❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
وایو الهه طوفان: الهه وایو که از الهه های ایران باستان برای خشم طبیعت بوده است الهه طوفان و گردباد میباشد. هم آفریننده مرگ است و هم زندگیبخش و هم برای اورمزد و هم برای اهریمن قربانی میکند.
وایو چهرهای دوگانه دارد زیرا باد از هر دو جهان نیک و بد میگذرد. او نیکوکار است ودر عینحال میتواند با نیروی ویرانگر خود همهچیز و همهکس را نابود سازد.
❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
گناه شانزده سال قبل حالا طناب داری شده و دور گردن دختر خانواده سعادت پیچیده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت
روی پلکان سنگی ورودی رستوران ایستاده بود،قفل تلفن همراهش را باز کرد برای آخرین بار به عکس رو صفحه نمایش نگاه کرد،سرونازش با آن چشمان آبی درخشان ناز دارش می درخشید،قطره اشکی از گوشه میانی چشمش راه گرفت،دست چپش تیر کشید،نفسش به شماره افتاد شانزده سال بود که دیگر نیمه دیگرش زنده نبود،شانزده سال بود دیگر احساسش نمی کرد برادر بود،برادر دو دقیقه بزرگ تر بود،نفسش را گرفته بودند،نفس نفسشان را می گرفت،دریای چشمان دلبرکش را خشک کرده بودند،جنگل چشمان الای را به آتش می کشید،برایش بی گناهی او ذره ای اهمیت نداشت تقصیر او نبود که ماه خانوم نوه دیگری نداشت. روزگار خواسته بود ثمره تمام این خاندان قاتل پرور آن دخترک چشم سبز خوش خیال باشد.از روی پله ها پایین آمد سیگاری آتش زد تا تمام شدنش فرصت داشت که خودش باشد و بعد باید ماسک جنتلمن بودنش را میزد و قلب طعمه اش را میبرد.سیگار تمام شد فیلترش هم سوخت نفس هایش را منظم کرد اخم هایش را همزمان با مشت گره شده اش باز کرد،قدم روی پلکان سنگی گذاشت و وارد رستوران شد چشم گرداند تا طعمه را پیدا کند.شکارچی صبوری بود شانزده سال صبر کرده بود و حالا زمانش رسیده بود.
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥نگاهم را به دو تیله آبی رنگ درون چشمانش دوختم،می دانستم آخر این حجم از عشق قلبم را ذوب می کند،سرش را نزدیک تر آورد
-می دونی چقدر می خوامت؟
چشمانم درخشید،صدایم لرزید
-نمی دونم بهم بگو
دستانش را روی گونه هایم نشاند،چشمانش را باریک کرد
-زیاد،زیاد می خوامت لعنتی
این مرد امشب قصد کشتنم را داشت
-می خوای منو بکشی؟
چشمانش تا آخرین درجه باز شد صورتش کبود شد،عقب کشید
-هانی،شوخی کردم چی شد
کلافه دور خودش چرخید
-برو الای برو
رفتارش عجیب بود
-چی شدی تو یهو
مرد خود را باخته بود و این ادامه نقشه را سخت می کرد.
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
امنترین شبکه ارسال رمان ایران
-بدون محدودیت 💃❤️🔥🫣
- کسب درامد از ارسال رمان 🎉🥳
- امنیت بالای برنامه 😎
- جلوگیری از کپی شدن رمان ها🤝✍️
رمان لند - دانلود از گوگل پلی از لینک زیر
📌 https://play.google.com/store/apps/details?id=com.noovels.online
برنامه اختصاصی انجمن بزرگ رمان های عاشقانه😍😍
📌 دانلود رمان سناریوِانتقام
📝 نویسنده: مریم نامنی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 979
📌 دانلود رمان نسیان
📝 نویسنده: یغما شفیع پور
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 528
🌐 www.romankade.com/1402/10/18/دانلود-رمان-نسیان/
📌 دانلود رمان خوابگاه
📝 نویسنده: محدثه رجبی سیف آبادی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 1266
🌐 www.romankade.com/1402/10/17/دانلود-رمان-خوابگاه/
📌 دانلود رمان انتقام شیرین
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 890
———————
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/15/دانلود-رمان-انتقام-شیرین/
🌐 https://zarinp.al/560874
🌐 https://zarinp.al/560874
🌐 https://zarinp.al/560874
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان نخل خشکیده
📝 نویسنده: zohreh.s.p
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 545
———————
خلاصه
روی صندلی توی حیاط نشستم. به بابا که داشت باغچه ی کوچیکمون رو آب می داد نگاه کردم. عاشق گل های شاه پسند مادربزرگم بود. شش ماه از بازنشستگیش گذشته بود، هیچ وقت بیکار نبود. آبدارچی اداره راه آهن تهران بود. وقتی فهمید...
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/15/دانلود-رمان-نخل-خشکیده/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
😍😍به درخواست نویسنده رایگان شد
📌 دانلود رمان بادکنک قرمز
📝 نویسنده: هلن ابراهیمی آذر
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 307
———————
خلاصه
اِما دختر مو قرمزه داستانه که سرگرم پرداخت بدهی های پدربزگشه و با شروع به کارکردنش تو یه کافه وسط پارک کم کم با مرد بادکنک فروش مرموزی روبرو میشه که نقاب به صورت داره و کسی تا به حال صورتشو ندیده مردی که شایعه شده که دیوونه ست و کمتر کسی بهش نزدیک میشه و داستان اما و بادکنک فروش مرموز از جایی شروع میشه که اِما به طور اتفاقی با رفتار های عجیب بادکنک فروش مواجه میشه و هربار به طرز عجیبی یه بادکنک قرمز به دستش میرسه...
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/08/دانلود-رمان-بادکنک-قرمز/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان اشراف زاده های شیطون
📝 نویسنده: meli770
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 183
———————
خلاصه
در خاندان تهرانی رسمه که بچهها از سن 18 سالگی، باید مستقل زندگی کنن…
مقدمه:
دنگ… دنگ…
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پیدرپی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است،
میشود نقش به دیوار رگ هستی من.
لحظهها میگذرد
آنچه بگذشت، نمیآید باز
قصهای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز…
“سهراب سپهری”
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/12/دانلود-رمان-اشراف-زاده-های-شیطون/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
چشم باز کردم همه جا تاریک بود به راست چرخیدم و بعد به چپ انگار هیچ چیز وجود نداشت دست هامو باز کردم دور خودم چرخیدم
شروع به دویدن کردم تموم نمیشد تاریک بود
همه چیز عجیب بود انگار تو خلأ معلق بودم
نفسم بند اومد کم آوردم وایسادم دست هام رو به زانو هام تکیه دادم و کمرم رو خم کردم نفس نفس میزدم از پشت سرم صدا اومد برگشتم داشت می اومد به سمت من ترسیدم یه قدم عقب گذاشتم صورتش معلوم نبود ترس من رو به عقب هل میداد ولی یه حس آشنا میگفت خودشه حس آشنا به ترسم غلبه کرد جلو رفتم،نمیتونستم صورتش و ببینم چشم هام همه چیز و تار میدید چند بار پلک هام رو باز و بسته کردم خودش بود .
نزدیک تر شد دستامو باز کردم خندید خندیدم
_عزیز ترینم
اومد بین بازوهام ولی قبل از اینکه بتونم توی آغوشم بگیرمش نفسم تنگ شد دست هام بی حس شدن
روحم از کالبد جدا شده بود؟ یا آینه جلوم بود ؟ طناب دار و دور گردنم انداخته بود نفسم تنگ تر شد زار زدم سرو...
چهار پایه رو هل داد.
💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥
دوستان ر.توانا رمان آنلاین 🔥🔥🔥 عاشقانه ❤️معمایی🧐جنایی🔥🔥🔥
🥹فوق جذابی رو شروع کرده اگه میخوای از ابتدای داستان همراه نویسنده باشی
اصلا این کانال رو از دست نده
چون قراره حسابی سورپرایز شی
😊این کانال برای مدت محدودی رایگان عضو گیری میکنه
😍پارت گذاری به صورت روزانه👇👇👇
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
/channel/+xyy_PAYe85pmZTA8
📌 دانلود رمان ازدواج من
📝 نویسنده: لیلا حمید
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 1700
———————
خلاصه
رمانی که پیش رو دارید برگرفته از واقعیت است . مربوط به چند زندگی مختلف که بر بستری از تخیل پیاده سازی شده . این داستان از سه بخش تشکیل شده است . بخش اول : خواستگاری های بی سرانجام. خواستگاری هایی که هر یک به دلیلی به مرحله بعد راه پیدا نمی کنند . از آنجایی که در اصل داستان نقشی ندارند . خیلی بر روی این قسمت مانور داده نشده و بیشتر داستانک ها مجزا هستند ، یا مجموعه داستان . بخش دوم، آشنایی لیلا و سیاوش و ازدواجشان و بخش سوم ، بعد ازدواج این زوج و مشکلاتی که برای بیشتر زندگی ها به صورتهای مختلف پیش می آید . امیدوارم از خواندن این رمان لذت ببرید و ذره ای به آگاهی هایتان افزوده شود . با سپاس لیلا
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/09/دانلود-رمان-ازدواج-من/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
ازهیجان واسترس نفس نفس میزدم
یه قدم دیگه بهم نزدیک شد قلبم یکی درمیون میزد.
دستامومشت کردم نبایدضعف نشون بدم نگاهم فقط به چشماش بود ،اون لعنتی خونسرد بایه قدم دیگه فاصله مونو پرکرد و جفت تنم چسبید که ناخوداگاه نفس توسینم حبس شد.
نفساشو رو صورتم حس میکردم، بهم زل زده بود یهو سرشوخم کرد وکنارگوشم پچ زد:پیدات کردم...
پلکام روی هم افتادو لرز کردم ،بایه دم عمیق سرشو کنارگردنم گذاشت مورمورم
شدعصبی دستمو روسینه اش گذاشتم و بایه فشار به عقب هولش دادم اما یه سانت هم تکون نخورد .
لبمو باحرص روهم فشاردادم ، زانومو بالااوردم که سریع متوجه شد و باپاهاش قفلم کرد ،به موهاش چنگ زدم ومحکم به عقب کشیدم تا ولم کنه ،باپوزخند منوبهخودش فشارمیدادصدای استخونام در اومده بودپریشون چشم چرخوندم.
بادیدن شیشه مشروب چشمام برقی زد ولبخندخبیثی زدم.
❤️🔥🔥❌
/channel/+IDfJHZrXeLtjNzJk
/channel/+IDfJHZrXeLtjNzJk
📌 دانلود رمان بادکنک قرمز
📝 نویسنده: هلن ابراهیمی آذر
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 307
———————
خلاصه
اِما دختر مو قرمزه داستانه که سرگرم پرداخت بدهی های پدربزگشه و با شروع به کارکردنش تو یه کافه وسط پارک کم کم با مرد بادکنک فروش مرموزی روبرو میشه که نقاب به صورت داره و کسی تا به حال صورتشو ندیده مردی که شایعه شده که دیوونه ست و کمتر کسی بهش نزدیک میشه و داستان اما و بادکنک فروش مرموز از جایی شروع میشه که اِما به طور اتفاقی با رفتار های عجیب بادکنک فروش مواجه میشه و هربار به طرز عجیبی یه بادکنک قرمز به دستش میرسه...
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/08/دانلود-رمان-بادکنک-قرمز/
🌐 https://zarinp.al/559227
🌐 https://zarinp.al/559227
🌐 https://zarinp.al/559227
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان فراموشت خواهم کرد
📝 نویسنده: لیلا مردانی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 518
———————
خلاصه
اگر انسان ها میدانستند فهمیدن چه درد عظیمی است هرگز آرزو نمی کردند زودتر روزهای کودکی را پشت سر بگذارند و بزرگ شوند روزهای کودکی ام قشنگترین دوران زندگیم بود . آن وقت ها نصرت خان را پدرم میدانستم و بانو جان را مادرم برای همین هم مهتاب و ماهان خواهر و برادرم محسوب میشدند اما خب خیلی زودتر از زمانی که باید بزرگ میشدم و زودتر از آنچه که باید حقایق زندگی ام را درک کردم اما
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/07/دانلود-رمان-فراموشت-خواهم-کرد/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان آوای احساس
📝 نویسنده: zahra.N
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 685
———————
خلاصه
دانلود رمان عشق و ترس داستان درمورددختری به اسم آسمانه که برای ادامه تحصیل به تهران میاد وبه دلیل یک فوضولی کوچولو بااتفاقات ترسناک و گاه هیجان انگیزی روبه رومیشه. شروع داستان باکل کله ولی کم کم ترسناک میشه من توی این رمان سعی داشتم عشق و ترس و باهم به تصویر بکشم.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/04/دانلود-رمان-آوای-احساس/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌نسخه جدید رمان لند 😍
- رفع مشکلات گزارش شده
- رفع مشکل در ثبت نام
- بهبود لیست های رمان ها
- بهبود بخش فروش رمان
🥳🤩🤝👆
مشکلی بود پی ویم بگین حل کنیم
@roman_admin
📌 دانلود رمان نسیان
📝 نویسنده: یغما شفیع پور
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 528
———————
خلاصه
به نام خدا
#۱
دستی به صورتش میکشد، هرچه میگردد،جستوجو میکند سودی ندارد.
کلاف گره خورده، کلافه اش میکند، بیش از همیشه...
تقه ای به در اتاقش میخورد با صدای خش دار و خسته اش نجوا میکند:
- بیا تو.
سربازی که خوب میداند روزی که پای این پرونده وسط باشد همکلام شدن با سرگرد از هر جنگ جهانی بدتر است، آب دهان فرو میدهد، وارد میشود محکم پا میکوبد صاف می ایستد،مردانه نگاهش میکند و لب باز میکند:
- آزاد.
نگاهی به چهره ی خسته ی مافوق میکند آب دهان را دومرتبه فرو میدهد:
- دستور دادین خدمت برسم سرگرد.
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان نسیان
📝 نویسنده: یغما شفیع پور
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 528
———————
خلاصه
ریحانه، دختر سر زنده و شادی ست که با عشقی آتشین و دیرینه به عقد پسرخاله اش حافظ در می آید.
همه چیز خوب پیش می رود تا این که حادثه ای غیر قابل باور و تلخ مسیر زندگی آن ها را
از هم جدا می کند و هر کدام در سراشیبی تند نفرت از آن یکی پیشی می گیرد.
حافظ با بی رحمی ریحانه را از آغوش زندگی اش بیرون می کند و با سپیده نامزد می شود
و بعد از کسب موفقیت در زمینه ی شغلی اش در خارج از کشور به وطن باز می گردد و شروع به آزار رساندن ریحانه می کند.
مقدمه
گاهی فراز و فرودهای زندگی، به حدی غیرمنطقی میشود که تو ناچار به سکوت میشوی!
آن زمان است که ناعدالتیها از هر سویی روان میشوند و بیرحمانه
بر تن روح خستهات میکوبند و در این میان مردی که بیش از چشمهایت
به او اطمینان داشتی با پشت کردن به دنیای پوچالی که با او ساخته بودی،
خطی سیاه بر تمام باورهایت میزند.
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/18/دانلود-رمان-نسیان/
🌐 https://zarinp.al/561613
🌐 https://zarinp.al/561613
🌐 https://zarinp.al/561613
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
📌 دانلود رمان خوابگاه
📝 نویسنده: محدثه رجبی سیف آبادی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 1266
———————
خلاصه
زندگی پره اتفاقه..میشه اسمشو گذاشت تقدیر سرنوشت هردو باهم من و تو نگاهت ارزوی من نگاهم ارزدی تو باهم زیر یک سقف در یک مامن پر ارامش مامنی برای ما تا قسمت کنیم تنهایی هایمان را…
🔴 برای دانلود این رمان با فرمت های دلخواه
#epub #apk #pdf
به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️
🌐 www.romankade.com/1402/10/17/دانلود-رمان-خوابگاه/
—————————————————
آدرس کانالمون تو تلگرام :
🌐 /channel/romankade_com
آدرس کانالمون تو ایتا :
🌐 eitaa.com/romankade_com
آدرس کانالمون تو روبیکا :
🌐 rubika.ir/romankade_com
نگار در جاده سرسبز شمال ماشین میراند و به پهنای صورت اشک میریخت... آمدنش خیلی قشنگ بود اما رفتنش تلخترین خاطرهای شد که از این مسافرت در ذهنش ماند! با خشم و اندوهی که لحظه به لحظه درونش اوج میگرفت پا بر پدال گاز فشرد تا زودتر از آن ویلای لعنتی دور شود! همان لحظه متوجه شد ماشین پشت سری مرتب برایش بوق میزند... با حالتی عصبی سر چرخاند و چشمش به مهرداد افتاد که از او میخواست کنار بزند. خشم در وجودش چندینبرابر شد! پایش را محکمتر بر پدال گاز فشرد و از او دور و دورتر شد... مهرداد هم با سماجت بیشتر پا بر پدال گاز فشرد و لحظه به لحظه به او نزدیکتر شد. نگار از چندین ماشین سبقت گرفت و دل جاده را شکافت. در آن لحظات استرسزا گوشیاش مرتب زنگ میخورد. اشک را با شدت از گونه پس زد. گوشی را کنار گوش برد و با صدای بلند و لحنی جدی جواب داد:
ـ دنبال من نیا! بین من و تو همه چیز تموم شده.
صدای آشفته و شتابزدهی مهرداد گوشی را پر کرد:
ـ من نمیدونم اون عطر چطوری تو وسایلم اومده ولی یه نگاه به اینطرف بنداز...
نگار بیاراده سر چرخاند. ماشین مهرداد درست به کنار ماشین او رسیده بود و با هم موازی شده بودند... مهرداد دستش را از شیشه بیرون آورد و در حالیکه سرعت ماشین را کم کرده بود شیشهی عطر را رها کرد! رایحهی دلپذیر و خوشبوی عطر در هوا پراکنده شد و لحظهای بعد زیر حرکت تند ماشینها خرد شد و چیزی از آن باقی نماند! نگار اما پوزخندی بر لب نشاند و با بیاعتمادی جواب داد:
ـ دفعهی قبلم گفتی اون عطرو شکوندی ولی بازم تو زندگیمون پیدا شد!
گوشی مهرداد بوق خورد. یک نفر پشت خط آمده بود. سهند بود که از لحظهای که مهرداد ویلا را ترک کرده بود او را تعقیب کرده و اکنون صدایش سراسر نگرانی و اضطراب بود:
ـ مهرداد! لعنتی بذار اون بره! داری با این دیونهبازیات جونشو به خطر میندازی.
اما مهرداد که تا نگار را به ویلا برنمیگرداند آرام نمینشست، با خشم فریاد زد:
ـ تو دخالت نکن! خودم میدونم دارم چی کار میکنم!
صدای سهند هم به فریادی رعدآسا بلند شد:
ـ تازه خوب شده!!! میخوای دوباره تصادف کنه؟!!
مهرداد همانطور که با چشم ماشین نگار را که لحظه به لحظه از او دورتر میشد، تعقیب میکرد با صدای بلند و لحنی درمانده گفت:
ـ داره اشتباه میکنه! نمیتونم بذارم همینطوری بره!
با حالتی عصبی هندزفری را از گوش کند و فرمان را چرخاند و به نرمی و با سرعت پیچید جلوی ماشین نگار و اجازه نداد بیشتر از این پیش رود!... سهند هم جلوی ماشین مهرداد پیچید و حالا سه ماشین پشت سر هم متوقف شده راه را بند آورده بودند!
❤﷽❤
رمان عطر
نویسنده: راضیه نعمتی
رمانهای چاپ شده
رها شده/نشر پرسمان
حامی/نشر البرز
سهمی از عشق/نامه مهر
عشق باشکوه/فایل فروشی
پارتگذاری: روزانه یک الی دو پارت غیر از جمعهها
آیدی نویسنده
@raziyeh_nemati
لینک کانال
/channel/+9DI3nXGCGfthNjI0
📌 دانلود رمان انتقام شیرین
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 890
🌐 www.romankade.com/1402/10/15/دانلود-رمان-انتقام-شیرین/
📌 دانلود رمان نخل خشکیده
📝 نویسنده: zohreh.s.p
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 545
🌐 www.romankade.com/1402/10/15/دانلود-رمان-نخل-خشکیده/
😍😍به درخواست نویسنده رایگان شد
📌 دانلود رمان بادکنک قرمز
📝 نویسنده: هلن ابراهیمی آذر
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 307
🌐 www.romankade.com/1402/10/08/دانلود-رمان-بادکنک-قرمز/
📌 دانلود رمان اشراف زاده های شیطون
📝 نویسنده: meli770
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 183
🌐 www.romankade.com/1402/10/12/دانلود-رمان-اشراف-زاده-های-شیطون/
باورم نمیشد باز هم توی این نقطه ایستادم،به زندگی مردی برگشتم که بند بند وجودم ازش نفرت داشت!
اما چیزی که من و متعجب کرده بود تغییر آیهان بود..
انگار دیگه اصلا اون پسر شر سابق نبود!
آروم بود و مهربون و حرف گوش کن...
اما منم دیگه اون دختر بچه ی ساده نبودم که گول حرفای به ظاهر عاشقانش و بخورم...
نگاهم افتاد به اتاق رو به رو...
دستام مشت شد،انگار کسی به سینم چنگ زد که نفسام تحلیل رفتن و بغض گلومو گرفت!
دلم میخواست به اون گلدون شیشه ای دست بزنم و محکم توی سرش خوردش کنم!
دلم میخواست بغض پنج سالم و بشکنم و تمام غمم و سرش خالی کنم
دست خودم نبود که برگشتم،من آدم اینجا ایستادن نبودم..
هنوز قدمی برنداشته بودم که مچ دستم و کشید و صداش مثل ناقوس مرگ تو گوشم پیچید:
_پناه...عزیزم متاسفم
قسم میخورم نزارم یه لحظه م تو این خونه زندگی کنم
میخواستم جیغ بکشم،بهش بگم من عزیز تو نیستم
دهت کثیفت و ببند!
اما چشمام به سلین ترسیده که افتاد دردام و پشت لبام حبس کردم ولی نتونستم کاری برای اشکام بکنم..
/channel/+gUnou4BUXDwxZTVk
/channel/+gUnou4BUXDwxZTVk
📌 دانلود رمان ازدواج من
📝 نویسنده: لیلا حمید
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 1700
🌐 www.romankade.com/1402/10/09/دانلود-رمان-ازدواج-من/
"ژیــانـــم "❤️🔥
به قلم زینب. د
_ولم کن فردین
_ولت کنم باید برم سینه قبرستون
بخوابم
بهش نزدیک میشم میخوام این فاصله رو تموم کنم و بغلش کنم مچ دستشو میگیرم
_داری اذیتم میکنی........
چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم تا جلوی خودمو بگیرم که توی بغلم حبسش نکنم
_خدا ورم داره از رو زمین اگه بخوام ژیانمو اذیت کنم......
_توروخدا.....
با عجز میگوید
_تورو خدا بهم دست نزن!
دلش افسار عقلش رابه دست میگیرد
بایک حرکت غیر منتظره دخترک رابه آغوش میگیرد
عطر تن دخترک راعمیق بو کشید
خواب بود یا بیدار....؟ این یک دختر بود یا یک الهه...
سرشو نزدیک گردن دخترک برد، دیوانه شده بود، بوی خوش موهایش درمشامش پیچید بوسه ای روی گردنش کاشت
عشق آتشین و امیال مردانه اش دست به دست دادند تا عشق شیرینش را بدرد
دخترک رابه دیوار چسپاند وتنش راچفت تنش کرد
به قسط بوسیدن لب های دلبرکش نزدیکش شد
او را به خود نزدیکتر کرد
با هقی که زد به سستی عقب کشید رو برگرداند از ترس آنکه آن بوی ویران کننده تعادلش رابر هم زند وبیشتر از این به حریمش تجاوز نکند
/channel/+eHYfdSQCVfQwMzQ0
/channel/+eHYfdSQCVfQwMzQ0
خلاصه: دختری از دیار' کرد' برای کاربه تهران میاد، اونجا ناخواسته وارد باند مافیامیشه و زندگیش رو عوض میکنه
عشقی آتشین و شور انگیز. ❤️🔥
📌 دانلود رمان بادکنک قرمز
📝 نویسنده: هلن ابراهیمی آذر
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 307
🌐 www.romankade.com/1402/10/08/دانلود-رمان-بادکنک-قرمز/
📌 دانلود رمان فراموشت خواهم کرد
📝 نویسنده: لیلا مردانی
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 518
🌐 www.romankade.com/1402/10/07/دانلود-رمان-فراموشت-خواهم-کرد/
📌 دانلود رمان آوای احساس
📝 نویسنده: zahra.N
🎬 ژانر: عاشقانه
📖 تعداد صفحات : 685
🌐 www.romankade.com/1402/10/04/دانلود-رمان-آوای-احساس/