rigabad_salam | Unsorted

Telegram-канал rigabad_salam - کانال سلامی به ریگاباد

641

نظرات وپیشنهادات را به @Azami_A ارسال کنید لینک کانال جهت ارسال به دوستان https://t.me/joinchat/AAAAADwqZ2q54NWqABrqJw

Subscribe to a channel

کانال سلامی به ریگاباد

🥇کسب مدال طلای کاراته قهرمانی کشور توسط ریحانه نجار زاده فرزند دوست عزیزمان علی نجارزاده را در مسابقات کاراته انتخابی کشور در اصفهان به ایشان و خانواده محترمشان تبریک گفته و برایشان آرزوی موفقیت داریم

کانال سلامی به ریگ آباد

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

بخشی از همایش ۱۶مرداد سال ۹۳ و اجرای ترانه دوستت دارم با صدای سامان جلیلی
در سینما روباز تابستانی شهرسازی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

آماده سازی سینما روباز تابستانی برای همایش بزرگ ۱۵ شهریور
با تشکر از شهرداری و شورای شهر ریحان شهر

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

فقط ۱۷ روز تا همايش  «قرار دوم» در دیار خاطرات باقی مانده.....

✍🏻 تا کنون ۱۹۱ خانواده/۶۴۵ نفر
از «۱۶ استان» :
استان کرمان ،تهران،البرز، یزد، قم،سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، هرمزگان، فارس، مازندران, لرستان، قزوین، خوزستان، سمنان، گرگان, اصفهان.... ثبت نام کرده اند 🚩


✍🏻 جهت ثبت نام/ نام و نام خانوادگی، تعداد افراد همراه ، شهر محل سکونت و شماره تماس را به آیدی های ذیل ارسال کنید . /

آیدی های ثبت نام :
@HMbs0
@Azami_a
ستاد قرار دوم

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

در ۲۸ مرداد سالروز انفجار بزرگ در تونل معدن بزرگ باب نیزو در سال ۱۳۷۲ یاد شهدای جبهه اقتصادی را گرامی می‌داریم


تصویر ۱: مزار شهید مراد سلاجقه در رابر

تصویر ۲ : عزاداری هیئت باب الحوائج آذری های مقیم ریگاباد پس از حادثه انفجار و در عزای دوستان و همکارانشان

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

#انفجار_در_معدن
قسمت سوم «آخر»
✍🏻به قلم : مجتبی مالکی



..... سمانه که انگار خیلی مثل من پیگیر وضعبت خواستگار سمج و جذابش نبود گفت
خبری ندارم چطور؟
داشتم وانمود میکردم نگران حال مهندس .هستم حالم از خودم بد بود چاره ای نداشتم. باید جلوی سمانه نقاب آقا خوبه را می زدم!........


ادامه......... بعد از خوردن یک لیوان چای پر رنگ به سمت اتاق استراحت بهداری اورژانس را ترک کردم. فردا صبح ساعت ۷ شیفت خودم شروع میشد به مادرم تلفن زدم و اطلاع دادم که امشب ماندم بهداری و همینجا استراحت میکنم از شدت خستگی خوابم نمی برد داشتم به آنچه در یک روز سخت کاری گذشت فکر میکردم نفهمیدم کی خوابم برد. صبح با صدای آقای اسماعیلی از
خواب بیدار شدم.
سمانه میخواست کنارم بماند و کار دیروز من را جبران کند قبول نکردم بعد از کلی تعارف تیکه
پاره کردن سمانه راضی شد برای استراحت به منزل برود
فضای بهداری "کاملا در آرامش و سکوت غوطه ور بود همه مشغول انجام کارها طبق روال معمول بودند. آقای اسماعیلی شیفت را صبح تحویل همکارش آقای رشیدی داده بود. متوجه گذشت
زمان نشدم چند ساعتی از صبح میگذشت ساعت حدود دوازده ظهر بود. صدای اذان ظهر از بلندگوی منارههای مسجد شهرک بلند شده بود رئیس بهداری با چهره ای برافروخته بدون توجه به اطرافیان وارد اتاقش شد با تعجب نگاهی به همکاران کردم هیچکس یادش نمی آمد رئیس مودب و خوش برخورد بهداری با این وضعیت در محل کار حاضر شده باشد!
حاج رضا آبدارچی با صفای بهداری برای صرف نهار صدایم کرد مشتاقانه به سمت آشپزخانه بهداری حرکت کردم خورشت قیمه همراه با سالاد شیرازی حاج رضا از غذاهای مورد علاقه ام بود با ولع مشغول خوردن نهارم .شدم آقای صداقت وارد آشپزخانه شد به احترامش بلند شدم و سلام کردم علیک داد و با دست اجازه نداد از جایم بلند شوم حاج رضا مشغول ریختن برنج داخل بشقاب مخصوص رئیس بهداری بود که صداقت گفت
اشتها ندارم حاجی جان زیاد نریز لطفا!
حاج رضا با نگرانی پرسید
چیزی شده رئیس؟ چرا آشفته ای شما؟
صداقت سوال آبدارچی بهداری را بی جواب گذاشت صدای خانم کمالی پرستار بخش زنان و زایمان بهداری حاج رضا را از آشپزخانه خارج کرد صداقت روبروی من بشقاب غذایش را گذاشت و نشست سوال حاج رضا را اینبار من پرسیدم صداقت سرش را از روی بشقاب غذا بلند کرد. نگاه

خسته و حیرانی داشت با صدایی آهسته گفت : انفجار معدن خرابکاری بوده!
بلافاصله بدون مکث و با تعجب پرسیدم
خرابکاری؟! یعنی چی آقای صداقت؟ چطوری ؟! کار کیا بوده ؟!
روی پیشانی بلند چین چین آقای صداقت عرق سردی نشست
و
:گفت
باورت نمی شه !کیانفر یعنی خودم هم باورم نمی شه هنوز
دست از غذا کشیدم منتظر ادامه حرفهای آقای رئیس بودم صداقت لیوان آب روی میز را پر کرد. آبی خورد و گلو تازه کرد از جایش بلند شد و در آشپزخانه را بست نگران شدم. مضطرب و متعجب نگاهم به دهان صداقت بود صندلی کناری ام را از زیر میز بیرون کشید و بغل دستم نشست. نزدیکتر شد و به آرامی گفت مهندس مسعود کیوان رییس معدن نفوذی سازمان مجاهدین خلق همراه دو نفر دیگر، طراح اصلی و مسئول انفجار معدن بوده و از دیروز هم فرار کرده رضا مودت که از کشته شدگان حادثه دیروز بوده عامل انتقال ساک حاوی تی ان تی به داخل کارگاه تونل هشت بوده که البته خودش هم گرفتار شد
از دیروز که کیوان مفقودالاثر شده بود نیروهای امنیتی پیگیرش بودند تا اینکه موفق شدند از طریق ردیابی نفر سوم این عملیات تروریستی هر دو نفر را در راه ریگاباد به کرمان بازداشت کنند. ظاهرا" قرار بوده با هم از مرز بصورت قاچاقی خارج شوند!
نمی توانستم خوشحالی ام را بابت تخریب چهره رئیس معدن پنهان کنم با ژستی عاقلانه گفتم آقا من از اولش هم از این یارو خوشم نمی آمد آلکی بزرگش کرده بودند نگو آقا نقاب داشت. خدا لعنتش کنه مرتیکه نامرد خائن
از پشت میز بلند شدم تا از اتاق خارج شوم صداقت پرسید: کجا می ری پسر؟!
گفتم : باید به سمانه خبر بدم!
صداقت سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت : سمانه نیست!
سریع جواب دادم: بله
میدانم رفته منزل تلفنی باید خبردارش کنم
صداقت دستم را گرفت و مرا روبروی خود نشاند و گفت:
عضو سوم و مغز متفکر این عملیات سمانه زند بوده و الان هم همراه با کیوان در بازداشت نیروهای
امنیتی است!
تمام بدنم سر شد حرفهای صداقت را دیگر نمی شنیدم ابرهای صورتی رؤیاهایم جایش را به یک کابوس داده بود
بیشتر از آنکه ناراحت خیانت سمانه به خودم کشور و خانواده اش ،باشم از اینکه بازی خورده بودم خون خونم را می خورد
تمام آن عشق و علاقه افلاطونی جایش را به کینه و نفرت داده بود خیلی دوست داشتم سمانه را ببینم سوالات و حرفهای زیادی داشتم که سمانه باید جواب میداد! ولی می دانستم به این

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

پیام تسلیت به خانواده محترم امیرزاده از سوی خانواده حسن بارانی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات
تصاویری خاطره انگیز از دانش آموزان دبستان خواجه نصیر.....حدود ۱۳۷۸

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

درگذشت شادروان سعید احمدی از کارکنان واحد انتظامات ذوب آهن منطقه باب نیزو را به خانواده محترم احمدی و سایر خانواده های معزا تسلیت می‌گوییم

کانال سلامی به ریگ آباد

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

😀😇  🥰😇🥰😇🥰🥰🥰🥰🥰

بروز رسانی آمار ثبت نام......تا ساعت ۲۰ / ۲۵ مرداد
#ثبت_نام_همایش_قرار_دوم

✍🏻۱۸۸ خانواده/۶۳۳ نفر

🚩ثبت نامی ها از «۱۶ استان» :
استان کرمان ،تهران،البرز، یزد، قم،سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، هرمزگان، فارس، مازندران, لرستان، قزوین، خوزستان، سمنان، گرگان, اصفهان....
🚩


✍🏻 جهت ثبت نام/ نام و نام خانوادگی، تعداد افراد خانواده، شهر محل سکونت و شماره تماس ثبت شود. /

آیدی های ثبت نام :
@HMbs0
@Azami_a
ستاد قرار دوم


#ثبت_نام_همایش_قرار_دوم 

✍🏻اگر دوستانی بابت ثبت نام پیام داده اند و اسامی آنان در لیست نیست اطلاع دهند

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

#انفجار_در_معدن
قسمت دوم
✍🏻به قلم : مجتبی مالکی

....... سمانه با دیدن من با تعجب پرسید:
سلام داریوش ! تو هم اینجایی؟ چه خوب که هستی!
فضای اورژانس به شدت شلوغ و ملتهب بود
به کمک اسماعیلی مسئول انتظامات افراد متفرقه را از اتاق خارج کردیم.....

ادامه ....... زیر چشمی مهندس را کنترل میکردم دو سالی میشد سفت و سخت خواستگار سمانه بود. رفتار سمانه با مهندس کیوان "کاملا عادی و معمولی بود ولی این باعث نمی شد از حساسیت و حسادت های من نسبت به رقیب عشقی ام کم شود من برخلاف ساکنین شهرک هیچ . علاقه ای به رئیس محبوب معدن نداشتم. البته باید اعتراف کنم قبل از خواستگاری کیوان از سمانه من هم مثل اهالی ریگاباد نظرم روی آقای رئیس مثبت بود مهندس کیوان پیگیر مجروحان حادثه انفجار بود با وجود اینکه یک رقیب عشقی قدرتمند برای من بود ولی نمی توانستم توانمندیها و چهره کاریزماتیک او را انکار کنم. کیوان به معنی واقعی یک رئیس بود! دوست داشتنی مقتدر و حامی پرسنل زیر مجموعه اش بود! پدرم هر چه از خوبی های او برای من و مادرم گفته بود حق داشت خیلی دوست داشتم نظر سمانه را درباره مهندس
بدانم ولی جرات پرسیدن سوالم را نداشتم کیوان چهار سالی از من و سمانه بزرگتر بود.
فارغ التحصیل رشته مهندسی معدن از دانشگاه تهران اصالتا اهل تهران بود. پدر و مادرش سالها ساکن سوئد بودند کیوان علاقه ای به ترک وطن نداشت و در مقابل اصرار خانواده مقاومت می کرد. همین ویژگی کافی بود تا همگی به نیکی از مهندس یاد کنند. دو سالی میشد کابوس ترس و نگرانی بابت جواب احتمالی مثبت سمانه به رئیس معدن آزارم می داد. اعتماد به نفسم در مقابل توانمندیهای کیوان به شدت پایین آمده بود.
در افکارم غوطه ور بودم که با صدای آقای صداقت رئیس بهداری به خودم آمدم
کیانفر اینجا چکار میکنی پسر ؟ مگه الان شیفتی ؟ خانم زند کجاست ؟ صداقت وقتی متوجه شد برای کمک ،آمدم دستی روی شانه هایم به نشانه تشکر گذاشت و گفت: باریکلا پسر ! خدا خیرت بده! اضافه کارت محفوظه! مشغول تیمار مجروحان شدم سمانه مشغول زدن بخیه بود زیر چشمی نگاهش میکردم، کیوان مشغول صحبت با آقای مهندس نیکوبیان سرپرست کارگاه تونل هشت بود. حتى شلوغی فضای اورژانس و محوطه بهداری هم مانع نشنیدن صدای نیکوبیان از پشت تلفن نمیشد، با صدایی بلند و محزون گزارش حادثه و شرح حال ماجرا را می داد آقای رئیس تونل هشت کاملا رفته زیر آوار چهار نفر زیر آوار هستند. مهندس کیوان پرسید : اسامی زیر آوار مانده ها را دارید ؟
نیکوبیان بله آقای مهندس چهار نفر هستند؛
فرهاد فریدی، مراد سلاجقه و رمضان مهنی رفتار و شعبانی!
تماس تلفنی مهندس کیوان با نیکوبیان تمام شد عرق سرد روی پیشانی بلند رئیس نشسته بود. بی اختیار روی صندلی پشت میز پذیرش بهداری نشست "کاملا آشفته و پریشان نگران کارگران معدن بود از مکالمهاش با سرپرست کارگاه مشخص بود احتمال افزایش آمار مصدومان و حتی
کشته شدگان هست. سمانه کار بخیه را با مهارت مثال زدنیش تمام کرد وقتی از اتاق اورژانس خارج شد، اولین نفری که توجه اش را جلب ،کرد مهندس کیوان بود با دیدن رنگ رخسار کیوان بدون معطلی بطری آب
را از یخچال واحد پذیرش بیرون آورد و یک لیوان آب سرد برای خواستگارش ریخت! حسادت تمام وجودم را قبضه کرده بود شاید خودم هم بودم اینکار را می کردم. ولی دوست نداشتم سمانه رقیب عشقی ام را به نوشیدن آب سرد دعوت کند! خواستم خودم را بی توجه نشان دهم مشغول پانسمان یکی دیگر از مجروحین شدم. پشت به سمانه و کیوان برای ندیدن آنها خودم را سرگرم کردم ولی گوشها و حواسم کنار آنها بود! کیوان بعد از خوردن آب با یک تشکر از سمانه بهداری را به مقصد کارگاه تونل هشت معدن ترک کرد. صداقت با تعجب از مهندس کیوان پرسید کجا آقای مهندس؟ هستیم در خدمتتون! مهندس به رسم ادب به سمت رئیس بهداری برگشت توضیح داد که برای مدیریت فاجعه پیش آمده لازم است در محل حادثه حضور داشته باشد. صداقت با تکان دادن سر به علامت تایید مهندس را بدرقه کرد. هنوز بیست دقیقه ای از رفتن مهندس کیوان نمی گذشت که آمبولانس آژیر کشان وارد محوطه بهداری شد مصدومان تازه حادثه به داخل اتاق اورژانس منتقل شدند خستگی و کلافگی روی چهره کادر درمان بهداری نمایان بود! لحظه به لحظه به تعداد مصدومین اضافه می شد. رنگ به چهره سمانه نمانده بود با جدیت همیشگی مشغول کارش بود با دست اشاره کردم روی صندلی اورژانس بنشیند.توجهی به درخواستم نکرد نگرانش بودم دوست داشتم نگرانی ام را بفهمد! از بچگی کنار هم بودیم همیشه حامی و همراه دختر رؤیاهایم بودم مادرم روی حس زنانه اش

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات...
#درخواستی

پشت منازل ،رئیس پاسگاه و آقای قربی

با تشکر از دوست عزیزمان مجید رضایی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات .......
همسایه ها ی خوب،خاکی ،مهربان،صمیمی،دوست داشتنی.....
باتشکر از محمد حسین پیرمرادی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

رقعه ترحیم مرحوم وحیدامیرزاده

روحش شاد و یادش گرامی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات...
برای اولین بار تصویری از خراب نمودن منازل دیار خاطرات ...

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

در پی سؤالات مکرر دوستان عزیز به اطلاع می‌رساند:
به لطف خداوند متعال و همت و تلاش دوستانتان در ستاد همایش «قراردوم» این گردهمایی بزرگ در روز پنجشنبه ۱۵ شهریور مصادف با اول ربیع الاول برگزار خواهد شد.ساعت، چگونگی برگزاری، شرایط ،برنامه ها و اطلاع‌رسانی دقیق پس از جلسه روز چهارشنبه ۳۱ مرداد ستاد به اطلاع شما خوبان خواهد رسید.

خواهشمندیم هر چه سریعتر با ثبت نام به موقع ما را در برنامه ریزی بهتر یاری دهید

«ستاد قرار دوم»

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

عکس یادگاری دوستان در همایش ۱۶مرداد ۹۳
آقایان ازسمت راست،محسن مهرابیان،مهدی مومنی،منصورترازوزر،علی نجارزاده،محمدحسین تقی زاده،

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

باعرض سلام و ارادت...

خدمت یکایک اعضای محترم خانواده بزرگ تاریخی دیار خاطرات، بنده حقیر عشق،علاقه مندی و همبستگی قلبی دیرینه شما عزیزان به دیدار یکدیگر رو با تمام وجودم احساس و درک می کنم ،که حاضر شده اید از نقاط مختلف ایران در شرایط فعلی با تحمل سختی های زیاد و هزینه بر سفرکنید ،صرفا جهت لذت بردنی از دیدار و یاد خاطرات با دورهمی که با زحمات زیادی دست اندرکاران تدارک دیده اند.

منم به نوبه خود ضمن تشکر و قدردانی ، مشتاقانه منتظر این قرار عاشقانه هستم زیرا که بنده از ۶۰ سال قبل دوران ابتدائی رو در باب نیز و دوران راهنمایی و دبیرستان  را در دیار خاطرات با بدست آوردن دوستان بزرگوار که امروزه بزرگترین سرمایه همراه با کوله باری از خاطرات شیرین برایم هستند سپری کردم ، تا جائیکه این عشق و علاقه باعث شد بنده با ۲ سال سابقه کار در مرکز استان با تلاش زیاد خود رو منتقل کردم به دیار خاطرات تا شاید قطره ای از دین خود را در زمینه فرهنگ و هنر ادا کنم ، امیدوارم این سهم اتفاق افتاده باشد.


لذا چنانچه مدیران محترم دورهمی
برایشان مقدور باشد محبت کنند یکساعت وقت عصرانه یا صبحگاهی جهت ورزش با نشاط خانوادگی و به همچنین بیان مختصری از خاطرات حقیر رو در برنامه اختصاص دهند خالی از لطف نمی باشد.

✍🏻استاد ماشالله موسی پور

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

فقط ۱۸ روز تا همايش «قرار دوم» در دیار خاطرات باقی مانده.....

✍🏻 تا کنون ۱۹۰ خانواده/۶۴۰ نفر
از «۱۶ استان» :
استان کرمان ،تهران،البرز، یزد، قم،سیستان و بلوچستان، آذربایجان شرقی، هرمزگان، فارس، مازندران, لرستان، قزوین، خوزستان، سمنان، گرگان, اصفهان.... ثبت نام کرده اند 🚩


✍🏻 جهت ثبت نام/ نام و نام خانوادگی، تعداد افراد همراه ، شهر محل سکونت و شماره تماس را به آیدی های ذیل ارسال کنید . /

آیدی های ثبت نام :
@HMbs0
@Azami_a
ستاد قرار دوم

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

راحتی ها نبود. صداقت که مثل من و ساکنین شهرک بازی خورده بود دستش روی شانه هایم گذاشت و گفت باورش سخته .پسرم ولی واقعیتی تلخ و انکار نشدنی است کاری نمی شه کرد. شیفت تمام شد. ولی خبری از سوپروایزر شیفت A .نبود توان ماندن نداشتم. در کمد لباسم را باز کردم کاغذی تا خورده رقص کنان از داخل کمد روی زمین افتاد. برداشتم
و بازش کردم متنی خوش خط خطاب به من با این مضمون نوشته شده بود
بنام خلق ایران
داریوش عزیز؛
اعتقادات
زمانی این نامه را میخوانی که من فرسنگها از تو دور شده اما مثل فاصله ای که بين و تفکرات ما بود نمی توانستم تو را متوجه وظایف سازمانی ام کنم ما هیچ نقطه مشترکی با هم نداشتیم. مسعود کیوان هم کیش من و مسئولم در سازمان بود همیشه مجذوب گفتار و کردار او بودم ولی طبق وظیفه ای که بعهده ام بود نباید هیچکس متوجه این موضوع می شد. ما برای خلق یاد گرفته ایم که وسیله هدف را توجیه می کند به امید روزی که تو و بقیه خلق را کنارمان داشته باشیم
فدایی خلق سمانه زند"
با خواندن دست نوشته سمانه دیگر حتی دوست نداشتم او را برای پرسیدن سوالاتم ببینم به خانه
برگشتم مادرم که از هیچ جا خبر نداشت گفت: خسته نباشی پسرم الان چای میریزم !
مشغول خوردن چای بودم که مادرم با تعجب گفت: از صبح هر چی به خانه آقای زند زنگ می
زنم کسی جواب نمیده تو از سمانه خبر داری ؟
سرم را به سمت عکس دسته جمعی که با خانواده سمانه سیزده به در پارسال گرفته بودیم
انداختم آهی کشیدم و گفتم
خبری ندارم مادر

پایان......

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

#انفجار_در_معدن
قسمت سوم «آخر»
✍🏻به قلم : مجتبی مالکی
تصویر : معدن باب نیزو و سرویس های کارگران

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات

درب ورودی سپاه

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات......

٢۶ مرداد سالروز ورود آزادگان به میهن

عکس ها👇ورود آزاده مهدی طغرلی به شهرسازی ١٣۶٨
روحش شاد و یادش گرامی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

آهنگ خداحافظ با صدای عرفان طهماسبی

✍🏻تقدیم به خانواده محترم امیرزاده

مراسم ختم دوست عزیزمان شادروان وحید امیرزاده از ساعت ۱۶ الی ۱۷:٣٠ امروز در تکیه فاطمیه واقع در خیابان طالقانی کرمان برگزار می‌شود

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

متوجه علاقه ام به دختر دوست عزیزش شده بود کاملا مشخص بود از انتخاب و علاقه قلبی ام به سمانه راضی بود!
باید اعتراف کنم حتی رشته پرستاری را فقط بخاطر سمانه انتخاب کرده بودم صدای ناله و فریاد یکی از مجروحین از همه بلندتر بود بالای سرش حاضر شدم. استخوان ترقوه كتف سمت راستش شکسته بود باید اعزام میشد به یک بیمارستان مجهز در شهر کرمان بعد از زدن آمپول مورفین دستور انتقالش را به کرمان از دکتر ،هاری پزشک هندی بهداری گرفتم صداقت رئیس بهداری ،تلفنی با سرپرست کارگاه تونل هشت مشغول صحبت بود صدا قطع و وصل میشد
یعنی چی مهندس کیوان اینجا نیست! الو.... با خودم صحبت کردن الو.... فرمودن بر می گردن کارگاه الو..... خیلی خوب الو....ممنونم الو..... تماس قطع شد.
صداقت با تعجب به اسماعیلی مسئول انتظامات گفت : سرپرست کارگاه خبری از مهندس کیوان نداشت یعنی کجا رفته؟ خدا خودش رحم
کنه
با نگرانی همراه با کنجکاوی فکرم درگیر کیوان شد.
عنایت راننده آمبولانس آخرین گروه مصدومان را تحویل اورژانس داد. همه پیگیر علت وقوع حادثه بودند. هیچکس علت انفجار را نمی دانست ساعت از یازده شب گذشته بود. جمعیت به مرور متفرق شده بود. حیاط بهداری خلوت شده بود از شدت خستگی و کوفتگی بی اختیار روی نیمکت فلزی لابی بهداری .نشستم سمانه کنارم نشست و با نگرانی پرسید
خوبی داریوش؟! الهی بمیرم... امروز خیلی اذیت شدی اگر امروز نبودی بیچاره می شدم! ممنون که کنارم بودی
دیگه خستگی معنی نداشت دیالوگ دلسوزانه سمانه کار خودش را کرده بود! با نگاهی پر از حس و علاقه چشم در چشمهای زیبای سمانه جواب محبت و قدرشناسی اش را با صدایی دورگه که وصف حال درمانده ام را داشت دادم
کاری نکردم خانم خانما! تو هم جای من بودی امروز تنهام نمیزاشتی!
سمانه با لبخندی ملیح که روی صورت به رنگ لبو شده اش نشسته بود حرف هایم را تایید کرد و تا خواست از روی نیمکت بلند شود پرسیدم:
سمانه از مهندس کیوان خبری شد؟
سمانه که انگار خیلی مثل من پیگیر وضعبت خواستگار سمج و جذابش نبود گفت:
خبری ندارم چطور؟
داشتم وانمود میکردم نگران حال مهندس .هستم حالم از خودم بد بود. چاره ای نداشتم. باید جلوی سمانه نقاب آقا خوبه را می زدم!
ادامه دارد.......

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

#انفجار_در_معدن
قسمت دوم
✍🏻به قلم : مجتبی مالکی
تصویر : پله ها و درب ورودی غربی بهداری شهرسازی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات
#درخواستی

نمایی از منزل خانواده وقاری.......به پاس نقش تاثیر پذیرشان در تمام ادوار دیارخاطرات از دهه پنجاه تا همایش ۱۳۹۳

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات....

پارک روسا بهترین لوکیشن برای تصاویر یادگاری...
با تشکر از کرامت حاج محمدی

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

تصاویر درخواستی از دیار خاطرات را زیر این پست کامنت بگذارید تا اگر برایمان مقدور بود برایتان منتشر کنیم

Читать полностью…

کانال سلامی به ریگاباد

یاد یار و دیار خاطرات....

تصویری زیبا از حلقه های پارک روسا.....

Читать полностью…
Subscribe to a channel