گلبو!
باران ، با بوی بوسههای تو میبارد
با بوی خیس یاس
با بوی بوتههای شببو
بابونه و بنفشه و مریم
و محبوبههای شب
گلبو!
گلخانهٔ جهان خالی است
لبریز بوی نام تو باد!
#قیصر_امین_پور
🌸یه روزایی هست
🌿آدم اینقدر حالش خوبه
🌸که هیچ اتفاقی نمیتونه
🌿حال خوبشو خراب ڪنه
🌸از این روزا
🌿واسه همتون آرزو میڪنم
🌸حـال دلتــون خـوب
🌿روزتــون عااااااالی
چشمانت شعله ورند از شرابی سرخ
چگونه بنشانم این شعلهها را ؟
تنها با نوشیدن از هر دو چشم
به بوسه یکی پس از دیگری
آنگاه دوباره آنها را پر میکنی
از شراب زرد که بیش از همه دوست میدارم...
#قونار_اکلوف
🌸هیچ بارانی رد پای خوبان
🌷را از کوچه باغ خاطراتمان
🌸نخواهد شست
🌷امروز و هر روزتون قشنگ
زندگی از من
فراموش کردنت را میخواهد
و این چیزی است که قلبم
از فهمیدنش ناتوان است...
#محمود_درویش
قصه ای بگو پر از طلوع
ترانه ای بخوان
پر از پرواز
می خواهم
صبح مان با عشق بخیر شود...
#شفیقه_طهماسبی
🌷سلامی پرازمهر
به قشنگی بهشت
🌷به زیبایی گلها
به محکمی پیوند قلبها
🌷و سلامی که یاد آور
خوبیها است
به شما مهربانان
🌷امروزتان پرازخیروبرکت
گره بزن شاخه ے
سرسبز احساست را در پیچڪ تنم
تا به یغما برود
نحسیِ این فاصله ها...
#مهناز_نجفی
سلامی دوباره به چشمان خوشیدوار ِ
معشوقی ڪه از بلنداے ڪوه احساسش
بر نڪَاهم می تابد ،
تا روزے دیڪَر را به امید وصال
در جزیرهے آغوشش آغاز ڪنم
و با هنر ؏ـاشقانههایش
ڪلام ؏شـق بینمان منعقد ڪَردد....!
#زهرا_محمدی
صبحت بخیر!
ای عطرِ خوشِ زندگی!
بویِ تازه یِ عشق!
لبخندِ آفتاب! پلکِ روشنِ نور!
این صبح بخیر را
بگذار پای تمام صبحگاهانی که نبودم
و دوست داشتنت به دلم افتاد!
من چقدر صبح بخیر به چشم هایت
بدهکارم، محبوبِ زیبا ...
#عرفان_یزدانی
و چه قدر دیر فهمیدم،
که "عشق" نامِ کاملِ زیباترین
معشوقه ی جهان است
که می گوید؛ دوستت دارم!
آری! تو ...
#عرفان_یزدانی
دلتنگى يعنى
فكر كردن به پرواز
به خندههاى بىدليلت در راه خانه
نگاههاى "مال خودمىات" در جمع
دلتنگى يعنى
كش رفتن آدامس جويدهات
و غوطهور شدن در طعم لبهايت
دلتنگى يعنى
چشمهاى تو امشب سرخ بود
و چشمهاى من خيس ...!
#عباس_معروفى
🌸صبح یعنی یاد خدا
☘و صراحتِ یک لبخند به آنها که
🌸 دوستشان داریم ...
☘امروز تصمیم بگیر همه را
🌸دوست بداری؛
☘قهرها را به آشتی تبدیل کنی و
🌸ببخشی ؛
☘در تک تک لحظه هایت
🌸خدا را صدابزنی ..
☘امروز روز توست به شرط خندیدنت ؛
سلام 🌸🍃
صبحتون پراز نشاط و شادی
معرکه گرفته اين قلب!
خوب نمی شود!
ديشب، مردی از سمت چشم هايم گذشت
عشق لرزيد!
دست هايم که زمينگير شد،
پای ايستادنم را فلج کرد!
گويا جهان ايستاد در نقطه ی صفر مرزی ...
#عرفان_یزدانی
روزه داری ام قبول!
طعم خوبی داشت نفس هایت
عطر قشنگی داشت هوایت!
روزه داری ام قبول!
دوست داشتنت را به دهان گرفته ام ...
#عرفان_یزدانی
آرزویم، نه تنها دستیابی به تنِ او،
بلکه در آغوش گرفتن انسانی بود
که درون او می زیست...
#مارسل_پروست
برای تو کدام شعر را بخوانم که زیباتر باشد؟
کدام سطر از سرانگشتانت را مرور کنم،
که ترانه از صدای باران نیفتد؟
برای تو کدام لبخند را تلاوت کنم،
که کتاب جدیدی به اعجاز برسد؟!
پیامبری شوی الوالعزم، که
به خوانش فصل فصل نفس هایش
بر تنم ایمان دارم ...
#عرفان_یزدانی
چشمانت شعله ورند
از شرابی سرخ
چگونه بنشانم این شعلهها را ؟
تنها با نوشیدن از هر دو چشم
به بوسه یکی پس از دیگری
آنگاه دوباره آنها را پر میکنی
از شراب زرد
که بیش از همه دوست میدارم...
#قونار_اکلوف
دلم می خواست،
کتاب شعرم را برایت بفرستم
و چشم هایم را بگذارم
میان صفحاتش،
تا هر زمان که پلک باز می کنی،
نگاه مرا از بالا و پایین بخوانی!
آرزو داشتم پاهای تو بودم،
که برای خریدنِ آخرین
نسخه یِ چاپیِ کلماتِ عاشقانه
به آن سر شهر می رفت
و از هُرم نفس هایت
عشق را دستچین می کردم
و ردّپایی، که تمام زمستان را
در ورق هایِ کاهیِ احساس
سفیدپوش کرده است!
دلتنگ آن بودم،
که صدایت باشم، تا مرا بخوانی
همان شعر صفحه ی پنجاه و هفت را!
عریضه نویس می شدم،
تا هربار فرشته ای دهانت را بوسید،
از لبخندهایت نمونه برداری کنم!
عاشق بودم ،استادم بودی!
الفبا را نمی دانستم
خواندی ،خواندم؛ "ع ش ق"
تکرار کردی
قرنطینه شدم به اشک!
به قهرهای طولانی
به روزمرّگی ها به ندیدنت!
نبودی، رفتی، مُردم!
استادم بودی
گفتی: "شعر"
گفتم: "زندگی"
گفتی: "دوستت دارم"
گفتم: "عشق"
خندیدی،
باران شدم روی سر شهر!
آسمان شدی، باریدم
آغوشت را چتر کردی روی سرم!
استادم بودی
عاشق بودم!
گفتی: "دیوانه"
گفتم: "دیوانه"
مجنون شدی!
عاشق بودم!
لیلایِ تمامِ شعرهایم شدی!
عاشق بودی!
عاشق بودم!
نامم را لمس کردی
نامت را بوسیدم
ترنّم ضرب آهنگ قلبت بالا گرفت
آیین دنیا عوض شد
تو را عشق خواندم
من از همه ی جهان، فقط تو را دارم ...
#عرفان_یزدانی
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
#استاد_شهریار
.
گره میزنم سبزه ے امسال را
بہ نیتِ چشمانت ڪه گره بخورد
نگاهم بہ نگاهت
آنچنان ڪه هرگز باز شدنی نباشد
عالیجناب!
#یلدا_ڪولیوند
بیدار شو!
من تمام شب را
با لالایی عشق تو بیدار مانده ام
بیدار شو!
مرا احساس کن
ببین جای بوسه هایم
روی لب هایت شکوفه داده اند
و تو از فردا انگشت نمای ِ
تمام مردم شهر خواهی بود بیدار شو.
"#سارا_قبادی
سلام صبح هتون بخیر
خنده کن هر صبح
بر رخسارهٔ نیکوی عشق
خانه ی دل را گلستان کن
به عطر و بوی عـشق
خوشه ای از نور برچین
صبحگاهان با طرب
چون پرستوهای عاشق
پرگشا تا کوی عـشق
🌸🍃
جا خوش کرده در گوشه چشمانم
منحنی اشتیاق
طعم دریا می دهد گونهی مرطوبم
پر تپش در هیاهیوی سکوت می پیچم
مزه مزه می کند بطن خیالم تو را
دوری خیلی دور
آنجا که طعم باد عطرت را سر می کشد
چہ دلتنگ!
اینجا من با خیالت مست می کند دلم ...
#پریسا_سیروس
آغوش تو
سلام سر صبح ست
لبخندی ست به وقتِ دستچینِ بوسه هایت!
یک جان شیرین من بر دهان تو
اتّفاقی ساده روی پلک بسته ی آفتاب،
تا گرمی رونق بازار لحظه هایم
به اعتبار دوست داشتنت ...
#عرفان_یزدانی
مَحوِ تواَم؛
چنانکه ستاره به چشمِ صبح،
یا شبنمِ سپیده دَمان، آفتاب را...
#قیصر_امین_پور
باید آفتاب را بغل می کردم!
روز را از سایه پس می گرفتم!
صدایم را سبز می کردم!
دستان تو را می گرفتم
بوسه از دهانت می دزدیدم!
شعرم را به روی لب های تو می کاشتم،
تا بگویم؛ چقدر دوستت دارم ...
#عرفان_یزدانی