نظرات و پیشنهادات جهت بهبود کیفیت کانال @MahdiRazagh52
سیارهی ما اما به شدت نیاز دارد به افرادصلح ساز آدمهای شفا بخش، التیام بخشان، ، قصه گوها و انسانهای عاشق از هر نوع به افرادی نیاز دارد که در سرزمین های خود،خوب زندگی کنند سیاره ما به افرادی احتیاج دارد که شجاعتی اخلاق مدارانه،داشته باشند که مایل به پیوستن به نبرد برای ساختن جهانی قابل سکونت و انسانی باشند. و این ویژگی ها ارتباط چندانی با "موفقیت؛" آن طور که ما آن را تعریف کرده ایم ندارد".
از کتاب سواد زیست محیطی برای آموزش کودکانمانان اثر دیدید اور
.
نسیمِ صبح
مگر میوزد ز جانبِ دوست؟
که مهربانیاش
از جنسِ مهربانیِ اوست
فضای سینه
میانبارم از هوای سحر
مگر نه هر چه که
از دوست میرسد نیکوست؟!
#حسین_منزوی
با درود...
لبخند و تر و تازگی بامداد،پیشکش
دوستان مهرورز و نیکو نهاد..
به هر لحظه
🌹
.
هر کسی گر عیب خود دیدی ز پیش
کی بدی فارغ وی از اصلاح خویش
غافلاند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر
#مولانا مثنوی دفتر دوم
خیلی پیام داره از دست ندین
.
یادمان باشد به دل کوزه ی آب،
که بدان سنگ شکست
بستی از روی محبّت بزنیم!
تا اگر آب در آن سینه ی پاکش ریزند
آبرویش نرود!
یادمان باشد فردا حتما،
ناز گل را بکشیم
حق به شب بو بدهیم
و نخندیم دیگر
به ترکهای دل هر گلدان!
و به انگشت نخی خواهیم بست،
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد.
#فروغ فرخزاد
.
از هرچه که آنخوشست نهی است مدام
تا ره نزند خوشی از این مردم عام
ورنه می و چنگ و روی زیبا و سماع
بر خاص حلال گشت و بر عام حرام
#مولانا رباعی ۱۱۳۹
#عصر آخر هفتتون مفرح
تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام، همدم شبم یار آنچنان اس
🌙
.
دست خواهش چون صدف
مگشای پیش خاکیان
هرچه میخواهد دلت از عالم بالا طلب
#صائب تبریزی از ۸۵۵
.
من همان شب که تو از دست برفتی گفتم
که سرم بی تو
فراموش کند بالین را
#عماد_فقیه
شب خوش بیدار دلان و
رهروان نور و سپیده دمان
.
رقیب گفت بر این در چه میکنی
شب و روز؟
چه میکنم؟
دل گم کرده باز میجویم...
#شیخ اجل سعدی از قصیده ۴۱
لحظات به میل و دل
.
رقیب گفت بر این در چه میکنی
شب و روز؟
چه میکنم؟
دل گم کرده باز میجویم...
#شیخ اجل سعدی از قصیده ۴۱
دلتان به مهر شبتون خوش
.
صبح از پس کوه روی بنمود ای دوست
خوش باش و بدان که بودنی بود ای دوست
هر سیم که داری به زیان آر که عمر
چون درگذرد نداردت سود ای دوست
#عطار مختار نامه ۵۷
با درود،فرخ بادتان بامداد و پگاه...
منش امروز و آیین فردا،
عشق باد و شفقت و مهربانی.
به همه مخلوقات و آفریده ها
🌹
══🔻══ ❥
♦️نـقــش مـعــنــا
◉ NaghshMa@na
♦️هفــت شـهر عـشــق
◉ HaftshahreEshgh
🔺🔺
.
چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم
نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی
پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم
به قدم چو آفتابم به خرابهها بتابم
بگریزم از عمارت سخن خراب گویم
چو ز آفتاب زادم به خدا که کیقبادم
نه به شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم
#مولانا از غزل ۱۶۲۱
با درود،
دل مردمان دریا؛
چهره ها، شاداب از فروغ مهر و
چشمها،روشن از امید برای امروز و فردا.
و هربامداد،... تا همیشه
.
بند جانم ز خم سلسله
موی کسی ست
زخم جانم ز کمان خانه
ابروی کسی ست
شب ز غم چون گذرانم
منِ تنها مانده؟
ای خوش آنکس که شبش
تکیه به پهلوی کسیست...
#امیرخسرو_دهلوی از غزل ۲۲۲
شب خوش با آرزوی
فرداهایی به خوش بویی نرگس
و خوش رنگی ارغوان برای همه مردمان
🌹
دکتر ویکتور فرانکل لوگوتراپ (معنا درمانگر) ، دوستانی که علاقه به مطالعه دارند پیشنهاد میکنم کتاب انسان در جستجوی معنا رو بخونن
یازده سال پیش به پیشنهاد دوستی این کتاب رو خوندم کمک کننده بود
چقدر عرفان ما طریقت بی درد زندگی کردن و به زیستن رو در خودش داره
بقول شیخ اجل سعدی
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
انسان آگاه خودش رو میبینه
غافلان دیگران رو
.
صبح از راه رسید!
سبدش پر ز گل خورشید است..
نگهش آینهی امید است..
هم نفس با همه مرغانِ خوش الحانِ سحر،
نغمه خوانِ غزلِ توحید است
صبح آغوش گشودست
بپا خیز و ببین
با نگاهی که پر از مهر و صفاست
بهخدا صبح قشنگ است قشنگ
باغِ پر نقش خدا رنگ به رنگ ...
#سهراب_سپهری
با درود.
بامداد آدینه فرخ بادا و شادمان،
از بهمن و بهمن گان؛
از نیک اندیشان مردم دوست و
مهربانان مشفق
.
باغ خندان ز گل خندان است
خنده آیین خردمندان است
#جامی(هفت اورنگ)
درود ، آهنگ لحظاتتون شاد و خندان
.
صبح از پس کوه روی بنمود ای دوست
خوش باش و بدان که بودنی بود ای دوست
هر سیم که داری به زیان آر که عمر
چون درگذرد نداردت سود ای دوست
#عطار مختار نامه ۵۷
با درود،فرخ بادتان بامداد و پگاه...
منش امروز و آیین فردا،
عشق باد و شفقت و مهربانی.
به همه مخلوقات و آفریده ها
🌹
.
چون شب آمد باز وقت بار شد
انجم پنهان شده بر کار شد
بیهشان را وادهد حق، هوشها
حلقه حلقه، حلقه ها در گوشها
پای کوبان دست افشان در ثنا
ناز نازان، ربّـــــنا احـییتنا
#مولانا مثنوی دفتر اول
همزادان همدیگرند؛ تاریک و روشنا
در تاریک ترین شب ها،
باید، دل بست و امید داشت،
به لبخند" مهر"در هر سپیده و پگاه..
با آرزوی فردایی روشن و پر نوید
🌹
.
سراینده باش و فزاینده باش
شب و روز، با رامش و خنده باش
چنان رَوْ که پرسَدْت روزِ شمار
نپیچی سر از شرمِ پروردگار
به داد و دِهِش گیتی آباد دار
دلِ زیردستانِ خود شاد دار
که بر کس نمانَد جَهان جاوْدان
نه بر تاجدار و نه بر موبدان
تو از چرخِ گَردان مَدان این ستم
چُن از باد خیزی گذاری به دَم
#فردوسى بخش ۲
"در این روز و لحظات امید اینکه"
همیخواهم از کَردْگار جَهان
شناسندهی آشکار و نهان
که باشد زِ هَر بد نگهدارتان
همهْ نیکنامی بُوَد یارتان
🌹
《 آسمان نوامبر 》 کاری دلنشین و زیبا
از استاد یانے تقدیم دوستان
.
"به تختِ مِهی بر هر آنکس که داد
کند در دل او باشد از داد شاد
هر آنکس که اندیشهی بد کند
به فرجام، بد با تنِ خُوَد کند
از اندیشهی دل کس آگاه نیست
به تنگیْ دل اندر مرا راه نیست
اگر پادشا را بوَد پیشه داد
بود بیگمان هر کس از داد شاد
از امروز کاری به فردا ممان
که داند که فردا چه گردد زمان؟"
#فردوسی
امید که در روز پیشِرو:
"خداوند گیتی، پناه تو باد
زمان و زمین نیکخواهِ تو باد"
ابوحنیفه میگذشت کودکی را دید که در گل مانده بود گفت: گوش دار تا نیفتی
کودک گفت: افتادن من سهل است اگر بیفتم تنها باشم اما تو گوش دار که اگر پای تو بلغزد همه مسلمانان که از پس تو درآیند بلغزند!
#عطار
#تذكرة الاولياء
.
بازآ کز انتظارِ تو هر شب هزار بار
چشمِ امیدواریام از خواب میجهد
#صائب_تبریزی از غزل ۴۳۰۳
شب خوش بیدار دلان و
رهروان نور و سپیده دمان
.
برجَه طرب را ساز کن
عیش و سماع آغاز کن
خوش نیست آن دف سرنگون
نی بینوا آویخته
دف دل گشاید بسته را
نی جان فزاید خسته را
این دلگشا چون بسته شد
و آن جان فزا آویخته
#مولانا از غزل ۲۲۷۵
با درود،
.از بامداد و پگاه؛
تا بی گاه و شامگاه،
زمین،
روشن از فروغ عشق باد
و آگاهی و مهر نگاه
..به هر لحظه.
تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام، همدم شبم یار آنچنان است
موزیک شب🌙
.
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود ! مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود ! عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری نیست ، پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ نو شدن است و دیگرگون شدن. تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق . چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند ؟ عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای همیشه . جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش را ، تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن تکه های تیزِ برَنده ، دیگر جام نیست . احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم ، عشق نیز . بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند…
#نادر ابراهیمی-یک عاشقانه ی آرام