╭─┅═ঈ🍃ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🍃ঈ═┅─╯
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر ظن کز سرم سودای عشقت
رود تا بر زمینم استخوان هست
اگر پیشم نشینی دل نشانی
و گر غایب شوی در دل نشان هست
به گفتن راست ناید شرح حسنت
ولیکن گفت خواهم تا زبان هست
ندانم قامتست آن یا قیامت
که میگوید چنین سرو روان هست
توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین شیرین دهان هست
بجز پیشت نخواهم سر نهادن
اگر بالین نباشد آستان هست
برو سعدی که کوی وصل جانان
نه بازاریست کان جا قدر جان هست
#سعدی
خُب بهتره به چیزایی که ندارم فکر نکنم
به جاش به چیزهایی که دارم فکر میکنم،
من یه عالمه امید دارم
بهتره به امیدم فکر کنم..
پیرمرد و دریا
#ارنست_همینگوي
@Poem_sense
زيبايى ات
چهل سالگى شاعرى ست
كه هر چه مى نويسد
شراب مى شود
تو
عمر آدم را
حرام مى كنى ...!
@Poem_sense
#كامران_رسول_زاده
ساقی نداده ساغر
چندان نموده مستم
کز خود خبر ندارم
در عالمی که هستم
از بس قدح کشیدم
در کوی می فروشان
هم جامه را دریدم،
هم شیشه را شکستم
#فروغى_بسطامی
@poem_sense
╭─┅═ঈ🕊ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🕊ঈ═┅─╯
ترسم آزاد نسازد ز قفس، صیادم
آنقـدر تا که ره بـاغ رود از یادم
بسکه ماندم به قفس رنگِگل از یادم رفت
گر چه با عشق وی از مادر گیتی زادم
آتش از آه به کاشانه صیاد زنم
گر از این بند اسارت نکند آزادم
سوز شیرین وشکر خنده دلداری نیست
ورنه من در هنر استاد تر از فرهادم
ز اولین نکته که تفسیر نمودم از عشق
کرد اقرار به استادی من استادم
گرچه باشد غم عالم به دلم لاهوتی
هیچکس در غم من نیست، از آن دلشادم
#ابوالقاسم_لاهوتی
❃ ⃟░⃟ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
⊰⃟𖠇 @poem_sense
❃
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت!
بلای غمزه ی نامهربان خون خوارت
چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
#سعدی
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
در لحظه های تزلزل و تنهایی
وقتی بیایی
دست من از وسعت بر میخیزد
و نگاهم
بی اندکی قناعت
زمین را میگیرد
آه خدایا
وقتی بیایی
چگونه در مقابل تو، ای وای
برای کدام معصیت به بار نشسته
افسوسمند سجده کنم ...
#سلمان_هراتی
یک قانون ناعادلانه اصلا قانون نیست. همه ما وظیفه اخلاقی داریم از قوانین ناعادلانه سرپیچی کنیم
کسی که از قانون ناعادلانه سرپیچی میکند و با ماندن در زندان تاوان آن را میدهد تا وجدان جامعه را بیدار کند، بیشترین احترام را به قانون گذاشته است.
#مارتین_لوترکینگ
@Poem_sense
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
هر قدر که از عشق پریشان شده باشیم
ننگ است اگر از تو پشیمان شده باشیم
از جان و دل خویش گذشتیم به شوقت
تا مایه ی تحسین رقیبان شده باشیم
اعجاز تو این است که با این همه آیه
با کفر نگاه تو مسلمان شده باشیم
چون سایه به دنبال تو هستیم شب و روز
هر چند که از چشم تو پنهان شده باشیم
یک عمر شکستیم ولی یاد نداریم
یک لحظه هم از عشق گریزان شده باشیم
ما خانه خراب غم عشقیم در این خاک
خاکی تر از آنیم که ویران شده باشیم
ای کاش که ای دوست ! بمیریم و نبینیم
بر خوان کسی غیر تو مهمان شده باشیم
#محمدحسن_جمشیدی
شنیدهام زِ پنجره
سراغ من گرفتهای...؟!
هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم...!
#حسین_منزوی
@Poem_sense
هنوز اين كُنده را رويای رنگين بهاران است
خيال گل نرفت از طبع آتشباز خاكستر...
#زادروز_استاد_هوشنگ_ابتهاج_گرامی🌹
@Poem_sense
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گـــرگ دهـن آلودهء یوســـــف ندریده
#سعدی
@Poem_sense
کنار خویش نشستم چه گفتگوی غریبی
چقدر واژه حقیر است هجای تازه بیاور..
#علیرضا_قربانی
@poem_sense
┅─═✿♥✿═─┅
@poem_sense
┅─═✿🌱✿═─┅
زندگی با ماجراهای فراوانش،
ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج ودر هم باف
ماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛
چیست اما ساده تر از این، که در باطن
تار و پود هیچی و پوچی هم موزیک است؟
من بگویم، یا تو می گویی
هیچ جز این نیست؟
تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویش
ـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشد
یک فریب ساده و کوچک
آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
جز برای او و جز با او نمیخواهی
من گمانم زندگی باید همین باشد
من که باور کرده ام، باید همین باشد
هی فلانی! شاتقی بدون شک تو حق داری
راست می گویي، بگو آن ها که می گفتی
باز آگاهم کن از آن ها که آگاهی
از فریب، از زندگی، از عشق
هر چه میخواهی بگو، از هر چه می خواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
#مهدی_اخوان
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
دنیا پر از شگفتی ها و رازهاست.
فکر می کنیم آدم های نزدیک مان را می شناسیم ، اما زمان با خودش چیزهایی می آورد که می فهمیم کمتر از آنچه فکر می کردیم می دانیم ؛ یعنی تقریبا هیچ. همیشه بخش بزرگتر حقیقت در سایه قرار دارد. حتی اگر بخش روشن بزرگتر شود باز هم برد با سایه هاست.
قلبی به این سپیدی
#خابیر_ماریاس
╭─┅═ঈ🥀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🥀ঈ═┅─╯
نیاز دارم به شنیدن صدای تو
اشتیاق به بودن در کنار تو
و درد سودا زدهای
از سر نبودن نشانه های باز آمدن تو...
شکیبایی، شکنجه من است
نیازی مبرم دارم به تو، ای پرنده عشق
به مهر تابناکت بر روز یخزدهام
به دست یاری دهندهات بر زخمهایم
که راویشان هستم
آه، نیاز، درد، اشتیاق!
بوسههای پردوامت، مایه حیات من
ناکامم بگذار تا بمیرم با بهار...
از وقتی که رفتهای، گل من، دوست دارم که باز آیی
تا آرام کنی معبد اندیشه را
که با نور ازلیش نابود میکند مرا....
#میگوئل_هرناندز
میگساران چو هوای گل و شمشاد کنید
لختی از خون جگر خوردن ما یاد کنید
خوش قدان، خسرو وقت اید به اقبال بلند
ملک دل زآن شما شد، ستم آباد کنید
به وفا خاطر عشّاق توان داشت نگاه
به جفا گر نتوانید دلی شاد کنید
من تنک ظرف ستم نیستم و غمزه بخیل
سینه ام را هدف ناوک بیداد کنید
عندلیبان چمن سیر، از آن باغ و بهار
به نسیمی من دلسوخته را یاد کنید
سر چه باشد که دل و جان بفشانید به ذوق
هر چه دارید نثار ره صیاد کنید
می زند جوش حزین از دل آزرده سخن
شیشه بر خاره زدم، صیدِ پریزاد کنید
#حزین_لاهیجی
@poem_sense
╭─┅═ঈ🍀ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🌸ঈ═┅─╯
منشین با من! با من منشین!
تو چه دانی که چه افسونگر و بیپا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه سادهی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمیست؟
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمیست؟
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بیخویشتنم
پوپکم! آهوکم!
تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم!
#مهدی_اخوانثالث
کم کن طمع از جهان و میزی خرسند
از نیک و بد زمانه بگسل پیوند
می در کف و زلف دلبری گیر که زود
هم بگذرد و نماند این روزی چند
@Poem_sense
#خیام
گام مینهی به سوی من
با درنگ و بیشتاب
گام مینهم به سوی تو
آنچنان که مومنی به مسجدی و عارفی به خانقاه
در میان جذبهی جلیل
لحظههای آبیِ برهنه
بی نقاب.
میتپد دلم
مثل قلبِ زخم خوردهی پرندهای
در غروبِ آفتاب.
@poem_sense
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
گر قالبت در خاک شد
جان تو بر افلاک شد
گر خرقهٔ تو چاک شد
جان تو را نبود فنا...
@Poem_sense
#مولانا
و عشق
لبخندِ توست
از فرسنگها دورتر،،
آنگاه که نگاهت
فاصله ها را در گوشم
نجوا می کرد
و من تو را خواستم ،،
حتی با همین
فاصله های بینمان ...
#علیرضا_اسفندیاری
@Poem_sense
مایه ی درد است بیداری مرد
آه ازین بیداری پر داغ و درد
خفتگان را گر سبکباری خوش است
شبروان را رنج بیداری خوش است
گرچه بیداری همه حیف است و کاش
ای دل دیدارجو بیدار باش
هم به بیداری توانی پی سپرد
خفته هرگز ره به مقصودی نبرد
پر ز درد است اینه ، پیداست این
چشم گریان می نهد بر آستین
هر طرف تا چشم می بیند شب است
آسمان کور شب بی کوکب است
آینه می گرید از بخت سیاه
گریه ی آیینه بی اشک است و آه
در چنین شب های بی فریاد رس
روز خوش در خواب باید دید و بس
#هوشنگ_ابتهاج
@Poem_sense