هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعهای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند هیچ سهمی در آن ندارند.
مردمی که حس میکنند
سهمی در جامعه دارند
از آن جامعه محافظت میکنند،
ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، نا خودآگاه میخواهند آن جامعه را نابود کنند.
مارتین لوتر کینگ
| زین پیش صبر بود دلم را، قرار نیز
یارب، کجا شد آن همه صبر و قرار من؟
- هلالی جغتایی
📝 مردم ژاپن یک ضرب المثل بسیار جالب دارند که اساسِ توسعه کشورشان قرار گرفت :
بخاطر میخی، نعلی افتاد
بخاطر نعلی، اسبی افتاد
بخاطر اسبی، سواری افتاد
بخاطر سواری، جنگی شكست خورد
بخاطر شكستی، مملكتی نابود شد
و همه اینها بخاطر كسی بود كه میخ را خوب نكوبیده بود...
💌یادمان باشد هر كار ما، حتی کوچک، اثری بزرگ دارد كه شاید در همان لحظه، نبینیم...
صحنه ی اعدام ویلیام والاس در #فیلم #شجاع_دل با بازی #مل_گیبسون
تنگ ترین و تاریک ترین کوچه ها
یک روزِ بسیار نزدیک
یک روزِ بسیار نزدیک
جشن برپا خواهند کرد و
پر از روشنایی خواهند شد
و کسانی که گام های متبرک دارند
آزادی را به تن خواهند پوشید
بخشی از #شعر
#جاهد_ایرگات
#ترکیه
ترجمه: #ابوالفضل_پاشا
#ژامه ووو...
زنان زیبا شبیه پرنسس های دیزنی لند و باربی نیستند .
شبیه واقعیتن .
شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را با دامنش پاک می کند، واشک هایش را با سر آستین ش .
نه چشمان آبی دارند .
نه ناخن هایشان همیشه لاک زده .
نگران پاک شدن رژ لب هایشان هم نیستند .
زنان زیبا ، زنانی هستند که خود را باور دارند و می دانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند، در توانایی و عزم یک زن که مسیرش را بدون تسلیم شدن در برابر موانع طی می کند، شکوه و زیبایی وجود دارد.
در زنی که اعتماد بنفسش از تجربه ها نشأت می گیرد، و می داند که می تواند به زمین بخورد، خود را بلند کند و ادامه دهد،زیبایی بسیاری وجود دارد.
📚 سندروم اردک چیست؟
در این نوشته قصد داریم در مورد سندروم اردک با شما صحبت کنیم ، شاید شما یا اطرافیانتان نشانه هایی از آن را دارا باشید!
اصطلاح سندروم اردک توسط پژوهشگران دانشگاه استنفورد بعد از بررسی پست های مجازی چند دانشجو که خودکشی کرده بودند ابداع شد.
اگر به شنا کردن اردک در آب توجه کنیم ما تنها قسمتی از بدن او را می بینیم که به آرامی بر روی آب درحال حرکت است، درحالی که متوجه تقلای این اردک که با تلاش پاهای خود را تکان می دهد تا حرکت کند، نمی شویم.
دانشجویانی هم که خودکشی کرده بودند تصاویری شاد یا نقل قول هایی امید بخش از خود منتشر کرده بودند که به ظاهر نشان می داد آنان بسیار شاد و خوشبخت هستند در صورتی که خارج از شبکه های مجازی و در دنیای واقعی با مشکلات روحی زیاد دست و پنجه نرم می کردند.
در واقع مبتلایان به « سندرم اردک» کسانی هستند که تلاش می کنند همواره تصویری شاد و خوشبخت از خود در فضای مجازی نشان دهند در صورتی که در دنیای واقعی با مشکلات زیادی مواجه هستند.
اگر کمی به فضای مجازی دقت کنید متوجه میشوید که متاسفانه افراد زیادی در آن مبتلا به سندروم اردک هستند که به صورت افراطی سعی در شاد نشان دادن خودشان و عکس یا فیلم گذاشتن از خوش گذرانی هایشان هستند و این تصویری دور از واقعیت را به افراد نشان میدهد که تبعات روانی و اجتماعی منفی برای جامعه به همراه دارد.
✍️به یک چیز زیبـا فکر کنید...
به یک موسیقی زیبا گوش کنید...🎶
وقتی نسبت به چیزی
احساس عـشق میکنید
آن احساس انقدر بزرگ است
که میتواند برایتان
خوشبختی را به ارمغان بیاورد...
# راندا_برن
✍️🌺درود پگاه تان بر پرندی از شوق ولبخند روزتان بر خوشدلی وشادکامی پایان آبان ماهتان پایان ناکامی ها ونامرادی ها و آغاز اذر آغاز شادمانی ها وبهروزهای تان باشد.فرصت زندگی و تغییر را از دست ندهید نه زندگی انقدر طولانی است که فکر کنید تا ابد فرصت دارید و نه همیشه شرایط تغییر در زندگی وجود دارد.
آدمها فکر میکنند
اگر یک بار دیگر متولد شوند،
جور دیگری زندگی میکنند
شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود؛
فکر میکنند میتوانند همه چیز را
از نو بسازند،
محکم و بی نقص!
اما حقیقت ندارد!
اگر ما جسارت طورِ دیگری
زندگی کردن را داشتیم،
اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم،
اگر آدمِ ساختن بودیم،
از همین جای زندگیمان به بعد را
میساختیم ...
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری📚
🖋️🌿چراغ صبح چشمت هر که افروخت
به مهر از شوق درس حکمت آموخت
دلت را داد نقش از عشق وشادی
چه بنیادی که درس خدمت آموخت
🖋️🌿گفتم از لب کام می خواهم گرفت
از نگاهت جام می خواهم گرفت
خنده زد دیوانه، بازی باختی
از تو من آرام می خواهم گرفت
🖋️🌿آذر خیال تشنه نخلها
در استغاثه اند
و تنبور تنهایی را
کلاغها
وقتی که برگ از تن باغ
برمی گیری
ضرب گرفته اند
اندوه هر دستی را
که می شمارم
به پنج شنبه می رسم
انگار باد به تعزیت امده
رخت سیاه شب برتن
از کوچه های خلوت
کبوتران را کیش می دهد
راه گم کرده
برایوان نعش ماه را می برند
خسوف چشمانش را
کور کرده
بلند می شوند سایه ها
و ابروی نخل بر ماه می ساید
نم نمک آهی از گلوی پاییز
شبنم اشکش را
می سترد
با اشاره به هورهای خشکیده
دفن خواهیم شد
در نمک
نی زار بلند می خواند
آتش به خشک وتر ترتر تر تر...
کسی ظهورش را
بر دیوار خط می کشد
ونعل اسبی
در جاده پیدا می شود
درخت لبخند می زند
دستی برشانه سایه ها
کولی شب را می شوراند
وصداها گم می شوند
در همهمه فریادهای فرا دست
رودی نیست
وباربدی شروه اش را
بر درختی خشکیده
در نی می سراید سوزناک
فایز هنوز محو ان پری
تب کرده ناله می کند
«به شو میهمان بخت تیره تا کی»
واز دور چراغی می سوزد...
#ایرج_جمشیدی(بینا)
📗🌺باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای تحویل دهی خواه با فرزندی خوب، خواه با باغچه ای سرسبز، خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی و اینکه بدانی حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است یعنی تو موفق شده ای!
#عشق_سالهای_وبا
#گابریل_گارسیا_مارکز
✍️📒به طور تناقضآلودی، خودداری از پاسخ دادن به توهین، یکی از موثرترین پاسخهای ممکن است.
یک دلیلش این است که خاموشی ما ممکن است برای فردی که توهین کرده است، گیجکننده باشد؛ به این معنی که نمیداند آیا توهینش را فهمیدهایم یا خیر؛
به علاوه، با این کار اجازه نمیدهیم از توهینش لذت ببرد و در نتیجه به احتمال زیاد پریشان میشود.
پاسخ ندادن نشان میدهد که بود و نبود او در نظرمان یکسان است و از آنجا که هیچکس دوست ندارد نادیده گرفته شود، عدم تمایلِ ما به پاسخدهی، احساس تحقیرشدگی را در او بر میانگیزد ...
📕 فلسفهای برای زندگی
✍ #ویلیام_بی_اروین
پرنیان خیال را بخوانید
🎸 #گلهای_رنگارنگ
شماره - 560
🎼 باهمکاری:
خرم،شهناز،افتتاح
اشعار: تورج نگهبان،حافظ
آهنگ: چهارگاه
گوینده: فیروزه امیرمعز
🎤 خواننده؛ #مهستی
#خوانساری
@musicbahariyeh
🎸 #گلهای_رنگارنگ
شماره - 559
🎼 باهمکاری:
بدیعی،جهانگیر ملک،معروفی
اشعار: ابراهیم صهبا،پژمان بختیاری
آهنگ: ماهور
گوینده: آذر پژوهش
🎤 خواننده؛ #عهدیه
#جمال_وفایی
@musicbahariyeh
🎸 #گلهای_رنگارنگ
شماره - 558
🎼 باهمکاری:
شهناز،بدیعی،جهانگیر ملک،معروفی
اشعار: سیمین بهبهانی،عبدالرزاق اصفهانی،ملک الشعرای بهار
آهنگ: چهارگاه
گوینده: آذر پژوهش
🎤 خواننده؛ #مرضیه
#شهیدی
@musicbahariyeh
مرا به آن سوی شب ببر
آنجا که من، تو هست
آنجا که ما یکدیگریم
به خِطه ای که تمامِ ضمایر
به هم زنجیر شده اند...
#شعر
#اوکتاویو_پاز
✍️🌷تمام من تمام تو
تمام حس و انتظار
تمام می شود
اگر ...
بیا به بوسه ای تمام کن خیال را
سپیده تا دمیده است
وجاده پاکشیده است
#بینا
🔴 دستگاهی که ۴ برابر امآرآی قدرت دارد
قدرتمندترین دستگاه امآرآی جهان تصاویری از مغز انسان را در دسترس قرار داده که جزئیات و وضوح آن بینظیر است.
به گزارش ایندین دیفنس ریویو، قدرتمندترین دستگاه تصویربرداری امآرآی جهان توسط محققان فرانسوی ساخته شده و ضمن کمک به پیشرفت تحقیقات در حوزه علوم اعصاب، درک انسان از مغز و فعلوانفعالات آن را متحول میکند.
دستگاه یادشده که MRI Iseult نام دارد، دارای قدرت مغناطیسی باورنکردنی ۱۱.۷ تسلا است. در مقام مقایسه باید گفت که قدرت دستگاههای امآرآی معمولی از ۱.۵ تا ۳ تسلا فراتر نمیرود. این افزایش قدرت بیسابقه اسکن و تصویربرداری دقیق از مغز با وضوح ۰.۲ میلیمتر بهصورت افقی در برشهایی به ضخامت یک میلیمتر را ممکن میکند.
این سطح از جزئیات، مشاهده نورونها و شبکه عصبی مغز را بادقت بالایی ممکن میکند و در آینده به درک بهتری از ساختار و عملکرد مغز منجر میشود. از جمله مزیتهای دیگر این دستگاه شناسایی برخی نشانههای شیمیایی و مولکولهای مهم در متابولیسم مغز مانند گلوکز و گلوتامات است که عدم تعادل آنها میتواند نشانهای از اختلالات عصبی مختلف باشد. علاوه بر این، توانایی دستگاه یاد شده برای ردیابی توزیع لیتیوم در مغز میتواند درمان اختلالات دوقطبی را متحول کند.
برای تصویربرداری بادقت چنین بالایی با استفاده از دستگاههای امآرآی معمولی، بیماران باید بیش از دو ساعت کاملاً بیحرکت بمانند که عملاً غیرممکن است.
دستگاه جدید دارای یک دهانه ۹۰ سانتیمتری نیز هست که واردکردن سر بیماران را با سهولت بیشتری ممکن میکند. این دهانه بین ۲۰ تا ۳۰ سانتیمتر بزرگتر از دهانه دستگاههای عادی امآرآی است. دستگاه یادشده ۵ متر طول و عرض، ۱۳۲ تن وزن، ۱۸۲ کیلومتر سیمهای ابررسانا و ۷۵۰۰ لیتر هلیوم مایع بهعنوان مایع خنککننده دارد.
✍️🌺درود پگاهتان نیک واندیشه های تان نیکو روزتان پر ثمر ودل انگیز.جهان ما بازتابی از اندیشه های ماست. آنچه را از جهان درک می کنیم که در ذهن خود ساخته ایم ودر درک فرایندهای خارج از ذهن و دامنه ی تفکر خود عاجز هستیم .برای همین آنچه را که نمی توانیم درک کنیم برایش عللی می تراشیم که گاه از واقعیات بدور ودر حقیقت نوعی توهم است.پس با قطعیت قضاوت نکنیم ودانسته های خود را غیر قابل نقد ندانیم زیرا آنچه باعث بسیاری از معضلات در بین افراد می شود همین اختلاف ارا در نحوه نگاه آنها است که نیازمند تعامل است.مولانا در داستانی بسیار بدیع بعنوان فیل در تاریکی این موضوع را نشان داده است که در تاریکی هر کدام دستی بر عضوی از فیل می کشیدند و انچه را در لامسه می یافتند توصیف فیل می کردند.اما وصف هیچ کدام به تنهایی توصیف فیل نبود مجموعه ی انچه یافته بودند فیل را توصیف می کرد.
🖋️🌿به زیبایی قلم برداشت نقاش
چه نقشی زد برآن چشمانجماش
کشید آن لب نقاشی کرد صورت
رخ مهتاب را زیبا چو لیلاش
🖋️🌿تو که مانند شعری با شکوهی
قشنگی دلنشینی خوب رویی
به حسن خلق داری شهرت اینجا
بگو با ما چرا از خود نگویی
🖋️🌿حقیقت
کلام خط زده بر دیواری است
که هر کس به زعم خود
تعبیر ی از ان دارد
غافل که بال پرنده ی زخمی
نوشته شکایت را
🖋️🌿خورشید را به ظلمت
و مهتاب را به چاه
تا این تنوره ی دیو است
دست باد
حاشا اگر که افتاب برآید
🖋️🌿به ترجمان اب وآفتاب
درخت قد کشیده بود
گلی میان شاخ وبرگ
نسیم دست برده می تکاند
شبنم از رخش
به خنده غنچه می شکفت
«نمی شود بهار»,
گفت رهگذر
خزان میان باغ خفته است
«یه گل نمی شود بهار»
ضرب تا گرفته باد
میان چرت، پرنده خواند
مترسکی که دست می تکاند
گفت هیس
به باد داده ام کلاه را
نمی شود نمی شود نمی شود....
دوباره قارقار قار...
کلاغ بدشگون به باغ باز گشته بود
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒یکی از بزرگترین و شگرفترین ویژگیهای کتابهای خوب این است که بتوان آنها را برای نویسنده «نتیجهگیری» و برای خواننده «تحریک» نامید.
همهٔ ما خیلی خوب حس میکنیم که آگاهی ما آنجا آغاز میشود که آگاهی نویسنده پایان مییابد، و در زمانی که ما دلمان میخواهد او به پرسشهای ما پاسخ دهد همه آنچه او به ما می دهد تمناست. و این تمناها را او تنها زمانی میتواند در ما برانگیزد که زیبایی والایی را که هنرش توانسته است با آخرین کوشش خود به آن دست یابد به ما نشان دهد. اما به موجب یک قانون شگرف علم «بینایی ذهنها» (قانونی که شاید مفهومش این باشد که حقیقت را از هیچکس نمیتوان دریافت بلکه باید آن را خود آفرید)، آنجایی که نقطهٔ پایان آگاهی نویسنده است، برای ما تنها نقطه آغاز آگاهی خودمان جلوه میکند، به گونهای که درست در لحظهای که نویسندگان همهٔ آنچه را که میتوانستهاند به ما بگوید گفتهاند، این حس را در ما پدید میآورند که پنداری هنوز هم به ما هیچ چیز نگفتهاند.
#ضد_سنتبوو
#مارسل_پروست
شمیم پیرهنت جار زد که این جایی
ونیست در شب مهتاب جای تو خالی
تمام خاطره هایم شکفته درخاطر
کنار بوی علفزار و خنده ی شالی
#فاطمه_سادات_علوی_نیا
شبتان مملو ازعشق،وآرامش❣
فرهاد قنبری
فرد و ساختار
اشتباه بزرگی است اگر تصور کنیم گفتمان فکری و فرهنگی حاکم بر جامعهٔ عصر فردوسی یا حافظ سطحی و مبتذل بوده و در این میان فردوسی و حافظ استثنائات عصر خویش بودهاند. فردوسی و حافظ هم بهمانند هر نابغه دیگری فرزند زمانه خویشند و اگر شاهنامهای نوشته میشود و «خرد» و «فرهنگ» و «هویت ملی» دال مرکزی و نقطهٔ کانونی آن قرار میگیرد به علت سیطرهٔ گفتمانی خردمحور و فرهنگدوست بر جامعه است. فردوسی در عصری زندگی میکند که سامانیان برای فرهنگ و هنر ارزش والایی قائلند و جامعه در همهٔ زمینههای علمی و هنری و فلسفی و... در سطح فکری بالایی قرار دارد.(به یاد داشته باشیم فیلسوف و دانشمند عصر فردوسی فارابی و ابن سینا و ابوریحان و... هستند) و یا حافظ اگر حافظ میشود بهخاطر سطح درک هنری و ادبی شیراز قرن هشتم هجری و اتمسفری است که ایشان در آن تنفس میکند. اگر چشمان شیراز قرن هشت خورشیدی به فرزندی چون خواجه حافظ روشن میشود بهخاطر این هم است که در همان برهه شاعری چون خواجوی کرمانی در آن شهر سالهای پایانی حیات خویش را سپری میکند و عبید زاکانی و سلمان ساوجی و... در حال سرودن دفترهای شعری خویش هستند و حاکم شهر (شاه شجاع) خود شاعر و شعرشناس قابل اعتنایی است. شهرِ رندان عصر حافظ شهری با درک و ذوق زیباییشناسی بسیار بالایی است که برای فهم قرآن تفسیر کشاف زَمخشری (تفسیر بلاغی و زیباییشناسانه) را میخواند و در فهم شعر و غزل و قصیده و طنز و... مو را از ماست بیرون میکشد. خواجهٔ شیراز فرزند چنین زمانهای است.
فارابی، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی، بلعمی، بوعلی، خوارزمی، فارابی، کمالالدین بهزاد و هر متفکر و شاعر و هنرمند و اندیشمند دیگری را باید در همان ظرف زمانی خود و ساختار فرهنگی و هنری و سیاسی و اجتماعی عصری که در آن زندگی میکردند، سنجید وگرنه جدا کردن یک هنرمند و دانشمند از تاریخ و ساختار سیاسی و فرهنگی عصر خود و قضاوت با عینک تعصبات قبیلهای و سیاسی (عموما به غایت کوتهبینانه) امروز ره به بیراهه بردن و در نگاه کلیتر توهین به جایگاه فکری و فرهنگی و ادبی و هنری بزرگانی چون مولوی و نظامی و دیگران است.
تمامِ راهها به تو ختم میشود، حتی آنهایی که برای فراموش کردنت
پیموده ام...
#محمود_درویش
قلم روزنامهنگار مانند تیشهای است که نمیشود آن را شکست؛ این تیشه بدان منظور ساخته شدهاست که دنیای قدیم را ویران کند و دنیای تازهای به وجود آورد.
☴ ولتر ☴
جهل و ناآگاهی و تعصب نابود کنندۀ ملتهاییست که مردمان آن خودشان مایل به فهمیدن نیستند و ترس از حقیقت به آنها اجازۀ بیداری از خواب جهالتشان را نمیدهد!!
✍ #گری_کاسپاروف
مهمترین درسی که از پاییز میآموزیم،
این است که:
«تغییر» میتواند زیباییآفرین باشد...
🎸 #گلهای_رنگارنگ
شماره - 559 ب
🎼 باهمکاری : بدیعی، شهناز، نجاحی،موسوی،جهانگیر ملک،معروفی
اشعار: ابراهیم صهبا،پژمان بختیاری،خاقانی،بهار
آهنگ: ماهور
گوینده: آذر پژوهش
🎤 خواننده؛ #عهدیه
#جمال_وفایی
#ایرج_خواجه_امیری
@musicbahariyeh
🎸 #گلهای_رنگارنگ
شماره - 558 ب
🎼 باهمکاری:
شهناز،بدیعی،معروفی،افتتاح
اشعار: سیمین بهبهانی،عبدالرزاق اصفهانی،فروغی بسطامی،بهار
آهنگ: چهارگاه
گوینده: آذر پژوهش
🎤 خواننده؛ #مرضیه
#شهیدی
#گلپا
@musicbahariyeh
#جنونهای_نخنما ( ۳۳۷ ):
ما نسبت به کسانی که دوستشان ذاریم بیرحمیم.
© ( کاف. آ )
#مالخولیا
گیرم که نامی از من نباشد در تاریخی که تو مینویسی
گیرم که خصمانه نام مرا پنهان کنی در پس دروغهای شاخدارت
گیرم که زیر پا لگدکوبام کنی
باز اما، مثل خاک، من بر میخیزم
جسارت من تو را میآزارد؟
چرا زانوی غم در بغل میگیری
وقتی میبینی سرفراز راه میروم
انگار در اتاقنشمین خانهام گنج یافتهام؟
درست مثل ماه درست مثل خورشید
با همان قطعیتی که جزر و مد رخ میدهد
درست مثل امید که قد میکشد
باز برمیخیزم
دلت میخواست ببینی نشسته و شکستهام؟
سر خم کرده، چشم به زمین دوختهام؟
شانههایم افتاده مثل اشک
خستهام دیگر از فریادهای سرزندهام؟
سرافرازی من سرافکندگی توست؟
سخت است که ببینی
میخندم انگار در حیاط پشتی خانهام
معدن طلا کشف کردهام
گیرم کلمات خود را به سوی من شلیک کنی
گیرم با نگاهات بر من زخم زنی
گیرم با نفرت خود جانام بگیری
اما باز، مثل هوا، من بر میخیزم
زیبایی من مایهی اندوه توست؟
انگشت به دهان میمانی
وقتی میبینی میرقصم و انگار
بین رانهایم الماس دارم
از دل زاغههای شرم تاریخ
بر میخیزم
از میان گذشتههایی که ریشه در رنج دارند
بر میخیزم
من اقیانوس سیاهام، پهناور و خروشان
جاری و عاصی، موجام من
پشت سر میگذارم شبهای هراس را
بر میخیزم
پیش میروم به سوی سپیده که آزاد است و رها
بر میخیزم
در دست دارم موهبتی که به ارث بردهام از اجدادم
من امید و رویای بردگانام
برمیخیزم
برمیخیزم
برمیخیزم
#مایا_آنجلو
#دختر علوم تحقیقات
✍️🌺درودصبح دل انگیزتان بخیر وپر امید روزتان سرشار از نوید شادی وکامگاری .هر روز را شمایید که تصمیم می گیرد چگونه آغاز کنید و چگونه به پایان برسانید.پس از سختی ها نهراسید. هیچ زندگی بدون از کم وکاستی و یا توانمندی نیست بهترین ها را برای خود واطرافیان بخواهید.بیشتر مطالعه کنید دوست کتاب باشید.هرکتاب خوب تجربه ای است از زندگی کسانی که می خواهند دانش خود را با شما تقسیم کنند.پس نهایت سعی راکنید که از آنها بیشترین بهره را ببرید.بیشتر بیاموزید خردمندانه بیاندیشید وبه انسان وطبیعت عشق بورزید و مسئولیت پذیر باشید تا اسوده تر زندگی کنید
🖋️🌿صبح است بیا بزن به دنیا لبخند
هم نغز بیار پسته از ان لب قند
اباد جهان می شود از شادی باز
پیمانه چند پر کن امروز بخند
🖋️🌿لبش شراب وخیالش سراب پاییزی
چو برگ رها گشته گل براو بیزی
هوای عود مگر کرده می زند چشمک
نوازشی بکن ان ساز تا که برخیزی
🖋️🌿ساز برگرفته باد
در تنوره اش هزار برگ
پیچ می خورد نفس نفس زنان
میان کوچه زار
گفت پای بر گرفته را
باد می برد
وای کشتزار
خاک برگرفته تا ببیزدش به کارزار
سایبان چشم دست
می برد کلاه را
انکه گفت هرچه باد باد
تند می دود خیال برگرفته او
نقش می زند به روی هرچه رُفته باد
سایه ای که پشت پنجره است
بی خبر از این قمار
بسته پنجره، می زند کنار پرده را
تا نگاه کند چه می شود حساب انتظار
باد ناله می کند،برگ صیحه می کشد
خواب رفته باز هم از این دیار
پشت دست می زند که وای
آخرش چه می شود
خسته جان تر از کبوتری
که قرقی اش گرفته پی
سهم او چه می شود از انتظار
تا خزان گرفته ناله می کند درخت
مرغکان خسته بر کُنار
خارها نشان نمی دهند
رنج بر تن وغبار
قطره قطره می چکد چو خونشان
به روی برگ
صیحه می زنند بس نزار
بگذرد خزان اگر
وارهند از این قمار
پاکشند از این دیار
سیلی هوا هنوز کرده گیج شان
خواب دیده اند اب ودانه را
پشت ان نگاه بیقرار
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 کتابدزد از مارکوس زوساک کتاب است که ارزش یک بار خواندن را دارد
کتاب دزد اثر مارکوس زوساک، داستانی تکان دهنده و بسیار شگفتآور از جنگ است. جنگی که بنیان خانواده را از جا میکند و جز ویرانی و مرگ و آوارگی خبری به جا نمینهد، اما در همه تیرگیها باز هم بارقه امید هست و دختری که علیرغم همه تلخ کامیها با ره جستن به دل کتابها، دنیایی زیبا و دور از هیاهوی مرگ و ویرانی برای خود خلق میکند
در رمان کتاب دزد (The Book Thief)، مرگ را به عنوان راوی داستان برگزیده و ماجراهای داستان در آلمان زمان نازیها اتفاق میافتد؛ دورهای که راوی اذعان دارد که سرش خیلی شلوغ است. در این رمان روابط دختری جوان با والدین، همسایگان و همچنین یک بوکسور نشان داده میشود.
کتاب دزد رمانی درباره جنگ نیست اما مارکوس زوساک (Markus Zusak) از جنگ به عنوان عنصری بهره گرفته تا شرایط سختی را در زمان زندگی شخصیت اول داستان نشان دهد. نویسنده بخشی از جنگ را به مخاطب نشان میدهد که بسیاری از انسانها بدان توجه نمیکنند؛ دختری نوجوان که تمام تلاشش این است در محیطی پر از خشم و خون زندگی کند، از زندگیاش تا آنجا که میتواند بهره ببرد و دیگران را نیز در خوشیهای این جهان سهیم کند.