1929
🦋💕🦋 به ترمه ی خیال تو حریرِ شعرِ من، سپید نوشت! تا خودِ بهشت که این دلم، برای تو دل تو هم، برای من ... #عرفان_یزدانی @Termeye_kheyal 🦋💕🦋
سپیده از چشمان تو سر زده!
سلام های روش تنت،
از آغوش های صبح گذشته اند.
شوری بر پا کرده ای!
زردی آفتاب،
روی پیراهن سبز باغچه
بهار دیگری ست.....
#عرفان_یزدانی
سلام دوست من
صبح بهاریت بخیر
الهی خدا امروز
شادی ، خوشبختی و آرامش بهت بده
و لبخند از رو لبات برداشته نشه
روزت زیبا و صبحت بخیر
❤️
صدای تو آفتاب ست
و چشمان تو صبح!
دستان تو بهشت ست
و کلماتت گل!
همه چیز در تو زیباست!
من در کدام سرزمین نشسته ام،
که کشوری از جغرافیایِ تو
با مرزهایِ آغوشم یکی ست؟!
#عرفان_یزدانی
گفتی که شاهکارِ شما
در زمانه چیست؟
بالله که زنده بودنِ ما
شاهکارِ ماست...
#فخرالدین_مزارعی
در این ده
کسی خانه آباد کرد
که گردن ز دهقانی آزاد کرد...
#نظامی_گنجوی
هر شب، کنارت می نشينم ...
به دست هايت، ريسمان می بندم!
به چشم هايت، گره می خورم!
به نفس هايت، می آويزم!
به بوسه هايت، شبيخون می زنم!!
به آغوشت، تنيده می شوم!
به گيسوانت، چنگ می زنم!!
هر شب طواف می کنم!!
شاعری، عشق را بر کلمات،
بر ديوان چشم هايت، هفت دور،
به گرد خواهش نبضی، که
در تو می تپد، رقم می زند ...
#عرفان_یزدانی
«تو بخواه تا به سویت،
ز هوا سبکتر آیم»
#حسین_منزوی
میخواهم به یادِ من باشی،
اگر تو به یادِ من باشی،
عینِ خیالم نیست که همه فراموشم کنند!
#هاروکی_موراکامی
هر شب پاے مرا به آغوش نازت باز ڪن!
هر شب برایم از هزار و یک شب عشق، قصّه بگو!
ڪنار خواب هایت برایم جا بگذار،
تا هر شب حوالے دوست داشتنت
پنجه بر موهاے قشنگت بڪشم
گیس هایت را ببافم بر دهانت گُلے بڪارم!
مے خواهم براے ادامه ے این قصّه
چند خط از چشمانت، روخوانے ڪنم ...
#عرفان_یزدانی
تو به بوی
غـزل و قافیه آمیخته ای
به خدا
حال مرا خوب به هم ریخته ای
#فریدونمشیری
در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوست
چه جای دم زدن نافههای تاتاریست
بیار باده که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاریست
#حافظ
میشود آیا شبی
مهمان چشمانم شوی
قبلهڪَاهمنشویهم
دین و ایمانم شوی.....
دسٺ در دسٺمڪَذاری
ٺا همیشه ٺا ابد
بندی و زنجیری قلاب
دسٺانم شوی.....
#حسنبیگی
در طلوع چشمانت،
پلک می گشایم!
صبح، هم رنگ چشمان توست!
زیبا می درخشد
شبیه لبخندت ...
چه قدر، این صبح ها را دوست دارم!
مانند تو ...
#عرفان_یزدانی
.
دیر آمدی...
در من، حجمی مانده لبریز از تو...
دست هایت را باز کن و بگو،
عشق محاسبه ی روزهای بی شماری ست،
که جانم را گرفته...
بیا با چشم هایمان،
بی حساب و کتاب، حرف بزنیم...
#عرفان_یزدانی
دوباره گمشده بودم در ازدحامِ خودم
غزل برای تو گفتم ولی به نام خودم
چقدر خسته گذشتی چرا نفهمیدی؟
چقدر هست که افتاده ام به دام خودم
نماز ثانیه را بی تو نیز می خوانم
خودم برای خودم می شوم امامِ خودم
چه سرنوشت عجیبی ست تازه فهمیدم
که دور بوده ز من نیمی از تمام خودم
کسی دوباره از آن سوی شعر می آید
بلند می شوم از جا، به احترام خودم
از این به بعد بدون تو نیستم تنها
من آشنا شده ام با کسی به نام "خودم"
#نجمه_زارع
در نهفتِ پَردهی شب،
دختر خورشید
نرم میبافد
دامنِ رقاصهٔ صبحِ طلایی را
#هوشنگ_ابتهاج
°❀°🌸°❀°
🌸°❀°
°❀°
°
تو خود صبحی
و خورشید قرار دل من
من پر از جمعه ام امروز،
نه طاقت و نه قراری
#عرفان_یزدانی
#سلام_صبح_آدینه_بخیر
@Hsanam1353 کانال اشعار
°
°❀°
🌸°❀°
°❀°🌸°❀°
بیایید امروز را قشنگتر زندگی کنیم
که شاید فردایی نباشد
سلام صبحتون بخیر
تو را دوست دارم
همچون طعمِ نانِ نمک آغشته
آن چنان
که گویی نیمه شبی
تب آلوده بیدار شوم
لب بر شیرِ آب نهاده آب بنوشم
همچون بی خبری و اشتیاق
شادی و تردید
وقتِ باز کردنِ بسته ی پستیِ سنگین.
تو را دوست دارم
همچون نخستین عبور از فرازِ دریا
با هواپیما
به سانِ دل لرزه هایی غریب
وقتی که آرام آرام
تاریک می شود استانبول
تو را دوست دارم
مثلِ گفتنِ "خدا را شکر زنده ام!"
#ناظم_حکمت
من شیشه نیَم
که بشکند سنگ توام
مرغِ قفسم که گشتم آزاد زِ بند...
#وحشی_بافقی
گاه باران،
یقه ی دلم را می گیرد!
تن من دستخوش یک تو می شود!
تمام چشم اندازها، تویی!
تمام خاطرات شهر، کوی و برزن تویی!
من اعلام ورشکستی می کنم!
در زاویه ی چشمانت،
عشق را به رخ می کشی!
نام مرا، تصرّف می کنی
و بر فرمانروایی می نشینی!
عرفانی این چنین،
به تصرّف عشق می رسد
با شناسنامه ای
همراه شکوفه های رنگارنگ،
بی نام تو!
هیچ فصلی مرا نمی شناسد ...
#عرفان_یزدانی
به خودم میبالم
که دلی از دل دریا
و دلِ آن صدف دور
به من میگوید:
"که چه بیتاب من است !"
#نازیلا_زارع
از تو به آسمان شکایت خواهم برد
چگونه توانستهای،
چگونه که در خود خلاصه کنی
تمامیِ زنانِ روی زمین را...
#نزار_قبانی
ڪوچہ به ڪوچہ سر زدهام ڪو به ڪوے تو
چون حلقہ در بــه در زدهام سر بــه خانهها
#قیصر_امین_پور
دیشب به شکل صهبا آمد رخِ نگارم
در قبله اش نمازی شاید توان گذارم
در دل هوای نوشت باشد حرام اگر من
با مستی فراوان لختی طرب بیارم . . .
#محمدصالح_علا
نارنجی من
با دلم چه کرده ای
که پسری چموش،
کودکی بازیگوش
از ذوق دیدنت در من بال در می آورد؟
#عباس_معروفی
قشنڪَٺرین لحظه هایم
درڪنار ٺو نشسٺن و
شنیـــــــــدن
صدای قلب ٺوسٺ
ای ٺمام من دوسٺٺ دارم
#مریم_جنگیزاده
محبوبم اگر روزی درباره ی من از تو سوال کردند
خیلی فکر نکن
و با غرور تمام به آنها بگو
دوستم دارد، خیلی دوستم دارد
به آنها بگو: برایم همین بس
که او خیلی دوستم دارد
#نزار_قبانی