جوری که دنیا رو میبینم. Contact : @Dimitte
با قدمهایی کوتاه و برهنه، مسافت بلندی را بر روی خزهها و بوتههای خشک طی میکنم. به انتهای مسیر میرسم. جایی در دل آبگیر روی زمین ِ زیر پایم مینشینم. به سطح آب نزدیکم. کافیست نوک انگشتانم را خم کنم تا در آب فرو روم. بوی کهنهی آسمانی که روی سطح آب ریخته همراه با بوی نارنجیِ یواش ِپرتوی خورشید درحال غروب بر پوستم مینشیند. باید جایی بروم، اما کجا؟ کدام سینهی شیرچکان در هستی مرا تغذیه خواهد کرد؟ کدام بیابان مرا در دامان سنگیِ خود جا خواهد داد؟ من رهسپار کدام سفرم؟ این چیست در مشت من که اینچنین محکم بین انگشتانم فشرده شده؟ به پاهای سنگینم بار کدام گناه وصل است که قدم برداشتن انقدر کُند و وحشتناک است؟
به سکوت ِطبیعی و راحت ِآبگیر گوش میکنم. انگشتان پایم را در آب فرو میکنم. خنکی از پوست پام بالا میرود. رعشهای لذتبار بر بدنم میافتد؛ من اینجا هستم. اگرچه هویتی ندارم اما بسیار زندگی کردهام و لبهایی را بوسیدهام. اگرچه بچهی یتیمی هستم که از بزرگترین پستان جهان جدا افتاده و ناگهان کسی از جایی بندناف را قطع کرده، اما من با همین قطعشدگی عاشق شدهام و در آن سرزمین حرام شدهام. به چشمهایی نگاه میکنم و دل میبندم که خالی از من است. دستهایی را رها میکنم که در خواهش کشندهی لمسِ روحِ من روز و شب میسوزد. من به اشتباه از رحمی به بیرون پرت میشوم و به اشتباه به سینهی دیگری میچسبم. من در فراوانی سرسامآورِ رحمها و سینهها و آغوشها و اشکها میگردم، میگردم، میگردم.
__ بخشی از یک نوشتهی بلند، تابستان ۱۴۰۲.
Goya has been described as the most important Spanish artist of the late eighteenth and early nineteenth centuries. The formal portraits he painted of the Spanish Court highlighted the wealth and power of that royal household. Goya’s later works are known for their darker themes, including war, death, and insanity.
Читать полностью…Francisco Goya, The Sleep of Reason Produces Monsters, c.1799, Etching.
Читать полностью…Witches' Sabbath 1797-1798 by Francisco Goya
Читать полностью…Saturn Devouring His Son, 1820-23 by Francisco Goya.
Читать полностью…Francisco Goya Self-Portrait after Illness of 1792–93.
The artist registers the effects of his serious illness in this moving self-portrait made with a pointed brush and gray wash. His intense, inward gaze suggests a sense of isolation. This image has frequently been compared to those of his contemporary Beethoven after the composer’s loss of hearing. Goya’s unruly locks of hair and bushy sideburns exude a sense of energy.
Mark Tansey - Triumph Over Mastery II, 1987.
Читать полностью…Mark Tansey.
Photo by San Jose, California, United States,1949.
#اریک_ساتی
#نغمه_هایی_برای_فرار
#Pièces_Froides
#Airs_à_faire_fuir
🎼 @idlemoments
Mariage de Convenance - Mariage de Convenance
Читать полностью…John Maler Collier (1850 – 1934) was a British painter and writer. He painted in the Pre-Raphaelite style, and was one of the most prominent portrait painters of his generation.
Читать полностью…“Fantasy, abandoned by reason, produces impossible monsters; united with it, she is the mother of the arts and the origin of marvels.”
__Francisco Goya.
The Yard Of A Mad House 1794, by Francisco Goya.
Читать полностью…The Burial of the Sardine, 1812-19 by Francisco Goya.
Читать полностью…مقالهای راهبردی دربارهی مطالعهی رنج، تشریکاش و امیدهای نادیدهاش در تصاویر؛ از خلال بررسیِ سینمایِ چند تن: از ویراستاکول تا تسای مینگلیانگ، از رودریگز تا بلاتار و پدرو کوستا.
از متن:
«این همان امیدی است که الیاس کانتی در بحبوحهی جنگ اسپانیا با دیدن فجایع در آثار فرانسیس گویا احساسش کرده بود: «از زمان مسیح گرونوالد، احدی نتوانسته [مانند گویا] وحشت را آنگونه که هست، به این سیاقْ مهوع و وسواسی، رادیکالتر از تمام وعدههای پوچ آینده، بدون آراستن و نه حتا تسلیمشدن در برابرش به تصویر بکشد. فشاری که [گویا] بر بیننده وارد میکند و تنگنای مدامی که بر نگاه بیننده نقش میبندد، واپسین فرم امید است، حتی اگر کسی جرات خواندنش را به این نام [امید] نداشته باشد».
کانال تصویر و زندگی
Mark Tansey is a contemporary American artist best known for his monochromatic paintings of surrealistic scenarios. Derived from spliced together collages culled from historical events, personal photographs, and popular magazines, the artist wryly confronts pictorial representation.
Читать полностью…Passacaglia – Handel/Halvorsen (Piano Solo)
Читать полностью…شیفتهی نقاشیهاییام که پادشاهی را در تنهایی و تباهیِ خویش نشون میدن. فیالمثل مجموعه نقاشیهای «ناپلئون در تبعید». یا آنکه جام بهدست بر نقطهای کور خیره شده؛ او زادهی تخیلِ گوته است در فاوست و قطعه شعری به نامِ «پادشاه در شمالگان (Thule)» که نقاشی هلندی آنرا کشیده.
چه انتزاع تاریخیای در این کارها نهفته: کیفیتی پررنگ از ملانکولی؛ از چه؟ افسوس از ستمهای رواداشته به مردمان یا حسرتِ آرزوهای از کف رفته؟
تاریخ ایران پر است از این خردهروایتهای تاریخی؛ پادشاهان و حکمرانان مغضوب یا کنارگذاشته شده. فیالمثل فرار پادشاه خوارزمشاه از حملهی مغول به جزیرهای در شمال ایران. چه تخیل ِ سینماتوگرافی؛ به سیاق سینمای استراوب یا آلبرت سرا.
کانال تصویر و زندگی