اصول روانشناسی زندگی , ,
🖊 درس زندگی از استاد دکتر علی صاحبی
🔰درس اول " زندگی چگونه عمل می کند؟"
زندگی اصولی دارد که اگر آن ها را بدانید زندگی بهتر می شود. اجازه دهید درسمان را با این عبارت شروع کنیم: به نظر شما این عبارت درست است یا نادرست:
" شما مسئول تمامی تجارب زندگی خود هستید."
آیا این جمله به نظر شما درست است یا نادرست؟
اغلب اشخاص سریع می گویند که این جمله غلط است استدلال شان هم این است که آنان مسبب اتفاق های زندگی شان نیستند. دقیقا ً درست است. در زندگی شما مسائل گوناگونی اتفاق می افتد که شما در ایجاد آن نقشی ندارید. هرچند این نظر کاملا ً صحیح است. اما شما مسئول تمامی تجارب زندگی خود هستید.
ذر اینجا نکته ی ظریفی به کار رفته است. توجه کنید، جمله می گوید " تجارب زندگی" و نه " اتفاق های زندگی". شما مسئول هر آنچه برایتان اتفاق می افتد، نیستید.( اگر چه اغلب می توانید در آن مؤثر باشید.) خیلی چیزها ( اعم از خوب و بد) برایتان اتفاق می افتد که شما روی آن کنترلی ندارید: مثل توفان، سیل یا افت و خیز بازار سهام.
این وقایع در زندگی شما زخ می دهند. اما این که وقتی این رویداد ها اتفاق افتاد،چگونه به آن واکنش نشان می دهید،تجارب زندگی شما میشود.بنابراین شما همواره بر چگونه تجربه کردن زندگی کنترل دارید. اجازه دهید چگونگی عملکرد این فرایند را باهم مرور کنیم.
زندگی دارای دو مرحله است:
مرحله ی اول: " کنش های زندگی " است. کنش های زندگی به طور ساده به معتای اموری است که در زندگی اتفاق می افتند. برای سهولت، آن را با حرف "x " نشان می دهیم.رویداد " x " اتفاق می افتد که می تواند هر چیزی باشد، ممکن است ازدواج کنید، طلاق بگیرید، عصبانی شوید، ترفیع بگیرید، یا برنده ی بلیط بخت آزمایی شوید. زندگی فقط یک عمل کننده است، تنها "چیزی" رخ می دهد، بعد از آن نوبت شماست.
مرحله ی دوم: "عبارت از واکنشی است که شما از خود نشان می دهید."شما به هر آنچه اتفاق می افتد واکنش نشان می دهید. این واکنش یا پاسخ را با حرف "Y " نشان می دهیم. "Y " هم می تواند یک واکنش هیجانی، مثل احساس شادی، خشم، ناراحتی، یا ناکامی باشد.وهم می تواند یک واکنش رفتاری باشد؛ شما کاری را انجام می دهید یا به طریقه ی خاصی عمل می کنید؛ مثل خندیدن، گریه کردن، بالا و پایین پریدن یا مشت کوبیدن به دیوار.
اگر از دور نگاه کنید چنین به نظر می رسد که واقعه ی“x” واکنش " Y " شما را باعث شده است. بنابراین اگر رئیس شما از گزارش شما ایراد می گیرد ، ممکن است که عصبانی شوید و آن را در سطل آشغال بیندازید. و کمی بعد وقتی که واقعه را برای کسی تعریف می کنید ممکن است بگویید که رئیس ام دیوانه ام کرده است.
١ـ زندگی عمل می کند
٢ـ تو عکس العمل نشان میدهی
X
Y
رئیس ایراد می گیرد
شما عصبانی و خشمگین می شوید
بنابراین این گونه به نظر می رسد که زندگی " کنش " می کند و شما " واکنش " می کنید. این چیزی است که در ظاهر به نظر می رسد؛ اما در واقعیت زندگی به سه عامل کار می کند.
عامل اول: زندگی کنش می کند. ( رئیس ایراد می گیرد)
عامل دوم: شما در مورد آنچه رخ داده است ( آن چه رئیستان گفته است ) شروع به فکر کردن می کنید: " او همیشه من را سرزنش می کند" خیلی ناخوشایند است؛ وحشتناک است، نمی توانم تحمل کنم.
عامل سوم: با عصبانیت واکنش نشان می دهید و گزارش را پاره می کنید.
١ـ زندگی کنش می کند
٢ـ شما آن را برای خود معنا می کنید
3ـ شما واکنش نشان می دهید
رئیس انتقاد می کند
او همیشه به دنبال ایراد گیری از من است
شما عصبانی می شوید
اکنون با آنچه به خود می گویید واکنش خاص خود را خلق کرده اید. شما گزینه های دیگری هم دارید، می توانید فکر کنید که "بسیار خوب، می توانم همین الان، قبل از جلسه ی کارکنان متن را تصحیح کنم." می توانید احساس راحتی و آسودگی کنید و مشغول انجام اصلاحات شوید. آن گاه به شکل زیر واکنش نشان می دهید.
1ـ زندگی کنش می کند
2ـ شما فکر می کنید و آن را برای خود معنا می کنید
3ـ واکنش نشان می دهید.
رئیس انتقاد می کند
بسیار خوب، همین الان درستش می کنم
احساس آسودگی می کنید
بین کنش زندگی و واکنش شما، گام واسطه ای وجود دارد که فقط شما می توانید آن را انجام دهید و همواره این شمایید که آن را انتخاب می کنید. یعنی ابتدا در هر واقعه و رویداد شما متوجه می شوید که چیزی در زندگی تان رخ داده است.آن گاه در مورد آن فکر می کنید و آن را برای خود معنا می کنید. در این معنا بخشی به وقایع به خود می گویید: " این برای من چه معنایی دارد؟
بسته به آن چه معنایی به واقعه بدهید، واکنش خود را نسبت به آن شکل می دهید و می سازید. بنابراین، این معنا بخشی است که می تواند در تجربه ی زندگی مشکلات فراوانی برایتان ایجاد کند یا چشم انداز های مثبت تری را در برابر دیدگان تان بگشاید. /channel/Ravanbinesh
پادشاهی آسمان در زمین گسترده شده است. و مردان و زنان آن را نمی بینند. و دقیقاً به این خاطرآن را نمیبینند که در رؤیای فردیت گم شده اند.
ما معتقدیم مردم هستیم؛ افرادی متولد شده در یک دنیای بی تفاوت و گاهی بی رحم که در آن ماباید معنا، منظور و شادمانی را بیابیم. و این باور جای خود را دارد، و باید به یک میلیون سال گذشته یا چیزی در همین حدود از تاریخ بشر نگاه کنی تا ببینی که: آن شاید یک رؤیا باشد اما رؤیایی بسیار متقاعد کننده است!
و گم گشته در رؤیا، ما اغلب آرزو داریم بتوانیم از آن فرار کنیم. و بسیاری از ما به معنویت - شرقی و غربی - روی می آوریم که به ما وعدهٔ چیزی بسیار بیشتر از این را می دهد، چیزی برتر، بعدی با معناتر از هستی، چیزی خدا گونه و خالص و شگفت انگیز، چیزی آرام و رها از رنج درهرحال، چیزی بهتر از این شلوغی زمینی۔ شاید در مورد افرادی شنیده ایم که به روشن ضمیری رسیده اند یا خدا را یافته اند یا از دست دادن کامل خود» را تجربه کرده اند، و ممکن است این افراد را به معلم و مرشد خود بدل کنیم. ما آنچه را آنها دارند میخواهیم، ما مایلیم آنچه را آنها تجربه کرده اند، تجربه کنیم. آنها بسیار خوشحال و آرام و رها از رنج های بشری به نظر میرسند! ما حتی ممکن است زندگی مان را فدای پیروی از آنها، پرستش آنها و گوش دادن به صحبت های آنها و خواندن کتاب های آنها به طور بیست و چهار ساعته نماییم.
حتی ممکن است خانه هایمان را بفروشیم، خانواده مان را ترک کنیم و برای مراقیه کردن به کوهی در هند برویم. ممکن است نام خود را تغییر دهیم، لباسهای معنوی بپوشیم، غذای معنوی بخوریم. بدن را ترک کنیم، آرزوها را انکار کنیم، تا حدی روزه بگیریم که فقط پوست و استخوان شویم. وལྟهمهٔ این ها، البته جای خود را دارد.
همه اش خوب و شگفت انگیز است. اما به پایان گرفتن جستجو کمکی نمی کند. چون مادامی که چیزی را انجام می دهید تا به جایی برسید، در جستجو گرفتار هستید. مادامی که دارید مراقبه می کنید تا به یک حالت آرامش برسید، در جستجو گرفتار هستید. مادامی که سعی می کنید ببینید که همه چیز یکی» است، همه چیز به هم پیوسته است و همه چیز تجلی خدا است، در جستجو گرفتار هستید. مادامی که می خواهید از شر امن» و «نفس» خلاص شوید، در جستجو گرفتار هستید. مادامی که سعی می کنید حضور بیشتری» داشته باشید، در جستجو گرفتار هستید. مادامی که میخواهید چیزی جز آنچه هستید، باشید، یا حتی اگر سعی کنید آنچه هستید، باشید» یا آنچه هستید، بشوید» در جستجو گرفتار هستید. حتی اگر سعی کنید به جستجو پایان دهید، یا نه، در جستجو گرفتار هستید.
#جف_فوستر
📕 #کتاب_زندگی_بدون_مرکز
/channel/Ravanbinesh
"مردآزاری در خانواده توسط همسران مادرگونه"
🌐آمار خشونت در زمان پیری و ناتوانی افراد بسیار بالا است اما به این دلیل که این افراد توانایی شکایت ندارند، معمولا این موارد ثبت نشده و کسی هم از آن آگاه نمیشود.
🌐دکتر حامد برآبادی، درباره مردآزاری در کشور گفت: این نوع همسرآزاری در کشور وجود دارد و تنها مربوط به خشونت جسمی نمیشود بلکه خشونت کلامی، جنسی و روحی و روانی را نیز در بر میگیرد.
🌐اجبار مرد به برقراری رابطه جنسی نیز در تعریف خشونت جای میگیرد و خشونت جنسی نسبت به مردان هم در خانواده و هم در سطح کلانتر در جامعه انجام میشود.
🌐عنوان « تجاوز به مرد» را نیز در ادبیات روانشناسی بهکار میبریم، اما به دلیل نگاه مردسالارانه نسبت به این موضوع جامعه خشونت جنسی نسبت به مردان را نمیپذیرد.
🌐معمولا خشونت خانوادگی در میان مردانی که در سنین کم وپیش از بلوغ ازدواج میکنند، همچنین زمانیکه زن به لحاظ سنی از مرد بزرگتر است به نحوی که عنوان «همسران مادرگونه» را به آنها میدهیم نیز میزان خشونت نسبت به مرد افزایش یافته و زن با ایفای نقش مادری به جای همسری، مرد را تحت سلطه درمیآورد.
🌐خشونت زن نسبت به مرد یا ریشه در صفات خانم از جمله پرخاشگری و اضطراب دارد و یا اینکه میتواند ریشه در تمایل وی برای گرفتن انتقام از شوهر باشد به دلیل بلاهایی که به صورت واقعی یا ادراکی (ادراک وی از وضعیت و شرایط) توسط شوهر بر سرش آمده است.
🌐گاهی نیز دلیل این خشونتورزی مکانیزم دفاعی « خشونت جانشینی» است، به این معنا که زن مورد ظلم برادر یا پدر قرار گرفته و کینه به دل دارد و چون توانایی انتقام گرفتن از آنها را ندارد، به عنوان جایگزین نسبت به همسر خود خشونت میورزد.
منبع:سايك نيوز
/channel/Ravanbinesh
نوبل پزشکی سال ۲۰۱۷ به محققان علم خواب و کاشفان عملکرد ساعت بدن رسید
سه دانشمندی که دریافتند بدن چگونه زمان را تشخیص می دهد، برنده نوبل پزشکی و فیزیولوژی سال ۲۰۱۷ شدند.
کمیته نوبل این جایزه را به دلیل "تاثیر عظیم این یافته بر سلامت و تندرستی" مشترکا به سه دانشمند آمریکایی جفری هال، مایکل راسبش و مایکل یانگ اهدا کرد.
ساعت بدن یا ریتم زیستی، چرخه ۲۴ ساعتهای است که هماهنگ با چرخش کره زمین به دور خود و گذر روز به شب و بر عکس، فعالیت اعضا و اندامهای بدن و رفتار ما را تنظیم میکند، از جمله تنظیم دمای بدن، ترشح هورمونها و سوخت و ساز.
همین ساعت است که باعث میشود شبها بخوابیم و صبح با روشن شدن هوا از خواب برخیزیم.
اختلال در ساعت زیستی تاثیر عمیقی بر سلامت میگذارد؛ مثل کار در شیفتهای متغیر یا پرواززدگی در پروازهای طولانی که اختلاف ساعت مقصد و مبدا زیاد است و باعث به هم خوردن تطابق ساعت بدن با ریتم بیست و چهار ساعته شبانهروز میشود.
این اختلال در کوتاه مدت بر حافظه، تمرکز و دیگر تواناهایی شناختی تاثیر میگذارد، اما در زمان طولانی باعث بالا رفتن احتمال ابتلا به دیابت نوع دو، سرطان، بیماری های قلبی و بیماریهای دیگر میشود. @ravanbinesh
💠 #گزارشی_الهام_بخش
✳️ ”افکار منفی طبیعی هستند. همهٔ انسانها افکار منفی دارند- معلمین مذهبی، اساتید ذن و حتی نویسندگانِ پرفروشترین کتاب های خودآموز“
❇️ ”تفکر مثبت، افکار منفی را از بین نمی برد؛ همانطور که یادگیری زبان اسپانیایی باعث فراموشی زبان انگلیسی نمی شود.“
✳️ ”اساساً مسأله و معیار ما این نباید باشد که آیا افکار ما درست یا غلط، مثبت یا منفی هستند، بلکه سئوال کلیدی و مهم این است: آیا افکار من برایم مفیدند؟؟“
👤 نقل از: #دکتر_راس_هریس
📝 مترجم: #سحر_محمدی
#شادکامی #اکت
@ravanbinesh
آغاز و
پایان تمام گمگشتگیها
دیدنِ خود،
«همانگونه که هست»، است.
کریشنامورتی @ravanbinesh
✍️ روزی درختها تصمیم میگیرند برای خود #رهبری انتخاب کنند . پیش درخت زیتون میروند و به او میگویند : "فرماندهی ما باش ." درخت زیتون میگوید : "میخواهید وادارم کنید از طبیعت خودم که تولید روغن و مورد احترام مردم است دست بردارم و مدام دوره بیفتم و بر شما #ریاست کنم ؟!"
درختها با شنیدن این جواب به سراغ درخت انجیر میروند و به او میگویند : "بیا و #رییس ما باش ." انجیر میگوید : "میخواهید وادارم کنید که از شیرینی و میوهی خوب خودم دست بکشم و آوارهی راه و بیراهه بشوم و از صبح تا شب به کار #سیاست بپردازم ؟!"
بعد از این گفتگو درختها سراغ تاک میروند و به او میگویند : "بیا و حاکم ما باش ." تاک می گوید : "میخواهید از تولید انگور که عصارهاش مردم را تسکین میدهد دست بردارم و #رهبر شما بشوم و فقط حرف بزنم ؟!"
بالاخره درختها به سراغ بوتهی خار میروند و از او میخواهند که حکمران آنها باشد . خار بیتامل در جوابشان میگوید که اگر صمیمانه میخواهید که من رهبر شما باشم بیایید و زیر سایه ام پناه بگیرید ، وگرنه بگذار آتش از خارهایم بیرون بزند و همهتان را بسوزاند و خاکستر کند !
بوتهی خار فرمانروایی بر درختهای دیگر را میپذیرد ، چون "کاری از این بهتر از دستش بر نمیآید !"
👤 #اینیاتسیو_سیلونه
📕 #مکتب_دیکتاتورها
@ravanbinesh
#حکایت
به شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمی اش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی را پیشه کرده است. شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید. بدون اینکه استراحتی کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.
مقابلش ایستاد؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟ !!
شاگرد لبخند تلخی زد و شانه هایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقت درسهای شما را نداشتم استاد! حق من خیلی بدتر از اینهاست! شما این همه راه آمده اید تا به من چه بگویید؟
شیوانا تبسمی کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو میدانم. آمده ام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
شاگردِ مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان شیوانا دوخت و پرسید: یعنی این همه راه را به خاطر من آمده اید؟ !!
شیوانا با اطمینان گفت: البته! لیاقت تو خیلی بیشتر از اینهاست .
درس امروز این است:
هرگز با خودت قهر مکن.
هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنی.
و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنی.
به محض اینکه خودت با خودت قهر کنی دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسم خود بی اعتنا میشوی و هر نوع بیحرمتی به جسم و روح خودت را میپذیری.
همیشه با خودت آشتی باش و همیشه برای جبران خطاها به خودت فرصت بده.
تکرار میکنم: خودت آخرین نفری باش که در این دنیا با خودت قهر میکنی ...
درس امروز من همین است.
شیوانا پیشانی شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتی کند به سمت دهکدهاش بازگشت. چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمیاش وارد مدرسه شده و سراغش را میگیرد. شیوانا به استقبالش رفت و او را دید که سالم و سرحال در لباسی تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.
شیوانا تبسمی کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت: اکنون که با خودت آشتی کرده ای یاد بگیر که از خودت طرفداری کنی.
به هیچکس اجازه نده تو را با یادآوری گذشته ات وادار به سرافکندگی کند.
همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن.
هرگز مگذار دیگران وادارت سازند، دفاع از خودت را فراموش کنی و به تو توهین کنند.
خودت اولین نفری باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع میکنی.
درس امروزت همین است!
✨🌾🌿✨🌴☘✨🍃🎄✨
👇 با ما همراه باشید 👇
@rAvanbinesh
راز رهایی آدمیان، به خوبی عمل کردن ست بدون آنکه به نتیجه حاصل بچسبی.
کتاب بهاگواد گیتا
The secret of human freedom is to act well, without attachment to the result.
Bhagavad Gita @ravanbinesh
ویرانگرهای رابطه زمانی ست که سوال را با سوال جواب میدهیم و یا ازجملاتی استفاده میکنیم که در دیگری احساس بد بوجود میآورد
ویرانگر های رابطه اتان رابشناسید
.
نام فیلم: به خاطر پونه🌹
🆔 @ravanbinesh
#سايكو_ويدئو
#انيميشن_تراپي
🎥 خویشتن دوستی (self love) |
⭕️ چرا بدون خویشتن دوستی ابراز محبت به ديگران كسل كننده است و محبوب ما را سرد و دلزده ميكند؟
@ravanbinesh
"تورم نقاب"
نقاب یا پرسونا از آن واژه هایی است که یونگ آن را فرمولبندی کرد و همچون واژه های درون گرایی و برون گرایی او ، خیلی زود بر سر زبانها افتاد و راه خود را به ادبیات عامه مردم باز کرد.
نقاب به فرد کمک می کند تا نقشی را که الزاما نقش واقعی او نیست، ایفا کند. نقاب یا پرسونا، یک ماسک یا چهره ظاهری است که فرد در ملا عام نمایان می کند، با این هدف که تاثیر مثبتی از خود برجای گذارد و مورد پذیرش جامعه قرار گیرد.نقاب برای بقا ضروری بوده و موجب می گردد تا ما بتوانیم با دیگران، حتی آنانی که مورد علاقه ما نیستند، سازگارانه کنار بیاییم. نقاب می تواند باعث نفع شخصی و موفقیت گردد و اساس زندگی شخصی و گروهی محسوب می شود.
فرد ممکن است بیش از یک ماسک بر چهره داشته باشد. او ممکن است در خانه از ماسک متفاوتی از آنچه در محل کار بر چهره می زند استفاده کند. این فرد ممکن است ماسک سومی نیز داشته باشد که هنگام تفریح با دوستان بر چهره زند. ولی تمام ماسک های او به صورت یک مجموعه، نقاب او را تشکیل می دهند.
نقش نقاب در شخصیت می تواند هم مضر باشد و هم مفید. مشکل زمانی ایجاد می شود که فردی بیش از حد درگیر و مشغول ایفای نقشی شود، و جنبه های دیگر شخصیت خود را کنار زند. چنین فرد " نقاب زده ای" با طبیعت خود بیگانه می شود و بخاطر تعارض بین نقاب بیش از حد رشد یافته و جنبه های رشد نیافته شخصیت خود، همواره تنش و درگیری خواهد داشت. همانند سازی بیش از حد با تقاب، " تورم" نامیده می شود.
یونگ این امکان را پیدا کرد که اثرات " تورم" ایجاد شده در نقاب را مورد مطالعه قرار دهد. زیرا تعداد زیادی از بیماران او قربانی این وضعیت شده بودند. این بیماران ، که اغلب موفقیت های درخشانی نیز به دست آورده بودند، ناگهان متوجه می شدند که زندگی آنها خالی و بی معنا است. در طی تحلیل آنها متوجه می شدند که خود را برای سالها فریب داده بودند، در مورد احساسات و علایق خود با دورویی برخورد کرده و تظاهر کرده بودند به چیزهایی علاقمندند که هرگز به آن علاقه ای نداشتند.
هدف یونگ این بود که تورم نقاب بطور محسوس کاهش یابد تا جنبه های دیگر طبیعت انسانی مجال عرض اندام پیدا کنند. بدیهی است که این تکلیف برای کسی که سالها با نقاب خود همانند سازی کرده، کاری بس دشوار است. @ravanbinesh
نزدیکای پاییز
#سینا_شعبانخانی
@ravanbinesh
وقتی فردی شما را آزار می دهد، شما را کوچک می کند و اجازه نمی دهد شما در بهترین حالتی که می توانید باشید و دائما حال شما را می گیرد، دیگر جایی برای احساساتی بودن نمی ماند.
احساسات درخور عشق و مهربانی است، درخور کسانی ست که اهرم های مثبتی در زندگی شما هستند.
احساسات خود را برای کسانی نگه دارید که نسبت به شما با مهربانی و احترام و منزلت رفتار می کنند.
احساساتتان را خرج کسانی که سعی در تخریب شما دارند و نمی خواهند به شما اجازه رشد دهند، نکنید!
#لیلیان_گلاس
#آدمهای_سمی
@ravanbinesh
📗قصه شبانه:
لاک پشت🐢پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی......
میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید.
دشوار و کُند. دورها همیشه دور بودند. سنگپشت، تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را اجباری بر دوشش میکشید. پرندهای 🕊در آسمان، سبک پر زد و سنگ پشت رو به آسمان کرد و گفت:
"این عدل نیست. کاش پشتم را این همه سنگین نمیکردی. من هیچگاه نمیرسم..."
و در لاک سنگی خود به نیت ناامیدی خزید. فرشتهای سنگپشت را از روی زمین بلند کرد، زمین را نشانش داد. به او گفت:
"نگاه کن. ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد. چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی، و هر بار که میروی رسیدهای. و باور کن آن چه بر دوش توست تنها لاکی سنگی نیست. تو قسمتى از هستی را بر دوش میکشی..."
فرشتهسنگ پشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارَش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور.
سنگ پشت به راه افتاد و زمزمه کرد:
"رفتن، حتی اگر اندکی..."
/channel/Ravanbinesh
"ذهنِ قصه گوىِ ما"
يكى از بازيها و سرگرميهاى ذهن داستان سرايى است. در واقع قصدِ ذهنِ ما با ساختن داستانها، تحليل وقايع است. و با قصه هايى كه ميسازد قصد دارد از وقايعى كه اتفاق ميفتد سر در بياورد و موقعيتهاى مبهم را درك كند.
مثلا
دوستم جواب تلفنم رو نداد حتما بخاطر اتفاقى كه دفعه قبل افتاد خيلى عصبانيه.
يا من هيچ دوست نزديكى ندارم حتما در نظر همه ، آدم جذاب و دوست داشتنى نيستم
و...
ما اغلب دست به ذهن خوانى اطرافيانمان ميزنيم و يا اينكه آنها چه فكر و احساسى نسبت به ما دارند. ذهن ما مثل يك ماشين داستان سازى عمل ميكند و اين كار را بى وقفه ادامه ميدهد. اين افكار داستان گو كه به دنبال تحليل مسايل و اتفاقات زندگيست ارزش بقايى براى ما دارند زيرا به نگاه و رفتار ما در زندگى جهت حركت را نشان ميدهند اما اكثر اوقات اين داستانها در قياس با دنياى واقعيت توهم و خيالى بيش نيست. اما ما به گونه اى آنها را باور ميكنيم كه واقعيت مطلق هستند.
و مشكل از اين همين جا آغاز ميشود.
مثلا دوستانتان در يك ميهمانى دير مى آيند و ذهنتان اينگونه تحليل ميكند، چون براى من اهميت و ارزشى قايل نيستند دير آمدند پس عكس العمل شما در ميهمانى بر اساس همين قضاوت ميباشد... شما با بى توجهى و سردى با آنها برخورد ميكنيد و كارى به كار آنها نداريد.
اما اگر اين داستان غلط باشد چي؟؟
دقت داشته باشيم ذهن ما به سختى بين واقعيت و تخيل تفاوتى قايل ميشود، پس بر اساس آنچه فكر و تخيل ميكنيم رفتار ميكنيم و عكس العمل نشان ميدهيم.
چند بار اتفاق افتاده كه ذهنتان داستانى را ساخت و شما بر اساس آن عمل كرديد اما بعدا متوجه اشتباه بودن آن برداشت شديد؟؟
ادامه دارد...
/channel/Ravanbinesh
🔹رویارویی با مرگ موجب می شود همه چیز چنان گرانبها، مقدس و زیبا به نظر بیاید که میل به دوست داشتن، در آغوش گرفتن و غرقه شدن را بیش از هر زمان دیگری احساس کنم. رودخانه ی پیش رویم هرگز تا این اندازه زیبا نبوده...
🔹 مرگ و امکان فرا رسیدنش در هر لحظه، عشق یعنی عشقی پر اشتیاق را ممکن تر می کند. اگر نامیرا بودیم، بعید بود بتوانیم مشتاقانه عشق بورزیم و شور و سرمستی را تجربه کنیم.
"از نامه ها ی آبراهام مزلو، نوشته شده در دوره ی نقاهت یک حمله ی قلبی"
/channel/Ravanbinesh
🌼حمله یکی از راهکارهای مقابله ای ناکارآمد است. برخی افراد در برخورد با انتقاد ممکن است طرف مقابل را با انتقادهای بیش تری مورد حمله قرار دهند.
🌼گروهی ممکن است شیوه اجتناب را در پیش بگیرند یعنی با نادیده گرفتن انتقاد یا صحبت نکردن در مورد مشکل، ترک موقعیت یا اتاق از رابطه فرار کنند.
🌼وابستگی یکی دیگر از راهکارهایی است که برخی به هنگام مقابله با تنش های بین فردی به کار می گیرند. راهکار مقابله ای این افراد به این گونه است که به نزدیکان خود وابسته میشوند و زندگی بدون آن ها را غیر ممکن می دانند.
🌼در راهکار مقابله ای سرزنش گری، فرد، دیگری را مقصر می داند و حاضر به پذیرش مسئولیت شخصی خود نمی باشد.
@ravanbinesh
خوشبختانه، روانشناسان چندین روش برای رها شدن از دام الگوهای اضطراب پیدا كردهاند. هستۀ اصلی بیشتر این روشها، مواجهه و جلوگیری از پاسخ است –به این معنی كه با ترسهایمان روبرو میشویم، خودمان را در موقعیت اضطرابزا قرار میدهیم، و در آن موقعیت باقی میمانیم تا وقتی كه اضطراب خودبهخود فروكش كند.
این اصل –نزدیك شدن به چیزی که از آن میترسیم و ماندن با آن تا زمانی كه بالأخره اضطراب فروكش كند– تقریباً برای همۀ مشكلات اضطرابی مفید است. این رفتار، نقطۀ مقابل یادگیری فرار-اجتناب، و راهی به سوی رهایی روانی است. توجهآگاهی در واقع شکل کهن همین روش است و برای همین در مقابله با اضطراب تا این حد مفید است. بودا این فرآیند را حدود 2500 سال پیش اینگونه توصیف كرده است:
/channel/Ravanbinesh
«چرا من همیشه هنگام ترس و وحشت متوقف میشوم؟ چه میشود اگر در هر وضعیتی که بیم و وحشت به سراغم میآید، با حفظ همان وضعیت، آنها را رام خود سازم؟ روزی در حالی كه راه میرفتم، بیم و وحشت به سراغم آمد؛ نه ایستادم، نه نشستم و نه خوابیدم، تا جایی كه آن ترس و وحشت را رام كردم.»
توجهآگاهی، راه حلی برای مشکلات روزمره
#اضطراب #مایندفولنس
📣🏌️♀️🏌️♀️کارگاه مایند فولنس و مدیتیشن , تغذیه درست ذهن به شما کمک میکند تا در زندگی روزمره و در بلندمدت موفق شوید. /channel/Ravanbinesh حسن زاده روان تحلیل گر طرحواره درمانگر عضو انجمن طرحواره درمانی iSSt سنپترزبورگ
شما دائماً در حال از دست دادن و گم کردن زندگی هستید. علتش آن است که ذهنتان را عامل و وسیلهٔ ارتباط با هستی قرار
داده اید، حال آنکه ذهن عاملی است که شما را از هستی جدا می کند. به جای آنکه شما را در مسیر درست قرار دهد، از آن منحرفتان میکند. تفکر نوعی حصار است. مانند دیوار چین است. شما در میان افکارتان کورمال کورمال حرکت می کنید و از درک و لمس حقیقت عاجز میمانید. حال آنکه حقیقت از شما دور نیست. خدا در کنار شماست، شاید فاصله اش با شما تنها به اندازهٔ یک نیایش باشد، اما وقتی که به تفکر، تخیل، تجزیه و تحلیل، تعبیر و تفسیر و فلسفه بافی میپردازید از خداوند هرچه بیشتر و بیشتر فاصله میگیرید و از حقیقت دورتر میشوید. با این کارها مه غلیظ و سنگینی به وجود می آورید که امکان بینایی را از شما میگیرد. این بحث یکی از پایه های اساسی تانتراست.تانترا معتقد است، ذهنی که دائما درگیر افکار باشد، خودش را گم میکند و حقیقت را از کف می دهد. برای ایجاد رابطه با حقیقت تقکر مناسب نیست. در واقع زبان حقیقت عدم تفکر است. در ارتباط با حقیقت کلمات بی معنا میشوند و سکوت معنا میگیرد.
سکوت، آبستن و بارور است، کلمات، مرده و بی معنایند.
انسان باید بتواند زبان سکوت را بیاموزد.
📕 #کتاب_آوای_شاهانه_جلد2
@ravanbinesh
✍️ ﺩﺭﺑﺎﺭهی ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ. ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ. ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺭﻭﺩ. ﺁﺗﺶﺑﺲ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ. ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﺭهی ﭘﺴﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻣﯽﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﺶ ﻣﯽﮔﺬﺭﺩ. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﯾﮑﯽﺷﺎﻥ ﺑﻪ
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﻧﺮﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: «ﺣﺎﻻ ﭼﯿﺰﯾﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻧﮑﻦ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ.» ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻟُﺐّ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺁﻥﻫﺎ ﺗﻤﮑﯿﻦ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﺭابطهی ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﭘﯿﺶ نمیﺭﻭﺩ، ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ همهی ﻣﺎ ﺩﻟﺮﺑﺎﺋﯿﻢ.
ﯾﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﯿﻠﻢﻫﺎﯼ #ﻭﻭﺩﯼ_ﺁﻟﻦ ﻣﯽﺍﻓﺘﻢ – ﺍﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﺍﻣﻮﺭ، ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ- ﺯﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: « ﻣﺎ شبیه ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻭنﻮﻗﺘﺎ ﺗﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺬﺍﺏ ﺑﻮﺩی!» ﻭ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ: «ﻣﯽﺩﻭﻧﯽ، ﺍﻭﻥﻭﻗﺖ ﻓﻘﻂ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﻮﺭ ﺟﻔﺖ ﺷﺪﻧﻮ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩﻡ، همهی ﺍﻧﺮﮊﯼﻣﻮ ﺑﮑﺎﺭ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻢ. ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻡ، ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻣﯽﺷﺪﻡ!» ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺁﺷﻨﺎیی ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺎﻫﻮﺵﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﺍﻧﺮﮊﯼ. ﺍﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﻧﻮﺑﺖ ﺧﺰﯾﺪﻥ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖﻫﺎﺳﺖ. «ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺰﺭﮒ، ﺟﻮﺭﺍﺑﺎﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﭘﺨﺶ ﻭ ﭘﻼ ﮐﺮﺩﯼ، ﺩﯾﻮﺍنهی ﺍﺣﻤﻖ! ﺳﯿﻔﻮﻧﻮ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﻨﺪﻩﻫﺎﺕ ﺗﻮﯼ ﺗﻮﺍﻟﺘﻪ!» ﯾﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﺍبطهی ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﯽﺭﻭﺩ، ﻫﯿﭻﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﯽﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ. ﻫﺪﻑ ﻫﻢ ﭘﯿﺶﺭﻓﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻧﯿﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﻫﻢ.
#چارلز_بوکفسکی
@ravanbinesh
💬 راه تو را می خواند . . .
✳ در یک کنفرانس با حضور 600 نفر پرسیدم چه کسی احساس بد را دوست دارد و هیچ کس دستش را بالا نیاورد.👍
عجیب نیست که انسان ها احساس های ناخوشایند را دوست ندارند و از آن اجتناب می کند.
❗ این موضوع طبیعی است اما #مشکل_زا نیز هست. ‼
❇ هر چه بیشتر روی #اجتناب از احساسات ناخوشایند تاکید کنیم، ممکن است بیشتر در #سراشیبی_سقوط بیفتیم.
🍔🍟🍕خوردن چیزهای متنوع و زیاد، پرت کردن حواس خود نمود هایی از #اجتناب هستند.
‼ #اجتناب خبر بدی برای #روابط است.
البته نه در حد متوسط و اعتدال.
📚 #برشی_از_کتاب : #عمل_عاشقانه
📘#نام_اصلی: #ACT_Of_Love
@ravanbinesh
چرخه های خودتنبیهی : گناه ناهشیار
- هر بار که وارد یک رابطه میشم به محض نزدیک شدن به طرف، اون از من دور می شه.
- هر شب امتحان که میشه اشتباهات امتحانات سالهای پیشو تکرار میکنم و وقت تلف میکنم و نمره بدی میگیرم.
- به محض حضور در جمع خودم یه کاری میکنم که بقیه بهم حمله کنن و خرابکاری کنم.
- به محض نزدیک شدن به موفقیت یه اتفاقی میفته که همه چی خراب میشه.
این جملات بارها در جلسات درمانی و یا دیالوگ های بین شخصی و درونی افراد دارای گناه ناهشبار دیده می شود. یکی از اشکال بسیار مهم گناه ناهشیار خودتخریبی است. این خود تخریبی در ایجاد مانع برای موفقیت شخصی و محروم کردن خویش از زندگی آرام و لذت بخش خلاصه می شود. فرد خود را به صورت ناهشیار مجازات می کند و دائما نتیجه می گیرد که فرد خوشبخت و موفقی در زندگی نیست و یا هر بار به موفقیت نزدیک است موانع را خیلی تیز و ناهشیار می بیند و به سمت آنها خیز بر می دارد تا خود را متوقف کند.
این خود تخریبی ریشه در خشم شدید به افراد نزدیک زندگی دارد. این خشم منجر به ناکامی عشق ورزی به آنها و در نهایت خود فرد شده است. یعنی فرد خود را مستحق سختی کشیدن و رنج می داند. یعنی اگر این فرد در دومسیر، یکی زیبا و سرسبز و دیگری مسیر پر از سنگلاخ و تیغ قرار بگیرد به سمت مسیر سخت تر گرایش دارد و مسیر پر از سنگلاخ را انتخاب می کند. این مثالی ملموس از انتخاب های انتزاعی یا واقعی بسیاری از افرادی است که درگیر گناه ناهشیار هستند. انتخاب رنج کشیدن و سختی جای لطافت و آرامش. رمز درمان نشدن بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی خصوصا بیماری های روان تنی در این است .
-ماهنامه علوم روانشناختی جان و تن، شماره .7.8
-Frederickson, J. (
2013). Co-creating change: Effective dynamic therapy techniques.
@ravanbinesh
«محدودهی آسایش»
محدودهی آسایش به حالتی روانی میگویند که در آن انسان از احساس آشنایی، راحتی و تسلط برخوردار است و کمترین میزان اضطراب را تجربه میکند.
خارج شدن از محدودهی آسایش، به این معنا نیست که باید در تکاپوی داشتن نوعی استرس و اضطراب دایمی باشید، بلکه به این معناست که برای رشد، باید چیزهای جدید را امتحان کنید و افق دید خود را گسترش دهید.
دلیل اینکه ما در محدودهی آسایش خودمان راحتیم، این است که در آن خطر نمیکنیم. زمانی که تنها در محدودهی آسایش خود به سر میبریم زندگیای مانند یک موش آزمایشگاهی داریم که در قفسش بر روی چرخی دور باطل میزند و در نهایت به جایی نمیرسد.
لس براون جملهی معروفی در این مورد دارد:
«اگر خود را در موقعیتی قرار دهید که مجبور باشید از محدودهی آسایشتان خارج شوید، در واقع خود را وادار کردهاید که دایرهی آگاهیتان را گسترش دهید.»
@ravanbinesh
.
💠 یکی از خطرناکترین باورهای رایج در فرهنگ ما این است که:اگر ازدواجتان مسئله و مشکل دارد ،صاحب فرزند شدن مشکلات را حل میکند!
✳️ #آلبرت_الیس (یکی از بزرگترین روانشناسان و رواندرمانگران قرن گذشته) در اینباره در کتاب "راهنمای ازدواج موفق" مینویسد :
تنها زمانی وجود فرزند می تواند موجب افزایش نشاط فضای خانواده شود که :
🔹زن و شوهر رابطه دلچسب و نشاط آوری داشته باشند.
🔹زن و شوهر از بلوغ روانی بیش از حد متوسط زنان و مردان جامعه خود برخوردار باشند.
🔹زن شوهر علاوه بر آن که باید اشتیاق زیادی به داشتن فرزند داشته باشند، باید مشتاق آن باشند که فرزندی تربیت کنند که بتواند در نیمۀ اول قرن حاضر به عنوان فردی موفق عمل کند. و بدانند که این کار نیاز به مطالعه و شرکت فراوان در کلاس های آموزشی در زمینۀ مربوط به تربیت فرزند دارد.
#فرزند_پروری #ازدواج
@ravanbinesh
#آهنگ
#The_Sound_Of_Silence
کاری از:
Simon and Garfunkel
@ravanbinesh
معشوق عاشق را پرسيد:
آيا چيزى را به ياد مى آورى كه من به تو عطا كردم كه به سبب آن به من عشق مى ورزى؟
عاشق پاسخ گفت :
آرى، ميان ناخوشى ها و خوشى ها فرق نمى بينم. @rvanbinesh