به نام نامی دوست
که هرچه داریم از اوست
⭐️داشتم فکر می کردم
پاییز هم فصل قشنگی است
برایِ آمدنت
چقدر مهرش به مهربانی تو میآید
و بارانش به اشکهایِ من
وقتی یاد دیدار تو میافتم
و مهر و مهربانی امسال، پانزده روز زودتر از پاییز فرا میرسد ونیمه شهریور ماه امسال برای ما نوروزی است برای دیداری دوباره در دیاری که خاکش محبت خیز و آسمانش باردار باران مهربانی است و هر کویش ورقی است از دفتر شعری که باهم سرودیم.....
⭐️دوستان و یاران عزیز :
اینک با پشت سر گذاشتتن مشکلات و مسائل و حواشی بسیاری که دوراز انتظارمان بود و ما را در دو راهی ماندن و برگزاری همایش «قرار دوم» و یا شرمنده گی لغو و موکول کردن آن به زمانی دیگر..... قرار داد....
اما عشق و محبت و علاقه ما به شما خوبان دیار خاطرات باعث شد تمام نا مهربانی ها و سختیها و مشکلات و موانع پیش آمده از سوی برخی دوستان را متحمل شویم و با چاشنی تلاش و کوشش بیشتر و لطف و عنایت پروردگار یک روز خاطره انگیز دیگری بر دفتر خاطراتمان بیفزاییم و بار دیگر با هم شعر دیگری از جنس غزل عشق و قصیده وصال و رباعی مهربانی بسراییم....
⭐️و در این مسیر نیازمند یاری و حضور صمیمی شما هستیم.....
همانگونه که میدانید همایشی اینچنین نیازمند مقدمات و خدمات و برنامه هایی است که بدون همیاری و کمک های مالی دوستانه شما میسر نیست زیرا این همایش وابسته به هیچ نهاد و گروه و سازمان دولتی و خصوصی نیست که بتوان بودجه ای برای آن تعریف نمود ......
⭐️لذا خواهشمندیم دوستانی که ثبت نام کرده اند و یا قصد ثبت نام و حضور دارند بر اساس تصمیم ستاد «قرار دوم» به ازای هر نفر مبلغ ۲۰۰ هزار تومان جهت تامین هزینه ها ی پذیرایی شام، صبحانه و برنامه های فرهنگی و هنری در سینما تابستانی شهرسازي به شماره حسابی که ذیلا اعلام میشود واریز نمایند....
با توجه به زمانی کمی که داریم خواهشمندم حتما ،حتماً تا ۱۰ شهریور نسبت واریز مبلغ اعلام شده اقدام نمایید......
دوستانی که توانایی همیاری بیشتر دارند نیز میتوانند ما را از محبت خود بهره مند نمایند
⭐️شرایط ثبت نام برای ساکنان بومی و مهمانان سراسر کشور یکسان است
⭐️شماره کارت :
5041721085893874
بانک رسالت بنام علی نجار زاده⭐️
⭐️لطفا فیش واریزی را به آیدی های اعلام شده برای ثبت نام ارسال نمایید
@HMbs0
@Azami_a
✍🏻لازم به ذکر است برگزاری قطعی همایش بستگی به واریز به موقع(۱۰ شهریور» همیاری شما عزیزان بستگی دارد
با سپاس : ستاد قرار دوم
به نام نامی دوست
که هرچه داریم از اوست
⭐️داشتم فکر می کردم
پاییز هم فصل قشنگی است
برایِ آمدنت
چقدر مهرش به مهربانی تو میآید
و بارانش به اشکهایِ من
وقتی یاد دیدار تو میافتم
و مهر و مهربانی امسال، پانزده روز زودتر از پاییز فرا میرسد ونیمه شهریور ماه امسال برای ما نوروزی است برای دیداری دوباره در دیاری که خاکش محبت خیز و آسمانش باردار باران مهربانی است و هر کویش ورقی است از دفتر شعری که باهم سرودیم.....
⭐️دوستان و یاران عزیز :
اینک با پشت سر گذاشتتن مشکلات و مسائل و حواشی بسیاری که دوراز انتظارمان بود و ما را در دو راهی ماندن و برگزاری همایش «قرار دوم» و یا شرمنده گی لغو و موکول کردن آن به زمانی دیگر..... قرار داد....
اما عشق و محبت و علاقه ما به شما خوبان دیار خاطرات باعث شد تمام نا مهربانی ها و سختیها و مشکلات و موانع پیش آمده از سوی برخی دوستان را متحمل شویم و با چاشنی تلاش و کوشش بیشتر و لطف و عنایت پروردگار یک روز خاطره انگیز دیگری بر دفتر خاطراتمان بیفزاییم و بار دیگر با هم شعر دیگری از جنس غزل عشق و قصیده وصال و رباعی مهربانی بسراییم....
⭐️و در این مسیر نیازمند یاری و حضور صمیمی شما هستیم.....
همانگونه که میدانید همایشی اینچنین نیازمند مقدمات و خدمات و برنامه هایی است که بدون همیاری و کمک های مالی دوستانه شما میسر نیست زیرا این همایش وابسته به هیچ نهاد و گروه و سازمان دولتی و خصوصی نیست که بتوان بودجه ای برای آن تعریف نمود ......
⭐️لذا خواهشمندیم دوستانی که ثبت نام کرده اند و یا قصد ثبت نام و حضور دارند بر اساس تصمیم ستاد «قرار دوم» به ازای هر نفر مبلغ ۲۰۰ هزار تومان جهت تامین هزینه ها ی پذیرایی شام، صبحانه و برنامه های فرهنگی و هنری در سینما تابستانی شهرسازي به شماره حسابی که ذیلا اعلام میشود واریز نمایند....
با توجه به زمانی کمی که داریم خواهشمندم حتما ،حتماً تا ۱۰ شهریور نسبت واریز مبلغ اعلام شده اقدام نمایید......
دوستانی که توانایی همیاری بیشتر دارند نیز میتوانند ما را از محبت خود بهره مند نمایند
⭐️شرایط ثبت نام برای ساکنان بومی و مهمانان سراسر کشور یکسان است
⭐️شماره کارت :
5041721085893874
بانک رسالت بنام علی نجار زاده⭐️
⭐️لطفا فیش واریزی را به آیدی های اعلام شده برای ثبت نام ارسال نمایید
@HMbs0
@Azami_a
✍🏻لازم به ذکر است برگزاری قطعی همایش بستگی به واریز به موقع(۱۰ شهریور» همیاری شما عزیزان بستگی دارد
با سپاس : ستاد قرار دوم
✍🏻پیام مهمی از جانب دوست عزیزمان همت ایزدی
سلام و عرض ادب خدمت دوستان دیار خاطرات
بعد از ده سال از گذشت همایش سال ۹۳ وتصمیم برای برگزاری همایشی دیگر جهت تجدید خاطرات، متاسفانه برخی افراد که اطلاعی نداشته و یا مغرضانه در حال جوسازی و درست کردن حاشیه های زیادی جهت دوستان ستاد که مخلصانه وبدون هیچ چشم داشتی در حال فعالیت واماده سازی مقدمات همایش هستند درست کرده اند، و باعث دلخوری شدید و تاخیر در برنامه ریزی ها شدند، لازم دانستم مطالبی جهت روشن شدن اذهان عمومی اعلام نمایم :
۱. کل هزینه برگزاری هر گونه همایش مردمی از محل واریزی وخودیاری شرکت کنندگان تامین می شود هیچ اعتبار دولتی و یا اعتباری از شهرداری قابل هزینه کردن در این خصوص نمی باشد و جایگاه قانونی ندارد .
۲.اقدامات اولیه از جمله اماده سازی سینما روباز و یا برق کشی که انجام شده مربوط به کارهای عمرانی شهرداری در منطقه هست مانند سینمای اصلی و یا ساخت پارک و... و ارتباطی به همایش ندارد بلکه بواسطه مسئولیت پذیری و دلسوزی شهردار محترم جهت ابادانی منطقه در جهت استفاده در مراسمات مختلف می باشد .
۳.همانطور که قبلا نیز اطلاع رسانی اولیه شده درصورت صدور مجوز قانونی از طرف مراجع ذیصلاح وامنیتی کلیه هزینه ها بایستی مردمی و از طرف شرکت کنندگان و بر اساس نوع و میزان برآورد اولیه تامین گردد.
۴.اگر اعتباری از محل اعتبارات دولتی برای شهرداری در نظر گرفته شده جهت کارهای عمرانی در منطقه هست که در کمیته برنامه ریزی شهرستان وبه ریاست فرماندار محترم برای شهرداریهای کوچک در کل شهرستان وهرساله مصوب میشود ودر چارچوب قانون ودر سرفصل خودش باید هزینه شود بنابراین هزینه کرد ان برای سایر امور ازجمله برگزاری همایش اکیدا ممنوع می باشد لذا صحبت هایی که بعضی از دوستان در جاهای مختلف انجام داده اند غیر واقعی میباشد
۵.در اخر چنانچه مجوز کتبی برنامه تحت عنوان همایش از سوی مسئولین شهرستان صادر شود، شماره حساب مشترک دونفر از دوستان بزرگوار همراه با میزان مبلغ واریزی اعلام و عزیزانی که علاقمند به حضور در همایش هستند می توانند پس از واریز مبلغ اعلام شده در برنامه حضور یابند.
۶.در صورت برگزاری بنده هم مانند سایر دوستان شرکت خواهم کرد وهیچ نقش دیگری درستاد وبرگزاری همایش ندارم
ممنون وسپاسگزار همه دوستان
✍🏻ارادتمند همت ایزدی.
بازدید اعضای ستاد «قراردوم» از مراحل بازسازی سینما تابستانی و آماده سازی جهت برگزاری مراسم همایش ۱۵ شهریور
Читать полностью…عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه عزیزان..
دوستان گرامی،متاسفانه مطلع شدیم نوه آقای شیخ غلام محمدی چند روز پیش تصادف کرده و در کما به سر میبرند..خانواده این جوان عزیز از ما تقاضای دعای عاجل کرده اند..از شما مهربانان تقاضا داریم به حق این روزهای عزیز،برای ایشان دعا کرده و از خدای بزرگ برای شفایشان دست هایمان را به درگاهش بالا ببریم.
متشکر از تک تک شما بزرگواران🙏🙏🙏
🥇کسب مدال طلای کاراته قهرمانی کشور توسط ریحانه نجار زاده فرزند دوست عزیزمان علی نجارزاده را در مسابقات کاراته انتخابی کشور در اصفهان به ایشان و خانواده محترمشان تبریک گفته و برایشان آرزوی موفقیت داریم
کانال سلامی به ریگ آباد
بخشی از همایش ۱۶مرداد سال ۹۳ و اجرای ترانه دوستت دارم با صدای سامان جلیلی
در سینما روباز تابستانی شهرسازی
آماده سازی سینما روباز تابستانی برای همایش بزرگ ۱۵ شهریور
با تشکر از شهرداری و شورای شهر ریحان شهر
فقط ۱۷ روز تا همايش «قرار دوم» در دیار خاطرات باقی مانده.....
✍🏻 تا کنون ۱۹۱ خانواده/۶۴۵ نفر
از «۱۶ استان» :
استان کرمان ،تهران،البرز، یزد، قم،سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، هرمزگان، فارس، مازندران, لرستان، قزوین، خوزستان، سمنان، گرگان, اصفهان.... ثبت نام کرده اند 🚩
✍🏻 جهت ثبت نام/ نام و نام خانوادگی، تعداد افراد همراه ، شهر محل سکونت و شماره تماس را به آیدی های ذیل ارسال کنید . /
آیدی های ثبت نام :
@HMbs0
@Azami_a
ستاد قرار دوم
در ۲۸ مرداد سالروز انفجار بزرگ در تونل معدن بزرگ باب نیزو در سال ۱۳۷۲ یاد شهدای جبهه اقتصادی را گرامی میداریم
تصویر ۱: مزار شهید مراد سلاجقه در رابر
تصویر ۲ : عزاداری هیئت باب الحوائج آذری های مقیم ریگاباد پس از حادثه انفجار و در عزای دوستان و همکارانشان
#انفجار_در_معدن
قسمت سوم «آخر»
✍🏻به قلم : مجتبی مالکی
..... سمانه که انگار خیلی مثل من پیگیر وضعبت خواستگار سمج و جذابش نبود گفت
خبری ندارم چطور؟
داشتم وانمود میکردم نگران حال مهندس .هستم حالم از خودم بد بود چاره ای نداشتم. باید جلوی سمانه نقاب آقا خوبه را می زدم!........
ادامه......... بعد از خوردن یک لیوان چای پر رنگ به سمت اتاق استراحت بهداری اورژانس را ترک کردم. فردا صبح ساعت ۷ شیفت خودم شروع میشد به مادرم تلفن زدم و اطلاع دادم که امشب ماندم بهداری و همینجا استراحت میکنم از شدت خستگی خوابم نمی برد داشتم به آنچه در یک روز سخت کاری گذشت فکر میکردم نفهمیدم کی خوابم برد. صبح با صدای آقای اسماعیلی از
خواب بیدار شدم.
سمانه میخواست کنارم بماند و کار دیروز من را جبران کند قبول نکردم بعد از کلی تعارف تیکه
پاره کردن سمانه راضی شد برای استراحت به منزل برود
فضای بهداری "کاملا در آرامش و سکوت غوطه ور بود همه مشغول انجام کارها طبق روال معمول بودند. آقای اسماعیلی شیفت را صبح تحویل همکارش آقای رشیدی داده بود. متوجه گذشت
زمان نشدم چند ساعتی از صبح میگذشت ساعت حدود دوازده ظهر بود. صدای اذان ظهر از بلندگوی منارههای مسجد شهرک بلند شده بود رئیس بهداری با چهره ای برافروخته بدون توجه به اطرافیان وارد اتاقش شد با تعجب نگاهی به همکاران کردم هیچکس یادش نمی آمد رئیس مودب و خوش برخورد بهداری با این وضعیت در محل کار حاضر شده باشد!
حاج رضا آبدارچی با صفای بهداری برای صرف نهار صدایم کرد مشتاقانه به سمت آشپزخانه بهداری حرکت کردم خورشت قیمه همراه با سالاد شیرازی حاج رضا از غذاهای مورد علاقه ام بود با ولع مشغول خوردن نهارم .شدم آقای صداقت وارد آشپزخانه شد به احترامش بلند شدم و سلام کردم علیک داد و با دست اجازه نداد از جایم بلند شوم حاج رضا مشغول ریختن برنج داخل بشقاب مخصوص رئیس بهداری بود که صداقت گفت
اشتها ندارم حاجی جان زیاد نریز لطفا!
حاج رضا با نگرانی پرسید
چیزی شده رئیس؟ چرا آشفته ای شما؟
صداقت سوال آبدارچی بهداری را بی جواب گذاشت صدای خانم کمالی پرستار بخش زنان و زایمان بهداری حاج رضا را از آشپزخانه خارج کرد صداقت روبروی من بشقاب غذایش را گذاشت و نشست سوال حاج رضا را اینبار من پرسیدم صداقت سرش را از روی بشقاب غذا بلند کرد. نگاه
خسته و حیرانی داشت با صدایی آهسته گفت : انفجار معدن خرابکاری بوده!
بلافاصله بدون مکث و با تعجب پرسیدم
خرابکاری؟! یعنی چی آقای صداقت؟ چطوری ؟! کار کیا بوده ؟!
روی پیشانی بلند چین چین آقای صداقت عرق سردی نشست
و
:گفت
باورت نمی شه !کیانفر یعنی خودم هم باورم نمی شه هنوز
دست از غذا کشیدم منتظر ادامه حرفهای آقای رئیس بودم صداقت لیوان آب روی میز را پر کرد. آبی خورد و گلو تازه کرد از جایش بلند شد و در آشپزخانه را بست نگران شدم. مضطرب و متعجب نگاهم به دهان صداقت بود صندلی کناری ام را از زیر میز بیرون کشید و بغل دستم نشست. نزدیکتر شد و به آرامی گفت مهندس مسعود کیوان رییس معدن نفوذی سازمان مجاهدین خلق همراه دو نفر دیگر، طراح اصلی و مسئول انفجار معدن بوده و از دیروز هم فرار کرده رضا مودت که از کشته شدگان حادثه دیروز بوده عامل انتقال ساک حاوی تی ان تی به داخل کارگاه تونل هشت بوده که البته خودش هم گرفتار شد
از دیروز که کیوان مفقودالاثر شده بود نیروهای امنیتی پیگیرش بودند تا اینکه موفق شدند از طریق ردیابی نفر سوم این عملیات تروریستی هر دو نفر را در راه ریگاباد به کرمان بازداشت کنند. ظاهرا" قرار بوده با هم از مرز بصورت قاچاقی خارج شوند!
نمی توانستم خوشحالی ام را بابت تخریب چهره رئیس معدن پنهان کنم با ژستی عاقلانه گفتم آقا من از اولش هم از این یارو خوشم نمی آمد آلکی بزرگش کرده بودند نگو آقا نقاب داشت. خدا لعنتش کنه مرتیکه نامرد خائن
از پشت میز بلند شدم تا از اتاق خارج شوم صداقت پرسید: کجا می ری پسر؟!
گفتم : باید به سمانه خبر بدم!
صداقت سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت : سمانه نیست!
سریع جواب دادم: بله
میدانم رفته منزل تلفنی باید خبردارش کنم
صداقت دستم را گرفت و مرا روبروی خود نشاند و گفت:
عضو سوم و مغز متفکر این عملیات سمانه زند بوده و الان هم همراه با کیوان در بازداشت نیروهای
امنیتی است!
تمام بدنم سر شد حرفهای صداقت را دیگر نمی شنیدم ابرهای صورتی رؤیاهایم جایش را به یک کابوس داده بود
بیشتر از آنکه ناراحت خیانت سمانه به خودم کشور و خانواده اش ،باشم از اینکه بازی خورده بودم خون خونم را می خورد
تمام آن عشق و علاقه افلاطونی جایش را به کینه و نفرت داده بود خیلی دوست داشتم سمانه را ببینم سوالات و حرفهای زیادی داشتم که سمانه باید جواب میداد! ولی می دانستم به این
یاد یار و دیار خاطرات
تصاویری خاطره انگیز از دانش آموزان دبستان خواجه نصیر.....حدود ۱۳۷۸
درگذشت شادروان سعید احمدی از کارکنان واحد انتظامات ذوب آهن منطقه باب نیزو را به خانواده محترم احمدی و سایر خانواده های معزا تسلیت میگوییم
کانال سلامی به ریگ آباد
😀😇 🥰😇🥰😇🥰🥰🥰🥰🥰
بروز رسانی آمار ثبت نام......تا ساعت ۲۰ / ۲۵ مرداد
#ثبت_نام_همایش_قرار_دوم
✍🏻۱۸۸ خانواده/۶۳۳ نفر
🚩ثبت نامی ها از «۱۶ استان» :
استان کرمان ،تهران،البرز، یزد، قم،سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، هرمزگان، فارس، مازندران, لرستان، قزوین، خوزستان، سمنان، گرگان, اصفهان.... 🚩
✍🏻 جهت ثبت نام/ نام و نام خانوادگی، تعداد افراد خانواده، شهر محل سکونت و شماره تماس ثبت شود. /
آیدی های ثبت نام :
@HMbs0
@Azami_a
ستاد قرار دوم
#ثبت_نام_همایش_قرار_دوم
✍🏻اگر دوستانی بابت ثبت نام پیام داده اند و اسامی آنان در لیست نیست اطلاع دهند
دوستان و یاران همراه
با کمال تاسف مطلع شدیم دوست عزیزمان آقای اصغر ابراهیمی در سوگ فرزند جوانش محمدرضا که بر اثر تصادف. جان به جان آفرین تسلیم نموده، نشسته است
این غم بزرگ و جانفرسا را به خانواده محترم ابراهیمی تسلیت عرض نموده برای مرحوم آرامش در ملکوت و برای پدر و مادر و آقا مرتضی ابراهیمی و سایر عزیزان صبر و شکیبایی آرزو داریم.روحشان قرین رحمت الهی
کانال سلامی به ریگ
همایش یا نمایش
✍پیامی از یک دوست:
در اثنا و تجربه سُنبله ۱۴۰۳ و درآستانه مهرگانی قرارگرفته ایم که مدتی است واژه گردهمایی دوم بر سپهر اجتماع مجازی دیار خاطرات (شهرسازی ریگاباد) سایه افکنده و این موضوع مهم در جوهرافشانی این قلم مسبب و دخیل است
همایش یا نمایش پیش روی هرچند که رویدادی اجتماعی - تاریخی است اما در بستر خود ظرفیت هایی را نهفته و قابلیتهای فرهنگی - اقتصادی همچنین جذابیتهای منحصری را حامله میباشد که برون داد عملی آن بر صفحات تاریخ نقش خواهد بست و آینده گان از لابلای اوراق زرد رنگ کتاب تاریخ سرزمین دیار خاطرات از تمام خانوادهها و تک تک مشترکین این تجمع بزرگ و بینظیر به نیکی یاد خواهند کرد ، این ادعای ناچیز اِغراق آمیز و دور از ذهن نیست چرا که امروزه به برکت وجود ابزارهای دیجیتال ، رسانههای مجازی و سایر بسترهای موجود همه محدودیتها به ورطه شکست و نابودی ره یافتهاند
در همایش پیش روی خانوادههایی مهم و شخصیتهایی برجسته با افکار و سلائق گوناگون علاوه بر وصالی گرم و خاطره انگیز خواهند توانست درجهت انواع آگاهی دادنهای اقتصادی سهیم بوده و به طریق تبادل اطلاعات از فکر و اندیشه ، یافتههای علمی و تجربی همدیگر برای ارتقاء بخشیدن و بهبود وضعیت کنونی به یکدیگر یاری و کمک رسانی نمایند ، اگرچه اندازه و هدف تجمع مورد نظر با سایر نشستها متفاوت است اما میزان رسمی یا غیر رسمی ، نحوه و چگونگی ضیافت ، محدودیتهای استراحتگاهی ، کاستیهای بهداشتی و فضای سبز را هرگز نمیتوان با عشق مقایسه کرد ، در بطن هر مولود مهر و عاطفه ، عشق و علاقه ، دلبستگی و احساس تعلقی به موطن یا زادگاهش مستتر گردیده که غیر قابل توصیف است
اگرچه مظهرگردهمایی نیمه شهریور ۱۴۰۳ عاطفی است و چشم اندازی روانشناختی تجدید عیادات سبب تقویت قوای روانی - جسمانی و کسب انرژیهای مثبت را برای متجمعین نوید میدهد اما با رویکردی اقتصادی که درتخصص و مهارت این قلم نیست می توان ادعا کرد که چنین گردهمایی می تواند با ماهیتی آموزشی تجاری به مبادله فنون و مهارتهای علمی و عملی ، چگونگی تاسیس کارگاههای کوچک ، ایجاد محیط های خود اشتغالی و زودبازده ، آموزش تئوریک انواع حرفه ها و صنایع دستی منجمله به کار درمنزل بپردازد
مع الوصف انتظار میرود کاربران محترم ایدههای ذهنی اما قابل اجرای خود را به این مکتوب اضافه و الصاق نموده آنگاه برآیند و خروجی همایش را برای بستگان ، اقوام آشنایان و دوستان خود توصیف و ارسال نمایند و مشوق آنان جهت شراکت در این رویداد مهم باشند
پیام تشکر خانواده محمدی
دوستان و همراهان همیشگی سلام و درود.با دعای خیر شما عزیزان،خانواده مرحوم شیخ غلام،خبر مسرت بخش به هوش آمدن فرزندشان را به ما اطلاع دادند.بدین منظور از شما مهربانان که دست بر دعا برداشته بودید،کمال تقدیر و تشکر را دارند.از صمیم قلب برایتان آرزوهای خوب خواهانیم..آرامش و سلامتی بدرقه راهتان
تصاویری از جلسه (چهارشنبه ۳۱ مرداد» ستاد «قرار دوم» شامل دوستان ستاد، شهردار محترم و اعضای شورای شهر ریحان شهر در شهرداری ریحان شهر
تصمیم های اتخاذ شده پیرامون چگونگی برگزاری ۱۵ شهریور بزودی به اطلاع شما خوبان خواهد رسید
در پی سؤالات مکرر دوستان عزیز به اطلاع میرساند:
به لطف خداوند متعال و همت و تلاش دوستانتان در ستاد همایش «قراردوم» این گردهمایی بزرگ در روز پنجشنبه ۱۵ شهریور مصادف با اول ربیع الاول برگزار خواهد شد.ساعت، چگونگی برگزاری، شرایط ،برنامه ها و اطلاعرسانی دقیق پس از جلسه فردا چهارشنبه ۳۱ مرداد ستاد به اطلاع شما خوبان خواهد رسید.
خواهشمندیم هر چه سریعتر با ثبت نام به موقع ما را در برنامه ریزی بهتر یاری دهید
«ستاد قرار دوم»
در پی سؤالات مکرر دوستان عزیز به اطلاع میرساند:
به لطف خداوند متعال و همت و تلاش دوستانتان در ستاد همایش «قراردوم» این گردهمایی بزرگ در روز پنجشنبه ۱۵ شهریور مصادف با اول ربیع الاول برگزار خواهد شد.ساعت، چگونگی برگزاری، شرایط ،برنامه ها و اطلاعرسانی دقیق پس از جلسه روز چهارشنبه ۳۱ مرداد ستاد به اطلاع شما خوبان خواهد رسید.
خواهشمندیم هر چه سریعتر با ثبت نام به موقع ما را در برنامه ریزی بهتر یاری دهید
«ستاد قرار دوم»
عکس یادگاری دوستان در همایش ۱۶مرداد ۹۳
آقایان ازسمت راست،محسن مهرابیان،مهدی مومنی،منصورترازوزر،علی نجارزاده،محمدحسین تقی زاده،
باعرض سلام و ارادت...
خدمت یکایک اعضای محترم خانواده بزرگ تاریخی دیار خاطرات، بنده حقیر عشق،علاقه مندی و همبستگی قلبی دیرینه شما عزیزان به دیدار یکدیگر رو با تمام وجودم احساس و درک می کنم ،که حاضر شده اید از نقاط مختلف ایران در شرایط فعلی با تحمل سختی های زیاد و هزینه بر سفرکنید ،صرفا جهت لذت بردنی از دیدار و یاد خاطرات با دورهمی که با زحمات زیادی دست اندرکاران تدارک دیده اند.
منم به نوبه خود ضمن تشکر و قدردانی ، مشتاقانه منتظر این قرار عاشقانه هستم زیرا که بنده از ۶۰ سال قبل دوران ابتدائی رو در باب نیز و دوران راهنمایی و دبیرستان را در دیار خاطرات با بدست آوردن دوستان بزرگوار که امروزه بزرگترین سرمایه همراه با کوله باری از خاطرات شیرین برایم هستند سپری کردم ، تا جائیکه این عشق و علاقه باعث شد بنده با ۲ سال سابقه کار در مرکز استان با تلاش زیاد خود رو منتقل کردم به دیار خاطرات تا شاید قطره ای از دین خود را در زمینه فرهنگ و هنر ادا کنم ، امیدوارم این سهم اتفاق افتاده باشد.
لذا چنانچه مدیران محترم دورهمی
برایشان مقدور باشد محبت کنند یکساعت وقت عصرانه یا صبحگاهی جهت ورزش با نشاط خانوادگی و به همچنین بیان مختصری از خاطرات حقیر رو در برنامه اختصاص دهند خالی از لطف نمی باشد.
✍🏻استاد ماشالله موسی پور
فقط ۱۸ روز تا همايش «قرار دوم» در دیار خاطرات باقی مانده.....
✍🏻 تا کنون ۱۹۰ خانواده/۶۴۰ نفر
از «۱۶ استان» :
استان کرمان ،تهران،البرز، یزد، قم،سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، هرمزگان، فارس، مازندران, لرستان، قزوین، خوزستان، سمنان، گرگان, اصفهان.... ثبت نام کرده اند 🚩
✍🏻 جهت ثبت نام/ نام و نام خانوادگی، تعداد افراد همراه ، شهر محل سکونت و شماره تماس را به آیدی های ذیل ارسال کنید . /
آیدی های ثبت نام :
@HMbs0
@Azami_a
ستاد قرار دوم
راحتی ها نبود. صداقت که مثل من و ساکنین شهرک بازی خورده بود دستش روی شانه هایم گذاشت و گفت باورش سخته .پسرم ولی واقعیتی تلخ و انکار نشدنی است کاری نمی شه کرد. شیفت تمام شد. ولی خبری از سوپروایزر شیفت A .نبود توان ماندن نداشتم. در کمد لباسم را باز کردم کاغذی تا خورده رقص کنان از داخل کمد روی زمین افتاد. برداشتم
و بازش کردم متنی خوش خط خطاب به من با این مضمون نوشته شده بود
بنام خلق ایران
داریوش عزیز؛
اعتقادات
زمانی این نامه را میخوانی که من فرسنگها از تو دور شده اما مثل فاصله ای که بين و تفکرات ما بود نمی توانستم تو را متوجه وظایف سازمانی ام کنم ما هیچ نقطه مشترکی با هم نداشتیم. مسعود کیوان هم کیش من و مسئولم در سازمان بود همیشه مجذوب گفتار و کردار او بودم ولی طبق وظیفه ای که بعهده ام بود نباید هیچکس متوجه این موضوع می شد. ما برای خلق یاد گرفته ایم که وسیله هدف را توجیه می کند به امید روزی که تو و بقیه خلق را کنارمان داشته باشیم
فدایی خلق سمانه زند"
با خواندن دست نوشته سمانه دیگر حتی دوست نداشتم او را برای پرسیدن سوالاتم ببینم به خانه
برگشتم مادرم که از هیچ جا خبر نداشت گفت: خسته نباشی پسرم الان چای میریزم !
مشغول خوردن چای بودم که مادرم با تعجب گفت: از صبح هر چی به خانه آقای زند زنگ می
زنم کسی جواب نمیده تو از سمانه خبر داری ؟
سرم را به سمت عکس دسته جمعی که با خانواده سمانه سیزده به در پارسال گرفته بودیم
انداختم آهی کشیدم و گفتم
خبری ندارم مادر
پایان......
#انفجار_در_معدن
قسمت سوم «آخر»
✍🏻به قلم : مجتبی مالکی
تصویر : معدن باب نیزو و سرویس های کارگران
یاد یار و دیار خاطرات......
٢۶ مرداد سالروز ورود آزادگان به میهن
عکس ها👇ورود آزاده مهدی طغرلی به شهرسازی ١٣۶٨
روحش شاد و یادش گرامی
آهنگ خداحافظ با صدای عرفان طهماسبی
✍🏻تقدیم به خانواده محترم امیرزاده
مراسم ختم دوست عزیزمان شادروان وحید امیرزاده از ساعت ۱۶ الی ۱۷:٣٠ امروز در تکیه فاطمیه واقع در خیابان طالقانی کرمان برگزار میشود
متوجه علاقه ام به دختر دوست عزیزش شده بود کاملا مشخص بود از انتخاب و علاقه قلبی ام به سمانه راضی بود!
باید اعتراف کنم حتی رشته پرستاری را فقط بخاطر سمانه انتخاب کرده بودم صدای ناله و فریاد یکی از مجروحین از همه بلندتر بود بالای سرش حاضر شدم. استخوان ترقوه كتف سمت راستش شکسته بود باید اعزام میشد به یک بیمارستان مجهز در شهر کرمان بعد از زدن آمپول مورفین دستور انتقالش را به کرمان از دکتر ،هاری پزشک هندی بهداری گرفتم صداقت رئیس بهداری ،تلفنی با سرپرست کارگاه تونل هشت مشغول صحبت بود صدا قطع و وصل میشد
یعنی چی مهندس کیوان اینجا نیست! الو.... با خودم صحبت کردن الو.... فرمودن بر می گردن کارگاه الو..... خیلی خوب الو....ممنونم الو..... تماس قطع شد.
صداقت با تعجب به اسماعیلی مسئول انتظامات گفت : سرپرست کارگاه خبری از مهندس کیوان نداشت یعنی کجا رفته؟ خدا خودش رحم
کنه
با نگرانی همراه با کنجکاوی فکرم درگیر کیوان شد.
عنایت راننده آمبولانس آخرین گروه مصدومان را تحویل اورژانس داد. همه پیگیر علت وقوع حادثه بودند. هیچکس علت انفجار را نمی دانست ساعت از یازده شب گذشته بود. جمعیت به مرور متفرق شده بود. حیاط بهداری خلوت شده بود از شدت خستگی و کوفتگی بی اختیار روی نیمکت فلزی لابی بهداری .نشستم سمانه کنارم نشست و با نگرانی پرسید
خوبی داریوش؟! الهی بمیرم... امروز خیلی اذیت شدی اگر امروز نبودی بیچاره می شدم! ممنون که کنارم بودی
دیگه خستگی معنی نداشت دیالوگ دلسوزانه سمانه کار خودش را کرده بود! با نگاهی پر از حس و علاقه چشم در چشمهای زیبای سمانه جواب محبت و قدرشناسی اش را با صدایی دورگه که وصف حال درمانده ام را داشت دادم
کاری نکردم خانم خانما! تو هم جای من بودی امروز تنهام نمیزاشتی!
سمانه با لبخندی ملیح که روی صورت به رنگ لبو شده اش نشسته بود حرف هایم را تایید کرد و تا خواست از روی نیمکت بلند شود پرسیدم:
سمانه از مهندس کیوان خبری شد؟
سمانه که انگار خیلی مثل من پیگیر وضعبت خواستگار سمج و جذابش نبود گفت:
خبری ندارم چطور؟
داشتم وانمود میکردم نگران حال مهندس .هستم حالم از خودم بد بود. چاره ای نداشتم. باید جلوی سمانه نقاب آقا خوبه را می زدم!
ادامه دارد.......