1929
🦋💕🦋 به ترمه ی خیال تو حریرِ شعرِ من، سپید نوشت! تا خودِ بهشت که این دلم، برای تو دل تو هم، برای من ... #عرفان_یزدانی @Termeye_kheyal 🦋💕🦋
امشب به میخانه ی چشمانت
دخیل بسته ام
آغوش پلکهایت را بگشای!
امشب از هوای چشمانت
نفس نفس عشق می نوشم...
#ماریا_خدایاری
مثل پرستویی که مسیر کوچ را فراموش نمی کند
مثل بادیه نشین که ستاره را می شناسد
مثل اندوه که زنِ شرقی را بلد است
مثل شاعر که با کلمه آشناست
فراموشم نکن!
حتی اگر هیچ وقت ،دلت برایم تنگ نشد...
#_فرشته_گیلک
تو را ورق می زنم؛
"عشق" را ،این آیین مقدس را...
و شب را که نقش چشم های توست
آفتابی به روشنایی صبح
تو را ورق می زنم؛
اینجا در حوالی توام
میان عطر پاپیروس لبخندهایت برگ برگ
بر انگشت هایم کتاب کلمات توست.
#زینب_سادات_حسینی(ترنّم)
واژه ها به نام تو به استعاره می نشينند!
در سُرايش رثای تو!
در عصر موهايت!
شب سکوت سنگی عشقی،
که مرا به عجز رسانده است ...
#عرفان_یزدانی
به اندازهٔ کافی خاطره دارم
تا قهوه‌ام را به‌تنهایی در کافه‌ای بنوشم
که همه آن را خلوت می‌پندارند،
امّا با آنانی که نیستند
شلوغ شده است...
#محمود_درویش
صبح است طلوع کن
طلوع کن ای پنهانی ترین زاویه ی نگاهم
تو آنی که همیشه در هر شعر متولد می شوی
پس طلوع کن ..
طلوع کن، میان این قافیه های پر سکوت!
طلوع کن ...
#علیرضا_اسفندیاری
🍁ای صبح دمت گرم
☕️چقدر ناز و قشنگی
🍁الحق که
☕️صفا بخشِ دلِ خسته و تنگی
🍁یا رب
☕️تو در این صبحِ دل افروز مدد کن
🍁تا نرم بسازم
☕️به تبسم دل سنگی
🍁سـلام دوستان
صبح زیباتون بخیر و شادی ☕️🍁
یک روز صبح از خواب بر می خیزی،
ستاره ها را از گیسوانت پایین می ریزی،
ماه را درونِ صندوقچه ی اتاقت می گذاری
از چشمانت ردِّ شب را بیرون کن
امروز صبحِ دیگری ست...
به لبهایت گلهای سرخ بزن
گردنبندی از مرواریدهای دریا..!
ناخن هایت را به رنگِ دلم رنگ کن.
امروز صبح دیگری ست...
مطمئن باش من عاشقِ تو خواهم ماند،
تا باز شب بیاید و کهکشان راه شیری
درونِ وجودت حلول کند..!
#نزار قبانی
امشـب
پیش خــــدا
آرزویی بکن ...
شایــد کـوچکتریــــن
معجـــزه اش تـــــمام
رویـــای تـــــو باشـه
شبتون دلپذیز
کهکشـــــانی غــــزل از چشـــمِ تو گفتیـم و دریــــغ
سهـــمِ ما از شـــبِ چشمــــانِ شما پلـــکی بــــــود..
#مسلم_خزایی
گندم زاران سبز بارور
آسمانهای بی غبار آبی
جویباران زلال جاری
نجابت تو را می ستایند
چشمانت چشمه های جاری نجابتند
و دستانت امتداد سپیدای پاکیها
تصویر نگاهت را بر سر در افق آویخته ام
و هر روز معبر خیال انگیزِ حضورت را
تا تماشای خلسه آمیزِ رویاها می پیمایم ...
#امیرذاکر
سلام صبحتون زیبـا🍁
امروزتان سرشاراز موفقیت
چهرتون همیشه خندان
قلبتون پراز 🍁
عشق و محبت
هوای زندگیتون
گرم و پرنشاط 🍁
و لطف خدا
همیشه شامل حالتون🍁
خدا را چه دیدی شاید آبان
سوگلیِ دلبرانه ی پاییز باشد ،
و پاییز نازدانه ی فصل ها
#نرگس_صرافیان_طوفان
حال و هوای آبان ماه
حال و هوای رهگذری تنهاست
با کوله باری از نرسیدن ها
کوله باری به سنگینی آه !
به ناچاری بغض و من و تو چه بی رحمانه
این همه دلتنگی را
به گردن عشق انداخته ایم !
#سوسن_درفش
خیالم را بردی به دور دست ها
آنجا که موج در دریا ته نشین می شود
و ابر در آسمان، گم
خیالم را بردی به سَرسَرای محبّت
آنجا که گندمزارِ موهایت عطرِ رازقی می دهد
و نوازش دستانت آهنگِ زندگی را ساز می زند!
خیالم را بردی آنجا
که شعر می جوشد از فوّاره یِ قلم
و واژه ها عاشقانه می رقصند!
خیالم را بردی با خودت
و من با بال خیالت، تا تو پرواز می کنم ...
#عرفان_یزدانی
تـــــو يك راز بودی
رازی كه نگفته ماندی
به چشمانت سوگند خوردم
به گيسوانت سجده کردم
درون شعرهايم کشته ات شدم
امير لشکر عاشقان شدم
شهيد تشنه لبهايت شدم
اما همه را تنها سرودم
اما همه را تنها خواندم
ولی تو بدون سرودن
ملکه عاشقان جهان شدی و پرواز کردی
تا من تنها ترين شاعر جهان بمانم
درون كلماتی كه برای تو سرودم
و ديگر نخواندی تو ديگر نخواندی...!
#نزار_قبانی
دلم گرفته ست!
نه دست هایم لبخند می زنند، نه پاهایم!
چشمانم ردّ عبور تو را در این حوالی دیده اند!
دیشب از خودم پرسیدم؛
ماه کجای آسمان خانه دارد؟!
و من در کجای قلب تو؟!
صدایم را گذاشتم رو به روی دلتنگی
برایش چند نُت از خودم خواندم
و فکر کردم، آغوش تو نیست
بوسه های تو نیست، نوازش تو نیست
و من لمسِ جهانم را گم کرده ام!
دیشب در هوای خوش دستانت نفس می کشیدم
جای خوابیدنت میان بازوانم خالی بود!
و من برای تکرار بوسه
به روی دهانت دهان ابرها را بستم،
که باران را بر روی گونه ام نلغزاند!
دیشب می خواستم بگویم؛
"اگر رفتی از کوچه ی آبان
چند نفس ترانه بخوان برای دلم!
و به باد بگو؛ موهایم را نوازش کند"
من برای داشتن تو، با خدا پیمان بسته ام
عشق زیباتر از آن بود،
که سهمم از دنیا آغوش تو باشد!
من قانعم به این فاصله، به ندیدنت
و فکر می کنم مگر خدا نمی داند،
جایت در قلب من کجاست،
که من برای بوسیدنت هر روز به خدا رو می زنم،
وقتی طلوع خورشید چشم هایت
میان طاقی لب هایم
فنجان فنجان عشق می نوشد؟!
#عرفان_یزدانی
🍁ســـلام
☕️صبح تون بی نظیر
🍁تنور دلتون گرم از محبت
☕️زندگیتون سرشار از آرامش
🍁لحظه هاتون زیبا و شاد
☕️و چرخ روزگار به کامتون
بنده ے عشـقت شده ام
پروردگارے می کنـی...!
#معصومه_نصیری
تنیده ام تارهای دوست داشتنم را دور قلبت
بر ضربان قلبت هر روز بوسه می زنم ...
#علی_کلهر
آفتاب ،ریسه بسته به موهایت؛ بانو!
روشنایی می ریزد میان قلبم
عشق طلوع دیگری ست ازسهم روزهای من
یک جرعه از صدای تو،
بوسه ای می شود در گوشه ی چشمهایم
که پلک صبح را در نگاهت
به عطر لبخندهایم کشانده است....
#عرفان_یزدانی
هر روز خورشید را
تا دست هایم پایین می آوری!
در مزرعه ی لبخندها
به چشم هایم سرکشی می کنی!
به کلمات مانده بر دستانم
خیره می شوی!
و من از درّه های پر از خمیازه
به سلامت، با تو عبور می کنم!
بوسه ات، سیب سرخی می شود
آدم می شوم!
نفس هایت را در رگ هایم می ریزم!
حوّا می شوی،
تا هوایت را داشته باشد چشمانِ تَرِ باران!
با این همه شب که می رسد،
خاموش می شوم
من هزار شب بخیر را
به خواب هایت بدهکار می شوم ...
#عرفان_یزدانی
🍁سلام صبحتون بخیر
☕️شروع روزتون پراز خیروبرکت
🍂از خدا میخوام
☕️بهترین ها سهم این
🍁روز تون باشه
☕️شادی تو دلتون
🍂موفقیت همراهتون
☕️خوشبختی هوای
🍁زندگیتون
☕️و صداقت سرمایه تون
🍂و نگاه خدابدرقه راهتون باشه
آمدنت جمعه ها را هم معطّل کرده است!
تو تمام روزهای هفته را پشت سر می گذاری
چه طور نیامدنت را
برای کودک همسایه توجیه کند انتظار،
وقتی حواسش از سمت پیراهن مندرس
و کفش پاره اش پرت می شود؟!
#عرفان_یزدانی
داشتیم بوسھ‌هایمان را
می‌شمردیم ؛ رد پاهاے ما را
باران نمی‌شست برق می‌انداخت
من شڪ ندارم راهی ڪه
با او قدم زده‌ام بعدها
مسیر هزاران دل و
دلدار خواهد شد
#رسول_ادهمى
خورشید بر لب بام نشسته
آسمان آبی ست
چلچله ها می خوانند
دریچه ی صبح، گشوده می شود
زمین به تو لبخند می زند!
#عرفان_یزدانی
گاهی سرم زانوانش را می‌جوید
گاهی موهایم سرانگشتانش را
و گاهی نگاهم لبخندش...
نمی‌دانم کجاست!
دخترک کارگری در مزارع خشخاش هِلمَند
عروسکی با موهای بلند در بوداپست
کولی رقاصی در برکه‌ی آتش
کاش خواندن می‌دانست
تا من دلتنگی هایم را
به همه‌ی زبان‌های زنده دنیا
بر دیواره‌ی غارها حک کنم
شاید روزی توانسته باشد که بخواند
توانسته باشد که ببیند
و توانسته باشد که بداند
دلتنگی‌هایم به همه‌ی زبان‌ها آه می‌کشد...
#محسن_قریب
صبــح_بخیـــرهاے_تــو
روزم را زیبــاتر می‌ڪند
و نڪَـاهت ،عشـــــق را
باز هم بڪَو ســلام
تا بوســہ‌ام عطـر ناز شب‌بو بڪَیـرد
در آغــوش تـو چہ محشـــرےست
دیدن بارانِ پشتِ پنجـــره!
آن زمان ڪہ در ڪَوشم
از رنڪَ زندڪَی سخن می‌ڪَویی
خنده می‌زنم بہ صبــح بہ تــو
و باران باز هم می‌بارد ...
#عرفان_یزدانی
🌷سلامی پرازمهر
به قشنگی بهشت
🌷به زیبایی گلها
به محکمی پیوند قلبها
🌷و سلامی که یاد آور
خوبیها است
به شما مهربانان
🌷امروزتان پرازخیروبرکت
چشم های تو،
زیباترین چشم هایی است
که آدم می تواند ببیند
و نگاهت همه ی آفتاب های
یک کهکشان است؛
سپیده دم همه ستاره هاست.
لبان تو، آیینه یی است که از ظرافت
روحت حرف می زند
و روحت روح وقار و متانت است....
#احمد_شاملو