صدایم کن.
صدا کن مرا
تا سر انگشتانِ آفتاب را به آغوش بکشم
خنکایِ پاییز و لطافتِ باران را
رویِ صورتم حس کنم.
که وجود داشته باشم
و دست در دست پروردگار، عشق حراج کنم.
صدایم که کنی، حتّی اگر برگ باشم
و بدانم که عاقبتِ کارم سقوط است
امّا میخندم و در باد میرقصم
و درختم را میبخشم.
صدایم کن بهانهیِ خواب و دلیلِ بیداریِ من.
مرا بخوان و صدایم کن،
که زندگی کوتاهترین اتّفاق دنیاست.
#عادل_رستمکلایی
🌹
🌸سـلام به زنـدگى
🍁سـلام به عطر دل انگیز محبت
🌸سـلام به معجزه لبخند
🍁سـلام به عشق و مهربانی
وسـلام 🌸🍁
به تو دوست گرامی 🌸🍁
🌸شروع روزتون پر برکت
🍁و پُر از خبــرهای خوب
آرزو میڪردم ڪه تو از آنِ من بودی
در روزگارے ڪه بر گل ستم نبود
بر شعر، بر نِے و بر لطافت زنان
اما افسوس دیر رسیدهایم
ما گلِ عشق را میڪاویم
در روزگارے ڪه عشق را نمیشناسند...
#نزار____قبانی
سیب و گندم خوردنم سهل است ، فرمان دِه بمیر
هر که را حوا تو باشی، حضرت آدم شود
#امیرهوشنگ_عظیمی
اين جمعه ها را بايد
حواشی کاغذهايم بنويسم!
مگر چند شاعر
شاخه نبات حافظ، می شود؟!
شمس مولانا و يا آيدای شاملو؟!
چه فرق می کند؟!
شعرت مضمون درد می شود،
تا هرگز کسی نفهمد
شاعری که عاشقانه هايش
به نام تو سند می خورد، من بودم ...
#عرفان_یزدانی
🌸ســـلام
🌹صبحتون بخیر و نیکی
🌹الهی در این روز زیبا
🌸خدا پشت و پناهتون باشه
🌹و یه روز خوب و عالی
🌸یه روز موفق و پر برکت
🌹یه روز شاد و پر از آرامش
🌸رو براتون مقدر کنه
🌹جنعه تون پر از بهترینها
من تو را دوست دارم
و گرنه می دانم دنیا پر است،
از دوستت دارم های نشنیده
که دنبال گوش شنوایی برای خود می گردند
لبخند زدن با تو دنیای قشنگی ست،
که هر روز به تکرارش می ارزد
و گرنه همه جا پر است،
از لبخندهای یواشکی و بی صدا
که دهان کسی را سرخ و دانه اناری نمی کند
قدم زدن با تو زیباست!
نشستن در کافه ای در خیابان های ولیعصر
وگرنه همه ی شهر پر است،
از ماشین های مدل بالایی
که از ترافیک حرف های بی سر وته
در خلوت آهنگ های بی معنی
هوا را درگیر نفس های آنی کرده اند،
پر از بوق های ممتدی که تکرار می شود
و می پیچد میان هر گذرگاه
سر هر چهار راه...
این برایم فرق دارد
تو امنی! آرامی!
پناه دست های منی!
من تو را دوست دارم
که حواست به همه چیز هست
به من... به چشم هایم...
به بارانی که گونه هایم را تر کرده
و صدای خش خش بغضی
که پاییزانه ی دلم را بی قرار کرده
من تو را دوست دارم تو امنی!
حواست به من هست تو امنی!
جانم، آرام از توست...!
#عرفان_یزدانی
اوج غم این قصه در این شعر همینجاست؛
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار...!
#رویا_باقری
هر صبح دوستت دارم هایم را
بر گیسوان طلایي خورشید سنجاق میکنم
تو در هر کجاي این جهان چشم بگشایي
عطر عشق من
مشامت را مي نوازد...
#سارا_قبادی
🌹
💕سـلام آخر هفته تون شاد
☕️جسم و جانتون پُر از سلامتی
💕دور و برتون پر از محبت و عشق
☕️لحظه هاتـون غرق زیـبــــــایی
💕وآرامش مهمان دلای مهربون تون
مــن و
تنهایی و عزلتــــ
چہ صمیمی شده ایـم
جمع ما
حاصل غایب شدݧ
یک نفر استــــ...!
#حسیـن_شفیع_زاده
هر صبح آفتاب
صحن چشم هایت را روشن می کند!
آسمان زیباتر از همیشه،
به آغوشم پا می گذارد!
نام تو جغرافیایی بی مرزی می شود،
تا صفحات گسترده ی زمین!
دیباچه ی بوسه هایت
روی پرچم سرخ لبانم، کِل می کشد!
کافی ست زیباتر شوی
شمعدانی ها در آینه
گونه هایت را سُرخاب بگیرند!
رقص کلمات نخوانده ات
بر لبانم دیدن دارد ...
#عرفان_یزدانی
🌸سـلام
🌷امیدوارم در این صبح زیبا
🌸اميـد و تندرستی
🌷مهمون وجودتون
🌸سفره تون پربرکت
🌷روزيتون افزون
🌸و دلتون قرص به
🌷حضور خداوند باشه
🌸صبح زیباتون بخیر
سه شنبه تون شاد و زیبا 🌷
عزیز دلم ، می دانی سیم آخر چیست ؟
همه خیال می کنند که سیم آخر ساز است .
حتی یک نوازنده ی بی سواد
روی صحنه زد به سیم آخر تارش گفت :
این هم سیم آخر
اما سیم آخر یعنی وقتی می رفتند قمار،
سکه ی سیم را هم به قمار می زدند .
می زدند به سیم آخر ،
به امید بردن همه هستی
یا به باد دادن آخرین سکه ی نیستی
من هم دلم می خواست در این قمار بزنم
به سیم آخر ، اما گلستان به من گفت :
《ببین زری که باختی اصل بود؟》
رفم توی فکر...
#عباس_معروفی
دوست داشتنت را نه به پاییز
و نه به بهار می سپارم
که در اندیشه ی هیچ فصلی نخواهد رویید
تو را آن گونه دوست دارم
که از چهارفصل عاشقانه هایم فراتر گشته ای
که باران را به نامت
و بنفشه را به یادت قسم می دهم
نگاه کن چه بی تابانه سبز می شوم
چه ناباورانه قَد می کشم
و چه عاشقانه در آغوش کشیده ام
فصل رویِش دوست داشتنت را....
#سمیه_خلج
پونه های باغچه را دست چين می کنم
خورشيد را پهن می کنم روی ايوان!
برايت ظرفی از عشق عسل بر می دارم!
اين صبح در کنار تو که می نشيند،
معرکه بر پا می کند
#عرفان_یزدانی
چشم هایت عدالت محض
حدیث روزانه ی عشق
چشم هایت پلک می گشایند
دستی بالا می رود
عشق تا ولایت شانه هایت
خویش را به آغوش می کشد
#عرفان_یزدانی
دستهایم
بوی آغوش تو را میدهند
به گمانم دیشب، در خواب
به دیدارم آمدهای...
#علی_سید_صالحی
هر جمعه بوسه هایی خورشیدی در آغوشت طلوع
و صبح را به ظهر میکشاند
زمزمه ی عاشقانه ی تن گردی هایت
روز و ساعت و لحظه ندارد
دمادم از عشق ،لبالب از بوسه
کنار هر سفره ی انتظار
پشت هر پنجره ی باران خورده
کنار آتش آغوشِ تو
لب هایم می سوزد از
بوسیدنِ دوستت دارم ها
دلبر جان! همیشگی تر از عشق
ماندنی تر از عطر نیلوفر ِ آغوش
بوسیدنی تر از شبنمِ خیسِ گلپونه ها
#آزاده_کج_کلاه
🌹
🌸زیباترین نگاه خدا
💫تا طلـوع بامدادان
🌸حافظ و همراه
💫همیشگی شما باد
🌸شب تان زیبا
💫و در پناه الطاف بیکران حق
شبتون بخیر 🌙
در قطرات مِـه غوطه ور بود
حقیقتی که برای کتمان نشدنش
به جان خریده بود
زخمِ دروغ های مِه آلود را
#یلدا_کولیوند
تو هوای جنوبی؛
غباری که دیوانگی میآورَد
و در لهجۀ آفتابیات
ملوانهای گرمازده،
لنجها را به دریا میبرند
از جنگ ممنونم که تو را آواره کرد
تا به شهر من بیایی
و عاشقت شوم....
#جواد_گنجعلی
دوست داشتنت،
بر لبانم می نشيند
پای صبح ها
وقتی تنفّس عشق،
گونه هايم را، صيقل می دهد ...
#عرفان_یزدانی
امروز دوباره طور دیگری عاشقت شدم!
دریا که یادت هست،
در موج موج گیسوانت شناور بود!
یا باد مبتلا به لاله هایِ واژگونِ لبخندت!
یا مِه که جنگل را در خودش غوطه ور کرده بود!
امروز که عاشقت شدم،
در بوی ختمی ها کنار ایوانی
که فرش خیالت را در باغ گسترده
و خوابی، که مرا از رویایت انبوه ساخت!
در عصری که دوباره عاشقت شدم
و دریا که هر موجش طوفانی ست
از شعر های من
امروز باز عاشقت شدم
و این را کسی جز من نمی دانست ...
#عرفان_یزدانی
مرا به عشق
به رویِ خوشِ دنیا بسپار
مرا که بغض را غزل غزل گریسته
شاخه ی تردید را بارها تکانده
تبسم شکوفه ها را برچیده
از نو جوانه
باغ خزان شده ام
میان شعله های غلط ، بسیار رقصیده
به شبِ جهنم رسیده ام
جانان من مرا به عشق بسپار ...
#بهار_ذوالفقاری
در دور دست آمدن روز
شعر بلند و روشن بیداری
تضمینی از ترانه شیرین جویبار
ترجیع یک درخت صنوبر
با واژههای سیره و سارش
همواره در ترنم
با صخرههای قافیه ای استوار
آفاق میسراید شعری برای تو
شعری برای من
و یک هجای روشن خونرنگ
گاه گاه در شعر او به شادی تکرار میشود
اینک تمام شعر
در ذهن آب و آبی مشرق
صبح آمده ست و
هستی بیدار میشود...
#استاد_شفیعی_کدکنی
من کشف کرده ام با لبانت می شود
فلسفه ی نظمِ جهان را به بازی گرفت
وچشم هایتچاره ی تمام چراهای دنیاست!
من تازگی ها فهمیده ام
با چال گونه هایت می شود
تمام منطق ها را به چالش کشید!
و از چاه چانه ات ،به معراج رسید!
گاهی فکر می کنم می شود در کنارت،
تمام ریاضی را زیر سوال برد
وقتی دستانم را می گیری
دو دوتاچهار نمی شود یکی می شود
که می ارزد به تمام چهار های دنیا ...
#فرشته_گیلک
بگذار، كه بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم
خورشید از آن دور، از آن قله پر برف
آغوش كند باز ، همه مهر، همه ناز
#فریدون_مشیری