1929
🦋💕🦋 به ترمه ی خیال تو حریرِ شعرِ من، سپید نوشت! تا خودِ بهشت که این دلم، برای تو دل تو هم، برای من ... #عرفان_یزدانی @Termeye_kheyal 🦋💕🦋
می خواهم امشب
چشم شعرم را پُر از یاس تو کنم
ماهِ خیالت را قافیه کنم
می خواهم تو را بنویسم
بر شقایق های بارون زده
می خواهم خواستنت را ثبت کنم
بر سر برگ تقویم شب
می خواهم شب را سنجاق کنم
به شُر شُر باران خیالِ تو
می خواهم شهر را بی خواب کنم
اصلا می خواهم تو را شعر کنم
بر بطنِ دفترِ جانم
می خواهم شب را به شب
خودم را به تو و تو را
به نفس خدا بسپارم
#سیامک_جعفری
عشق یعنی:
حجرالأسودِ چشمش
بشود قبله ےِ دل
وَ تو هم مستِ طوافش بشوے..."
#مهناز_نجفی
پیوند خورده ام،
از دریچه ی نگاهت تا صبح، تا آغاز
هر شروعی، یاد توست
در طلیعه ی نور، در تبسّم خورشید
روی زمین، در خنده ی تو
که مرا نگاه می کنی هر بامداد ...
#عرفان_یزدانی
نامِ تُو را ڪہ هِجّے مے‌ڪُنَم،
شعرها در دهانم مست مےڪُنَند!
تُو اَرمغانِ اَثیرےِ ڪُدام شرابِستانے؟!
#آرش_شاهری
داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی جا ماندم
از کشتی ای که رفت و غرق شد!
البته این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن ، دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم
و تو صدایم کنی!
فقط می خواهم بگویم
تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی!
#رسول_يونان
بیا که چشم هایت
آغوش ترین صبح دیدارند ...
#گویا_فیروزکوهی
🌷زیباترین هندسه زندگی
🍃این است که
🌷پلی از امید بسازی
🍃بالاتر از دریای ناامیدی
🌷سلام صبح بخیر
🍃روزتون مملو از شادی و امیدو مهر
گیسوانم را بدست باد سپردم!
تا رویای خیسم را
با ملودی عاشقانه بادهای پاییزی بنوازد!
و من سوار بر باد،
در لابه لای گیسوانِ
پیچ در پیچش گرفتار مانده ام!
چون تیری رها نشده در کمان!
#زهرا_هاشمی
تـو همان صبـحِ سپیــدے
ڪہ ڪَیسـوانِ طلایی خورشیــد را
با مهـــربانی شانہ می‌زنی
تا غـزل ناب ڪَلبـرڪَ‌ها را
بہ آواز ڪَنجشڪ‌هاے رها
در آسمان در آورے تا بخوانند بہ شــوق
و نام زیبایت را عاشقـانہ صدا بزنند
تـو همان خود عشقــی صبحــت عاشقــانہ ...
#روژان_حضرتی
🌷اول هفته تون عالی
🍃الهی حال دلتون خوب
🌷رزق و روزی تون افزون
🍃و ساز زندگیتون
🌷کوک کوک باشـه
🍃خـدایا ...
🌷برای دوستانم رقم بزن
🍃یک هفتـه حال خوب
🌷یک هفتـه آرامش
🍃یک هفتـه سلامتی
🌷یک هفتـه شادی و
🍃یک هفتـه خیر و برکت
خوبم! اما سی سال زنانگی
در مغزم لخته شده است
خوبم! اما ازهویت منزوی یک زن
میان ازدحام اینهمه کوچه رنج میبرم
خوبم! ولی غریبه ی مرموزی شعرهایم را
در گرگ و میش سحرآلود دشت نجوا میکند
خوبم! ولی شعرهایم باهوش ترازآنند
که اینهمه دروغ باورشان شود
#زهرا_سلمانی_زاده
گریســــتم برای ما
که پاییز نیامده ریختیم.
گریستم برای بیدهای خســــته
بیدهای مجنون که هرچه ســبز شوند
ســرو نمی‌شوند...!
#معین_دهاز
تو بودی ابرها را از پشت مِه چیدی
باران را در صدای آسمان آواز دادی
تو بودی که گفتی:
اگر روی انگشت هایم نقطه چین بگذاری
به اسرار عشق پی خواهی بُرد
تو نام مرا بر لبانت ساز زدی
در نگاهم خانه ساختی
تو بودی با آتش لب هایت
و شب چشمانت رسیدی
رسیدم به شهری در تو
تو بودی گفتی : سلام
کنار هم نشستیم
کلمات را خواندیم
عشق ما را دچار کرد
برای هر دوستت دارمی که
بر دهان بوسه زدیم شعر گفتیم
شهدی در تب گفت و گویمان ریخت
شبی ستاره بر خواب هایمان دوختیم
زندگی کردیم
زندگی کردیم ...
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منی
غنای ساده و معصوم شعر ناب منی
رفیق غربت خاموش روز خلوت من
حریف خواب و خیال شب شراب منی
تو روح نقره یی چشمه های بیداری
تو نبض آبی دریاچه های خواب منی
سیاه و سرد و پذیرنده ، آسمان توام
بلند و روشن و بخشنده ، آفتاب منی
مرا بسوی تو جز عشق بی حساب مباد
چرا که ماحصل رنج بی حساب منی
همیشه از همه پرسیده ام ، رهایی را
تو از زمانه کنون ، بهترین جواب منی
دگر به دلهره و شک نخواهم اندیشید
تویی که نقطه پایان اضطراب منی
گُریزی از تو ندارم، هر آنچه هست، تویی
اگر صواب منی یا که ناصواب منی
#حسین‌منزوی
از پرتو آفتاب،
نقشی کشیده شده، بر چهره ات!
من هر صبح،
به شوق دیدن تو، پلک می گشایم!
گیسوانت خوشه های طلایی خورشیدند!
و لبخندت، تلألو نور!
چه قدر گرمای عشقت بر جانم، عمیق است
بانوی سحرخیز صبح!
#عرفان_یزدانی
من برای دوست داشتن آدم های دور و برم
دنبال چیزهای عجیب نمیگردم.
یک نگاه عاشق
یک قلب نگران
یک دست نوازشگر
و یک پای ماندن برایم کافی ست...
#میثم_اسفندیار
هر صبح بهانه‌هاے دلم را
به موسیقے ملودے نور سنجاق میڪنم ...
محبوب بیقرار شعر برڪَرد .!!
میخواهم تمام این غزل ننوشته را
عریان ڪنم براے صبح و دلبرےها
با خورشـید آغوشت ...
#بارانا_حسینی
صبـح اسـت بيـا تـا كـه🌼🍃
غـزل ساز تـو باشم
مسـت مى آن نـرگـس 🌼🍃
شيـراز تـو باشم
بـرخيز تـو اى
مـطلع اشعـار شـبـانـه 🌼🍃
تا وقت سحر
نقطه ى آغاز تو باشم🌼🍃
#حافظ
ســلام عزیـز نازنین🌼🍃
صبح زیبات دلنشین🌼🍃
در سمت توام
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم
هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند …
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود…
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم…
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام…
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست...
#محمد_صالح_علاء
دلم برایت تنگ شده!
این روزها
بغض های ناگهانی ام بیداد می کند!
اینجا کسی نیست جز نبودن تو!
جز روزهایی که غربت نگاهم را
به آشنایی مهربانی ات کشانده!
چقدر صبر کنم
آسمان پاییز بارانی شود؟!
دلم دستی به آسمان بساید؟!
تو باشی و من و سجّاده ای از اشک،
که تکبیرةالاحرام لحظه هایش
سلام تو باشد؟!
چقدر دلتنگم!
چقدر دلم بی قرار شده!
دلیل عشق هستی و حالا
بی دلیل مانده ام از حجم این غم!
بی دلیل مانده هواخواهی ات!
بی دلیل مانده ماندنم!
خدای دوست داشتنی قلب من!
#عرفان_یزدانی
قرار بود
در صبحی روشن، کنارم بنشینی
و با طعم شیرین لبخندهایت،
فنجانم را، لبریز از عشق کنی
من به آمدن صبح ،به آفتاب
به رسم مهربانی خورشید،
به روشنایی زمین دلخوشم
کی برخواهی گشت؟!
#عرفان_یزدانی
وقتى ڪه نيستى
خيابان بوى دلتنگى مى گيرد
و ڪوچه ها خاطراتت را جابجا مى ڪنند
اين بار مثل اشڪ روى گونه هايت
از چشمت افتادم ؛
راهى براى بازگشت نيست
تقدير مثل آخرين بوق تلفن
تو را از من گرفت...
.
#سروش-ڪلهر
قهوه ات را بنوش
بی دغدغه ی فردایی که آمدنش را
هیچ تقویمی تضمین نکرده است!
قهوه ات را بنوش و فکر کن
از گندمزارهای دیروز چه مانده است؟
از باغ های سیب شهریور؟
از شکوفه های انار؟
قهوه ات را گرم بنوش
بی خیال فصلی که در راه است
دیگر زمستان چه می تواند بکند
با برگ هایی که طعم پاییز را چشیده اند!؟
#بهرام_محمودی
چشم هایت ،عدالت محض
حدیث روزانه ی عشق
چشم هایت پلک می گشایند
دستی بالا می رود
عشق تا ولایت شانه هایت
خویش را به آغوش می کشد
#عرفان_یزدانی
بی قراری کنار دلتنگی هایم زانو زده!
من تمام هراس را از تنهایی گرفته ام
تا عشق، حوالی خیالت بنشیند!
روی سطرهای این شعر
دوست داشتنت را به شور در می آورم!
تا بندها کلمات را از زبان شعر تو
به یغما ببرند ...
#عرفان_یزدانی
از دست‌های تو قالبی می‌سازم
و دست‌های مذابم را درون آن می‌ریزم...
#حسین_صفا
پاییز همچون خانه ی پدری می ماند
آدم را به گذشته های دور می برد
به روزی که عاشق شدی
به روزی که تنها شدی
تو را می برد به خاطرات تلخ و شیرینت
پاییز حتی بادش هم که در گوشت بوزد
نجواگر خاطراتت می شود
حال درختان و بارانش بماند ...
#مسلم_علادی
آسمان چشمانت که مهتابی می شود
شب آرام آرام، از راه می رسد
آرامش می بارد از نگاهت
به وقت مهتاب ستاره ها،
گل لبخند را روی لبانت نقش می زنند،
نقره فام
و من آرامش را مي نوشم
از زمزمه مهتابی چشمانت ...
#عرفان‌یزدانی
زيباترين فرشته ى آسمانى من!
خورشيد از فروغ روى تو
پشت ابرها پنهان است
و ماه در وصف صورت ماهوانت
همپاى همه ى ستاره ها
از زيبايى تو حرف مى زنند
خوش آمدى!
شرط مى بندم با توخيلى پيشتر
از بهار، درختها غرق شكوفه مى شوند....
#مجيد_فربد
در این روز خوشگل زیبا🌸
یـک سلام صمیـمی🌷
يك دنـيـا ارادت🌸
يك جام شفق🌷
تقـدیم بــه 🌸
دوستان و🌷
عـزیـزانـی 🌸
که بـهانـه مـهر🌷
و سرآمد ِعشقنـد🌸
هر روزتـون بـخـیـــر 🌷
وجودتان سبـز و سلامت🌸
روزتـون پـر از خیر و بـرکت 🌷