آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوتههایی از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری
طالع میشود ...
#شمس_لنگرودی
@poem_sense
صبور
مثل درختی که در آتش می سوزد
و توان گریختن ندارد.
حیرت زده چون گوزنی
که شاخ های بلند
در شاخه گرفتارش کرده اند.
همه ی ،این روزها این چنینیم ...
@Poem_sense
#شمس_لنگرودی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
دام دگر نهــادهام تا که مگر بگیرمش
آنک بجست از کفم بار دگر بگیرمش
آنک به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش
گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش
دل بگداخت چون شکر بازفسرد چون جگر
باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش
راه برم به سوی او شب به چراغ روی او
چون برسم به کوی او حلقه در بگیرمش
درد دلم بتر شده چهره من چو زر شده
تا ز رخم چو زر برد بر سر زر بگیرمش
گر چه کمر شدم چه شد هر چه بتر شدم چه شد
زیر و زبر شدم چه شد زیر و زبر بگیرمش
تا به سحر بپایمش همچو شکر بخایمش
بند قبا گشایمش بند کمر بگیرمش
خواب شدست نرگسش زود درآیم از پسش
کرد سفر به خواب خوش راه سفر بگیرمش
#مولانا
دیگران را اگر از ما خبری نیست، چه باک
نازنینا! تو چــــرا بی خبر از ما شدهای؟
@Poem_sense
#شهریار
╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو.، فریب
قاصدک! هان، ولی... آخر... ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، ای! کجا رفتی؟
ای راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی، جایی؟
در اجاقی طمع شعله نمیبندم
خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند...
#مهدی_اخوانثالث
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
سقفِ آزادی رابطهی مستقیم با قامتِ فکری مردمان دارد. در جامعهای که قامتِ تفکر و همت مردم کوتاه باشد، سقفِ آزادی هم به همان نسبت کوتاه میشود.
وقتی سقف کوتاه باشد، آدمهای بزرگ سرشان آنقدر به سقف میخورد که حذف میشوند، آدمهای کوتوله اما راحت جولان میدهند.
مردمِ عوام هم برای بقا آنقدر سرشان را خم میکنند که کوتوله میشوند و سقفها پایین و پایینتر میآید و مردم بیشتر و بیشتر قوز میکنند، تا اینکه کمر خم میشود و دیگر نمیتوانند قد راست کنند.
📖 بیچارگان
#فیودور_داستایفسکی
ای خوش آن عشق و محبّت که به اظهار رسد
مرغ خوشبخت شود،چونکه به گلزار رسد
@Poem_sense
#مهدی_اخوانثالث
.
همیشه منظر دریا و کوه، روحافزاست
و منظـر تو ، تلاقی کــوه با دریـــاست
نفس ز عمـــق تو و قلّهی تو می گیرم
به هرکجا که تو باشی هوای من آنجاست
@Poem_sense
#محمدعلی_بهمنی
.
سکـــوت وحشی چشمان بی مروّت تو
کشانده پای جهان را به پای سیب هوس
دل و دماغ ندارم، تو نیستی شب و روز
رها نمی شوم از دست فکــرهای عبث
@Poem_sense
#امید_صباغنو
.
با لشکرت چه حاجت رفتن به جنگ دشمن
تو خود به چشم و ابرو برهم زنی سپاهی
@Poem_sense
#سعدی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
تنهایی بخشی از هستی است، باید با آن رو در رو شویم و راهی برای هضم آن بیابیم. ارتباط با دیگران مهمترین منبع در دسترس ما برای کاستن از وحشت تنهایی است.
هر یک از ما کشتیهایی تنها در دریایی تیره و تاریم. نور کشتیهای دیگر را میبینیم، کشتیهایی که به آنها دسترسی نداریم ولی حضورشان و شرایط مشابهی که با ما دارند، آرامش زیادی به ما میبخشد.
ما از تنهایی و درماندگی محضمان آگاهیم. ولی اگر بتوانیم سلولهای بی روزنمان را بشکافیم، متوجه میشویم دیگرانی هم هستند که با وحشتی مشابه دست به گریبانند. احساس تنهایی، راهی برای همدردی با دیگران به رویمان میگشاید و به این ترتیب، دیگر چندان وحشت زده نخواهیم بود. پیوندی نادیدنی، افرادی را که تجربهای مشترک دارند، به هم میپیوندد...!
📖#روان_درمانی_اگزیستانسیال
#اروین_د_یالوم
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
خم زلف تو دام کفـر و دیـن است
ز کارستان او یک شمــّه این است
جمــــالت معجـز حسن است لیکن
حدیث غمـــزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دایم با کمان اندر کمیـن است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سِحرآفرین است
#حافظ
بر من از دست تو چندان که جفا میآید
خوشتر و خوبتر اندر نظرم میآیی
من از این در به جفا روی نخواهم پیچید
گر ببندی تو به روی من و گر بگشایی
@poem_sense
#سعدی
خوش بحال آن درخت عریان
که با خوشرویی و رغبت
پذیرای چکاوکهای عاشق می شود
خوش بحال آن سپیدار جوان
که هر سال میهمان سفره سرخ شقایق می شود
خوش بحال ماسه های ساحلی
خوش بحال صخره ها و کوه ها
که ابرها بر ستبر شانه هاشان آشیان دارد
خوش بحال ابر
که دشت بیکران را با سرشکش تازه و تر می کند
خوش بحال دشت که رویایی ندارد جز شکفتن در مسیر رود بی مانند
خوش بحال رود
که بر دشت شقایق می زند لبخند
خوش بحال باد آواره
که آتش بنفشه ها را شعله ورتر می کند
خوش بحال ماهتاب
که شبهای خموش و خسته پا را مهربانتر می کند
#کیومرث_رضایی
@poem_sense
🎧👌
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سر آید ...
🎤باصدای: #محمد_معتمدی
🎼آهنگساز: #محمدرضا_لطفی
🖊شاعر: #حضرت_حافظ
@Poem_sense
هر آنک از عشق بگریزد
حقیقت، خون خود ریزد
کجا خورشید را هرگز
ز مرغ شب غروب آمد ... ؟
@Poem_sense
#مولانا
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
دلت چه شد که از آن شور و اشتیاق افتاد؟!
چه شد که بینِ تو و من چنین نفاق افتاد؟!
زمان به دستِ تو پایانِ من نوشت آری
مسیرِ واقعه اینبار از این سیاق افتاد
دو رودخانهی عشقِ من و تو شط شده بود
ولی دریغ که راهش به باتلاق افتاد!
خلافِ قاعدهی سرنوشت بود انگار
میانِ ما دو موازی که انطباق افتاد
جهان برای همیشه سیاه بر تن کرد
شبی که ماهِ تمامِ تو در محاق افتاد
شِکر به مزمزه چون شوکران شود زین پس
مرا که طعمِ دهانِ تو از مذاق افتاد
خزان به لطفِ تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدنِ تو در این فصل اتّفاق افتاد
چه زندگانیِ سختیست زیستن بی عشق
ببین پس از تو که تکلیفِ من چه شاق افتاد!
پس از تو جفت سرشتی و سرنوشتیِ من
-غریبوارهی تو- تا همیشه تاق افتاد
تو فصلِ مشترکِ عشق و شعرِ من بودی
که با جداییِ تو بینشان طلاق افتاد
هوای تازه تو بودی، نفس تو و بی تو
دوباره بر سرم آوارِ اختناق افتاد
به باورِ دلِ ناباورم نمیگنجد
هنوز هم که مرا با تو این فراق افتاد!
#حسین_منزوی
╭─┅═ঈ🌹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌹ঈ═┅─╯
دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست
از تهی کردن دل میشود افــزون چه کنم؟
بود تا از دلِ صـــد پــــاره اثر، کردم صبر
رفت یکبارگی از دست دل اکنـون چه کنم؟
#صائب_تبریزی
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان
گر حرف مهر گفت، حديث وفا شنيد...
@poem_sense
#هاتف_اصفهانی
رفتم که به کوی پدر و مسکن مألوف
تسکین دهم آلام دل جان بسرم را
گفتم به سرِ راهِ همان خانه و مکتب
تکرار کنم درس سنین صغرم را
گر خود نتوانست زدودن غمم از دل
زان منظره باری بنوازد نظرم را
کانون پدر جویم و گهواره ی مادر
کانِ گهرم یابم و مهد هنرم را
#شهریار
@Poem_sense
#روز_پدر_مبارک🌹💫
از تو میپرسم ای اهورا
چیست سرمایهی رستگاری؟
"میرسد پاسخ از آسمان":
دل به مهر پدر آشنا کن
دین خود را به مادر ادا کن ...
@Poem_sense
#فریدون_مشیری
💫💫⚜️⚜️💫💫
⚜️@Poem_sense
⚜️
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد
خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمیگیرد
#حافظ
_-❤️-___
@Poem_sense
_-🔥-___
گفتم دل را به پنـــــد، درمــــان کنمش
جـان را به کمنــد سر به فرمان کنمش
این شعلـه چگونه از دلــــم سر نکشد؟
وین شوق چگونه از تو پنهان کنمش؟
#فریدون_مشیری
~~~🍃~~~~~
@Poem_sense
~~~~~🌹~~~
گفتی: به رنگ من گلـی، هرگز نبینـد بلبـلی
آری نکـــو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم!
تا چند گویی ماو بس کوته کن ای رعنا و بس
نه خود تویی زیبـا و بس ما نیز هم بد نیستیم!
@Poem_sense
#سعدی
زاهد بودم ، ترانه گویم کردی
سر فتنهی بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی ...
@Poem_sense
#مولانا
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن!
از جان طمع بریدن، آسان بود ولیکن
از دوستان جـانی مشکل توان بریدن!
@Poem_sense
#حافظ
╭─┅═ঈ🌹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌹ঈ═┅─╯
آرزومــند تـــوام، بنـــمای روی خــویش را
ور نه، از جـانم برون کـن آرزوی خــویش را
جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی
هم رگ جــان مرا، هم تــار موی خــویش را
خوبــرو را خــوی بـــد لایق نباشد، جان من
همچـو روی خویش نیکو ساز خوی خویش را
#هلالی_جغتایی