✍ پشت پرده واقعه ی طبس ....
باند فرودگاهی واقع در صحرای طبس برای چندین سال مورد بهره برداری ارتش آمریکا قرار داشت که از طریق آن کمک های لجستیکی خود را به مجاهدین افغان می رساند که در حال نبرد با ارتش شوروی بودند. روس ها بارها و بارها به شاه اعتراض کردند که چرا باند فرودگاه صحرای طبس را در اختیار آمریکایی ها قرار داده است و حتا چندین بار نیز تلاش کردند که هواپیماهای میگ ۲۵ خود را برای نابودی تدارکات ارتش آمریکا به سوی این پایگاه بفرستند اما با وجود هواپیمای استراتژیک و فوق مدرن آن زمان یعنی اف ۱۴ در نیروی هوایی ایران روس ها نتوانستند هیچ حمله هوایی علیه باند طبس انجام دهند. همانگونه که می دانید هواپیمای اف ۱۴ که در زمان خودش به مدد رادار قوی و موشک های فونیکس یک هواپیمای فوق پیشرفته در دنیا به شمار می آمد تنها در اختیار نیروی دریایی آمریکا و نیروی هوایی ایران قرار داشت و اصولا فلسفه ورود این هواپیما به نیروی هوایی ایران تجاوز میگ های ۲۵ روسی به مرزهای شمالی ایران بود و در آن روزگار میگ ۲۵ با سرعت سرسام آور خود (۳۵۰۰ کیلومتر در ساعت) و سقف پروازی بسیار بالا از دسترس هر نوع جنگنده ای خارج بود اما با ظهور هواپیمای اف ۱۴ میگ ۲۵ نیز آسیب پذیر شد و از زمانی که این هواپیما به نیروی هوایی ایران پیوست هواپیماهای روسی نیز شهامت عبور از نقطه صفر مرزی را از دست دادند. پس از انقلاب بخاطر نبود حکومت مرکزی قوی و منسجم در ایران راه برای هواپیماهای روسی دوباره باز شد و کار به جایی رسید که میگ های روسی حتا تا نزدیکی مشهد هم گشت زنی می کردند. این کار ادامه داشت تا این که آمریکایی ها تصمیم گرفتند که این بار از باند صحرای طبس برای انجام عملیات پنجه عقاب استفاده کنند. روسها که تحرکات آمریکایی ها را از مدت ها پیش در اقیانوس هند و خلیج فارس زیر نظر داشتند متوجه ورود هواپیماها و بالگردهای آن ها به درون خاک ایران شده بودند و در یک فرصت مناسب و درست در جایی که سال ها انتظار آن را می کشیدند ضربه خود را به ناوگان هوایی آمریکا وارد کردند و درنیمه شب پنجم اردیبهشت ۵۹ باند طبس را بمباران کردند که در همان بمباران اولیه دو بالگرد و یک هواپیمای آمریکایی نابود شد و این گونه بود که ادامه عملیات لغو شد. جالب است که روز بعد یعنی ششم اردیبهشت نیز هواپیماهای روسی دوباره وارد منطقه طبس شده و این باردر روشنایی روز دست به بمباران گسترده منطقه زدند و هر آن چه که از شب قبل سالم بجا مانده بود را نابود کردند و جالب تر این که سردمداران انقلاب نوپای ایران نیز این بمباران دومی را به نیروی هوایی ایران نسبت دادند که به دستور بنی صدر منطقه را بمباران کرده و در جریان آن شماری از پرسنل سپاه یزد از جمله آقای منتظر القائم فرمانده سپاه یزد که تازه متوجه موضوع شده و به منطقه وارد شده بودند کشته شدند. خانواده ی منتظر القائم که پس از ۳۲ سال هنوز هم بنی صدر را لعن و نفرین می کنند ! و اما چرا همه طرفین درگیر در این عملیات این همه سال سکوت کردند و هیچگاه حاضر به افشای واقعیت نشدند؟ ۱- جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا که انجام عملیات پنجه عقاب با دستور و نظارت مستقیم او اجرا شد پس از شکست عملیات سریعا در یک نطق تلویزیونی گناه را به گردن طوفان شن انداخت و با اینکه دقیقن می دانست که کار روس هاست اما برای فرار از اذهان عمومی آمریکا که ممکن بود در آن دوران جنگ سرد آمریکا را به سمت رویارویی مستقیم نظامی با ابرقدرت شرق سوق دهد از گفتن واقعیت به مردمش خودداری کرد ۲- روسها نیز طبق عادت همیشگی شان پنهان کاری کردند و هیچ گاه نقش خود را در این ماجرا فاش نکردند چون نمی خواستند که آشکارا بهانه ای دست طرف های غربی بدهند.۳- سردمداران انقلاب نوخاسته ایران نیز که متوجه شده بودند که بستر انقلاب بر روی پایه های خرافات و امداد غیبی مستحکم تر می شود و اذهان عمومی مردم ایران را مساعد پذیرش اینگونه حرف ها می دانستند گفته های جیمی کارتر را تکرار کردند و اعلام نمودند این امداد غیبی از طرف خدا بوده و به مانند ابابیل که بر سر سپاه ابرهه فرود آمده خداوند به ما عنایت فرموده !
👇👇👇
@arazxeber
@iranTURKS
(بخش هفتم)
این را من نمی دانم باید از مسئولان بپرسید اما باید اعتراف کنم که وضعیت هم اکنون به نسبت ده سال پیش بسیار متفاوت شده است. برای نمونه، من تابستان سال 1379 رفتم معاونت آموزشی وزارت بهداشت و گفتم حاضرم با هزینه خودم بروم استرالیا و در رشته سکسولوژی بالینی دکترا بگیرم و برگردم به مردم کشورم کمک کنم. پاسخی که از کمیسیون مربوطه شنیدم این بود که " نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیازی به رشته سکسولوژی ندارد. چنان چه دانش آموخته این رشته شوید، حق هیچ گونه فعالیت بالینی و حرفه ای در ایران را نخواهید داشت. در صورت علاقه مندی به این گونه مباحث به رشته روانپزشکی یا روانشناسی وارد شوید. " در حالی که من نیاز روز کشور و درد و دشواری آینده مملکتم را خوب تشخیص داده بودم و می خواستم از زمان و زندگی خودم برای پیشبرد اجتماع هزینه کنم.
با همه این ها جای خوشبختی است که برخی مسئولان به این نتیجه رسیده اند که باید کاری انجام داد. برای نمونه، هم اکنون دانشگاه بقیه ا... دانشجوی دکترای سلامت جنسی تربیت می کند.
واقعیت این است که جامعه ما در شرایط کنونی به دستکم سه هزار درمانگر و مشاور جنسی – آمیزشی نیاز دارد. بسیار خوشحالم که دوشادوش سرکار خانم دکتر عفت السادات مرقاتی خوئی توانسته ام در یک دهه گذشته در امر تربیت و آموزش مشاور و درمانگر متخصص بهداشت و سلامت جنسی کوشا و کنشگر باشم.
گیسوم: و سخن آخر شما؟
سکوت یا خفقان جنسی جامعه ما را به سمت و سوی انفجار جنون جنسی می برد و خود بدترین آموزش جنسی ست ! از همین رو آموزش جنسی را باید در همه ی مقاطع تحصیلی و به ویژه در دبیرستان و دانشگاه برقرار جدی بگیریم. چون غریزه جنسی بسان دیگر غریزه ها خاموش نمی شود، بلکه ره فساد و انحراف می پیماید. نیاز جنسی بخشی از نیازهای بشر است؛ ما هم با افراط و هم با تفریط مخالف هستیم و هم از سوی افراطی ها و تفریطی ها، به شدت دشمنی و درشتی می بینیم. جامعه ما یک جامعه اسلامی است؛ ما برای فرونشاندن بحران های جنسی و سکسی باید به یک تعادل و تنظیم بر پایه فقه پویای شیعه برسیم تا از ولنگاری و لاابالی گری جنسی بتوانیم پیشگیری کنیم. این کار و تکلیف بسیارمهم، باید سرلوحه ی کار مسئولان ، تصمیم گیران و مجریان باشد.
(بخش پنجم)
( اندکی مکث می کند و می گوید )
ببینید هم اکنون برخی از دخترهایی که خودشان را همچون روسپیان اروپایی بزک می کنند و در خیابان ها با برانگیختن جنسی جوانان با ناز و عشوه های آن چنانی راه می روند و به اصطلاح داف شده اند، بسیار آسان تر ازدواج می کنند تا دختران عادی ساده و صمیمی اجتماع ما. واقعیت این است که جامعه ما دارد ذخایر بزرگ ژن های برترش را از دست می دهد. چرا که بسیاری از دختران دارای رتبه های برتر کنکور، که نخبگان دانش و اندیشه کشورمان هستند و هوش بسیار بالایی دارند و بلد نیستند و به واقع نمی پسندند خود را همچون داف های خیابانی بزک کنند یا اصولن خیلی زیبا یا خیلی خوش هیکل نیستند، نمی توانند به آسانی شوهر کنند چون معیارهای انتخاب همسر از سوی مردان بسیار دگرگون شده و متاسفانه تا اندازه فراوان و نابخردانه ای به سوی نمادها و نشانه های سکسی و شهوانی متاثر از فرهنگ غرب رفته است. این دختران باهوش و نخبه که سر خودشان را با دانش و کتاب و مقاله سرگرم کرده و تن و روان به پرستش مد و تیپ های آن چنانی پر زرق و برق بیگانه نداده اند، امکان ازدواج و فرزندآوری را پیدا نخواهند کرد. باید بپذیریم که همین ها حامل ژن های برتر جامعه ما هستند که ارزش شان بسیار بالاتر از مخازن نفت و گاز ما است. این گونه بدبختی ها را کسی نمی داند و یا اگر می داند کاری انجام نمی دهد و سخنی بر زبان نمی راند چون نمی خواهد انگ و ننگ بخورد و آبرو و اعتبار اجتماعی اش را در معرض خطر قرار دهد. در حالی که من دو سه سالی ست بحث " تک والدگری " را با سود جستن از " ازدواج موقت " برای این گونه دختران باز کرده ام که به شدت و بی رحمانه مورد یورش سهمگین و سنگین قرار گرفته ام در حالی که هیچ سخن خلاف دین و مذهب جاری مملکت هم بر زبان نرانده ام.
این مثنوی فصل های دیگری هم دارد که خیلی ها یا نمی خواهند بشنوند و یا دوست دارند پنهان کاری کنند. در حالی که پنهان کاری فقط و فقط پیش زمینه ی " فروپاشی اجتماعی " همچون اتحاد جماهیر شوروی پیشین می شود و بس !! من از درد های جامعه حرف می زنم الان پدیده شوم دیگری که دارد در جامعه ما هر سال بیش از پیش فراگیر می شود، پدیده sugar daddy (شوگر ددی ) یا " پدر شیرین " است. در واقع پدر شیرین به مردی می گویند که بیست - سی سال از زنش مسن تر است و خانم کوچکتر فقط به خاطر ثروت مرد به این ازدواج تن داده است. این نوع ازدواج ها بخاطر فقر اقتصادی و فرهنگی است. دختر به خاطر برآورده شدن آرزوهای دیرینه اش حاضر می شود با مردی که هم سن و سال پدرش است ازدواج کند. یک و نیم میلیون دختر ایرانی از سن ازدواج گذشتند و برای همیشه ناکام ماندند تا بی کام بمیرند ! شش و نیم میلیون دختر دیگر به همین سرنوشت دچار می شوند و هرگز ازدواج نکرده از دنیا خواهند رفت !! دستکم دوازده میلیون زن مطلقه و بیوه جوان و میان سال دیگر همین سرنوشت را خواهند آزمود !!! این ها برآمد مدیریت ها و راهبردگزینی های شتابزده و ناآگاهانه و غیرمنطقی است... اگر بخواهم از این حرف ها بزنم زمان فراوان به درازا می کشد.
گیسوم: برگردیم به موضوع اصلی بحث اینکه بیشتر مراجعان شما چه کسانی هستند؟
همه گونه بیمار و مراجع به ما مراجعه می کند، اما بیشتر کسانی که به کلینیک من می آیند، کسانی هستند که ناتوانی جنسی، اختلال زود انزالی (ریزش زودرس) و دیگر اختلالات جنسی را دارند. کمبود میل جنسی ، سرد مزاجی، دست نیافتن به ارگاسم و از این قبیل مشکلات بیشتر به کلینیک من می آیند.
گیسوم: آیا این ها درمان هم می شوند؟
درمان می شوند و خیلی خوب و آسان و شتابان هم درمان می شوند. با دارو و رفتار درمانی شناختی. اگر بخواهم روی نمودار و با آمار و ارقام حرف بزنم بیشتر از 75 درصد بیماران و مراجعان جنسی - زناشویی من خیلی آسان و شتابان با یکی دو ویزیت درمان می شوند و زندگی طبیعی و عادی را از سر می گیرند.
گیسوم: آن 25 درصد چرا درمان نمی شوند؟
چون این ها خیلی دیر به فکر درمان خود می افتند؛ زمانی که دیگر همسرشان از آن ها بریده و دور و سرد شده است.البته در شهرهای کوچک و جوامع سنتی عوامل بازدارنده ای است که مانع مراجعه زودهنگام بیماران به ما می شود؛ همین سبب می شود که در نهایت زندگی این ها از هم بپاشد. من خودم موارد بسیار زیادی از این گونه بیماران را داشته ام. برخی از بیماران هم همکاری درمانی ندارند؛ هنگامی که همکاری در مصرف دارو یا در پیش گرفتن رفتاردرمانی های توصیه شده نمی کنند، خوب کاملن آشکار است که درمان هم نمی شوند !
گیسوم: تصمیم گیران و متولیان فرهنگی در این باره باید چه کار کنند؟
راحت و رک بگویم باید آموزش جنسی را جدی بگیریم. طرح های مدرنی را برای ازدواج نسبت به ازدواج سنتی از دست رفته طراحی کرده و بکار بگیریم. " مدیریت شادی و مهندسی هیجان " نکته بنیادین بسیار مهمی ست که در چهار دهه ی اخیر هرگز جدی گرفته نشده و اجتماع را د
(بخش سوم)
هر از گاهی تهدیداتی در رابطه با ترور شخصیتی و حتا فیزیکی در مورد من و خانواده ام انجام می شد و یورش های روحی - روانی سازمان یافته یا خودسرانه ای صورت می گرفت. اما من یک پیش دستی مهم و اساسی کرده بودم. من مجبور شدم بر خیابان ولیعصر با دو برابر قیمت ساختمان داخل کوچه کلینیک بخرم تا به آسانی نتوانند پاپوش بدوزند و مشکل برای من ایجاد کنند ! شما نگاه کنید پنجره های اتاق سکس تراپی و زوج درمانی من در کلینیک دقیقن رو به خیابان ولیعصر و نیز رو به کوچه ی بابک بهرامی، هیچ گونه پرده ای ندارد و بنابر این هر نهاد، سازمان، ارگان، وزارتخانه و کسی بخواهد می تواند کار من را از دور و نزدیک به تماشا بنشیند و رصد کند و زیر نظر بگیرد. من نمی خواستم فردا برای من به آسانی حرف دربیاورند که فلانی در مطب خود چنین و چنان می کند. می خواستم همه کارهای من شسته و رفته و شفاف باشد؛ هر چند از دیرباز گفته اند " در دروازه را می توان بست اما در دهان مردمان را نمی توان " !
گیسوم: پس تهدیدات سر چه بود؟
سر کارگاه های آموزشی تخصصی برای پزشکان، روانشناسان و مشاوران که برگزار می کردم.
گیسوم: مگر در آن کارگاه های تخصصی برای متخصصان چه می گفتید؟
سکسولوژی بالینی. بسیاری از مشکلات زناشویی و خانوادگی مربوط به مسایل جنسی روابط زن و شوهر است و من این ها را مفصل و به ریز جزئیات تشخیصی و درمانی و صد البته با شواهد و مستندات تاریخ اجتماعی قدیم و معاصر اجتماع مان می گفتم. خیلی از گیرهایی که به من می دادند این بود که چرا آمارهایی از جامعه ارائه می کنم ولی این فشارها به طور مستقیم از سوی نهادهای فرهنگی و امنیتی نبود. بیشتر این فشارها از سوی برخی همکاران و شبه همکاران روانشناس و روانپزشک بود که کاتولیک تر از پاپ و کاسه داغ تر از آش بودند !!
گیسوم: روانشناس و روانپزشک که باید با شما همسو باشند، چرا این ها سنگ اندازی ها را می کردند؟
برخی همچون همه ی پیشه ها از روی حسادت و بخل و کینه توزی بود و بسیاری به واسطه نادانی و نا آگاهی از آن چه در بخش سکسوالیته کتاب درسنامه جامع روانپزشکی کاپلان و سادوک - که مرجع نخست روانپزشکان است - نوشته و منتشر شده است.
بسیاری خودشان خیلی خیلی سنتی فکر می کردند و توانایی رویارویی با دانش و اندیشه های مدرن پس از دهه هفتاد میلادی را نداشتند. بسیاری از پیشکسوتان رشته های مشاوره و روانشناسی در فضاهای علمی دهه چهل تا شصت میلادی باقی مانده و فسیل شده اند و برای نمونه حتا یکبار چکیده کتاب سیناپس روانپزشکی کاپلان و سادوک و هیچ مرجع سکسولوژی را نخوانده اند. سخنان من برای اینان و توده اجتماع بسیار نو بود و هزار البته با بانگ بلند. این برای اجتماع عقب مانده ما خیلی خیلی تابوشکنانه بود ! کسی تاکنون کارگاه سکس تراپی با اجازه ضبط صدای مدرس را برگزار نکرده بود و این صوت ها برخلاف میل من در میان توده اجتماع خیلی زود از سوی خود روانشناسان و مشاوران منتشر شد.
گیسوم: بهر حال شما مقاومت کردید و هم اکنون بیش از یک دهه است که در این زمینه فعالیت می کنید. مشکل نخست اجتماع از دیدگاه رشته ای که شما در آن فعالیت می کنید چیست؟
مشکلی که برخی می خواهند ایجاد کنند و جامعه فرهنگی ما را به سمت لجنزارهای اروپا و آمریکا - و نه دشت های گلگون آن سامان - ببرند: " سکس ضربدری و گروهی " است. متاسفانه عده ای یا در پرتو نادانی، یا در پی بیماری انحرافات جنسی، یا به خواست شکستن مرزهای مذهبی اجتماع ما و خرد کردن همه ی عرف و سنت های ملی و مذهبی مان، قصد ترویج این گونه انحرافات جنسی و اخلاقی ویرانگر و فاجعه آمیز را دارند و در واقع با انگیزه های گوناگون می خواهند که این پدیده های شوم و ننگین را به خرده فرهنگ تبدیل کنند تا به خیال خام خودشان از مرز نابهنجار به حیطه ی بهنجار بیاورند !! من فکر می کنم که متولیان فرهنگی و مسئولان انتظامی و امنیتی ما باید جلوی اشاعه و انتشار این گونه پدیده های فاجعه آمیز، ویرانگر و خانمان سوز را بگیرند. متاسفانه در سایه ی چشم پوشی پیشکسوتان رشته های مشاوره، روانشناسی و روانپزشکی و اهمال مدیران و مسئولان مملکتی، روابط فرا زناشویی یعنی برقراری رابطه های موازی از سوی مردان و زنان همسردار به گونه ای فراگیر شد که به صورت یک خرده فرهنگ رایج درآمده است !!! نباید اجازه بدهیم که اشتباه و اهمالی که در برابر " روابط فرازناشویی (اکسترامریتال) " شد، در برابر " سکس گروهی و ضربدری " انجام شود. ما نباید در این زمینه ساده لوحانه و خوش خیالانه پنهان کاری کنیم؛ چون هرچه در این باره پنهانکاری کنیم، جامعه را به سمت و سوی فروپاشی اجتماعی نزدیک و نزدیک تر می کنیم. اگر جلوی این لاابالی گری های جنسی و فسادهای اجتماعی گرفته نشود، تمام انسانیت، اخلاق، شرافت و کرامت انسانی و اسلامی از بین می رود. بگذارید در همین جا به این مسئله مهم اشاره کنم که ازدواج با این هزینه های سرسام
بخش نخست- در گفت و گوی اختصاصی یک سکسولوژیست با ماهنامه گیسوم:
جامعه به دستکم سه هزار درمانگر جنسی نیاز دارد.
نتیجه دختری حضرت آیت ... سید حسن تویسرکانی است؛ پدرش پزشک است و تبارش می رسد به دیار نصف جهان. می خواست در راستای پاسداری از میهن، خلبان اف - ۱۴ بشود که نشد. می خواست وارد سینما بشود و در راستای آموزش و پرورش و رشد و پیشرفت اجتماع فیلم بسازد که نشد. می خواست وارد اتاق عمل بشود و جراحی ماهر بشود که تا نیمه های راه رفت اما ناگهان تغییر جهت داد و نشد. روح بلند پروازانه اش او را از شاخه پزشکی عمومی به روانپزشکی و شاخه سکسولوژی این رشته کشید. درس خواند و پس از فراز و فرودهای فراوان از جمله کار در کلینیک ها و مراکز مشاوره گوناگون، کلینیک شخصی خودش را زد.
دکتر بهنام اوحدی یک روانپزشک است اما یک آدم معمولی و عادی نیست؛ او سر پرسودایی دارد و آوازه اش حالا مرزهای ایران را درنوردیده است. دکتر اوحدی سنت شکنی جسور بوده و تاکنون بسیاری از تابوهای جنسی - زناشویی و خانوادگی را شکسته است. او به واقع به عشق میهن و هم میهن، بسیاری از خطرها و انگ و ننگ ها و شایعه ها و دشمنی ها را به جان خریده اما به عنوان یک درمانگر جنسی بیشمار خانواده ها را از خطر فروپاشی نجات داده است و البته برخی را هم به دلایل منطقی به جدایی ناگزیرشان متقاعد کرده است. زن و شوهرهایی که مشکلات جنسی از قبیل زود انزالی ، سردمزاجی و غیره داشتند را با دارو و روان درمانی درمان کرده و مانع از جدایی آن ها از همسرشان شده است. او زندگی داد. امید داد. روح در جان انسان ها و جامعه دمید.
او یک سکسولوژیست است و با درک آنچه در جامعه رخ می دهد و تابو است ، می گوید که جامعه را نه مواد مخدر که لاابالی گری، ولنگاری، هرزگی و جنون جنسی تهدید می کند. او به همان اندازه که در کار خود خبره و خبرساز است به همان اندازه هم رفتارهایش با بیماران و همکاران خود از روی ادب و احترام اما جدیت و قاطعیت است. میز کار او هم در نوع خود جالب است او نه در آن سوی میز مستطیل شکل می نشیند و با ژست پزشک متکبر و مغرور بر روی صندلی پادشاهی اش نسخه می پیچد. بلکه میز کارش چهارگوش (مربع) با چهار صندلی یکسان و همانند است و فرصت نشستن برابر برای بیمار را فراهم می کند.
این سکسولوژیست کار بلد، ما را با احترام فراوان در دفتر کاری اش پذیرفت و با بردباری به پرسش های ما پاسخ داد. با دکتر اوحدی در برج نگین نیایش در کلینیکش در جایی که خیابان نیایش تهران، خیابان ولیعصر این شهر را قطع می کند به گفت و گو نشسته ایم که برآمد آن از پیش چشم و ذهن تان می گذرد.
گیسوم: پدر شما یک پزشک جراح است چطور شد راه پدر را نرفتید و یک روانپزشک شدید؟
من هرگز دوست نداشتم پزشک یا روانپزشک بشوم؛ در واقع من می خواستم خلبان اف - 14 بشوم و به پاسداری از میهنم در برابر دشمنان و کینه توزان میهنم بپردازم اما پروردگار مسیر زندگی ام را به راه دیگری برد و سرنوشت دیگری را از پیش برای من برگزیده بود که داستان مفصلی دارد. من در واپسین ماه هایی که پزشکی عمومی می خواندم، چند مورد زایمان های حاصل از زنای با محارم را دیدم که زندگی و ذهن مرا به کلی به هم ریخت. آن گاه بود که این پرسش برایم پیش آمد که چرا باید این اتفاق ها در کشور ما که یک کشور مذهبی با خانواده هایی متعصب است پیش بیاید. تا چند ماه سرخورده، آشفته و در شوک بودم. سپس چند ماه بعد به یکی از استان های محروم کشور رفتم و دیدم رابطه جنسی با برخی حیوانات، به ویژه الاغ ماده، امری عادی و نه عجیب و غریب است. سوء استفاده جنسی از کودکان، زنای با محارم و زایمان ناشی از زنای محارم را نیز دوباره دیدم و بر خود لرزیدم ! همه این ها من را به این چالش فکری کشید که چرا سرزمین اهورایی من باید این گونه باشد !! همه ی این پرسش ها ذهن مرا وادار کرد که در پی درمان باشم. در نهایت به طور خیلی اتفاقی با رشته سکسولوژی و سکس تراپی آشنا شدم.
همزمان به این نتیجه رسیدم که هیچ کسی نبوده که در جامعه سنتی ایران بیاید این مسایل را آن جور که باید و شاید برجسته سازد و آموزش بدهد؛ بنابراین من فرزند جبهه و جنگ و دفاع مقدس، خودم را برای این کار آماده کردم. این را هم بیفزایم که حالا که به هر دلیلی از خلبانی اف - ۱۴ دور شده بودم، جایگاه دیگری برای پاسداری و دفاع از میهن برای من پیدا شده بود. عشق به روانپزشکی جایگزین شیفتگی به جراحی شد. با این همه، خیلی با خودم کلنجار رفتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که یکی باید بیاید جامعه را جراحی کند. مگر من با جراحی در اتاق عمل چه سودی در سی - چهل سال کار می توانستم برای میهنم بکنم ؟!؟ در حالی که سی دی های آموزشی من نه تنها در سراسر ایران بلکه در بخش مهمی از کشورهای منطقه از جمله افغانستان و تاجیکستان نیز در میان روانشناسان، مشاوران و پزشکان و پیراپزشکان و حتا توده اجتماع دست به دست می چرخد و مرز بهنجار
اگر چه ایران ویران است،
ایرانی از غم حیران است،
اگر چه شیران در بندند،
اگر چه دیوان بر بندند،
ایران ای سرای کهن،
می خوانمت هنوز ای وطن !
دکتر بهنام اوحدی ایران بد
Dear Iranian people,
after have been hacked & deleted of my 17 pages by Islamic goverment cyber army, now you can follow me in my new pages on Instagram.com:
@alpha_sexology
@sexyalishah
@dr.mindfilmness
@dr_filmtherapist
@dr.sexologist.behnam.ohadi
@dr.iraneno
Please join & support !
به زودی: با " حزب ایران نو، ایران آزاد "، به نام ایران، برای ایران
(دکتر بهنام اوحدی ایران بُد)
بسیاری از زنان تا شوهرشان را دقمرگ و زیر خاک نکنند، قدر شوهرشان را نمی فهمند !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
پنجاه سالگی، تولد دیگر بسیار بزرگی ست؛ بسیار هدفمندتر و پر انگیزه تر و پخته تر از بلوغ و سی و حتا چهل سالگی !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
تاریخ معاصر ایران، شیرزنان دلاور و آزاده ی مرز پر گزندمان را فراوان و بی کران پاس خواهد داشت...
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
🕵🕵🕵 محرمانه و فوق سری ترین رخداد سیاسی و نظامی تاریخ قرن بیستم جهان، بی گمان حمله مستقیم نیروی هوایی اتحاد جماهیر شوروی به هواپیماها و هلی کوپترهای کماندوهای نیروی ویژه واکنش سریع هوابرد ارتش ایالات متحده آمریکا در فرودگاه نظامی خاکی طبس در ایران بوده است که در ایران از آن به عنوان " توفان شن " تعبیر شد.
🔬 بنا بر نقشه " آزمایشگاهی " دوراندیشانه و هوشمندانه ی هنری کیسینجر و با دستور مستقیم جیمی کارتر، روس ها به عمد از طریق جاسوسان دوجانبه خود در سیا و پنتاگون، از فرود و عملیات " مثلن مخفی " کماندوهای هوابرد ارتش آمریکا خبردار شدند.
♨️ با مشاهده ی واکنش قاطع و کوبنده ی نیروی هوایی شوروی، کارتر از طرح خود مبنی بر حمله به ایران و اشغال خوزستان و خارک و جزایر ایرانی در خلیج پارس پا پس کشید و به سخن کیسینجر رسید که " چنین حمله و اشغالی، آغازگر جنگ جهانی سوم خواهد بود. "
📛 از این رخداد فوق سری، برای نخستین در 1980 در کتاب " گروگان (امام) خمینی " منتشر شده در آمریکا پرده برداری شد اما نخستین رسانه ای شدن آن، چند هفته پس از یازده سپتامبر 2001 در برنامه ای در کانال ZDF آلمان بود.
(بخش ششم)
رگیر و دچار اپیدمی اعتیاد به سکس و مواد مخدر و محرک کرده است. در جامعه ای که مدیریت شادی و مهندسی هیجان نیست سکس و مواد و الکل، انگیزه های نیرومندی برای شادی و سرگرمی می شود. جامعه ما هم اکنون پنج برابر اعتیاد به مواد و الکل، درگیر و دچار اعتیاد به سکس است.
گیسوم: این اعتیاد به سکس دیگر چیست؟
اگر فرد به خودارضایی، انحرافات جنسی، روابط فرازناشویی و ... به شیوه وسواسی، اجبار آمیز و اعتیاد گونه وابسته شود، فرد دچار اعتیاد به سکس ارزیابی می شود. که من فکر می کنم چندین برابر بیشتر از اعتیاد به موادمخدر و الکل خطرناک تر است. الان آدم هایی که در جامعه هستند به چیزی جز سکس، فکر نمی کنند. این ها نه به آینده و خانواده خود فکر می کنند و نه می توانند به آبادانی کشور خود فکر کنند.
گیسوم: غیر از شما کسانی دیگری هم هستند که در این کار باشند؟
خوشبختانه روانپزشکان، پزشکان، مشاوران و روانشناسان بسیاری گام به این حیطه گذاشته اند اما همه اینان به واقع هنوز کاربلد نیستند. در تهران 15 نفر از روانپزشک ها در سکس تراپی خبره و سکسولوژیست هستند.
بسیاری دیگر تازه دارند روش آزمون و خطا را بکار می بندند.
گیسوم: چرا این روانپزشک ها را برای یک چنین مشکل حساس و بزرگی تربیت نکرده اند؟
برای این که وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی ، هیات بورد تخصصی اعصاب و روان، انجمن علمی روانپزشکی، نظام روانشناسی و مشاوره
، انجمن روانشناسان بالینی و ... نخواسته اند به طور جدی به این عرصه بپردازند. این ها اگر می خواستند بهنگام کار درست و ضروری را انجام دهند، به واقع اوضاع اجتماع اکنون بسیار بهتر می بود.
گیسوم: این ها چرا نخواسته اند؟!؟
برای این که این موضوع هنوز تابو است. خود متخصصان هم خیلی دوست ندارند دور و بر آن بگردند تا برای شان مایه ی حرف و حدیث و شایعه و آبروریزی نشود و بتوانند با آرامش و آسودگی بیشتری بی دردسر زندگی بکنند و خود و خانواده شان را دچار چالش و کشمکش نسازند.
گیسوم: این تابو تا کی می خواهد ادامه پیدا کند؟!؟
(بخش چهارم)
آور بسیار سخت شده است. از طرف دیگر ازدواج های سنتی کارکردهایش را از دست داده و مهمتر این که هنوز سبک و سیاق مدرنی برای ازدواج ریخته نشده است. از آن سو رانده شده ایم و در این سو مانده !!
گیسوم: با این روند فکر می کنید چه قرار است بر سر جامعه به ویژه در کلان شهر ها بیاید؟
ببینید جامعه ی ما در حال گذر از سنت به مدرنیته است؛ اندیشه ها و شیوه زندگی اجتماع را هرگز و در هیچ سرزمینی نمی شود به عقب کشید. هرگز نمی شود جامعه ایران ۱۴۰۰ را با تفکرات دهه ۶۰ اداره کرد. کما اینکه پس از دولت های تکنوکرات سازندگی و اصلاحات، دولت بظاهر اصولگرای احمدی نژاد خیلی کوشش کرد تا جامعه را به عقب برگرداند و تفکرات دهه ۶۰ را زنده کند، اما همه با هم دیدیم که او ذره ای در این کار موفق نشد. چون شرایط جامعه ما با گذشته بسیار تفاوت کرده است. بنابراین در یک پیچ تاریخی خیلی سختی هستیم؛ گذر از سنت به مدرنیته که در این گذار بسیاری از خانواده ها فرو می پاشند و بسیاری جوانان ناکام می مانند. الان عامل نخست طلاق در کلان شهر ها نه اعتیاد به مواد مخدر و محرک، بلکه دقیقن مسئله ی خیانت، یعنی روابط فرازناشویی موازی و مثلثی است. هنگامی که خیانت زوج ها آشکار می شود، بیشتر این زوج ها در ادامه، دیر یا زود، متاسفانه از همدیگر جدا می شوند. در حالی که می توان با زوج درمانی و خانواده درمانی به روز و کارآمد، زندگی شیرین نوین و تازه ای برای این گونه مردان و زنان آفرید.
گیسوم: شما گفتید نمی شود جامعه را مثل گذشته اداره کرد؛ چرا؟
ساده است ! به آمار ورودی و خروجی فرودگاه امام نگاه کنید؛ هر هفته حدود پنج هزار مسافر از آمریکا، کانادا، اروپا، استرالیا و دیگر نقاط جهان به ایران می آیند و می روند. این ها با خودشون حامل پیام های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جنسی، زناشویی و خانوادگی گوناگونی هستند. واقعیت غیرقابل انکار این است که آن چه در لوس آنجلس و نیویورک مد می شود، چند ماه زودتر از آن که به کانادا، اروپا و استرالیا برسد، از طریق مسافران ایرانی ساکن کالیفرنیا و آمریکا به ایران می رسد !!
اینترنت و شبکه های تلویزیونی ماهواره ای هم سهمی سترگ در این دگرگونی بزرگ و ژرف فرهنگی دارند. آشکارا می بینیم که همه نظام روانشناسی و مشاوره و انجمن روانپزشکی کشور در یک کفه است و دکتر فرهنگ هلاکویی، به تنهایی، در کفه دیگر ! در حالی که او فقط از طریق یکی از شبکه های ماهواره ای یک برنامه هفتگی برای خانواده های ایرانی دارد، دی وی دی های صوتی او - که با رکی و صراحت استادانه ای به دشواری ها و تعارضات اجتماع ایرانی در حال گذار می پردازد - درست همچون کیمیا و اکسیر در تهران و شهرستان ها دست به دست می چرخد.
همه این ها به کنار شما آمار سواد در جامعه ایرانی در سال ۱۳۵۷ خورشیدی را با نرخ سواد در زمان حال مقایسه کنید. در سال ۱۳۵۷ خورشیدی، پنجاه و هفت درصد اجتماع ایران بی سواد مطلق بودند در حالی که در شرایط کنونی بیشتر افراد دستکم یک لیسانس و بسیاری فوق لیسانس دارند. شمار کسانی که مدرک دکترا (پی اچ دی) دارند تا چند سال آینده به رقم میلیون نفر می رسد. درست است که خیلی از همین افراد دانش آموخته متاسفانه بیکار هستند و خواهند بود، اما اندیشه شان دیگر اندیشه ی یک آدم دانش آموخته است. بر این بنیان، درصد جمعیت سنتی و متعصب در برابر درصد جمعیت مدرن جامعه به شدت جابجا شده و خواهد شد. در سال ۱۴۱۴ فقط پانزده درصد اجتماع ایران - دست بالا - سنتی خواهند بود. رخدادهای ریز و درشت دیگری هم هست که اگر بگویم مثنوی هفتاد من می شود. باید بپذیریم که در آستانه ی سده ی پانزدهم خورشیدی، همه چیز به شدت دگرگون است.
گیسوم: تمایل دارم بخشی از آن مثنوی را بشنوم.
و نابهنجار را در اجتماع روشن می سازد. اکنون از سراسر جغرافیای فرهنگی ایران بزرگ برای درمان به کلینیک من می آیند.
گیسوم: خانواده در این راه با شما مخالف نبود؟
چرا اتفاقن خیلی هم مخالف بودند. هم پدر و هم مادرم مخالف گام گذاشتن من به رشته کم دیده شده و پر حرف و حدیثی همانند روانپزشکی بودند.
گیسوم: ولی تو راه خودت را رفتی !
با اینکه پدر و مادرم هم با روانپزشکی مخالف بودند و هم با رشته سکسولوژی، اما من در رشته ای که فکر می کردم جامعه به آن نیاز دارد، ادامه تحصیل دادم.
گیسوم: پس تو مقاومت کردی !
مقاومت کردم چون فکر می کردم یک نفر از جان و آبرو و آرامش گذشته باید پیدا شود که با بانگ بلند دردهای امروز و فردای این جامعه را بگوید و آموزگار دگرگونی شود. یکی باید بیاید در سطح ملی این گونه دردها را درمان کند. من آغاز کردم به نوشتن کتاب و مقاله در مطبوعات. سپس تخصص گرفتم و در آخر هم کلینیک زیرتخصصی خودم را بنیان نهادم.
گیسوم: کارهایی که تو انجام دادی، برای جامعه به ویژه اجتماع یک دهه پیش نوعی سنت شکنی جدی و عمیق بوده است؛ آیا مشکلی برای شما ایجاد نکردند؟
(بخش دوم)
اگر چه ایران، ویران است
ایرانی از غم، حیران است
اگر چه شیران در بندند
اگر چه دیوان بر بندند
ایران ای سرای کهن
می خوانمت هنوز ای وطن
اگر چه یاران غمگینند
غم گُساران شرمگینند
اگر چه رادان در گورند
شیردختران پر شورند
در ره تو ای وطن
شتابان می دهم جان و تن
شکوه داغ داری شیرزن
درفش کاوه ی آهن تن
نشان هیبت ایران من
رستم فرخ زاد آیین من
ایران ای سرای کهن
می خوانمت هنوز ای وطن
ای وطن، ای وطن، سپیده بامت کو؟
ای وطن، ای وطن، خجسته خورشیدت کو؟
دژخیمان، اهرمن، سرافرازی شر
آزادی، بهروزی، زیر یوغ فر
قادسیه یک، قادسیه ی دو
پاره پاره شد جان من، جان تو
آه ای عشیره ی زندانی
آه ای قبیله ی قربانی
سیرم که پیرم سوخت
مُردم بس دهانم بدوخت
ایران ای سرای کهن
می خوانمت هنوز ای وطن
کاش ما را نور امیدی بود
شکوه ایران، جاودانی بود
کاش چرکین دُمل را نیشتری بود
بهار این چمن شکُفتنی بود
معبدم، معبدم، میدان آزادی
مامنم، مامنم، هنگام پیروزی
راه ما، راه صلح، راه بهروزی
اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی
ایران ای سرای کهن
می خواهمت چو خون در بدن
اگر چه دل ها پر خون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ی ما گلگون است
بابا گلگون است
دادا گلگون است
که دست دشمن در خون است
ایران ای سرای کهن
می خوانمت هنوز ای وطن
ای قناری، ای هزاردستان
سرود آزادی سَر ده، داد ما بستان
شقایق های سرخ شب آزادی
کبوتران سپید صبح پیروزی
ای خدا، ای خدا، رحمی - رحمی
تن ما، جان ما، زخمی - زخمی
ایران ای سرای کهن
می خواهمت چو خون در بدن !
دکتر بهنام اوحدی ایران بد
👈 بر پایه ملودی تصنیف " ایران ای سرای امید " ساخته ی استاد محمدرضا لطفی، با آواز استاد محمدرضا شجریان بر بنیان شعر هوشنگ ابتهاج (سایه) خوانده شود.
کارگاه تخصصی و عمومی (کارشناسی به بالا)
آسیب شناسی اختلالات، صفات و ویژگی هایِ پُررنگِ شخصیتی (سرشتی + منشی) و شیوه های پرهیز، مهار، مدارا، درمان و بازسازی زندگی فردی، زناشویی و خانوادگیِ افراد دچارِ اختلالات، صفات و ویژگی هایِ پُر رنگِ شخصیتیِ مسئله ساز و مشکل آفرین
مدرس: طبیب دکتر بهنام اوحدی ایران بُد (روانپزشکِ
سکسولوژیست و زوج و خانواده درمانگر)
تلفن تماس برای ثبت نام:
۰۹۱۲۷۲۲۰۴۱۲ - ۰۹۱۹۴۹۴۲۰۶۰
۸۸۶۷۷۳۰۰ - ۸۸۶۷۲۳۰۰
۸۸۶۴۵۱۲۰ - ۸۸۶۴۵۱۲۵
۸۸۶۷۶۰۰۳ - ۸۸۶۷۳۰۱۰ - ۸۸۶۷۰۶۱۷
تاریخ: چهارشنبه هفدهم اسفند ماه، ساعت ۱۱ تا ۱۹
🌀 اولین #طنزافزار پادکست طنزپردازی
دکتر بهنام اوحدی (روانپزشک و روان درمانگر) از نیمرخ روانی#پرویزشاپور، #فروغ_فرخزاد و بیست طنزپرداز و هنرمند دیگر می گوید.
🔻 این اپیزود برای زیر 18 ساله ها مناسب نیست.
#پادکست_طنزپردازی
☕ @tanz_patdazi
بسیاری از مردان، حتا پس از آن که زنان شان را دقمرگ و زیرخاک می کنند، هم قدر زنان شان را نمی فهمند !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
آدمی وقتی پیر می شود، دل و جرات و جسارت و شجاعتش را چند دهه پیش از دندان هایش از دست می دهد !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
یک آغوش گرم با نوازش نرم، اکسیری آرام بخش و نوشدارویی شفابخش برای همه ی درد و رنج ها و اندوه های جهان است !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
منش و شیوه ی نگرش زنان، در آستانه ی چهل سالگی، چه آسان و شتابان، وارونه و زیر و رو می شود !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
به آنان که در فضای مجازی، نام و نشان فاش و آشکار و نماد و عنوان (پروفایل پیکچر) گویا و هویدا ندارند، بی اعتمادترین باش !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)
برای بهشت به دنبال استعاره و نمایه و نشانه نباش؛ یک آغوش گرم در یک حمام گرم، خود خود بهشت است !
(دکتر بهنام اوحدی ایران بد)