📌 دانلود رمان: وقتی میخندی
📝 نوشته: کیمیا بنایی
📖 تعداد صفحات 448
———————
خلاصه
روایت مردیست که کار و اعتقاداتش باهم درگیر میشوند و از بین این ها فقط باید یکی را انتخاب کند اما ناگهان احساساتش پا به میدان میگذارد و داستان زندگی اش عوض میشود. کیمیا بنایی
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/25/دانلود-رمان-وقتی-میخندی/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
هرچی رمان خوندی رو بریز دور این رمان رو بخون، بهترین رمان هیجانی و عاشقانه ایی که خوندم همینه 😍😍
عاشق اهووراشدم ....خشن...مهربون 🥰
دست نویسندش درد نکنه که اینقدر قشنگ نوشته🦋
📌 دانلود رمان: هوسناک
📝 نوشته: آزاده بختیاری
📖 تعداد 151
🎬 ژانر: عاشقانه
———————
خلاصه
به نام نجات دهنده زمین وزمان از نیت شوم شیطان وشیطان صفتان عالم هستی سلام به همه عزیزانی که با چشمان مهربونشون این رمان رو دنبال می کنند. آزاده بختیاری نویسنده رمان.. نام رمان :(هوسناک)
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/23/دانلود-رمان-هوسناک/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
با سلام
نویسنده های هنرمند و خوش قلم
از نویسنده های عزیزی که رمان پرطرفدار و پرمخاطبی دارند و واقعا حس میکنند که قلم خوبی دارند ، از علاقه مندان دعوت میکنیم تا برای قرار دادن رمانشون بصورت فروشی در سایت رمانکده رمان خودشون رو به ای دی زیر ارسال فرمایند .
توجه کنید سانسور باشه و همچنین به هیچ عنوان کپی از اثر کسی نباشه .
متشکرم
@Shhhshlll
@Shhhshlll
📌 دانلود رمان: نفس های شب
📝 نوشته: ا.اصغرزاده
📖 تعداد 1073
🎬 ژانر: عاشقانه ،ازدواج اجباری ،پایان خوش
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/20/دانلود-رمان-نفس-های-شب/
📌 دانلود رمان: گلاویژ
📝 نوشته: شکیبا پشتیبان
📖 تعداد 20
🎬 ژانر: اجتماعی
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/19/دانلود-رمان-کوتاه-گلاویژ/
من آوازم 🪽🩵
یه دختر روستایی که پدرم از ۵ سال پیش مفقودالاثر شده
پسرداییم پسر بزرگ روستا را کور کرده
و من مجبورم برای نجات جان پسرداییم با برادرش ازدواج کنم
ازدواج میکنم
وابسته میشوم
به او دل میدهم و...
درست وقتی همه چیز خوب پیش میرود
قاتل پدرم را در همان خانه میبینم
قاتل کسی نیست جز همسرم
دنبال حقیقتم
او دنبال انتقام از من است و من دنبال انتقام از او بخاطر خون ریخته ی پدرم!
غافل از اینکه پدرم چه گناه نابخشودنی مرتکب شده....
#عاشقانه #انتقامی🔥
/channel/+9eokqGtnMzc3ZGQ0
/channel/+9eokqGtnMzc3ZGQ0
📌 دانلود رمان: دورخیز
📝 نوشته:مریم السادات نیکنام
📖 تعداد صفحات 423
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/16/دانلود-رمان-دورخیز/
🧨💣سوپرایز ویژه برای تمامی کاربران عزیز 🧨💣
😍من تا ابد در بحر رایگان شد😍
📌 دانلود رمان: من تا ابد در بحر
📝 نوشته: کلثوم حسینی
📖 تعداد صفحات 732
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/14/دانلود-رمان-من-تا-ابد-در-بحر/
📌 دانلود رمان: شهزاده ی سوار بر اسب
📝 نوشته: نرگس واثق
📖 تعداد صفحات 395
———————
خلاصه
چه میشود شبی در آغوشت باشم، سر بر شانههای مردانهات بگذارم و رقص انگشتانت لابهلای موهایم مستم کند.
نگاهت کنم دلبرانه، نگاهم کنی عاشقانه؛ سرت را دم گوشم بیاوری و شعری را زمزمه کنی که من مست طنین و احساس شعر خواندنت شوم.
طوری هر کلمه را ادا کنی که حتی خود کلمات هم در لذت صدای تو غرق شوند.
آنقدر نازم را بخری که دیگر طنازیهایم در مقابل احساسات غلیظ مردانهات کم بیاورند.
حیف که ندارمت!
حیف که تنها خیالت هست که شبها، مهمان بالین تنهای من است.
اما کسی چه میداند، زندگی است دیگر…
شاید داشتنت هم اتفاق افتاد؟!
شاید تو همان شهزادهی سوار بر اسب سفیدی هستی که در قصه ها و افسانه ها است، همانها که مادربزرگم روایت می کرد؛ تا بیایی و مرا ملکهی خود کنی.
شاید همیشه دختر پادشاه بودن لازم نیست تا کسی تبدیل به یک ملکه شود؛ اولین دختر عامزادهای باشم که شهزادهی مانند تو نصیبم میشود!
تو به من بگو، آیا میشود؟
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/12/دانلود-رمان-شهزاده-ی-سوار-بر-اسب/
🌐 https://zarinp.al/371462
🌐 https://zarinp.al/371462
🌐 https://zarinp.al/371462
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
خلاصهای از داستان :
سرگرد بردیا محمدی پس از ماهها تلاش برای دستگیری امیرسام دلاوری با شکستی بزرگ مواجه میشود.امیرسام با وجود پیروزی در این نبرد تلفات سنگینی را متحمل میشود و برای انتقام از بردیا،خواهر سرگرد را میرباید.سرگرد داستان برای نجات خواهرش با این باند مافیا مواجه میشود و این رویداد رازی بزرگ را آشکار میکند.رازی که زندگی همه را دگرگون میکند!
با افشاء راز جنایتها آغاز میشود،
عشق شکل میگیرد،
جدایی آغاز میشود،
نفرت پایان پیدا میکند
و هنگام یکی شدن،مرگ بینآنها تفرقه میاندازد
اما عشق....
همه این اتفاقات در رمان آخرینگلوله ‼️
پایان خوش💙
به قلم نیلوفرسامانی
با ژانر پلیسی_درام _عاشقانه
پارت گذاری در کانال زیر
/channel/+ngt4hM-ezzo1YTdk
📌 دانلود رمان: جانان من باش
📝 نوشته: شکوفه فدیعمی
📖 تعداد صفحات 623
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/11/دانلود-رمان-جانان-من-باش/
📌 دانلود رمان: یک قدم تا رسیدن به عاشقی
📝 نوشته: زینب صحرایی
📖 تعداد صفحات 210
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/09/دانلود-رمان-یک-قدم-تا-رسیدن-به-عاشقی/
/channel/+PkF4CoDpBFZiMTI0
#پارتی_در_آینده
صورتم رو پایین اوردم.
آروم، بینیم رو توی گردنش بردم و بو کشیدم:
- بگو فراموش می کنی!
دست هاش رو بالا اورد و قصد که من رو از خودش دور کنه.
سریع دستم رو از توی موهاش، به سمت کمرش هدایت کردم و چنگی به کمرش زدم.
دست هاش شل شد.
ناله ای توی گلو سر داد و آروم گفت:«طاهر.»
بوسه ای روی پوست گرم گردنش کردم:
- جانم!
دوباره گردنش رو بو کشیدم و حبس شدن نفسش رو توی گلوش حس کردم.
نفس عمیقی کشید و دوباره عاجزانه صدام کرد:«طاهر.»
سیبک گلوش رو که به خاطر من، اون همه بغض رو تحمل کرده بود، بوسیدم و آروم جواب دادم:«جونه دله طاهر. بگو!»
فشار خفیفی به سینه ام داد؛ ولی از چنگی که دوباره به کمرش زدم و لبی که رو پوست آتیشی گردنش نشست، کارسازتر نبود.
دوباره نفس عمیقی کشید.
لبم رو از روی پوست گردنش برداشتم و همون طور که صورتم توی گردنش بود، گفتم:«بگو از همین الان فراموش می کنی که هم چین اتفاقی امشب افتاده!»
سرم رو کمی کج کردم و بوسه ریزی روی یکی از رگ های گردنش که کمی روی پوست سفیدش مشخص بود، گذاشتم و ادامه دادم:«بگو عمر طاهر!»
دوباره مشامم رو از بوی گردنش پر کردم:
- بگو نفس طاهر!
نفس های لرزونی که از سر آدرنالین زیاد، داشت از گلوش خارج می شد رو به وضوح، می شنیدم.
صدای لروزن و آرومش بلند شد:
- طاهر، تو رو خدا برو کنار؛ یکی می بینه!
آروم قدمی برداشتم که دلارام عقب عقب رفت.
توی گردنش نفس عمیقی کشیدم:
- ببینه؛ فکر می کنی برام مهمه؟
دوباره کمرش رو چنگ زدم و لبم رو روی یه قسمت دیگه از گردنش گذاشتم.
از گرمای پوست گردنش، لبم آتیش گرفته بود.
می دونستم حالش رو دارم خراب می کنم؛ ولی تقصیر خودش بود.
دوهفته بود که تمام بی محلی هایی که توی عمرش بلد بود رو سرم خالی کرده بود.
باید تنبیه می شد.
یه قدم دیگه برداشتم و دلارام عقب تر رفت.
بینیم رو روی پوست گردنش کشیدم و نفس های داغم رو توی گردنش بیرون دادم.
- بگو دیگه آیدا برات مهم نیست! بگو هر گوهی خورده و نخورده، برات پشیزی اهمیت نداره!
بوسیدم:
- بگو بابِ دل طاهر!
دلارام با صدای لرزونی، ملتمسانه گفت:«طاهر، بسه!»
دوباره قدمی برداشتم و وقتی دلارام عقب رفت، به دیوار خورد.
حواسم بود که کمرش به دیوار نخورده واسه همین، انگشت های دستم رو، روی کمرش، باز کردم که دیوار اول به پشت دست من بخوره.
نفس عمیقی توی گودی گردنش کشیدم و دوباره سیبک گلوش رو بوسه ای زدم.
- تا وقتی نگفتی که دلت با من صاف شده، وضع همینه؛ می خوای، بخوا!
دمی توی گردنش کردم:
- نمیخواهی هم، نخوا!
بازدمی کردم که یک لحظه نفسش بریده بریده شد.
حال خودم هم بد شده بود؛ ولی تا وقتی از زیر زبونش نکشیده بودم که آروم شده، نمی تونستم دست از سرش بردارم.
دست آزادم رو کنار صورتش به دیوار زدم.
لبم رو بردم سمت شاهرگش.
نبض خیلی تند می زد؛ از نفس های بریده بریده اش مشخص بود.
لبم رو روی شاهرگش گذاشتم:
- دوست داری توی همین وضعیت بمونیم؛ حله!
می خواستم صورتم رو دوباره توی گردنش ببرم که دست هاش رو از روی سینه ام برداشت.
توی یک لحظه، سرم رو بالا اورد و بدون از هیچ مکثی، فاصله رو پر کرد.
نفس توی سینه ام حبس شد.
انتظار هر جوابی رو ازش داشتم؛ الا این جواب.
چنگی به کمرش زدم.
دست هاش رو آروم، دور گردنم حلقه کرد.
با یکی از دست هاش، موهام رو چنگ زد.
چند دقیقه پیش، داشتم قندیل می بیتم؛ ولی حالا دلم می خواست کمی از این التهابی که خودم باعث و بانیش بود، کم بشه.
با موهام بازی می کرد و کمرش رو توی مشتم گرفته بودم.
ازش آروم جدا شدم؛ ولی فاصله رو خیلی زیاد نکردم.
پیشونیم رو به پیشونیش چسپوندم.
چشم هام رو باز کردم.
چشم هاش رو باز نکرد.
از صورت قرمز شده اش و نفس نفس زدن هاش، مشخص بود که روی باز کردن چشم هاش رو نداره.
خنده کجی کردم.
میخواستم خودم پیش قدم بشم که....
#زهرا_اچ
من، طاهر طاهری، سرگرد مغرور و خشنی که داره روی پرونده بزرگ ترین قاچاقچیه خاورمیانه کار میکنه.❌🚫
همه چیز داشت خوب پیش می رفت که دختر این قاچاقچی، با من همخونه شد.⛔️🔥
چشم های فیروزه ایش دل سنگ رو آب می کرد چه برسه به دل مغرور من.🔥
عاشقش شدم.
آینده ام رو باهاش دیدم؛ اما درست همون شبی که قرار بود بهترین شب زندگی ما باشه، پدرش.....‼️❌
وقت، وقته انتقامه.
/channel/+PkF4CoDpBFZiMTI0
عشقی که درگیر انتقام میشه.❌🔥
/channel/+PkF4CoDpBFZiMTI0
📌 دانلود رمان: فصل عاشقانه
📖 تعداد صفحات 1254
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/03/دانلود-رمان-فصل-عاشقانه/
📌 دانلود رمان: وقتی میخندی
📝 نوشته: کیمیا بنایی
📖 تعداد صفحات 448
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/25/دانلود-رمان-وقتی-میخندی/
رو پاهاش نشسته بودم و داشتم از حرارت میسوختم .
لرزون صداش زدم :
_ اهورا ... نکـ..ـن . 🔥
لب هاشو به لاله گوشم نزدیک کرد و لب زد :
_ دارم کارمو میکنم مگه همینو ازم نخواستی ؟ که باهات تو این ماموریت باشم و خواهرتو نجات بدم ؟ ❤️🔥
ادامه داد:
_ منم فقط همین راه رو بلدم !🚫
عصبی دستمو روی دستش گذاشتم :
_ گفتم کمکم کنی نه اینکه اذیتم کنی عوضی ...♨️
تک خنده ای زد و گفت:
_ سرخ که میشی ، دلبر تر میشی . و این باعث میشه فکرکنم از چه راه هایی میتونم سرخ ترت کنمت !
لعنت به این ماموریت ...
کاش میتونستم بیخیال خواهرم بشم و از روپاهاش بلند شم و برم . دیگه هم برنگردم .
_ دستتو بردار ؛ نمیخوام . نقش بازی نکن .
سرشو تو گردنم برد و نجوا کرد :
_ کی گفته دارم نقش بازی میکنم ؟ هیچوقت اینقدر خود واقعیم نبودم .
نگاه های افراد تو مهمونی اذیتم میکرد اما انگار اون براش مهم نبود که سرمو به سمت خودش چرخوند :
_ از همون روز که اومدی تو اتاقم و برام پنجول کشیدی تا خواهرتو نجات بدم ، میخوامت. من تورو خیلی میخوامت پریزاد من !...🔞💦
/channel/+e-IAbx7v7MRhYjBk
📌 دانلود رمان: هوسناک
📝 نوشته: آزاده بختیاری
📖 تعداد 151
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/23/دانلود-رمان-هوسناک/
📌 دانلود رمان: نفس های شب
📝 نوشته: ا.اصغرزاده
📖 تعداد 1073
🎬 ژانر: عاشقانه ،ازدواج اجباری ،پایان خوش
———————
خلاصه
||| بلدم شعر دو چشمت بِسُرایم به دَمی
معنی واژهی دل بردن و بستن بلدی؟
بلدم پل بزنم از دل خود تا به دلت
پای یک شاعر دیوانه نشستن بلدی؟
#شیوا_صالحی |||
خلاصه:
من چکاوکم، دخـتری که از دار دنیا فقط یه مادر دارم که مجبور میشم بخاطر عمل قلب اش و زنده موندش، شرط ازدواج موقت دکتر اش رو قبول کنم و…
#عاشقانه
#ازدواج_اجباری
#پایان_خوش
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/20/دانلود-رمان-نفس-های-شب/
🌐 https://zarinp.al/546703
🌐 https://zarinp.al/546703
🌐 https://zarinp.al/546703
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان: گلاویژ
📝 نوشته: شکیبا پشتیبان
📖 تعداد 20
🎬 ژانر: اجتماعی
———————
خلاصه
ماه از نگاه به تو خجالت میکشد گویی که تو عجین شده به رنگ خدایی در شبی مهتابی و تاریک که تو آرام پرسه میزنی و با صدای زیبایت کنار دریای طوفانی آواز مستانه سر میدهی و لبهای به رنگ کبودت در ظلمت شب پنهان است و تنها صدای زیبای تو آهنگین و رسا به گوش میرسد چه دلم میخواهد در آغوشم بگیرمت و با صدای موزون و زیبایت آهسته کلام " دوستت دارم " را در گوشم زمزمه کنی.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 ww.romankade.com/1402/08/19/دانلود-رمان-کوتاه-گلاویژ/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان: دورخیز
📝 نوشته:مریم السادات نیکنام
📖 تعداد صفحات 423
🎬 ژانر: عاشقانه
———————
خلاصه
تمام دلخوشی دکتر اسرا برومند در روز استخدامش به باد میرود. رویارویی او با کسی که سالها پیش برای خانوادهاش رجز خوانده و پدرش را خانهنشین کردهاست. دکتر فرهاد سام با کینهای دیرینه! آیا اسرا از پس جراح پنجطلای بیمارستان برمیآید؟ #دورخیز عاشقانه_اجتماعی ناب از مریم بانو
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/16/دانلود-رمان-دورخیز/
🌐 https://zarinp.al/545852
🌐 https://zarinp.al/545852
🌐 https://zarinp.al/545852
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
🧨💣سوپرایز ویژه برای تمامی کاربران عزیز 🧨💣
😍من تا ابد در بحر رایگان شد😍
📌 دانلود رمان: من تا ابد در بحر
📝 نوشته: کلثوم حسینی
📖 تعداد صفحات 732
———————
خلاصه :
– خوشبخت میشیم، قول میدم.
پوزخند تلخش، #خنجر به روی احساسم کشید. چقد تلخ و ویرانکننده بود.
– خوشبختی گرونه رویا، خیلی گرون!
امیدوارانه از ته #اعماق وجودم زمزمه کردم: هرچقدر #گرون باشه، باهم میسازیمش… باهم.
– واقعبین باش دختر، من اینجا پشت #میلهها تو حبسم و تو اون بیرون تو خطر و …
ملتمسانه پچ زدم: نگو… جان رویا نگو.
از سکوت سنگینش، دم #عمیقی از هوای مانده بینمان گرفتم و #مسحور زمزمه کردم: خوشبختی اگه اینقد خساست داشته باشه که نتونه بودنمون رو کنارهم ببینه، ترجیح میدم بمیرم و #نباشم که تو…
– کافیه!
مغموم و بغکرده سری روی گردنم چرخاندم: ارس…
– پاشو برو، پاشو.
از لحن سرد و محکماش، قلبم مچاله شد و لحنم به غم و #اندوه نشست: دوستداشتنم اونقد نسبت بهت قویه که نخوام خطا برم… میگی #خوشبختی ما گرونه؟ باشه میخرمش… میخرمش…درک کن که من تا #ابد در بحر توام… تو #بحرتم و هیچکس، هیچکس به چشمم نمیآد!
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/14/دانلود-رمان-من-تا-ابد-در-بحر/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
رو پاهاش نشسته بودم و داشتم از حرارت میسوختم .
لرزون صداش زدم :
_ اهورا ... نکـ..ـن . 🔥
لب هاشو به لاله گوشم نزدیک کرد و لب زد :
_ دارم کارمو میکنم مگه همینو ازم نخواستی ؟ که باهات تو این ماموریت باشم و خواهرتو نجات بدم ؟ ❤️🔥
ادامه داد:
_ منم فقط همین راه رو بلدم !🚫
عصبی دستمو روی دستش گذاشتم :
_ گفتم کمکم کنی نه اینکه اذیتم کنی عوضی ...♨️
تک خنده ای زد و گفت:
_ سرخ که میشی ، دلبر تر میشی . و این باعث میشه فکرکنم از چه راه هایی میتونم سرخ ترت کنمت !
لعنت به این ماموریت ...
کاش میتونستم بیخیال خواهرم بشم و از روپاهاش بلند شم و برم . دیگه هم برنگردم .
_ دستتو بردار ؛ نمیخوام . نقش بازی نکن .
سرشو تو گردنم برد و نجوا کرد :
_ کی گفته دارم نقش بازی میکنم ؟ هیچوقت اینقدر خود واقعیم نبودم .
نگاه های افراد تو مهمونی اذیتم میکرد اما انگار اون براش مهم نبود که سرمو به سمت خودش چرخوند :
_ از همون روز که اومدی تو اتاقم و برام پنجول کشیدی تا خواهرتو نجات بدم ، میخوامت. من تورو خیلی میخوامت پریزاد من !...🔞💦
/channel/+e-IAbx7v7MRhYjBk
📌 دانلود رمان: شهزاده ی سوار بر اسب
📝 نوشته: نرگس واثق
📖 تعداد صفحات 395
🎬 ژانر: عاشقانه
🌐 لینک دانلود www.romankade.com/1402/08/12/دانلود-رمان-شهزاده-ی-سوار-بر-اسب/
📌 دانلود رمان: جانان من باش
📝 نوشته: شکوفه فدیعمی
📖 تعداد صفحات 623
🎬 ژانر: عاشقانه
———————
خلاصه
یعنی میشود تابستان، بشود عروس زمستان؟ یعنی میشود جانان قصهی ما بشود عروس کوه سرد غرور؟ یعنی میشود دختر قصهی ما وقتی از طوفانهای بزرگ زندگیاش تن نحیفش شروع به لرزش کند، کسی باشد که دستهای او را بگیرد و با گرمای دستش وجود او را سراسر گرما و آرامش کند؟ امّا چه کسی میتواند باور کند که کوه سرد غرور دارای دستان گرمی باشد. تقدیر چه سرنوشتی را برای دختر قصهی ما رقم خواهد زد و جانان ما جنون و جانان چه کسی خواهد شد؟
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/11/دانلود-رمان-جانان-من-باش/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان: یک قدم تا رسیدن به عاشقی
📝 نوشته: زینب صحرایی
📖 تعداد صفحات 210
🎬 ژانر: عاشقانه
———————
خلاصه
داستان راجب دختر و پسری به اسم آنا و ایمانه که با برخورد توی دانشگاه کلکلشون شروع میشه، اما کم کم عاشق هم میشن تا توی یه شب آنا ایمان رو توی یه جشن با یه دختر میبینه اما.... بعد از مدتی اینا با هم دوست میشن و ایمان به خواستگاری آنا میره، غافل از این که مشکل اصلی از همینجا شروع میشه
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 ww.romankade.com/1402/08/09/دانلود-رمان-یک-قدم-تا-رسیدن-به-عاشقی/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان: فصل عاشقانه
📖 تعداد صفحات 1254
🎬 ژانر: عاشقانه
———————
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/08/03/دانلود-رمان-فصل-عاشقانه/
🌐 https://zarinp.al/542494
🌐 https://zarinp.al/542494
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
♥️رمان : #رقص_روی_آتش
♥️ژانر : #عاشقانه
♥️نویسنده : #زهرا
♥️خلاصه :
عشق غریبانه ترین لغت فرهنگ نامه زندگیم بود من خود را نیز گم کرده بودم احساسات که دیگر هیچ میدانی من به تو ادم شدم به تو انسان شدم اما چه حیف... وقتی چیزی را از دست میدهی تازه ارزش واقعی ان را درک میکنی و من چه دیر فهمیدم زندگی تازه روی زشت خود را به تو نشان میدهد بعد زشتی که من زیر سایه تو هرگز انرا ندیده بودم و از نسیم محبتت مست میشدم مرا ببین منی دیگر وجود ندارد من همه ام را باخته ام...
🔴 دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com