poem_sense | Unsorted

Telegram-канал poem_sense - شعر و شعور

15484

گزیده ای از ناب ترین اشعار ادبیات ایران و جهان

Subscribe to a channel

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔸ঈ═┅─╯

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی میِ باقی که در جنّت نخواهی یافت  
کنار آب رکـن آباد و گلگشـت مصلّا را

فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب  
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم  
که عشق از پردهٔ عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکـرخا را

نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند  
جوانان سعـادتمند، پنـد پیر دانا را

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو  
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان "حافظ" 
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریـــّـا را

Читать полностью…

شعر و شعور

پاییز را به باغ سپردیم نیمه شب
از بادهای خسته، تکیده رها شویم

فریاد می‌زدیم و جهان می‌رسید تا
از این سکوت ناف بریده رها شویم

در حنجره صدای فلوتی شکسته بود
دف را میان سینه‌یمان جا گذاشتیم

در کنج خانه ها که شکستیم بغض تا
از عنکبوت تار تنیده رها شویم

یک عمر لای سفره‌یمان قرص خواب بود
رویای کودکانه‌ی‌مان را ورق زدیم

از خاطرات خوب گذشتیم تا شبی
از روزگار خیر ندیده رها شویم

در ما فقط دو دست پدر پینه بسته بود
در ما صدای مادر پیری نشسته بود

در ما بخند بلکه صبوری کنیم تا
از دست های رنج کشیده رها شویم

ما آیه های یخ زده در قالب تنیم
دنبال معجزه که شبی را سحر کنیم

شاید خدا خودش بنشیند کنار ما
از چهره‌های رنگ پریده رها شویم

در ما همیشه نام وطن حسرت و غم است
هرچند مرده ایم و این مرگ هم کم است

با ما شعار کن همه ی زندگیت را
تا از غزل ویا که قصیده رها شویم

#حسین_یلوجه
@Poem_Sense

Читать полностью…

شعر و شعور

رقیبان دست گیریدم ،
که باز از نو در افتادم

به دست بی وفایی،
سست پیمانی،
جفاجویی...

#عراقی

Читать полностью…

شعر و شعور

سه تار مطرب شوقم
گسسته سیمِ جانسوزم
شبانِ وادی عشقم
شکسته نای نالانم ...
@Poem_sense
#شهریار

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🥀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🍃ঈ═┅─╯
دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام‌هایشان
جلد کهنه‌ شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند
من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه‌های ساده‌ سرودنم درد می‌کند

درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

#قیصر_امین‌پور

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🍂ঈ═┅─╯

يک ‌روز
ما از هم جدا خواهيم شد غمناک
يک روز
من در شهر احساس تو خواهم مرد

يک روز
آن روزيکه نامش واپسين ديدار ما باشد

تو ...
بر صليب شعر من، مصلوب خواهی شد

آن روز ما از هم گريزانيم
آن روز ما
هر يک درون خويشتن
يک نيمه انسانيم

آن روز چشم عاشقان در ماتم عشقی که می‌ميرد
خاموش، گريانست

آن روز قلب باغ ها در سوگ گلبرگی که می‌افتد
بی‌تاب، لرزانست...

#فرخ_تمیمی

Читать полностью…

شعر و شعور

💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

#حافظ

Читать полностью…

شعر و شعور

وقتی که شما از کشتنِ ما فارغ شده‌اید
وقتی که دیگر پاهای ما از چوبه‌ی ‌دار آویزان نیست
وقتی که در برابر جوخه‌های اعدام دیگر چشمِ بسته‌ای نیست
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبه‌ی من!
ای جلادانِ عالیمرتبه‌ی من!
ای جلادانِ عالیمرتبه‌ی من!
وقتی که ما را دسته دسته چال کنند
وقتی که ما دیگر اعتراف نمی‌توانیم کردن
وقتی که نه ناخن، نه دندان، نه پا و نه دستی از ما باقی است تا شما را سرگرم کند
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبه‌ی من!
ای جلادانِ عالیمرتبه‌ی من!
ای جلادانِ عالیمرتبه‌ی من!
تمام قدرت پیامبری و پیش‌بینی انسان، به شما که می‌اندیشد، عقیم می‎شود
انسان در برابر شما می‌پژمرد، مثل گلی که به ناگهان بپژمرد
به ما بگویید
وقتی که ما مرده‌ایم و شما هنوز زنده‌اید
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبه‌ی من!
ای جلادانِ عالیمرتبه‌ی من!
ای جلادانِ عالیمرتبه‌ی من!

#رضا_براهنی
@Poem_Sense

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense                             
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯

اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتن اسم مردم روی فنجان قهوه‌شان، جملات زیر را می‌نوشتم:
شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته‌اید یا کارهایی که انجام داده‌اید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت آن‌هم صرفاً برای یک مدت کوتاه.

این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی‌ست.
تمام مسائلی که به آن‌ها فکر می‌کنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانه‌ای از این حقیقت‌اند.
ما غبارهای کیهانی بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطه‌ی‌ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می‌کنیم و اهدافی برای خودمان می‌سازیم. امّا راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوه‌ی لعنتی‌تان لذت ببرید!


✍🏽 #مارک_منسن
📕 #اوضاع_خیلی_خراب_است

Читать полностью…

شعر و شعور

مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
که دوستانِ وفادار بهتر از خویشند...

@Poem_sense
#سعدی

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ♦️ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ♦️ঈ═┅─╯

گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت

تو پای به راه نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت كه چون باید رفت

#عطار

Читать полностью…

شعر و شعور

💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکـار فـــراوان به دام ما افتد

به ناامیــدی از این در مـــرو بزن فالی
بود که قـــرعه دولت به نـــــام ما افتد

ز خـاک کوی تو هـر گه که دم زند حافظ
نسیــم گلشن جــان در مشــــام ما افتد

#حافظ

Читать полностью…

شعر و شعور

تنها و دل گرفته و بیـزار و بی امید
از حال من مپـرس که بسیار خسته ام

@Poem_sense
#محمدعلی_بهمنی

Читать полностью…

شعر و شعور

آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم

دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم

#سعدی

Читать полностью…

شعر و شعور

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
که باز می‌شود
بسوی وسعت این مهربانی مکرّر آبی‌رنگ

و می‌شود از آنجا
خورشید را
به غربت گل‌های شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافی‌ست ...

#فروغ_فرخزاد

Читать полностью…

شعر و شعور

عشق در هر چیزی‌ست
عشق در هر طرحِ نویی‌ست که در می‌اندازیم
همچون پل‌ها و کلمات

عشق در هر آن چیزی‌ست که بالا می‌بریم
همچون صدای خنده و پرچم‌ها...

@Poem_sense
#خوزه_آنخل_بالنته

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯

رهایی بشر از راه عشق و در عشق است.
پی بردم که چگونه بشری که دیگر همه چیزش را در این جهان از دست داده، هنوز می‌تواند به خوشبختی و عشق بیا‌ندیشد
ولو برای لحظه‌ای کوتاه که به معشوقش می‌اندیشد...

📖 انسان در جستجوی معنا
#ویکتور_فرانکل

Читать полностью…

شعر و شعور

💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#حکایت

عبدالملك بن مروان به هنگام مرگ ، از كاخش ، جامه شویی را كه لباس هاى شسته شده را به زمين مى زد، نگاه كرد و گفت :
اى كاش من لباسشو بودم و عهده دار خلافت نشده بودم !
پس سخنش به (ابو حازم ) رسيد و در پاسخ گفت : سپاس پروردگار را كه آنان را درمرتبه اى قرار داد كه چون مرگشان فرا رسيد، آرزوى آن كنند كه در مقامى باشند كه ما در آنيم و چون مرگ ما فرا رسد، آرزو نكنيم كه در مقام آنان باشيم

#کشکول
#شیخ_بهایی

Читать полностью…

شعر و شعور

ای آفتاب روشن و ای سایه‌ی همای
ما را نگاهی از تو تمامست اگر کنی ...

@Poem_sense
#سعدی

Читать полностью…

شعر و شعور

ما بی‌خبران قافلهٔ دشت خیالیم

رنگ است به‌گردش‌، قدمی نیست دراینجا

@poem_sense
#بیدل‌_دهلوی

Читать полностью…

شعر و شعور

با کسی هرگز نگويم درد دل
روح پاکت را نمی سازم کسل
آرزوی همزبانم ميکشد
همزبانم نيست آنم ميکشد
کرده پنهان در گلو غوغای خويش
مانده ام با نای پر آوای خويش
سوت و کورم شوق و شورم مرده است
غم نشاطم را به يغما برده است
عمر ما در کوچه های شب گذشت
زندگی يک دم به کام ما نگشت

@poem_sense
#فریدون_مشیری

Читать полностью…

شعر و شعور

ای چشم سخن‌گوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم

@poem_sense
#شفیعی_کدکنی

Читать полностью…

شعر و شعور

چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح‌، ننالیدم

این دست گرم، دست تو بود ای عشق
دست تو بود و آتش جاویدت

من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به سرمه‌ی خورشیدت

@Poem_sense
#نادر_نادرپور

Читать полностью…

شعر و شعور

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❃ ⃟░⃟‎‌‌‌‌‎‌ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎
  ⊰⃟𖠇 @poem_sense
   ❃

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست

زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست

چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست

بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خون‌بها فرست

بردار پرده از رخ و از دیده‌های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست

گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست

خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست

باری گر این‌همه نکنی مردمی بکن
از جای برده‌ای دل او باز جا فرست

#خاقانی

Читать полностью…

شعر و شعور

بی جذبه از تردد کاری نمی‌گشاید
چون برگ کَه سبک شو خود را به کهربا ده

@Poem_sense
#صائب_تبریزی

Читать полностью…

شعر و شعور

نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو
یک قطره می ناب گرفت ...

@Poem_sense
#فاضل_نظری

Читать полностью…

شعر و شعور

گلی که خود بدادم پیچ و تابش
به اشک دیدگانم دادم آبش

درین گلشن خدایا کی روا بی
گل از مو، دیگری گیرد گلابش!

@Poem_sense
#باباطاهر

Читать полностью…

شعر و شعور

✦••┈❁❀❁┈••✦
@Poem_sense
✦••┈❁❀❁┈••✦

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند

جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

#حافظ

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense                             
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯

گفته بودم زندگي زيباست
گفته و ناگفته اي بس نكته ها كاينجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغهاي گل
دشتهاي بي در و پيكر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهي در بلور آب
بوي عِطر خاك باران خورده كهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن ، رفتن ، دويدن
عشق ورزيدن
در غم انسان نشستن
پا به پاي شادمانيهاي مردم پاي كوبيدن
كار كردن ، كار كردن
آرَميدن
چشم اندازبيابانهاي خشك و خسته را ديدن
جرعه هايي از سبوي تازه آب پاك نوشيدن
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
همنفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهو بچگان را شير دادن و رهانيدن
نيمروز خستگي را در پناه دره ماندن
گاهگاهي
زير سقف اين سفالين بامهاي مَه گرفته
قصه هاي در هم غم را ز نم نم هاي بارانها شنيدن
بي تكان گهواره رنگين كمان را
در كنار بام ديدن
يا شب برفي
پيش آتشها نشستن
دل به رؤياهاي دامنگير و گرم شعله  بستن
آري آري زندگي زيباست
زندگي ، آتشگهي ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش ، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست
پیر مرد آرام و با لبخند
کنده ای در کوره افسرده جان افکند
 چشم هایش در سیاهی های کومه جست و جو می کرد
 زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد
زندگي را شعله بايد برفروزنده
شعله ها را هيمه سوزنده
جنگلي هستي تو اي انسان
جنگل اي روييده آزاده
بي دريغ افكنده بر روي كوهها دامان
آشيانها بر سرانگشتان تو جاويد
چشمه ها در سايبانهاي تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگزار آتش
سر بلند و سبز باش اي جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد صدا سر داد عمو نوروز
 شعله ها را هیمه باید روشنی افروز

زندگي را شعله بايد بر فروزنده
شعله را هيمه سوزنده
آري آري زندگي زيباست
زندگي ، آتشگهي ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش ، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست

#سياوش_کسرايی

Читать полностью…

شعر و شعور

╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
نمی‌گنجد این قلب در تنم
این تن در اتاقم
این اتاق در خانه‌ام
این خانه در دنیا و
این دنیای من در جهان

ویران خواهم شد ...!
دردم را درد می‌کشم در سکوت
سکوتی که در آسمان هم نمی‌گنجد
چگونه بازگویم این رنج را با دیگران
تنگ است این دل برای عشقم
این سر برای مغزم
که می‌خواهد ترک بردارد و
از هم بپاشد.

#دنیای_تنگ
#عزیز_نسین

Читать полностью…
Subscribe to a channel