15484
گزیده ای از ناب ترین اشعار ادبیات ایران و جهان
╭─┅═ঈ🍁ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ❤️ঈ═┅─╯
در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم،
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا
زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شورِ عشق و مستی
و تو چون مصرعِ شعری زیبا
سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی.
#حمید_مصدق
╭─┅═ঈ🔺ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔻ঈ═┅─╯
سنگ گردد شیشه چون راجع به اصل خویش شد
دل زعصیان سخت چون گردید مشکل بشکند
#صائب_تبریزی
🍷…………
@Poem_sense
…………🍷
تو شرابی شراب گل پالود
چه شرابی کز آن پیاله چشم
همچو لغزاب ساغر لبریز
می‌چکد خوش به کام تشنه من
آتش افروز و آرزو انگیز
آه پیمانه‌ای دگر که هنوز
می‌گدازد ز تشنگی جگرم
چه شرابی تو ؟
وه چه شورانگیز
سرکشیدم تو را و تشنه‌ترم !..
@Poem_sense
#هوشنگ_ابتهاج
❇️✳️❇️✳️❇️✳️
✳️@Poem_sense
❇️
هر باطل را که رهگذر بر گل ماست
تو پنـداری که منـزلش در دل ماست
آنجا که نهـــــاد قبله مقبــل ماست
درد ازل و عشـــق ابد حاصل ماست
#سنایی
بانوی من
بی‌گمان مرا دوست می‌دارد
این حقیقت را
من از بوسه‌های عطش‌ناکِ لبانش دریافته‌ام
بانوی من
شایسته‌گیِ عشقِ مرا دریافته‌است !
@Poem_sense
#احمد_شاملو
دلی خواهیم چون دوزخ که
دوزخ را فرو سوزد
دو صد دریا بشوراند
ز موج بحر نگریزد
@Poem_sense
#مولانا
ساقی
چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی...
@Poem_sense
#حافظ
گر قالبت در خاک شد
جان تو بر افلاک شد
گر خرقهٔ تو چاک شد
جان تو را نبود فنا...
@Poem_sense
#مولانا
.
درمانده‌ام به درد دل بی‌علاج خویش
@Poem_sense
#وحشی_بافقی
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است ...
@Poem_sense
#مهدی_اخوان_ثالث
نه راحت از فلک جویم
نه دولت از خدا خواهم
و گر پرسی چه می‌خواهی؟
"تو" را خواهم "تو" را خواهم
@Poem_sense
#رهی_معیری
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای‌ست که قربانی‌ات کنند
#فاضل_نظری
@Poem_sense
تنها و دل گرفته و بیـزار و بی امید
از حال من مپـرس که بسیار خسته ام
@Poem_sense
#محمدعلی_بهمنی
خواب نمی‌برَد مرا...
يار نمی‌خرد مرا...
مرگ نمی‌درد مرا...
آه چه بی‌بها شدم ...
@Poem_sense
#عباس_معروفی
دیده عقل مست تو
چرخهٔ چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو
بی‌تو به سر نمی‌شود ...
@poem_sense
#مولانا
به روز حشـــر اگـــر اختــیار با مـا بود
بهشت و هر چه در او از شما و یار از من
سیه‌تر از سر زلف تـو روزگـار من است
دگر چه خواهد از این بیش روزگار از من
@Poem_sense
#شهریار
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیَم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیَم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهٔ مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در ِ بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ِ ظلمتِ تردید ها
با تواَم دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر ، جز درد خوشبختیم نیست
#فروغ_فرخزاد
🎤با صدای #محمد_نوری
@Poem_sense
💥 خبر جدید این که CEX اعلام کرده ۲۴ تیر ماه امسال توی ۵ تا صرافی بزرگ لیست میشه.
به ضرسِ قاطع اعلام میکنم که این ایردراپ بزرگتر و ارزشمند هست! به ۲ دلیل؛ اول اینکه خودشون صرافی بزرگ و معتبری توی دنیا هستند و دوم اینکه ساز و کار توزیع و استخراج توکن در این ایردراپ بسیار سخت گیرانه و محدوده! الکی بهت سکه نمیده که بعدا هیچی نیارزه. هر کلیک فقط ۱ توکن.
لینک ورود :
/channel/cexio_tap_bot?start=1718104171264550
همیشه بین اندیشه،
گفتار و کردارتان،
هماهنگی ایجاد کنید.
همیشه در پی پالودن ذهنتان باشید
و خواهید دید که
همه چیز درست خواهد شد...
#گاندی
@Poem_sense
✦••┈❁❀❁┈••✦
@Poem_sense
✦••┈❁❀❁┈••✦
آیا شما که صورتتان را
در سایه نقاب غم انگیز زندگی
مخفی نموده اید
گاهی به این حقیقت یأس آور اندیشه می‌کنید
که زنده های امروزی
چیزی به جز تفاله یک زنده نیستند ؟
گویی که کودکی
در اولین تبسم خود پیر گشته است
و قلب این کتیبه مخدوش
که در خطوط اصلی آن دست برده اند
به اعتبار سنگی خود دیگر احساس اعتماد نخواهد کرد
شاید که
اعتیاد به بودن
و مصرف مدام مسکن ها
امیال پاک و ساده انسانی را
به ورطه زوال کشانده است
شاید که روح را
به انزوای یک جزیره نامسکون
تبعید کرده اند ...
#فروغ_فزخزاد
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز
و دویدن که آموختی، پرواز را
راه رفتن بیاموز
زیرا راههایی که می‌روی جزئی از تو می‌شود
و سرزمین‌هایی که می‌پیمایی بر مساحت تو اضافه می‌کند
دویدن بیاموز
چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زود باشی دیر
و پرواز را یاد بگیر
نه برای اینکه از زمین جدا باشی
برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی...
#عرفان_نظر_آهاری
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
اگر يكی را كه دوستش داری ، از دست بدهی، بخشی از وجودت همراه با او از دست می رود. مانند خانه ای متروكه اسير تنهايی ای تلخ می شوی؛ ناقص می مانی. خلأ محبوبِ از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ می كنی. چنان زخمی است كه حتی زمانی كه خوب شود، باز خون چكان است.
گمان می كنی ديگر هيچ گاه نخواهی خنديد، سبك نخواهی شد.
📖ملت عشق
#اليف_شافاك
💠🔷💠🔷🔹🔹
🔷@Poem_sense
🔹
#حکایت
شاعری غزلی بی معنا و بی قافیه سروده بود. آن را نزد جامی برد.
پس از خواندن آن گفت: همان طوری که دیدید، در این غزل از حرف الف استفاده نشده است.
جامی گفت: بهتر بود از سایر حروف هم استفاده نمی کردید!
سمفونی مولانا در آلمان
بمناسبت هشتصدمين سال تولد مولانا با
آهنگسازی هوشنگ کامکار،
صدای زيبا و دلنشين عليرضا قربانی
اجرای ارکستر سمفونی جوانان شهر دوسلدورف آلمان
@Poem_sense
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
این عادلانه نیست،
گاهی در شعرهام مجبورم
زیبایی ِ تو را
در آغوش بیگانه ای تصور کنم،
افسوس که تو همچنان زیبایی،
حتی وقتی
سهم من نیستی ...
#کامران_رسول_زاده
-----🍃☘🍃-----
@Poem_sense
-----------------------
بیـا بیـا ... که مرا با تـو ماجـرایی هست
بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
روا بود که چنین بی‌حســاب دل ببــری؟
مکن، که مظلمه‌ی خلق را جـزایی هست
#سعدی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
آدم که ضعیف باشد تاب تنهایی ندارد، هرچه داری به او بده، خودش برمیگردد و همه را در دستت می‌گذارد. به یک آدم ضعیف آزادی بده، خودش آن آزادی را دست بسته برایت پس می‌آورد.
📖بانوی میزبان
#فئودور_داستایوفسکی
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#حکایت
گروهی، وامدار خویش را به نزد حاکم بردند و هزار دینار براو دعوی کردند.
حاکم گفت : چه گویی؟
گفت : راست گویند اما من از آن‌ها مهلتی خواهم تا املاک و شتر و گوسفند بفروشم و وام آن‌ها بگزارم.
گفتند : ای حاکم! دروغ می‌گوید او ثروتی ندارد نه کم و نه زیاد.
مرد گفت : ای حاکم! شهادت آن‌ها را بر ناداری من شنیدی؟ پس چه می‌خواهند؟
و حاکم به رهایی او حکم کرد.
#کشکول
#شیخ_بهایی
╭─┅═ঈ•••ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ•••ঈ═┅─╯
در من هزار حرف نگفته
هزار درد نهفته
هزاران هزار دریا هر لحظه در تپیدن و طغیانند
در من هزار آهوی تشنه
در خشکسال دشت پریشانند
در من پرندگان مهاجر
ترانه های سفر را
در باغ‌های سوخته می‌خوانند
با من که در بهار خزانم قصه‌های فراوانی‌ست
با من که زخم‌های فراوانی
بر گرده‌ام به طعنه دهان باز کرده‌اند
هر قصه یک ترانه
هر ترانه خاطره‌ای دیگر
هر عشق یک ترانه‌ی بیدار است
در خامشی
حضورم، حرف مرا بفهم
یا برای عشق، زبانی تازه پیدا کن
تا درد مشترک
زبان مشترکمان باشد
حرف مرا بفهم و مرابشنو
#اردلان_سرفراز