يادداشت هاي توسعه ایران امیرحسین خالقی تماس: t.me/AmirHosseinKHQ و twitter.com/amirkhaleqi و joinclubhouse.com/@amirkhaleqi و instagram.com/amirhosseinkhqi حمایت از راهبرد: http://hamibash.com/rahbordchannel
در باب اقتصاد اتریشی
در این ویدئوی معرفی کتاب《اقتصاد اتریشی》 بنده مخلص توضیحاتی در مورد این مکتب دادهام که حدس میزنم خواهید پسندید، والله اعلم.
کتاب فقط از یک کانال در دسترس است که میتوانید به سادگی از لینک زیر تهیه فرمایید، ارزان کردهایم که مشتری شوید:
لینک خرید کتاب
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
این امامزاده حاجت نمی دهد!
«نمونه هایی که دخالت دولت در بازار باعث رشد و شکوفایی اقتصادی شده بسیار محدود است، در حالی که تجربیات زیادی وجود دارد که نشان می دهد دخالت دولت در بازار و کنترل عرضه و تقاضا، سطح قیمت ها یا تولید و عرضه محصولات موفق نبوده است. صنعت هند در دهه شصت میلادی، تلاش برزیل برای ایجاد یک بازار فناوری اطلاعات، صنعت خودروسازی در آفریقای جنوبی، صنایع موتوری اندونزی از جمله مواردی هستند که نشان می دهند کمک یا سرمایه گذاری دولت از صنایع خاص موجب پیشرفت و رشد آن صنعت نشده است.
از وزارت صنعت و تجارت ژاپن، MITI، به عنوان یک بخش دولتی که توانسته در اقتصاد، موفق عمل کند یاد می شود. عملکرد دراز مدت این وزارتخانه موفق بوده است، اما این سازمان هم هرجا به سیگنال های بازار توجه کرده توانسته موفق باشد و هرجا که تلاش کرده بدون توجه به بازار صنعت جدیدی را ایجاد کند، در عمل ناموفق بوده است، این نهاد دولتی به عنوان مثال میلیاردها دلار روی راکتورهای واکنش سریع، نسل پنجم میکروپروسسورها، چاه های نفت خودکار و ... سرمایه گذاری کرد که همه کاملا شکست خوردند. این نهاد در دهه ۷۰ میلادی در صنایع خودروسازی الکترونیک دخالت کرد. در صنعت خودروسازی تلاش کرد که خودروسازی های کوچک را از صنعت خارج کند یا شرکت سونی را از صادرات ترانزیستور منع کرد. البته ویژگی مثبت، این بود که هم زود متوجه اشتباه خود شد و هم خیلی زود در صدد بررسی و جبران اشتباه بر آمد.
از این مثال ها در کشورهای بلوک غرب بسیار فراوان است. هواپیمای فراصوتی آنگلوفرانس کنکورد و تلویزیون دیجیتال سوئد از این تلاش های ناموفق دخالت دولت ها در فرایند بازار بوده است. حقیقت تلخ این است که در اکثر موارد حاکمان و سیاستمداران تلاشی برای اتخاذ سیاست های مفید و سودمند برای کشور و جامعه نکردند و این تصمیمات در واقع حاصل از زدوبندهای پشت پرده بودند که منفعت گروه یا شرکتی خاص را بر منفعت عمومی ترجیح داده است».
این بخشی از کتاب «در دفاع از سرمایه داری» از یوهان نوربرگ از خوبای هوادار اقتصاد بازار است، در همینجا یک جمله بامزه از اقتصاددانی سوئدی نقل کرده است که «یا یک صنعت خاص سودده است که نیازی به حمایت ندارد یا سودده نیست که لیاقت حمایت را ندارد». بعید است حرفی حسابی تر از گفته این بزرگوار سوئدی بشود زد، والله اعلم.
https://bit.ly/3xYga2k
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
سه افسانه در باب تورم
1) هر افزایشی در عرضه پول خودبه خود به تورم منجر می شود: چنین نیست؛ افزایش عرضه پول باید بیشتر از افزایش تقاضا برای پول باشد تا شاهد تورم (افزایش قیمت ها در سطح کل اقتصاد) باشیم؛ منظور از تقاضای پول نیز همان تقاضا برای پول نقد یا جانشین های نزدیک آن مثل سپرده های دیداری است.
2) افزایش عرضه پول بیش از تقاضای آن باعث تورم می شود: باز هم لزوما چنین نیست، باید بین دو مفهوم سطح عمومی قیمت ها و تورم تفاوت گذاشت، سطح عمومی قیمت ها اشاره به شاخص های آماری قیمتی است که برای سبدی از کالاها و خدمات محاسبه می شود. تورم اما نه خود این شاخص بلکه نرخ تغییر آن است. اگر افزایش غیرمنتظره و ناگهانی عرضه پول را داشته باشیم سطح عمومی قیمت ها بالا می رود. اما اگر انتظار ادامه آن را نداشته باشیم تورمی در آینده نخواهیم داشت. به بیان بهتر در این موارد شاید نوعی «تورم آنی!» (افزایش قیمت ناگهانی) را شاهد باشیم ولی پس از آن دوباره «تورم» افت می کند و به همان روند قبلی بر می گردد.
3) تورم همیشه پدیده ای پولی است: حتی فریدمن هم به خوبی می دانست عوامل غیرپولی هم باعث تورم می شوند. می دانیم که وقتی پول نسبت به کالا و خدمات در اقتصاد بیشتر باشد قیمت آنها هم بالاتر می رود ولی حتی بدون تغییر حجم پول با کاهش عرضه کالا و خدمات نیز همین اتفاق می افتد. این را حتی با معادله (اتحاد) مبادله یعنی PY=MV هم می توان به سادگی نشان داد.
تورم در بالا با همان تعریف رایج یعنی (نرخ) افزایش سطح عمومی مورد استفاده قرار گرفته است ولی اتریشی جماعت خود افزایش عرضه پول را «تورم» تعریف می کند، والله اعلم.
https://bit.ly/3x9sAnF
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
《برنامهریزی》 اقتصاد را رها کنیم؟
به قول حضرت بحث این نیست که باید برنامهریزی کرد یا نه؛ اصل مطلب اینست که آیا یک مقام 《دولتی》به صورت متمرکز برای کل اقتصاد برنامهریزی کند یا کار 《برنامهریزی》 را به افراد واگذاشت و این《وظیفه》را بین افراد مختلف تقسیم کرد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
مواظب ملیتتان باشید!
این کمپین از هوشمندانهترین تبلیغاتی است که میشود سراغ گرفت؛ در کلاسهای مدیریت برند همیشه یادی از آن میکنم. در آن نکتههاست برای اهل دل! خلاصه مراقب باشید بازی نخورید، والله اعلم.
پ.ن: بستهبندی شکلات پرچم رومانی است که به ویژه پس از فروپاشی شوروی و رواج ارزشهای غربی خیلی نمیشود روی حس پرچمخواهی ملت حساب کرد، اما بازی با ملیت هرچند بازی با آتش است اگر هوشمندانه انجام شود میتواند کارساز باشد و این داستان این دستکاری موفق است!
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
مدارک ثبت نام در انجمن اقتصاددانان ایران
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
خبر خوب
این مکتوب هم منتشر شد، تلاش کردم با وجود دشواری متن اصلی چیزی مقبول طبع خواننده فرهیخته بیرون بیاید، تعیین درجه موفقیت البته با《بازار》است. از جناب فرهاد مقدم سلیمی عزیز که بدون حمایت ایشان چاپ کتاب میسر نمیشد و همچنین جناب محمود صدری مدیر محترم انتشارات دنیای اقتصاد بسیار سپاسگزارم. والله اعلم.
لینک خرید کتاب
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
چین و خاورمیانه در ۲۰۲۲
جرج فریدمن بزرگ معتقد است در ۲۰۲۲ چین جنگی را شروع نخواهد کرد؛ چین درگیر بحران اقتصادی است و سال آینده را باید به مهار آن بپردازد. کشورهایی که رشد اقتصادی مبتنی بر صادرات را تجربه کردهاند دیر یا زود با چالش تغییر مسیر حرکت خود روبه رو خواهند شد و باید آن را چاره کنند. آیا چین در این مرحله است؟ آیا میتواند از این چالش موفق بیرون بیاید؟
جنگ برای چنین کشورهایی به دلیل هزینههای شکست یا بعید است یا به دلیل منافع پیروزی خیلی محتملتر! چین هم همیشه اعتماد به نفس زیادی از خود نشان داده است ولی حدس فریدمن بر خویشتنداری آنهاست.
خاورمیانه هم دو مسئله دارد یکی پیمان ابراهیم و پیامدهای ناشناخته آن و دیگری ترکیه! خبری از ایران نیست و سرنوشت ترکیه هم به یک نفر گره خورده است: رجب طیب اردوغان!
باید نشست و دید کار به کجا میرسد، والله اعلم.
https://bit.ly/3mo6Z7z
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در باب دولت رفاه 《خوب》!
بابای پولدار خوب است رفاه مناسبی فراهم میکند ولی یحتمل وقت زیادی نمیتواند برای خانواده بگذارد.
بابای 《کارمند》 هم خوب است بیشتر با خانوادهاش وقت سپری میکند ولی رفاه زیادی نمیتواند فراهم کند.
چه اشکال دارد بابای پولدار 《کارمند》صفت داشته باشیم؟ روی کاغذ رویای خوبی است، فقط بدیاش اینست که در عمل حاصل یک بابای معتاد بیتوجه به خانواده خواهد بود. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
باشگاه صد میلیاردیها
این بزرگواران روی هم ۱.۴ تریلیون دلار یعنی 《از نظر عددی》 معادل تولید ناخالص داخلی استرالیا ثروت دارند. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
اصالت آزادیها چه می گویند؟
آقای دکتر سرزعیم، اقتصاددان فرهیخته، لطف کرده و نظرشان درباره کتاب اقتصاد اتریشی را قلمی کردهاند، تایید عزیزانی چون ایشان بر کیفیت کتاب مایه دلگرمی است.
《مکاتب اقتصادی بر حسب میزان مداخله مقبول و مطلوب دولت در اقتصاد متفاوت هستند. در یک سمت طیف کمونیستها هستند که معتقدند همه چیز باید دولتی باشد و مالکیت خصوصی نباید وجود داشته باشد و در سمت دیگر کسانی هستند که اصل را بر آزادی می گذارند و دخالت دولت را تنها در حالتهای خاص و استثنائی آنهم به شکل بسیار محدود قبول می کنند. امروزه در زمانه ای زندگی می کنیم که بطلان آن دسته اول کاملا آشکار شده اما جامعه ما کماکان ذهنیت دولت گرایی دارد. فضای رسانه ای کشور پر شده از سخنان کسانی که اقتصاد بازار، سرمایه داری، خصوصی سازی و اموری از این دست را عامل اصلی مشکلات می پندارند. به همین دلیل وجود یک مکتب اقتصادی که از اساس با دخالت دولت مشکل داشته باشد، امر غریبی به نظر میرسد. اما واقعیت آنست که این مکتب غریب که گاه با نام اصالت آزادی (libertarianism) و گاه با نام اقتصاد اتریشی خوانده می شود، از همان ابتدای ظهور و رشد کمونیسم، زوال آن را به درستی پیش بینی کرد و بعدها که دولت گرایی تحت عنوان دولت رفاه در اروپا فراگیر شد پیامدهای آن را به درستی گوشزد کرد.
خوشبختانه کتابهای چندی از بزرگان این مکتب به فارسی ترجمه شده ولی جای یک کتاب خلاصه و کوچک خالی بود که بتواند به زبان ساده و همه فهم مفاهیم اصلی این دیدگاه را تشریح کند و تفسیر آن از مفاهیم رایج اقتصادی مثل بازار ، پول، بازدهی سرمایه و اموری از این دست معرفی کند. مهمترین امتیاز این کتاب زبان ساده آنست که با ترجمه خوب و موفق آقای خالقی همین سادگی و روانی حفظ شده است. اینجانب اگرچه با دیدگاه های این مکتب از قبل آشنا بودم اما از خواندن این کتاب هم چیزهایی آموختم و هم از چگونگی طرح موضوع لذت بردم و مطمئن هستم دیگر خوانندگان نیز چنین تجربه ای خواهند داشت. کتاب طراحی بسیار خوبی دارد و به اصطلاح خوش دست است و در قطع مناسبی چاپ شده است. کیفیت چاپ، نوع فونتها و اندازه حروف مطلوب است. البته معدود اشکالاتی در ویراستاری کتاب میتوان دید؛ اما آنقدر نیست پرنگ بوده و به کلیت متن آسیب بزند یا خواندن آن را دچار مشکل کند.
علاوه بر متن اصلی کتاب، دو مقدمه قابل ذکر نیز در این کتاب به چاپ رسیده است. نخست نوشته ای از نویسنده کتاب ( استیون هورویتز) که برای مخاطبان ایرانی و به مناسبت انتشار کتاب آن به زبان فارسی آمده است و دیگری به قلم دکتر موسی غنینژاد. سخن آخر اینکه خواندن این کتاب را به همه علاقه مندان جریانهای فکری خصوصا در عرصه اقتصاد (و سیاست) پیشنهاد می کنم》.
https://bit.ly/3nSV0zS
دوستات علاقهمند کتاب را با تخفیف میتوانند از اینجا خریداری کنند.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
درختان میوه یا هیزم؟
دوستی می گفت اولویت اول سیاستگذاری مملکت افزایش تولید است، نه کنترل تورم که البته آن هم بسیار مهم است. با این گفته مخالفم! بدون آنکه بخواهیم نقش افزایش تولید اقتصادی را در بهبود اوضاع نادیده بگیریم باید به این نکته توجه کرد که تولید و هر فعالیت اقتصادی نیازمند محاسبه پذیری است. تولیدکننده سرمایه را به خطر می اندازد تا چیزی به بازار بدهد که حدس می زند در بازار خریدار دارد. برای این کار نیازمند محاسبه اقتصادی است؛ باید ترکیب مناسبی از سرمایه و روش تولیدی را برگزیند که در نهایت چیزی مقبول و اقتصادی بیرون بیاید که علاوه بر جبران هزینه ها سودی هم نصیبش شود.
از اثرات سمت تقاضا که بگذریم، تورم، درست همین محاسبه تولیدکننده را مخدوش می کند؛ او تکلیف کارش را نمی داند و با قیمت هایی که روز به روز و چه بسا ساعت به ساعت تغییر می کند در عمل بازخور و یادگیری و اصلاح ناممکن می شود. عدم قطعیت بالا دیگر مجالی برای بهبود فرایند کار و تغییر تکنولوژی باقی نمی گذارد. ریسک البته در ذات کارآفرینی و تولید است ولی تورم در عمل اوضاع را غیرقابل مدیریت می کند و کار از دست در می رود.
در واقع ادامه تورم معنایی جز بازگشت به بدویت ندارد و هر چه انسان ها در طی قرن ها رشته اند را پنبه می کند. در این اوضاع آینده معنایش را از دست می دهد، دوراندیشی دیگر صرف ندارد و انباشتی صورت نمی گیرد. فقط این نیست که قیمت ها بالا می رود فرهنگ و بنیان اخلاقی جامعه هم ویران می شود. با مردمی نزدیکبین نمی توان به آینده فکر کرد و توسعه بی معناست؛ در نمونه ای حاضر در مملکت آریایی اسلامی می بینیم که چند میلیون «خرمرد رند» تربیت کرده ایم و جوان مملکت به جای فکر به کارآفرینی روز را با بررسی بازار دلار و مسکن آغاز می کند و البته حق هم دارد.
ظریفی گفته است در دوران تورم مردم در زمستان چوب درختان میوه را به جای هیزم خواهند سوزاند؛ مراقب باشیم با ادامه تورم هم آینده این مملکت خواهد سوخت، والله اعلم.
پ.ن: در این نوشته بخش هایی از کتاب استاندارد دستوری آورده شده است که در حال ترجمه آنام ؛ یک آموزه مشخص دارد که مراقب باشید سیاست های تورمی نسخه ای برای بازگشت به بربریت است!
https://bit.ly/3z37syX
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
خاورمیانه از نگاه برنارد لوییس بزرگ
«این به طور کلی پیام قدرت های خارجی در دهه فرجامین قرن بیستم بود. این قدرتها، خیلی که غیرت به خرج دهند، از منافع خود، به سخن دیگر، از بازارها و از نفت پاسداری می کنند - و شاید هم به دفاع از مصالح جامعه بین المللی، احترام مقتضی به موازين اساسی سازمان ملل، برخیزند. از اینها که بگذریم، مردم و دول خاورمیانه، برای نخستین مرتبه طی دو قرن، خود سرنوشت خود را رقم خواهند زد. (!) آنها ممکن است قدرت های تازه منطقه ای تشکیل دهند، شاید که هماهنگ عمل کنند، و شاید هم برای تسلط بر منطقه چشم و هم چشمی از سر گیرند. ای بسا که به راه یوگسلاوی و سومالی، یعنی به سوی تجزیه و آشفتگی خانمان برانداز روند - و کم نیستند افراد و جنبش هایی در منطقه که صریحا گفته اند ترجیح می دهند این راه را انتخاب کنند تا از، به زعم خویش، وظایف دینی و حقوق ملی شان درگذرند. رویدادهای جنگ داخلی لبنان به سهولت و می تواند الگوی تمامی منطقه گردد. شاید هم، همانگونه که افرادی مصرا می طلبند، در اتحادی به هم بپیوندند و به نوعی جهاد جدید بپردازند که، دوباره مانند گذشته، جنگ صلیبی تازه ای در واکنش برانگیزد. و یا ممکن است در راه صلح - با یکدیگر، با همسایگان و با جهان خارج - متحد شوند و از منابع معنوی و مادی خود به دیگران هم بهره رسانند و این برکات را در جست و جوی زندگانی کامل تر و غنی تر و آزادتری به کار اندازند. دنیای خارج، فعلا، به نظر می رسد حاضر است آنها را آرام به حال خود گذارد و در تحقق این نیات حتی یاری رساند. تنها اینان - مردم و دول خاورمیانه - قادرند تصمیم بگیرند که آیا و به چه روال، در دوره ای از تاریخ پر مشقت معاصرشان، از این دریچه فرصت، تا بسته نشده، استفاده جویند».
https://bit.ly/38J9Ccl
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
سیاست بازی یا سیاستگذاری؟
از وودی آلن، سینماگر مشهور، لطیفهای بامزه نقل میکنند؛ «کسی پیش روانپزشک میرود و میگوید، برادرش دیوانه است و خودش را مرغ تصور میکند. دکتر از او میپرسد، پس چرا او را برای درمان در بیمارستان بستری نمیکند. طرف پاسخ میدهد که خیلی مایل است این کار را بکند، ولی به تخممرغهایش احتیاج دارد!» حرف این است که گاهی شاید کل قضیه «اشتباه» است، ولی نمیتوان از آن صرفنظر کرد و باید ادامه داد.
قضیه خصوصیسازی هم برای دولتیها، کموبیش در همه جای دنیا، چنین وضعیتی دارد؛ با آنکه دل خوشی از آن ندارند، مجبورند ادامه دهند. کارخانه و شرکت دولتی، ابزار اعمال قدرت سیاسی است؛ کدام صیاد دام خود را میفروشد؟ اگر اوضاع خوب باشد تا صد سال هم کسی به فکر واگذاری فلان کارخانه و شرکت نمیافتد. اما مدیریت دولتی بهطور ذاتی ناکارآمد است و وقتی کار گره خورد و دیگر پولی برای لاپوشانی نیست، اهالی دولت سراغ خصوصیسازی (بخوانید رد کردن مال بد) میروند.
خصوصیسازی در ایران از همان آغاز با استقبال روبهرو نشد و به بهانهای برای تسویهحسابهای سیاسی بدل شد. گروههای مختلف، به بهانههایی مثل رسوخ نئولیبرالیسم و تجویزهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، آن را کوبیدند. در بیشتر موارد، البته راهکار مشخصی هم پیشنهاد نمیشد و کار بیشتر به شعار میگذشت، ولی به هر حال تا همین امروز بازار سیاسیکاری داغ بوده است. حاکمیت هنوز تکلیف خود را با قضیه خصوصیسازی مشخص نکرده است و معلوم نیست، میخواهد چه کند. بهویژه در مورد شرکتهای بزرگ، کار بهشدت گره میخورد. به خریدار بختبرگشته، قولهایی میدهند، ولی در وقت بحران طرف میبیند که دورش خالی است. مواردی مثل هپکو، نیشکر هفتتپه و کشتوصنعت مغان به خیلیها نشان داد که در خرید اموال دولتی باید خیلی احتیاط کنند؛ زیرا بازی اصلی تازه پس از واگذاری شروع میشود. طبیعی است که آدم زرنگ مالش را جاهایی چنین پرخطر گیر نمیاندازد؛ دراقتصاد ایران خیلی بیدردسرتر میشود پول درآورد.
بدون آنکه بخواهیم خطاها و فسادهای احتمالی را نادیده بگیریم، آنقدر فضای روانی جامعه برضد خصوصیسازی است که کمتر کسی جرات بیان واقعیتها و دفاع از آن را دارد. میدانیم که حقیقت تا کفش بپوشد، دروغ زمین را دور زده است! میبینیم که برخی رندان، تمام کاسهکوزهها را سر بخش خصوصی میشکنند که شاید عهدهدار چیزی نزدیک به ۱۸درصد از واگذاریهاست. تصور بسیاری از مردم از فرآیند خصوصیسازی بهشدت مخدوش و ناقص است، البته حق هم دارند.
در این یادداشت دنیای اقتصاد به این پرداخته ام که عدم شفافیت و «روابط عمومی» غلط نمیتواند جز این هم پیامدی داشته باشد. مخالفان خصوصیسازی طی این سه دهه با تمام قوا و رسانههای در دسترس فعالیت کردند و از این طرف دولت و هواداران خصوصیسازی شاید تا همین یکی، دو سال اخیر در عمل هیچ کاری انجام ندادند. اگر از همان آغاز اطلاعات به شکل مناسبی در اختیار مردم قرار میگرفت و این با یک استراتژی روابط عمومی مناسب همراه میشد، شاید وضعیت امروز بسیار متفاوت بود. اگر از همان آغاز گفته میشد که سرپا نگهداشتن مصنوعی شرکتهای دولتی چه هزینهای به جیب همه مردم تحمیل میکند و چه سیاستبازی غریبی پشت آنها لانه کرده است، شاید افکار عمومی هم همراهی بیشتری با خصوصیسازی داشت. اما امروز هم قضیه متفاوت نیست و برای بهبود اوضاع سه کار میتوان انجام داد: آگاهیبخشی، آگاهیبخشی، آگاهیبخشی! والله اعلم.
https://bit.ly/3m8Qyw9
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
سفسطه کالای مشابه
یکی از مضحکترین استدلال های «اقتصادی» اینست که اگر «مشابه» یک کالای خارجی در داخل تولید شود، میتوان/باید واردات آن کالای خارجی را محدود و ممنوع کرد!
برای کسانی دو «محصول» بالا «مشابه»اند، زیرا هر دو برای یک کار یعنی ارتباط راه دور استفاده میشوند. نزد خیلیها حتی دو مدل گوشی پایینی هم با هم دنیایی «تفاوت» دارند؛ آنقدر که حاضرند یک شب در صف بایستند تا مدل جدیدتر را داشته باشند.
«ارزش» و «تشابه» و «تفاوت» مفاهیمی ذهنیاند و هر فردی آنها را نزد خود تعریف میکند و به کار میبرد. اینکه چند بوروکرات پرت دولتی برای همه افراد تصمیم بگیرند که چه چیز را نیاز دارند/ندارند و محصول «مشابه» و «متفاوت» کدام است، نه تنها اخلاقی نیست و جلوی خلاقیت و رشد را میگیرد، بلکه حتی بی معناست؛ شبیه اینکه به همولایتی ما گفته بودند پای چشمت سیاه شده گفته بود: «جان من؟ درد هم میکند؟». داور نهایی «تشابه» فرد است که با صرف هزینه این یا آن را انتخاب میکند. جای بقیه فکر نکنیم. فهم همین نکته بدیهی ده قدم به جلوست، والله اعلم
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
از آن شب بغداد: توافقی بین ایران و امریکا در کار نیست!
از یکی از اهل فن شنیدم که می گفت دو لشکر که مقابل هم صف آرایی کرده اند بالاخره روزی با هم خواهند جنگید؛ چنین وصفی چندان بی ارتباط با ماجرای ایران و امریکا نیست. خیلی ها مشتاق اند ببینند مذاکره در وین یا جای دیگر به کجا می رسد و آیا دوباره توافقی حاصل خواهد شد. اجازه بدهید استمبادی داشته باشم و حدسی بزنم: توافقی در کار نیست! ایران با سرعت به سوی سلاح هسته ای می رود و بحث مواضع طرفین در مذاکره و فلان امتیاز را گرفتن نیست، جنگ اراده هاست. اما چرا؟
بعد از ماجرای فرودگاه بغداد خیلی چیزها تغییر کرده است؛ بعید است با چنین اقدام شدیدی از سمت یانکی ها اندک تردیدی در سطح تصمیم گیری عالی تهران باقی مانده باشد: جنگ بین ایران و امریکا دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد! در طی این چند دهه ایران برای امریکا کشوری یاغی بوده است و ایرانی ها هم ینگه دنیا را شیطان بزرگ می دیدند؛ از شیرینی خوران های گاه به گاه دیپلماتیک که بگذریم این مواضع تغییر زیادی نکرده اند. ایرانی ها تجربه برجام را دارند و البته اهل فن از همان ابتدا هم چنین توافقی را خیلی جدی تلقی نمی کردند که تغییر مسیر جدی را باعث شود. هر توافق آتی جز با نوعی اراده سیاسی در عالی ترین سطوح و البته با پرداختن به تمام ابعاد مورد منازعه سرنوشتی متفاوت از برجام ندارد، هر توافقی کنید با چرخش قلم جانشین جو چرتی می تواند بی اثر شود.
ایرانی ها در حال حاضر به این نتیجه رسیده اند که تنها راه حفظ امنیت شان مسلح شدن به سلاح هسته ای است، هرچند یک گزینه بد است و پیامدهای غیرقابل پیش بینی زیادی دارد (مصاحبه اخیر فریدون عباسی را دیده اید؟). دولت جدید یانکی ها هم آنقدر درگیر مسائل داخلی است که توان و البته اراده واکنش تند را ندارد و در واقع دولت جو چرتی بزرگترین امتیاز ایران به حساب می آید! به نظر ایرانی ها اگر برگ برنده هسته ای در موقع مناسب رو شود شاید بتوان از جنگی ناگزیر دور شد و البته رژیم تحریم ها هم دیگر کارایی را از دست می دهد. مسئله جانشینی در عالی ترین سطح سیاسی هم هست، نظام های سیاسی نظیر ایران درست مانند سال 67 پیش از دوران گذار باید تصمیم های سخت بگیرند.
اما دو کشور انگیزه زیادی برای جلوگیری از وقوع چنین سناریویی دارند: اسرائیل و روسیه! طبیعی است که هسته ای شدن ایرانی ها به مذاق همسایه شمالی آنها خوش نیاید. بحث روابط خوب و اعتماد و ... نیست، خیلی ساده منطق رئالیسم سیاسی است: نباید بگذاری همسایه ات به سلاح غیرمتعارف دست پیدا کند. تکلیف اسرائیل هم که روشن است؛ اخیرا تهدیدهای دو طرف چنان علنی و تند شده است که جای شکی باقی نمی گذارد. مسئله اینجا فقط زمان است والا مسیر کلی بعید است تغییر کند؛ گمانه زنی در مورد محتوای توافقی که حتی اگر امضا شود بخت اجرا ندارد کاری بی حاصل است در حال حاضر جنگ اراده هاست. برنامه ای در کار نیست یحتمل ایرانی ها دارند تنها راه باقیمانده را می روند تا ببینند بعد در آینده چه می شود کرد؛ آن دو کشور فوق هر کاری، تاکید می کنم هر کاری، برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای خواهند کرد و متاسفانه انگیزه و اراده هر دوی آنها بسیار بالاست. ماه های پرآشوبی پیش روست و این خبر خوبی برای اقتصاد ایران نیست، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در باب فولاد مبارکه و باقی قضایا
حقیقتش از ردپای محیطزیستی صنایع فولاد و سهم و نقش آن در قضیه کمآبی اصفهان خودمان بیاطلاعام و باید اهل فن نظر دهند. اما اگر دنبال دلیل انتقال فولاد (مبارکه) از بندرعباس به مرکز میگردید جواب طبق گفته مهندس محلوجی از مدیران ارشد سابق دولتی یک چیز است: دشمن فرضی! والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
اقتصاد سیاسی حمایت از تولید ملی!
«باید گوشه چشمی به سیستم سیاسی آن کشورهایی داشته باشیم که ادعا شده حمایت از صنایع نوپا در آنها موفق بوده است؛ همان کشورهایی که دولت در این حمایت موثر عمل کرده و توانسته است انتخاب صنایع مناسب و پیشبرد آنها را به خوبی به انجام برساند. هیچ یک از این کشورهای بهاصطلاح موفق را نمیتوان آزاد یا لیبرال نامید.
آن سالهای طلایی برنامهریزی کرهجنوبی همزمان با یک دیکتاتوری نظامی به شدت اقتدارگرا بود و در چین حتا امروز هم آزادیهای سیاسی جایگاهی ندارند. البته این هم چیز غریبی نیست؛ تنها دولتی با چنین قدرتی میتواند به صنایع بخش خصوصی بگوید چه باید بکنند و چه چیز مجاز است. همچنین نیازی به گفتن نیست که تنها چنین دولتی میتواند به قیمت سرکوب مالی مشتریان، آنها را مجبور به خرید از بنگاههای داخلی کند تا این بنگاهها سودآور شوند. از این همه به بحثی میرسیم که خیلی اقتصادی هم نیست: حتا اگر حمایت از صنایع نوپا در عمل هم کارساز باشد، آیا همچنان باید از آن حمایت کرد، در صورتی که میدانیم باید تحت سلطه چنان دولتی زندگی کنیم؟» والله اعلم.
پ.ن: این بخشی از کتاب «20 مغلطه اقتصادی» نوشته تیم ورستال است که به زودی به بازار خواهد آمد.
https://amzn.to/3kS6mBW
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
امپراتوری شر و رمز تحقق اهداف
در شوروی به بنگاه ها گفته می شد که چه نهادههایی را در در چه اندازه و از چه بنگاهی دریافت کنند و البته زمانی که باید محصول شان آماده باشد نیز به آنها ابلاغ می شد. احتیاجات بنگاه ها اغلب دیر می رسید یا شاید هرگز نمی رسید، البته گاهی حتی مقدار ارسال شده هم اشتباه بود. نتیجه این بود که یک انحراف کوچک از برنامه تامین می توانست پیامدهایی زنجیره ای درون سیستم به بار آورد.
تصور کنید بنگاهی که پیچ و مهره تولید می کرد نمی توانست به دیگر بنگاه های وابسته به موقع محصول خود را برساند. نرخ خروجی ان بنگاه ها نیز به سرعت متاثر می شد. همین طور به ترتیب بنگاه هایی که برای تولید محصول خود وابسته به این بنگاه های اخیر بودند هم متاثر می شدند و الی آخر. حتی هزینه یک تصحیح جزئی در برنامه سرسام آور بود. فرض کنید برنامهریزان متوجه می شدند که در تولید پیچ از برنامه عقب مانده اند. ناگفته پیداست که باید منابع بیشتری را به بنگاه های تولیدکننده پیچ اختصاص می دادند. به این منظور باید تخصیص منابع به دیگر بنگاه ها کاهش می یافت.
در گام بعدی باید تولید برنامه ریزی شده برای این بنگاه ها و دیگر بنگاه های وابسته به آنها نیز کاهش پیدا می کرد و الی آخر. هرگاه در برنامه اشتباهی رخ می داد، باید میزان عرضه و برنامه های تولید برای برخی از صنایع بازنگری می شدند. وقتی این اصلاحات انجام می گرفت، در نتیجه آن برنامه به طور مستمر دچار تغییر و با عملکرد واقعی بنگاه ها بیشتر منطبق می شد. بنابراین در طی سال، برنامه و عملکرد واقعی اقتصاد سرانجام به هم نزدیکتر و همگراتر می شدند.
برای مثال، متوسط نرخ رشد سالانه کل تولیدات صنعتی در برنامه 1975-1971 نزدیک به 8 درصد تعیین شده بود. اما نرخ رشد واقعی در سال های 1972 و 1973 به ترتیب به 6.1 و 5.4 درصد کاهش یافت. بعد از آن دولتی ها به سادگی نرخ تعیین شده را به 5.8 درصد تغییر دادند و پایین آوردند. در برنامه پنج ساله از 1976 تا 1980 رشد به طور متوسط 4.7 درصد بوده که البته برای آن هدف 6.3 درصد را تعیین کرده بودند. بنابراین همانطور که جی. دابلیو. ناتر اشاره کرده است: "با تکرار این جرح و تعدیل ها، برنامه فعلی در طی زمان با عملکرد واقعی نزدیک و همگرا می شد و جای تعجبی نداشت که درصد تحقق برنامه ها که انتهای هر سال اعلام می شد، اغلب بسیار بالا بود". والله اعلم.
https://bit.ly/3obCL79
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در ضرورت لارژ بودن برای رجال سیاسی
دوستی خاطرهای از دکتر غلامحسین صدیقی تعریف میکرد که رانندهای داشت که کار خرید منزل هم با او بود؛ از قضا خوش سر و زبان هم بود و سعی میکرد با چانه زدن و خرید ارزان از کاسبها در هزینهها صرفهجویی کند.
روزی که صدیقی به وزارت رسید به راننده گفته بود دیگر برای خرید رفتی لازم نیست سر قیمتها چانه بزنی هر چه گفتند پرداخت میکنی و بیرون میآیی. هدفش هم این بود که در دوره مسئولیت حرف و حدیث پشتش نباشد. با وجود وزارت در دوره مصدق آنقدر اعتبار داشت که شاه در روزهای طوفانی قبل از انقلاب از او کمک بطلبد که البته رد کرد.
آنقدر که من میفهمم اهل سیاستِ بهدردبخور در مملکتی به این هرزگی بیشتر باید 《چشمودلسیر》 و 《دنیادیده》 و《بزرگزاده》باشد تا عشق خدمت و از جنس مردم! اول باید درکی حداقلی از مقصد وجود داشته باشد تا اساسا بتوان چنین چشماندازی را به مردم انتقال داد و برای ساختنش تلاش کرد. بله، حضور مردم و مشارکت سیاسی و این قبیل قصهها هم بخشی از ماجراست، ولی برای پیشرفت این مملکت بیشتر نیاز به تعدادی آدم لارژ داریم، از آدمهای خُرد کاری بر نمیآید، آفتابه را از طلا هم که بسازید جایش در مستراح است. والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
انجمن اقتصاددانان ایران
اعضای محترمهیات علمی اقتصاد دانشگاهها وموسسات آموزش عالی
کارشناسان محترم اقتصادی کشور
دانشآموختگان عزیز رشته اقتصاد
کشور عزیز ما در دشوارترین دوران اقتصادی خود قرار دارد و بخش عظیمی از مردم از نظر تامین حداقل معیشت در رنجند و چشمانداز روشنی از آینده ندارند. در چنین شرایط خطیری اقتصاددانان و کارشناسان دلسوز اقتصادی کشور موظفند با تمام توان، دانش جمعی خود را در خدمت آگاهی هرچه بیشتر مردم و دولتمردان قرار دهند تا بتوان کشور را از این پیچ خطرناک عبور داد. نظرات انفرادی هریک از ما، هر چند دقیق و درست، چندان مورد عنایت تصمیمگیرندگان قرار نمیگیرد؛ لیکن چنانچه تحلیلها و راهکارهای ما به صورت جمعبندی نظریات استادان و کارشناسان اقتصادی عرضه شود قابلیت پذیرش و اثرگذاری بیشتری از سوی دولتمردان و مردم خواهد داشت. لازمه جمعبندی و تجمیع نظرات وتحلیلها و همپیوندی بین آنها تا اثربخشی بیشتری داشته باشد، ایجاد بستری برای حفظ تشکل و گردهمایی اقتصاددانان کشور است.
انجمن اقتصاددانان ایران با پیشینه ۵۰ ساله، میتواند بستر مناسبی برای گردهمایی استادان و کارشناسان اقتصاد کشور و ایجاد همجوشی، پیوند و یکپارچهسازی نظرات ما باشد. انجمن اقتصاددانان ایران میتواند محلی برای تجمع استادان و کارشناسان گرایشهای مختلف علم اقتصاد زیر چتری واحد و ایجاد زمینه همنوایی و همگرایی بین آنان برای تدوین راهکارها و راهحلهای لازم برای برونرفت از مشکلات اقتصادی کشور باشد.
با اقبال و همکاری فرد فرد شما بزرگواران، این انجمن میتواند صدای رسای صنف اقتصاددانان کشور باشد و نظرات علمی و تخصصی آنان را در معرض دید مردم و مسئولان قرار دهد. با توجه به برگزاری مجمع عمومی سالانه انجمن در تاریخ 17 آذر ماه جاری، از همه استادان، کارشناسان و دانشآموختگان رشته اقتصاد با هر گرایشی، دعوت میشود با ثبت نام در انجمن و اعلام آمادگی برای انتخابات هیات اجرایی آن، بهترین استادان و کارشناسان اقتصاد کشور را به عنوان هیات اجرایی انجمن برگزینند تا زمینه بکارگیری ذخیره دانش و تجربه جمعی اقتصاددانان را در تصمیمات اقتصادی کشور فراهم سازند.
منتظر ثبت نام شما در انجمن هستیم.
امضاءکنندگان فراخوان به ترتیب الفبا:
حمید آذرمند
مرتضی افقه
محمود اولاد
لطفعلی بخشی
علی حیاتینیا
امیرحسین خالقی
محمود ختایی
جعفر خیرخواهان
علی چشمی
سهراب دل انگیزان
علی سرزعیم
سید محمد صادقالحسینی
محمد ماشینچیان
زهرا کریمی
بهروز هادی زنوز
لینک روزنامه دنیای اقتصاد
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
بستن شمشیر کافی نیست باید نشان دهید اراده استفاده از آن را هم دارید!
ایران دیگر آمریکا را جدی نمیگیرد و باید تهدید به استفاده از گزینه نظامی را دوباره به میز بازگرداند. این کشور به بهانه خرابکاریهای اسرائیل بسیاری از خطوط قرمز را رد کرده است و از آنجا که نسبت به انفعال و بیکنشی آمریکا و بقیه کشورهای ۱+۵ اطمینان دارد رسیدن به دیپلماسی و توافق هم بسیار دشوار شده است.
در صورت ادامه کار به ترتیب فعلی خطر حمله خودسرانه اسرائیل جدی است و برای کاهش احتمال آن باید کاری کرد. ترس ایران نسبت به واکنش آمریکا را باید دوباره احیا کرد. باید بسته ای از اقدامات دیپلماتیک، اقتصادی، سیاسی، اطلاعاتی و نظامی را توامان پیش برد. از نطر سیاسی و دیپلماتیک تمام تلاشها باید بر انزوای ایران متمرکز شود. ترامپ با خروج از برجام عملا آمریکا را منزوی کرد ولی امروز باید انزوای ایران را در دستور کار قرار داد. چین دنبال اینست که خاورمیانه شلوغ نشود تا جریان انرژی وی آسیب نبیند و روسیه و اروپاییها هم دغدغه های مشابهی دارند و از ناآرام شدن منطقه استقبال نمیکنند. با نشان دادن پیامدهای ادامه مسیر فعلی ایران میتوان ائتلافی قدرتمند برای انزوای ایران تشکیل داد. پیشنهاد فروش واکسن کرونا و کمک به حل مسئله آب را می توان به ایرانیها داد و از آنجا که احتمالا رد می کنند همین میتواند به بهانهای برای انزوای بیشتر آنها بدل کند.
از نظر اقتصادی هم آمریکا نباید تحریم ها را بردارد بلکه تعلیق و ارائه بعضی امتیازها به ایران گزینه بهتری است که غنی سازی بیشتر را متوقف کند و سمت ساخت بمب نرود. از نظر نظامی هم مانورهای مشترک با کشورهای همسایه ایران و تشدید حضور نظامی و به رخ کشیدن قابلیت های رزمی بسیار مهم است؛ ایرانیها حساسیت زیادی به مانورهای نظامی یانکیها دارند و آنها را با دقت دنبال میکنند. تحویل سلاحهای سنگین نظیر آن هیولای ۳۰ هزار پوندی (مناسب حمله به تاسیسات فردو در اعماق زمین) به اسرائیل و اعلام حمایت از حمله احتمالی آن کشور در صورت نرسیدن به توافق هم می تواند در دستور کار قرار بگیرد.
برای آنکه مجبور به جنگ نشویم باید بازدارندگی را احیا کرد. تهدید بجا و درست به استفاده از زور میتواند نیاز به اعمال واقعی آن را به حداقل برساند.
آنچه بالا آمد پیشنهادهای دنیس راس از بیاعصابهای یانکی است که در موسسه واشینگتن مشغول است. همانطور که میبینید ظاهرا قرار است این عدم ثبات و خطر جنگ حالاحالاها بالای سر ما باشد؛ چیزی که سمی مهلک برای اقتصاد است! کاش اشتباه کنم ولی این مملکت دارد به جاهای خیلی خطرناکی میرود، والله اعلم.
https://bit.ly/3CooWYW
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
در باب زمان شاه
اقتصاد لیبرال! دوران پهلوی یکی از بامزهترین جوکهایی است که شنیدهام؛ از بعد از انفجار نفتی که با یک اقتصاد باز ولی به شدت دستوری طرف بودیم حتی در دهه ۴۰ علیرغم ظهور کارآفرینان نخبه اطلاق وصف لیبرال به اقتصاد حتی شوخی هم نیست؛ باز بودن اقتصاد با بازاری/لیبرال بودن آن یکی نیست. وقتی دولت نفتی با سیاست 《توسعهای》 فعال و مداخله چشمگیر بر سر کار است باید با احتیاط حکم کرد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
طرز لباس پوشیدن را هم من باید به اغلب یاد بدهم؟
《به وضعیات این مملکت، از سر تا ته که نگاه می کنم، به جزئی و کلی اصلاحاتی که در هر رشته و هر شعبه باید به عمل آید، و همین طور به مسئولیت خود در مقابل اینهمه خرابی که توجه می کنم، حقیقتا گاهی مرا رنجور مینماید.
هیچ چیز در این مملکت درست نیست. همه چیز باید درست شود. قرنها این مملکت را چه از حیث عادات و رسوم، و چه از لحاظ معنویات و مادیات خراب کرده اند. من مسئولیت یک اصلاح مهمی را، بر روی یک تل خرابه و ویرانه برعهده گرفته ام. این کار شوخی نیست و سرمن در حین تنهائی، گاهی در اثر فشار فکر در حال ترکیدن است.
مگر خرابی یکی، دو، ده و هزار است که بتوان یک حد و سدی برای آن قائل شد. آیا کسی باور خواهد کرد طرز لباس پوشیدن را هم من باید به اغلب یاد بدهم؟
هنوز در ایام سلام، که روز رسمی و دارای پروگرام معینی است، اشخاص را می بینم که انصافا از حيث لباس، استحقاق عبور در هیچ خیابان و پس کوچه را ندارند. اغلب از وکلای مجلس شورا و وزراء، که طبعأ برگزیدگان جماعت هستند، هنوز لباس پوشیدن را بلد نیستند، و من در حین انعقاد سلام و رسمیت جلسه باید حوصله به خرج داده، و معایب اندام آنها را به آنها گوشزد نمایم.
چند روز قبل در تهران که برای سرکشی انبار غله و تأمین آذوقه شهر رفته بودم، شخصی را دیدم که با لباس خواب و زیرشلواری و پای لخت روی سکوی عمارت خود نشسته، و به سیگار کشیدن مشغول است، و زن و مردی را که از پهلوی او عبور می کنند، با نهایت لاقیدی می نگرد، و ابدأ خیال نمی کند که احترام جامعه، مخصوصا زنها، برای هر فردی لازم است. مجبور شدم که از اتومبیل پیاده شده و با دست خود این عنصر بی ادب و غیر محترم را تنبه نمایم. اکثریت این مردم هنوز میل ندارند که درب عمارات خود را جارو کرده، دو قدم از زباله های منزل خود دورتر بنشینند.
صرف نظر از ادوار انحطاط و غلبه های عرب و مغول و غیره، يکصدو پنجاه سال است که عده ای از افراد مملکت در سرحد اعلای فساد اخلاق نشوونما کرده، و به آن انس و خو گرفته اند. در بحبوحه این مذلت است، که من باید رقابت بین المللی را راجع به امور سیاسی و اقتصادی مملکت خود فکر کنم حقیقتا گاهی این افکار گوناگون برای خود من هم خندهآور می شود》.
این بخشی از سفرنامه رضاشاه به مازندران و خوزستان است، انگار تاریخ چندبار تکرار میشود و هربار تراژدی است، والله اعلم.
https://bit.ly/3iikW4k
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
اثر «مومن و ساقی»
گفته می شود در قرن بیستم باپتیست ها و دیگر مسیحیان انجیلی (اونجلیکال) به دلایل مذهبی به شدت مایل به محدود شدن فروش الکل در روزهای یکشنبه بودند. چنین قوانینی علی الظاهر خیلی به سود ساقیجماعت نبود، اما از قضا همین محدودیت بر رونق کسب و کار آنها می افزود و آنها به صورت «غیرقانونی» می توانستند پول خوبی به جیب بزنند و کارشان سکه می شد.
این پدیده «مومن و ساقی» را نخستین بار بروس یاندل مطرح کرد که طی تنظیم گری دولت همزمان هم گروهی که هوادار قانونگذاری است و هم مخالفان هر دو بهره مند می شوند و البته سیاستمداران هم که از این وضعیت بدشان نمی آید و می توانند دل هر دو گروه را به طریقی به دست آورند و هم از توبره و هم از آخور بخورند.
«تعدادی مقدسنما یک نبرد شبهمذهبی به اصطلاح «اخلاقی» را آغاز می کنند و خواهان مداخله و سیاستگذاری دولت می شوند که مهمترین پیامد آن منتفع شدن برخی گروه های ذینفع و پر شدن جیب آنهاست»
یکی دنبال اهداف متعالی است و به اصطلاح مخالف او هم جیبش را پر می کند؛ انگار که ائتلافی شکل گرفته باشد که هر دو طرف از آن بهره مندند و مشخص است که پایدار هم می ماند، مثال در این زمینه زیاد داریم، این طور نیست؟ والله اعلم.
https://bit.ly/3zMKzQR
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
اقتصاد بازار امانمان را بریده است!
در رتبه آزادی اقتصادی ۲۰۲۱ ششمین کشور جهان از آخر شدیم، نمیخواستم این واژه قبیحه را استفاده کنم ولی نئولیبرالیسم دارد بدجور میتازد. هرکس گفت بازار و سرمایهداری ما را بیچاره کرده است، همین نمودار را بکنید در حلقش! والله اعلم.
https://bit.ly/2XpxSxv
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
بازار آزاد راه حل مشکلات ایران است؟
وقتی توصیه میشود که اقتصاد ایران به سمت بازاریتر شدن حرکت کند و از مداخلههای دولت کاسته شود، منظور این نیست که نزدیک شدن به اقتصاد بازار فینفسه «راهحل» مشکلات است. چنین نیست، اما در اقتصاد بازار «ما» این فرصت را پیدا میکنیم که مشکلات «خودمان» را حل کنیم. در واقع بازار مشکلات را حل نمیکند، انسانهای آزاد هستند که چنین میکنند. در بازار است که افراد این آزادی را پیدا میکنند که راهی برای گشودن گرههای خود و دیگران بیابند. از اینرو باید نزدیک شدن به اقتصاد بازار را قدمی ضروری برای جستوجوی راهحل و نه خود آن دانست.
اگر هم کسانی «باید بازارها را آزاد کنیم» و «مقرراتزدایی کنیم» و مانند آن را به عنوان راهحل نهایی تجویز میکنند، نشان از بدفهمی دارد. مشکلات با بازار حل نمیشود، ولی در بازار میتوان امید به گشودن آن داشت. هدف بیش از همه این است که بتوان از دانش و خلاقیت هشتاد و اندی میلیون نفر ایرانی بهره گرفت. البته با چنین نگاهی دنبال جهان آرمانی هم نیستیم، بلکه میخواهیم فضایی ایجاد شود تا بتوان از رنج آدمها کم کرد و این نیز جز با بهرهگیری از دانش و توانِ همه انسانهای آزاد ممکن نمیشود. به قول هایک برنامهای که اکثریت مردم آن را پی ریخته باشند، بسیار بهتر از اقلیت (یعنی برنامهریزهای دولتی) است. والله اعلم.
پ.ن: این بخشی از یادداشت بنده مخلص در تجارت فرداست، متن کامل را در لینک زیر ببینید:
https://bit.ly/3DMhCaR
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
حرف حساب!
پنیر مفت را فقط در تله موش میتوانید پیدا کنید، اول چیزی باید تولید شود تا اساسا بتوان به 《بازتوزیع》آن فکر کرد، والله اعلم.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
مشکل عقبماندگی تو مو بورهای چشم آبی نیستند!
«امپریالیسم اروپایی در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ به پایان رسید. از آن زمان تا کنون دنیای غیرغرب نیم قرن فرصت داشته تا به شکوفایی اقتصادی خاص خود دست پیدا کند. این حقیقت که بسیاری از این کشورها در طول این مدت، یک قدم از آن فناوری قدیمی که سرمایه گذاری اروپای استعماری در آنجا ایجاد کرد پیش تر نرفته اند، تقصير غرب نیست. آن دسته از کشورهایی که غرب را الگوی خود کردند، همچون کره جنوبی، سنگاپور، و تایوان، نشان دادند که با یک پس زمینه جهان سومی هم می توان در طول دو نسل به یک ملت مدرن، لیبرال دموکرات و شکوفا تبدیل شد. آن کشورهایی که کماکان غرق در افلاس و عقب ماندگی اند، فلاكتشان ناشی از سلطه جویی، نژادپرستی و ستم غرب نیست، بلکه معلول سیاست ها و برنامه های سوسیالیستی ای است که خود انتخاب کرده اند یا از قبل جنگ داخلی و انقلاب بر آنها تحمیل شده است ...
امروز ما در دوره ای از بربریت و انحطاط زندگی می کنیم. پشت دیوارها بربرهایی هستند که می خواهند ما را نابود کنند و در درون جامعه ما فرهنگی رو به انحطاط قرار دارد. ما فقط چیزی را به دست می آوریم که سزاوارش هستیم. انتقادهای بی رحمانه از غرب که چپهای دانشگاهی و نخبگان فرهنگی ما از دهه ۱۹۶۰ خود را درگیر آن کرده اند رقبای ما را جسارت می دهد و هم زمان اراده ما برای مقاومت را تحلیل می برد. پیامدهای این فرهنگ رقیب همه جا در اطراف ما دیده می شود، اما راه رویارویی با آن چندان روشن نیست. بقای اصول بنیادین فرهنگ غرب درباره آزادی بیان و آزادی تحقیق علمی تماما بسته به این است که آیا ما از آن درجه هوش برخوردار هستیم که ارزش واقعی آنها را درک کرده و آیا اراده این را داریم که با دشمنان این ارزش ها مقابله کنیم».
این بخشی از نوشته کیت ویندشاتل از کتاب لیبرالیسم محافظهکار حضرت مردیهاست. به زبان ساده مراقب آنهایی باشید که علت بدبختی شما را به عاملی جز «خودتان» نسبت می دهند، اگر چیزی نشدهایم، شاید قرار نبوده چیزی بشویم، والله اعلم.
https://bit.ly/2VCvwem
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY
یک هشدار
سالهای آخر دولت سازندگی سالهای نارضایتی و شورشهای شهری بود، دو نمونه مشهد و اسلامشهر برای خیلیها آشناست. دولت اصلاحات بعد از آن توانست علیرغم کاهش قیمت نفت در ابتدای کارش تا اندازهای (با تمام نقدها) اقتصاد را سامان دهد؛ بدون آنکه وارد پیچیدگیهای مناسبات سیاسی آن دوران شویم، چیزی که باعث شد از آن مرحله خطرناک به درجاتی گذر شود، بیش و پیش از همه یک گفتمان و پروژه سیاسی بود که آن زمان برای خیلیها جذاب بود. با آن گفتمان و پروژه سیاسی که الان البته آن را نافرجام میدانیم، راه برای اقتصاد باز شد و به طور نسبی دستاوردهایی هم حاصل شد.
امروز البته زمینه و زمانه متفاوت است، ولی اجازه دهید به عنوان احدی از رعایای ممالک محروسه ایران وارد بیزینس متخصصان فال قهوه شوم و یک پیشبینی در مورد دولت جدید داشته باشم: ملاحظات جانشینی به کنار، این دولت از آغاز در اقتصاد شکست خورده است!
با کیفیت سیاستهای اقتصادی احتمالی کاری ندارم، برای اجرا هر کار موثری در اقتصاد پیشاپیش نیاز به یک پروژه سیاسی دارید که هنوز حتی متولد نشده است. مردم به حرف سیاستگذاران گوش نمیکنند مگر پیش از آن به درجاتی به آینده امیدوار باشند؛ این امیدواری هم نیازمند ایدههای جذاب سیاسی است تا کار به خیابان نرسد. کار پروژه سیاسی کانالیزه کردن نارضایتیهاست تا اساسا بتوان به اقتصاد فکر کرد، والا بهترین سیاستهای اقتصادی هم بختی برای اجرای موثر ندارند.
دولت جدید این پیشنیاز اولیه را مطلقا ندارد و ایران دارد به جاهای خطرناکی نزدیک میشود، خیلی خطرناک! یادمان باشد تاریخ خاورمیانه نشان داده است که اوضاع در زمانی کوتاه میتواند از آنچه بدبینترین ناظران تصور می کنند هم بدتر شود. در جعبه پاندورا باز شد، دیگر عاقبت کار مشخص نیست. امیدوارم اشتباه کنم، به امید سربلندی ایران و مردمانش.
کانال راهبرد/امیرحسین خالقی
@RahbordChannel
حمایت از راهبرد:
https://bit.ly/2Hja5HY