📌 دانلود رمان تاوانی که حقم نبود
📝 نویسنده: صفورا یارمراد
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 330
———————
خلاصه :
شوکا دختری که گمان میکنه عشق واقعیشو پیدا کرده .. همون مرد رویاهاش .. همون شاهزاده سوار بر اسب سفید ... بی خبر از این شاهزاده ی اصلیه رویاهاش خیلی وقته توی زندگیشه و تقریبا کل زندگیش نزدیکش بوده اما قدرشو ندانسته و پسش میزنه و دل شاهای قصه رو بخاطر عشق اشتباهش خیلی میشکنه ... بدون اینکه بدونه توسط همون شخصی که به اصطلاح عاشقشه توی دام بزرگی افتاده ..
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/03/25/دانلود-رمان-تاوانی-که-حقم-نبود/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
بعضی وقتا پیش امده که خدا را حس میکنیم .. حضورش را لمس میکنیم .. ردپای روشنش را میبینیم ..
خدایا با اینکه با چشمان فانی دیده نمیشوی ، اما چقدر هستی ! چقدر واضح و مشخصی !
لحظههاتون پر از حس خدایی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥
⚠️ این کانال دنیای شما را به چالش میکشد!👌
خاص بخوانید
خاص ببینید
خاص گوش دهید
#سیمای_زندگی_در_روزهای_بیقرار_جوانی😍
کانالی برای تمام سلیقه ها،وعقاید
به کانالی خاص و مفهمومی دعوتید..👌
دیدنش خالی از لطف نیست
توهم دعوتی رفیق☺️❤️👇👇👇👇
/channel/simaye_zendegii
/channel/simaye_zendegii
/channel/simaye_zendegii
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅
پسره میخواد دختره رو از بالکن پرت کنه پایین 🫡🚫
_ حرف بزن مهدا کدوم حرومزاده ای این کارو کرده ؟!
با وحشت به یقه پیراهنش که دکمه هایش را باز گذاشته است چنگ میزنم.
اگر واقعیت را میفهمید مرا پایین میانداخت ؟
- ترو خدا آرتا بذارم پایین.
بازویم را بیشتر فشار میدهد و بیشتر سمت لبه بالکن هلم میدهد. با پوزخند و آن چشم های قرمز شده در یک وجبی صورتم میغرد.
- یه کلمه بگو چرا دختر نیستی ؟
از آن رگ های بیرون زده گردنش بیشتر میترسم با بغض سعی میکنم خودم را سمتش بکشم. هر لحظه ممکن بود لیز بخورم و روی کاشی های سفت حیاط کوبیده شوم و مغزم متلاشی شود.
- خودم خواستم میفهمی؟ اصلا به تو چه؟
جوری به عقب هلم میدهد که صدای جیغ ترسیدهام تمام عمارت را در بر میگیرد.
جاذبه مرا سمت خودش میکشد و موهای بلندم آویزان شده است. از همه چیز بدتر آن لباس خواب سفید رنگ است که در این وضعیت همه چیزم را به نمایش گذاشته است.
- آررررررتا ترو جون عزیزت الان سکته میکنم.
بی اهمیت بازویم را تکان میدهد وبا هر تکان قلب من بیشتر پایین میریزد.
صدای فریادش به راحتی پرده گوشم را میلرزاند.
- خودت غلط کردی! جواب منو میدی؟ به من چه آره ؟ حقته از همینجا پرت بشی پایین بمیری.
به راحتی دست از بازویم میکشد انگار اصلا مرگ من برایش مهم نیست. با چشمانی درشت شده محکم تر از قبل یقه لباسش را میکشم بدون آنکه دست خودم باشد با وحشت در حالی که گریه ام گرفته جیغ میکشم.
- بهم تجاوز کردن رواااانی، تجاوز کرررردن، منو
تو اون اتاق خفت کرد بعد فررررار کرد.
صدای بلند هق هق کردنم جان خودم را آب میکند. میبینم صورت جا خورده اش را و از دستانی که مشت میشود بیشتر میترسم. سکوت او وهم آور است.
در بین هق هق کردن میگویم :
- من... اینجا... میترسم.
با صورتی سرخ شده ناغافل کنار گوشم عربده میکشد:
- کدوم عوضی جرعت کرده به زن من تجاوز کنه ؟ من مادرشو به عزاش در میارم!
از ترس دستانم شل میشود و یقه مچاله شده از دستم در میرود تا میخواهم دوباره به او بند شوم به عقب لیز میخورم و صدای جیغم گوش هایم را به گِز گِز میاندازد.
- آرررتا!
.
.
.
.
شوهر اجباری دختره یه خلافکار قهاره که بعد از چند ماه زندگی میفهمه به دختره تجاوز شده 😱 حالا تمام شهر و قراره وجب به وجب دنبال اون عوضی بگرده ❌
فقط بیا ببین با پسره چیکار میکنه 🫢🚫
این رمان برای افرادی که تحمل صحنههای هیجانی رو ندارن به هیچ وجه پیشنهاد نمیشه ⭕️
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
رویاهای شبانه ما واقعیت های وجود ما را میسازند...🌙✨
رمان #زوزه_مرگ
#آوا دختری که زندگیش در عرض یک روز تغییر میکنه و در طی سفری با ماهیت حقیقی وجود خودش آشنا میشه و در این بین با #شاهان آلفای بزرگ گرگینه ها آشنا میشه و گرفتار #حسی میشه که هرگز تجربه نکرده🔥
/channel/+C0wGJHE3wBAwODQ0
📌 دانلود رمان رازی در گذشته (فصل دوم سرنوشت هیلدا)
📝 نویسنده: شین لام
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 205
🌐 www.romankade.com/1402/03/21/دانلود-رمان-رازی-در-گذشته-به-قلم-شین-لام/
📌 دانلود رمان طنز تلخ
📝 نویسنده: مریم پورمحمد
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 500
———————
خلاصه :
ایپَک تبریزی، دختری آرام و مستقل، برای رسیدن به آرزوهای دیرینهاش به عنوان مترجم در دارالترجمه
همایونی استخدام میشود. لیلا رفعتی یکی از کارکنان دارالترجمه با او طرح دوستی میریزد و از آنجایی که ایپک
دختری ساده و آرام است، خیلی سریع پذیرای لیلا میشود. یکسال از دوستی عمیقی که بین دونفر در جریان
است، میگذرد که اتفاقی شوم در دارالترجمه به وقوع میپیوندد. در یکشب بارانی مدیر دارالترجمه به طرز
مشکوک و مرموزی به قتل میرسد. با پاپوشی که برای ایپک درست کردهاند، به نظر میرسد که او تنها مظنون
پرونده باشد. ایپک تبریزی با توجه به شواهد و مدارکی که تماما بر علیه او هستند، به زندان میافتد و …
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/03/19/دانلود-رمان-طنز-تلخ-از-مریم-پورمحمد/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
📌داستان کوتاه تیک دوم
📝 نوشته علی اصغر عبداله زاده
🎬 ژانر: اجتماعی
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/03/19/داستان-کوتاه-تیک-دوم/
#داستان_کوتاه
رمانی پر کاراکتر و پر حادثهس با شخصیت واقعی😍😍😍 همین الان لینک و بزن شخصیت واقعی رو ببین😁👇😍
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
مهدا به اصرار نیما به میهمانی دعوت میشه اونجا بهش تعرض میشه و نیما فرار می کنه.
مهدا می مونه و بی آبرویی. مصیبت از اونجایی برای مهدا بیشتر میشه که پای خواستگارها به خانه باز میشه و پدر مجبور به ازدواجش میکنه. در این بین برادرش که پلیس است پی به ماجرا میبرد🙊
و داماد مذهبی به ماجرا مشکوک میشه... قیامتی به پا می شود.🥺 🤦♀
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
📌 دانلود رمان یار مجنون
📝 نویسنده: آذردخت
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 560
🌐 www.romankade.com/1402/03/05/دانلود-رمان-یار-مجنون-از-آذردخت-2/
📌 دانلود رمان یار مجنون
📝 نویسنده: آذردخت
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 560
🌐 www.romankade.com/1402/03/05/دانلود-رمان-یار-مجنون-از-آذردخت-2/
📌 دانلود رمان در میان میدان
📝 نویسنده: مائده زکریا زاده
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 110
🌐 www.romankade.com/1402/03/03/دانلود-رمان-دختری-در-میان-میدان/
سلام.
رمان پارادوکسعاشقانه یک رمان انلاین رایگان از یک فیلمنامهنویس و نمایشنامه نویس که کارهای چاپی خوب و سریالهایی هم در دست ساخت دارند بهتون معرفی کنم.
خانوم لرکی حدود هشت کتاب چاپی دارن و یکی از خوشقلمترین نویسندهها هستند و۱۵سالی هست نویسندگی تدریس میکنن
این کتاب قراردادچاپ داره و به زودی باید هزینهچاپی زیادی رو بابتش بپردازید پس هر چه زودتر🚶♀️🏃♂️🏃♂️🏃♀️ قبل از اینکه رمان رو برنداشته رایگان بخونید
ایشون اصلا تبادل ندارند. و فقط برای افراد کمی مینوشتند و من دوست داشتم شما هم از این قلم زیبا بینصیب نمونید.
🌱🙏
#پارت220
#زخمکاری
مهدا با درد و رنگی پریده به آرتا نگاه کرد تنش از خشم و نزدیکی با این مرد میلرزید.,
مردی که قول داده بود همخانه باشد اما خودش را از سر خشم تحمیل کرد و از سر خشم جامه از او درید.
روی زمین کنج تخت خواب کز کرده بود و چهار ستون بدنش میلرزید. توانایی حرکت نداشت بیچاره وار لباس آرتا را که تنها چیز دم دستش بود را روی تن رنجورش کشید. هق هق کنان به مرد خشمگین زندگیش نگاه کرد بیشتر در خودش جمع شد. درد زیادی را تحمل کرده بود. درد به کنار وحشت از آن حرکات جانش را به لب رسانده بود.
_ تو... تو... قول داده بودی. کاری نکنی اما...
دستش را بین پایش گذاشت و اشک ریخت.
آرتا در حالی که ملحفه گلگون شده را از تخت جدا میکرد غرید:
_ خدا لعنتت کنه اون برای زمانی بود که تو سر از مهمانی مافیای دختر در نیاورده بودی خواستم بدونی تجاوز چه وحشیانهس... آره قول دادم اما تو زنمی. منم بی رگ نیستم. بذارم هر غلطی دلت خواست بکنی.
پوزخندی زد رنگ رخسار مهدا خبر از حال بدش میداد:
_ حالت خوبه لان؟
مهدا مچاله شده هقهق میکرد. آرتا جواب خودش را داد:
نه که خوب نیستی تجاوز خیلی دردناکتر از اینه... ببین من شوهرتم حالت اینه وای به حال اون زمانی که...
حرفش لا ناتمام گذاشت تصورش هم دیوانه کننده بود.
ملحفه را مچاله کرد و به سمتش پرت کرد: _خدا لعنتت کنه مهدا اگه پلیس نرسیده بود الان معلوم نبود داشتی به کدام مرد التماس می کردی. معلوم نبود چند نفر سرت آور شده بودن.
جان دخترک به لبش رسیده بود. نالید:
حالم بده خیلی درد دادم کمکم کن.
آرتا اخمی کرد به سمتش رفت پتو را دورش پیچید و بغلش کرد.
سر مهدا بر سینهی برهنه و ستبرش نشست. بی رمق و پر درد نالید:
_ آی...غلط کردم دارم میمیرم...
چشمانش را بست.
آرتا چند بار تکانش داد اما جواب نشنید! زیاده روی کرده بود آنقدر که پتو را نیز رنگی دید.
_ مهدا... مهدا...
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
رمانی احساسی... پلیسی... عاشقانه..
ازدواج اجباری... پسر اخمو و خلافکار داریم
اما 😐☝️غیرتتی...
دختری که درد تجاوز را چیده و از همه پنهان کرده😭 حتی از برادر سرگردش...
#امادرشبعروسیرازشفاشمیشود.
╰───┅┅┅───═ঊঈঊঈ═─/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
رمانی پر کاراکتر و پر حادثهس با شخصیت واقعی😍😍😍 همین الان لینک و بزن شخصیت واقعی رو ببین😁👇😍
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
مهدا به اصرار نیما به میهمانی دعوت میشه اونجا بهش تعرض میشه و نیما فرار می کنه.
مهدا می مونه و بی آبرویی. مصیبت از اونجایی برای مهدا بیشتر میشه که پای خواستگارها به خانه باز میشه و پدر مجبور به ازدواجش میکنه. در این بین برادرش که پلیس است پی به ماجرا میبرد🙊
و داماد مذهبی به ماجرا مشکوک میشه... قیامتی به پا می شود.🥺 🤦♀
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
با درد جیغ کشید و خم شد: آی دلم وای دارم میمیرم. آرتا و برادرش به سمتش دویدن با دیدن خون جاری از مهدا حاج خانم به صورت زد: داره بچه سقط میکنه آرتا نگفتی زنت بارداره!!
اخم آرتا در هم پیچید😡😡 مگر میشد؟
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
📚کانال هوادارن نشرعلی📚
به ما پیوندید❤️
داستانهای کوتاه عاشقانه بخوانید📖
کتاب صوتی گوش دهید🎼
مصاحبهی نویسندهها را در ناگفتهها دنبال کنید🎧
در جریان اخبار روز دنیای نویسندگی قرار بگیرید📜 و عکسهای مراسمهای نویسندگی را به روز دنبال کنید.
فعالیت کنید و امتیاز بگیرید و به اندازهی گرفتن کتاب چاپی مورد علاقهتان امتیاز جمع کنید و از نشرعلی کتاب هدیه بگیرید...
و در مسابقههای مناسبتی ما شرکت کنید...
این داستان و دهها داستان دیگر را میتوانید دنبال کنید...
📚📚📚هرچه کردم نتوانستم چهرهی همسرم را ببینم. تاریکی صورتش را میپوشاند. استدلال کردم که اگر بیدار بود برق سفیدی چشمانش را میدیدم. آهی از سر لاقیدی کشیدم. نصف شب، بالای صندلی، چمدان به دست چه وقت استدلال بود.
وقتی صدای خروپف ریزش را شنیدم، یقین کردم خواب است. پایین آمدم و یک راست به سمت آشپزخانه رفتم. چمدان را با حرصی که از حرفهایش در جانم بود و تنفری که از درد بازویم حاصل آمده بود، روی کانتر خالی کردم.
/channel/alipub_fanpage
/channel/alipub_fanpage
دیالوگ زیبا...
بیوفا
مهدیه شکری
به صورت مغرور او خیره شدم چشم هایم بی اختیار باریک و دندان هایم روی هم قفل شد سوئیچ را از جیب پالتو در آوردم دستش را گرفتم و آرام آن را برگرداندم تمام سرمای بدنش در دست هایش جمع شده بود و با سرعت به دست های گرمم انتقال پیدا کرد سوئیچ را محکم کف دستش گذاشتم و فشار دادم:
_ببینم پات مشکلی داره ؟
چشم هایش گشاد شد و با خشمی که آرامش چند لحظه پیش جایش را به آن داده بود فشار لب های روی هم رفتهاش را زیاد کرد و خیره به صورتم ماندمنتظر جواب نماندم و ادامه دادم:
_ شق و رق راه میرفتی ماشین هم که اتومات منم که بهم نمیآد
غرغرهایش را ادامه داد:
_ جماعت تایید طلب
کاش میتوانستم بگویم خفه شود ولی او هم یکی مثل من بود شاید گرفتار در این کلاف های ناخواسته.
/channel/alipub_fanpage
/channel/alipub_fanpage
/channel/alipub_fanpage
📌 دانلود رمان رسوایی
📝 نویسنده: فریبا خسروی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 288
🌐 www.romankade.com/1402/02/29/دانلود-رمان-رسوایی/
📌 دانلود رمان تاوانی که حقم نبود
📝 نویسنده: صفورا یارمراد
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 330
🌐 www.romankade.com/1402/03/25/دانلود-رمان-تاوانی-که-حقم-نبود/
"توجه توجه"
👩🏻💻دلت میخواد توی خونه کار کنی و مستقل بشی رفیق؟
شغل های موجود برای استخدام و شروع کار :
• نویسندگی🖊
• نقاشی🎨
• خلاصه نویسی📄
• عکاسی📸
• مترجم💧
• تایپیست📇
• ساخت شماره مجازی📲
• ادمین تلگرام👩🏻💼
• گویندگی🎤
و...
💸با دستمزدبالا به صورت: روزانه،هفتگی،ماهانه
[ با ارائه مدارک و مجوز شرکت جهت آشنایی شما با مجموعه ما ]❤🔥
اگر دوست داشتید همکاری کنید به پی وی زیر پیام دهید🌸🌙
@Iogdavb
📌 دانلود رمان رازی در گذشته (فصل دوم سرنوشت هیلدا)
📝 نویسنده: شین لام
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 205
———————
خلاصه :
بعد از هیلدا رحمان موند و راز های حل نشده پرونده تنها.
حالا هم باید راز های پرونده حل کنه و هم از راز های گذاشته هیلدا سردر بیاره، درحالی که همه به هم ربط دارند
رازی در گذشته (فصل دوم سرنوشت هیلدا)
سخنی با خوانندگان
این رمان یک رمان دو جلدی است که فقط به صورت مجازی در دسترس می باشد.
بهتر است قبل از خواندن این رمان،رمان سرنوشت هیلدا را مطالعه بفرمایید.
هر نوع سوال، پیشنهاد و انتقاد را میتوانید در اینستاگرام من به آدرس shin_lamm@
با من در میان بگذارید.
با تشکر از رمان های عاشقانه.
دانلود جلد اول از این لینک :
www.romankade.com/1398/06/17/دانلود-رمان-سرنوشت-هیلدا/
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/03/21/دانلود-رمان-رازی-در-گذشته-به-قلم-شین-لام/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
📌 دانلود رمان طنز تلخ
📝 نویسنده: مریم پورمحمد
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 500
🌐 www.romankade.com/1402/03/19/دانلود-رمان-طنز-تلخ-از-مریم-پورمحمد/
پسره میخواد دختره رو از بالکن پرت کنه پایین 🫡🚫
_ حرف بزن مهدا کدوم حرومزاده ای این کارو کرده ؟!
با وحشت به یقه پیراهنش که دکمه هایش را باز گذاشته است چنگ میزنم.
اگر واقعیت را میفهمید مرا پایین میانداخت ؟
- ترو خدا آرتا بذارم پایین.
بازویم را بیشتر فشار میدهد و بیشتر سمت لبه بالکن هلم میدهد. با پوزخند و آن چشم های قرمز شده در یک وجبی صورتم میغرد.
- یه کلمه بگو چرا دختر نیستی ؟
از آن رگ های بیرون زده گردنش بیشتر میترسم با بغض سعی میکنم خودم را سمتش بکشم. هر لحظه ممکن بود لیز بخورم و روی کاشی های سفت حیاط کوبیده شوم و مغزم متلاشی شود.
- خودم خواستم میفهمی؟ اصلا به تو چه؟
جوری به عقب هلم میدهد که صدای جیغ ترسیدهام تمام عمارت را در بر میگیرد.
جاذبه مرا سمت خودش میکشد و موهای بلندم آویزان شده است. از همه چیز بدتر آن لباس خواب سفید رنگ است که در این وضعیت همه چیزم را به نمایش گذاشته است.
- آررررررتا ترو جون عزیزت الان سکته میکنم.
بی اهمیت بازویم را تکان میدهد وبا هر تکان قلب من بیشتر پایین میریزد.
صدای فریادش به راحتی پرده گوشم را میلرزاند.
- خودت غلط کردی! جواب منو میدی؟ به من چه آره ؟ حقته از همینجا پرت بشی پایین بمیری.
به راحتی دست از بازویم میکشد انگار اصلا مرگ من برایش مهم نیست. با چشمانی درشت شده محکم تر از قبل یقه لباسش را میکشم بدون آنکه دست خودم باشد با وحشت در حالی که گریه ام گرفته جیغ میکشم.
- بهم تجاوز کردن رواااانی، تجاوز کرررردن، منو
تو اون اتاق خفت کرد بعد فررررار کرد.
صدای بلند هق هق کردنم جان خودم را آب میکند. میبینم صورت جا خورده اش را و از دستانی که مشت میشود بیشتر میترسم. سکوت او وهم آور است.
در بین هق هق کردن میگویم :
- من... اینجا... میترسم.
با صورتی سرخ شده ناغافل کنار گوشم عربده میکشد:
- کدوم عوضی جرعت کرده به زن من تجاوز کنه ؟ من مادرشو به عزاش در میارم!
از ترس دستانم شل میشود و یقه مچاله شده از دستم در میرود تا میخواهم دوباره به او بند شوم به عقب لیز میخورم و صدای جیغم گوش هایم را به گِز گِز میاندازد.
- آرررتا!
.
.
.
.
شوهر اجباری دختره یه خلافکار قهاره که بعد از چند ماه زندگی میفهمه به دختره تجاوز شده 😱 حالا تمام شهر و قراره وجب به وجب دنبال اون عوضی بگرده ❌
فقط بیا ببین با پسره چیکار میکنه 🫢🚫
این رمان برای افرادی که تحمل صحنههای هیجانی رو ندارن به هیچ وجه پیشنهاد نمیشه ⭕️
/channel/+HtPZC1VmKsQ4NGZk
📌 دانلود رمان یار مجنون
📝 نویسنده: آذردخت
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 560
———————
خلاصه :
رمان یار مجنون، زندگی یک دختری به نام لیلی شرقی که دانشجوی سال سوم رشته روانشناسی رو روایت می کنه.
لیلی، برای گرفتن بخشی از نمره پایان ترم، باید یک کار عملی رو به سرانجام برسونه و این کار، درمان یک دختر پنج ساله هستش که به نوعی، دچار افسردگی و گوشه گیری شده.
این رمان، به زندگی یک پسر به نام ساتیار شایگان هم می پردازه که داره برای یک انتقام برنامه ریزی می کنه و این انتقام، به نوعی آخرین هدفش رو در زندگی تلقی می کنه؛ اما خبر نداره که با این انتقام، داره جون خودش و چند نفر از بهترین افراد زندگیش رو توی خطر می ندازه.
پایان خوش.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/03/05/دانلود-رمان-یار-مجنون-از-آذردخت-2/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
📌 دانلود رمان یار مجنون
📝 نویسنده: آذردخت
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 560
———————
خلاصه :
رمان یار مجنون، زندگی یک دختری به نام لیلی شرقی که دانشجوی سال سوم رشته روانشناسی رو روایت می کنه.
لیلی، برای گرفتن بخشی از نمره پایان ترم، باید یک کار عملی رو به سرانجام برسونه و این کار، درمان یک دختر پنج ساله هستش که به نوعی، دچار افسردگی و گوشه گیری شده.
این رمان، به زندگی یک پسر به نام ساتیار شایگان هم می پردازه که داره برای یک انتقام برنامه ریزی می کنه و این انتقام، به نوعی آخرین هدفش رو در زندگی تلقی می کنه؛ اما خبر نداره که با این انتقام، داره جون خودش و چند نفر از بهترین افراد زندگیش رو توی خطر می ندازه.
پایان خوش.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/03/05/دانلود-رمان-یار-مجنون-از-آذردخت-2/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
📌 دانلود رمان در میان میدان
📝 نویسنده: مائده زکریا زاده
🎬 ژانر: عاشقانه
———————
خلاصه :
همه ی شخصیت ها و اتفاق هایی که در این داستان نام برده و اتفاق می افتد غیر واقعی هستند و هیچ موجودیت خارجی ندارد
هوای امروز بسیار دلپذیر بود، باد آرام آرام میوزید و موهای مشکی بلندم را به رقص وا میداشت.
غرق فکر در این هوای دل چسب بودم که صدای مادرم مرا از
حال و هوای خودم بیرون کشید.
صدای مادر را می شنیدم که مرا به سوی خود فرا میخواند با عشقی بی اندازه گفتم: جانم مامان الان میام عزیزم ، و به سمت اتاق مادرم راه افتادم، وقتی چهره ی زیبایش برایم آشکار شد با لبخند گفتم جانم حبیبی یا اُمی (جانم مادر دوس داشتنی) و مادرم در مقابل بالبخند به این شیرین زبونی های من خندید از آن خنده های زیبایش که مرا مهو زیبایی اش میکند.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/03/03/دانلود-رمان-دختری-در-میان-میدان/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
📌 دانلود رمان گناهکاران ابدی
📝 نویسنده: کیانا بهمن زاد
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 932
———————
خلاصه :
بنده یه پسر شوخ و شرم یه پسر میشه گفت سربه هوا اما خیلی جدی و رک با چشمام میتونم خیلیارو طلسم کنم و مقابل خودم به زانو دربیارم با توانایی هایی که داشتم بیشتر شبیه یه پسر جنتلمن جذاب و قدرتمند بودم البته بنده شوخ و شر بودنم تا قبل از اینکه بعضیا وارد زندگیم بشن و عین یه بختک روی زندگیم بیفتن ادامه داشت شوخ بودنم جاشو به مبارزه و شر بودنم جاشو به شرورو تخس بودن داد تبدیل شدم به یه روانی تخس که غرور سرویسش کرد
حتما میپرسید این گناهکار کی بوده خب بهتره خودتون بخونیدو قضاوت کنید:
(_تو فکر کردی من گوشت قربونی نذری امشبم که منو از عمد انداختی توی قابلمه پسره احمق؟اگه منو میذاشتن روی اجاق...)
نه نه نه بیا عقب تر دیگه ادامه نده بختک من از اینجا وارد زندگیم نشده برمیگرده به خیلی عقب تر
(_به نظرم با گوسفند هیچ فرقی نداری میتونی باهاش دوست بشی
_وایسا ببینم منظورت چیه؟
_منظورم اینه گوسفنده الان توی اتاقت روی تخت شاهانت گرفته خوابیده تو هم خسته ای میخوایی برو کنارش بخواب...)
ای بابا بیا عقب تر برادر من انگار تو هم قات زدیا بیا عقب تر بیا دقیقا اوله اولش تا همه بفهمن این عذاب الهی از کجا به زندگی من نازل شد
(نه نه این دیگه برام قابل هضم نیست چه طور ممکنه اینجا باشه؟یعنی چی که توی بخش منه؟غلط کرده...اون مالفیسنت شرور توی بخش من هیچ جایی ندااااااااااره...)
خودشه دقیقا همینجا بود که کم کم فهمیدم ورود عذاب الهی به زندگی من نه تنها کافی نبوده باید عین یه بختک به اعصاب و زندگیمم بچسبه چون قرار بود مدام تحملش کنم
کاش میشد آدمارو مثل اسکناس جلوی نور گرفت و واقعی هاشونو تشخیص داد...بهم میگن انقدر تخس نباش...انگار به آب میگن خیس نباش هــــه اینجور مواقع جوابی که براشون آماده میکنم اینه که "هر کی از من خطایی دیده میتونه پنالتی بگیره اما قضاوت داور پای خودش"
آره ما از دور بدیم از نزدیک بدتر...تلخیم انگار ته خیار باشیم یا همون شربت دارویی که حین بچگی هات میخوردی...تلخیم چون باید باشیم چون یاد گرفتیم تـلـخ که بـاشیم مگـس دورمون کـمتـره
با هر کی بدتر از خودش در کل بخوام بگم در حوالی ما ادعا ممنوع کشتی گیر نیستم ولی حرفامو روی تشک میزنم با ما بودن و همراه شدن جرات میخواد بیب :)
رمان "گناهکاران ابدی" شخصیت های شرور و تخسی داره که انقدر توی خودخواهی های خودشون غرق میشن که به سادگی آب خوردن پا روی هم میذارن
درگیر یه جنجال بزرگ با ژانر #کلکلی #عاشقانه #انتقام و #چاشنی_طنر
یه قول هم بهتون میدم اینکه مثل همیشه سعی کردم داستان رمان #تکراری #کلیشه_ای #خز #کسل_کننده نباشه درعوض یه محیط #فان و #جالب داره در کل بخوام توی یه جمله این رمانو خلاصه کنم میشه همون شعار همیشگی من:
"غافلگیری توی قلمم همیشه در کمین شماست:) "
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/02/13/دانلود-رمان-گناهکاران-ابدی-از-کیانا-به/
🌐 https://zarinp.al/497879
🌐 https://zarinp.al/497879
🌐 https://zarinp.al/497879
کانالمون توی تلگرام با کلی سوپرایز😁💦👇
🌻➖➖➖➖🎵➖➖➖➖🌻
♥️🔥⃤・@novel_kianabahmanzad ♥️🔥⃤
🔝➖➖➖➖➖➖➖➖➖🔝
💜کانالمون توی روبیکا:
・@novel_kianabahmanzad
❤️ایدی اینستاگرام جهت مشاهده عکس شخصیتها:
Kiana__bahmanzad
.
.
.
#۲۰۳
صورتش را نزدیک کرد و در حالی که نفسش خشمآلود بیرون میآمد گفت:
_ این جای چیه؟
قبل از اینکه فرصت کنم جواب دهم مرا روی زمین خواباند و صورتم رو به فرش بود و کاملا گیج شده بودم وقتی به خودم آمدم که داشت زیپ پیراهنم را باز میکرد.
دستش را کنار زدم. آرنج دست دیگرم را تکیهگاه بدنم کردمو هنوز نتوانسته بودم بلند شوم که انگار او هم از بهت عکسالعملم خارج شد.
هر دو دستش را روی سرشانههایم گذاشت و مجبورم کرد دوباره روی زمین بخوابم بعد جوری رویم خم شد که کمی از وزنش روی تنم افتاد و در جواب دست و پازدنهایم آرام زیر گوشم زمزمه کرد:
_ من شوهرتم صحرا. محرمتم. هر موقع که بخوام وظیفته تمکین کنی...
از این ادا اطفارهای مرد سالارانهاش بدم میآمد. کلافه گفتم:
_ من وظیفهای نسبت به تو...
هنوز جملهام تمام نشده بود که موهایم را گرفت و همانطور که با یک دست روی زمین نگهم داشته بود با کشیدن موها به عقب سرم را بالا کشید.
_ نشنیدم چی گفتی صحرا دوباره بگو...
لحنش شبیه این بود که اگر جرئت داری تکرار کن. سرم درد گرفته بود.
رفتارش بیملاحظه و آزاردهنده بود خصوصا اینکه فشار را حد معینی قرار داده بود؛ هم درد بگیرد و هم آسیب نبینم. لحظهای سکوت افتاد و بعد آرام موهایم را رها کرد.
سرم پایین افتاد و زیرلب نالیدم.
_دل باید محرم باشه. من وظیفهای به تو ندارم فقط زورت از من بیشتره
در حالی که آرام زیپ لباسم را پایین میکشید با همان لحن بدجنسانهس تمسخرآمیز گفت:
_ چرا دقیقا وظیفته. اما من با اجبار چیزی رو نمیخوام ازت. تا دلت بخواد زن تو زندگی من هست. بالاخره یه روزی یاد میگیری به وظایفت عمل کنی...
ژانر: عاشقانه❤، معمایی🤨، تریلر😎
📚📚📚این کتاب قرارداد چاپ دارد و به مدت محدود به صورت کاملا رایگان در دسترس شماست.
/channel/+mTChozWClWMxZDFk
/channel/+mTChozWClWMxZDFk
/channel/+mTChozWClWMxZDFk
📌 دانلود رمان رسوایی
📝 نویسنده: فریبا خسروی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 288
———————
خلاصه :
آرام دختر خانوادهای که پدرش هیچوقت درکش نمیکنه و همیشه باید تصمیم خودش باشه و اینبار با خودخواهی میخواد با پسر شریکش ازدواج کنه بهخاطر صلاح پول و شرکتش وقتی ماجرا رو با عشقش در میان میذاره خانوادهی مادرش که سالها پیش طردش کردند و پیدا میکنه و فراریش میده خواستگارش از سوگند دوست صمیمیش اتو میگیره و مجبورش میکنه با عشقش طوری هماهنگ کنه که فکرکنه بهش خیانت کرده وهمین هم میشه و بهخاطر غرورش که خورد شده با پسره ازدواج میکنه طی زندگی میفهمه که عشق واقعی یعنی چی و با ساسان خوشبخت میشه اما حیف چرخ روزگار ناسازگاره و زمانی که نمیخوایم عزیزهامون رو ازمون میگیره
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/02/29/دانلود-رمان-رسوایی/
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
📌 دانلود رمان دل های لژیونر از امگا
📝 نویسنده: امگا
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 343
———————
خلاصه :
ادواردو ایتزو بازیکن تیم یوونتوس به لیگ ایران ملحق میشه تا هدفی فراتر از قهرمانی در سری آ رو دنبال کنه. این هدفدر گرو افشای رازهای تاریک خانوادهی النا رهنما، خواهر دروازهبان تیم رخش تهرانه ولی آیا ادواردو فقط یه بازیکن سادهاست؟ چه چیزی باعث شده که کشورش رو رها کنه؟بخشی از رمان:- نمیتونی به بابات بگی جورش رو هم بکش!... ایتزو نیستم اگه تو رو سرجات نشونم.صدای اون که میاومد یعنی صدای من هم میرفت دیگه بلند گفتم: ببخشید آقای ایتزو منظور شما من که نیستم؟چندثانیه سکوت حاکم شد. صدای مرددش اومد: النا؟!- خانم هم بندازید تنگش!
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
جلد اول این رمان رو رایگان میتوانید از لینک زیر دانلود کنید
🌐 www.romankade.com/1402/02/26/دانلود-رمان-دل-های-لژیونر-از-امگا/
🌐 https://zarinp.al/500804
🌐 https://zarinp.al/500804
🌐 https://zarinp.al/500804
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com
🌐 eitaa.com/romankade_com