~
@Poem_sense
~
مدتی بود
که دست و دلم
به تدارک ترانه نمیرفت
کمکم این حکایت دیده و دل
که ورد زبان کوچهنشینان است
باورم شده بود
باورم شده بود
که دیگر صدای تو را
در سکوت تنهایی نخواهم شنید
راستی در این هفتههای بیترانه
کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من
و این دفتر سفید
به گوشت نمیرسید؟
آخر این رسم و روال رفاقت است؟
که در نیمه راه رویا رهایم کنی؟
#سیدعلی_صالحی
╭─┅═ঈ🔺ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔻ঈ═┅─╯
تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه جرم و
کار حق، لطف و عطاست
خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست
از بهارش پیداست
#شیخ_بهایی
🕯✨🕯✨🕯✨
✨@Poem_sense
🕯
الـهی؛
اگرچه طاعت بسی ندارم ، در دو جهان جز تو کسی
ندارم
الـهی؛
هر کهرا داغ محبت خود نهادی خرمن هستی اورا
بهبادنیستی بردادی، بهشت بیتو جای شادی نیست و
جز از دوستی تو روی آزادی نیست
#مناجات
#خواجهعبدالله_انصاری
╭─┅═ঈ🔺ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔻ঈ═┅─╯
در کوچهٔ فقر گوشهای حاصل کن
وز کشت حیات خوشهای حاصل کن
در کهنه رباط دهر غافل منشین
راهی پیش است توشهای حاصل کن
#عبید_زاکانی
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷@Poem_sense
🔹
#حکایت
گروهى از افراد بى پروا و بى بند و بار، به سراغ عارف وارسته اى آمدند و به او ناسزا گفتند و او را كتک زدند و رنجاندند،
او نزد مرشد راه شناس خود رفت و از وضع نابسامان روزگار گله كرد.
مرشد راه شناس به او گفت: اى فرزند! لباس عارفان، لباس تحمل و صبر است، حوصله داشته باش و ناگواريها را با عفو و بزرگوارى و مقاومت بر خود هموار ساز.
گر گزندت رسد تحمل کن
که به عفو از گناه پاک شوی
ای برادر چو خاک خواهی شد
خاک شو پیش از آنکه خاک شوی
#برگرفته_از_گلستان_سعدی
💫💫⚜⚜💫💫
⚜@Poem_sense
💫
رواست در بر اگــر میتپــد کبــــوتـر دل
که دیــد در ره خود تـاب و پیـچ دام و نشد
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
به کــوی عشق منـه بیدلیـــــل راه قدم
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
فغـــان که در طلب گنـجنامه مقصـــــود
شدم خراب جهـــانی ز غم تمــــام و نشد
#حافظ
🕯✨🕯✨🕯✨
✨@Poem_sense
🕯
مقصـود عاشقان دو عالم ، لقای توست
مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست
هرجا که شهریاری و سلطان و سروریست
محکوم حکم و حلقه بهگوش گدای توست
گر میکشی به لطف گر میکشی به قهر
ما راضیایم هرچه بود رای، رای توست
امید هر کسی به نیازی و حاجتی است
امّیـــــد ما به رحمت بیمنتهای توست
#مناجات
#سعدی
╭─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔹ঈ═┅─╯
گه در پی دین رویم و گه در پی کیش
هـر روز به نوبتــی نهیــــم اندر پیش
در جمله ز مـا مـرگ خـــرد دارد بیش
هستیم همـه عــــاشق بدبختی خویش
#سنایی
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷@poem_sense
🔹
#حکایت
عربی را پرسیدند که چونی؟
گفت: نه چنانکه خدای تعالی خواهد و نه چنانکه شیطان خواهد و نه آنگونه که خود خواهم.
گفتند: چگونه؟
گفت: زیرا خدای تعالی خواهد که من عابدی باشم و چنان نیَم
و شیطانم کافری خواهد و آن چنان نیَم
و خود خواهم که شاد و صاحبروزی و توانگر باشم و چنان نیز نیستم!
#عبید_زاکانی
💫💫⚜⚜💫💫
⚜ @Poem_sense
💫
گر چه افتاد ز زلــفش گِـــــرهی در کارم
همچنان چشــــم، گشاد از کرمش میدارم
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام
خـون دل عکس بـرون میدهـد از رخسارم
#حافظ
🕯✨🕯✨🕯✨
✨@Poem_sense
🕯
الـهی؛
اگرچه طاعت بسی ندارم ، در دو جهان جز تو کسی
ندارم
الـهی؛
هر کهرا داغ محبت خود نهادی خرمن هستی اورا
بهبادنیستی بردادی، بهشت بیتو جای شادی نیست و
جز از دوستی تو روی آزادی نیست
#مناجات
#خواجهعبدالله_انصاری
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷@poem_sense
🔹
#پند
اظهار عجـز در برابر ظالـم روا مدار
اشک کباب، موجب طغیان آتش است
#صائب_تبریزی
╭─┅═ঈ🔺ঈ═┅─╮
@Poem_sense
╰─┅═ঈ🔻ঈ═┅─╯
ای جان خبرت هست که جانان تو کیست
وی دل خبرت هست که مهمان تو کیست
ای تن که بهر حیله رهی میجوئی
او میکشدت ببین که جویان تو کیست
#مولانا
💫💫⚜⚜💫💫
⚜@poem_sense
💫
یک دو جـامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب سـاقی شرابم در مـذاق افتاده بود
از سـر مستـی دگر با شـــاهد عهد شباب
رجعتی میخواستـم لیکن طـلاق افتاده بود
در مقــامات طریقت هر کجـــا کردیم سیر
عـافیت را با نظـربازی فــراق افتــاده بود
ساقیـا جــام دمـادم ده که در سیــر طریق
هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود
ای معبـر مـژدهای فـرما که دوشم آفتـاب
در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود
#حافظ
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷 @Poem_sense
🔹
#حکایت
شخصی برای درمانِ دردش نزد طبیب رفت .
پزشک پرسید:کجایت درد می کند؟
آن شخص پاسخ داد: موی ریشم !
طبیب پرسید : چه خوردهای ؟
بیمار گفت: نان و یخ!!
پزشک گفت: برو بمیر
که نه دردت به آدمی می ماند
و نه خوراکت!
#عبید_زاکانی
پای سروی جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای توام آمد به یاد
#رهی_معیری
@poem_sense
نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
#شهریار
@poem_sense
شرح بیداری شب های درازم که دهد
جز خیال تو که او مونس بیداران است
#سلمان_ساوجی
@poem_sense
نالم از دست تو ای ناله که تأثیر نکردی
گرچه او کرد دل از سنگ! تو تقصیر نکردی
شرمسار تواَم ای دیده ازین گریه خونین
که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی
@Poem_sense
#شهریار
دمی بوره بوین حالم ته دلبر
دلم تنگه شبی با مو بسر بر
ته گل بر سر زنی ای نو گل مو
به جای گل زنم مو دست بر سر
#باباطاهر
@poem_sense
گفت چرا نهان کنی عشق مرا چو عاشقی
من ز برای این سخن شهره عاشقان شدم
@Poem_sense
#مولانا
من امشب با خدای خود مناجاتی دگر دارم
نیایشها به درگاهش ازین شور و شرر دارم
ز لطف بیکران او تشکر ها کنم اما
شکایتها به درگاهش ز سودای بشر دارم
نمی ترسم از فتنه طوفان
دلی چون دریای خزردارم
@Poem_sense
کو دلم کو دلی که برد و نداد
غارتم کرده
داد میخواهم
دل خونین مرا چکار آید
دلی آزاد و
شاد میخواهم ...
@Poem_sense
#فروغ_فرخزاد
دلبــرا، در دل سخت تو وفا نیست چرا؟
کافران را دل نرماست و ترا نیست چرا؟
خونِ من ریزی و چشـم تو روا میدارد
بوسهای خواهم و گویی که روا نیست، چرا؟!
@poem_sense
#اوحدی
تا چار بند عقل را
ویران کنی اینگونه شو:
دیوانه خود
دیوانه دل
دیوانه سر
دیوانه جان
@poem_sense
#حسین_منزوی
اینکه هـر وقت
خودم را در آینه می بینم
یاد تـو می افتم،
یعنی چقدر عاشـق تواَم؟
کجای تنم دنبالت بگردم ...
که نباشی؟!
@Poem_sense
#عباس_معروفی