poem_sense | Unsorted

Telegram-канал poem_sense - شعر و شعور

15484

گزیده ای از ناب ترین اشعار ادبیات ایران و جهان

Subscribe to a channel

شعر و شعور

آنجا که عشق
غزل نیست که حماسه‌ای‌ست
هر چیز را صورتِ حال باژگونه خواهد بود:
زندان
باغِ آزاده‌ مردم است
و شکنجه و تازیانه و زنجیر
نه وهنی به ساحتِ آدمی
که معیارِ ارزش‌های اوست
و آن که چوبه‌ی دار را بیالاید
با مرگی شایسته‌ی پاکان
به جاودانگان پیوسته است
آنجا که عشق
غزل نه حماسه است
هر چیز را صورتِ حال باژگونه خواهد بود:
رسوایی شهامت است و
سکوت و تحمل ناتوانی.

@Poem_sense
#شاملو

Читать полностью…

شعر و شعور

هر صبح دیروزهایِ مبهم خود را
در نامعلوم‌ترین جای کائنات دفن کن
و هیچ گذشته‌ی تلخی را به یاد نیاور ؛

هر آدمی می‌تواند
با هر صبح متولد شود.

#اشو
@poem_sense

Читать полностью…

شعر و شعور

هرچه تبر زدی مرا؛ زخم نشد، جوانه شد..

@Poem_sense
#ایرج_جنتی_عطایی

Читать полностью…

شعر و شعور

از نظرت کجا رود..ور برود تو همرهی

رفت و رها نمی‌کنی‌‌..آمد و ره نمی‌دهی

@Poem_sense
#سعدی

Читать полностью…

شعر و شعور

از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی است

من عاشق تو هستم..این گفتگو ندارد.

@Poem_sense
#شهریار

Читать полностью…

شعر و شعور

تا صبح‌دمان، در این شب گرم،
افروخته‌ام چراغ..زیراک
می‌خواهم برکشم بجاتر
دیواری در سرای کوران.
وینگونه به خشت می‌نهم خشت
در خانه‌ی کور دیدگانی
تا از تفِ آفتاب فردا
بنشانمشان به سایبانی.
افروخته‌ام چراغ از این رو
تا صبح‌دمان در این شب گرم،
می‌خواهم برکشم بجاتر
دیواری در سرای کوران.

@Poem_sense
#نیما_یوشیج

Читать полностью…

شعر و شعور

سجادهٔ تَدلیسِ تو ای شیخ بسوزد
کز دستِ تو محرابِ کرامات شکسته‌است

#معینی_کرمانشاهی
@Poem_sense

Читать полностью…

شعر و شعور

صبحگه، کانزوای وقت و مکان
دلرباینده است و شوق‌افزاست،
بر کنارِ جزیره‌های نهان
قامت باوقار قو پیداست.
بپرد تا بدان سوی دریا
در نشیبِ فضای مثلِ سحر،
برود از جهان خیره‌ی ما
بزند در میان ظلمت، پر
برود در نشیمن تاریک
با خیالی که آن مصاحب اوست،
در خطِ روشنی چو مو باریک
بیند آن چیزها که در خورِ قوست
بر خلافِ تصورِ همه، او
مانده دیوانه‌ی حکایت آب
گر کسی هست یا نه، ناظرِ قو،
قو در آغوشِ موج‌هاست به خواب.

@Poem_sense
#نیما_یوشیج

Читать полностью…

شعر و شعور

آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه‌های مهتاب‌ است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب‌ است
خیره بر سایه‌های وحشی بید
می‌خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه‌ای دلخواه
می‌نهم سر به روی دفتر خویش


@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد
#مهدیه_محمدخانی

Читать полностью…

شعر و شعور

نور خواهی مستعد نور شو

@Poem_sense
#مولانا

Читать полностью…

شعر و شعور

پرسید کسی،
منزلِ آن مهر گسل
گفتم که: دلِ مَنَست او را منزل

گفتا که: دلت کجاست؟
گفتم: بَرِ او
پرسید که: او کجاست؟
گفتم: در دل


#ابوسعید_ابوالخیر

@poem_sense

Читать полностью…

شعر و شعور

سکوتِ آب
می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست
خاموشی تقوای ما نیست.

@Poem_sense
#احمد_شاملو

Читать полностью…

شعر و شعور

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم

هرچند درین عهد خریدار ندارد

@Poem_sense
#صائب_تبریزی

Читать полностью…

شعر و شعور

رازی‌ست که آن نگار می‌داند چیست

رنجی‌ست که روزگار می‌داند چیست

آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست

من دانــم و شــــهریار می‌داند چیست!

#نیما_یوشیج


نیما غمِ دل گو که غریبانه بگرییم

سر پیـش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

من از دل این غار و تو از قله‌ی آن قاف

از دل به هم افتیم و به جانانه بگرییم!

@Poem_sense
#شهریار

Читать полностью…

شعر و شعور

الفت کم و غرور فراوان و عهد سست

سر رشته‌ی امید ز صد جا گسیخته !

@poem_sense
#حزین_لاهیجی

Читать полностью…

شعر و شعور

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ....
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

@Poem_sense
#اخوان_ثالث

Читать полностью…

شعر و شعور

من مرغ آتشم
می‌سوزم از شراره این عشق سرکشم
چون سوخت پیکرم
چون شعله‌های سرکش جانم فرو نشست
آنگاه باز از دل خاکستر
بار دگر تولد من
آغاز می‌شود
و من دوباره زندگیم را
آغاز می‌کنم
پر باز می‌کنم
پرواز می‌کنم....

@Poem_sense
#حمید_مصدق

Читать полностью…

شعر و شعور

مجو درستیِ عهد از جهانِ سست نهاد

که این عجوز، عروس هزاردامادست


@Poem_sense
#حافظ

Читать полностью…

شعر و شعور

تو را من دوست می‌دارم..

..ندانم چیست درمانم!

@Poem_sense
#انوری

Читать полностью…

شعر و شعور

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...

می‌آیم و آستانه پر از عشق می‌شود!

@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد

Читать полностью…

شعر و شعور

چقدر از سبوی شکسته آب را بخوریم
و یا کنار دار اضطراب را بخوریم
میان حسرت‌و ماندن ، میان آزادی
چقدر حسرت یک انقلاب را بخوریم

#حسین_یلوجه
@Poem_sense

Читать полностью…

شعر و شعور

برآی از افق ای مشعل هدایت شرق..

@Poem_sense
#شهریار

Читать полностью…

شعر و شعور

از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده جوانی از این زندگانیم

@Poem_sense
#شهریار

Читать полностью…

شعر و شعور

مرغ آمین دردآلودی است کآواره بمانده
رفته تا آنسوی این بیدادخانه
بازگشته رغبتش دیگر زِ رنجوری نه سوی آب و دانه.
نوبت روز گشایش را
در پی چاره بمانده.
می‌شناسد آن نهان‌بین نهانان
گوش پنهان جهان دردمند ما
جور دیده مردمان را.
با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد،
می‌دهد پیوندشان در هم
می‌کند از یاس خسران بار آنان کم
می‌نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را.
بسته در راه گلویش او
داستان مردمش را....
@Poem_sense

#نیما_یوشیج

Читать полностью…

شعر و شعور

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❃ ⃟░⃟‎‌‌‌‌‎‌ ❃⊰⃟𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎
  ⊰⃟𖠇 @poem_sense
   ❃

در دو عالم یک هوس داریم و آن دیدار توست

می‌رود جان و نخواهد رفتن از جان این هوس

#سلمان_ساوجی

Читать полностью…

شعر و شعور

ما هرچه را که باید
از دست داده باشیم
از دست داده‌ایم
ما بی چراغ به راه افتادیم..

@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد

Читать полностью…

شعر و شعور

کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت

به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت

تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت

چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست
که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت

هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت

دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست
اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت

هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت

در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت

#حسین_منزوی

@poem_sense

Читать полностью…

شعر و شعور

مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست...

@Poem_sense
#وحشی_بافقی

Читать полностью…

شعر و شعور

الف‌لام‌میم

سلام بر تبر‌هایی که حروف آزادی را جدا جدا کرده‌اند

#بیژن_الهی

Читать полностью…

شعر و شعور

زمان مناسبی برای از عشق گفتن نیست، ولی من دلم برای تو تنگ شده!
برای تویی که شریف‌ترین و ناب‌ترین انسانی هستی که می‌شناسم.
تو شایسته‌ی دوست‌داشتن هستی، مانند مزرعه‌ی انگورها در صبحی خنک، مانند طلوع آفتاب، پس از هزار سال تاریکی و مانند هوا، که حیاتی‌ترین عنصر برای زیستن است.
من بعد از تو قادر نیستم دل به هیچ انسان خوبِ دیگری بسپارم.
تو بگو؛ آدمی که از آغوش خورشید بازگشته را چطور می‌توان به همنشینیِ زمین و ماه و ستاره‌ها قانع کرد؟!

@Poem_sense
#نرگس_صرافیان_طوفان‌

Читать полностью…
Subscribe to a channel