"در این جهان و در این مکان، هیچکس نمیتواند خود را بیگناه بداند."
#رادیو_سرخ
@sorkhradio
Symphony No. 3 'Symphony of Sorrowful Songs', Op. 36, soprano and orchestra (1976) by Henryk Górecki, a Polish composer of contemporary classical music.
Читать полностью…#پیمان_یزدانیان
موسیقی متن فیلم
#شبهای_روشن
#Peyman_Yazdanian
Theme from #Bright_Nights
🎼 @idlemoments
در ازدحام این همه ظلمت بیعصا
چراغ را هم از من گرفتهاند
اما من
دیوار به دیوار
از لمس معطر ماه
به سایه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد امید.
در تکلم کورباش کلمات
چشمهای خسته مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره به اشاره
از حیرت بی باور شب
به تشخیص روشن روز خواهم رسید
پس زنده باد امید.
در تحمل بی تاب تشنگی
میل به طعم باران را از من گرفتهاند
اما من
شبنم به شبنم
از دعای عجیب آب
به کشف بیپایان دریا رسیدهام
پس زنده باد امید.
در چه کنمهای بی رفتن سفر
صبوری سندباد را از من گرفتهاند
اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسیدن به کرانه موعود
توفانهای هزار هیولا را طی خواهم کرد
پس زنده باد امید.
چراغها ، چشمها،کلمات
باران و کرانه را از من گرفتهاند
همه چیز
همه چیز را از من گرفتهاند
حتی نومیدی را
پس زنده باد امید.
- سید علی صالحی.
با تو گناهی نمیدیدم.
قلب تو را با ذغال نیمروز گداخته بودند
بر در خانهات نوشته بودند
در این خانه
مرگ میزید.
تو متروکه افتاده بودی
و چونان تاریکروشن پگاه
مردد بودی بیمناک.
با تو گناهی نمیدیدم.
قلب تو را
که با دریچهها به شهرهای بارور گشاده بود
با زغال نیمروز گداخته بودند
و اطمینان بزرگ تو بر این ذغال نمیدمید
سوزش نیمروزیی آن آشکار شود.
شاخهها میان بسترت
نارنج خون به بار آورد
که به هر دندان
طعم پاسخی را داشت
که به تو داده بودند
تو که بر کرانههای امیدت
پرسشی روستایی و روشن بودی.
قلب تو را با ذغال نیمروز گداخته بودند
تا دیگر مهر نورزی.
اما اینان بیگناه بودند
چون فوجی از پرندگان برفی
بر آسمان جهانی کوچک
که شیرخارهیی از برف ساخته باشد
از برف سپیدی که چون یک زندگی
چونان شیر مادرش دوست میدارد.
و تو قلب خود را که با هراس به آنان
[بخشیدی
از ′او′ نیز پوشیده داشتی.
#بیژن_الهی
@sorkhradio
[راسکلنیکف در ضمن که پیش میرفت با خود اندیشید «در کجا، کجا خوانده بودم که محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ میگوید یا میاندیشد که اگر مجبور میشد بر بلندی یا بر فراز صخرهای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش به روی آن جا بگیرد و رد اطرافش پرتگاه ها، اقیانوس و سیاهی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد در آن یک ذرع فضا تمام عمر، هزار سال، برای ابد بایستد؛ باز هم ترجیح میداد زنده بماند تا اینکه فورا بمیرد! فقط زیستن، زیستن و زیستن _ هر طور که باشد، اما زنده ماندن و زیستن! عجب حقیقتی! خداوندا! چه حقیقتی! چه پست است انسان!» پس از لحظهای افزود «اما آن کسی هم که به این سبب او را پست میخواند، خودش هم پست است.» _از جنایات و مکافات ترجمه ی مهری آهی/ دویستمین زادروز داستایِفسکی.]
نقاشی از Kathe Kollwitz.
@Albumpodcast : Vijbum 05
Artist: Nick Cave & Warren Ellis
Album: Carnage
Title: Carnage