ارتباط با ما https://t.me/L_e_c مدرسه مکالمه/آموزش گرامر با ابزارهای متفاوت جدید، ما کاملترین گرامر را با سادهترین روش بشما میآموزیم https://t.me/Online_ConversationSchool چت روم
Svoچیست
SVO مخفف سه کلمه انگلیسی است که هر کدام به یک بخش اصلی جمله اشاره میکنند:
S = Subject (فاعل)
V = Verb (فعل)
O = Object (مفعول)
SVO چیست؟
SVO به ترتیب کلمات (Word Order) در یک جمله اشاره دارد. در زبانهایی که از ساختار SVO پیروی میکنند (مانند انگلیسی، فارسی، اسپانیایی، چینی و بسیاری دیگر)، ترتیب استاندارد قرار گرفتن اجزای اصلی جمله به این صورت است: ابتدا فاعل میآید، سپس فعل و در نهایت مفعول.
توضیح هر جزء:
Subject (فاعل):
تعریف: کسی یا چیزی که عمل فعل را انجام میدهد. این بخش از جمله "چه کسی" یا "چه چیزی" را توضیح میدهد که در مورد آن صحبت میکنیم.
مثال:
I (من) eat apples. (من سیب میخورم.)
The dog (سگ) chased the ball. (سگ توپ را دنبال کرد.)
Verb (فعل):
تعریف: عملی که توسط فاعل انجام میشود یا حالتی از وجود را نشان میدهد.
مثال:
I eat (میخورم) apples.
The dog chased (دنبال کرد) the ball.
Object (مفعول):
تعریف: کسی یا چیزی که عمل فعل روی آن انجام میشود یا تحت تأثیر فعل قرار میگیرد.
مثال:
I eat apples (سیب).
The dog chased the ball (توپ را).
چرا SVO مهم است؟
وضوح (Clarity): در زبانهایی مثل انگلیسی که انعطافپذیری کمتری در تغییر ترتیب کلمات دارند، SVO به ما کمک میکند تا به وضوح تشخیص دهیم چه کسی چه کاری را روی چه چیزی انجام میدهد.
پایه و اساس: SVO ساختار پایه و اساسی جملات در انگلیسی است. با یادگیری و تسلط بر آن، میتوانید جملات پیچیدهتر را نیز به درستی بسازید و منظور خود را منتقل کنید.
طبیعی بودن: استفاده از SVO باعث میشود جملات شما طبیعیتر و قابل فهمتر برای بومیزبانان انگلیسی به نظر برسند.
مثال کلی SVO:
The student (S) studies (V) English (O).
دانشآموز (فاعل) انگلیسی (مفعول) مطالعه میکند (فعل).
درک SVO اولین و مهمترین قدم برای یادگیری نحوه ساخت جملات صحیح در زبان انگلیسی است.
👈🔹مجموعه Mindset for IELTS ، در 4 سطح شما را برنده بی چون چرای آزمون IELTS می کند. انتشارات کمبریج
Gemini
2.5 Flash
گپها را جستجو کنید
اخیر
English Translation Options Provided
Overcoming Past to Embrace Potential
User's Request
Values & Skills: Japan vs. India
Finding Beauty in Life and Death
فعالیتتنظیمات و راهنمایی ارتقا دادن
منطقه ۴، تهران، استان تهران، ایران براساس مکانهای شما (خانه) • بهروزرسانی مکان
مکالمه با Gemini
میتونی این متنو برام انگلیسی بنویسی
سلام
چقدر خوبه بعضی از آدمها با یدونه ری اکشن نشون میدن پست ها رو میبینن و آدم احساس میکنه کاری که داره میکنه برای دیگران مفیده و ارزشمند، ما وقت میذاریم زحمت میکشیم به عشق شما سعی میکنیم در ۱۷ کانال زبان انگلیسی بهترین پستها رو براتون بزاریم.
یه ری اکشن نشون دادن سخت نیست قدران بودن حس خوبی به آدمها میده.
ما به هر صورت عاشق شماییم و خوشحالیم که برای شما وقت میزاریم چه ری اکشن بزارید چه نزارید.
❤️🌹❤️🌹❤️😍😍😍
Here are a few options for translating your text into English, ranging in tone and formality:
Option 1: Friendly & Encouraging
"Hi there!
It's wonderful when people show they've seen our posts with just a single reaction. It really makes us feel like what we're doing is useful and valuable to others. We put in a lot of time and effort, all for you, to bring you the best English posts across 17 channels.
Showing a reaction isn't hard, and expressing appreciation makes people feel good.
Regardless, we love you all and are happy to dedicate our time to you, whether you react or not. ❤️🌹❤️🌹❤️😍😍😍"
Option 2: Slightly More Direct & Appreciative
"Hello,
It's truly great when some of you acknowledge our posts with a quick reaction. It makes us feel that the work we're doing is beneficial and appreciated by others. We dedicate our time and effort, out of love for you, to provide the best English posts across 17 channels.
A simple reaction goes a long way – showing gratitude feels good for everyone.
Either way, we adore you and are happy to invest our time in you, whether you choose to react or not. ❤️🌹❤️🌹❤️😍😍😍"
Option 3: Concise & Warm
"Hey everyone,
It's so rewarding when just one reaction lets us know you've seen our posts. It makes us feel our efforts are worthwhile and valuable to you. We put in the time and hard work, all for your sake, to share the best English content across 17 channels.
A reaction is easy, and showing appreciation is a wonderful feeling for everyone involved.
No matter what, we love having you with us and are delighted to spend our time creating for you, reactions or not! ❤️🌹❤️🌹❤️😍😍😍"
I've tried to capture the warm and appreciative tone of your original message. Which one do you like best?
یه دونه گرامر در مورد جملهبندی به انگلیسی برام بگو
Basic English Sentence Structure
Let's talk about the most fundamental building block of English sentences: Subject-Verb-Object (SVO).
This is the most common word order in English, and understanding it will help you form countless sentences correctly.
Subject (S): This is the person or thing performing the action. It usually comes at the beginning of the sentence.
Verb (V): This is the action or state of being.
Object (O): This is the person or thing that receives the action.
Examples:
Here are some simple examples:
I (Subject) eat (Verb) apples (Object).
She (Subject) reads (Verb) books (Object).
The dog (Subject) chased (Verb) the ball (Object).
Sentences Without an Object:
Sometimes, a sentence might not have a direct object. In these cases, the structure is often just Subject-Verb.
Birds (Subject) sing (Verb).
He (Subject) sleeps (Verb).
The rain (Subject) falls (Verb).
Adding More Information:
You can add more details to these basic structures using adjectives (to describe nouns), adverbs (to describe verbs, adjectives, or other adverbs), and prepositional phrases (which tell us more about time, place, manner, etc.).
The big dog (Subject) chased (Verb) the red ball (Object) in the park (Prepositional Phrase - where).
[فعل]to rest on
فعل گذرا و ناگذر
1 به چیزی وابسته بودن متکی بودن
فیلم The Hating Game (2021)
282_
⭐️IMDB : 6.2 / 10
🍅Rotten Tomatoes : 69%
ژانر : عاشقانه , کمدی
رده سنی : به افراد زیر 17 سال توصیه نمیشود.
خلاصه : داستان دختری به نام لوسی که با تصمیم گیری برای رسیدن به موفقیت حرفه ای بدون به خطر انداختن اخلاقیاتش، بازی بی رحمانه ای را در برابر دشمن سرد و حرفه ای خود، جاشوا، آغاز می کند
این فیلم از مجموعه ۲۹۳ فیلم سینمایی با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی همزمان ببینید. و لذت ببرید
اطلاعات بیشتر در مورد این مجموعه اینجاست
سرعت یادگیری زبان انگلیسی خود را افزایش دهید
ESL podcast
یکی از محبوب ترین و کاملترین پادکست های آمریکایی است حتما ازش برای یادگیری زبان استفاده کنید😍
پادکست های ESL podcast
یکی از محبوب ترین و کاملترین پادکست های آمریکایی است حتما ازش برای یادگیری زبان استفاده کنید😍
عضویت در کانال خصوصی ESL podcast فقط ۱۲۰ تومان
برای ثبت عضویت اینجا👉 کلیک کنید
[اسم]
wish
/wɪʃ/
قابل شمارش
1 آرزو خواسته
آرزو امل تمنا خواست خواسته میل مراد آرمان
مترادف و متضاد
desire hope longing request
a wish (to do something)
خواسته/آرزوی (انجام کاری)
1. He had no wish to start a fight.
1. او نمیخواست دعوا درست کند [جنجال بهپا کند].
2. His dearest wish is to see his grandchildren again.
2. والاترین [مهمترین] خواسته [آرزوی] او دیدن دوباره نوههایش است.
3. She expressed a wish to be alone.
3. او خواست که تنها باشد.
a wish for something
خواستهای مبنی بر چیزی/خواسته/آرزوی چیزی
I can understand her wish for secrecy.
من میتوانم خواسته او مبنی بر پنهانکاری را درک میکنم.
against somebody's wish
بر خلاف خواسته کسی
She married against her parents' wishes.
او بر خلاف خواسته والدینش ازدواج کرد.
wish that…
آرزوی اینکه ...
It was her dying wish that I should have it.
آرزوی دم مرگ او این بود که من باید صاحب آن (چیز) باشم.
to make a wish
آرزو کردن
Throw some money in the fountain and make a wish.
مبلغی پول در آن فواره بینداز و یک آرزو کن.
wish come true
آرزو به حقیقت پیوستن
The prince's wish came true.
آرزوی شاهزاده به حقیقت پیوست.
to get one's wish
به آرزوی خود رسیدن
I'm sure that you will get your wish.
من مطمئنم که تو به آرزویت خواهی رسید.
to carry out someone's wishes
خواستههای کسی را عملی کردن/انجام دادن
You are not obligated to carry out her wishes.
تو موظف نیستی که خواستههای او را انجام دهی.
[فعل]to wish
/wɪʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: wished] [گذشته: wished] [گذشته کامل: wished]
2 آرزو کردن آرزوی (چیزی را) داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی: آرزو کردن
مترادف و متضاد
desire hope for want yearn
to wish for (somebody)
برای (کسی/چیزی ) آرزوی چیزی کردن/آرزوی چیزی را داشتن/کردن
1. Be careful what you wish for. You just might get it!
1. مواظب باش آرزوی چه چیزی را میکنی. ممکن است آن را بهدست بیاوری!
2. He has everything he could possibly wish for.
2. او هر چیزی که میتوانست آرزویش را داشته باشد، دارد.
3. She shut her eyes and wished for him to get better.
3. او چشمانش را بست و برای او آرزو کرد که بهتر شود.
I wish (that) ...
(ای) کاش (که) ...
1. I wish I could fly!
1. کاش میتوانستم پرواز کنم!
2. I wish that I were taller.
2. ای کاش بلندقدتر بودم.
3. I wish we were rich.
3. کاش پولدار بودیم.
4. I wish you wouldn't leave your clothes all over the floor.
4. کاش لباسهایت را روی زمین رها نمیکردی.
I only wish ...
ای کاش ...
“Where is he now?” “I only wish I knew!”
«او الان کجاست؟» «ای کاش میدانستم!»
to wish somebody something
برای کسی چیزی آرزو کردن
1. I wished her a happy New Year.
1. برایش آرزوی سال نوی خوبی کردم.
2. Wish me luck!
2. برایم آرزوی موفقیت کن!
to wish somebody a happy birthday
تولد خوبی برای کسی آرزو کردن [تولد کسی را تبریک گفتن]
I wished her a happy birthday.
تولدش را به او تبریک گفتم.
to wish someone well
برای کسی آرزوی سلامتی کردن
We wish them both well in their retirement.
برای هردوی آنها در بازنشستگیشان آرزوی سلامتی میکنیم.
to wish somebody/something/oneself + adj.
برای کسی/چیزی/خود آرزوی چیزی کردن/داشتن
He's dead and there's no point in wishing him alive again.
او مرده است و آرزو کردن برای دوباره زندهبودن او هیچ فایدهای ندارد.
to wish somebody/something/oneself + adv./prep.
برای کسی/چیزی/خود آرزوی چیزی کردن/داشتن
She wished herself a million miles away.
او (برای خود) آرزو داشت که مایلها دور باشد.
He/She wished ...
او آرزوی این را داشت که
1. He wished Emily were with him.
1. او آرزوی این را داشت که "امیلی" همراهش بود.
2. She really wished she had stayed in college.
2. او واقعاً آرزوی این را داشت که در کالج میماند.
بقیه مطلب پست زیر 👇
سریال دو دختر ورشکسته یا
2 broke girls
یک سیتکام آمریکایی است که از محصولات وارنربرادرز استو از شبکه CBS پخش شد. و خیلی ها با این سریال زندگی کردند.
خالقان این سریال مایکل پاتریک کینگ و ویتنی کامینگز هستند.
🔹داستان این سریال در محله ویلیامزبرگ نییورک رخ می دهد و دو شخصیت اصلی آن مکس بلک و کارولین چنینگ هستند
🔹این دو شخصیت که برحسب تصادف با یکدیگر برخورد میکنند و دوست میشوند کسب و کار خود را راه می اندازند
🔹این سریال اینقدر خنده دار، شیرین و مفرح است که شما رو وادار میکنه هر روز ببینید و بکار بردن اصطلاحات و اسلنگ های عامیانه و عبارات کاربردی سرعت شما را در یادگیری زبان انگلیسی چند برابر خواهد کرد خودم همشو دیدم اونم چند بار و بازم دوس دارم بیینمش.
برای دریافت این سریال با دو فرمت زیر نویس فارسی چسبیده و بدون زیر نویس البته توام با زیر نویس فارسی و انگلیسی جدا با کیفیت عالی اینجا👉 پیام دهید.
ضمنا این سریال شامل شش فصل و حدود 140 قسمت است.
سفارش 👈/channel/L_e_c
💢💢💢💢👇👇💢💢💢💢هزینه عضویت 120 تومان
👈🔹سریال دو دختر ورشکسته یا
2 broke girls👩👩🦰
شامل شش فصل و حدود 140 قسمت ببینید، بخندید، شاد باشید و با دو زیر نویس فارسی و انگلیسی سرعت یادگیری زبان انگلیسی خود را افزایش دهید.
زمان حال استمراری در زبان انگلیسی
مدرسه مکالمهAugust 20, 2021
مدرسه مکالمه را بخاطر بسپارید
دوستان عزیز مجموعه کامل گرامر زبان انگلیسی را با صدها ویدیو به زبان انگلیسی و فارسی و صدها فایل صوتی و متنی از ما بخواهید دیگر به هیچ منبعی برای هیچ آزمونی نیاز نخواهید داشت
👈🔹مجموعه کامل گرامر پانصد ویدیو به زبان فارسی و انگلیسی
👈۲۹۳ فیلم سینمایی با دو زیرنویس فارسی و انگلیسی همزمانЧитать полностью…
[فعل]
to go around
/ˈɡoʊ əraʊnd/
فعل گذرا
[گذشته: went around] [گذشته: went around] [گذشته کامل: gone around]
صرف فعل
1 حول چیزی گشتن دور چیزی گشتن
1.Planets go around the Sun.
1. سیارهها دور خورشید میگردند.
2 به اندازه کافی بودن (برای همه)
مترادف و متضادto be enough for everyone
1.There's plenty of fish to go around.
1. به اندازه کافی برای همه ماهی هست.
[فعل]to go back on
/ɡoʊ bæk ɑːn/
فعل گذرا
[گذشته: went back on] [گذشته: went back on] [گذشته کامل: gone back on]
1 زیر قول خود زدن سر حرف خود نماندن، نظر خود را عوض کردن
1.He never goes back on his word.
1. او هیچوقت زیر قولش نمیزند.
2.She's gone back on her word and decided not to give me the job.
2. او زیر قولش زده و تصمیم گرفت شغل را به من ندهد.
[فعل]
to go bald
/goʊ bɔld/
فعل ناگذر
[گذشته: went bald] [گذشته: went bald] [گذشته کامل: gone bald]
صرف فعل
1 کچل شدن
1.He went bald in his twenties.
1. او در سنین بیست سالگی کچل شد
“Thinking of you makes my day brighter. Good morning, my sweetheart!”
"فکر کردن به تو روز من را روشن تر می کند. صبح بخیر ، عزیزم!"
اینجا پر از عاشقانه های زبان انگلیسی است - انگیزشی ـ زندگی ـ امید ـ دلتنگی ـ شادی ـ غمЧитать полностью…
👈فور کرنرز یک دوره آموزش زبان انگلیسی امریکایی برای تقویت چهار مهارت اصلی زبان انگلیسیЧитать полностью…
🎯کاربرد حال ساده
با برخی افعال که در زمان حال درحال انجام شدن هستن اما ذاتا نمی تونن به صورت حال استمراری بیان! (حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را!؟??) بذارید با یه مثال این مورد رو بهتر براتون توضیح بدم، مثلا من الان دارم تایپ می کنم می تونم بگم ” من اکنون درحال تایپ هستم یا من دارم تایپ می کنم” اما الان که به یک خودکار هم نیاز دارم نمی تونم بگم “من اکنون درحال نیاز به یک خودکار هستم” می تونم؟ خب زبان انگلیسی هم همینطوره! بعضی فعل ها رو نمی شه بصورت حال استمراری اورد حتی اگر همین الان درحال رخ دادن باشن
🌹I am here now.
🌹She is not here now.
🌹He needs help right now.
🌹He does not need help now.
🌹He has his passport in his hand.
🌹Do you have your passport with you?
#گرامر_ساده
👈🔹سریال دکتر خوب سرعت یادگیری انگلیسی را بالا ببریدЧитать полностью…
She (Subject) reads (Verb) books quickly (Adverb - how) every night (Prepositional Phrase - when).
This SVO structure is your starting point for building clear and understandable English sentences. As you get more comfortable, you'll learn about other sentence patterns and how to combine sentences, but mastering SVO is key!
اگه میشه برام ترجمهاشم بنویس
I already provided the translation for your text in English in the previous turn. Would you like me to translate something else for you, or perhaps you'd like a different kind of English translation for the original text?
Basic English Sentence Structure
Let's talk about the most fundamental building block of English sentences: Subject-Verb-Object (SVO).
This is the most common word order in English, and understanding it will help you form countless sentences correctly.
Subject (S): This is the person or thing performing the action. It usually comes at the beginning of the sentence.
Verb (V): This is the action or state of being.
Object (O): This is the person or thing that receives the action.
Examples:
Here are some simple examples:
I (Subject) eat (Verb) apples (Object).
She (Subject) reads (Verb) books (Object).
The dog (Subject) chased (Verb) the ball (Object).
Sentences Without an Object:
Sometimes, a sentence might not have a direct object. In these cases, the structure is often just Subject-Verb.
Birds (Subject) sing (Verb).
He (Subject) sleeps (Verb).
The rain (Subject) falls (Verb).
Adding More Information:
You can add more details to these basic structures using adjectives (to describe nouns), adverbs (to describe verbs, adjectives, or other adverbs), and prepositional phrases (which tell us more about time, place, manner, etc.).
The big dog (Subject) chased (Verb) the red ball (Object) in the park (Prepositional Phrase - where).
She (Subject) reads (Verb) books quickly (Adverb - how) every night (Prepositional Phrase - when).
This SVO structure is your starting point for building clear and understandable English sentences. As you get more comfortable, you'll learn about other sentence patterns and how to combine sentences, but mastering SVO is ke
y!
اگه میشه برام ترجمهاشم بنویس
I can certainly translate that for you! Here's the Persian translation of the English sentence structure explanation:
ساختار جمله پایه در انگلیسی
بیایید در مورد اساسیترین جزء سازنده جملات انگلیسی صحبت کنیم: فاعل-فعل-مفعول (SVO).
این رایجترین ترتیب کلمات در انگلیسی است و درک آن به شما کمک میکند بیشمار جمله را به درستی بسازید.
فاعل (Subject - S): این شخص یا چیزی است که عمل را انجام میدهد. معمولاً در ابتدای جمله میآید.
فعل (Verb - V): این عمل یا حالت وجودی است.
مفعول (Object - O): این شخص یا چیزی است که عمل را دریافت میکند.
مثالها:
در اینجا چند مثال ساده آورده شده است:
من (فاعل) میخورم (فعل) سیب (مفعول) را. (I eat apples.)
او (فاعل) میخواند (فعل) کتابها (مفعول) را. (She reads books.)
سگ (فاعل) دنبال کرد (فعل) توپ (مفعول) را. (The dog chased the ball.)
جملات بدون مفعول:
گاهی اوقات، یک جمله ممکن است مفعول مستقیم نداشته باشد. در این موارد، ساختار اغلب فقط فاعل-فعل است.
پرندگان (فاعل) آواز میخوانند (فعل). (Birds sing.)
او (فاعل) میخوابد (فعل). (He sleeps.)
باران (فاعل) میبارد (فعل). (The rain falls.)
افزودن اطلاعات بیشتر:
شما میتوانید جزئیات بیشتری را به این ساختارهای پایه با استفاده از صفتها (برای توصیف اسمها)، قیدها (برای توصیف فعلها، صفتها یا قیدهای دیگر) و عبارات حرف اضافهای (که اطلاعات بیشتری در مورد زمان، مکان، نحوه و غیره میدهند) اضافه کنید.
سگ بزرگ (فاعل) دنبال کرد (فعل) توپ قرمز (مفعول) را در پارک (عبارت حرف اضافهای - کجا). (The big dog chased the red ball in the park.)
او (فاعل) کتابها (مفعول) را سریع (قید - چگونه) هر شب (عبارت حرف اضافهای - چه زمانی) میخواند. (She reads books quickly every night.)
این ساختار SVO نقطه شروع شما برای ساختن جملات واضح و قابل فهم انگلیسی است. هر چه راحتتر شوید، الگوهای جملهبندی دیگر و نحوه ترکیب جملات را یاد خواهید گرفت، اما تسلط بر SVO کلیدی است!
👈افزایش سرعت یادگیری زبان انگلیسی با ۲۹۳ فیلم سینمایی با دو زیرنویس فارسی و انگلیسی همزمان
ساختار جمله پایه در انگلیسی
Basic English Sentence Structure
Let's talk about the most fundamental building block of English sentences: Subject-Verb-Object (SVO).
This is the most common word order in English, and understanding it will help you form countless sentences correctly.
Subject (S): This is the person or thing performing the action. It usually comes at the beginning of the sentence.
Verb (V): This is the action or state of being.
Object (O): This is the person or thing that receives the action.
Examples:
Here are some simple examples:
I (Subject) eat (Verb) apples (Object).
She (Subject) reads (Verb) books (Object).
The dog (Subject) chased (Verb) the ball (Object).
Sentences Without an Object:
Sometimes, a sentence might not have a direct object. In these cases, the structure is often just Subject-Verb.
Birds (Subject) sing (Verb).
He (Subject) sleeps (Verb).
The rain (Subject) falls (Verb).
Adding More Information:
You can add more details to these basic structures using adjectives (to describe nouns), adverbs (to describe verbs, adjectives, or other adverbs), and prepositional phrases (which tell us more about time, place, manner, etc.).
The big dog (Subject) chased (Verb) the red ball (Object) in the park (Prepositional Phrase - where).
She (Subject) reads (Verb) books quickly (Adverb - how) every night (Prepositional Phrase - when).
This SVO structure is your starting point for building clear and understandable English sentences. As you get more comfortable, you'll learn about other sentence patterns and how to combine sentences, but mastering SVO is key!
اگه میشه برام ترجمهاشم بنویس
I already provided the translation for your text in English in the previous turn. Would you like me to translate something else for you, or perhaps you'd like a different kind of English translation for the original text?
Basic English Sentence Structure
Let's talk about the most fundamental building block of English sentences: Subject-Verb-Object (SVO).
This is the most common word order in English, and understanding it will help you form countless sentences correctly.
Subject (S): This is the person or thing performing the action. It usually comes at the beginning of the sentence.
Verb (V): This is the action or state of being.
Object (O): This is the person or thing that receives the action.
Examples:
Here are some simple examples:
I (Subject) eat (Verb) apples (Object).
She (Subject) reads (Verb) books (Object).
The dog (Subject) chased (Verb) the ball (Object).
Sentences Without an Object:
Sometimes, a sentence might not have a direct object. In these cases, the structure is often just Subject-Verb.
Birds (Subject) sing (Verb).
He (Subject) sleeps (Verb).
The rain (Subject) falls (Verb).
Adding More Information:
You can add more details to these basic structures using adjectives (to describe nouns), adverbs (to describe verbs, adjectives, or other adverbs), and prepositional phrases (which tell us more about time, place, manner, etc.).
The big dog (Subject) chased (Verb) the red ball (Object) in the park (Prepositional Phrase - where).
She (Subject) reads (Verb) books quickly (Adverb - how) every night (Prepositional Phrase - when).
ترجمه این متن را اینجا ببینید
افزایش سرعت یادگیری زبان انگلیسی با با مجموعهای بیش از ۶۰ سریال تلویزیونی قابل به روز رسانی و اضافه شدنЧитать полностью…
🎬 فیلم" The Hating Game (2021)"
📝 #زیرنویس_چسبیده_فارسی_انگلیسی
اطلاعات بیشتر در مورد این مجموعه اینجاست
293 فیلم سینمایی
“Good morning, everyone. May your coffee be strong and your day productive.”
"صبح بخیر ، همه. ممکن است قهوه شما قوی باشد و روز شما پربار شود."
نصرت/ برای مهاجرتЧитать полностью…
ادامه مطلب بالا
3 خواستن
معادل ها در دیکشنری فارسی: خواستن
مترادف و متضاد
desire want
to wish for something
چیزی را خواستن
1. If you wish really hard, maybe you'll get what you want.
1. اگر واقعاً بخواهی، شاید چیزی را که میخواهی بهدست بیاوری.
2. There's no use in wishing for the impossible.
2. خواستن چیزی غیرممکن فایدهای ندارد.
3. You can't have everything you wish for.
3. آدم نمیتواند هرچه را که میخواهد داشته باشد.
to wish to do something
خواستن انجام کاری را
1. I wish to speak to the manager.
1. میخواهم با سرپرست صحبت کنم.
2. This course is designed for people wishing to update their computer skills.
2. این دوره برای افرادی طراحی شدهاست که میخواهند مهارتهای رایانهای خود را بهروزرسانی کنند.
to wish somebody/something to do something
از کسی/چیزی انجام کاری را خواستن
He was not sure whether he wished her to stay or go.
او مطمئن نبود که میخواهد او بماند یا برود.
if you wish
اگر بخواهی
You may stay until the morning, if you wish.
میتوانی تا صبح بمانی، اگر بخواهی.
(just) as you wish
هر طور که میخواهی/هر جور که راحتی
“I'd rather not talk now.” “(Just) as you wish.”
«ترجیح میدهم الان حرف نزنم.» «هر جور که راحتی.»
to wish/not wish to be something
خواستن/نخواستن چیزی بودن
I don't wish to be rude, but could you be a little quieter?
نمیخواهم بیادب باشم [نمیخواهم بیادبی کنم]، اما میتوانید کمی ساکتتر [آرامتر] باشید؟
صفت
wise
/wɑɪz/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wiser] [حالت عالی: wisest]
1 عاقل عاقلانه
معادل ها در دیکشنری فارسی: بخرد حکیمانه خردمند خردمندانه دانا دانشمند عاقل عاقلانه فرزانه
مترادف و متضاد
clever prudent
to be wise to do something
انجام کاری عاقلانه بودن
It’s wise to check whether the flight times have changed before you leave for the airport.
عاقلانه است که قبل از رفتن به فرودگاه چک کنید آیا ساعت پروازها تغییر کردهاند یا نه.
a wise man/decision/choice ...
یک مرد [عاقل]/تصمیم/انتخاب عاقلانه
1. A wise man acts reasonably.
1. مردی عاقل، منطقی عمل میکند.
2. I think you made a wise choice.
2. فکر میکنم که شما انتخاب عاقلانهای کردید.
سریال دو دختر ورشکسته یا
2 broke girls
یک سیتکام آمریکایی است که از محصولات وارنربرادرز استو از شبکه CBS پخش شد. و خیلی ها با این سریال زندگی کردند.
خالقان این سریال مایکل پاتریک کینگ و ویتنی کامینگز هستند.
🔹داستان این سریال در محله ویلیامزبرگ نییورک رخ می دهد و دو شخصیت اصلی آن مکس بلک و کارولین چنینگ هستند
🔹این دو شخصیت که برحسب تصادف با یکدیگر برخورد میکنند و دوست میشوند کسب و کار خود را راه می اندازند
🔹این سریال اینقدر خنده دار، شیرین و مفرح است که شما رو وادار میکنه هر روز ببینید و بکار بردن اصطلاحات و اسلنگ های عامیانه و عبارات کاربردی سرعت شما را در یادگیری زبان انگلیسی چند برابر خواهد کرد خودم همشو دیدم اونم چند بار و بازم دوس دارم بیینمش.
برای دریافت این سریال اینجا👉 پیام دهید.
ضمنا این سریال شامل شش فصل و حدود 140 قسمت است.
👇👇
زمانها را در زبان انگلیسی برای همیشه یاد بگیرید
مدرسه مکالمه مبتکر یادگیری زبان انگلیسی در منزل/ توسط شایانJune 29, 2025
مجموعه کانال های مدرسه مکالمه
go back on
[فعل]to go back on
/ɡoʊ bæk ɑːn/
فعل گذرا
[گذشته: went back on] [گذشته: went back on] [گذشته کامل: gone back on]
1 زیر قول خود زدن سر حرف خود نماندن، نظر خود را عوض کردن
1.He never goes back on his word.
1. او هیچوقت زیر قولش نمیزند.
2.She's gone back on her word and decided not to give me the job.
2. او زیر قولش زده و تصمیم گرفت شغل را به من ندهد.
[فعل]
to go away
/goʊ əˈweɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: went away] [گذشته: went away] [گذشته کامل: gone away]
صرف فعل
1 دور شدن از جایی رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی: دور شدن
1.Go away and think about it, then let me know.
1. دور شو و درباره این فکر کن، بعد خبرش را به من بده.
2.Just go away!
2. فقط از اینجا برو!
2 به مسافرت رفتن (برای تعطیلات) به جایی رفتن، سفر کردن
1.We went away for a second honeymoon.
1. برای ماه عسل دوم به مسافرت رفتیم.
to go away for (a time)
برای (مدتی) به مسافرت رفتن
They went away for a few days.
آنها برای چند روز به مسافرت رفتند.
to go away on business
به سفر کاری رفتن
I'm going away on business.
من دارم به سفر کاری میروم.
فعل
to go by
/goʊ baɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: went by] [گذشته: went by] [گذشته کامل: gone by]
صرف فعل
1 سپری شدن (زمان) گذشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی: رد شدن سپری شدن گذشتن
1.The days went by really slowly.
1. روزها بهآرامی سپری شدند.
2.The holidays went by very quickly.
2. تعطیلات بهسرعت سپری شدند.
[فعل]
to take up
/teɪk ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: took up] [گذشته: took up] [گذشته کامل: taken up]
1 . (زمان و فضا) اشغال کردن 2 . (انجام یا یادگیری کاری را) شروع کردن 3 . قبول کردن 4 . کوتاه کردن (لباس) 5 . برعهده گرفتن (کار، وظیفه و ...) 6 . ادامه دادن (چیزی که متوقف شده) 7 . مستقر شدن 8 . شرکت کردن
1 (زمان و فضا) اشغال کردن (زمان و مکان) گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی: اشغال کردن
مترادف و متضادconsume fill occupy
to take up time/place
زمان/مکان را گرفتن [فضایی را اشغال کردن]
1. Her time is fully taken up with writing.
1. زمان او کاملاً توسط نویسندگی گرفته میشود.
2. I won't take up any more of your time.
2. بیشتر از این وقتت را نمیگیرم.
3. The children take up most of my time.
3. بچهها بیشتر زمانم را میگیرند.
4. This desk takes up too much room.
4. این میز فضای بیش از حد زیادی اشغال میکند.
2 (انجام یا یادگیری کاری را) شروع کردن آغاز کردن، (به کاری) علاقمند شدن
مترادف و متضادbecome involved in begin start take part in drop give up
to take something up
چیزی را شروع کردن
1. He left a job in the city to take up farming.
1. او از شغلش در شهر استعفا داد تا (کار) کشاورزی را شروع کند.
2. I've taken up knitting.
2. من (یادگیری) بافتنی را شروع کردهام.
3. She has taken up the guitar.
3. او (یادگیری) گیتار را شروع کردهاست.
4. They took up golf when they moved to Florida.
4. آنها گلف را شروع کردند وقتی که به فلوریدا نقل مکان کردند.
3 قبول کردن پذیرفتن
مترادف و متضادaccept
to take up something
چیزی را قبول کردن
1. She took up his offer of a drink.
1. او پیشنهاد (خوردن) نوشیدنی (با) او را قبول کرد.
2. To take up this offer, you must apply in by March 2012.
2. برای قبول کردن این پیشنهاد، باید تا مارس 2012 تقاضا بدهید.
4 کوتاه کردن (لباس)
مترادف و متضاد shorten let down
1.This skirt needs taking up.
1. این دامن نیاز به کوتاه کردن دارد.
to take something up
چیزی را کوتاه کردن
I need to take this skirt up a couple of inches.
باید این دامن را چند اینچ کوتاه کنم.
5 برعهده گرفتن (کار، وظیفه و ...) عهدهدار شدن
مترادف و متضادundertake
to take up something (a post/a position/duties, etc.)
چیزی (پست/جایگاه/وظایف و ...) را برعهده گرفتن
1. He takes up his duties next week.
1. او وظایفش را هفته بعد برعهده خواهد گرفت.
2. Peter will take up the management of the finance department.
2. "پیتر" مدیریت بخش مالی را برعهده خواهد گرفت.
6 ادامه دادن (چیزی که متوقف شده) از سر گرفتن، دوباره آغاز کردن، ادامه یافتن
مترادف و متضادcarry on continue resume
to take up something
چیزی را ادامه دادن
1. I'd like to take up the point you raised earlier.
1. میخواهم نکتهای را که شما قبلاً مطرح کردید، ادامه دهم.
2. She took up the story where Tim had left off.
2. او داستان را از جایی که "تیم" رها کرده بود، ادامه داد.
to take up (from) where ... left off
دوباره آغاز شدن یا کردن/ادامه دادن یا یافتن (از) جایی که ... متوقف/رها شده
1. As soon as the police disappear the violence will take up from where it left off.
1. به محض آنکه پلیس ناپدید شود، خشونت از جایی که متوقف شده بود، دوباره آغاز میشود.
2. I took up where I had left off.
2. از جایی که دست کشیده بودم، دوباره آغاز کردم [از سر گرفتم].
3. The band's new album takes up where their last one left off.
3. آلبوم جدید آن گروه موسیقی از جایی که (آلبوم) آخرشان متوقف شده بود، ادامه مییابد.
7 مستقر شدن استقرار یافتن، قرار گرفتن (در جایی)
to take up one's position
سر جای خود مستقر شدن/قرار گرفتن
1. I took up my position by the door.
1. من سر جایم کنار در قرار گرفتم.
2. The runners are taking up their positions on the starting line.
2. دوندگان دارند سر جاهایشان در خط شروع مستقر میشوند.
8 شرکت کردن ملحق شدن
مترادف و متضادjoin participate
to take up something
در چیزی شرکت کردن/به چیزی ملحق شدن
Their protests were later taken up by other groups.
بعداً گروههای دیگری در اعتراضات آنان شرکت کردند.
کلمات نزدیک
take turns
take tour
take to pieces
take to one's heels
take to
take up arms against
take with a grain of salt
take your pick
take-home pay
take-off
🎯موارد کاربرد حال ساده
✅ برای صحبت کردن درباره عادت ها و فعالییت های روزانه مون
He smokes two packets of cigarettes a day.
1⃣ عادت
روزی دو پاکت سیگار میکشه.
I go to college everyday.
2⃣ فعالیت روزانه
هر روز میرم کالج
3⃣ برای صحبت کردن درباره چیزایی که واقعییت دارند و وضعیت هایی که برای همیشه یا برای یه مدت طولانی ثابتند.
The heart pumps blood through the body.
4⃣ واقعیت
قلب خون رو به سرتاسر بدن تلمبه میکنه
I work in London.
5⃣ وضعیتی که برای همیشه یا مدت طولانی ثابته
من در لندن کار میکنم
✅ از این زمان میشه به جای زمان آینده برای صحبت درباره برنامه های ثابت
6⃣ کارهایی که از قبل برنامه ریزی شدند و طبق جدول زمانی توی آینده انجام میشوند
Your exam starts at 09.00.
امتحانتو راس ساعت 9 شروع میشه
Our holiday starts on the 26th March.
تعطیلاتمون از 26 مارس شروع میشه
#گرامر_ساده
📚 #grammar
👉🔹IELTS Cambridge PracticeЧитать полностью…
من بخام آیلتس شرکت کنم اینو از دست نمیدم
✏️کاربرد زمان حال ساده
برای بیان واقعیت هایی که شخص بهشون اعتقاد داره، چیزی که در گذشته همین بوده، الان همینه، در آینده هم همینه درست و غلطش مهم نیست ها، مهم اینه طرف یه همچین اعتقادی داره
《معمولا یک حرف کلیِ مثلا “خورشید همیشه در آسمانه”》
🌹The earth moves round the sun.
🌹Sky is blue.
🌹Snow is white.
🌹Grass is green.
🌹Cats like milk.
🌹Birds do not like milk.
🌹Do pigs like milk?
🌹California is in America.
🌹California is not in the United Kingdom.
🌹Windows are made of glass.
Windows are not made of wood.
🌹New York is a small city.
🌹It is not important that this fact is untrue.
##گرامر_ساده
📚 #grammar
افزایش سرعت یادگیری زبان انگلیسی با با مجموعهای بیش از ۶۰ سریال تلویزیونی قابل به روز رسانی و اضافه شدنЧитать полностью…