آدرس وبلاگ مرجع : http://ravanshenasinegaresh.blogfa.com جهت مشاوره و ارتباط با ادمین : @mehdigoudarzi61 دوستان منابع سخنرانیهای من بالاخص از گفته های استادان عزیزم دکتر سرگلزایی و مصطفی ملکیان و برخی اساتید دانشمند و دانا و آگاه دیگر مملکتمون هست.
اسلاید اول توضیح پدیده EOC به نظر مربوط به این دوره بحران میباشد.
منابع مطالب در وبلاگ زیر در معرفی کتاب قدرت پشیمانی آمده است.
معرفی کتاب
The Power of Regret: How Looking Backward Moves Us Forward
قدرت پشیمانی(یا حسرت) : چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد.
Book by Daniel H. Pink
حقوق بشر ، حقوق مدنی ، حقوق سیاسی ، حقوق شهروندی ، حقوق انسانی از بند اول تا بند آخر یک چیز رو فریاد میزنه : من و تو حق خوشبختی داریم. مدیون منید اگر فکر کنید اینا دروغ میگن، من کاملا حق خوشبختی دارم و خوشبخت هم شدم. بعد هم اگر همانطور که اینها رو از برخی منادیان اخلاق یا فلسفه اخلاق¹ یا سیاستمداران یا قدرتمداران، یا زئوس میشنوید ، میتونید در واقعیت بدون آمار، توسط رسانه و تلویزیون و تبلیغات ببینید ، کسی دروغ نمیگه.
ما هنوز در انتخاب بین بد و بدتر موندیم. فقط گویا علت اینکه کسی اینو نمیگه، مربوط به نظام باشکوه اخلاقی در انسان باشه. انسان اشرف مخلوقات هست و واقعا گونههای دیگر مبهوت و حیران ماندند. امید هست ، اما نه برای من، واقعا برازنده امیدواران عزیز باشه.
اینها صرفا ناشی از خطاهای شناختی من هست. شما اصلا به اینها اهمیت ندین، چون من خیلی خطاهای شناختی داشتم و دارم، امیدوارم زودتر خطاهامو بفهمم. ولی تا بهم ثابت نشه ، خدا هم این حقوق بشر امروزی²، رو بصورت وحی برام بفرسته، من این حقوق بشر خدا رو قبول نمیکنم.
¹= منظور من از منادی اخلاق یا فلسفه اخلاق یعنی کسانی است که با قطعیت و یقین زیادی گفتار و رفتار و پیشنهادات و نظریات خود را اخلاقی دانسته و آن را با قطعیت و جدیت برای دیگران تجویز میکنند. پس از لغات بکاربرده شده خواهشمندم سوبرداشت نکنید.
² = فقط سوتفاهم نشه، من با تکتک مفاد این اعلامیه حقوق بشر و امثالهم موافق هستم، فقط مساله من این هست که این حقوق بشر ، فقط الفبا رو نوشته ولی دردی رو فعلا از در حدی که انسانیت رو در جمعیت دنیا معنا کنه دوا نکرده، هروقت عدالت و اخلاق و آزادگی و تمام اون حقوقی که در اعلامیه گفته شده در تمام جهان برقرار شد، اونوقت باید بهش احترام گذاشت. فعلا که کشورهای دموکراتیک ابرقدرتمند دنیا که مدعیان حقوق بشرند دارند با وجود همون اعلامیه جهانی حقوق بشر بزرگترین جنایتها رو در حق کل بشریت میکنند در حالیکه توانشو دارند که دنیا رو برای همه به جای بهتری و زیباتری تبدیل کنند. این حقوق بشر یعنی بهتر برای یک عده و بدتر برای عدهای دیگر . برای همین چنین اعلامیهای با این وضع فجیع نابرابری و فقر و بیکاری و گرسنگی و تبعیض و ظلم و زور و مرگ و کشتار و اعتیاد و ... ، طبق آمارهای جهانی، شبیه همون بهشت در کتابهای مقدس برای مردمان محروم و ستمدیده دنیاست که تا نمیرند به اون بهشت نمیرسند.
تا وقتی کودکی گرسنه است یا بخاطر محرومیت از بهداشت یا غذا یا سرپناه یا غیره میمیره ، گویا مدعیان حقوق بشر، چون حقوق خودشون تامین شده ، این حقوق رو دوست دارند.
پ ن : نهایتا خواهشمندم اگر در منطق جملات یا فهم جملات اشتباهی دیدین حتما آن را نقد کرده تا در گفتگوی عقلانی اخلاقی با عزیزانم اشتباهات خود را تصحیح کنم.
خنده یا گریه بر این لغاتی که هرجور بگی باز امکان داره غلط دربیاد.
به نظر شخصی من، {که متاسفانه یا خوشبختانه بیشتر اوقات غلط هم از آب درآمد} ، انسان در رفتار با کودکان، غیراخلاقانهترین رفتار خودش را داشته، ولی در مقام لااقل گفتگو درباره کودکان، کمترین میزان خودفریبی، هم در بستر عقلی و هم در بستر اخلاقی را داشته است، و به همین دلیل، با وجود اینکه عاشق کودکان هستم ولی از کلمه کودک استفاده میکنم ، آرزو میکردم که ایکاش، در توهمات من، هیچ کودکی در دنیای امروز توسط پدر و مادران کودکان دیگر یا کلا بزرگسالان در این آزمایش قرار نمیگرفت.
برای خودم یک شبه پژوهشی درست کردم، که از روش شبهنمونهبرداری استفاده میکنه و موضوع شبه اخلاقی رو در پژوهش در نظر میگیره یا نمیگیره، ولی به هرحال اگر بهم لطفی دارید با ایمیل mehdigoudarzi61@yahoo.com جواب سوال زیر رو ، طبق نظر خودتون بفرستید. دوست داشتم ببینم همنوعان عزیزم چه جوابی به این سوال میدن. من فعلا جوابی برای سوال خودم نمیخواهم بدهم، پس از من جواب نخواهید. از لطف و محبتتون بسیار سپاسگزارم.
عنوان : پاسخ به سوال شبهپژوهش (روانشناسی نگرش)
اگر فرضا شما در موقعیتی باشید که دو تا دکمه میبینید و میدونید که صد درصد یکی از سه حالت زیر الان اتفاق میفته، دقیقا با اسم یکی از حالات زیر بفرمایید کدام حالت رو انتخاب میکنید؟
{میدونم شاید سوال وحشیانهای باشه، ولی فرار نکنید و جواب رو اول قاطعانه با خط برشی معلوم بدین و بعد اگر تمایل داشتید، دلیل پاسختون رو هم دوست دارم بدونم}
✓ حالت اول : اگر دکمه مثلا راست رو بزنید، پنج کودک در یک جایی از دنیا، که شما نمیشناسید، میمیره.
✓ حالت دوم : اگر دکمه مثلا چپ رو بزنید، صد کودک در یک جایی از دنیا، که شما نمیشناسید میمیره.
✓ حالت سوم : اگر هیچکاری نکنید و یا هرکار دیگری یا هرکار دیگری یا هرکاری دیگری... {غیر از فشار دادن صرفا اون دو دکمهای که میبینید}، بکنید یا نکنید ، تمام اون صد و پنج کودک در گزینه اول و دوم میمیره.
__
پاسخ به این سوال رو دوست دارم از طرف شما همنوع عزیزم برای کمک به خودم و مخصوصا از طرف دبیرکل سازمانِ مثلا ارزشمندِ حقوق بشر جهان، برای شناخت ایشون میدیدم. (واقعا این سازمان ارزشمند هست؟؟) ممنون از توجهتون
برداشتی از کتاب زیر
The Power of Regret: How Looking Backward Moves Us Forward
قدرت پشیمانی(یا حسرت) : چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد.
Book by Daniel H. Pink
Originally published: February 2022
ترجمه عنوان کتاب به فارسی : قدرت پشیمانی : چگونه با نگاه به گذشته رو به جلو حرکت کنیم
مولف: دنیل اچ پینک
مترجم : مهرسا شرع الاسلام - خسرو فرزاد
ناشر: مون 1401 تعداد صفحات: 280
بررسی کامل کتاب به همراه منابع دیگر در وبلاگ زیر:
http://ravanshenasinegaresh.blogfa.com/
رنج کشیدن و اندیشیدن من چقدر میتواند مهم باشد؟ حضور من، در این جهان، چند زندگی آرام را میآشوبد و معصومیت خوشایند و ناخودآگاه آنها را بر هم میزند؟ گرچه بر این باورم که تراژدی من عظیمترین است در تاریخ، عظیمتر از سقوط امپراطورها، با وجود این بر بیاهمیتی مطلق خود آگاهم.
من کاملا متقاعد شدهام که در این عالم هیچ نیستم، با این همه، وجودِ خود را تنها وجود واقعی میدانم. اگر ناچار به انتخاب میان خود و دنیا بودم، دنیا را با همهی روشنایی و قواعدش وامینهادم، بیترسی از به تنهایی خزیدن در پوچی مطلق. اگرچه زندگی برایم شکنجه است، نمیتوانم از آن بگذرم؛ چراکه به ارزشهای مطلقی که بتوانم خود را به نام آنها قربانی کنم اعتقادی ندارم.
اگر بخواهم کاملاً صادقانه بگویم، نمیدانم چرا زندگی میکنم و چرا از زندگی باز نمیایستم.
#امیل_چوران
#برقلههای_ناامیدی
.
پن: سکانسی تأملبرانگیز از فیلم سینمایی #شام_من_با_آندره
تفکر هوگو مرسیر
اینجا تفکر پینکر شبیه تفکر هوگو مرسیه (Hugo Mercier) دانشمند شناختی در انستیتوی ژان نیکود پاریس و نویسنده کتاب معمای عقل است.
I Wasn't Born Yesterday: An Anonymous Autobiography.1935
من دیروز متولد نشدم: زندگی نامه ای گمنام
Allen and Leonard Spigelgass
نویسنده اشاره می کند که عقلانیت برای رسیدن به حقیقت نیست، بلکه برای موفق کردن شما در زندگی است. پس یک جاهایی عقلانیت بایستی غیر مستقیم شما را به هدف نزدیک کند. در دیدگاه سنتی کانمان و تورسکی یک حکایت قشنگ است که تورسکی خیلی زیاد به این داستان اعتقاد دارد:
گفته میشود تورسکی را به کنگره هوش مصنوعی دعوت کرده بودند، و از او خواستند یک صحبتی بکند و او گفته بود من راجع به هوش مصنوعی Artificial intelligence چیزی نمیدانم ، تمام عمر من به بررسی natural stupidity یعنی بلاهت طبیعی در مقابل هوش مصنوعی گذشته است. تا حدی این باور که یکسری انسانها ابله اند و خطاهای شدید شناختی دارند و ما می توانیم با تفکر نقاد و آموزش خطاهای شناختی آنها را به راه بیاوریم را درست میداند و اینجا به کانمان و تورسکی اعتبار میدهد، اما اشاره می کند که اگر کانمان و تورسکی و تفکر نقاد و آمار و احتمالات پایه و خطاهای شناختی را کنار گذاشتید، بازهم ته آن یکسری باور می ماند و شما سریع قضاوت نکنید، که این چه آدم نادانی است، زیرا این باورها هنوز برای او کارکردهای دیگری دارد. مثل تابوهایی که فیلیپ تتلاک میگوید و علتش را اتصال بین فردی می داند، و او هنوز باورهایش را دارد و خرد ستیزی عقلانی به این معنی است که تو باید خودت را اصلاح کنی، چون من اصلاح بشو نیستم. پس عقلانیت بشر را به صورت ساده ارزیابی نکنید.
منبع کتاب
Rationality: What It Is, Why It Seems Scarce, Why It Matters
عقلانیت : چیست، چرا کمیاب به نظر می رسد، چرا اهمیت دارد .
Book by Steven Pinker
عقلانیت در تابو
مقاله
Thinking the unthinkable: sacred values and taboo cognitions
تفکر غیر قابل تصور: ارزش های مقدس و شناخت های تابو
Philip E. Tetlock. Trends Cogn Sci. 2003 Jul
آقای Philip E. Tetlock فیلیپ ای. تتلاک که یک American author است را قبلا در آن داستان خارپشت و روباه شناخته ایم.
چرا ما از بعضی افکار با وجود اینکه عقلاً ایرادی ندارند، از آنها اجتناب می کنیم. فیلیپ تتلاک میگوید در نگاه اول شما ممکن است بگویید که غیر عقلانی است و چند مثال می زند. مثلاً taboo trade off تجارت تابو را مثال میزند یا چند فکر تابو را مطرح می کند که با منطق عقلانیت کلاسیک کاملاً غیر عقلانی است. مثلا از انسان میپرسیم برای چی به اینها فکر می کنی، نباید اینگونه فکر کنی، عقلانی فکر کن، ولی باز هم بشر با سماجت به آنها پایدار میماند و آن هم تابوها هستند. او سعی میکند بسان استیون پینکر در تابوهای غیرعقلانی نوعی عقلانیت پیدا بکند.
مثلاً taboo trade off این را می گوید که مثلا از فرد مقابلت بپرسی، برای جان من چقدر پول می دهی؟ مثلاً چندی پیش یکی از مسئولین وزارت بهداشت این بحث را مطرح کرده بود که ما این دارو را وارد نمی کنیم، مگر افرادی که این دارو را مصرف میکنند، چند سال به عمر شان اضافه میشود. مثلاً یک سال اضافه شدن به عمر افراد ارزش این را ندارد که ما ۵۰ هزار دلار برای این دارو هزینه بکنیم. خوب این یک پدیده عقلانی است، چون شما آن ۵۰ هزار دلار را می توانید بدهید و عمر یکی دیگر را یک جای دیگر خیلی زیاد بکنید، ولی این موضوع یک تابو است و شما وقتی پای عزیزانتان میافتد هیچ وقت نمیپرسید خرجش چقدر میشود؟ یا مثلاً نمی پرسید اگر من صد میلیون خرج جراحی این عزیزم را بدهم ، این عزیزم چند ماه بیشتر عمر میکند و بعد اگر طرف بگوید سه ماه، شما با خودتان بگویید آیا ۱۰۰ میلیون ارزش اضافه کردن سه ماه عمر به عزیزمان را دارد؟ و بعد به این نتیجه برسید که نمی ارزد. حالا اگر شش ماه بود باز این کار را میکردم. فیلیپ تتلاک به این taboo trade off میگوید، و به نظر میآید این ها همان عقلانیت غیر عقلانی هستند.
منبع : کتاب
Rationality: What It Is, Why It Seems Scarce, Why It Matters
عقلانیت : چیست، چرا کمیاب به نظر می رسد، چرا اهمیت دارد
Book by Steven Pinker
rational ignorance نادانی عقلانی
مثلا شما میگویید دانایی همیشه به نفع انسان تمام میشود، ولی نویسنده شواهدی می آورد که اگر یک جاهایی چیزهایی را ندانی به نفع شما تمام می شود. مثلاً اگر شما راننده ماشین پول هستی و رمز گاوصندوق را ندانی به نفعت است، برای اینکه اگر تو را بگیرند و اسلحه را روی شقیقهات بگذارند و بخواهند که رمز را بگویی و الا میکشمت، احتمال کشته شدنت خیلی بیشتر می شود، چون می دانند رمز را میدانی ، پس بهتر است رمز را ندانی. به همین دلیل است که خیلی از آنهایی که صندوقدار بانک یا راننده این ماشین ها هستند، هیچ وقت رمز را نمی دانند
منبع : کتاب
Rationality: What It Is, Why It Seems Scarce, Why It Matters
عقلانیت : چیست، چرا کمیاب به نظر می رسد، چرا اهمیت دارد
Book by Steven Pinker
مهدی گودرزی
یادگیری و مطالعه بخش دوم
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
نقش ادراکات ناخودآگاه از پسزمینه در رفتار افراد
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
پدیدههای روانپریشی و همزمانی در گفتههای یونگ
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
تحلیلی بر رمان رستاخیز تولستوی
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
تجربیات فراطبیعی
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
تاثیر درک عامل اختلاف طبقاتی در افراد
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
تحلیل استاد ملکیان بر کتاب پرتابهای فلسفی
@ravanshenasinegaresh
قانون اول چالهها مرتبط با هر فرد در هر فرد در هر جایگاه در این بحران اجتماعی ایران هم ممکن است در آن بیفتد(این ارتباط رو صرفا شناخت ناقص من میبینه، اگر اشتباه است، شما توجه نکنید و در صورت داشتن نقدی هم خوشحال میشم آن را بشنوم)
منابع مطالب در وبلاگ زیر در معرفی کتاب قدرت پشیمانی آمده است.
معرفی کتاب
The Power of Regret: How Looking Backward Moves Us Forward
قدرت پشیمانی(یا حسرت) : چگونه نگاه به گذشته ما را به پیش می برد.
Book by Daniel H. Pink
ترجمه عنوان کتاب به فارسی : قدرت پشیمانی : چگونه با نگاه به گذشته رو به جلو حرکت کنیم
مولف: دنیل اچ پینک
آدرس وبلاگ :
http://ravanshenasinegaresh.blogfa.com/
آدرس تلگرام
/channel/ravanshenasinegaresh
آموزش تحلیل رفتار متقابل در سیاست :
( آدم خوب کسی هست که بگه
۱- من خوبم تو هم خوبی،،، ولی اگر بگی :
(۲-من بدم تو خوبی) ، یا (۳-من بدم تو بدی) یا (۴-من خوبم تو بدی)
اینا همه یعنی ۲و۳و۴ چیزای بدی هستند...یادمون باشه)
____
ضمنا جوری که من فهمیدم این بود که
اخلاق چیز خوبیه، ولی اگر دیدی نیست ، نگو که نیست، چون اخلاق از بین میره.( شاید برخی مواقع درسته)
اجتماع (یعنی ما) چیز خوبیه ، ولی اگر که دیدی نیست، نگو که اجتماع نیست، چون اجتماع از بین میره.( من شنیدم)
امثال نسرین ستوده ۲۰۰۰ سال هست که زندان هستند و مجامع زیبای حقوق بشری دنیا بهش ۲۰۰۰ جایزه افتخاری دادند و اون داره با مدالهایی که گرفته در زندان افتخار میکنه و لذت میبره، خودشم طفلک قبول کرده ، تا به ما شاید مبارزه مدنی یا اخلاق یا آزادیخواهی یا نمیدونم چی میخواسته یاد بده، بعیده این چیزی که الان موجود هست هدفش بوده باشه، نمیدونم ، ولی واقعیت اینه که اگر ببینمش بهش میگم تو چی میخواستی؟ آخه چرا اونقدر خودت رو نابود کردی؟ بعید میدونم آدم عاقل برای این جایزهها ، اینقدر زجر بکشه. (اینم احتمالا درسته)
حقوق بشر چیز خوبیه ، ولی اگر دیدی که دولتهای قدرتمند یا مرفه از حقوق بشر و سازمانش برای فعالیتهای ضدحقوقبشری در بسیاری موارد استفاده میکنند، نگو ، چون حقوق بشر از بین میره.(این یکی حتما غلطه)
اگر انقلاب واقعی ، انقلاب در اخلاق یک اجتماع هست، ولی نشده ، نباید بگی، چون دموکراسی غیراخلاقی غرب رو بدست نمیاریم. (به نظرم اینم غلطه، ولی من نمیدونم، اصلا هیچی نمیدونم)
من از خودم و همه دنیا ممنونم. لایک
ببخشید من تازه بعد از مدتها امروز رفتم و کمی تنظیمات تلگرام رو دیدم و دستکاری کردم، تلگرام چه تنظیمات زیادی گذاشته، خودم خیلی نفهمیدم چه تغییراتی دادم، ولی هرچند چیز مهمی نیست
Читать полностью…جرات تردید داشته باش
/channel/ravanshenasinegaresh
البته ترجیح شخصی من این است که بجای واژهی "حق" در مقاله زیر از استاد ملکیان واژه "عدالت" رو بکار ببرم ، چون برای تعریف واژه "حق" نیاز به تعریف درست واژه "عدالت" داریم و در طول تاریخ هم به اشتباه عدالت رو با مجازات یکی گرفتند و این یکی از سختترین اشتباهات بشریت برای انحطاط اخلاقی بود.
آزادگی و انسان معنوی
🔹انسان معنوی فقط در برابر حق تسلیم است و در برابر هیچ چیز جز حق سر فرو نمی آورد. و این حق، از نظر یک انسان معنوی ، چه خدای متشخص انسانوار باشد ، چه خدای متشخص ناانسانوار، چه خدای نامتشخص و هر چیز دیگری، به هر تقدیر، دو ویژگی دارد:
اولا : به یک معنا ، امری است که با درون و شخص آدمی پیوندی ناگسستنی دارد و یکسره بیرونی و بیهوده نیست.
ثانیاً امری جدا از انسان و انسانیت نیست. انسان معنوی با تسلیم شدن به حق تسلیم چیزی شده است که هم در حاق هستی و ژرفترین لایه ی وجود خود با آن یگانگی دارد و هم از "خودِ" محدود ِانسانی ِ او فراتر است.
🔹تسلیم مطلق به چنین چیزی لازمه اش این است که آدمی تسلیم هر موجودی که به کلی بیرون از او و نهایتاً در حد خود اوست نشود . خواه آن موجود نیروهای طبیعت باشد؛ خواه عقاید یا احساسات و عواطف یا نیاز ها و خواسته های هوسکارانه خود، خواه القائات و تلقینات جامعه یا افکار عمومی و خواه ابلیس و یا شیطان یا هر چیز دیگر. در واقع تسلیم مطلق به حق چیزی نیست جز عصیان و سرکشی نسبت به هر چیز دیگر.
انسان معنوی فقط در یک مورد از آزادی خود دست می شوید، آن هم در برابر حق است. اگر چه در اینجا نیز فقط به ظاهر از آزادی خود دست شسته است زیرا حق در واقع امری یکسره مغایر و بیگانه با خود واقعی او نیست. اگر بتوان گفت که انسان معنوی اصلا آزادی خود را قربانی می کند ، باید گفت که قربانگاه آزادی او فقط پیشگاه حق است و بس و این است معنای "آزادگی".
🔹 آزادگی معنوی انسان دقیقا به این معنا است که چنین انسانی به وجود و حیات نگرشی دارد مستقل از نیروهایی که بناچار بر او اعمال بشوند؛ خواه آن نیروها از ناحیه ی فرا طبیعی باشد ، خواه از جانب ابتلائات و حوادث زندگی، خواه از سوی جامعه و افکار عمومی ای که همیشه هم بر حق نیستند و خواه از طرف هوی و هوس های نفسانی خودِ او. در واقع آزادگی تعبیر دیگری از آزادی شخصی ، درونی ، و روحی و معنوی است.
➖معنویت و آزادی، کتاب در رهگذر باد و نگهبان لاله
@mostafamalekian
heretical counterfactual
مفهوم بعدی heretical counterfactual در واقع این حالت های خیالی فرضی است که مثلاً میپرسید ببین اگر قرار باشه بین پدر و مادرت یکی را انتخاب کنی کدام را انتخاب میکنی؟ یا اگر قرار باشد فقط یکی از بچه هایت را نجات بدهی کدام را نجات می دهی؟ یا اگر قرار باشد بین همسرت و مادرت یکی را انتخاب کنی کدام را انتخاب می کنی؟ و سوال اینجاست که چرا ما ابا داریم که به این سوالها بیندیشیم و چرا این ها تابو هستند؟ در نگاه اول می گوییم این ها غیر عقلانی هستند. پینکر در کتاب میگوید آنقدر هم که فکر می کنیم، بشر غیرعقلانی نیست، سوال کننده میپرسد مگه چی شده؟ من فقط سوال کردم، یا مثلاً سوالاتی از قبیل این که ممکن است از همسرتان بپرسید، اگر من بمیرم می روی دوباره ازدواج کنی؟ و باید از خودتان سوال کنید چرا heretical counterfactual ها تابو است؟ در صورتی که این سوال ها عقلانی هستند و باید به آنها فکر کرد، چون فرد بالاخره یک روز می میرد و جواب سوالش یک کلمه خواهد بود. پس چرا به اینها نباید فکر بکنیم؟
خیلی افراد سریع میگویند بشر غیرعقلانی است.
پینکر مثالی می زند که فرض کن شما یک روز بفهمی که فرزند والدینت نیستی، اون موقع چه کار می کنی؟ فکر کن بفهمی فرزندت فرزند شما نیست اون موقع چه کار می کنی؟ سوال این است که چرا افراد از جواب به این سوال ها ابا دارند؟ پینکر با همان مفهوم rational irrationality اینها را توضیح میدهد. وقتی از فردی این سوال ها را می پرسیم ، می بینیم عصبانی می شود، بعد می پرسیم چرا عصبانی می شوی؟ خوب سوال فرضی است، سوال فرضی که نباید شما را عصبانی کند. جواب قشنگی که پینکر برگرفته از کارهای تتلاک میدهد این است که اتفاقاً عقلانیت در همین جواب است و فرد باید این جا عصبانی بشود و باید به هم بریزد. حالا فرد سوال کننده میگوید من فرض کردم و مثال زدم و واقعیت را که نگفتم، چرا انقدر به هم ریختی؟ پس چرا بشر در چنین جاهایی آنقدر داغ میکند و پینکر در جواب این پدیده به قشنگی می گوید:
کسی که قادر است چنین حالات فرضی را تجسم کند، حتی اگر در گذشته به ما محبت داشته و از ما حمایت کرده است، قادر است به ما خیانت کند و ما را در مسیر بفروشد.
یعنی شما یک جا می بینید لجاجت و خشک مقدسی و آن احساسی که بابا من مثال زدم یا فرض کردم، چرا انقدر عصبانی می شوید؟ مگر دروغ نبوده؟ سوال اینست که چرا فرد به هم میریزد؟ چرا فرد تابوهای غیر عقلانی دارد؟ نویسنده می گوید اتفاقاً خیلی از این تابوها عقلانی هستند، چون همدیگر را اینگونه ارزیابی می کنند.
گفته می شود یک نفر از نزدیکان امپراتور روم گفته بوده که خواب دیدم امپراطور مرده است و امپراتور در جواب دستور می دهد که گردن او را بزنند و بعد از امپراتور میپرسند آخه برای چی؟ این که فقط خواب دیده ؟ میگوید کسی که در خواب ببیند، در عمل هم ممکن است همچین فکری داشته باشد. این هم داستانش این است که اگر شما به صورت فرضی هم ممکن باشد که روی من قیمت بگذاری و حاضر باشی من را با پول عوض کنی، مقلاً قیمت بگذاری که بین پدر و مادر کدام را انتخاب میکنی، این آدم بعداً در عمل هم میتواند آن کار را بکند. یعنی خیلی از عدم عقلانیت های بشر به اعتقاد او ارزش بقا داشته است نه به خاطر پیدا کردن حقیقت، بلکه به خاطر اتصال بین فردی.
یعنی من آنقدر غیرعقلانی هستم که حتی فرض این سوالات هم من را عصبانی می کند. پس ببین من چقدر فلانی یا تو را دوست دارم. پس من تحت هر شرایطی به تو خیانت نخواهم کرد و از پشت به تو خنجر نخواهم زد. در واقع اساس صحبت او این است که ما در ورای این غیرعقلانیت ها یک عقلانیت هایی داریم که شما باید به راحتی آن را تخطئه نکنید.
او میگوید وقتی شما یک فقر عقلانیت را داری، به طرف مقابل پیام میدهی که من حاضرم با آن باور تو هر چقدر هم با اندیشه و خرد منافات داشته باشد کنار بیایم و چون انقدر من به تو وفادارم و اینقدر به تو اتصال دارم که مثل این نظریه بازیها این پیام را سریع به هم میدهند که ما به همدیگر نارو نخواهیم زد و درواقع این عین عقلانیت است. او می گوید در سیستم هایی که شما راهی برای تنظیم آن بازی ندارید، مثل بازی سنگ، کاغذ ، قیچی، باید یک نوعی ذهن طرف را بخوانی و بازی را درست جلو ببرید و یکی از این راه ها این است که این پیام را بدهیم که ما دقیقاً عین همیم و به یک گروه تعلق داریم.
پس شما وقتی طرفداران فرقه ای یک ضد علم را میبینید، تصور نکنید که آنها آنقدر هم ابله هستند. طرفدار دارد این پیام را می دهد که من آنقدر با تو هستم، که حاضرم احمقانه ترین چیزها را هم به خاطر تو باور کنم و به تو نارو نزنم و این عین عقلانیت است و در یک شرایطی که شما نیاز دارید که اعتماد همه چیز به همدیگر داشته باشید این پیام ها می تواند اثربخش باشد.
منبع: کتاب
Rationality: What It Is, Why It Seems Scarce, Why It Matters
rational irrationality خردستیزی عقلانی
این هم ممکن است که اگر شما نتوانی کاری را انجام بدهی شما را در یک بازی چند نفره برتر می کند، چون فراموش نکنید که هدف عقلانیت بردن است، نه رسیدن به حقیقت. پس شما می توانی یک جایی غیر عقلانی باشی و ببری. در اینجا مثالش را با فیلم شورش بی دلیل Rebel Without a Cause در سال 1955 که ژانر Drama/Romance دارد شروع میکند. در فیلم اینها یک بازی می کنند دو نفر با هم رانندگی میکنند و از مقابل به طرف هم میآیند و در واقع بازی این است که ببینیم چه کسی زودتر می ترسد و فرمان را می چرخاند تا به ماشین مقابل برخورد نکند. رمز بردن شما در این بازی چیست؟ رفتار عقلانی شما در این موارد چیست؟ خطاهای کانمان تورسکی و آمار و احتمالات پایه برای جواب این سوال هیچ کمکی به شما نمی کند. در این رفتار عقلانیت شما در این است که به طرف مقابل ثابت کنید یا وانمود کنید که من غیرعقلانی هستم و من تا آخرش میایستم و خودم را به کشتن میدهم. در نتیجه احتمال بردن شما افزایش پیدا میکند. او دیده در سیستم های تکاملی یکجایی است که اگر معروف به این بشوی که بیکله هستی یا عقل نداری، منجر به بردت میشود.
پس ما یک قاعده کلی نداریم که انسان های عاقل همیشه می برند و در واقع در این کتاب حدود ۱۲ بار ترامپ را مسخره میکند و یکجا به ترامپ اعتبار می دهد و آن هم آن جایی است که او وانمود می کند و نشان می دهد که من آدم بی کله ای هستم، پس با من شوخی نکنید،، در نتیجه باعث میشود خیلی از افراد مقابل او جا بزنند، نویسنده تنها جایی که به ترامپ اعتبار می دهد، همان جایی است که با کره شمالی درگیر شد و به رهبر کره شمالی گفت من از تو دیوانهتر هستم، تو بمب اتم بیندازی من بزرگتر از آن را می اندازم و فقط در همین یک جا او را تایید کرده بود . داستان این است که اگر دیگران عقلانی رفتار می کنند اینکه شما به دیگران منتقل بکنی که من عقلانی رفتار نمیکنم، میتواند برای شما نوعی راهحل به رسیدن به هدف باشد و برای همین است که می گویند یک درصدی در هر جامعه آنتی سوشیال و ضد اجتماعی وجود دارد و این یکی از بحث های جالبی است که این متخصصین عقلانیت می کنند.
در عقلانیت کلاسیک باور بر این است که هر نوع خرد ستیزی محکوم به فنا است و هر نوع رفتار ضد اجتماعی با شکست مواجه می شود، ولی پینکر میگوید در یک محدوده ای این گونه نیست و آن رفتار غیرعقلانی به نفعت تمام می شود، به شرط اینکه بقیه از ترس شما شروع به عقلانی رفتن بکنند.
مثلاً بعضی اوقات در اطراف شما یک نفر هست که آدم بدبینی است و هر کاری بکنید او بدبین است و معتقد است، شما به او کلک میزنید و عقلانیت شما می گوید من تمام من سعیم را کردم، که اعتماد او را جلب کنم و سعی کنم به او نارو نزنم، ولی هرچقدر این کارها را می کنم او بدبین تر می شود. سپس می گوید rational irrationality یک جاهایی جواب می دهد. او وقتی این گونه به شما منعکس می کند که من بدبینم، در واقع دارد به شما نوعی پیام میدهد که من غیرعقلانی هستم، پس شما مجبوری عقلانی بشوی و تنها راه شما برای اینکه بتوانی او را از این داستان خارج کنی این است که به او پس بفهمانی: ببین ممکن است که من حتی از تو غیر عقلانی تر بشوم، تا او بازی را ببازد.
منبع : کتاب
Rationality: What It Is, Why It Seems Scarce, Why It Matters
عقلانیت : چیست، چرا کمیاب به نظر می رسد، چرا اهمیت دارد
Book by Steven Pinker
Originally published: September 28, 2021
تاثیر صرفا کم کردن دگماتیسم
در مطالعات هم مشاهده شده که اگر دگماتیسم را در جامعه کم بکنیم، به آزاد اندیشی منجر نمی شود، زیرا فرد یک فکر دگم را رها میکند و یک فکر دگم دیگر را برای خود انتخاب میکند و در فکر دگم دومش نمیتواند آزاداندیش باشد و سخت به آن معتقد می شود. اینکه دگماتیسم مردم را خراب کنیم و یا مثلاً به فرد بگوییم همه چیز را دور بریز، هر چیز می تواند دروغ و یا اشتباه از آب در بیاید، پس به هیچ چیز ایمان نداشته باش، چون همین علم هم می تواند فردا یک جور دیگر در بیاید، مثل اینکه مگه ندیدی فلان مسئله یا موضوع علمی بعدا رد شد. پس به هیچ چیز دل نبند و پایبند نباش. اما چنین فردی با گفتن این سخنان آزاداندیش نشده است. درست است که یک فرد آزاد اندیش باید دگماتیک نباشد، ولی تلاش گری علمی او باید بالا باشد و به شدت بخواند و به دنبال افزایش علمش بروید و مطالعه کند و این جستجوگری علمی برایش اهمیت داشته باشد. پس این که بزنید اعتقاد طرف مقابل را از بین ببرید و خیال کنید و تصور کنید دگماتیسم از بین میرود، اینگونه نیست و این فایده ای ندارد، زمانی دگماتیسم در فرد از بین می رود که در روز چند ساعت مطالعه کند و اهل فعال کردن مغزش باشد.
منبع : The Bias That Divides Us: The Science and Politics of Myside Thinking
نوشته کیث استانویچ
مهدی گودرزی
یادگیری و مطالعه بخش اول
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
مدیریت خشم و کنترل عصبانیت
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
تحلیلی مختصر بر کتاب سلطنت ترس
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
سهم باور و وراثت در انتقال اختلالات روانی
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
مبانی نظری مدارا
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
روان و ویروس سرماخوردگی
@ravanshenasinegaresh
مهدی گودرزی
ارتباط خلاقیت و صداقت
@ravanshenasinegaresh