sepidehnikroo | Unsorted

Telegram-канал sepidehnikroo - سپیده نیک‌رو

-

شاعر

Subscribe to a channel

سپیده نیک‌رو

نزدیک‌تر



فکر می‌کنم عشق تو
بین من با من
فاصله می‌اندازد
در اندازه‌ها شک می‌کنم
در مفاهیم ...

خودم را دوست دارم
تو اما بر همه چیز سایه می‌اندازی
بر خواب‌هایم
بر فنجان چای بعدازظهر
بر کتابی که می‌خوانم

فکر می‌کنم عشق تو بر مزه‌ها غالب است
انگار که چایی که تو شیرین می‌کنی شیرین‌تر است
نانی که تو می‌خری طعم اسطوره می‌دهد
فکر می‌کنم صدای تو سکوت برپا می‌کند
کلید را که می‌چرخانی
همه چیز در میان راه منجمد می‌شود
صدای سایشِ پاهای تو تا رسیدن به اتاق
صداهای اطراف را از رونق می‌اندازد
و چرخ‌هایِ ساکِ برگشتنت از سفر
وقتی کشیده می‌شود روی سرامیک
همه چیز از نو آغاز می‌شود

فکر می‌کنم
عشق تو
بین من با همه چیز فاصله می‌اندازد
بین من با اخبار هولناکی که هر روز می‌شنوم
بین من با چاقوهایی که کسانی در گوشتم فرو می‌کنند
بین من با مرگ بیهوده ...

عشق تو رویین‌تنم می‌کند
اسفندیارم!
اما مغموم نیستم
از تیرهای گشوده نمی‌ترسم
از مبارزه‌ی تن‌به‌تن با هر چیز
حتی با خودم
نگران نبودنم نیستم
نگران بودنم نیستم
فکر می‌کنم عشق تو
بین من با فنا شدن فاصله می‌اندازد
حس می‌کنم اگر بمیرم تمام نمی‌شوم
حس می‌کنم اگر بمیریم تمام نمی‌شویم
حس می‌کنم که خاطره‌ی ما
در خاطر جهان
به لبخند بدل می‌شود
و روزها بعد از نبودنمان
از ما به نام عشق یاد می‌کنند
حس می‌کنم که عشق
بر نام‌هایمان سایه می‌اندازد



سپیده نیک‌رو
از مجموعه سفره‌ی هفت‌خون
نشر گویا

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

معرفی بدون اسپویل سریال خانه کاغذی (سرقت پول)


https://youtu.be/TKgZXYlCz1o

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

دکلمه از شعر زیبای حمید مصدق


https://www.youtube.com/watch?v=X8TsLEauq5A

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

گفتگو درباره کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است. اثری از فردریک بکمن. نویسنده سوئدی.

https://youtu.be/JHFK3vZrDIE

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

درباره سهراب سپهری به همراه دکلمه‌ای از شعر او:

https://youtu.be/kI1qSCTafCQ

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

جلسه دوم آموزش داستان‌نویسی برای کودکان و نوجوانان
https://www.youtube.com/watch?v=g9mbQNWbujA



@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

چرا و چطور شاهنامه بخوانیم؟

https://youtu.be/HRO6xQklNjM


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

ماهیِ فریب


دیگر به خواب من نیا
افسانه‌ها دروغ بودند
عریانی تو
حقیقی‌ست
و این لباس‌ها جادو ندارند

دنیا جادو نداشت
سخت بود
و خواب‌های تو
بیهوده چیزها را در هم می‌آمیخت
من مرز بین حقیقت
و واقعیت را گم کرده‌ام
من راه‌ها در خواب‌ها گم کرده‌ام
و خنده‌های بی‌دلیل تو در خواب
واقعی نیست
حقیقی‌ست
عریانی تو حقیقی‌ست
من
با این لباس‌های بافته از الیاف
نه واقعیتم
نه حقیقت دارم

دیگر به خواب من نیا
بگذار بیدار بمانم
و کارهای سخت را تمام کنم
من که بال ندارم
خنده‌های تو را ندارم
و تا از خواب‌ها بیرون نیایم
زنده نخواهم بود

دیگر به خواب من نیا


#سپیده_نیک_رو
#سفره_ی_هفت_خون

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

تهرانِ نیم‌سایه




نیمی از پرنده در آفتاب مانده و نیمی دیگر
در سایه جان داده

مرگ تو حقیقت را دو نیم می‌کند
و پرده از آفتاب برمی‌دارد
ای تجسدِ صلح!
که اعماقِ عادت را شکافته‌ای
و واژه‌ها در تو جان می‌دهند
جنون انزوا بودی و حالا
مرگِ لحظه‌ها شده‌ای
نیمی از تو در حلب مانده و نیمی در کابل جان داده
تو پاره‌های حقیقتی
که هر کس، تکه‌ای را تمامِ آن پنداشت
و با تکه‌ای سنگ
به تمامِ شیشه حمله‌ور شد
حالا که مرده‌ای
تکه‌های شکسته‌ات در اقیانوس شب می‌درخشد
و دست کسی به تو نمی‌رسد

نیمی از من در تهرانِ چند سالِ پیش مانده و
نیمی پشت پنجره جان داده


سپیده نیک‌رو
سفره‌ی هفت‌خون
نشر گویا


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

https://youtu.be/99dmmKLTv8c


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

اگر مایل هستید؛ کانال یوتیوب باشگاه کتاب‌خورها را در یوتیوب دنبال کنید.
از کتاب‌هایی که می‌خوانم چه کودک و نوجوان و چه کتاب‌های دیگر حرف می‌زنم.

https://youtube.com/channel/UCNWohWzQ7R8AAa0z7IxxoEw


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

https://www.youtube.com/watch?v=KMYNlZQy8ho

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

در دوربرگردان



غمی ندارم
از پنجره به خيابان خيره می‌شوم
خونی که هشت سالِ پيش بر زمين ريخته بود را
آمده‌اند شسته‌اند برده‌اند
و خاطره‌اش در لابه‌لای روزنامه‌های تحليل اقتصادی گم شده‌است

غمی ندارم
سياوشی اگر مرده باشد
گياهی روييده‌است
که نفت ريخته‌اند که خشکيده که برده‌اند
و جای گياهانِ خشکيده در بهشتِ‌زهراست
و جای لبخندهای خشکيده در بهشتِ‌زهراست

گم شده‌ام
در قطعه‌ی دويست‌و‌بيست‌و‌دو
پای ديوارِ آخر
نرسيده به دوربرگردان
اما غمی ندارم
چرا که گورهای بی‌سر
فرزندان گم شده می‌زايند
و تو گم شده‌ای
مثلِ ساعتِ دوازده
مثل اعتماد‌به‌نفس پنجره
مثل صبحِ روشن در وقت شليکِ گلوله

گم شده‌ام ميانِ آب‌های راکد
و شستشوی زمان، از دست‌های آلوده



#سپیده_نیک_رو
#رگباد


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

در شبِ نیامدن به راحله



راحله امشب زخمم را تاول به تاول برايت خواهم سرود

من فرزندِ سوم بودم
شاگرد اول
رديف اول
ميز اول
گوش کن راحله !
امشب زخمم را تاول به تاول برايت خواهم سرود
من فرزند سوم بودم
اما نتوانستم بيشتر از دومی اشک بريزم
يکی بود
يکی نبود
يکی رفت
يکی نمی‌آمد
يکی کنج اتاق پنهان شده بود
به خودش در آينه زل زده بود
گوش کن راحله
به خودش زل زده بود
من رفتم
آمدم
به خودش زل زده بود
لباس‌ها را شستم
پهن کردم
سفره را انداختم
آمد، نشست
به خودش زل زده بود
غذا را خورديم
سفره را جمع کردم
گوش می‌کنی راحله؟
به همين برکت
به خودش زل زده بود
مات
درست می‌گويی راحله
مي خواست خود‌خوری کند
خودزنی کند
راحله!
نتوانستم بيشتر از دومی اشک بريزم
بيشتر از اولی مويه کنم
بيشتر از چهارمی در خودم بميرم
تنها توانستم خاک بريزم بر موهام
تنها توانستم زل بزنم به خودم

منتظرش بودم راحله
که از زمين برخيزد
از گور برخيزد
از توی آينه برخيزد
مرا به مدرسه‌ام برساند
درد کمی نيست لعنتی!
رديف اول بنشينی
ميز اول
شاگرد اول
کسی نيايد تو را ببيند
کسی نفهمد کجا می‌روی
کجا می‌آيی
کجا نشسته‌ای
راحله تقصير من نبود
نميتوانستم بيشتر از دومی اشک بريزم
بيشتر از اولی مويه کنم
بيشتر از چهارمی در خودم بميرم
تنها بايد می‌نشستم رديف اول
اين سکانس را خوب تماشا می‌کردم

يکی بود
يکی نبود
يکی رفت
يکی به خودش زل زد

راحله امشب زخمم را تاول به تاول برايت خواهم سرود
بزرگ شده بودم
خيلی بزرگ شده بودم راحله
آنقدر به خودم زل زده بودم
که فهميده بودم دنيا
هيچ چيز بيشتر از خودم برای من ندارد
آنقدر زخم داشتم
که رفت‌وآمد گربه‌ای از روی ديوار اتفاق خوشايندي بود
تابستان، اتفاق خوشايندی بود
هيچ چيز مهم نبود راحله
دنيا مهم نبود
اما منتظرش بودم
منتظر بودم از خودش
از توی آينه برخيزد
و دستهايش يک بار، بيرون از خودش نوازشم کند
وقتی که زل نزده باشد به ديوار رو‌به‌رو
وقتي که پشت نداده باشد به نداشتن پشتی
راحله
امشب نمی‌توانم بيشتر از خودم اشک بريزم
نمی‌توانم بيشتر از خودم مويه کنم
نمی‌توانم بيشتر از خودم در خودم بميرم
نمی‌توانم زل بزنم به خودم
و زخم‌ها را تاول به تاول برايت بسرايم
يکی بود
يکی نبود
يکی رفت
نيامد




سپیده نیک‌رو
از مجموعه شعر رگباد
انتشارات روزنه


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

شنیدن



توقف زمان
بر زنجیره‌ی گذار
راز بود
و شب
تمام می‌شد

صدای تو از دور می‌آمد
نسیمِ خنک
و آبی روز می‌آمد ...
صدای تو از دور می‌آمد!



#سپیده_نیک_رو
#سفره_ی_هفت_خون
#نشر_گویا


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

گندم بر گورِ مرگ



تو مرده ‌بودی و دقایق خوشبو بودند
عجیب است که مرگ، نبض زندگی را به جریان می‌اندازد
انتخاب کردی که مرگت اتفاق بعدی باشد
مثل انتخاب لباسِ نو
خانه‌ی نو ...
و مثل کفشی که همیشه پایت را زده بود
زندگی را دور انداختی
گاهی عجیب دلتنگ تو می‌شوم
فکر می‌کنم هیچ‌چیز نبودن تو را توجیه نمی‌کند
اما بعد می‌بینمت
که نشسته‌ای کنارم و می‌گویی:
«پس کِی نوبت من می‌شود؟»
می‌بینمت که دور می‌شوی ..
ستاره‌ی سوسوزن شرق دور!
که نور را بلعیده‌ای و تاریکی را جا گذاشته‌ای ...

گاهی خیال می‌کنم یک روز مثل تو تصمیم خواهم گرفت
که مرگ چیز بدی نیست
که بخوابم به پهلو چیز بدی نیست
که پلک روی ثانیه ببندم چیز بدی نیست
اما پس از آن چه خواهد شد ؟
اگر چیزی نباشد
و مثل یاس خانه‌ی روبه‌رو هر بهار دوباره زاده نشوم چه؟
اگر نتوانم در لباسی دیگر، هدیه‌ی سال نو را به تو بدهم چه؟

تو مرده بودی و دقایق خوشبو بودند
اما بهار نبود
برای مجلس ترحیم، گل‌های مصنوعی آورده بودند
خوشبو بود هوای حافظه‌ام
و خاک، رنگ دیگری بود
خاک‌تر از خاک
خوشبو بودند پرنده‌ها
که پسرک گندم ریخت
و آوردشان بر مزار تو
پرنده‌ی آخر که پرید
من دیگر آنجا نبودم



سپیده نیک‌رو
سفره‌ی هفت‌خون
نشر گویا


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

معرفی کتاب جزء از کل نوشته استیو تولتز ترجمه پیمان خاکسار


https://youtu.be/K_bInVCjEvo


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

بهارِ رؤیا


نمی‌توانم از خواب تو بیرون بیایم
و مثل هر آدم عادی
پشت میز اداره‌ام زندگی کنم
باغچه‌ای برای آب دادن نداشته باشم
و صبحانه‌ام را
با چای تلخ و کیک آماده ، سرهم کنم

بی آن‌که دلیلی داشته باشم
در خواب تو می‌مانم
و مثل ارواح سرگردان
زندگی‌ام را
در رؤیا تلف می‌کنم


#سپیده_نیک_رو
#سفره_ی_هفت_خون
#نشر_گویا

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

روز نوجوان مبارک!

دست به دست کنید برسد به دست نوجوان‌ها:

https://youtu.be/5FumjJ6ULJo

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

معرفی سریال خانم میزل شگفت‌انگیز در کانال یوتیوب فیلیبوک

https://youtu.be/6OfMzTKrwj0

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

سین چهارم:‌ سپیده

مرا که دید
از زبان افتاد ساعت
راه‌رفتنم اشاره‌ای بود به تاریکی
به جهان زیر فرش
به همهمه‌ی زمین
راه رفتنم رود را دو نیم می‌کرد
و جهان
پس از من
آزمون بود و مدارا بود
مرا که دید
از زبان افتاد تاریکی
و شرق
آمدن‌گاهِ روشنی بود



#سپیده_نیک_رو
#سفره_ی_هفت_خون

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

https://youtu.be/mUbE6nG1LCo

معرفی کتاب پرنده‌ی من

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

چالش حدس بزن این چه کتابیه؟ با یلدا :

https://youtu.be/LRsJb79iZEc

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

شعر حاصل شوریدگی است؛ در عین حال که قالب دارد در قالب نمی‌گنجد


https://www.yektapress.com/fa/news/48407/شعر-حاصل-شوریدگی-است-در-عین-حال-که-قالب-دارد-در-قالب-نمی‌گنجد

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

تا منم تا تو



برای نخواندنم که دير نمی‌شود

می‌ترسم از روی بام بيفتم
می‌ترسم از ماهی‌های حوض دروغ‌های تازه بشنوم
رگ‌های سرم ، سرخ است
رگ‌های دستم، سبز
و ماهی‌ها نمی‌فهمند با چه زبانی خواهم مرد
کلافه‌ام
و همان‌قدر که شنا بلد نيستم
بلدم برای تو هندوانه قاچ کنم

دنيای من
همان خطوطِ موازی است
که در کف اين حوض، رسم شده
دنيايم را
نه می‌توانی مثل اين فلس‌ها بشمری
نه می‌توانی به زور نجات دهی
ميدانم به زودی
مرگ از کفِ آبیِ کاشی‌ها به من نزديک‌تر خواهد شد
می‌دانم که هيچ چيز، ديگر تکانم نمی‌دهد
و برای افسوس خوردن
برای ترسيدن
بهانه‌ای نخواهم داشت

دهانِ تو تکان می‌خورد
نمی‌شنونم
و نمی‌دانم ماهیِ لب بسته در گودی حوض
منم يا تو
من مرگ مشترک اين خطوطم
پايان موازی‌ها




#سپیده_نیک_رو
#رگباد
#انتشارات_روزنه


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

از زمین


از دريچه‌ی ماه
زمين
گور دسته‌جمعی اجساد خاکستری نيست
آبی‌ست
ما در حيات آب دخالت کرديم
و آب
پاره‌های زندگی ما را از هم گسست
انسان نخستين
همسايه‌های زيادی داشت
قدم می‌زد به شرق می‌رسيد
قدم می‌زد به غرب می‌رسيد
قدم می‌زد تا جنوب
قدم می‌زد تا شمال
و آب
پايان دنيا بود

از دريچه‌ی ماه
زمين تکه پاره‌ای‌ست
غرق شده در آب
و انسان قدم می‌زند
به فاصله می‌رسد



سپیده نیک‌رو
رگباد
انتشارات روزنه


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

ماهیِ فریب



دیگر به خواب من نیا
افسانه‌ها دروغ بودند
عریانی تو
حقیقی‌ست
و این لباس‌ها جادو ندارند

دنیا جادو نداشت
سخت بود
و خواب‌های تو
بیهوده چیزها را در هم می‌آمیخت
من مرز بین حقیقت
و واقعیت را گم کرده‌ام
من راه‌ها در خواب‌ها گم کرده‌ام
و خنده‌های بی‌دلیل تو در خواب
واقعی نیست
حقیقی‌ست
عریانی تو حقیقی‌ست
من
با این لباس‌های بافته از الیاف
نه واقعیتم
نه حقیقت دارم

دیگر به خواب من نیا
بگذار بیدار بمانم
و کارهای سخت را تمام کنم
من که بال ندارم
خنده‌های تو را ندارم
و تا از خواب‌ها بیرون نیایم
زنده نخواهم بود

دیگر به خواب من نیا



#سپیده_نیک_رو
#سفره_ی_هفت_خون


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

دل‌یار

با ساز و صدای:
دخترم یلدا یزدان‌فرحی
آهنگساز: استاد انوشیروان روحانی
ترانه‌سرا: دلشاد امامی
بازخوانی از کار زیبای دل‌یار با صدای سارا نائینی


@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

به قلم دوست هنرمندم بهاره کمالی

@sepidehnikroo

Читать полностью…

سپیده نیک‌رو

تا تکان به تاريخ به پرنده



وقتی که خوابيده
ديگر اميدی نيست
چيزی بگويد

تاريخ، تکان خورده
مثل جغرافيا پس از برخورد بزرگ
مثل مردمک چشم او در آن پيشامدِ بزرگ
مثل حالتِ گوشه‌های لبهايم
در آن لحظه‌ی بزرگ

وقتی که پرنده رفته
ديگر اميدی نيست
که راهش را به خانه باز‌بيابد
هرچند بخواهد





#سپیده_نیک_رو
#رگباد
#انتشارات_روزنه

@sepidehnikroo

Читать полностью…
Subscribe to a channel