🦋💕🦋 به ترمه ی خیال تو حریرِ شعرِ من، سپید نوشت! تا خودِ بهشت که این دلم، برای تو دل تو هم، برای من ... #عرفان_یزدانی @Termeye_kheyal 🦋💕🦋
خوشحال باش دختر زیبای من!
برو، بدو، پرواز کن،
آرزو کن ، بزرگ شو
درد بکش ،برقص
خوشگذرانی کن،
ولی زندگی کن!
کمی زندگی کن!
#آنا_گاوالدا
از سمت من تمام پنجرههای زندگی
رو به امید باز است
خورشید بازیگوشی میکند
و رشتههای آفتاب را
برای برق انداختن زندگی به زمین میفرستد.
از اینجایی که من ایستادهام،
آدمها را از دریچهی خوشبینی نگاه میکنم
و هیچ زشتی و پلیدی را
در روحِ ظریفشان نمیبینم
میخواهم یکی از آن آدمهایی باشم
که تحول در نگاهشان شکل میگیرد
و همانطور که سهرابِ جان گفت:
«چشمها را باید شست...جور دیگر باید دید!»
#نازیلا_زارع
🌹
🤍✨آدینه تون عالی و شاد
🌸✨گلستانی زیبا تقدیمتان
🤍✨یک دسته ستاره ارمغانتان
🌸✨یک باغ پر از گلهای زیبا
🤍✨تقدیم به قلب مهربانتان
🌸✨دوستان خوبم
🤍✨امیـدوارم
🌸✨ یه جمعه عالی راکنار خانواده
🤍✨و عزیزانتون سپری کنید
🌸✨لحظه هاتون آرام و
🤍✨کاشانه تون پرازمحبت باشه
ای دلیل هستی ام
پرستیدن تو ایمان من است
نقطه به نقطه سلولهای تنم را
در ثانیه های ناب آغوشت تقسیم می کنم
و در سپردن نجوایی بر لب
در چرخش یک رقص در خلوت شبانه
به اقیانوس چشمانت پیوند میزنم
تا تمام عشق خود را به من نشان بدهی
همچون نوری به زندگی ام بتابی
#ثریا_شجاعی_اصل
مـرا دعـوت ڪن
بہ نوشیـدن فنـجانے چاے
و عصـرانہاے ڪنار این شعـرها
تـو شـاملو بخـوان، مـن فـروغ ،
تـو لبخنـد بزن، مـن نڪَاهت میڪنم
ما عشـق را با هـم مینوشیـم !
#عرفان_یزدانی
#عصرتون_دلچسـب
ﻻﯾﻖ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺁﻧﮑﺴﯽ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ کند ﻧﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﺲ ﮐﻨﺪ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻟﻤﺴﺖ ﮐﻨﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﺎﺯﺩ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺭﺍﯾﺪ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺎﺯﺍﺭﺩ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻨﺪﺍﻧﺪ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﺍﺭﺩ...
ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ
ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ!
ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ،
ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻫﺮﮒ ﺣﯿﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﯾﺎﻓﺘﯽ!
و ﺑﻪﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ
ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍﻧﺪﺍﺭد...
#ارنستو_چگوارا
عشق درآمد از درم
دست نهاد بر سرم
دید مرا که بیتوام
گفت مرا که وای تو!
#مولانا
تقصیر تو نبود
خودم نخواستم چراغ ِ قدیمی خاطره ها،
خاموش شود !
خودم شعرهای شبانه اشک را،
فراموش نکردم !
خودم کنار ِ آرزوی آمدنت اردو زدم !
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند،
نه تو چیزی بدهکار ِ دلتنگی ِ این همه ترانه ای !
#یغما_گلرویی
🌸صبح سردیست
🌾دلت گرم و بهاری باشد
🌸به دلت غم نرسد غصه کناری باشد
🌸 درچنین صبح
🌾که هنگامه ی لبخند رسید
🌸به لبت خنده ، دلت پر ز قراری باشد
🌸سلام صبحتون زیبا
🌾امروزتون سرشار از برکت و
🌸آرامش و شادی و خوشبختی
و اين بود
تمام حكايت ما
تو نان شب بودى و من
دستى كه هميشه
خالى به خانه بر مى گشت.
#ايمان_صفری
زيباترين حرفت را بگو !
شکنجهی پنهان سکوتت را آشکاره کن !
و هراس مدار از آن که بگويند،
ترانهای بيهوده میخوانید..
چرا که ترانهی ما،
ترانهی بيهودگی نيست..
چرا که عشق، حرفی بيهوده نيست ...!
#احمد_شاملو
مهربانم امروزت بهترین هاست
برخواستن دوباره را فریاد بزن جانان
بالهایت را بگشا
و به بلندای نگاهم پرواز کن
تو محشری دوست پر قدرتم
تو آتشفشانی از جنس عشق
امروزت را زندگی کن
بخاطر تمام آنانی که در کنارت هستند
امروزت را عاشقانه پرواز کن در آسمان قلبت
تو تولدی دوباره یافتی در صبح
امروز لبخند بزن که زیبایی لبخندت
معجزه ایست از جنس آرامش ...
#م_رستگار
سـلام😊✋
صبح سهشنبه تون بخیر☕️❄️
آرزومندم امروز
دلهاتون به مهر روشن شود🤍
دست پرمهرتون
لبخند و عشق را هدیه دهد😊
و وجودتون پر شود
از عطـر و رنگ خـدا 🤍
می آیی!
در دستانم گل عشق می گذاری
دانه زیتونی سبز چشمهای من
عشق را به تو می بخشد
خنده های زلال تو غزل عاشقانه را
درون قلبم می گستراند
با زبان نگاه می گویم
چقدر از داشتنت دلشادم
چه گرم دوست دارمت....
#ثریا_شجاعی_اصل
تنهایی می شود
تمام شهر را قدم زد
اما دلم پرواز میخواهد
شانه به شانه ی تو ...
#محمد_علیاری
به من بازگرد
که در من جاماندهای!
بگو کدام موج در دریا تهنشین میشود؟
کدام اَبر در آسمان میگَندَد؟
کدام شعر ناگفته میماند؟
فراموش کردنت همین محالهاست!
#حامد_نیازی
مـرا ببـوس بیشـمار!
میخواهـم عطـر لبـانت،
تمـام جانـم را بیـالاید به این عشـق!
مـن که بیمـار تـوام!
آغوشـم را به نـوازش
گَلبرگَ زبانـت سپـردهام ...
.
#عرفان_یزدانی
عصر باشد و ڪمے عطر غزل
یڪ فنجان قهوہ ے تلخ باشد
و صداے مست بنان ڪہ
"آمدے جانم بہ قربانت" می خواند
و قلمے باشد ڪہ پا بہ پاے دلت
دیوانگے ڪند و دلتنگیهایت را ببارد
یڪ نفر هم باشد ڪہ چشم هایش
الهام بخش سرودہ هایت باشد
و بوسہ هایش،
شیرین ڪنندہ ے طعم تلخ قهوہ ات...
#مینو_پیله_چی
#عصرتون_شیرین💞
و چه قدر خسته ام از «چرا؟»
از «چه گونه!»
خسته ام از سؤال های سخت
پاسخ های پيچيده، از کلمات سنگين
فکرهای عميق ،پيچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا...
دلم تنگ می شود گاهی،
برای يک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه ی داغ»
سه «روز» تعطيلی در زمستان
چهار «خنده ی» بلند
و پنج «انگشت» دوست داشتنی!
#مصطفی_مستور
جاده مرا می خواند تو که با منی!
سوار بر اسب سفید تو می رانی
و باد موهایم را به هم می ریزد!
تو می تازی و من می نوازم
به سرانگشتان احساس موسیقی زندگی را
تو آواز می خوانی
و من در آغوشت زندگی می کنم!
تو می خندی و من
از عطر زیر گردنت نفس ، وام می گیرم!
جاده مرا می خواند
با تو، با نوازش دستانت،
با عاشقانه هایت، با ترانه ی همیشگی ات
جاده مرا می خواند، پیچ در پیچ
در دریایی از مِه!
نم بارانی، که آرام آرام
می لغزد بر گونه هایم
در دقایقی که زمان می ایستد
به احترام عشق ...
#عرفان_یزدانی
سخن از روزست
و پنجره های باز و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهده می سوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
و تولد و تکامل و غرور....
#فروغ_فرخزاد
برصورت آسمان طرح عشق بزن
برچشمانت انعکاسی از نور بریز
قدم هايت را پر از عطرگل سرخ کن
رايحه ات را بر لبانم بگذار
تا صبحم میانِ لبخندهايت روشن شود....
#زینب_سادات_حسينی(ترنّم)
تو دوست داشتنی ترین،
نداشته ی زندگی منی!
می ترسم!
نگران چشم های تو می شوم،
که از چشمه های فراوان بنوشند
و در هذیانِ مبهمِ درد غرق شوند!
نگران توام، می ترسم!
انگشت هایت بلرزند
و شانه ات بر روی دیوار اندوه بغلتد
تکان های آغوشت
روی تنهایی سایه بیندازد
و گره ی کوری شود بر روی دست هایت
بدون کلافی از رج کلمات
درون مشت های من!
نگران توام، می ترسم!
قدم هایت از ارتباط شگفت انار
چیزی نداند!
از ترک های ریخته در دامن من
از دانه هایِ سرخِ عشق
از روی اندامِ نفس بریده یِ چشم هایت
بگذرند
با سیلابی از طوفان های ریخته
در لهجه ی شیرین و گسی که بر دهانت
به طعم سیب و خرمالو هم رسیده باشد
نگران توام، می ترسم!
از لبان تو و آوازی که خاموش مانده!
ترنّمی موزون
در تارهای حنجره ات، بی صدا!
در کوک کبوتری که روی بام دلش
از زخم تیرها خون می چکاند!
نگران توام، می ترسم!
که دوستت دارم شعر دیگری شود
واژه هایم خیس شوند!
پلک هایم،
از نوازش خورشید بی تاب بماند!
ابرها در گلوی من آواز بخوانند!
عشق از چشمان تو چکّه کند
نگران توام می ترسم،
که دوستت نداشته باشم
لبخندت در دست و پای بی خیالی
گم شود!
از کثرت حضورت دیوانه نباشم!
تنها اگر تو را روی انگشت هایم
کتابی بدون فرهنگنامه ی عشق
در متن دوستت دارم،
به معنا نرسانده باشد!
دوستت دارم
نگران توام و می ترسم، که ندانی
هنوز در من کسی
با نام تو شعر می خواند!
نگران توام
دوستت دارم!
و این کوتاه ترین عاشقانه ی جهان است
روی انگشت های من
نوازش چشم هایم
در خیال نفس هایی که از تو تا من
در شیار برجسته ی رگ هایم
به نبضِ پراکنده یِ نامِ تو می رسند!
دوستت دارم!
نگران توام!
دوستت دارم
و این بلندترین عاشقانه ی جهان است
دوستت دارم!
نگران توام
می ترسم، که ندانی
هر چه را که از عشق
در سرخرگ حیاتم، از تو شدّت می گیرد ...
#عرفان_یزدانی
لب بستهام
ز هرچه بجز ڪَفتڪَوے تو
دل شسـتهام
ز هرچه بجز نقشِ روے تو
ڪَر بڪَذرے به خاڪم و
ڪَویی تو را ڪه ڪشت
فریاد خیزد از ڪفنم ڪآرزوے تو
#جلالالدینهمائی
حرف می زنی،
سپیده از نگاهت می ریزد!
شهد از لبت می چکد!
عشق می روید از ترنّم لب هایت
زندگی با اجابت بوسه های تو،
بر سجّاده ی دستانم
به آستان مهر رو می کند!
کلامی از تو، اعجاز نام خداست!
شکرانه ای که رو کرده
به طلوع دوست داشتنت ...
#عرفان_یزدانی
شب به شب،
رویای شیرین این بیداری تویی!
آن که شعری ناتمام مانده منم!
دارم قلم را روی این بندها می کشم
تیره می شود!
شعر من نه سیاه است، نه سپید!
مانند خاطراتت خاکستری شده ...
#عرفان_یزدانی
سرد است
روح مرا کنار شقایق بنشانید
و دست و پای دلم را بگشایید
تا نور را ستایش کنم...
#منوچهر_آتشی