#عوارض_مطالعه_بد
هنگامی که مطالعه می کنیم شخصی دیگری به جای ما فکر می کند: ما فقط جریان ذهنی او را تکرار می کنیم. این حدیث همان شاگردی است که برای یادگیری فن تحریر ، با مداد خود خطوطی را که معلم رسم نموده دنبال می کند. بنابراین در مطالعه، بخش اعظم تفکر به جای ما انجام شده. به همین دلیل است که هنگامی که پس از چندی اشتغال خاطر به افکار خودمان، به مطالعه می پردازیم، احساس آسودگی می کنیم. اما هنگام مطالعه ذهن در واقع جولانگاه افکار شخصی دیگر می شود. و بنابراین گاه اتفاق می افتد که شخصی که فراوان _ یعنی تقریبا تمام روز را _ مطالعه می کند و در فواصل آن هم وقت خود را با اشتغالات خالی از تفکر هدر می دهد، به تدریج توان خود اندیشی را از دست می دهد، همچون شخصی که همواره سواری می کند و عاقبت راه رفتن را از یاد می برد.
#آرتور_شوپنهاور
#جهان_و_تأملات_فیلسوف
در باب مطالعه و کتب
@Raze_zendegi0
Seven Years in Tibet
فیلم سینمایی
«هفت سال در تبت»
⏱مدت زمان : ۲ ساعت و ۱۶ دقیقه
🌏محصول: آمریکا و انگلستان
🗓سال ساخت: ۱۹۹۷
👤كارگردان: Jean-Jacques Annaud
👥ستارگان: Brad Pitt, David Thewlis, BD Wong
⭐️امتیاز :۷/۱ از ۱۰
📽ژانر: درام، ماجراجویی، زندگینامه
⛔️رده سنی: PG-13
📝خلاصه داستان: بر پایهٔ کتابی با همین نام نوشتهٔ هاینریش هارر است. کوهنوردی به نام هاینریش هارر، سال 1938 تصمیم میگیرد از یکی از بلندترین قله های هیمالیا صعود کند. او خانواده اش را ترک میکند و به تبت میرود. صعود او با جنگ جهانی دوم همزمان میشود…
@Raze_zendegi0
دریاچهٔ وَلَشت دریاچهای است در جنوب غرب شهر چالوس و در شمال شرق کلاردشت، این دریاچه کوهستانی در ۲۵ کیلومتری جاده چالوس در نزدیکی شهر مرزنآباد واقع گردیدهاست. در قسمت جنوب غرب این ناحیه علمکوه قرار دارد. دریاچه ولشت یکی از دریاچههای آب شیرین ایران بهشمار میرود. روستای سنار نزدیکترین روستا به دریاچه است ولشت در گویش مازندرانی به معنی رانش زمین است احتمالا نام این دریاچه به همین مسئله اشاره دارد
@Raze_zendegi0
فرزانگان کهن
سعی در آموزش مردم نداشتند
بلکه ندانستن را درس میدادند.
وقتی مردم میپندارند پاسخ را میدانند
راهنمایی کردنشان سخت است.
وقتی بدانند که نمیدانند،
میتوانند راهشان را بیابند.
📖 #تائو_ته_چینگ
👤 #لائو_تسو
@Library_of_Babel
#سقوط_یا_صعود
. ما آدم ها معمولا با غمگین بودن و افسرده شدن و غصه خوردن و در سطح زندگی کردن ، خیلی راحت تر هستیم تا شاد بودن ، آرامش داشتن ، مثبت فکر کردن و عمیق زندگی کردن .میدونید چرا ؟
تموم اون حالت اول به نوعی ، سقوط محسوب میشن و سقوط همیشه آسونه و نیاز به صرف هیج انرژی ای نداره اما حالتهای بعدی از نوع صعود هستند و صعود سخت تره و نیاز داره که انرژی زیادی رو براش صرف کنی
همیشه نمی توان به راحتی به آنچه ما را رنج میدهد، پی برد باید تلاش بیش از اندازه به خرج بدهیم و صبوری پیشه کنیم تا عامل پنهان شده خودش را نشان دهد
غمناک نباید از طعن حسود ای دل
شاید که وا بینی خیر تو در این باشد
با اقتباس از کتاب
از حال بد به حال خوب
دکتر دیوید برنز
@Raze_zendegi0
#معماری_کلیسای_وانک(اصفهان)
امروزه کلیسای وانک دارای بخشهای مختلفی از جمله موزه، کتابخانه، چاپخانه و ساختمانهای اداری است و در ساخت این اثر کهن از مصالح خشت خام (اکثر کلیساهای قدیمی ارامنه با استفاده از سنگ، ساخته شدهاند) استفاده شده است. این مکان تاریخی در فضایی به وسعت حدود ۴ هزار متر مربع، احداث شده است که با در نظر گرفتن فضای سبز و باغ وانک، کل مجموعه در مساحتی نزدیک به ۹ هزار متر مربع قرار دارد.
برج ناقوسی رفیع و متشکل از سه طبقه، بر فراز درب ورودی کلیسا تعبیه شده است. در طبقهی دوم، برج ساعتی عظیم قرار دارد که دارای وزنی بالغ بر ۳۰۰ کیلوگرم است.
«ماردیروس هوردانانیان» در سال ۱۹۳۱ میلادی برج ناقوس و ساعت را به کلیسا هدیه کرده است که در چهار سمت برج، میتوان صفحههای ساعت را مشاهده کرد.
جالب است بدانید که روی درب ورودی، کتیبهای از جنس سنگ مرمر، نصب شده است که روی آن متنی به شرح زیر حکاکی شده است
«این برج و ساعت آن را ماردیروس گوورگ هوردانانیان در سال ۱۹۳۱ میلادی به یادبود برادر مرحومش که در سال ۱۹۲۴ میلادی فوت کرده ساخته و هدیه کرده است
@Raze_zendegi0
#رقص_نوین
اولین آموزشگاهی که مهمترین آفرینندگان رقص نوین[۱] از آن برخاستند مدرسه دنیشان بود : ترکیبی از دو کلمه دنیس و شان دو بنیانگذار این مدرسه .
تدشان و جه اشتراک خود را با سن دنیس این گونه توضیح می دهد :
من یک طلبه علوم دینی بودم که به رقص روی آوردم و روت از ورای هنر رقص ، همه ی مذاهب عالم را مطالعه کرد ما دو نفر در نقطه ای فراتر از حیات فردی مان با هم برخورد کردیم روزی که من او را در حال رقص دیدم ، خیلی بیشتر از آنکه عمیقا به شخصیت او پی ببرم در یافتم که من مذهب را به خاطر رقص ترک نگفته ام بلکه به رقص روی آوردم تا جوهر مذهب را در آن جستجو کنم رقص گفتن نیست ، بلکه بودن است رقص بلندترین شیوه بیان زندگی است کسی که به قدرت رقص آگاه شود مانند آن است که بر قدرت خداوند واقف گشته است
[۱]در رقص نوین ، هنرمند با الهام از مکنونات قلبی و درونی می رقصد و از حرکات تقلیدی و تصنعی دوری می کند
📚#رقص_و_زندگی
🪄#روژه_گارودی
@Raze_zendegi0
#رقص
نیچه در تولد تراژدی می گوید در دنیای رقص بردگان آزاد می شوند . تمامی آن بند های خصمانه که فقر و استبداد و سنت های وقیح بر دست و پای آدمیان بسته اند از هم می گسلد و اینک در حوزه هم نوایی جهانی ، این انجیل مقدس عصر ، هر فردی وجود خویش را با دیگری نه تنها متحد هم آواز و در هم آمیخته می بیند ، بلکه هر دو به صورت تنی واحد ، وجودی واحد ازلی ، از آن حجاب جز تکه های گسیخته و پاره چیزی بر جای نمی ماند
موریس بژار
📗#رقص_زندگی
🖊#روژه_گارودی
@Raze_zendegi0
روی تاریک
به هر روش متوسل می شوم تا روی تاریک را عادی جلوه دهم وظیفه ما درمانگران شناخت بخش های تاریک و پست خویش است و گاهی با بیان آنها بیماران را از شر عذاب وجدان برای گناهان واقعی یا خیالی نجات دهیم یک بار بعد از اینکه مادری دو فرزند داشت به دلیل اخلاق متعهدانه ی او در وظیفه مادری تمجید کردم آثار ناراحتی به وضوح در چهره او هویدا شد و موقرانه گفت که می خواهد چیزی برایم بگوید که تا کنون به کسی نگفته است او با ناراحتی گفت که می خواهد چیزی را برایم بگوید که تاکنون به کسی نگفته است او با ناراحتی گفت که بعد از تولد اولین فرزندش می خواسته نوزادش را در بیمارستان رها کرده و فرار کتد گرچه دلش می خواسته مادر شود اما فکر اینکه دیگر مثل گذشته آزاد نیست آزارش میداد گفتم 《یک مادر یا پدر به من نشان بده که چنین احساسی نداشته است 》 به او گفتم 《 خود من با وجود اینکه عاشق فرزندانم هستم بارها از اینکه باید از دیگر وظایف و علایق زندگی ام به خاطر آنها چشم پوشی کنم آرزده خاطر شده ام》 یکی از همکارانم در هنگام درمان بیمارانی که رفتار خشن و عصبی با فرزندانشان داشتند ، اغلب به مقاله وینی کات اشاره می کرد که در آن هجده دلیل برای نفرت مادران از فرزندانشان ذکر شده بود ویتی کات همچنین به لالایی خصمانه ای اشاره می کند که مادران برای کودکان می خوانند آما خوشبختانه آن ها معنیش را نمی فهمند مثلا این :
گهواره بچه نوک درخته
باد که بیاد گهواره می جنبه
اگر درخت بشکنه این گهواره می افته
این گهواره با این بچه با همه چیز می افته
📗#هنر_درمان
🖊#اروین_یالوم ص۲۱۷
@Raze_zendegi0
اندیشمندان اگزیستنسیالیست 1 - 4 / ویکتور فرانکل و تاملی بر معنای زندگی / چهار وجه از معنای زندگی
@Raze_zendegi0
@Raze_zendegi0
*انسان در جستجوی معنا*
🖊️ویکتور فرانکل
*نشر:* گاهنامه مدیر
■ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) در سال ۱۹۰۵ در وین اتریش به دنیا آمد. وی پایهگذار یکی از مهمترین روشهای درمانی در علم پزشکی است که به آن معنادرمانی (لوگوتراپی) میگویند.
□از آنجا که ویکتور فرانکل یهودی بود، در سال ۱۹۴۲ به اردوگاه کار اجباری از آشویتس تبعید شد و سختترین و سرنوشتسازترین روزهای عمرش را در این اردوگاه سپری کرد. او مدتی هم در اردوگاه کار اجباری داخائو سپری کرد. او در سال ۱۹۴۵ آزاد شد و تجربیات خود در این سالهای تبعید را نوشت و در سال ۱۹۴۶ تحت عنوان «انسان در جستجوی معنا» منتشر کرد. در ادامه بخشی از مهمترین درسها و آموزههای این کتاب را مرور می کنیم.
درس اول:
بی تفاوتی، اولین گام برای برگشتن به زندگی.
▪︎زندانیهایی که وارد اردوگاه کار اجباری آشویتس میشدند، دو دسته بودند. یک دسته را به بخش کار اجباری میفرستادند و دسته دیگر را به بخش اعدام میبردند. کسانی که اعدام میشدند که تکلیفشان مشخص بود ولی کسانی که در اردوگاه کار اجباری بودند، وقتی صحنه اعدام را میدیدند، سرشار از ناامیدی و سرخوردگی میشدند و به همین خاطر بخشی از آنها ترجیح میدادند که خودکشی کنند. به همین خاطر به سمت فنسهای برقدار اطراف اردگاه میرفتند و با خودکشی خودشان را از این وضع نجات میدادند.
▪︎کسانی که دست به خودکشی نمیزدند، بعد از مدتی با بیتفاوتی روبرو میشدند و همه چیز برایشان عادی میشد. در نتیجه ترجیح میدادند که به هر شکل ممکن این وضع را تحمل کنند و زندگی خود را ادامه دهند. ویکتور فرانکل، یکی از همین افراد بود. البته دغدغه اصلی آنها، رسیدن به نیازمندیهای اولیه زندگی مثل آب و غذا بود. این دغدغه به قدری شدید بود که وقتی تیفوس در زندان شیوع پیدا کرد، بسیاری اصلاً احساس انزجار و ترحم نداشتند و اتفاقاً خوشحال بودند؛ چون میدانستند که غذای بیشتری به آنها خواهد رسید.
▪︎زندانیها هیچ تصوری از آینده نداشتند و نمیدانستند که چه زمانی از زندان آزاد میشوند. این وضعیت باعث شده بود که زندانیها به یک مرده متحرک تبدیل شوند. این بخش از کتاب واقعاً دردآور است و به ما یاد میدهد که انسان توانایی عادت کردن به هر چیزی را دارد. اتفاقا خود فرانکل هم این موضوع را در قالب یک جمله به ما یاد میدهد:
▪︎عریانی تنها تحفه ما از اردوگاه بود! جز بدنهای برهنه چیز دیگری نداشتیم. انسان این قابلیت را دارد که به هر چیزی عادت کند. اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقته گفته داستایوسکی بپرسد که میگفت: «بشر موجودی است که میتواند به همه چیز عادت کند.» پاسخ خواهیم داد: «بله، بشر موجودی است که به همه چیز خو میگیرد؛ اما نپرسید چگونه.»
درس دوم:
زنده بودن و نفس کشیدن، خودش یک هدیه است
▪︎وقتی جنگ تمام شد و زندانیها را از اردوگاههای کار اجباری آزاد میکردند، برای هیچ کدام از آنها قابل باور نبود و نمیتوانستند به این راحتی باور کنند که آزاد شدهاند و باید به خانه برگردند. خیلی از آنها وقتی به جامعه برمیگشتند، چندان استقبالی از آنها نشد و مردم به آنها میگفتند که ما هم خیلی سختی کشیدهایم و تجربیات شما در اردوگاه کار اجباری خیلی هم عجیب و غریب نیست.
▪︎این روند ادامه داشت تا اینکه افراد آزادشده فهمیدند که واقعاً زنده بودن و نفس کشیدن هم خودش غنیمتی است و زمان آن رسیده است که تجربیات گذشته را کنار بگذارند و به زندگی عادی برگردند تا بتوانند وطن خودشان را از نو بسازند. در واقع آنها فهمیدند که باید خودشان را تغییر دهند تا بتوانند با شرایط سازگار شوند.
▪︎فرانکل مینویسد: وقتی قادر به تغییردادن وضعیتی نباشید، باید خودتان را تغییر دهید.
درس سوم:
عشق در هر شرایطی ناجی انسان است.
▪︎عشق یکی از مهمترین سرمایههای انسان در زندگی است. سوالی که برای بسیاری وجود دارد این است که در آن شرایط سخت و طاقتفرسا چه چیزی از انسانها محافظت میکرد؟ بعضی از زندانیها با تصور کردن عزیزانشون و یاد کردن از خاطرات خوش و زیبای گذشته از سلامت روان و اعصاب خودشان حفاظت میکردند و با این کار خودشان را با شرایط سختی که در آن قرار داشتند، وفق میدادند.
▪︎کسانی که اندکی عشق، شور و نشاط در ذهن خود داشتند و خاطرات خوشی از گذشته در ذهن خود نگه داشته بودند، میتوانستند از خودشان محافظت کنند. جالب است بدانید که زندانیها لباس گرمی برای حفاظت از خودشان در برابر سرمای استخوانسوز زمستان نداشتند و لباسشان در تابستان و زمستان یکسان بود. در چنین شرایطی نیروی عشق خودش را نشان میداد و به همه ثابت میکرد که چه قدرت و توانایی شگفت انگیزی دارد.
سليمان خطاب به خداوند گفت : ای خداوند تو مرا جانشین پدرم قرار دادی ولی من جوان و کم تجربه ام نمی دانم چگونه بر مردم حکومت کنم ای خداوند بزرگ به من حکمتی بده تا بواسطه آن بتوانم با مخلوقات تو به عدالت رفتار کنم و بتوانم فرق بین خوبی و بدی را تشخیص دهم و در غیر این صورت بدون هدایت و یاری تو چگونه قادر خواهم بود بر مخلوقات تو حکومت کنم ؟
کتاب مقدس
ترجمه انجیل ص ۳۳۳
@Raze_zendegi0
هنگام محاصرهٔ دشمن گریزگاهی برای او بگذار. این بدان معنی نیست که اجازهٔ فرار به دشمن داده شود. برای این است که به او بباورانیم راهی به سمت سلامت و امنیت وجود دارد، و بدین ترتیب مانع آن میشویم که از سر نومیدی، با شهامت بسیار بجنگد. چرا که نباید بر دشمنی بیامید، بیش از حد فشار بیاوریم.
📖 #هنر_رزم
👤 #سون_جو
مردم منهزم چون درمانند، جان را بکوشند. و کسی که جان را بکوشد و مرگ را بایستد، با وی نباید کوشید.
📖 #قابوسنامه
👤 #کیکاوس_بن_اسکندر
@Library_of_Babel
اگر به همه ی مسائل علمی پاسخ داده شود ، مسائل مربوط به حیات همچنان کاملا بی جواب خواهند ماند
جان لاک
وقتی به منظومه شمسی می نگرم ،و زمین را در فاصله دقیق از خورشید می بینم که مقدار درست گرما و نور را از آن در یافت می کنم این اتفاقی نیست
نیوتن
دو چيز هست كه هر چه بيشتر و دقيق تر در آنها انديشه ميكنم، جانم را از تحسين و هيبتي تازه تر و فزون تر سرشار ميسازند:
آسمانهاي پُر ستاره در بالاي سرم و قانون اخلاق در درونم.
@raze_zendegi0
#نقش_ادیان
وقتی یک حیوان وحشی را در سیرک به حیوانی بی آزار مبدل می کنند، آیا وحشی بودن آن را درمان کرده اند یا فقط آن را با توسل به تحمیل ترس و زخم و گرسنگی رام کرده اند؟ کلیسا هم دقیقا همین کار را با انسان کرد: انسان را با زور و ترس و... رام کرد و اسم این کار را بهبود بخشیدن و درمان انسان نهاد، در حالی که انسان فقط ناتوان و بیمار شد.
#نیچه
#غروب_بت_ها
نکته
انتقاد نیچه متوجه ی متولیان دین(نه خود دین ) است کسانیکه از معرفت دینی ضعیفی برخوردار بودند و از دین برای کسب مقام و قدرت ، سوء استفاده می کردند . در واقع هدف ادیان از طرح این گونه مسائل، ایجاد ترس و وحشت و تضعیف روحیه ی انسانها نبوده است بلکه نیت شان خیر و نیکی بود آنها سعی داشتند که انسانها را از سرانجام گناهان و کارهای بد مطلع سازند به باورم هر غفلت و ظلمی که در هر نقطه از جهان صورت می گیرد تاوان سنگینی برای بشریت به همراه دارد و سرانجام دامن همه انسانها را می گیرد
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
مولانا
@Raze_zendegi0
روی الف
با صدای:
#علاءالدین_باباشهابی
آهنگساز:
#جلال_ذوالفنون
آلبوم باده گویا
نوای کردستان
@Jane_oshaagh
خدا آن اندازه که در 《رفتارِ دینداران》 انکار میشود، در 《گفتارِ بیدینان》 انکار نمیشود
رضا بابایی
در ایسلند مردم برای سال نو بهم کتاب هدیه میدهند و پس از گرفتن کتاب بقیه شب را کتاب میخوانند.
بیشترین خرید کتاب در ایسلند در ماه سپتامبر و نوامبر برای هدیه دادن انجام میشود...
@Raze_zendegi0
تکنوازان ۴۶۷
دستگاه شور
نوازندگان :
#جهانگیر_ملک
تمبک
#احمد_عبادی
سه تار
#اسداله_ملک
ویولن
#محمد_موسوی
نی
#منصور_صارمی
سنتور
@Jane_oshaagh
الهی :
هر شادی که بی توست اندوهانست
هر منزل که نه در راه توست زندانست
هر دل که نه در طلب توست ویرانست
یک نفسی با تو به دو گیتی ارزانست
یک دیدار از آن تو به صد هزار جان رایگانست
مناجات نامه
خواجه عبدالله انصاری ص ۹
@Raze_zendegi0
یک روحانی مسیحی درباره نقش هنر و سینما در گسترش معنویات اظهار داشت :
امروز دیگر کلیسا و روحانیون به تنهایی پاسخگوی نیازهای متعالی ی پیروان شان نیستند دیگر عصر خطابه و منبر به پایان رسیده است کار را باید به دست کاردان سپرد
@Raze_zendegi0
به نام او که عقل ها خیره در جلال و عظمت او ،
به نام او که خردها سراسیمه در عالم مشیت بی علت او ،
به نام او که برهان کبریای او هم کبریای او
دلیل هستی او هم هستی او ،
کدام تن بینی نگداخته او ،
کدام دل بینی ننواخته او ،
کدام سرمست نه سرمست شراب محبت او،
کدام چشمت نه منتظر دیدار او ،
کدام گوشت نه در آرزوی گفتار او ،
رو به زاویه درویشان گذری کن تا ببینی سوز طلب او ،
به کوی خراباتیان شو تا ببینی درد نایافت او
در کلیسای ترسایان نشاط جست و جوی او
در کنشت جهودان آرزوی یافت او ،
در آتشگاه گبران درد واماندگی از او
📗#مناجات_نامه
🖊#خواجه_عبدالله_انصاری ص ۱
@Raze_zendegi0
روژه گارودی جامعه شناس ، سیاستمدار ، هنر شناس ، فیلسوف فرانسوی در ۱۷ ژوئن ۱۹۱۳ در شهر مدرسی فرانسه متولد شد در سال ۱۹۵۴ با نوشتن رساله ای تحت عنوان 《فرضیه ی مادی گرایانه شناخت 》 موفق به اخذ دکترای فلسفه شد روژه گاردی پس از سالها تحقیق و مطالعه در سال ۱۹۸۲ در ژنو تغییر دین خود به اسلام را رسما اعلام نمود تا کنون نزدیک به ۶۰ کتاب از وی منتشر شده است که کتاب رقص زندگی یکی از عمیق ترین آثار این نویسنده است
Читать полностью…به باورم، بشر از ابتدای خلقتش تا کنون خواه و ناخواه با پرسش از هستی مواجه بوده است پرسش از هستی ،ریشه در ذات انسان دارد در نتیجه هر انسانی بالاجبار با بهره مندی از حداکثر هوش و استعدادش سعی داشت پاسخی برایش بیابد در واکنش به پرسش از زندگی ، عده ای در صدد پاسخگویی بر آمدند و سعی کردند زندگی را معنا کنند در مقابل عده ایی دگر هیج پاسخی برایش نداشتند و پوچگرا شدند و عده ی کثیری هم برای فرار و رهایی از رنج این پرسش ها، به روزمرگی و لذائذ و زندگی زناشویی پناه بردند اما هر روشی را که برگزیدند نمی تواند برای همه انسانها صادق و مفید باسد ، هر فردی در این مسیر باید راه و روش خود را برگزیند انسانها در هر شرایطی که بسر می برند نیازمند به معنا کردن زندگی اند تا قادر به تحمل رنج ها و سختیها باشند
به قول نیچه
کسیکه چیستی زندگی را بداند با چگونگی اش خواهد ساحت
این چیستی زندگی، برای فیلسوف ، روانشناس ، زاهد ،شاعر ، ریاضی دان ، عارف، کشاور ، ....یکسان نیست
@Raze_zendegi0
▪︎در آن فضا یک عده از زندانیها با تماشای غروب آفتاب یا با شنیدن صدای یک پرنده به آرامش میرسیدند. همچنین وقتی زمان ناهار فرامیرسید، دور هم جمع میشدند و همین در کنار هم بودن، برایش زیبا و لذتبخش بود. در این زمان برای هم جک تعریف میکردند و از حس شوخطبعی برای نیرو و قدرت کمک میخواستند. این موضوع نشان میدهد که حس طنز و شوخطبعی تا چه اندازه میتواند انرژیزا باشد.
▪︎شوخ طبعی بیش از هر حس دیگری میتواند بشر را از انزوا بیرون بکشاند و توانایی او را برای تحمل شرایط ناگوار بالا ببرد.
درس چهارم:
آزادی تنها چیزی است که نمی توان از انسان گرفت.
▪︎آزادی یکی از مهمترین داراییهای هر انسان است. بعضی انسانها با تمام وجود و در هر شرایطی پای این دارایی مهم میایستند و برخی دیگر خیلی ارزان آن را کنار میگذارند. در دوران حضور فرانکل در اردوگاه کار اجباری هم این بحث وجود داشت. در آن دوران یک سری زندانیها خیلی راحت میپذیرفتند که به اردوگاه دیگری منتقل شوند و برخی دیگر زمین و زمان را به هم میدوختند تا این انتقال صورت نگیرد.
▪︎در اردوگاه کار اجباری انجام مراسم مذهبی به کلی قدغن بود ولی برخی افراد با این وجود پای عقاید خود میایستادند و تا حد امکان از قدرت آزادی خود استفاده میکردند. درست است که در اردوگاه شرایط خیلی سخت بود ولی برخی افراد انسانیت خود را حفظ میکردند و غذای خود را به افرادی که نیاز به غذای بیشتر داشتند میبخشیدند.
▪︎فرانکل مینویسد: همه چیز را میتوانیم از یک انسان بگیریم جز آزادی! آزادی کلمهای است که زندگی را معنادار و هدفمند میکند. زندگی بدون معنا نیست؛ رنج هم جزئی از زندگی است. پس در رنج هم معنایی نهفته است. رنج آدمی بخش انکارناپذیری از زندگی اوست. حتی اگر در قالب سرنوشت و مرگ خود را نشان دهد. زندگی بدون رنج و مرگ کامل نیست. وقتی انسان متوجه میشود که رنج بخش جدایی ناپذیری از سرنوشتش است، ناگزیر آن را به عنوان وظیفهای انفرادی و منحصر به فرد میپذیرد. رنج میتواند باعث موفقیت و پیشرفت بشر شود.
درس پنجم:
جستجو و یافتن معنای زندگی، بزرگترین انگیزه زندگی است.
▪︎ویکتور فرانکل در تمام مدتی که در اردوگاه به سر میبرد، متوجه شد که انسانها وقتی میخواهند به چیزی که دنبال آن هستند برسند باید ابتدا معنای زندگیشان را درک کنند. مثلاً کسی که در آن لحظه زندانی بود باید در ذهن خودش به دوام آوردن به امید حضور دوباره در کنار همسر و فرزندانش فکر کند و این موضوع را به معنای زندگی خودش تبدیل کند.
▪︎این مشاهدات به فرانکل ثابت کرد که یافتن معنای زندگی، میتواند بزرگترین انگیزه زندگی برای عمل باشد. پژوهشی که در دانشگاه جان هاپکینز انجام شد هم این موضوع را به خوبی نشان داد. در این پژوهش از دانشجویان خواستند که اولویت زندگی خود را مشخص کنند. ۷۸ درصد آنها گفتند که اولویت زندگیشان، پیدا کردن معنا و هدف زندگی است. معنادرمانی فرانکل به افراد کمک میکند که معنای زندگی خود را درک کنند و از پوچی و بیمعنایی دور شوند.
درس ششم
معنای زندگی هر کس به زمان و مکان فعلی او بستگی دارد.
▪︎قرار نیست که ما به صورت مداوم یک معنای مشخص را برای زندگی خودمان در نظر بگیریم. معنای زندگی ما به زمان و مکانی بستگی دارد که در آن حضور داریم. ممکن است که یک نفر در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی یک معنای مشخص را دنبال کند و در دهههای بعدی معنای دیگری را برای زندگی خودش در نظر بگیرد.
به عنوان مثال، نمیتوانیم از یک شطرنجباز بپرسیم که بهترین حرکت چیست. مسلماً شطرنجباز در پاسخ به این سوال خواهد گفت: «بهترین حرکت به شرایط بازی بستگی دارد. بهترین حرکت را موقعیت بازی مشخص میکند.» این موضوع درباره معنای زندگی هم صدق میکند. معنای زندگی ما به انتخابها، تصمیمها و رفتارهای ما بستگی دارد.
درس هفتم
برای از بین بردن ترسها باید با آنها مواجه شویم.
▪︎معنا درمانی فقط به پیدا کردن معنای زندگی کمکی نمیکند، این مفهوم در از بین بردن ترسهای انسان هم خیلی موثر و کاربردی است. در رواندرمانی عادی، بیمار مورد آزمایش قرار میگیرد و ترسهای او بر اساس محیط، رویدادها و شرایط بیرونی و درونی شخص تفسیر میشود. این در حالی است که معنا درمانی از شخص میخواهد که با ترسهای خودش روبرو شود، آنها را با تمام وجود بپذیرد و سپس برای کنترل کردن آنها تلاش کند. تا زمانی که با ترسهای خود روبرو نشویم، مسلماً به عنوان یک مانع در زندگی ما باقی میمانند. پس باید دل را به دریا بزنیم.
@Raze_zendegi0
کتاب رسالت ما محبت است و زیباییست
تا بلبلهای بوسه
بر شاخ ارغوان بسرایند
شوربختان را نیکفرجام
بردگان را آزاد و
نومیدان را امیدوار خواستهایم
تا تبار یزدانی انسان
سلطنت جاویدانش را
بر قلمرو خاک
بازیابد.
کتاب رسالت ما محبت است و زیباییست
تا زهدان خاک
از تخمهی کین، بار نبندد
#احمد_شاملو✨
@Raze_zendegi0
نگاه پدرانه نسبت به ابنا بشر ،نمود فضلیت و روح متعالی فرد است ،در لوای چنین نعمت بزرگی است که به جای سرزنش و اتهام نوجوانان و جوانان، قادر خواهیم بود با چشم پوشی از خطاهای آنها ، مشکلات و معضلات رو به درستی ریشه یابی کنیم
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
ما به انسان بیش از موجودات دیگر توانایی و منزلت بخشیدیم(سوره اسراء آیه ۷۰)
این بدان معناست که همه ی ما در قبال فرزندانمان مسولیم خدای ناکرده اگر خطایی از آنها سر زند در درجه اول این ماییم که باید پاسخگو باشیم نه آنها
@Raze_zendegi0
نقل است که حسن بصری ، رابعه عدویه راگفت :
« رغبت ِهمسر کنی ؟» .
گفت :
« عقد نکاح بر وجودی وارد بُوَد.
اینجا وجود کجاست؟
که من از آن ِ من نیم ؛
از آن ِ اویم و در سایه حُکم او .
خطبه از او باید کرد .
گفت :
« ای رابعه ! این درجه به چه یافتی ؟ » . گفت:
« بدانکه همه یافتها گُم کردم در وی ».
حسن گفت :
« او را چون دانی ؟ » .
گفت :
" چون ، تو دانی . ما بی چون دانیم "
#تذکره_الاولیا
#عطار
@raze_zendegi0
فرو پاشی من آن گاه رخ داد که تو به حق باید تنها مطلوب من می بودی ،روی برتافتم و در طریق رسیدن به مطلوبهای گوناگون راه خویش را گم کردم، در آن زمان تو خاموشی گزیده بودی من مغرور و در عین پریشانی و بیقراری و خستگی، همچنان به راه خود می رفتم و از تو دورتر و دورتر می شدم و دانه هایی می کاشتم که یگانه ثمرشان اندوه بود. هر چه بیشتر ارضا میشدم گرسنه تر می گشتم ،این چین بود که روحم بیمار شد ،زخم برداشت و با ناامیدی به جستجوی چیزهایی مادی و دنیوی پرداختم تا دردش تسکین دهند اما امور بی روح مادی نمی توانستد متعلق حقیقی عشق من باشند در اوج لذت جسمانی در حلقه دشواریها گرفتار آمدم و تازیانه های آتشین و بی رحم حسادت سو ء ظن، خشم، تنهایی، انتظار، افسردگی و مشاجرات بر بدنم نواخته شد تو با با غضب و رحتمی تو امان همواره حاضر بودی تا با آغاشته کردن لذائذ نامشروع، مرا به طلب لذتهایی وا داری که با درد همراه باشند، قصد تو آن بود که آنها را تنها در تو بیا بیم
پل اگوستین
@raze_zendegi0