلیل» ناراحتی، در واقع لحظاتی هستند که ناخودآگاهت تلاش می‌کند چیزی را از عمق تاریکی به سطح بیاورد—چیزی که روزی برای تحملش، مجبور شدی فراموشش کنی.

🛡️ دفاع‌های روانی؛ سرپوشی که ترک خورده
مکانیزم‌های دفاعی مثل سرکوب، انکار یا عقلانی‌سازی، سال‌ها به ما کمک می‌کنند دردهای عاطفی را نادیده بگیریم. اما این سرپوش‌ها ابدی نیستند. گاهی یک لحظه سکوت، یک جمله ساده، یا حتی یک رایحه آشنا، سد این دفاع‌ها را می‌شکند و سیلی از احساسات کهنه را به سطح می‌آورد—بی‌آنکه ما دقیقاً بدانیم چه چیزی درونمان بیدار شده است.
شاید حس ناخوشایند امروزت، بخشی از وجودت است که سال‌ها نادیده گرفته‌ای؛ کودکی که ترسید، رنج کشید، اما فرصتی برای حرف زدن نداشت.

🔮 ندای درونی؛ آنچه نیاز داری بشنوی
ما همیشه در حال تغییر هستیم. احساسات مبهم و ناخوشایند، نه دشمن، بلکه پیام‌رسان‌هایی از اعماق ذهن‌اند. شاید این حس، دعوتی است برای کندوکاو درونت، برای روبه‌رو شدن با چیزی که از آن فرار کرده‌ای.
🖊 چطور با این حس روبه‌رو شویم؟
1️⃣ مقاومت نکن. سعی نکن این احساس را فوراً سرکوب کنی یا با حواس‌پرتی از آن فرار کنی. به آن فضا بده.
2️⃣ یادداشت کن. بدون سانسور، هر چه در ذهنت می‌گذرد روی کاغذ بیاور. شاید معنایی را کشف کنی که در ابتدا پنهان بود.
3️⃣ به لحظه نگاه کن. این حس از کجا آمده؟ آیا چیزی، حتی یک خاطره قدیمی، آن را فعال کرده است؟
احساسات ما، دروازه‌هایی هستند به سوی لایه‌های عمیق‌تر وجودمان. گاهی تنها کاری که باید بکنیم، این است که به آن‌ها گوش دهیم…
@insight_daily_psychology

Читать полностью…

دانشسرای تخصصی روانکاوی "ویانا"

«اغلب بخشیدن خودت سخت ترین نوع بخشیدنه.»

📚پسرک، موش کور، روباه و اسب
✍🏻چارلی مکسی


@tajrobeh_life

Читать полностью…
Subscribe to a channel