آرامشت انقدر با ارزش و مهمه
که بهتره نگران طرز فکر آدما
درباره خودت نشی ...
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
لحظه ای دیدم نگاهت را از آن پس روز و شب
کل دنیا و جهان را ماه می بینم فقط
سارا یوسفی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
نه دوری کشنده نیست!
آن بودن بی روح و سرد او که همچون نبودن است مرا می کشد...
محمود درویش
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
گر چه یاران فارِغَند از یادِ من
از من ایشان را هزاران یاد باد
حافظ
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
بحث با ناقص خیالان شیوه ی استاد نیست
علم افلاطون حریف جهل مادرزاد نیست...
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
دفترِ حافظ گشودم، فـالِ من جانـانـه شد
عشقِ تـو فالم شد و ناگـه غزل دیوانه شد
آمدے در فـالِ مـن چون سرنوشتے دلگشا
با تو و فالِ تـو این احوالِ من مستانه شد
مثلِ یک شمعم ڪه میسوزم به عشقِ شاپرڪ
قسمتم از عـاشقے جانـا ببین پـروانه شد
من شدم سرمستِ از آن بـاده ے لبهاے تو
گشته ام خمّار و شبها خانـه ام میخانه شد
چون بتِ زیبـایے و من مے پرستم روے تو
بـار دیگر ڪعبـه ے آمـالِ من، بت خانه شد
پرویز غلامـی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
باز امشب غزلی كنج دلم زندانی است
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی است
حافظ
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت
برگ عیش پنج روزم را به دامان کرد و رفت
صائب تبریزی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
من تو را با یک دنیا امید و آرزو دوست دارم
من فقط برای این زندهام
که با تو زندگی کنم
تو برای من به منزلهی جانِ عزیز شدهای
من تو را از صمیم قلب دوست دارم.
فروغ فرخزاد
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
دورمرو،سفرمجو پیش تواست ماه تو
نعره مزن که زیرلب میشنود زتودعا
مولانا
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
صبح را
به پیشواز چشمانت فرستادم
از تُ طلوع مے بارید
و از من بوسه اے براے حیات...
مریم پورقلی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
حافظ
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
سخت نازک گشت جانم
از لطافتهای عشق
دل نخواهم ،جان نخواهم
آنِ من کو آنِ من؟
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
من اگر در چشم تو یکتای عالم نیستم
خردهای بر خود نمیگیرم که من کم نیستم
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
در دام تو افتادم
و عاشق شدم آری
چشمان
تو عاشق بڪند انجمنی را ...
امیر عباس خالق وردی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
«نگاه او به من
کفايت میکرد؛
برای سرمستی وصف ناپذيرم،
اگر چشمان عالمی حتی
نسبت به من کور می شد...»
محمود دولت آبادی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
آرامشت انقدر با ارزش و مهمه
که بهتره نگران طرز فکر آدما
درباره خودت نشی ...
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
چه بی شرمانه عمری ساقه هایم را نوازش کرد
همان دستی که مقصودش هرس بود از همان آغاز
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
با منی و تصویرت در صف تداعیها
اختتام پیشاز خواب، افتتاح بیداری است...
حسین منزوی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
ای که گفتی
عشق را از یاد بردن سخت نیست ...
عشق را شاید
ولی هرگز مرا نشناختی ...!
فاضل نظری
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
گفته بودی عشق میکارم به صحرایدلت
بیدمجنون کاشتی مارا چنین دیوانه کردی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
قصه ی دل دلکش است و خواندنی
تا ابد این عشق و این دل ماندنیست
محتشم کاشانی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
سراغم را بگیر که دلم برای شنیدنِ صدای تو
و شنیدنِ اسمم از زبان تو تنگ شده
با من حرف بزن از حالت، از روزمرِگی هایت
اصلا از خبرهایِ روز بگو
اما بگو اما باش...که بدونِ تو، چیزی شبیه زندگی؛
تویِ گلویم گیر می کند!
نرگس صرافیان طوفان
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
سکوت ؛ انتهای محبت به کسی
است که از او خشمی در خویشتن
داریم اما توان از دست دادنش
را نداریم .
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
گفتی که آرزوی تو در روزگار چیست؟!
گفتم فقط همین که بمانی برای من!
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
هر غزلم نامهایست صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
سعدی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
و ڪلام تو
در جان من نشست
و من آن را حرف به حرف
باز گفتم ، ڪلماتی ڪه عطر دهان تو را داشت
احمد شاملو
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم
تو کوته دستی ام می خواستی ورنه من مسکین
به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم
هوشنگ ابتهاج
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
تدبیر به تقدیر خداوند نماند
بنده چو بیندیشد پیداست چه بیند
حیله بکند لیک خدایی نتواند
گامی دو چنان آید کو راست نهادست
وان گاه که داند که کجاهاش کشاند
استیزه مکن مملکت عشق طلب کن
کاین مملکتت از ملک الموت رهاند
باری تو بهل کام خود و نور خرد گیر
کاین کام تو را زود به ناکام رساند
اشکاری شه باش و مجو هیچ شکاری
کاشکار تو را باز اجل بازستاند
چون باز شهی رو به سوی طبله بازش
کان طبله تو را نوش دهد طبل نخواند
از شاه وفادارتر امروز کسی نیست
خر جانب او ران که تو را هیچ نراند
مولانا
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی