╭─┅═ঈ☘ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
من خواب دیدهام که کسی میآید
من خواب یک ستارهٔ قرمز دیدهام
و پلک چشمم هی میپرد
و کفشهایم هی جفت میشوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهٔ قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی میآید
کسی میآید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست...
#فروغ_فرخزاد
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
الیاس دربارۀ ترس از آدمها عقیدۀ جالبی داشت.
یکبار به من گفت از هرکس که کمتر گریه کند بیشتر می ترسد. گفت بهنظر او وحشتناکترین و خطرناکترین آدمهای این دنیای عوضی کسانی هستند که حتی یکبار هم گریه نکردهاند...
📖حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه
#مصطفی_مستور
برای ستایش تو
همین کلمات روزمره کافیست
همین که کجا میروی؟
دلتنگتم..
برای ستایش تو
همین گل و سنگریزه کافیست
تا از تو بتی بسازم...
@Poem_sense
#شمس_لنگرودی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
افق تاریک
دنیا تنگ
نومیدی توان فرساست
می دانم
ولیکن ره سپردن در سیاهی
رو به سوی روشنی زیباست!
می دانی
به شوق نور ، در ظلمت قدم بردار
به این غمهای جان آزار دل مسپار
که مرغانِ گلستانزاد
که سرشارند از آواز آزادی
نمی دانند هرگز لذت و ذوق رهایی را
و رعنایان تن در تورپرورده
نمی دانند در پایان تاریکی
شکوه روشنایی را ...
#فریدون_مشیری
╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯
اگر سرم برود در سر وفـای شما
ز سر برون نرود هرگزم هوای شما
بخاک پای شما کانزمان که خاک شوم
هنوز بر نکنم دل ز خاک پای شما
چو مرغ جان من از آشیان هوا گیرد
کند نزول به خاک در سرای شما
در آن زمان که روند از قفای تابوتم
بود مرا دل سرگشته در قفای شما
که را بجای شما در جهان توانم دید
چرا که نیست مرا هیچکس بجای شما
ز بندگی شما صد هزارم آزادیست
که سلطنت کند آن کو بود گدای شما
#خواجوی_کرمانی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
سخن بگو، سخن بگو
تو ای بهار آرزو
كبوتر لبان تو، پيام عشق ميدهد
من از شكوفهٔ لبت
گل شراب چيده ام
به سينهٔ سپيد تو بلور ناب ديدهام
تو چون نگاه ميكنی،
زهر گل نگاه تو دلم چو باغ ميشود
ز تابش ستاره های چشم تو
وجود من، خيال من
شبان تيرهٔ دلم
پر از چراغ ميشود
شراب نور میچكد ز ساغر دهان تو
بخند تا كه بنگرم دميدن سپيده را
گل سپيد ميدمد ز خندهٔ لبان تو
بخند تا نشان دهی گل سحر دميده را ...
#مهدی_سهیلی
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
برآی ای آفتـــاب صبــــح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیــر خرابات
به یک جرعه جوانـم کن که پیرم
#حافظ
╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی میِ باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکـن آباد و گلگشـت مصلّا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پردهٔ عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکـرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعـادتمند، پنـد پیر دانا را
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان "حافظ"
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریـــّـا را
پاییز را به باغ سپردیم نیمه شب
از بادهای خسته، تکیده رها شویم
فریاد میزدیم و جهان میرسید تا
از این سکوت ناف بریده رها شویم
در حنجره صدای فلوتی شکسته بود
دف را میان سینهیمان جا گذاشتیم
در کنج خانه ها که شکستیم بغض تا
از عنکبوت تار تنیده رها شویم
یک عمر لای سفرهیمان قرص خواب بود
رویای کودکانهیمان را ورق زدیم
از خاطرات خوب گذشتیم تا شبی
از روزگار خیر ندیده رها شویم
در ما فقط دو دست پدر پینه بسته بود
در ما صدای مادر پیری نشسته بود
در ما بخند بلکه صبوری کنیم تا
از دست های رنج کشیده رها شویم
ما آیه های یخ زده در قالب تنیم
دنبال معجزه که شبی را سحر کنیم
شاید خدا خودش بنشیند کنار ما
از چهرههای رنگ پریده رها شویم
در ما همیشه نام وطن حسرت و غم است
هرچند مرده ایم و این مرگ هم کم است
با ما شعار کن همه ی زندگیت را
تا از غزل ویا که قصیده رها شویم
#حسین_یلوجه
@Poem_Sense
رقیبان دست گیریدم ،
که باز از نو در افتادم
به دست بی وفایی،
سست پیمانی،
جفاجویی...
#عراقی
سه تار مطرب شوقم
گسسته سیمِ جانسوزم
شبانِ وادی عشقم
شکسته نای نالانم ...
@Poem_sense
#شهریار
╭─┅═ঈ🥀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🍃ঈ═┅─╯
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه شناسنامههایشان
درد میکند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظههای ساده سرودنم درد میکند
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟
#قیصر_امینپور
╭─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╯
يک روز
ما از هم جدا خواهيم شد غمناک
يک روز
من در شهر احساس تو خواهم مرد
يک روز
آن روزيکه نامش واپسين ديدار ما باشد
تو ...
بر صليب شعر من، مصلوب خواهی شد
آن روز ما از هم گريزانيم
آن روز ما
هر يک درون خويشتن
يک نيمه انسانيم
آن روز چشم عاشقان در ماتم عشقی که میميرد
خاموش، گريانست
آن روز قلب باغ ها در سوگ گلبرگی که میافتد
بیتاب، لرزانست...
#فرخ_تمیمی
پلنگ سنگی دروازه های بسته ی شهرم
مگو آزاد خواهی شد که من زندانی دهرم
@poem_sense
✍#فاضل_نظری
🎥#پلنگ_ایرانی
#پارک_ملی_صیدوا
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان
گر حرف مهر گفت، حديث وفا شنيد...
@poem_sense
#هاتف_اصفهانی
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
صــلاح کـــار کجـا و مـن خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجـاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیـر مغان و شـراب ناب کجا
#حافظ
💫💫⚜⚜💫💫
⚜@Poem_sense
💫
مطرب عشــق عجب سـاز و نوایی دارد
نقش هـر نغمه که زد راه به جایی دارد
عـــالم از ناله عشــــاق مبـــادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
#حافظ
✦••┈❁❀❁┈••✦
@Poem_sense
✦••┈❁❀❁┈••✦
ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز بسکه داد زدیم "آی دزد" خسته شدیم
ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش
به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم
خراب گشت وطنخواهی از من و تو بلی
میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم
سری بهدست شمال و سری بهدست جنوب
بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم
چو رشتهای که به جهد از میان گسسته شود
جدا شدیم ز خوبش، به غیر بسته شدیم
ز بی حیاییِ اغیار و بی وفایی یار
به جان دوست که یکباره دلشکسته شدیم
من و بهار به نیروی عشق ازین غرقاب
بساط خویش کشیدیم و فر خجسته شدیم
#ملکالشعرا_بهار
کمندِ زلف در گردن،
گذشتی روزی از صحرا
هنوز از دور گردن میکشد
آهوی صحرایی ...
@Poem_sense
#صائب_تبریزی
ز تو هر ذره جهانی
ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی
چه کند نام و نشان را...
@Poem_sense
#مولانا
امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را
گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را
@Poem_sense
#مولانا
عشق در هر چیزیست
عشق در هر طرحِ نوییست که در میاندازیم
همچون پلها و کلمات
عشق در هر آن چیزیست که بالا میبریم
همچون صدای خنده و پرچمها...
@Poem_sense
#خوزه_آنخل_بالنته
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
رهایی بشر از راه عشق و در عشق است.
پی بردم که چگونه بشری که دیگر همه چیزش را در این جهان از دست داده، هنوز میتواند به خوشبختی و عشق بیاندیشد
ولو برای لحظهای کوتاه که به معشوقش میاندیشد...
📖 انسان در جستجوی معنا
#ویکتور_فرانکل
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#حکایت
عبدالملك بن مروان به هنگام مرگ ، از كاخش ، جامه شویی را كه لباس هاى شسته شده را به زمين مى زد، نگاه كرد و گفت :
اى كاش من لباسشو بودم و عهده دار خلافت نشده بودم !
پس سخنش به (ابو حازم ) رسيد و در پاسخ گفت : سپاس پروردگار را كه آنان را درمرتبه اى قرار داد كه چون مرگشان فرا رسيد، آرزوى آن كنند كه در مقامى باشند كه ما در آنيم و چون مرگ ما فرا رسد، آرزو نكنيم كه در مقام آنان باشيم
#کشکول
#شیخ_بهایی
ای آفتاب روشن و ای سایهی همای
ما را نگاهی از تو تمامست اگر کنی ...
@Poem_sense
#سعدی
ما بیخبران قافلهٔ دشت خیالیم
رنگ است بهگردش، قدمی نیست دراینجا
@poem_sense
#بیدل_دهلوی
با کسی هرگز نگويم درد دل
روح پاکت را نمی سازم کسل
آرزوی همزبانم ميکشد
همزبانم نيست آنم ميکشد
کرده پنهان در گلو غوغای خويش
مانده ام با نای پر آوای خويش
سوت و کورم شوق و شورم مرده است
غم نشاطم را به يغما برده است
عمر ما در کوچه های شب گذشت
زندگی يک دم به کام ما نگشت
@poem_sense
#فریدون_مشیری