نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۱۲ -﴾❈•••┈
اداء کردن زکات - ۳:
مسئله ٨: دادن آنقدر پول به يک فقير که زکات در آن مقدار پول واجب می شود {یعنی پولی برابر با قیمت ٦١٢ گرام نقره} مکروه است. ليکن اگر کسى اين قدر پول را به يک فقير داد زکاتش بازهم اداء می شود. و دادن کمتر از اين مقدار پول به يک فقير جايز است و کراهتى هم ندارد. (اين حکم برای همان وقتى است که فقير، قرضدار يا صاحب عيال نباشد، ورنه دادن پول بيشتر به او جايز است.)
مسئله ٩: اگر شخصى براى قرض گرفتن نزد کسى آمد و او می داند که آن شخص آنقدر تنگدست و مفلس است که هيچ وقت نمى تواند قرض را اداء کند و يا آنقدر «بد دِه» است که چون قرض گرفت ديگر هرگز آن را پس نمى دهد، و او به نام قرض، پول زکات خود را به آن شخص داد و در دل خود نیت کرد که من زکات خود را می دهم، در اين صورت نيز زکات او اداء می شود. اگرچه شخص گیرنده به اين گمان باشد که مرا قرض داده است.
مسئله ١٠: اگر زکات دهنده، مستحقى را بنام جايزه و انعام، مقداری پول داد و در دل نيت داشت که من پول زکات را می دهم، در اين صورت نیز زکاتش اداء مى شود.
مسئله ١١: اگر شما بر فقيرى مقداری پول قرض داشتيد و زکات پول هاى شما نيز به اندازۀ همان مقدار پول يا بيشتر از آن است و شما قرض خود را به نيت زکات معاف کردید، زکات در اين صورت اداء نمى شود.
البته اگر به اندازۀ همان پول قرض، نخست به او به نيت زکات پول می داديد، زکات تان در اين صورت اداء مى شد. و بعداً اجازه داشتید همان پولى را که به او داده ايد در مقابل قرض خود از او وصول کنيد.
مسئله ١٢: اگر کسى آنقدر نقره دارد که به حساب يک چهلم {يعنى دو و نيم فيصد،} ٣٥ گرام نقره زکات آن می شود، در اين صورت اجازه دارد که یا خود آن ٣٥ گرام نقره را در زکات بدهد يا اينکه برابر با قيمت آن پول بدهد و يا پول آن را طلا خريده طلا را به عنوان زکات بدهد، و يا قیمت آن ٣٥ گرام نقره را تکه/پارچه يا چيز ديگرى خريده آن را به زکات بدهد. همۀ اينها درست است و زکات در همۀ اين صورت ها اداء مى شود.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۱۰ -﴾❈•••┈
اداء کردن زکات - ۱:
مسئله ١: چون يک سال قمری بر مال و دارائی و پول کسى گذشت، او بايد فوراً زکات آنها را ادا کند. تاخيرکردن در کار نيک مناسب نيست، زيرا شايد مرگ سر برسد و مؤاخذه زکات در گردن باقى بماند.
اگر کسى زکات خود را بعد گذشتن يک سال ادا نکرد تا آنکه سال دوم نيز بر آن پول ها و اموال گذشت، اين شخص گناهکار می شود. اکنون بازهم توبه کند و زکات هر دو سال را بدهد.
خلاصه اينکه در طول عمر، زکات خود را حتماً بايد اداء کند و بر گردن خود باقى نگذارد.
مسئله ٢: بعد تکمیل نصاب به هر اندازه اى که پول و دارائی باشد، يک چهلم آن را بايد در زکات داد. يعنى يک افغانی در هر چهل افغانی، و دو نيم افغانی در هر صد افغانی، يعنى دو و نيم فيصد.
و اگر کسى طلا يا نقره داشت و مى خواست زکات طلا را با دادن خود طلا و زکات نقره را با دادن خود نقره اداء کند، دراين صورت نیز يک چهلم (یعنی دو و نیم درصد) آن طلا يا آن نقره را بايد بدهد، چنانکه گذشت.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۸ -﴾❈•••┈
زکات بر قرض - ۲:
مسئله ٢٠: «قِسم دوم قرض»:
و اگر پول نقد، قرض نداديد و نه مال تجارت به کسى فروختيد، بلکه لوازم ديگرى که براى تجارت نبود ـ مثلاً لباس پوشيدنى يا اثاث خانه ـ را فروختيد و پول آن هنوز بر خريدار باقى مانده است و به آن اندازه هست که زکات برآن مقدار پول واجب می شود {یعنی پولی برابر با قیمت ٦١٢ گرام نقره} و اين پول را چند سال بعد وصول کرديد، در این صورت نیز دادن زکات تمام آن سال ها بر شما واجب می باشد.
و اگر آن پول ها يکجائى بدست تان نيامد بلکه آن را اندک اندک وصول نموديد، در اين صورت تا وقتى که آنقدر پول به دست تان نيامده که برابر با نرخ بازارى ٦١٢ گرام نقره شود، زکات بر آن واجب نمى باشد. و هنگامی که اين مقدار پول را به دست آورديد آنگاه اداى زکات تمام سال هاى گذشته آن بر شما واجب مي گردد.
مسئله ٢١: «قِسم سوم قرض»:
اينست که مَهر زن بر شوهرش باقى باشد و زن مهرش را بعد از سال ها به دست بياورد، در اين صورت زکات سال هاى گذشته بر آن واجب نيست، بلکه زکات همان وقتى بر آن واجب می شود که زن مهر خود را به دست بياورد و سپس يک سال قمری برآن بگذرد. قبل از گذشتن يک سال زکات در آن واجب نمي باشد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۶ -﴾❈•••┈
زکات بر اشیای غیر از طلا و نقره و اموال تجارتی - ۲:
مسئله ١٥: اگر کسى پنج ده خانه دارد و آنها را به کرايه می دهد، زکات بر آن خانه ها واجب نمى باشد، به هر قيمتى هم که باشند.
به همين گونه اگر کسى مبلغ هنگفتى را ظروف و غيره خريده و آنها را به کرايه می دهد، زکات برآن ظروف نيز واجب نمى باشد.
خلاصه اينکه اموالى که به کرايه داده می شوند، زکات برآن اموال واجب نمى گردد.
مسئله ١٦: زکات در لباس هاى پوشيدنى هر قدر گران قيمت هم باشند واجب نمى باشد. لیکن اگر در آن لباسها نقره دوزى کرده باشند و مقدار نقره آنقدر است که اگر آن را از لباس جدا کنند، ٦١٢ گرام يا بيشتر از آن می شود، در اين صورت زکات برآن نقره واجب است. و اگر به اندازۀ مزبور نباشد، زکات واجب نيست.
مسئله ١٧: اگر کسى مقدار کمی نقره يا مقدار کمی طلا دارد و مقدارى هم مال تجارت دارد، در این صورت همۀ آنها را يکجا نموده ببينيد که اگر قيمت آنها برابر با قيمت ٦١٢ گرام نقره و يا ٨٧ گرام طلا می شد، زکات در آن واجب می شود.
و اگر کمتر از قيمت مقدار مذکور بود، زکات واجب نخواهد شد.
مسئله ١٨: «اموال تجارت» همان اموالى را می گويند که آنها را به نيت تجارت و خريد و فروش خريداری کرده باشند. یعنی در وقت خریداری نیت داشت که اينها را خريده بعداً می فروشم.
پس اگر شخصى به خاطر مصرف خانه يا براى خرچ عروسى و غيره مثلاً برنج خريد و سپس تصميم گرفت که آن را بفروشد، در اين صورت، اين مال تجارت نمى باشد و زکات برآن واجب نمى گردد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۴ -﴾❈•••┈
زکات بر مخلوط طلا و نقره و پول نقد:
مسئله ٨: اگر نزد کسى نه طلا به مقدار نصاب آن است و نه نقره به اندازۀ نصاب آن، بلکه او کمى طلا دارد و کمى هم نقره، در این صورت اگر قيمت هر دوى آنها باهم يکجا برابر با قيمت ٦١٢ گرام نقره يا ٨٧ گرام طلا شود، زکات برآن واجب مى گردد.
و اگر هر دوى آنها آنقدر کم هستند که اگر قيمت هر دوى آنها را يکجا نمائیم بازهم برابر با قيمت مقدار مذکورۀ نقره یا طلا نمی شود، در اين صورت زکات برآن واجب نمى باشد.
و اگر مقدار هر يک، چه طلا و چه نقره جداگانه به اندازۀ نصاب آن باشد، در اين صورت ضرورتى به تخمين قيمت آنها نيست.
مسئله ٩: فرض کنيد زمانى یک گرام طلا در مقابل ۳۰ افغانی فروخته می شود و با ۳۰ روپيه مي توان ۱۵ گرام نقره خريد و اکنون شخصی نزد خود ۴۰ گرام طلا و دو صد افغانی بيشتر از ضرورت دارد و تا يک سال طلا و پول نزد او باقى ماند، زکات بر اين شخص واجب مى باشد.
زيرا ۴۰ گرام طلا در مقابل ۱۲۰۰ افغانی فروخته می شود و با ۱۲۰۰ افغانی می توان ۶۰۰ گرام نقره خريدارى نمود. پس اگر اين شخص ۴۰ گرام طلاى خود را بفروشد می تواند در مقابل آن ۶۰۰ گرام نقره بخرد و چون دو صد افغانی اضافی هم نزدش موجود است، بنابرين اين پولها بيشتر از آن مقدارى است که زکات برآن واجب می گردد.
البته اگر فقط ۴۰ گرام طلا دارد و پول نقد يا نقرۀ ديگرى به همراه آن نزد خود ندارد، در اين صورت زکات بر او واجب نمى گردد.
مسئله ١١: شخصى نزد خود مقدارى پول به اندازۀ نصاب زکات، بيشتر از ضرورت خود داشت، سپس قبل از اينکه سال بر آن تمام شود مقدار پول ديگری به دست آورد، اکنون اين پول هاى نو را جداگانه حساب نخواهيم کرد، بلکه آن را به همراه پول هاى سابقه يکجا نموده هنگامی که يک سال آن پول هاى سابقه کامل شود، زکات بر تمام پول هاى سابقه و نو واجب خواهد گرديد و چنين خواهيم پنداشت که سال بر تمامى پول ها گذشته است.
مسئله ١٢: اگر کسى نزد خود ۱۰۰۰ گرام نقره داشت، سپس قبل از گذر سال ۲۰ يا ٣٠ گرام يا بيشتر طلا بدست آورد، در اين صورت طلاها را جداگانه حساب نخواهيم کرد بلکه آن را به همراه نقره يکجا حساب مى نمائيم. بنابرين هنگامی که سال نقره کامل شود، دادن زکات همۀ اين نقره و طلا بر او واجب خواهد بود.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۲ -﴾❈•••┈
مسئله ١: هر کسى ٨٧ گرام طلا يا ٦١٢ گرام نقره يا پول نقد برابر با قيمت ٦١٢ گرام نقره دارد، و اين طلا يا نقره يا پول تا يک سال به حساب سال قمری نزدش باقى باشد، بعد از گذشتن سال، دادن زکات آن بر او واجب مي شود.
اگر کسی طلا و نقره يا پول نقد کمتر از مقدار مذکور داشته باشد، زکات بر او واجب نيست. و اگر بيشتر از مقدار مذکور داشته باشد، زکات بر وى واجب است. (اگر کسى طلا يا نقره ندارد بلکه پول کاغذى يعنى افغانى، دالر، پَوند، ريال و غيره به آن مقدار دارد که برابر قيمت دو صد درهم یعنی٦١٢ گرام نقره يا بيشتر از آن مى شود و يک سال قمری بر آن بگذرد، زکات بر آن شخص واجب است و او بايد زکات آن پول ها را اداء کند.)
مسئله ٢: اگر نزد کسى ٩٠ گرام طلا يا پول نقد برابر با قيمت ٦١٢ گرام نقره تا چهار ماه يا تا شش ماه بود و سپس کم شد و بعد از دو سه ماه باز مقدارى مال به دستش آمد و نصاب مذکور کامل شد، در اين صورت بازهم زکات دادن بر او واجب است.
خلاصه اينکه اگر کسى در اول و آخر سال، صاحب نصاب مذکور بود، گرچه چند روزى در وسط سال، مال و دارائى اش کمتر از مقدار نصاب مذکور شد، بازهم زکات بر او واجب می گردد، و زکات از کم شدن مال و دارائى براى چند روزى در بين سال، معاف نمى شود.
البته اگر تمام مال و دارائى اش از دستش رفت و سپس دوباره مال و پول به دست آورد، در اين صورت از همان وقتى که پول و مال نو را به دست آورده، سال او شروع و حساب خواهد شد.
مسئله ٣: اگر کسى ٩٠ يا ١٠٠ گرام طلا يا بيشتر از مقدار نصاب پول نقد داشت ليکن قبل از اينکه يک سال قمری بر آن بگذرد، طلاها يا پول ها از دستش رفت، زکات بر او واجب نيست.
مسئله ٤: اگر کسى پولى برابر با قيمت نصاب زکات يعنى ٦١٢ گرام نقره نزد خود دارد، ولى به همين اندازه پول از کسى قرضدار است، در اين صورت زکات بر او واجب نيست.
مسئله ٥: و اگر اين شخص آنقدر پول دارد که اگر قرض خود را بدهد، بازهم پولى برابر با قيمت ٦١٢ گرام نقره نزدش باقى مى ماند، در اين صورت زکات بر او واجب است.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل صدقۀ فطر- ۳ -﴾❈•••┈
مسئله ٥: به محض اينکه صبح روز عيد فطر هوا روشن و وقت نماز صبح شروع شود، صدقۀ فطر واجب می گردد. پس اگر کسى قبل از صبح صادق وفات کرد صدقۀ فطر بر او واجب نمى باشد. لذا از پول و اموال او صدقۀ فطرش داده نشود.
مسئله ٦: بهتر اينست که صدقۀ فطر قبل از رفتن مردم جهت نماز عيد به عيدگاه داده شود، و اگر آن را قبل از نماز نداديد، عيبى ندارد، بعداً بدهيد.
مسئله ٧: اگر کسى صدقۀ فطر را پيش از روز عيد در ماه مبارک رمضان داد، بازهم صدقۀ فطرش اداء شده دوباره صدقه دادن بر او واجب نيست.
مسئله ٨: اگر کسى صدقۀ فطر را در روز عيد نداد، صدقۀ فطرش معاف نمى شود، بايد آن را در روز ديگر بدهد.
مسئله ٩: براى زن، دادن صدقۀ فطر فقط از طرف خودش واجب است و دادن آن از طرف کس ديگرى بر او واجب نيست، نه از طرف فرزندانش، نه از طرف پدر و مادرش، نه از طرف شوهرش و نه از طرف کدام کس ديگری.
اين حکم براى زنهاست، و «دادن صدقۀ فطر بر مردان» از طرف فرزندان نابالغ شان هم واجب است، اما اگر آن فرزندان شان پولدار باشند، دادن صدقۀ فطر آنها بر دوش پدرشان واجب نيست، بلکه پدر صدقۀ فطر آنها را از پول خود آنها اداء کند. همچنين دادن صدقۀ فطر فرزندان بالغ نيز بر عهدۀ پدر واجب نمى باشد. ليکن اگر کدام فرزند وى ديوانه باشد، در اين صورت پدر از طرف او صدقۀ فطر بدهد.
باید متوجه بود که مسئله بالا دربارۀ واجب بودن صدقۀ فطر بر خود شخص می باشد. و اگر کسی صدقۀ فطر شخص یا اشخاص دیگری را با اطلاع آنها بپردازد، اینکار جایز است، چنانکه در افغانستان عموماً پدر با اطلاع تمام اهل خانه، صدقۀ فطر همة ایشان را می دهد.
مسئله ١٠: اگر طفل خُردسال آنقدر پول دارد که صدقۀ فطر در آن مقدار پول واجب می شود، مثلاً یکی از اقارب اين طفل وفات کرد و طفل از او ميراث برد و يا طفل به گونۀ ديگرى صاحب پول و دارائی شد، در اين صورت صدقۀ فطر آن طفل از پول و مال خود طفل اداء گردد. اما اگر آن طفل بعد از طلوع صبح روز عيد به دنيا آمده بود، در اين صورت دادن صدقۀ فطر از طرف وى واجب نيست.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل صدقۀ فطر- ۱ -﴾❈•••┈
مسئله ١: هر مسلمانى که آن اندازه پول دارد که زکات بر او واجب است، يا گرچه زکات بر او واجب نیست ولي آنقدر لوازم و اثاثه بيشتر از ضرورت دارد که قيمت آنها برابر با قيمت ٦١٢ گرام نقره مي شود، در اين صورت در روز عيد فطر، صدقه دادن بر او واجب مى گردد. چه اين اسباب و اثاثه، مال تجارت و براى خريد و فروش باشد یا نباشد، و چه يک سال برآن گذشته باشد یا نگذشته باشد.
اين صدقه را در شرع، «صدقۀ فطر» می گويند.
مسئله ٢: اگر شخصى براى سکونت، خانه اى وسيع و بزرگ دارد که اگر بخواهد آن را بفروشد به پول گزافی فروخته می شود، و براى پوشيدن لباس هاى بسيار گران قيمت دارد، اما نقره و طلا در آنها کار نشده، و براى انجام امور خانه، دو سه چهار نوکر و خدمتکار دارد، و همچنين اسباب و اثاثه فراوانى در خانه دارد که قيمت آنها پول بسيار زيادى می شود، ليکن زيور ندارد و آن اسباب و اثاثه نیز همه مورد استعمالش مى باشند، و يا وی مقدارى لوازم و اثاثه زايد از ضرورت دارد و همچنین مقدارى نقره کارى و طلاکارى و نیز کمى زيور هم دارد، ليکن همه اينها به آن اندازه نيستند که زکات بر آنها واجب شود، در اين صورت صدقۀ فطر بر چنين شخص واجب نمى گردد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••◈❈﴿ مسائل اعتکاف - ۴ -﴾❈◈•••┈
نوع دوم افعال:
آنچه در اعتکاف ناجایز است:
نوع دوم آن افعالی اند که انجام دادن آن در حالت اعتکاف ناجایز است، چه قصداً باشد یا سهواً و چه در داخل مسجد یا در خارج مسجد به فراموشی صورت بگیرد، مانند جِماع و غیره... اعتکاف در تمام این صورت ها باطل می شود.
افعالی که تابع جماع اند، مثلاً بوسیدن و در آغوش کشیدن، در حالت اعتکاف ناجایز می باشد، لیکن تا وقتی که به سبب آن منی خارج نشود، اعتکاف باطل نمی گردد. و چون منی به سبب این افعال خارج شد، اعتکاف فاسد می گردد.
البته اگر فقط از خیال و تصوُّر منی خارج شود، اعتکاف فاسد نمی گردد.
مسئله ۱۵: مشغول شدن به امور دنیوی در حالت اعتکاف بدون ضرورت، مکروه تحریمی است. مثلاً خرید و فروش یا انجام دادن کارهای تجارتی.
البته اگر کار بسیار ضروری باشد، مثلاً در خانه چیزی برای خوردن نیست و جز او شخص قابل اعتماد دیگری برای خریداری موجود نیست، در این صورت، خرید و فروش برای اعتکاف کننده جایز می باشد.
اما آوردن شی خریداری شده به داخل مسجد در صورتی که سبب آلوده شدن مسجد یا باعث اشغال جای نمازگذاران گردد جایز نخواهد بود. و اگر خوف آلوده شدن مسجد یا اشغال جای نمازگذاران نمی رود، در این صورت آوردنش به داخل مسجد {برای این معتکِفِ مجبور} نزد بعضی علماء جایز است.
مسئله ۱۶: کُلاً خاموش بودن در حالت اعتکاف، مکروه تحریمی است. البته معتکِف نباید سخنان زشت از زبان بکشد و نباید دروغ بگوید و نه غیبت کند، بلکه اوقات خود را در تلاوت قرآن مجید یا خواندن و آموختن مسایل دینی و یا در عبادت دیگری مانند نماز و ذکر و درود شریف و... صرف نماید. خلاصه اینکه خاموش نشستن عبادت نیست.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
┈•••◈❈﴿ مسائل اعتکاف - ۲ -﴾❈◈•••┈
بعضی احکام اعتکاف:
مسئله ۴: برای اعتکاف واجب، روزه داشتن شرط است. پس هر کسی اعتکاف واجب را انجام می دهد روزه گرفتن نیز بر او لازم می باشد. و حتی اگر در وقت اعتکاف نیت هم کند که روزه نمی گیرم، بازهم روزه گرفتن بر او لازم می باشد.
لهذا اگر کسی اعتکاف شب را نیت کند، این نیتش لغو خواهد بود، زیرا شب وقت و محل روزه نیست.
البته اگر اعتکاف شب و روز را یا اعتکاف چند روز را نیت کند، در این صورت شب نیز ضمناً داخل نیت روز شده اعتکاف شب نیز بر او لازم می گردد. ولی این شخص اگر نیت فقط یک روز اعتکاف را نماید، در این صورت شب آن روز ضمناً داخل اعتکاف نمی گردد.
گرفتن روزه، خاص به خاطر اعتکاف لازم نیست، بلکه روزه به هر نیتی که باشد، برای اعتکاف آن روز کفایت می کند. البته واجب بودن روزۀ آن روز اعتکاف ضروری است. مثلاً شخصی در ماه رمضان، اعتکاف را نذر نمود، در این صورت روزۀ رمضان برای آن اعتکاف کافی می باشد و روزۀ نفلی در آن روز کافی نخواهد بود. مثلاً اگر کسی روزۀ نفلی گرفت و سپس اعتکاف همان روز را نذر کرد، اینکار صحیح نمی باشد.
اگر کسی اعتکاف تمام ماه مبارک رمضان را نذر گرفت و اتفاقاً نتوانست در ماه رمضان اعتکاف کند، پس اعتکاف ماه دیگری در بدل آن کفایت خواهد کرد و نذرش اداء خواهد شد، اما روزه گرفتنِ پیاپی آن ماه و اعتکاف آن ماه بر او لازم می باشد.
مسئله ۵: در اعتکاف مسنون ده روز آخر ماه رمضان چونکه روزه خود موجود است، نیازی به اشتراط آن نیست.
مسئله ۶: در اعتکاف مستحب، احتیاط اینست که روزه شرط آن می باشد و معتمد اینست که روزه در آن شرط نمی باشد.
مسئله ۷: حد اقل مدت اعتکاف واجب یک روز است و حد اکثر آن هر قدر که شخص نیت کند. مدت اعتکاف مسنون، یک عَشَرَه {ده روز} است، زیرا اعتکاف مسنون در عشرۀ آخر ماه مبارک رمضان می باشد و بس.
اعتکاف مستحب مدت معیَّن ندارد، بلکه شخص یک دقیقه و یا یک لحظه نیز می تواند {در هنگام دخول به مسجد} نیت اعتکاف را کند.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۱۰) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال چهارم غلط برادران سَلَفی (۲)💐
💐نظر سوم بر این حدیث💐
راوی این حدیث حضرت امام مالک رحمه الله می باشد و امام مالک رحمه الله برخلاف این حدیث عمل می کند. مذهب امام مالک رحمه الله بیست رکعت تراویح است و مطابق قول دوم شان بیست رکعت تراویح و شانزده رکعت نفل که جمعاً 36 رکعت می شود. و اصول حدیث است که هنگامی که راوی برخلاف روایت خود عمل می کند آن روایتش قابل اعتبار نیست زیرا وی دربارۀ آن روایتش بهتر می دانست که روایت ساقط العمل یا منسوخ یا غیره است ورنه سقوط عدالت آن راوی لازم می آید. (الفصول فی الاصول للجصاص: 2/68 و 69 | تقویم الادلة للدبوسی: ص 202 و 203 | دراسات فی اصول الحدیث علی منهج الحنفیة للترکمانی: ص 378 تا 390)
💐نظر چهارم بر این حدیث💐
راوی اساسی این حدیث تراویح یازده رکعتی سائب بن یزید می باشد ولی خود حضرت سائب بن یزید رضی الله عنه برخلاف آن بیان می کند که ما در زمان حضرت عمر رضی الله عنه بیست رکعت تراویح می خواندیم. (مسند ابن الجعد: ص 413 حدیث 2825 | مختصر اختلاف العلماء للطحاوی: 1/312 ). این نیز ثابت می کند که کلمۀ یازده رکعت از قبیل وهم راوی و خطای بشری می باشد و از همین جهت امام مالک رحمه الله با آنکه آن را در موطا آورده بر آن عمل نکرده است، زیرا ترک کردن تعامل و توارث نسل های متمادی اُمت اسلامی بخاطر یک وهم شخصی و یک خطای بشری کار کسانی است که عقل یا دین ندارند.
💐نظر پنجم بر این حدیث💐
چونکه این روایت با روایات تمامی راویان مخالف است لذا محدثین در قبال آن دو راه را پیش گرفته اند. ترجیح و تطبیق.
💐ترجیح💐
عده ای از محدثین لفظ «یازده رکعت» در این روایت را وهم راوی و خطای بشری قرار داده اند چنانچه علامه ابن عبد البر مالکی رحمه الله می گوید:
أَنَّ الْأَغْلَبَ عِنْدِي أَنَّ قَوْلَهَ «إِحْدَى عَشْرَةَ» وَهْمٌ.
ترجمه: گمان اغلب (راجح) نزد من اینست که لفظ یازده رکعت وهم است. (شرح الزرقاني على موطأ الإمام مالك: 1|419)
💐تطبیق💐
و برخی از محدثین بخاطر دورکردن اختلاف آن با روایات متواتر التعامل و متوارث الطبقات بیست رکعت تراویح، راه تطبیق را در پیش گرفته اند. علامه محمد بن علی نیموی رحمه الله می نویسد:
وَجَمَعَ الْبَیْهَقِیُّ بَیْنَهُمَا کَانُوا یَقُومُونَ بِإحْدٰی عَشَرَةَ ثُمَّ قَامُوا بِعِشْرِیْنَ وَأوْتِرُوا بِثَلاثٍ، وَقَدْ عَدوا مَا وَقَعَ فِی زَمَنِ عُمَرَ کَالْإجْمَاعِ.
ترجمه: امام بیهقی رحمه الله در بین این روایات چنین تطبیق داده است که: در زمانۀ ابتدای خلافت حضرت عمر رضی الله عنه یازده رکعت نماز تراویح خواندند و بعد از آن بیست رکعت تراویح و سه رکعت وتر جاری و ساری شد، و بعد از آن مجتهدین اُمت بیست رکعت تراویح را که در زمان حضرت عمر رضی الله عنه جاری و ساری شد مانند اجماع پنداشتند. (حاشیۀ آثار السنن للنیموی: ص 221)
💐احسن التطابیق💐
حجة الله فی الارض حضرت مولانا محمد امین صفدر اُکارْوِی رحمه الله بین این روایات به صورت دیگری تطبیق داده است. ایشان می فرماید: صورت تطبیق نزد من به این گونه هست که هم اختلاف روایات را از بین می برد و هم مخالفت عقل و نقل را مستلزم نمی باشد و آن اینکه راویانی که بیست رکعت تراویح را روایت کرده اند آنها نگفته اند که بیست رکعت تراویح را چند قاری امامت می کرد ولی این روایت موطا بیان می کند که «دو» قاری در تراویح امامت می کرد؛ یک راوی تعداد رکعات یک قاری را بیان کرده و راوی دیگر تعداد رکعات قاری دوم را، و چونکه گاهی یک قاری اولاً امامت می کرد و گاهی قاری دوم، لذا هر راوی نماز وتر آن قاری را نیز به همراه تعداد رکعات تراویحش یادآوری کرده است و مجموعۀ رکعات نماز یک قاری یازده رکعت (10 تراویح + 1وتر = 11 رکعت) و مجموعۀ رکعات نماز قاری دوم سیزده رکعت (10 رکعت تراویح + 3 رکعت وتر = 13 رکعت) بوده که به این صورت مجموعۀ رکعات تراویحِ به همراه وتر هر دو قاری بیست و یک رکعت (20 رکعت تراویح + 1 رکعت وتر = 21 رکعت) یا بیست و سه رکعت (20 رکعت تراویح + 3 رکعت وتر = 23 رکعت) می گردد و در همۀ این صورت ها تعداد رکعات نماز تراویح بیست رکعت می باشد. (تجلیات صفدر: 7/239)
💐(توجه)💐
یک رکعت وتر شاید مذهب یکی از آن قاریان بوده باشد چنانکه در یک قول مذهب امام شافعی رحمه الله نیز یک رکعت وتر جایز است و قول دوم امام شافعی رحمه الله مانند احناف سه رکعت وتر می باشد.)
محمد ابراهیم تیموری
۲۹ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۸) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال سوم غلط برادران سَلَفی (۲)💐
💐دلیل پنجم ضعیف بودن این حدیث:💐
حضرت جابر رضی الله عنه در سال 78 هجری قمری در مدینۀ منوره وفات کرد و مطابق تاریخ الخلفاء سیوطی جماعت تراویح در مدینۀ منوره در تاریخ 14 هجری قمری رسماً آغاز و جاری شد (الحاوی للفتاوی للسیوطی: 1/416) به این صورت حضرت جابر رضی الله عنه برای مدت 64 سال تمام مشاهده می کرد که مسلمانان در مسجد نبوی و مدینۀ منورۀ شریف نماز تراویح را بیست رکعت می خوانند ولی هرگز حتی یکبار هم این حدیث هشت رکعت تراویح را به آنان نشنوانید و نه هرگز از خود جابر رضی الله عنه ثابت است که خودش فقط هشت رکعت خوانده سپس از مسجد فرار کرده باشد، حالآنکه خود حضرت جابر رضی الله عنه از رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ روایت می کند که هر چیز نو در دین بدعت است و هر بدعت گمراهی است. (صحیح مسلم: 2/592 حدیث 867 كِتَابُ الْجُمُعَةِ، بَابُ تَخْفِيفِ الصَّلَاةِ وَالْخُطْبَةِ)
💐دلیل ششم ضعیف بودن این حدیث:💐
هر مسلمان ضرورت دارد تعداد رکعات تراویح را بداند ولی عجیب اینست که حضرت جابر رضی الله عنه نه تنها مسلمانان تراویح خوان در مسجد نبوی شریف را از وجود این حدیث هشت رکعت تروایح مزعومۀ سَلَفیان آگاه نساخت بلکه حتی آن را به هیچ یک از صحابۀ کرام چه مهاجرین و چه انصار نیز نشنوانید و نه هیچ یک از فقهای صحابه را از وجود آن باخبر کرد، بلکه رفته یک شخص ضعیفی ـ عیسی بن جاریه ـ را که محدِّثین حتی او را «مُنْکَرُ الْحَدِیْث» هم گفته اند پیدا کرده این حدیث هشت رکعت تراویح را تنها و تنها به او گوش او رسانید و بس.
و باز عیسی بن جاریۀ ضعیفِ مُنْکَرُ الْحَدِیْث در سراسر عمر خود هرگز هیچ مسلمان سُنی را نتوانست از وجود این حدیث هشت رکعت تراویح باخبر گرداند بلکه در سراسر زندگی خود تنها توانست یک شیعه از قُم ـ یعقوب قُمی ـ را پیدا کرده او را از وجود این حدیث هشت رکعت تراویح باخبر سازد و بس. شیعه و آنهم قُمی؟! دشمنان عمر فاروق و دشمنان تراویح!
این است حقیقت روایت شاذ و ضعیف و مُنْکَرِ استدلالی برادران سَلَفی که شیعه وار در مقابل تواتر عملی اهل سنت و جماعت پیش می کنند؟!
💐((( نظر دوم بر این حدیث )))💐
در این حدیث ذکر شده که یک شب کار جدید و عجیبی از حضرت اُبَی بن کعب رضی الله عنه رو داد که قبلاً هیچ کسی آن را انجام نداده بود و چون حضرت اُبَی رضی الله عنه حکم آن را نمی دانست نزد حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ آمده واقعۀ خود را بیان کرده منتظر حکم رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ در مورد آن شد و چون آنحضرت خاموشی اختیار فرمود این خاموشی ایشان را علامت رضای ایشان و جواز آنکار پنداشت.
اما اصل سخن اینست که آن مسئله چه بود، زیرا یقیناً مسئلۀ تراویح نبود، زیرا اگر مسئلۀ تراویح می بود حضرت اُبَی رضی الله عنه اول از همه باید آن را می دانست، زیرا نماز تراویح را حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نه مخفیانه در گوشۀ خانۀ خود بلکه در ملاء عام در مسجد نبوی شریف با جماعت صحابۀ کرام خواندند و همۀ نمازگذاران مسجد نبوی شریف بر تعداد آن مطلع بودند.
اصل مسئلۀ حضرت اُبَی رضی الله عنه این بود که زنان خانۀ حضرت اُبَی رضی الله عنه چون قرآن بسیاری را حفظ نداشتند از وی درخواست کردند در نماز نفل قرآن را قراءت کند تا آنها به وی اقتداء کنند و قرآن را بشنوند و حضرت اُبَی نیز اینکار را انجام داد. از طرفی مسئلۀ شرعی اینست که خواندن نماز نفل به صورت تداعی در جماعت مکروه است و حضرت اُبَی رضی الله عنه این را می دانست ولی چون در این نماز فقط دو سه زنان خانه اش در نماز نفل بدون تداعی اقتداء کرده بودند، آیا این صورت نیز مکروه می شد یا آنکه بخاطر عدم وجود تداعی جایز می باشد؟ این مسئله را حضرت اُبَی نمی دانست و لذا آمده صورت واقعه را بیان کرده منتظر جواب آنحضرت صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ شد و هنگامی که آنحضرت صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خاموشی اختیار کردند حضرت اُبَی دانست که این صورت ادای نفل بخاطر عدم تداعی مکروه نبوده جایز می باشد. و همین مسئلۀ فقهی مذهب اهل سنت و جماعت حنفی بوده و این حدیث شریف مذهب حنفی را تائید و توثیق می نماید. ولله الحمد.
مدعی گفتا بدیدم داغی بر دامان تو
حال بنگر لکّه بر دامان کیست؟!
محمد ابراهیم تیموری
۲۸ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۶) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال دوم غلط: حدیث جابر (۴)💐
💐(((نظر ثانی بر این حدیث)))💐
قبل از نظر ثانی بر این حدیث واقعه ای را بشنوید. در یکی از سفرهای خود امام مسجد حرم شریف در نماز مغرب به مسجدی رسید. مردم اطراف مسجد چون خبر شدند که امام مسجد الحرام آمده است فوراً از هر طرف به سوی مسجد خود شتافتند. امام حرم را تعظیماً جهت امامت پیش کردند و او مردم را نماز داد، سه رکعت مغرب. اما بعضی ها دیر رسیدند و تنها یک رکعت نماز را در پشت سر امام حرم شریف گرفتند. مردم آن محل بعد از آن همیشه با افتخار فراوان یاد می کردند که نماز مغرب را پشت سر امام حرم شریف خواندند.
چند سال بعد در یک مجلس دو سه نفر نشسته بودند و دربارۀ امام حرم شریف صحبت می کردند. یکی گفت که ما (من و دو سه همراهانم) نماز مغرب را یک رکعت پشت سر امام حرم در مسجد خود خواندیم. شخص دیگری با تعجب پرسید که آیا نماز مغرب یک رکعت است که امام حرم نماز مغرب را یک رکعت خواند. اولی گفت: نخیر ما دیر رسیدیم، ما (من و چند همراهانم) فقط توانستیم یک رکعت نماز را پشت سر او بگیریم. امام حرام مردم را سه رکعت نماز داد.
اکنون اولاً باید دانست که حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تراویح را فقط سه شب خواندند (سنن ابی داود: 2/50 | جامع الترمذی: 3/106 حدیث 806 | وبمعناه فی صحیح البخاری: 2/11 حدیث 924 | صحیح مسلم: 1/564) و صحابۀ کرام نیز فقط سه شب در پشت سر آنحضرت توانستند نماز تراویح را بخوانند و بس.
ثانیاً باید دانست که حضرت جابر رضی الله عنه دو حدیث شریف در مورد تراویح را روایت می کند. یکی در مورد تعداد رکعات تراویح که «ما» یعنی خودش و همراهانش در پشت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رسیده خوانده اند و حدیث دوم در مورد تعداد رکعات تراویح که حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «مردم» را نماز دادند.
این حدیث که برادران سَلَفی برآن استدلال می کنند فقط ثابت می سازد که حضرت جابر رضی الله عنه با چند همراهان خود توانستند تنها در آخرین شبی که آنحضرت صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تراویح دادند در تراویح آنحضرت شرکت کنند ولی چون دیر آمده بودند فقط توانستند تنها هشت رکعت تراویح و وتر را در پشت سر حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بگیرند و حضرت جابر رضی الله عنه با راستی و دقت کامل که شاخصۀ اصحاب کرام است در این روایت بیان کرد که «ما» (او و همراهانش) تنها هشت رکعت نماز تراویح و وتر را در پشت سر رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ توانستیم بخوانیم.
اما در آن شب حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «مردم» را چند رکعت تراویح دادند، این تعداد را نیز حضرت جابر رضی الله عنه می دانست و لذا با صداقت و دقت کامل روایتش کرد و تصریح نمود که حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «مردم» را بیست رکعت نماز تراویح دادند.
(*) ـ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ خَرَجَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ لَيْلَةٍ فِي رَمَضَانَ فَصَلَّى النَّاسَ أَرْبَعَةً وَعِشْرِينَ رَكْعَةً وَأَوْتَرَ بِثَلاثَةٍ.
ترجمه: حضرت جابر بن عبد الله رضی الله عنه روایت می کند که حضرت رسول اکرم صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ شبی در ماه رمضان تشریف آوردند و مردم را چهار رکعت (فرض) و بیست رکعت (تراویح) و سه رکعت وتر، نماز دادند. (تاریخ جرجان للمحدث الإمام فی الجرح والتعدیل ألسَّهمی: ص 316 و 317 باب حرف العين | المشيخة البغدادية لأبي طاهر السلفي: ص 29 حدیث 223 الجزء التاسع)
💐(( نتیجه ))💐
از حدیث اولی دانسته می شود که خود حضرت جابر رضی الله عنه و همراهانش توانستند تنها هشت رکعت نماز و وتر را در پشت سر رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بگیرند و بخوانند، و از حدیث دوم دانسته می شود که حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «مردم» را بیست رکعت تراویح دادند. اکنون برادران سَلَفی که حدیث اولی را گرفته و حدیث دوم را رد می کنند گویا نماز مغرب و نماز امام حَرَم را برای دنیا یک رکعت می سازند؟!
أللّهُمَّ أَرِنَا الْحَقَّ حَقًّا وَارْزُقْنَا اتِّبَاعَهُ، وَأَرِنَا الْبَاطِلَ بَاطِلًا وَارْزُقْنَا اجْتِنَابَهُ.
ترسم که به کعبه نرسی ای اعرابی
کاین راه که تو می روی به ترکستان است
محمد ابراهیم تیموری
۲۷ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۴) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال دوم غلط: حدیث جابر (۲)💐
(*) علامه ذَهَبِی رحمه الله (متوفى 748هـ ق) دربارۀ او می نویسد: مُنْکَرُ الْحَدِیْثِ. احادیث او همه منکر است. مَتْرُوكٌ. در فن حدیث او شخصی متروک است. (ميزان الاعتدال في نقد الرجال للذهبی: 3/311)
(*) علامه ابن حجر عَسقلانی رحمه الله (متوفی 852 هـ ق) دربارۀ او می نویسد: مَجْهُوْلٌ. عیسی بن جاریه شخصی نامعلوم الحال است. (لسان الميزان لابن حجر العسقلانی: 9/388)
(*) امام ابوحاتم رازی رحمه الله (277 هـ ق) دربارۀ او می گوید: مَجْهُوْلٌ. عیسی بن جاریه شخصی ناشناس است. (لسان الميزان لابن حجر العسقلانی: 9/388)
(*) امام دارقطنی رحمه الله (385 هـ ق) دربارۀ یعقوب قُمی می فرماید: لَيْسَ بِالْقَوِيّ. در روایتِ حدیث قوی نیست. (موسوعة أقوال أبي الحسن الدارقطني في رجال الحديث وعلله: 2/727)
(*) علامه ذَهَبِی رحمه الله (متوفى 748هـ ق) یعقوب قُمی را در دیوان الضعفاء والمجهولین خود آورده درباره اش می نویسد: لَيْسَ بِالْقَوِيّ. در حدیث قوی نیست. (ديوان الضعفاء والمتروكين للذهبی: ص 445)
(*) علامه ذَهَبِی رحمه الله (متوفى 748هـ ق) باز در میزان الاعتدال درباره اش می نویسد: لَيْسَ بِالْقَوِيّ. در روایتِ حدیث قوی نیست. (ميزان الاعتدال في نقد الرجال للذهبی: 4/452)
(*) علامه ابن کثیر دمشقی شافعی رحمه الله (متوفی 774 هـ ق) دربارۀ یک حدیث یعقوب قُمی و در بارۀ خود او می فرماید: وَهَذَا الْحَدِيثُ مُنْكَرٌ جِدًّا وَفِي إِسْنَادِهِ ضَعْفٌ، وَيَعْقُوبُ هَذَا هُوَ الْقُمِّيُّ وفيه تشيع، وَمِثْلُ هَذَا لَا يُقْبَلُ تَفَرُّدُهُ بِهِ. یعنی این حدیث بسیار مُنْكَر است و در اسناد آن ضعف می باشد، زیرا راوی اش یعقوب که همان یعقوب قُمی شیعه است و تفرُّد راوی مثل او قابل قبول نیست. (البدایة والنهایة لابن کثیر: 8/374 وَهَذِهِ تَرْجَمَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزبير)
(*) محدث شعیب ارناؤوط رحمه الله (متوفی 26 محرم 1438 هـ ق) در زیر حدیثی که این یعقوب قُمی روایت کرده می نویسد: إسْنَادُهُ ضَعِیْفٌ، وَمَتْنُهُ مُنْكَرٌ شِبْهَ مَوضُوعٍ. یعنی اسناد این حدیث ضعیف است و متن آن مُنْكَر مشابه حدیث دروغی و جعلی است. (مسند احمد: 1/507 و 508 حدیث 461)
از این تصریحات امامان فن حدیث و محدثین به آسانی دانسته می شود که این حدیث استدلالی برادران سَلَفی ضعیف است و اینکه آنها آن را حدیث صحیح می خوانند خاک در چشم مردم انداختن است.
💐(( اعتراف کلانسر سَلَفی ها ))💐
گرچه تصریحات بزرگان فن حدیث دربارۀ ضعف حال عیسی بن جاریه و یعقوب قُمی را مشاهده کردید، ولی برادران سَلَفی عادت دارند هیچ حرف حق را نپذیرند الّا آنکه یکی از شیخ های شان آن را تائید کند البته آنهم اگر موافق میل شان باشد. بناءً ما بخاطر اطمینان قلبی برادران سَلَفی تصریحات شیخ ناصر آلبانی که برادران سَلَفی او را علامةُ الدهر و مُحدِّثُ العصر می دانند دربارۀ احادیث عیسی بن جاریه و یعقوب قُمی را در زیر می آوریم تا شاید برادران سَلَفی اگر تصریحات محدثین سَلَف را قبول ندارند شاید نوشته های جناب شیخ های خَلَف خود را قبول کنند.
(*) جناب شیخ ناصر آلبانی یک حدیث «عیسی بن جاریه» را در سلسلۀ احادیث ضعیفۀ خود آورده آنگاه در زیرش می نویسد: ضَعِیْفٌ، این حدیث ضعیف است. (سلسلة الأحاديث الضعيفة للآلبانی: 13/562 حدیث 6264)
(*) جناب شیخ ناصر آلبانی در جای دیگر دربارۀ احادیث «عیسی بن جاریه» می نویسد: وَكُلُّهَا غَيرُ مَحفُوظَةٍ. احادیث او همه غیر محفوظ می باشند. (سلسلة الأحاديث الضعيفة للآلبانی: 14/494)
(*) جناب شیخ آلبانی در سلسلۀ ضعیفۀ خود یک حدیث یعقوب قُمی (عن يعقوب القمي عن ليث عن مجاهد عن ابن عباس مرفوعاً) را آورده در زیر آن اقرار دارد که: ضَعِیْفٌ، ضعیف است. (سلسلة الأحاديث الضعيفة للآلبانی: 4/343 حدیث 1863)
(*) و از همه جالب تر آنکه جناب شیخ آلبانی در زیر یک حدیث که همین دو نفر یعنی «عیسی بن جاریه» و «یعقوب قُمی» آن را روایت می کنند در همان کتاب صحیح ابن حِبان به صراحت تمام اعلان می کند: ضَعِیْفٌ. این حدیث ضعیف است. (التعليقات الحِسان على صحيح ابن حِبان: 4/245 حدیث 2540)
از این تصریحات دانسته می شود که ادعای برادران سَلَفی بر صحیح بودن حدیث بالا غلط محض است و استدلال آنها از آن بر هشت رکعت بودن تراویح استدلال باطل می باشد.
محمد ابراهیم تیموری
۲۷ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊 تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال اول غلط برادران سَلَفی (۲)💐
💐جواب دوم این استدلال:
برادران سلفی این حدیث شریف را به شدت تمام به عنوان دلیل هشت رکعت تراویح ارائه می کنند. اما برادران سلفی ما (فرقۀ غیر مقلِّدین) با وجود استدلال بر این حدیث فوراً در مقابل این حدیث استدلالی خود سر مخالفت بر می دارند و به شدت تمام با این حدیث استدلالی خویش مخالفت می ورزند. مثلاً:
(1): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم هشت ركعت (تراویح مزعومۀ سلفیان) را هم در ماه رمضان و هم در سایر ماه ها می خواندند، اما برادران سلفی با این حدیث مخالفت ورزیده تراویح را تنها در ماه رمضان می خوانند و هیچگاه در سایر ماه ها نمی خوانند.
(2): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم این نماز را «چهار چهار ركعت» می خواندند، اما غیر مقلدین با با این حدیث مخالفت ورزیده تراویح را دو دو ركعت می خوانند.
(3): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم این هشت ركعت را بدون جماعت به تنهائی می خواندند، اما برادران سلفی با رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت کرده تراویح را در جماعت می خوانند.
(4): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم این نماز را در خانه می خواندند، اما برادران سلفی با رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزیده تراویح را در مسجد می خوانند.
(5): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم این نماز را در نصف شب می خواند، اما برادران سلفی با رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزیده تراویح را در اول شب بعد فوراً بعد از نماز عشاء می خوانند.
(6): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از خواندن این هشت ركعت می خوابیدند و سپس از خواب برخاسته نماز وتر را ادا می كردند، اما برادران سلفی با رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزیده بعد از ادای تراویح نمی خوابند بلکه نماز وتر را در ماه رمضان فوراً بعد از تراویح می خوانند.
(7): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم نماز وتر را در حالت تنهائی بدون جماعت اداء می کردند، اما برادران سلفی با رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزیده نماز وتر را با در رمضان با جماعت می خوانند.
(8): مطابق این حدیث استدلالی برادران سلفی، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای همیشه در رمضان و سایر ماه های غیر رمضان یعنی در تمام سال، نماز وتر را سه ركعت می خواندند (ثُمَّ يُصَلِّي ثَلاَثًا)، اما برادران سلفی با رسول الله صلی الله علیه وسلم مخالفت ورزیده و از این عمل دائمی رسول الله صلی الله علیه وسلم را انکار کرده متشددانه نماز وتر را فقط یک ركعت معرفی می کنند.
این مخالفتها خود ثابت می سازد كه فرقۀ نو اختراع برادران سلفی ما در حقیقت بر حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل نمی کنند و نه احادیث آنحضرت را قبول دارند، بلکه از نام حدیث رسول الله بخاطر تفرقه افکنی و گمراه سازی مسلمانان سوء استفاده می کنند درست به همان صورت که روافض شیعه از شعار محبت اهل بیت بخاطر تخریب دین اسلام سوءِ استفاده می کنند.
محمد ابراهیم تیموری
۲۶ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۱۱ -﴾❈•••┈
اداء کردن زکات - ۲:
مسئله ٣: نیَّت زکات: چون کسى می خواست پول زکات خود را به فقيرى بدهد در دل خود در آن وقت حتماً اين قدر نیّت نمايد که من پول زکات را مى دهم.
اگر کسى اين نيت را نکرد و بى نيّت پول را داد، زکاتش اداء نمى گردد و او دوباره بايد زکات بدهد و پولى که داده است، ثواب آن را جداگانه به دست مى آورد.
مسئله ٤: اگر کسى در وقت دادن زکات، نيت زکات دادن را نکرد، پس تا وقتى که آن پول و مال در نزد فقير موجود است، نيت کردن زکات برایش درست است، و اگر حالا هم نيت کند که من پول زکات را داده ام، زکاتش اداء می شود.
البته اگر فقير آن پول را خرچ کرده بود، نيت کرن حالا ديگر اعتبارى ندارد. زکات را بايد دوباره بدهد.
مسئله ٥: اگر کسى مقداری پول را به نيت زکات از ساير پول ها جدا کرد و علاحده گذاشت که هر وقت مستحقى را ديدم آن را به او می دهم، و سپس هنگامی که آن پول را به فقير می داد، نيت زکات را فراموش کرد، در اين صورت نیز زکاتش اداء می شود.
البته اگر آن پول را به نيت زکات جدا نموده علاحده نمى گذاشت، زکاتش اداء نمى شد.
مسئله ٦: کسى پول زکات خود را جدا کرد، و مى خواست آن را به فقيران بدهد، اکنون اختيار دارد که همه آن پول را به يک فقير بدهد يا آن را تقسيم نموده به چند فقير بدهد. همچنين اختيار دارد که همه آن را در يک روز بدهد و يا کم کم در طول چند ماه.
مسئله ٧: بهتر اينست که به يک فقير کم از کم آنقدر پول زکات داده شود که براى يک روز او کفايت کند و مجبور به دست دراز کردن نزد کس ديگرى نگردد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۹ -﴾❈•••┈
پیش پرداختن زکات:
مسئله ٢٢: اگر شخصی که زکات بر او واجب است قبل از گذشتن يک سال بر پول ها و اموال خود، زکات آنها را بدهد و منتظر گذشتن سال نباشد، اينکار جايز است و زکاتش اداء می شود.
و اگر شخصی صاحب نصاب نبود بلکه اميد آمدن پول و مال از جائی را داشت و بر این امید، پیشکی زکات داد، زکاتش اداء نمی شود. هر وقت پول و مالی به دست آورد و يک سال برآن گذشت، آنگاه زکات آن را دوباره اداء کند.
مسئله ٢٣: اگر شخص پولدار، زکات چند سال خود را پیشکى ادا کند، اینکار جايز است. اما اگر در يکى از آن سال ها پول و دارائی اش زيادتر شد زکات آن پول اضافی را نيز بايد بدهد.
مسئله ٢٤: اگر کسى نزد خود هزار افغانی اضافه بر ضرورت داشت و توقع داشت که مقدار ديگرى پول از جائى به دست خواهد آورد، بنابرين قبل از گذشتن يک سال، زکات همۀ آن پول ها را پيشکى اداء نمود، اينکار درست است.
ليکن اگر قبل از ختم سال، پول کمتر از حد نصاب شد، در اين صورت زکات معاف می گردد و آنچه که به عنوان زکات داده است، صدقۀ نفلى خواهد گرديد.
مسئله ٢٥: اگر يک سال بر پول ها و اموال کسى گذشت و او هنوز زکات آن را اداء نکرده بود که تمام پول ها و اموالش دزدى شد، يا به صورت ديگرى {مثلاً سوخته} از بين رفت، زکات آنها نیز معاف می گردد.
و اگر خودش پولها يا اموال خود را به کسى داد و يا به اختيار خود آنها را به گونه اى از بين برد، در اين صورت هر مقدار زکات که بر او واجب شده بود معاف نمى شود، بلکه بايد آن را اداء کند.
مسئله ٢٦: اگر کسى که زکات بر او واجب شده بود بعد از ختم سال، تمام پول و اموال خود را خيرات کرد، زکاتش نیز معاف می گردد.
مسئله ٢٧: اگر کسى آنقدر پول داشت که زکات در آن واجب می شود و بعد از گذشتن يک سال بر آن، نصف آن پول دزدى شد يا وی خود نصف آن را خيرات کرد، در اين صورت، زکات نیم پول معاف است. فقط زکات نيمۀ باقيمانده را بايد بدهد.
و اگر آن را به کسى هَبَه و بخشش کند يا خودش آن را خرچ نماید در اين صورت زکات بر او واجب می باشد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۷ -﴾❈•••┈
زکات بر قرض - ۱:
مسئله ١٩: اگر بر کسى قرض داريد زکات برآن قرض نيز واجب است. ليکن قرض سه قسم می باشد.
«قِسم اول قرض»:
اينکه پول نقد يا طلا يا نقره به کسى قرض داده ايد يا سامان تجارت به کسى فروخته ايد و او پول آن را هنوز به شما نداده و شما اين قرض يا اين پول خود را بعد از گذشتن يک سال يا دو سه سال از او به دست آورديد. اگر پول هاى به دست آمده به آن مقدار است که زکات بر آن واجب مى شود، دادن زکات تمام سال هاى گذشته واجب مى باشد.
و اگر تمام پول ها يکجا به دست نيامد، پس هر وقتى که آنقدر پول از آن قرض ها به دست تان آمد که برابر با قيمت ۱۲۸ گرام نقره شود، در اين صورت اداى زکات پول قيمت همين ۱۲۸ گرام واجب خواهد بود. و اگر آن مقدار پول که برابر با قيمت ۱۲۸ گرام نقره شود، کم کم و اندک اندک به دست تان آمد، در اين صورت هر وقتى که اين پول هاى به دست آمده برابر با قيمت ۱۲۸ گرام نقره شود، زکات آنها را بايد اداء کنيد.(اما احتیاط در اینست که به محض حصول پولی معادل ۹۳ گرام نقره زکات آن را بدهید.)
چون بخواهيد زکات آنها را بدهيد، بايد زکات همۀ سال هاى را که برآن پول گذشته است اداء کنيد.
و اگر قرضه اى که داده ايد کمتر از آن مقدارى بود که زکات برآن واجب مى شود، در اين صورت زکات بر آن قرضه واجب نمى باشد.
البته اگر مقدارى پول يا مال ديگرى هم داريد که اگر آن را با اين پول و مال حصول شده خود يکجا حساب کنيد به اندازۀ نصاب زکات می شود، در اين صورت زکات بر آن مقدار پول و مال واجب مى گردد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۵ -﴾❈•••┈
زکات بر اشیای غیر از طلا و نقره و اموال تجارتی - ۱:
مسئله ١٣: فلزاتى که سواى طلا و نقره اند مانند آهن، مس، برنج، سرب و غيره، و نيز ظروف و اشيائى که از آن فلزات ساخته شده اند و همچنين پارچه، تکه، بوت و غيره هرچه لوازم و اشیائی دیگری که باشد، حکم همۀ آنها اينست که اگر براى فروش است و با آنها تجارت و خريد و فروخت می کنند، پس ببينيد که آنها به چه مقدارى مي باشد. اگر به آن اندازه اى است که قيمت آنها برابر با قيمت نصاب زکات يعنى ٦١٢ گرام نقره يا ٨٧ گرام طلا می شود، در اين صورت هنگامی که يک سال بر آن بگذرد، زکات در آن فلزات و سامان و اسباب تجارتی واجب مى شود (خواه مصارف ضرورى شبانه روزى صاحب آن اموال از عايدات همين سامان و اسباب تهيه شود يا مصارف وى از عايدات ديگرى فراهم بيايد، زکات در هر صورت در آن اموال واجب می باشد) و اگر به اندازۀ مذکور نيست، زکات هم در آن واجب نمی گردد.
و اگر آن اموال براى فروخت و تجارت نيست، زکات در آن واجب نمى باشد، به هر اندازه اى هم که باشد، حتى اگر قيمت آن اموال و لوازم، صدها هزار روپيه هم باشد، بازهم زکات در آنها واجب نيست.
مسئله ١٤: زکات در اثاث خانه، مانند ديگ هاى معمولى، ديگ هاى کلان، غورى، آفتابه و لگن، و سایر ظروف غذاخورى، در خانۀ مملوکه شخصی که در آن سکونت دارد، در لباس هاى پوشيدنى، در گردنبند مرواريد و سایر اشيائى از اين قبيل (۱) واجب نيست، خواه به هر اندازه اى که باشند، و خواه روزانه استعمال شوند يا نشوند، زکات به هيچ صورت در آنها واجب نيست.
البته اگر اين اشياء براى فروش و تجارت باشند، زکات در آنها واجب است.
خلاصه اينکه بجز طلا و نقره و پول نقد، هر مال و دارائی ای که براى خريد و فروخت و تجارت است، زکات در آنها واجب است. و اگر براى تجارت و خريد و فروخت نيست، زکات در آنها واجب نيست.
..................................
(۱) مثلاً جواهراتی مانند الماس، زمرد، یاقوت ولاجورد ... واجب نمی گردد، مگر اینکه آنها برای خرید و فروش و تجارت باشد.
اگر کسى گردنبند و دستبند يا زيور طلائى يا نقره اى دارد که علاوه بر طلا و نقره، در آنها جواهراتی مانند الماس، ياقوت، زمرد، زبرجد يا ﻻجورد و غيره کار شده باشد، حکم اينست که زکات بر اين زيورات بدون جواهرات آن واجب می باشد و صاحب آنها يا بايد هموزن يک چهلم وزن آن زيورها را ـ اگر زيور طلا است طلا و اگر نقره است نقره ـ بايد بدهد، و يا اينکه قیمت يک چهلم طلا يا نقرة آن زيورات را بدهد.
وَ فِى تِبرِ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ حُلِیِّهِمَا... زَکٰوةٌ.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۳ -﴾❈•••┈
زکات بر زیورات و آنچه درآن زردوزی شده:
مسئله ٦: زکات بر زيورات، ظروف و زردوزى هاى که طلا و نقره در آن کار شده است واجب مى باشد، چه آنها را استعمال کنند و بپوشند و چه آنها را قفل نموده هرگز استعمال نکنند يا هيچگاه نپوشند.
خلاصه اينکه زکات بر هر چيزى که از طلا يا نقره ساخته شده باشد و يا طلا يا نقره در آن به کار رفته باشد، واجب مى باشد.
البته اگر از مقداری که در مسئلۀ اول گفته شد کمتر باشد، زکات واجب نمى شود.
مسئله ٧: اگر طلا و نقره خالص نباشند بلکه چيز ديگرى هم در آن آميخته باشند ـ مثلاً سُرب در نقره آميخته باشد ـ در این صورت بايد دید که آيا نقره بيشتر است يا سُرب.
اگر نقره بيشتر بود، حکمش همان است که حکم نقره مى باشد. يعنى اگر به اندازۀ مقدار مذکورۀ بالا وزن دارد {يعنى٦١٢ گرام نقرۀ مخلوط، و ٨٧ گرام در طلاى مخلوط} زکات بر آن واجب است.
و اگر سُرب بيشتر بود، آن را در اين صورت نقره نمى دانیم و حکم آن مانند حکم برنج، مس، آهن و ساير فلزات است که بعداً در مسئلۀ ۱۳ درج خواهد شد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل زکات - ۱ -﴾❈•••┈
هر کسى که پولدار و ثروتمند است، اما زکات پول و دارائى خود را نمى دهد، نزد الله متعال سخت گناهکار مى باشد و در روز قيامت عذاب سختى خواهد ديد.
رسول الله ﷺ فرموده اند: مَا مِنْ صَاحِبِ ذَهَبٍ وَلَا فِضَّةٍ، لَا يُؤَدِّي مِنْهَا حَقَّهَا، إِلَّا إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، صُفِّحَتْ لَهُ صَفَائِحُ مِنْ نَارٍ، فَأُحْمِيَ عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ، فَيُكْوَى بِهَا جَنْبُهُ وَجَبِينُهُ وَظَهْرُهُ، كُلَّمَا بَرَدَتْ أُعِيدَتْ لَهُ.
«هر کسى طلا و نقره (و پول و دارائی) دارد و زکات آن را نمی دهد در روز قيامت برایش مُهرهاى از آتش مي سازند و آنها را با آتش دوزخ داغ گردانیده پهلوها و پيشانى و پشت او را داغ مي کنند و چون مهرها سرد شدند، آنها را دوباره داغ گردانيده باز وى را داغ می کنند».
(مُسلم شریف: حدیث ۲۳۳۷)
و آنحضرت ﷺ فرموده اند: مَنْ آتَاهُ اللهُ مَالًا، فَلَمْ يُؤَدِّ زَكَاتَهُ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ شُجَاعًا أَقْرَعَ لَهُ زَبِيبَتَانِ يُطَوَّقُهُ يَوْمَ القِيَامَةِ، ثُمَّ يَأْخُذُ بِلِهْزِمَتَيْهِ يَعْنِي بِشِدْقَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا مَالُكَ أَنَا كَنْزُكَ.
«هر کسى را که خداوند مال و دارائى عطا نموده است و او زکات آن را نمی دهد، آن مال و دارائى اش را در روز قيامت به صورت مار بزرگ زهردارِ سر کَل مي سازند، آن مار در گردن او خواهد پيچيد و هر دو رخسار او را خواهد گزيد و خواهد گفت؛ من همان مال تو هستم، من همان دارائى تو هستم».
(بخاری شریف: حدیث ۱۴۰۳ و ۴۵۶۵ و مُسلم شریف: حدیث ۲۳۴۳ و ۲۳۴۴)
خداوند ما را در پناه خود بدارد. چه کسى می تواند چنين عذابی را تحمل کند. در مقابل اندکى حرص، اين همه عذاب کشيدن، حماقت بسیار بزرگ است. ندادن زکات مال عطا کردۀ خدا در راه خدا کارى شرم آور است.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••❈﴿ مسائل صدقۀ فطر- ۲ -﴾❈•••┈
مسئله ٣: اگر کسى دو خانه دارد، در يک خانه خودش زندگى می کند و خانۀ ديگرش خالى و بيکار است و يا آن را به کرايه داده است، اين خانۀ دوم زايد از ضرورت مى باشد. اگر قيمت اين خانه آنقدر است که زکات بر آن مقدار پول واجب مى شود، در اين صورت صدقۀ فطر بر اين شخص واجب مى باشد، و همچنين گرفتن پول زکات برایش جايز نمى باشد. البته اگر توسط کرايه همين خانه، مصارف زندگى خود را تأمین مي کند، اين خانه نيز جزو لوازم ضرورى محسوب شده صدقۀ فطر بر صاحب آن واجب نمى شود. و همچنين دادن پول زکات به او و نيز گرفتن پول زکات برای او صحيح مى باشد.
خلاصه؛ هر کسى که گرفتن پول زکات و صدقۀ واجبه برایش جايز است، صدقۀ فطر بر او واجب نيست، و هر کسى که گرفتن پول زکات و صدقۀ واجبه برایش جايز نيست، صدقۀ فطر بر او واجب مي باشد.
مسئله ٤: اگر کسى مقدارى مال و اسباب زايد از ضرورت نزد خود دارد اما قرضدار هم است، در اين صورت حساب کنيد که قيمت آن اموال و لوازم زايد از ضرورت چقدر است، سپس پول قرض را از آن منفى کنيد و آنگاه ببينيد که حالا چقدر باقى مى ماند. اگر آنقدر مال و اسباب باقى ماند که قيمت آن برابر با پولى است که زکات يا صدقة فطر در آن مقدار واجب مى شود {یعنی پولی برابر با نرخ ٦١٢ گرام نقره} در اين صورت صدقۀ فطر بر اين شخص واجب است. و اگر کمتر می شود، در اين صورت صدقۀ فطر بر او واجب نمى باشد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
┈•••◈❈﴿ مسائل اعتکاف - ۵ -﴾❈◈•••┈
اعتکاف زنان:
اعتکاف زن اينست که زن اندکى قبل از تمام شدن روز بيستم رمضان مبارک، در خانۀ خود در آنجائی که براى نمازخواندن مقرر نموده است تا غروب آفتاب تاريخ بيست و نهم يا سى ام رمضان، يعنى تا آن روزی که هلال عيد ديده شود، بماند.
اين را «اعتکاف» می گويند و اعتکاف ثواب بسيار فراوانى دارد.
اگر زنى شروع به اعتکاف نمايد، تنها برايش جايز است که جهت رفع حاجت و تشناب/توالت رفتن يا آب و غذا خوردن از آنجا برخاسته بيرون بيايد.
و اگر کس ديگرى حاضر باشد که آب و غذايش را برایش بياورد، در این صورت برای آب و غذا گرفتن هم از آنجا بيرون نشود و شب و روز در همانجا بماند و در همانجا بخوابد.
و بهتر اينست که بيکار ننشيند بلکه به تلاوت قرآن يا خواندن نماز نفلى يا ذکر و تسبيح به هر اندازه اى که توفيق آن را بيابد، خود را مصروف بسازد.
و اگر زن دچار حيض و نِفاس شد، اعتکاف را ترک کند، زيرا اعتکاف در حالت حيض و نِفاس جايز نيست.(۱)
همچنين در هنگام اعتکاف، جماع {همخوابگى} با همسر يا بوسيدن يا به آغوش گرفتن او نيز جايز نيست.
ا.........
(۱) اما بعد از پاک شدن از حیض و نفاس، اعتکاف کردن قضائى فقط همان يک روزى که در آن حيض يا نفاسش آمده است بر او لازم مى باشد. همچنين آن يک روز اعتکاف قضائى را اگر بخواهد در ماه مبارک رمضان ديگرى اداء کند، در اين صورت، روزۀ همان رمضان برايش کفايت مى کند. و اگر آن روز قضائى را در ماه ديگرى غير از ماه رمضان اعتکاف کند، در اين صورت آن روز را روزه نيز بايد بگيرد.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
┈•••◈❈﴿ مسائل اعتکاف - ۳ -﴾❈◈•••┈
مُفسدات اعتکاف:
مسئله ۸: انجام دادن دو نوع افعال در حالت اعتکاف حرام است. یعنی در صورت ارتکاب آنها اگر اعتکاف واجب یا مسنون است، اعتکاف فاسد می شود و قضای آن لازم می گردد.
(یعنی اینکه شخص هرچند روزی که از روزهای اعتکافش فوت شده، قضای آن روزها را بگیرد. قضای اعتکاف واجب، واجب است و قضای اعتکاف مسنون، مسنون است. و برای گرفتن قضای اعتکاف رمضان، بودن ماه رمضان لازم نیست. البته روزه داشتن لازم است).
نوع اول افعال:
خارج شدن از محل اعتکاف بدون ضرورت. ضرورت دو نوع است: ضرورت بشری {طبیعی} و ضرورت شرعی.
ضرورت بشری: مثلاً رفتن برای قضای حاجت یا ادرار یا غسل جنابت. رفتن برای غذا خوردن هم مشمول این نوع ضروریات است، البته هنگامی که کسی برای آوردن غذا موجود نباشد.
ضرورت شرعی: مثلاً رفتن برای نماز جمعه.
مسئله ۹: اعتکافکننده چون به خاطر ضرورت از جای اعتکاف خود بیرون رفت، بعد فراغت از ضرورت خود در آنجا توقف نکند. و همچنین بکوشد تا حد امکان، ضرورت خود را در جائی رفع کند که نزدیکتر به مسجد است.
مثلاً در صورت عدم انتظام تسهیلات در محوطۀ مسجد اگر به خاطر رفع حاجت یا ادرار از مسجد خارج شود و خانه اش دور باشد، و خانۀ یکی از دوستان یا غیره اش نزدیکتر به مسجد است، در این صورت به خانۀ همان دوست و غيره خود برود.
البته اگر طبعیتش مانوس خانه اش است و ضرورتش {با خاطر آرام} از رفتن به جای دیگری رفع نمیگردد در این صورت رفتنش به خانه اش برایش جایز است.
و اگر اعتکافکننده به خاطر ادای نماز جمعه به مسجد دیگری برود و بعد از نماز در همان مسجد بماند و اعتکاف را در همانجا به اتمام برساند، اینکار نیز جایز است، اما مکروه می باشد.
مسئله ۱۰: برای اعتکافکننده جایز نیست که برای یک دقیقه و حتی کمتر از آن، و لَو سهواً و به فراموشی، از مسجد اعتکافگاهِ خود خارج شود.
مسئله ۱۱: خروج اعتکافکننده از جای اعتکاف خود به سبب عذرهائی که کثیرُ الوقوع نیستـند مُنافی اعتکاف است. مثلاً اگر کسی به خاطر عیادت مریضی، یا نجات غریقی، یا اطفای آتشی یا از ترس افتیدن سقف مسجد از محل اعتکاف خود خارج شد، گرچه خروجش در تمام این صورتها گناه نیست، بلکه به خاطر نجات جان ضروری نیز میباشد، لیکن اعتکاف باقی نمی ماند.
البته اگر اعتکافکننده به خاطر رفع کدام ضرورت بشری یا شرعی خارج شد و در این اثناء چه قبل از رفع ضرورت یا بعدِ فراغت از ضرورت، مریضی را عیادت کرد، یا در نماز جنازه ای شرکت نمود، اینکار عیـبی ندارد.
مسئله ۱۲: معتکِف برای ادای نماز جمعه چنان وقتی به مسجد جامع برود که تَحِیَّۃُ الْمَسْجِد و سنت جمعه را بتواند در آن مسجد بخواند، و همچنین بعد از نماز جمعه برایش جایز است تا به خاطر ادای نماز سنّت در آنجا بماند.
تخمین اندازۀ این مقدار وقت به رای همان شخص گذاشته شده است. اگر تخمینش اشتباه بود، یعنی کمی پیشتر از وقت نماز رسید، عیـبی ندارد.
مسئله ۱۳: اگر اعتکافکننده را به جبر از مسجد بیرون کردند، اعتکافش باقی نمی ماند. مثلاً پولیس او را به حکم قاضی از مسجد بیرون کشید، یا کسی که بر این اعتکافکننده قرض دارد آمده او را از مسجد بیرون کرد، اعتکاف در این صورتها باقی نمی ماند.
مسئله ۱۴: به همین صورت، اگر اعتکافکننده به خاطر ضرورت شرعی یا بشری از جای اعتکاف خارج شده بود و سپس قرضخواهی در طول راه او را ایستاده کرد، یا اینکه بیمار شد و تا رسیدن به جای اعتکاف مدتی گذشت، در این صورت ها نیز اعتکافش باقی نمی ماند.
(و اگر اعتکافش اعتکاف مستحب است اعتکاف ختم می شود، زیرا اعتکاف مستحب، مدتی معیّن ندارد، بنابرین قضائی هم ندارد.)
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
┈•••◈❈﴿ مسائل اعتکاف - ۱ -﴾❈◈•••┈
مسئله ۱: برای اعتکاف، سه امر ضروری است:
اول: اعتکاف در مسجدی که نماز را در آن به جماعت می خوانند.
دوم: نیت اعتکاف را داشتن. بنابرین بدون داشتن قصد و اراده، بودن در مسجد را اعتکاف نمی گویند. همچنین برای صحت نیت، مسلمان و عاقل بودن هم شرط است، لذا شرط اسلام و عقل نیز در ضمن شرط نیت شامل می باشد.
سوم: پاک بودن از جنابت و حیض و نفاس.
مسئله ۲: افضلترین اعتکاف:
(*) اعتکاف در مسجدُالحرام یعنی مسجدی است که کعبۀ شریف در آن است.
(*) سپس در مسجد نبوی.
(*) سپس در مسجد بیت المقدس.
(*) سپس در مسجد جامعی که نمازهای پنجگانه در آن به جماعت خوانده می شود.
(*) اگر نمازهای پنجگانه در آن به جماعت اداء نمی شود در این صورت اعتکاف در مسجد محلّه افضل است.
(*) سپس در آن مسجدی که تعداد جماعت گذاران آن بیشتر باشد.
مسئله ۳: اعتکاف بر سه نوع است:
(۱) واجب.
(۲) سنّت موکّده.
(۳) مستحب.
اعتکاف واجب:
«اعتکاف واجب» آنست که شخص، اعتکاف کردن را نذر بگیرد، چه بدون شرط چیزی نذر بگیرد یا با شرط چیزی.
نذر بدون شرط {نذر غیر معلَّق} اینست که کسی مثلاً بگوید؛ من اعتکاف را نذر کردم.
و نذر با شرط چیزی {نذر معلَّق} اینست که کسی مثلاً بگوید؛ اگر فلان کارم شد اعتکاف می کنم.
اعتکاف سنّت موکّده:
«اعتکاف سنّت موکّده» اعتکاف عَشَره{ده روز}آخری ماه مبارک رمضان است، زیرا اعتکاف این ده روز به التزام از نبی کریم صلی الله علیه وسلم در احادیث صحیح منقول است. این سنت موکّده با ادای چند نفر از عهدۀ سایر اهل محله ساقط می شود.
اعتکاف مستحب:
«اعتکاف مستحب» اعتکاف روزهای دیگر غیر از ده روز آخر ماه رمضان است، چه در اوایل ماه رمضان باشد و چه در اواسط ماه رمضان و یا در ماههای دیگر سال.
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۹) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال چهارم غلط برادران سَلَفی (۱)💐
روایت چهارم استدلالی آنها حسب ذیل است:
مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ، عَنِ السَّائِبِ بْنِ يَزِيدَ، أَنَّهُ قَالَ: أَمَرَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أُبَيَّ بْنَ كَعْبٍ وَتَمِيمًا الدَّارِيَّ أَنْ يَقُومَا لِلنَّاسِ بِإِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً, قَالَ: فكَانَ الْقَارِئُ يَقْرَأُ بِالْمِئِينَ، حَتَّى كُنَّا نَعْتَمِدُ عَلَى الْعِصِيِّ مِنْ طُولِ الْقِيَامِ، وَمَا كُنَّا نَنْصَرِفُ إِلاَّ فِي فُرُوعِ الْفَجْرِ.
(موطا مالک: 1/110 حدیث 280 باب ماجاء في قيام رمضان)
ترجمه: محمد بن یوسف از سائب بن یزید رضی الله عنه روایت می کند که حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه اُبَی بن کعب و تمیم داری رضی الله عنهما را حکم داد تا مردم را یازده رکعت تراویح نماز بدهند. راوی می گوید که قاری سوره های صد آیتی را می خواند حتی که ما از طول قیام بر عصاهای خود تکیه می کردیم و نزدیکی های صبح از تراویح بر می گشتیم.
💐((( نظر اول بر این روایت )))💐
در قدم نخست باید دانست که تعداد رکعات تراویح زمان خلافت حضرت امیر المؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه را هفت اشخاص روایت کرده اند:
1 ـ یزید بن رومان 23 رکعت (جمع وتر) در موطا امام مالک
2 ـ عبد العزیز بن رُفَیع 20 رکعت در مُصَنَّف ابن ابی شیبه
3 ـ اُبَی بن کعب 20 رکعت در مُسنَد احمد بن منیع
4 ـ یحیی بن سعید 20 رکعت در مُصَنَّف ابن ابی شیبه
5 ـ محمد بن کعب قُرَظی 20 رکعت قیام اللیل مَرْوَزی
6 ـ حسن بصری 20 رکعت سنن ابی داود
7 ـ سائب بن یزید، تفصیلات در زیر درج می شود.
ثانیاً همۀ این راویان بیست رکعت تراویح را روایت می کنند بجز سائب بن یزید که سه شاگرد دارد و شاگردانش تعداد تراویح زمان خلافت حضرت عمر رضی الله عنه را چنین از او روایت می کنند:
1 ـ یزید بن خُصَیفَه 20 رکعت در سُنَن کبریٰ
2 ـ حارث بن عبد الرحمن ابی ذباب 23 رکعت (جمع وتر) در مُصَنَّف عبد الرزاق
3 ـ محمد بن یوسف. تفصیلات در زیر می آید:
از این سطور دانسته شد که دو شاگرد سائب بن یزید مانند همۀ راویان بیست رکعت تراویح و سه رکعت وتر (23 رکعت) روایت می کنند ولی شاگرد سوم وی محمد بن یوسف برخلاف همۀ این روایان تعداد رکعات تراویح را تبدیل می کند و تعداد تراویح را متضاد با همۀ آن راویان بیان می نماید. ولی نکتۀ جالب در بیان محمد بن یوسف اینست که او نه تنها تعداد رکعات تراویح را مخالف و متضاد با همۀ راویان بیان می کند بلکه بر این مخالفت با سایر راویان اکتفاء نکرده حتی با بیان های تبدیل شدۀ خود نیز مخالفت می کند و به یک شاگرد خود یک چیز بیان می کند و برای شاگرد دیگر خود دیگر چیز و به شاگرد سوم خود دیگر چیز. چنانچه او:
به امام مالک و یحیی بن سعید قطان و عبد العزیز دَرَاوَرْدِی11 رکعت (موطا | مُصَنَّف ابن ابی شیبه | سُنَن سعید بن منصور) و به محمد بن اسحاق 13 رکعت (قیام اللیل مَرْوَزی) و به داؤد بن قیس و غیره 21 رکعت (مُصَنَّف عبد الرزاق) بیان کرده است.
این اضطراب شدید در متن حدیث، حدیث بالا را از اعتبار ساقط می گرداند، زیرا قاعدۀ اصول حدیث است که الإضْطِرَابُ یُوْجِبُ ضَعْفَ الْحَدِیْثِ، یعنی اضطراب در حدیث، حدیث را ضعیف می گرداند. (التقریب والتیسیر للنووی: ص 45)
💐(((نظر دوم بر این حدیث)))💐
ثانیاً این روایت ظاهر می کند که حضرت اُبَی رضی الله عنه یازده رکعت تراویح داد در حالی که حضرت اُبَی خودش بیان می کند که حضرت عمر رضی الله عنه او را دستور داد تا مردم را تراویح بدهد و او ایشان را بیست رکعت تراویح نماز می داد.
(مسند احمد بن منیع؛ به حواله إتحاف الخيرة المهرة بزوائد المسانيد العشـرة للبوصيري الكناني الشافعي: 2/384 حدیث 1726 | الاحادیث المختارة: 3/367 حدیث 1161 | کنز العمال: 8/409 حدیث 23471)
از اینجا به یقین دانسته می شود که روایت 11 رکعت تراویح اشتباه محض بوده جزو خطای بشری شمرده می شود.
محمد ابراهیم تیموری
۲۹ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۷) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال سوم غلط برادران سَلَفی (۱)💐
روایت سوم استدلالی آنها حسب ذیل است:
يَعْقُوبُ الْقُمِّيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ جَارِيَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: جَاءَ أبيُّ بْنُ كَعْبٍ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ كَانَ مِنِّي اللَّيْلَةَ شيءٌ فِي رَمَضَانَ قَالَ: [ص:246] وَمَا ذَاكَ يَا أبيُّ؟ قَالَ: نسوةٌ فِي دَارِي قُلْنَ: إِنَّا لَا نَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَنُصَلِّي بِصَلَاتِكَ قَالَ: فصليتُ بهنَّ ثَمَانِيَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ أَوْتَرْتُ قَالَ: فكان شبه الرضا ولم يَقُلْ شيئاً.
ترجمه: یعقوب قُمی از عیسی بن جاریه ... نقل می کند که « حضرت آُبَی بن کعب رضی الله عنه به خدمت حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حاضر شده عرض کرد که یا رسول خدا ! امشب ـ منظورش رمضان بود ـ کاری عجیبی از من رخ داد. آنحضرت پرسیدند: چه کاری یا اُبَی؟ حضرت اُبَی گفت: زنان در خانۀ من گفتند که ما بخوبی قرآن خوانده نمی توانیم، بنابرین در پشت تو نماز نفل می خوانیم. سپس من آنها را هشت رکعت (تهجُّد) و وتر نماز دادم». راوی می گوید: این (سکوت آنحضرت صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ) مانند رضا هست آنحضرت چیزی نگفتند.
(الإحسان في تقريب صحيح ابن حِبان: 6/290 حدیث 2549 و 2550)
💐((( نظر اول بر این حدیث )))💐
💐دلیل اول ضعیف بودن این حدیث:💐
برادران سَلَفی ادعاء دارند که این حدیث صحیح است. اما این ادعای برادران سَلَفی غلط محض و ادعای باطل می باشد. این حدیث سخت ضعیف است چنانچه حتی محققین کتاب صحیح ابن حِبان نیز در حاشیۀ همین حدیث به صراحت نوشته اند:
إسنَادُهُ ضَعِيفٌ، اسناد این حدیث ضعیف است. (الإحسان في تقريب صحيح ابن حبان: 2/290 حدیث 2549 و 2550)
💐دلیل دوم ضعیف بودن این حدیث:💐
بلکه شیخ ناصر آلبانی که فرقۀ سَلَفیان در حدیث خوانی او را گویا پیغمبر ثانی می پندارند در زیر همین حدیث صریحاً اقرار می کند: ضَعِیفٌ، این حدیث ضعیف است. (التعلیقات الحِسان علی صحیح ابن حِبان: 4/245 حدیث 2540 و 2541)
💐دلیل سوم ضعیف بودن این حدیث:💐
این حدیث را نیز همان یعقوب قُمی و عیسی بن جاریه نقل می کنند و دربارۀ هر دوی آنها در بالا به تفصیل ثابت شد که روایات آنها ضعیف هستند، لذا این روایت نیز ضعیف می باشد.
💐دلیل چهارم ضعیف بودن این حدیث:💐
ثانیاً اگر طُرُق مختلف این حدیث را جمع کنیم به آسانی می توان مشاهده کرد که این حدیث مضطرب است و حدیث مضطرب قابل قبول نمی باشد. مثلاً:
(*) ـ در حدیث صحیح ابن حِبان وارد است که این واقعه در یک شب ماه رمضان رخ داد ولی در حدیث مُسنَد احمد: 35/25 حدیث 21098 اصلاً ذکری از ماه رمضان وجود ندارد که از اینجا دانسته می شود که کلمۀ «رمضان» را یکی از راویان در اصل حدیث اضافه کرده و این واقعه نه در ماه رمضان بلکه در ماه دیگری اتفاق افتاده است.
(*) ـ از حدیث صحیح ابن حِبان معلوم می شود که این واقعۀ خود حضرت اُبَی بن کعب رضی الله عنه است ولی از حدیث مُسنَد احمد: 35/25 حدیث 21098 دانسته می شود که این واقعۀ یک شخص دیگر است نه واقعۀ خود حضرت اُبَی بن کعب رضی الله عنه. عَنْ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ...
(*) ـ از حدیث صحیح ابن حِبان دانسته می شود که زن های خانه هشت رکعت نماز را به اقتدای امام خواندند ولی مُسند ابن ابی اسامه تعداد «هشت رکعت» را اصلاً ذکر نمی کند که از اینجا دانسته می شود که کلمۀ «هشت رکعت» را یکی از راویان در متن حدیث اضافه کرده است. (مُسنَد احمد: 35/26 حدیث 21098 حاشیه)
اینها همه اضطرابات متن حدیث است و اضطراب موجب ضعیف بودن حدیث می باشد و حدیث را از اعتبار ساقط می گرداند، زیرا قاعدۀ اصول حدیث است که وَالإضْطِرَابُ یُوْجِبُ ضَعْفَ الْحَدِیْثِ. (التقریب والتیسیر للنووی: ص 45)
محمد ابراهیم تیموری
۲۸ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۵) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال دوم غلط: حدیث جابر (۳)💐
💐(( نکته ای دیگر دربارۀ این روایت ))💐
این یعقوب قُمی شیعه است. (البدایة والنهایة لابن کثیر: 8/374 | تجلیات صفدر: 7/223)
و یکی از اصول حدیث اینست که «راوی شیعه اگر ثقه هم باشد آن روایت او که مذهبش را تقویت می کند و خلاف اهل سنت و جماعت است مردود قرار می گیرد»، زیرا احتمال بسیار دارد که او آن روایت را بخاطر تقویت و ترویج مذهب باطل خود ساخته باشد، و این بر همه عیان است که شیعه منکر نماز تراویح می باشند و مانند فرقۀ سَلَفیه نماز تراویح را بدعت عُمری می خوانند و سنگ دشمنی عمر رضی الله عنه را بر سینه می زنند.
مطابق این اصول، روایت فوق منقولۀ این شیعۀ قُمی مخالف اجماع صحابۀ کرام و خلاف تواتر عملی اهل سنت و جماعت می باشد و بناءً اگر این شیعۀ قُمی حتی صد در صد ثقه نیز می بود این روایتش مردود قرار می گرفت، تا چه رسد به آنکه در ثقه بودن وی نیز محدثین اختلاف دارند. لذا این روایتش یقیناً مردود می باشد.
محمد ابراهیم تیموری
۲۷ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی(۳) 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال دوم غلط: حدیث جابر (۱)💐
روایت دوم استدلالی آنها حسب ذیل می باشد:
يَعْقُوبُ الْقُمِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ جَارِيَةَ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ ثَمَانَ رَكَعَاتٍ وَأَوْتَرَ، فَلَمَّا كَانَتِ الْقَابِلَةُ اجْتَمَعْنَا فِي الْمَسْجِدِ، وَرَجَوْنَا أَنْ يَخْرُجَ إِلَيْنَا، فَلَمْ نَزَلْ فِيهِ حَتَّى أَصْبَحْنَا، ثُمَّ دَخَلْنَا فَقُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، اجْتَمَعْنَا فِي الْمَسْجِدِ، وَرَجَوْنَا أَنْ تُصَلِّيَ بِنَا، فَقَالَ: «إِنِّي خَشِيتُ - أَوْ كَرِهْتُ - أَنْ يُكْتَبَ عَلَيْكُمُ الْوِتْرُ».
ترجمه: یعقوب قُمی از عیسی بن جاریه از حضرت جابر بن عبد الله رضی الله عنه روایت می کند که ما (من و دو سه نفر همراهانم یک شب) در ماه رمضان، هشت رکعت نماز و وتر را در پشت سر حضرت رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خواندیم و چون شب بعدی شد ما همگی در مسجد جمع شدیم به امید به آنکه رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ به مسجد بیایند (تا تراویح را بخوانیم) ولی ایشان نیامدند تا آنکه صبح شد ...
(الإحسان في تقريب صحيح ابن حبان: 6/169 حدیث 2409 و 6/173 حدیث 2415)
برادران سَلَفی با شدت این روایت را نیز به عنوان حدیث صحیح در استدلال بر هشت رکعت تراویح عرضه می کنند. مناسب است دربارۀ آن چند نکته بیان کنیم:
💐(( نظر اول بر این حدیث ))💐
برادران سَلَفی این روایت را «حدیث صحیح» می خوانند، اما آیا این حقیقت دارد؟ بیائید تا بنگریم. در سراسر جهان تنها کسی که این روایت را نقل کرده فقط «یعقوب قُمی» از «عیسی بن جاریه» است و دومی از اولی راوی ای ضعیف تر است، لذا این روایت حدیث ضعیف می باشد چنانکه حتی محققین کتاب صحیح ابن حِبان نیز در زیر این روایت به صراحت تمام می نویسند: إسنَادُهُ ضَعِيفٌ. سند این حدیث ضعیف است (6/169 حدیث 2409). گرچه همین قدر برای دانستن حقیقت ادعای برادرای سَلَفی کافی است ولی مناسب خواهد بود دربارۀ این دو نفر کمی بیشتر بدانیم.
(*) امام نَسائی رحمه الله (متوفی 303 هـ ق) دربارۀ عیسی بن جاریه می گوید: مَتْرُوكٌ. در فن حدیث او شخصی متروک است. (ديوان الضعفاء والمتروكين للذهبی: ص 311)
(*) امام یحیی بن معین رحمه الله (متوفی 233 هـ ق) درباره اش می گوید: اَحَادِیْثُهُ لَیْسَ بِذَاکَ. احادیث روایت کرده اش اهمیتی ندارند. (الكامل في ضعفاء الرجال لابن عدی: 6/436 )
(*) امام یحیی بن معین رحمه الله (متوفی 233 هـ ق) در جای دیگر می گوید: عِنْدَهُ أَحَادِيْثُ مَنَاكِيْرُ. احادیث نزد او احادیث مُنکر می باشد. (الكامل في ضعفاء الرجال لابن عدی: 6/436 )
(*) امام ذَهَبِی رحمه الله (متوفى 748هـ ق) دربارۀ او می نویسد: مَتْرُوكٌ. در فن حدیث او شخصی متروک است. (ديوان الضعفاء والمتروكين للذهبی: ص 311)
(*) امام نَسائی رحمه الله (متوفی 303 هـ ق) درباره اش باز می گوید: مُنْکَرُ الْحَدِیْثِ. احادیث او همه منکر است. (الكامل في ضعفاء الرجال لابن عدی: 6/436)
(*) امام ابن عدی رحمه الله (متوفى 365هـ ق) عیسی بن جاریه را در کتاب الضعفاء والمجهولین ذکر کرده می نویسد:
اَحَادِیْثُهُ لَیْسَ بِذَاکَ. احادیث روایت کرده اش اهمیتی ندارند.
عِنْدَهُ أَحَادِيْثُ مَنَاكِيْرُ. احادیث نزد او احادیث مُنکر می باشد.
مُنْکَرُ الْحَدِیْثِ. احادیث او همه منکر است. (الكامل في ضعفاء الرجال لابن عدی: 6/436 شمارۀ 1392)
(*) امام ابوداود رحمه الله (275 هـ ق) درباره اش می گوید: مُنْکَرُ الْحَدِیْثِ. احادیث او همه منکر است. و در جای دیگر می گوید: لَا أعْرِفُهُ رَوَی مَنَاكِيْرَ. او را نمی شناسم کیست، احادیث منکر را روایت می کند.
(تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزی: 22/589 و 590)
(*) امام مِزی رحمه الله (متوفی 742 هـ ق) در تهذیب الکمال او را ذکر نموده می نویسد:
مُنْکَرُ الْحَدِیْثِ. احادیث او همه منکر است. (تهذيب الكمال في أسماء الرجال للمزی: 22/589 و 590)
محمد ابراهیم تیموری
۲۷ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
نشر تعالیم اسلام مطابق مذهب اهل سنت و جماعت بر مبنای فقه شریف حنفی
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
🎊 تراویح: استدلال های غلط برادران سَلَفی 🎉
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
💐استدلال اول غلط برادران سَلَفی (۱)💐
خوانندگان محترم!
در مقاله های گذشته مشاهده نمودید که نماز تراویح نزد اهل سنت و جماعت بطور متوارث و متواتر در طول چهارده صد سال اسلام بیست رکعت است. اما متأسفانه در این آخر زمان، فرقۀ مخصوصی که قبلاً در روی کرۀ زمین وجود نداشت و جدیداً اختراع شده است، این تعامل متوارث و متواتر اُمت اسلامیه را طرد و رد می کند و نماز تراویح را هشت رکعت معرفی می کند. این فرقه در بین مردم افغانستان به نام فرقۀ «وهابی» یا «لامذهب» یا سلفی مشهور می باشد. افراد این فرقۀ نوپیدا در مورد هشت رکعت تراویح بر چهار روایت استدلال می کنند. در سطور آینده جواب استدلال های آنها را به اختصار می نویسیم.
💐استدلال آنها به حدیث بخاری شریف:
أَنَّهُ سَأَلَ عَائِشَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهَا، كَيْفَ كَانَتْ صَلاَةُ رَسُولِ اللهِ فِي رَمَضَانَ؟ فَقَالَتْ: مَا كَانَ رَسُولُ اللهِ ﷺ يَزِيدُ فِي رَمَضَانَ وَلاَ فِي غَيْرِهِ عَلَى إِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً يُصَلِّي أَرْبَعًا فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ يُصَلِّي أَرْبَعًا، فَلاَ تَسَلْ عَنْ حُسْنِهِنَّ وَطُولِهِنَّ، ثُمَّ يُصَلِّي ثَلاَثًا.
ترجمه: کسی از حضرت عایشه رضی الله عنها پرسید که نماز (تهجُّد) رسول الله ﷺ در ماه رمضان چگونه بود؟ حضرت عایشه رضی الله عنها گفت: رسول خدا ﷺ «چه در ماه رمضان و چه در سایر ماه ها» یازده رکعت نماز می خواندند. نخست چهار رکعت ... و باز چهار رکعت ... و سپس سه رکعت وتر. (صحیح البخاری: 2/53 حدیث 1141 كِتَابُ التَّهَجُّدِ)
برادران سلفی این حدیث شریف را به شدت تمام به عنوان دلیل هشت رکعت تراویح ارائه می کنند.
💐جواب اول این استدلال:
ولی از روی همین حدیث شریف به آسانی مشاهده و دانسته می شود که استدلال آنها بر این حدیث شریف غلط محض است. چندی از آنها را به اختصار می نویسیم:
(*) - در این حدیث شریف به صراحت آمده است که رسول الله ﷺ این یازده رکعت را «چه در ماه رمضان و چه در ماه های دیگر» می خواندند، و لیکن نماز تراویح فقط در ماه رمضان خوانده می شود، نه در دیگر ماه های سال. لذا جملۀ «چه در ماه رمضان و چه در سایر ماه ها» در این حدیث شریف به وضوح ثابت می سازد که این نماز که در شب های «ماه رمضان و سایر ماه ها» خوانده می شود نماز «تهجُّد» می باشد، زیرا نماز «تهجُّد» است که هم در شب های «ماه رمضان» خوانده می شود، و هم در شب های سایر ماه های در سراسر سال.
(*) - این حدیث شریف ثابت می کند که حضرت رسول اکرم ﷺ این یازده رکعت نماز را همیشه در سراسر عمر مبارک خویش هر شب می خواندند، در حالی که چنانکه در صحیح البخاری و صحیح مسلم به صراحت مسطور است حضرت رسول الله ﷺ در تمامی عمر مبارک خویش فقط در سه شب نماز تراویح را خوانده اند و بس. (البخاری: 2/11 حدیث 924 | مسلم: 1/564 حدیث 761)
(*) - این حدیث شریف ثابت می کند که این یازده رکعت همیشه در خانه خوانده می شد، درحالی که نماز تراویح در مسجد خوانده می شود.
(*) - این حدیث شریف ثابت می کند که این یازده رکعت همیشه به صورت منفرد و تنهائی خوانده می شد، در حالی که نماز تراویح در جماعت خوانده می شود.
(*) - این حدیث شریف ثابت می کند که این یازده رکعت در چنان وقتی خوانده می شد که کسی بر آن هیچ اطلاعی نمی یافت یعنی در نیمۀ شب یا در اواخر شب، و از همین جهت مردم مجبور به پرسیدن دربارۀ آن بودند، در حالی که نماز تراویح فوراً بعد از جماعتِ نمازِ فرضِ عشاء در محضر عام خوانده می شود.
(*) - در این حدیث، چهار چهار رکعت نماز به یک سلام مذکور است، در حالی که نماز تراویح دو دو رکعت به یک سلام خوانده می شود.
(*) - پس دانسته شد که این حدیث شریف دربارۀ نماز «تهجُّد» می باشد که آنحضرت ﷺ همیشه آن را «چه در ماه رمضان و چه در سایر ماه های» سال اداء می کردند. و همچنین به وضوح دانسته شد که استدلال برادران سلفی بر این حدیث استدلال باطل است. الله متعال همۀ ما و شما را بر مذهب اهل سنت و جماعت استوار بدارد و از تزاویر فرقه های گمراه و استدلالات باطل آنها مصون نگهدارد. آمین.
💐توجه: این حدیث شریف صریحاً روشن می سازد که نماز وتر حضرت رسول اللهﷺ سه رکعت بود و آنحضرت در سراسر سال سه رکعت وتر می خواندند، اما برادران سلفی نماز وتر رسول الله ﷺ را قبول ندارند و با اهل سنت و جماعت احناف که به پیروی از رسول الله ﷺ مانند رسول الله ﷺ نماز وتر را در سراسر سال سه رکعت می خوانند همیشه در جدال و جنجال می باشند که چرا مانند رسول الله وتر می خوانید و چرا مانند شیخ های ما نمی خوانید؟!
محمد ابراهیم تیموری
۲۶ شعبان ۱۳۴۸ قمری
💎🎉🌸💞🎊💞🌸🎉💎
┈•••❈﴿ راه فلاح ﴾❈•••┈
در واتس اپ: ۰۰۴۴۷۷۷۶۰۰۳۱۳۷
در فیسبوک: fb.me/RaheFalaah
/channel/RaaheFalaah/1215