دیگر حتی فرصت دروغ برایم نمانده است
وگرنه چشمانم را میبستم و به آوازی گوش میدادم
که در آن دلی میخواند
من تو را
او را
کسی را دوست میدارم
#حسین_پناهی
@poem_sense
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه
که گرگ از هی هیِ چوپان نترسد...
#باباطاهر
@poem_sense
گویـند که بهتر زِ خموشی نه جوابیست
بـا آنکـه نـه بـا مـعـرفتش هـسـت مـیـانـه
@Poem_sense
#نیما_یوشیج
ابر ِمستی تیرهگون شد باز بیحد گریه کرد
با غمت گاهی نباید ساخت باید گریه کرد
#کاظم_بهمنی
@Poem_sense
از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است
#صائب_تبریزی
اثر استاد خواجوند
@poem_sense
نیست آسان سخن سخت شنیدن گرچه
می پذیرم ز تو گر هرچه بگویی هرچه
دل به جز خواستهٔ دوست چه می خواهد؟ هیچ
ما گذشتیم ز خیر تو! بگو دیگر چه؟
خاطر موج، پریشان و دل ساحل، سنگ
فرض کن باز هم اصرار کنم، آخر چه؟
می توان مثل دو رود از دو طرف رفت ولی
باز اگر بازرسیدیم به یکدیگر چه؟
گفتم ای دوست مرا بی خبر از خود مگذار
گفت و با گفت که از بی خبری خوش تر چه
#فاضل_نظری
@poem_sense
«کدام یک از گل ها میتوانند در دامن خودشان یک پرنده ی غریب را پناه بدهند. من آشیانه ام را، قلبم را، روی دستش میگذارم.
چه کسی میتواند ابر های تیره را بشکافد، ظلمت ها را بر طرف کند و ناجور ترین قلب ها را نجات بدهد؟
تو! تو میتوانی.»
#نیما_یوشیج
"نامه از نیما یوشیج به عالیه"
نسبت عشق به من نسبت جان است به تن
تو بگو من به تو مشتاقترم یا تو به من؟
شعر و دکلمه
#فاضل_نظری
@poem_sense
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
@Poem_sense
#حافظ
👌🎧
مرا عاشق چنان باید
که هر باری که برخیزد
قیامتهای پرآتش
ز هر سویی برانگیزد...
#مولانا
@poem_sense
تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده، به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید:
چه کنم..تقدیرم این بوده..نشانهی جهالت است.
@Poem_sense
#الیف_شافاک
دلم به مهر تو
صد پاره باد و هر پاره
هزار ذره و هر ذره
در هوای تو باد!
@poem_sense
#هلالی_جغتایی
به جان جمله مستان
#همایون_شجریان
#سیدعلی_صالحی
خیلی قشنگ میگه: درست است که من همیشه از نگاه نادرست و طعنهی تاريک ترسيدهام، درست است که زيرِ بوتهی باد، سر بر خشتِ خالی نهادهام، درست است که طاقت تشنگی در من نيست اما با اين همه، گمان مبر که در برودت اين بادها خواهم بُريد!
@poem_sense
امروز هوای باد و باران دارم
یک پارهی ابر زیر مژگان دارم
در سینه دلم چو عصر جمعه تنگ است
انده زدهام هوای باران دارم
@Poem_sense
#پوران_فرخزاد
چه میپرسی زِ حالم؟؟ سنگ میبارد..بلورم من!
به رسوا کردن ایوب مشغولم..صبورم من!
@Poem_sense
#حسین_جنتی
تکه ای از #اولین_تپش_های_عاشقانه_قلبم
... قربان مردمکهای بیقرار چشمهایت بروم، قربان غم و شادیات بروم
تو چه هستی که جز با تو #آرام نمیگیرم.
حتی جای پایی از تو در #خاک
برای من کافیست.
کافیست که بتوانم #اعتماد کنم.
بتوانم بایستم،
بتوانم باشم.
کافیست که صدایم کنی، بگویی فروغ!
و من به دنیا بیایم و درختها و آفتاب
و گنجشکها با من به دنیا بیایند.
دوستت دارم و دلم
تاب تحمل این همه #عشق را ندارد.
دلم از سینهام بزرگتر میشود.
دلم مرا به بیقراری میکشاند...
#فروغ_فرخزاد
@poem_sense
تو مرغ آشیان آسمانی
چو بازان مانده دور از آشیانی
چو زاغان بر سر مُردار مردی
ز صافی گشته خرسندی به دردی
چو بازان باز کن یک دم پر و بال
برون پر زین قفس وین دام آمال
چو بازان ترک دام و دانه کردی
قرین دست او شاهانه کردی
به پری بر فلک زین تودهٔ خاک
همی گردی تو با مرغان در افلاک
وگرنه هر زمان بی بال و بی پر
چو مرغ هر دری گردی به هر در
گهی در آب گردی همچو ماهی
گهی چون آب باشی در تباهی
#شیخ_عطار_نیشابوری
@poem_sense
ای سرزمین
کدام فرزندها
در کدام نسل تو را آزاد، آباد و سربلند با چشمان باور خود خواهند دید؟
@Poem_sense
#محمود_دولتآبادی
به آن پرنده که میخواند غایب از انظار
عتاب کرد شریری فسادجوی به باغ:
چه سود لحن خوش و عیب انزوا که به خلق
پدید نیست تو را آشیان، چو چشم چراغ؟
بگفت: از غرض این را تو عیب میدانی
که بهر حبس من افتاده در درون تو داغ.
اگر که عیب من این است کز تو من دورم
برو بجوی زِ نزدیکهای خویش سراغ.
شهیرتر زِ من آن مرغِ تنبلِ خانه،
بلندتر زِ همه آشیانِ جنسِ کلاغ.
@Poem_sense
#نیما_یوشیج