💠 امروز هفدهمین سالگرد درگذشت مظلومانه دوست عزیزمان معین میجانی است،
یادش گرامی و روحش شاد باد
✍میرموحد (روه )
عباس جان
رفتنِ تو
رفتن شادی ها بود!
رفتن تو از پیش ما.
رفتن دلداریها
وقوت قلبها بود !!
وقتی که رفتی
تمام ابر های آسمانِ
یاران خاطرات
باریدند
تا شاید تو بمانی.
اما تو ،
باران باریدنِ ابرها را
نیز نادیده گرفتی.
عباس جان امروز نیز
درسالگردت
گویا
آسمان مشهد
گریه را
آغاز نموده
آنهمچه بارانی ؟؟
گویا
ابرها
از دل دوستانت
برسر مزارت
باریدن را
پیشی گرفت
آرامگاهت
راباباریدن
آب وجارو کرد ..
خیلی دلواپس شدیم
که شاید باریزش باران شدید
پس ازطی مسافت طولانی
به شهر مشهد
جهت شرکت درسالگردت
نتوانیم شرکت کنم
اما خداراسپاس
که ابرها بموقع ازبارش
باران متوقف شدن
ودوستدرانت دوباره
باعشق درکنار آرامگاهت
ساعتی رادیدار کنن
عباس جان
از وقتی که رفتی
دیارخاطراتمان
نیز از مهر و
وفایت
خالی شده!
و
من درست از
آن لحظه فهمیدم
ازدست دادن
"دوست " "واقعی "
یعنی چه؟؟ ...
تقدیم به روح دوست
عزیز آسمانی
عباس آقای وقاری 🖤🖤
عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه دوستان عزیز .امیدواریم هرگز غم نبینید و خدا همه رفتگان را قرین رحمت الهی قرار دهد.خانواده بزرگ وقاری و حیدری از همه شما مهربان کمال تشکر را داشته و از عزیزانی که در ختم قران شرکت کردند بسیار سپاسگزاری میکنند.امید است در شادیهای همدیگر شرکت کنیم و جامعه بزرگ ریگاباد هرگز روی غم نبیند.با تشکر مدیریت ریگاباد🖤
Читать полностью…این شعر تقدیم به عزیز آسمانی
عباس آقای وقاری 🖤
روحش شاد ویادش گرامی
ازطرف میرموحد( روه)
قسمت دوم
این دلنوشته تقدیم به دوست
عزیز آسمانی مان
عباس آقای وقاری 🖤
روحش شاد ویادش گرامی
ازطرف میرموحد( روه)
عباس آقا عزیز آسمانی...
یک سال با یاد و خاطره ، آه و افسوس گذشت...
انگشت به دندان گزیدن و حیف و دریغ خوردن
که ای کاش فرصت های دیدار را از دست نمیدادیم ،
از اندوه و ماتم ما سر سوزنی کم نکرد
و همچنان با چشمانی اشک بار و حال و روزی
پراکنده، به تصویرت خیره میشویم.
بزرگ بودی و همه را دوست داشتی،
جمع دوستدارانت از همه جا بی شباهت به هم
هستند ، وجه اشتراکشان عشق به تو و سکوت
در ماتم رفتنت از جمع دوستان است.
حالا که دستمان از دامن دیدار کوتاه است،
چاره ای نداریم جز اینکه فاتحه ای نثار روح
مهربانت نموده از خداوند متعال برایت طلب
رحمت و آرامش کنیم.
روحت شاد
«سعید اسماعیلی »
تصاویری دیده نشده از مراسم خاکسپاری زندهیاد عباس وقاری
⭐️ باتشکر از دوست عزیزمان ناصر موسی پور
امروز اولین سالگرد وداع با عباس آقا وقاری یگانه مردی است که دیگر در بین ما نیست اما یادش و خاطراتش تا ابد زنده خواهد ماند وتا هستیم و هستید بیادش خواهیم بود و غم و اندوه برای نبودنش همیشه همراه اهالی دیار خاطرات ماندگاراست . مردی که همه با صدای دلنشینش و سیمای مهربانش، لبخند برچهره شان و امید در دلشان جاری میشد.
یادش گرامی و روحش شاد
ب نام مناسبترین واژه ها
ب رسم محبت ب یاد شما🌹
و ب یاد دوست ورفیق عزیز معلمم مرحومه ملیحه جان بنی اسدی🖤🖤ک جایش تا همیشه خالیست و روزش تا همیشه در آسمانها مبارک🥀🥀
سلام بر شما باغبانهای دلها 🌹
میان نمیکت دلم، ردپای خوبیهایتان تا همیشه باقیست معلمان عزیز و گرانقدر و مهربانم ❤️
امروز یادتان مرا به دوران خوب مدرسه باز گرداند.
روزهای ماندگار وتکرار نشدنی مملو از مهر و مهربانی و ایثار شما بزرگواران بزرگمهر بانوان واستادان تا همیشه عزیز وعزتمند ❤️
من هنوز و تا همیشه قدردان محبت شما معلمان قدیم و دوست داشتنی خود هستم❤️
اگرچه شما عزیزان بزرگوار دوره بازنشستگی را طی میکنید، اما درسهایی که من از شماها آموختم در سراسر زندگیام جاری و ساری است. ❤️
و در برابر همه ی شماها ک بسان آفتاب تابان، هستید تعظیم وکرنش میکنم و بر دستان مملو از عشق و گچ شما بی همتایان ب رسم ادب وسپاس و ستایش بوسه میزنم 🙏
و بهترین درودها و دعاهای خیرم را بدرقه راهتان میدارم 🤲
روزتان فرخنده و شاد و سایه ی مهرتان مستدام و مانا بهترین دانایان علم و عشق و ایمان🌹
دوستدار و ارادتمند همیشگی شما شاگردتان نسرین اسکندری
✍میرموحد (روه)
گفتم ای آموزگار بامرام
باجان دلم
اینبار
غزلی زیبا
برای تو بفرستم
شعری،
درلابلای برگ گل
یک هدیه نوبری
برای تو بفرستم
تو درآن سالهای دور
همچون قند شیرین
به من ارمغانِ
دوستی وانسانیت را
چه خوب
آموزش دادی
من هم
اینبار
عسلی ازشهد مهروفا
از قلب وجان
برای تو
می فرستم
ای معلم
گلفروشم
بی تو
این
عالم بی گل
چه شود
اگر گل وجودت
باناسپاسیهای
این مسول بی خردو
آن.... نمک نشناس
پژمرده شود
من برای شادابی
آن جان پاکت
ای عزیز،
برایت
چه بفرستم ؟؟؟؟
واین را خوب می دانم
"که یک معلم
بر ابدیت اثر می گذارد
و هرگز نمی توان گفت
که نفوذش در کجا متوقف می شود."
بوسه می زنمبردستانی
که الفبای زندگی ،
اندیشیدن،
انسانیت
ومهربانی را به من آموخت
خدمت همه آموزگاران ودبیران واساتید گرانبهای دیارخاطرات ازطریق همین رسانه وکانال بسیار دوست داشتنی ومحبوب درود وعرض ادب خاضعانه خود را ارسال می نمایم
"روز معلم
برشما اساتید فرهیخته وفرزانه مبارک "
وآن عزیزانی که آسمانی شدن
ودربین ما نیستن
روحشان شاد
ویادشان گرامی باد
وبهشت برین
ماوای همیشگیشان 🙏🌹🌹🌹
✍میرموحد (روه)
بلبلی یواشکی
به گلی زیبا
گفت درباغی
که مرا از تو هست
خواهش وتمنایی
من
به عشق ووفای تو
یک رای شدم
گفت
به آن زیبا گل
که آیا؟؟
تونیز
درعشق ووفا
هم رای منی،
برای اثبات
ادعاش
آن گل زیبا،
گفت
به بلبل شیدا
فردا
به پارک
روسا
باز
آی !!!!
تا ببینی
آن وفاو
آن معرفتِ ما،
آیا !!!
تماشایی
هست؟؟؟
"گر"
که منظور تو
زیبایی و
معرفت
ماست.؟؟؟
هر طرف که بنگری
به آن گلهای
پارک روسا،
چهره
زیبای
ما
هویدا ست.
پا
بهرجا
که نهی،
ببینی،
آن گلِ
" آقاقیا"،
رخ زیبای ماست،
همه جا
مظهر عشق و
بوی معرفتِ ما،
آن یار،
همیشه،
آشنای
ماست.
آن
یاران دل،
که همگی
هشیارو
بیدارن.
آن چمن و
آن جوی روان
"ده اصغر "
که هنوز
درجریان است ،
همه از
معرفت و
وفای
ماست ،
هان
ای بلبلِ شیدا،
با دستان مهربانِ
خویش
هرگز،
نوازش
از منِ
گلِ زیبا
مگیر
چون دراین شهر و
آن شهر دور
بلبلانِ
عاشقِ
این دیار،
چه فراوان
است !!!
نه آن راز دلِ
تو ،
ای بلبلِ خوشخوان،
با
منه گل
فراموشم شده
نه داغ
آندشمنی
""زاغ""
با منو
آن شهرسازی زیبا،
درقلب ودلم
خاموش شده .
نه اززمین فوتبال ،
نه ازآن بازار
خاطره ساز،
دگر
خبریست.
نه در آن
خیابانهای
شورونشاط
اثر پاییست.
هیچکس
درآن
دیارخاطرات
زسر بدخویی
بادوست ،
دشمن هم
نبودن .
همه یاران،
زسرعشق ،
غمخوارو،
همیشه،
درکنارهم
بودن .
چه خوش گفت
آن گلِ زیبا،
که
درآن شهر
مهرو
وفا،
رازی
نهان است.
تو
ای دوست ،
زین دیار ،
گر هنوز
معرفت و
مودت ،
دردلت ،
هست.
باید
به همه
ازامیدو
رهایی ،
همامروز و
هم فردا،
سخن
جانانه ای
گفت.
که ای
یاران همدل،
همه خبردار،،،،
حتما
امید رهایی،
دراین
"دیارعشق"
به
همت یاران
چه نزدیک
است🌹🌹🌹
والله الحمدهایتان را دلتنگیم آن روز که خیابانهای ریگاباد را طنین انداز بود.یادتان گرامی🍀
Читать полностью…✍دلنوشته زیبا اقای صابر اسماعیل زاده در مورد عید فطر
.....ماه رمضان ریگ اباد حال وهوایی داشت,,یادش بخیر..صدای ربنای استاد از بلند گوی جفتی سر چهارراه پاسگاه طنین تازه ای به شهر زیبایم داده بود و اذان گفتن واقامه نماز پشت سر حاج اقا صالحی هوایی داشت,,,غروبها که میشد از خیابونهای اطراف خیل جمعیت,مردوزن,پیر جوون به سمت مسجدامام رضا راه میوفتادن,گاهی جایی کسی وامیستاد تا همسایه وهمکار یادوست ویاهم همکلاسیش که از پشت سر میومد بیاد وبرسه وباهم.مسیر سراشیبی مسجد رو طی کنن...
گاهی هم کل محمد عربپور رو بچه ها تا مسجد بدرقه میکردن,اخه تواون سینی بزرگ نیکلی که دردستش بود پر بود از زلوبیا وبامیه هایی که چشمک میزدن,,,
حاج اقا صالحی نماز رو با حوصله میخوند,,ریلکس واروم, یا حی ویا قیوم
اواسط ماه مبارک بود,,شبهای قدر فرا رسید,,شبهای قران به سرگذاشتن,شبهای الغوث,الغوث با صدای جلال کریمی,,حاجی پوراصغر,,قاسم نجارزاده..... شبهایی که حاج اقا صالحی با لحن زیبایش میگفت چراغها روخاموش کنین,,وهمه قران به سر,بک یا الله,بک یا الله,,بک یا الله,, الهی به محمدٍ......... الهی به علیٍ........... یکی گوشه ای نماز میخوند,دیگری دستمالی به چهره واشک.,,یکی سربه مهر غرق دعا,,بچه ها توحیاط دنبال هم. نزدیک سحر بود مراسم تموم شده ومردم به سمت سفره های پراز برکت سحری,,سفره های ساده نون زحمت حلال,فرق نمیکرد از صیاد باشه یا از جلال,
آخرهای ماه بود,,جمعه آخر ماه وروز قدس ومرگ بر خیلیها,,بدون ریا.
استاد سلمانی روز قبل سر صف اعلام میکرد هرکی نیاد نمره کم.میکنه,,میگفت محمد نجفی دفتر کلاسی وبیار وحاضر غیاب کنیم,,اخرش هم خبری از این حرفها نبود,حق با همون خدابیامرز مهدی امیری بود,,هیچ وقت نبود.
خلاصه عید فطر از راه رسید,,جمعی از مردم تو خیابون پشت سر هم,با شعارهای عباس اقا وقاری که میگفت,,الله اکبر,,الله اکبر واحمداقا زمانی هم میگفت ولله الحمد ,,عباس اقا,,الحمدالله لنا ما هدانا,,.......وبعد همگی توحیاط مدرسه راهنمایی شهید محمد منتظری پشت سر هم با نظم خاص, استاد سلمانی همیشه مکبر بود,,بسته های شکلات کوچک کنار سجاده نماز, وصندوق های فطره روزه به ازای هر نفر سه کیلو گندم,از قرار هرکیلو ۱۰۰۰ریال,,, بعداز اتمام نماز سخنهای حاج اقا صالحی,,ورفتن به منزل اقوام وهمسایه های خوبمون, موقع برگشت از مدرسه بعد از نماز تا چهارراه یحیی زاده یهو جمعیت نصف میشدواکثریت جوونها میرفتن به پارک روسا,,که اکنون شده هیروشیما,, بعداز اون روزها انگار استاد ربنا هم از جدایی مان باخبر شد,,ازویرانی شهرمون اگاه شد وربنای استاد به خاطراتمون پیوست,,دیگه مسجد های الان حال اون روزها واون ادمها رو نداره,دیگه چرت زدن تومسجد اخر شب معنا نداره,,دیگه موقع برگشت از مسجد نبودن کفشت عجیبه,,اخه همه پلاستیک دارن,,دیگه زنگ زدن به تلفنهای سه,چهار رقمی داخلی برا بیدار کردن همسایه معنی نداره,,دیگه الکی روزه رو.خوردن مثلا خدا ندیده,,واسه شوخی هم شده بی مزه است,,دیگه هیچ وقت شب قدر,ماه رمضون,,حاج اقا صالحی وکل محمد با زلوبیاش,,دیگه رفته نمیاد,,تا قیامت دل من گریه میخواد,,,.......
✍محمد جهانداری
سلام به همگی. سالهای ۷۶ الی ۷۷ افتخار شاگردی عباس اقا رو در تیم فوتبال شهرسازی داشتم و خیلی ایشون رو دوست داشتم و کلی خاطرات خوب و زیبا از ایشون در قلب من نقش بسته ، وقتی سال ۹۳ روز همایش باشکوه ریگاباد عباس اقا رو بعد از سالها دیدمش و همو دیدیم عباس اقا جوری از خود بیخود شد که خیلی برام جالب و لذت بخش بود . هنوز تن صداش که اون لحظه به شوخی زد بهم و گفت چطوری جووان..... تو ذهنمه و.....و با خاطراتش زندگی میکنم......روحت شاد مربی.... خدا رحمتت کنه مرد با عاطفه و مهربون ریگاباد..... خوشحالم که شاگرد مربی و مردی چون شما بودم....یادت در قلب و روحمه....
فراق و وصل اگر سرد و گرم این دنیاست
عجیب نیست که دل کاسهای پر از ترک است...
به رسم ادب و به مهر به سوگ مینشینیم فراق عباس آقای وقاری پدری مهربان و دوستی گرانقدر از دیار خاطرات را ...
باشد که تسلی دل بازماندگان وشادی روح آن مرحوم گردد .
دوستان عزیز و بزرگوار ،عزیزان گروه آذری های ریگاباد و چند تن از یاران مهربان دیار خاطرات برای شادی روح عباس آقای وقاری قران راختم کرده اند که اسامیشان را اعلام میکنیم..
و از طرف خانواده وقاری از تک تک عزیزان کمال تشکر را داریم.
روحشان آرام
جز ۱و۲ شبنم نجفی
جز۳و۴عزیزه نجفی
جز۵زینب گلوانی
جز۶مهری نجفی
جز۷و۸گل اثر خانم
جز۹و ۱۰مهین گلوانی
جز ۱۱ خانم پور اصغری
جز ۱۲ خانم ابراهیم زاده
جز۱۳ خانم ابراهیم زاده
جز۱۴ سمانه ابراهیم زاده
جز۱۵ خانم ابراهیم زاده
جز۱۶ خانم مرادی
جز۱۷ مهری نجفی
جز۱۸شهین عارفی
جز۱۹ نرگس بهادری
جز۲۰ توران امیرپور
جز۲۱،۲۲و۲۳اسما فتحی
جز۲۴و۲۵ بهشته میجانی
جز۲۶ صدیقه حجت دوست
جز۲۷و۲۸اسما فتحی
جز۲۹و۳۰ توران امیرپور
💥اللّهُمَّ اغفِرلِلمُومِنینَ وَ المُومِنَات
والمُسلِمینَ وَالمُسلِمَات
الاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَات
بحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَع الصَّلَوات…
◀️ مراسم چهارمین سالگرد مرحوم کربلایی محمد عربپور(کلمحمد حاج فتحعلی)را به اطلاع دوستان و آشنایان می رسانیم.
زمان: روز پنجشنبه مورخ۱۴۰۲/۲/۱۴
درکنار آرامگاه ابدی اش گردهم میاییم
🔸 از عموم همشهریان محترم و گرانقدر جهت شرکت در این مراسم دعوت به عمل می آید.
🔸 #شادی_روحش_صلوات 🌷
عرض سلام و ادب احترام خدمت دوستان عزیز و ارجمند
اگر کسی از شما بزرگواران عکسی از آقای شهابی وخانم مرحومش دارند درگروه بگذارند.متشکرم
💠کلیپ روز معلم
کاری از خانم گریکی پور
همراه با تصاویر ی خاطره انگیز از معلمان دیار خاطرات
پیام تشکر
آنکه نمرده است و نمیرد خداست
خدای منان راسپاس برای داشتن دوستان و یارانی چون شما که در ناگوارترین روزهای عمرمان در کنارمان بودید چه حضوری و چه با پیام و تماس پدرم سفر کرد به اسمانها بر خود بالیدم برای بیشتر شناختنش وداشتنش چرا که تمام پیامهای تسلیت همراه با خاطرات زیبا از اهالی ریگاباد و فامیل بود
مهرتان را سپاس و تنتان سلامت یاران همیشگی
فرزندان یوسف بحرینی
هوالباقی
متاسفانه مطلع شدیم مردی از مردان با معرفت دیار خاطرات یــوســف بــحــریــنــے بــه دیــار بــاقــے شتافت
این مصیبت وارده را به خانواده محترم بحرینی و جامعه عزیز ریگاباد تسلیت میگوییم
مدیریت سلامی به ریگ آباد
فصل رویش اقاقی ها....
بهار که میشود و نوروز را سپری میکنیم، نسیم دلانگیز اردیبهشت از راه میرسد.
واین نسیم باز دلمان را به کوچه های کودکی میبرد...به دیار خاطرات و خیابان های پر از اقاقی اش ، گلهای سفیدی که چون خوشه انگور از درختان اقاقی آویزان میشدند و عطر دل انگیزشان مستمان میکرد. مستی حلالی که قدم زدن در خیابان های شهر را برایمان لذت بخش مینمود. لذتی که دیگر در هیچ قدم زدنی تجربه نکردیم.
اقاقی هایی که گاهی از لا بلای نامه های عاشقانه سر در می آورد و گاهی در داخل لیوان پر آبی روی میز معلم قرار میگرفت و گاهی در دستمان میگرفتیم تا کلمه «سم» را از درونش بیرون بکشیم و شیرین ترین شهد «سمی» را نوش جان کنیم....!!
اردیبهشت ما را به خیابانهای پر از اقاقی میبرد که عصر ها یا در سایه سارشان مینشستیم ویا در مجاورتشان قدم میزدیم و درس میخواندیم تا آماده امتحانات خرداد شویم .... قدم هایی که بی اختیار به پارک روسها ختم میشد.... پارکی که باغی پر از درختان اقاقی بود و زمینش مملو از رزهای صورتی و میخک های مخملی و داودی های زرد و سفید....
و با تاریک شدن هوا باز راهی خیابان ها میشدیم تا تماشگر اقاقی ها در زیر نور ماه و مهتابی های شهر باشیم......
یادش بخیر، وقتی نسیم میوزید گلبرگهای های اقاقی را چون دانه های برف در آسمان پراکنده میکرد و بر زمین گویی رخت سفید عروسی میپوشاند ....و اینهمه در میان خنده های کودکانه مان و سالها بعد در همهمه های عاشقانه مان به اوج میرسید.....
اینک اما در حیاط شهرمان
درختی نیست
و کاشی های آن
زیر سنگینی نگاه خورشید خرد شده اند
وسقف هائی که به زمین رسیده اند
دیگر از اقاقی های سفید و رزهای صورتی اثری نمانده
وصدای خنده کودکانه و عاشقانه های جوانی مان دیر وقتی است که رخت سکوت برتن کرده اند.....
✍علی اعظمی
مراسم اولین سالگرد درگذشت شادروان عباس وقاری پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت در بهشت رضای مشهد برگزار خواهد شد
Читать полностью…درافکارخویش غرق شده بودم که اتوبوسها برای بردن کارگران به منزلشان وپایین کردن کارگرانی که باید سرکار می رفتن رسیدن
بعدازپیاده شدن کارگرها
کارگرهای داخل معدن یکی پس ازدیگر سوار اتوبوس می شدن
منهم دریکی ازاتوبوسها درکنار کارگری تقریبا مسن باگفتن سلام واحوال پرسی نشستم
کارگر آنقدر خسته بود که به محض حرکت اتوبوس چشمهایش رابست ودرخوابی عمیق فرو رفت منهم دیدم که چیزی قابل مشاهده برای دیدن نیست چشمانم رابستم وتارسیدن به شهرسازی غرق رویاهای آن روز و آن شب بودم
وگاهی نیز درخواب وبیداری حدود ساعت یازده شب بود که به ایستگاه شهرسازی رسیدیم وازخیابان جلوشرکت تا منزل رابه سرعت طی کردم چون کمی هم خیابان شیب دار بود
هنوز بعضی بچه های محل زیر چراغ خیابانها باهم بازی ویا گفتگوی دوستانه داشتن
وتقریبا ساعت یازده وبیست دقیقه وارد منزل شدم
مادر منتظر من بود وهرچه زودتر می خواست ازاحوال پدر وشرایط آنجا باخبر شود ......
آری
دوستان نازنین دیارخاطراتم
این خاطرهای بیاد ماندنی
پدرمن
وپدران شما
عزیزان
هیچگاه ازذهن وقلب ما
محو نمی شوند
آنکارگرانی که حتما باید بعداز استخراج یک یادوپاکت شیر میل کنن تا گرده زغال وگردوخاک ناشی ازوجود آنها دردهان وحلقشان پاک شود
نمی دانم
آنهمه ایثاروفداکاری وپاکی کجا رفت
که این روزها
کشورم ووطنم
پرازحیله
ونیرنگ
وریا
وتزویر شده
اینهمه اختلاس
وحق خوری
وظلم وستم
ازکجا سرچشمه گرفته
پدرانی که حاضر نبودن یک لقمه نان حرام سرسفرشان باشد
وهمچنین درکنار این پدران پاک وبی آلایش
جوانان برومند
ودلیر وشجاع ایران
که جان خویش رابااخلاص
دردست گرفته
ودرجنگی تحمیل شده
توسط برداران به اصطلاح عراقی
یاشهیدشدن
ویا جانباز ویا آزاده
وآنها هم که خسته ومجروح
ازآن جنگ خانمانسوز
برگشتن
نه تنها روی خوشی راندیدن
بلکه هرسال ازسال پیش
باقلبی شکسته
شاهد نامروتها
وبی عدالتی ها
وظلم وستم به هموطمان
وزنان ودختران
ایران بودن
شاهد زباله گردی
وفقرومحرومیت
واختلاس ،
شاهد فحشا وبی بندباری
هموطنان نازنینشان
فقط بخاطر لقمه نانی
ویا بخاطراجاره خانه شان
شاهد اینکه هموطنشان
ماهها طعم یک غذای لذیذ
ویا گوشت رانچشنیدن
وکودکان کار درخیابانها
برای لقمه نانی پرسه می زنن
اما
زالوصفتانی وجود دارن که بانام دین وقران
خون هموطنانمان را می خورن
ومتاسفانه دین ودیانت رابرای رسیدن
به اهداف شوم خویش
به اسارت گرفتن
وازاین حربه به عنوان پتکی
برسر عدالت خواهان جامعه
می کوبند
پدروپدران نازنین
من و
شما
باعشق وایثاروفداکاری بازبان روزه وشکم گرسنه ولب تشنه
چرخ اقتصاد این مملکت
راچرخاندن
وازطرفی شیرمردان
غیور وجوانان پاک وطن
با اخلاص وجانفشانی
جان خویش رادرراه وطن هدیه کردن
اما دیوصفتان ،
روبه صفتان ،
ودغل بازان ،
وچاپلوسان
باحیله ونیرنگ
هنوز برگرده این ملت
نجیب ،
دوست داشتنی ،
ومهربان سوارند
وبانام دین
برای رسیدن به اهداف شوم خویش
سوء استفاده می کنن