💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار نفحهای از گیسوی معنبر دوست
به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست
#حافظ
وقتی که شما از کشتنِ ما فارغ شدهاید
وقتی که دیگر پاهای ما از چوبهی دار آویزان نیست
وقتی که در برابر جوخههای اعدام دیگر چشمِ بستهای نیست
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
وقتی که ما را دسته دسته چال کنند
وقتی که ما دیگر اعتراف نمیتوانیم کردن
وقتی که نه ناخن، نه دندان، نه پا و نه دستی از ما باقی است تا شما را سرگرم کند
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
تمام قدرت پیامبری و پیشبینی انسان، به شما که میاندیشد، عقیم میشود
انسان در برابر شما میپژمرد، مثل گلی که به ناگهان بپژمرد
به ما بگویید
وقتی که ما مردهایم و شما هنوز زندهاید
شما چه خواهید کرد ای جلادان عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
ای جلادانِ عالیمرتبهی من!
#رضا_براهنی
@Poem_Sense
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتن اسم مردم روی فنجان قهوهشان، جملات زیر را مینوشتم:
شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه.
این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست.
تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند.
ما غبارهای کیهانی بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. امّا راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهی لعنتیتان لذت ببرید!
✍🏽 #مارک_منسن
📕 #اوضاع_خیلی_خراب_است
╭─┅═ঈ♦️ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ♦️ঈ═┅─╯
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده، سرنگون باید رفت
تو پای به راه نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت كه چون باید رفت
#عطار
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکـار فـــراوان به دام ما افتد
به ناامیــدی از این در مـــرو بزن فالی
بود که قـــرعه دولت به نـــــام ما افتد
ز خـاک کوی تو هـر گه که دم زند حافظ
نسیــم گلشن جــان در مشــــام ما افتد
#حافظ
تنها و دل گرفته و بیـزار و بی امید
از حال من مپـرس که بسیار خسته ام
@Poem_sense
#محمدعلی_بهمنی
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانم
#سعدی
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
که باز میشود
بسوی وسعت این مهربانی مکرّر آبیرنگ
و میشود از آنجا
خورشید را
به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست ...
#فروغ_فرخزاد
بی جذبه از تردد کاری نمیگشاید
چون برگ کَه سبک شو خود را به کهربا ده
@Poem_sense
#صائب_تبریزی
هر غنچه
به چشم من دلتنگ جز این نیست:
یادآوری خاطره ی بوسه ی دیدار ...
@Poem_sense
#فاضل_نظری
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#حکایت
زندیقی را نزد خلیفه آوردند که دربارۀ او حكم كند.
خلیفه گفت: به من خبر دادهاند که تو زندیقی و کفر میگویی!
مرد گفت: حاشا و کلا
من نماز میگزارم و روزه میگیرم و جز خدا را نمیپرستم.
خلیفه گفت: دروغ میگویی! سخن راست بگو، ورنه فرمان دهم كه تو را چندان تازیانه زنند که به زندیقیات اقرار دهی.
مرد گفت: شگفتا، این چه حالت است؟! مصطفی(ص) شمشیر میزد که به مسلمانی اقرار کنید و تو که بر جای او نشستهای، تازیانه میزنی که به کافری اقرار دهید!؟
#لطائف_الطوائف
ای چشم سخنگوی تو بشنو ز نگاهم
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
@poem_sense
#شفیعی_کدکنی
چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح، ننالیدم
این دست گرم، دست تو بود ای عشق
دست تو بود و آتش جاویدت
من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به سرمهی خورشیدت
@Poem_sense
#نادر_نادرپور
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خونبها فرست
بردار پرده از رخ و از دیدههای ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
باری گر اینهمه نکنی مردمی بکن
از جای بردهای دل او باز جا فرست
#خاقانی
بی جذبه از تردد کاری نمیگشاید
چون برگ کَه سبک شو خود را به کهربا ده
@Poem_sense
#صائب_تبریزی
نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو
یک قطره می ناب گرفت ...
@Poem_sense
#فاضل_نظری
گلی که خود بدادم پیچ و تابش
به اشک دیدگانم دادم آبش
درین گلشن خدایا کی روا بی
گل از مو، دیگری گیرد گلابش!
@Poem_sense
#باباطاهر
✦••┈❁❀❁┈••✦
@Poem_sense
✦••┈❁❀❁┈••✦
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
#حافظ
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
گفته بودم زندگي زيباست
گفته و ناگفته اي بس نكته ها كاينجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغهاي گل
دشتهاي بي در و پيكر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهي در بلور آب
بوي عِطر خاك باران خورده كهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن ، رفتن ، دويدن
عشق ورزيدن
در غم انسان نشستن
پا به پاي شادمانيهاي مردم پاي كوبيدن
كار كردن ، كار كردن
آرَميدن
چشم اندازبيابانهاي خشك و خسته را ديدن
جرعه هايي از سبوي تازه آب پاك نوشيدن
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
همنفس با بلبلان کوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهو بچگان را شير دادن و رهانيدن
نيمروز خستگي را در پناه دره ماندن
گاهگاهي
زير سقف اين سفالين بامهاي مَه گرفته
قصه هاي در هم غم را ز نم نم هاي بارانها شنيدن
بي تكان گهواره رنگين كمان را
در كنار بام ديدن
يا شب برفي
پيش آتشها نشستن
دل به رؤياهاي دامنگير و گرم شعله بستن
آري آري زندگي زيباست
زندگي ، آتشگهي ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش ، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست
پیر مرد آرام و با لبخند
کنده ای در کوره افسرده جان افکند
چشم هایش در سیاهی های کومه جست و جو می کرد
زیر لب آهسته با خود گفتگو می کرد
زندگي را شعله بايد برفروزنده
شعله ها را هيمه سوزنده
جنگلي هستي تو اي انسان
جنگل اي روييده آزاده
بي دريغ افكنده بر روي كوهها دامان
آشيانها بر سرانگشتان تو جاويد
چشمه ها در سايبانهاي تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگزار آتش
سر بلند و سبز باش اي جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد صدا سر داد عمو نوروز
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز
زندگي را شعله بايد بر فروزنده
شعله را هيمه سوزنده
آري آري زندگي زيباست
زندگي ، آتشگهي ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش ، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشي گناه ماست
#سياوش_کسرايی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
نمیگنجد این قلب در تنم
این تن در اتاقم
این اتاق در خانهام
این خانه در دنیا و
این دنیای من در جهان
ویران خواهم شد ...!
دردم را درد میکشم در سکوت
سکوتی که در آسمان هم نمیگنجد
چگونه بازگویم این رنج را با دیگران
تنگ است این دل برای عشقم
این سر برای مغزم
که میخواهد ترک بردارد و
از هم بپاشد.
#دنیای_تنگ
#عزیز_نسین
✦••┈❁❀❁┈••✦
@Poem_sense
✦••┈❁❀❁┈••✦
الهی به مردان جویای کار
به افزایش لحظه ای دلار
به آنها که در تولید موشکناند
به آن کودکانی که بی پوشکاند
الهی به حق جوانان پیر
به خواب عمیق وزیر و سفیر
به انها که درگیر فاز خودند
اکابر نرفتند و دکتر شدند
به ان قهرمان نرفته به رینگ
به دست روی دکمهی فیلترینگ
به نفت و ذخایر که رفتن هدر
به سهم کم مردمان از خزر
به آنها که پیگیره کم مصرفند
واسه پیش خرید پراید در صفند
شده زندگی قالی و سقف و لامپ
و تهدید تحریم دونالد ترامپ
الهی به دریای بی نفت ما
به پیشرفت دشمن به پسرفت ما
به قولای سرخرمن روسیه
به بازسازیه فوریه سوریه
اگر وضعمان از همه بدتر است
تمام بلاها ز موی سر است
الهی چنان کن که فرجام کار
نشه بیشتر از سی هزار هر دلار
#شعر_طنز
#مجید_خراطها
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
#حافظ
بار دیگر عزم رفتن کردهای
بار دیگر دل چو آهن کردهای
نی چراغ عشرت ما را مکش
در چراغ ما تو روغن کردهای
@Poem_sense
#مولانا
فارغم در غـم عشقِ تو ز ویرانی دل
کـه خرابی نرسد مملکتِ ویـران را ...!
@Poem_sense
#فروغی_بسطامی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
از عشق سخن باید گفت؛
همیشه از عشق سخن باید گفت.
بی عشق، روزگارت را زندگی سیاه خواهد کرد.
بی عشق،
مصیبت است برخاستن، کار کردن، خُفتن، نگاه کردن، راه رفتن، نفس کشیدن.
بی عشق،
هیچ سلامی طعمِ سلام ندارد ...
و هیچ نگاهی عطرِ نگاه ...
#نادر_ابراهیمی
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
#حافظ