خسرو شکیبایے یه دیالوگ داشت که میگفت :
ببین دلخوری، باش!
عصبانے هستی، باش!
قهری، باش!
هرچے میخواے باش.
ولے حق ندارے با من حرف نزنے که..!
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار
آخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
"تا جان داری بکوش- پیش از آنکه منادیِ اجل برآید"
شمس_تبریزی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
علاج درد مشتاقان
طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان ،
غم مجنون شیدا را
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
کسی که تواناییِ
دیدن زیبایی را
در خود حفظ میکند ،
هیچ وقت پیر نمیشود .
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم.
اگر به خانه ی من آمدی ، برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
فروغ فرخزاد
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
زندگی، همین است دیگر؛
انسان انتظار کسی را می کشد که هرگز نخواهد آمد.
ژوزه ساراماگو
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
اونجایی که جناب صائب میگه
"تویی به جای همه، هیچکس به جای تو نیست" نشون میده که چجوری با نبودن یک نفر میشه بین چند میلیارد آدم تنها بود.
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
خواستم گریه کنم، قلب صبورم نگذاشت
وقت زانو زدنم بود، غرورم نگذاشت
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
اگر روزی چشمهایت را باز کردی و خودت را
وسط یک کوره دیدی ،نترس و سعی کن از آنجا
پخته خارج شوی ،چرا که سوختن را همه بلدند...
هاروکی موراکامی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
رفته ام از خویش و دیگر بر نمیگردم به خود
این منم، دیگر ولی آن خویش سابق نیستم
روزگار بی مروت عشق را از من گرفت
عاقلم این روزها دیگر من عاشق نیستم...
سودابه صبا
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
همیشه در خیال من ز شعله گرمتر تویی
چه گرم دوست دارمت اجاق سرداگر تویی
نه آتشی که بیهنر به تاب شعله بیندت
زبانهی هنرــ بلی ــ زبان شعلهور تویی
سیمین بهبهانی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
آن یکی در پاک بازی جان بـداد
آن یکی جان کند تا یک نان بداد
این وَسّط در با نهایت می رود
که مر آن را اوّل و آخر بُوَد
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
قاصدک های پریشان را که با خود، باد بُرد
با خودم گفتم مرا هم می توان از یاد بُرد
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
آنکه سنگی می نهد در راه من
از برای خویش چاهی می کند
گر بنالد خسته ای، معذور دار
زحمتی دارد که آهی می کند
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
ولی من فقط دوست داشتن کسی که
برای خوشحالیم تلاش میکنه رو باور می کنم
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
از آدمیزاد هیچ بعید نیست
که بگوید «خداحافظ»
و بندبند وجودش «می خواهم بمانم»
باشد...
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
کاش می توانستم مانند زمانی که
بچه و نادان بودم آهسته بخوابم
خواب راحت بی دغدغه.
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
مرا عهدیست با شادی
که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان
که جانان جان من باشد
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
گرچه او هرگز نمی گیرد ز حال ما خبر
درد او هر شب خبر گیرد ز سر تا پای ما
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
حدیث عشق نداند کسی که در همه عمر
به سر نکوفته باشد در سرایی را
خیال در همه عالم برفت و بازآمد
که از حضور تو خوشتر ندید جایی را
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
خلق را بیدار باید بود از آب چشم من
وین عجب کان وقت میگریم که کس بیدار نیست
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
پخته نخواهی شد مگر ،
بعد از آنکه
احساس کردی سرشار از سخنی
ولی لازم نمیدانی به کسی چیزی از آن بگویی...
جبران خليل جبران
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
من که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
آرش میراحمدی درگذشت
آرش میراحمدی بازیگر برنامههای طنز تلویزیون ساعتی پیش در بیمارستان درگذشت.
@parsaproxy
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
من از روزی که دل بستم به چشمان تو می دیدم
که چشمان تو می افتند دنبال دلی دیگر
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
چو رشک ماه و گل گشتی چو در دلها طمع کشتی
نباشد لایق از حسنت که برگردی ز پیوندی
خوشا آن حالت مستی که با ما عهد میبستی
مرا مستانه میگفتی که ما را خویش و فرزندی
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی
لایق شادیِ وصل تو نبودم، شادم
که برای غمِ هجران تو لایق بودم
پروکسی | پروکسی
@parsaproxy | اتصال پروکسی