کلیپ
بانو سحر محمدی (بروجردی )
شعر مولانا
از خانه برون رفتم مستی....
#عصر دوستان بخیر و شادی🌼😍🌼
❤️گروه شمس
استاد کیخسرو پورناظری
آواز : فرشاد جمالی ، نجمه تجدد
کنسرت کاخ سعد آباد
بزرگداشت #مولانا
☘🌸
براتون عشق آرزو میکنم؛
از اونا که وقتی با خودتون تنها میشین، میخندین و میگین:
"چه خوشبختم."
روستای استخرگاه بهشتی است بر فراز درفک روستایی که با رفتن به آن میشود چند روزی از شهر و هیاهویش دور شد، هوای خنک و تمیز خورد و در جایی بود که فقط صدای مرغ و خروس و گاو و پرندهها شنیده میشود
این روستا در ۳۵ کیلومتری شهر رودبار و ۷۵ کیلومتری رشت قرار دارد.
.
اگر نتوانم ...
با تو قهوه بنوشم ...
کافهها به چه کار میآیند ...
واگرنتوانم بیهدف باتو پرسه ...
بزنم؛ خیابانها به چه کار میآیند؟
و اگر نتوانم بیهراس نامت را در گلو ...
بگردانم کلمات به چه کار میآیند؟ و اگر ...
نتوانم فریاد بزنم "دوستت دارم" دهانم به ...
چه کار میآید؟
#سعاد الصباح
🎥 فک کن تو فصل پاییز باشی و این ترکیب صدای ابی و سوگند هم بشنوی که میخونن برگریزونهای پاییز کی چشم به راهتون هست؟
#ابی #سوگند
✍️کوری از ژوزه ساراماگو
من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم
گذرانده ام، چشم تنها جای بدن است که
شاید هنوز روحی در آن باقی باشد...
✍️ چراعاشقمیشویم از هلن فیشر
یکی از نخستین اتفاقاتی که بعد از عاشق شدن رخ میدهد، تغییر شدید در خودآگاهی انسان است: «محبوب» شما به قول روانشناسان «معنایی خاص» پیدا میکند، و به موجودی بدیع، منحصربهفرد و بسیار مهم بدل میشود. به قول یکی از مردان دلباخته: «تمام دنیایم تغییر یافته و محور جدیدی پیدا کرده بود به نام مرلین.» توصیف رومئوی شکسپیر از محبوبش موجزتر و پربارتر است: «ژولیت خورشید است.»
🖊سامانتا گرنویل و اما واردی، بیبیسی
🔻در ایالت نوادای آمریکا این جمله مشهور است: «لاسوگاس جایی است که ازدواج میکنی، رینو جایی است که طلاق میگیری.» قوانین این ایالت به برخی از پروندههای حقوقی اجازه میدهد سریعتر و محرمانهتر از دیگر مناطق ایالات متحده رسیدگی شوند و این شهر کوچک و نسبتاً بیسروصدا، به پسزمینهای برای یکی از بزرگترین نبردهای خانوادگی بر سر یک امپراتوری رسانهای جهانی تبدیل شده است.
روپرت مرداک و خانوادهاش از سراسر دنیا به این شهر پرواز کردهاند تا تصمیم بگیرند که در زمان مرگ این پدرسالار ۹۳ ساله، امپراتوری او چگونه بین فرزندانش تقسیم شود. این نبرد بر سر جانشینی روپرت مرداک به صورت محرمانه برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
https://www.bbc.com/persian/articles/cwyl3w9pr40o
📸GettyImages/ Reuters
@BBCPersian
ما در این بیکرانگی کیهان چه می جوییم و بار این همه مصائب را به کجا می بریم
ایکاش انسان به جایگاه خود در کیهان بنگرد ودست از خودخواهی و دگر آزاری بردارد
✍️🌺درود صبح پاییزی تان سرشار از عشق ورویا بخیر باد رقص مرگ برگ ها در پای قمار زندگی یاد آور این حقیقت است که کهنه بالنده نیست و این جهان می کوشد تا رخت کهنه از تن برگیرد و در نوشدنی به آیین خرد وتدبیر وتدبر جهالت بگذارد و با جهان متا وweb3
هماهنگ کردد.اکنون آنچه مجازی نامیده می شد جای واقعیت ملموس را نه تنها پر می کند بلکه خود به واقعیتی عینی وشگرف بدل می شود که تمام خلا ناشی از خود را در علم تکنولوژی اقتصاد وکلیدهای ارزی پر می کندواکنون ذخایر مجازی چنان بر ذخایر واقعی وعینی وملموس غلبه کرده اند که آنها به حاشیه رانده شده و جهان مجازی خودرا در تمام سطوح بر هستی جهان تحمیل می کند .همانگونه که جنگ ها وبیماری ها از شیوه رایج خارج شده اند. بیماری ها حربه ای پاندمیک و جنگ ها ویرانگرتر از همیشه با نانو ذرات و دکمه های رباتیک اعمالی فراتر از تصور انسان عادی دارند.تنها جوامعی می توانند به هستی ادامه دهند که به درک این حقیقت مهم نائل آمده و خود را بتواند برای حضور در جهان فردا مهیا کند.
🖋️🌿با ساز دوره گردی رقصیده ای تو با ناز
ای زندگی چه هستی با پای لنگ دمساز
شوری و هم هیاهو رنگ جوانی هستی
آهسته تر میازار قلب مرا به هر ساز
🖋️🌿چراغ شعر روشن کن دراین آیین پاییزی
رسیده مهرگان از راه می باید که برخیزی
خزان تا می زند نقشی زمهرش بر سر دیوار
ومی باید که در رقص آورد برگ زر آویزی
🖋️🌿پوزه شراب
شسته از مستی
چکه چکه
می چکد خون انگور
پاییز از لب ولوچه اش
بیدی نیست که از بادها بلرزد
این طوفان
تا فرش می کند
در و دشت وخیابان را
وبا عشق نوایی می خواند
در کوچههای رنگین شهر
در خواستگاری برگها
دلشوره دارد،
از ماسکهای برچهره شهر
خزان داس درو را
در آسمان جاگذاشته ،
چشمک میزند ماه
🖋️🌿وقتی برای نوشتن نمانده بود
رگبار حرف ها
وذهن مزخرف پر تیک لحظه ها
باید تمام خاطره ها دستکاری می شد
در پردازش شان
وقتی قرار نبود من باشم
وشعر با اسموتی ونسکافه
به خورد سطرها می رفت
باران خیال بود و شبنم برگ ها
اشک چشم غزل
ما بی قراری شعر را
از چشمهایش می خواندیم
که چون ردی سیاه
بر کاغذ می ماند خیس خاطرات
وزیر پای انتظار علف می رویید
دیگر کسی در انتهای صف نمانده بود
اما مهجور تر از همیشه قلم نمی نوشت
وخواب یاداور هزار بند نسردوه
وقتی که دفتر دیوان بسته بود
وشعر عنوان تازه اش را
از یاد برده بود
🖋️🌿مرگ بر دوش پاییز وپاندومی
وکوچه ها ی بن بست این جهان
آیا کسی دوباره
از زندگی خواهد نوشت
انگشت های بر ماشه
شکاف های سینوسی مغز ها
وسمور سایه ها
جهان پتانسیل یک جهنم را دارد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✔️🌺درود صبحتان دل انگیز پاییزتان مزین به عطر لطیف عشق واحساس
📗کتاب خواندن تابانیدن نور به اعماق تاریکیها وجهالت است
✍🌺در جهانی که تمام موجوداتش
برای ضعیف بودنشان دلیل میتراشند
و برای قوی نبودنشان بهانه دارند؛
تو قوی بمان، و همان جوانهی جسوری باش
که از زیر پوست زمستان میشکفد
و ثابت میکند "با یک گل هم بهار میشود"!📚
از عیب و ایرادهای کسی که
قرار است عمرت را با او سر کنی
هر چه کمتر بدانی بهتر است !
- غرور و تعصب
-جین آستین
🖋️🌿هنوز هم تفنگ مدرا را نمی داند
و نوک مگسک به زیر خال هدف
و دست بر ماشه است
جهان چه روزهای سختی دارد
وغار نشینان مدرن
جهالت شان را
برذهن تسخیری جن زدگان جدید
تزریق می کنند
ومرگ اسان تر از غذا
در این زمین پر از التهاب
و ناخوش حال تقسیم می شود
وجَنگ شادی دیوانی است
که جُنگ شادی از مرگ برپا کرده اند
وآسمان، زمین و دریا سهمی از حماقت شان دارد
وآزادی در خرناسه های اسلحه گم می شود
وهیئت درناک شهرها
در خون وپاندومی نفس می کشند
وقطاع طریقان باندهای سیاه
بر دست هایشان هر روز
نعشی از آزادی را
در چاه ویل گفتگو می ریزند
وتوسعه معنی مرگ دارد
وطلایه داران تمدن پی می شوند
تا شکارچیان ماهر قدرت
لم داده بنشینند
بر ویرانه های بجا مانده از آزشان
واختاپوس حرص وطمع
ببلعد جهان وجان های ازاده را
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
شبتان مملو از عشق وآرامش ❣
🖋️🌿تو را به قلمرو شعر می خوانم
چشم می بندی
بر پلکهایت اقیانوسی کشیده ای ژرف
و مژه هایت پارو می زنند
چند تایتانیک انجا غرق شده است
به گل می نشینم وتو لبخند می زنی
چه اسکله ی نجات بخشی
🖋️🌿هرسطر پیش از مردن
نقطه ای می شود
سرخط
وهر مرد
اثر انگشتی که پاک می شود
اما مادران ققنوسی هستند
که سینه به سینه پرواز می کنند
زنان در لاکشان فرو می روند
کبوترانی که ناخن های جوهری شان
برتن تاریخ نقش دل می کشد
🖋️🌿پاییز ،پای مهر وکمی سرخوشی هنوز
در کوچه بوسه های صبح
تا دفتری گشوده خزان برگ برگ را
بر باد می دهد
حالا هوای ملس و یاد تو
سرمست می روم
لبخند می زند میان خیالم
عکسی که از لب سودا غزل نوشت
این جاده را به یاد تو طی می کنم هنوز
یاغی تر از همیشه اما شعر
پیراهن از تو بر تن می کند
وگل های حسرت سرمی زنند
از خاک تازه
تا یادآوری کنند
تکرار عشق را (بی منت باران)!
گل حسرت را در فارس گاهی گل، بی منت باران ،می نامند یعنی گلی که بدون باران می روید
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
عصرتان بخیر وشادیها❣
انتقام؟
برخی که کم هم نیستند، در خصوص پاسخ نظامی ایران به اسرائیل (اشغالگر ) بی تابند. غیر از هنیه و حسن نصرالله، دهها فرمانده و صدها رزمنده شهید شده اند. ولی انتقامی در کار نیست، چون نمی تواند در کار باشد.
واکنش جمهوری اسلامی، باید حاوی بازدارندگی باشد. به سخن دیگر هم منتهی به جنگ نشود و هم قانع کننده و برابر باشد؛ به علاوه ی دستکم ۱۰٪ خسارت بیشتر به کنشگر(قاعده بازداردگی و واکنش مناسب).
با این کوته نوشت، ذهن خود را گرفتار دغدغه انتقام نکنید. جمهوری اسلامی یک نهضت، جنبش، سازمان و تشکیلات چریکی نیست، کشوری است و حکومتی با دلمشغولی های خود. نمی تواند بی گدار به آب زده، خود را در جنگی نابرابر که نتیجه اش خیلی هم روشن است، درگیر و گرفتار کند.
#یدالله_کریمی_پور
🖌️🎼
Intizar
Nese Karabocek
#ترانهٔ "انتظار "
#خواننده "نشه کارابوجک "
"نشه کارابوجک" زادهٔ آوریل ١٩۴٧، خواننده برجستهٔ اهل ترکیه و یکی از هنرمندان نامدار موسیقی ترکی آرابسک است که تلفیقی از تأثیرات موسیقی سنتی ترکیه با ریتم آواهای بینالمللی همچون عربی و اسپانیایی و... محسوب میشود. او همچنین در تعداد زیادی از فیلم های ترکی بازی کرد. او از اولین انتشار خود برای تک آهنگ عاشق نخواهم شد تا اواسط دهه ١٩٩٠ میلادی با چندین گواهینامه طلایی و پلاتین، جزو خوانندگان محبوب بود.
او خواهر گولدن کارابوک ، یکی دیگر از خوانندههای بهنام ترکیهای است.
صدای نشئه، بهشتی است.حزنی دارد که آن را گوشنوازتر میکند. این نوستالژی دلنشین را بشنویم.
در اصل قرن بیست و یکم
چندان فرقی با قرن سیزدهم ندارد!
هر دوی این قرنها را در کتابهای تاریخ اینطور ثبت خواهند کرد:
قرن اختلافهای دینی
که مثل و مانندش دیده نشده،
مبارزههای فرهنگی،
پیش داوریها و سوء تفاهمها؛
بی اعتمادیها، بی ثباتیها
و خشونتی که همه جا پخش میشود؛
و نیز نگرانیای که
«دیگری» منشأ آن است!
روزگار هرج و مرج
در چنین روزگاری عشق صرفا کلمهای لطیف نیست، خود به تنهایی قطبنماست.
👤الیف شافاک🦋.🌸🍃🌺🍃🦋
✍️🌺درود صبحتان بی نظیر وبخیر روزهای پاییزی تان شاد و سرخوش همراه با سلامتی وبهروزی .اگر باورکنیم که در بیکران این جهان سرسوزنی در هستی انبار کاهی هستیم وبودن یا نبودن ما تاثیر چندانی برهستی ندارد وعلیرغم همه ی جنبه های تراژیک ان تا کنون بیشمار رویدادها در جهان رخ داده که به حساب نمی ایند و هستی برمدار خود می چرخد آنگاه یاد می گیریم که باید زندگی کنیم واز فرصتی که دراختیار داریم برای زندگی کردن ،مهربانی وخلاقیت بهره ببریم فراموش نکنیم:
همهی ما فکر میکنیم هنوز به اندازه کافی زمان داریم تا با دیگران یک سری کارها را انجام دهیم و به آنها چیزهایی را که می خواهیم و باید، بگوییم...
و بعد ناگهان اتفاقی میافتد که باعث میشود بایستیم و به کلماتی مثل اگر و ای کاش فکر کنیم...
🖋️🌿صبح پاییز و هر خیال به مهر
شور می اورد به خانه ی شعر
جاده پر پیچ وخم تو هم تنها
می روی می روی به شانه ی شعر
🖋️🌿ذهن مرا گرفته به بازی
اعداد گنگ ریاضی
حالا که هیچ توازنی نیست
با بی شمار معادله درگیر
اما تو جذر نگشتی
وقتی که با سرانگشت
با خویش می نوشتی
مجذور ما و من را
تا در دوخط موازی
راهی به عشق نباشد
ما را اسیر هندسه کردی
مجذور هیچ شعاعی
ما را نمی رساند
جایی بهم به دگر بار
🖋️🌿دیالکتیک مرگ
انقباض نفس در سینه ی باد
ریزش هیبت های پوشالی
وگنگ تر از همیشه مرگ
فرضیه ها را می نویسد
در ذرات نانو
تا انقباض یک دکمه
حالا ماتادور ها
فصل جدیدی با گاوهایشان دارند
🖋️🌿مرگ بر دوش پاییز وپاندومی
وکوچه ها ی بن بست این جهان
آیا کسی دوباره
از زندگی خواهد نوشت
انگشت های بر ماشه
شکاف های سینوسی مغز ها
وسمور سایه ها
جهان پتانسیل یک جهنم را دارد
🖋️🌿پاییز ویاد هزار خاطره باتو
ما و سکوت ودگر هیچ
تا باد می برد ان را
چون برگ وجاده ی نمناک
بی تو کلافه ترم من
از انکه نغز بنویسم
بی تو شکسته ترم از ان
که از کوچه ها دوباره بگیرم پر
پاییز می رسد و تو هم انگار
اندوه این نبودن خود را
با برگ می نویسی
با باد می فرستی
سرگشته ی دراکم
بارد پای شعری
هر واژه می گریزد
حالا که برگ ریزان
بی ذوق در خیابان
باریده برگ ها را
اندوه ان نفس ها
تابوی ان قفس ها
ما را همیشه آزرد
ما زخم آذریمان
با مهر همقطاریم
سرگشته در بیابان
مجنون ان حکایت
فرهاد حال شیرین
از ما ردی نماند
وقتی غزل بدوش است
شهری و صد هزاران
آشفته موی می رفت
بر باد و پای درگل
نظاره می نمودیم
حال خوش کسی را
که از ما گرفته بودند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒در روستا ذهن همانقدر زود میخشکد که در وین زود تغذیه میشود - و در واقع سریعتر از شهر، چرا که روستا همیشه چنان با ذهن بیرحم است که شهر به گرد پایش هم نمیرسد. روستا، هر چه آدم اندیشمند دارد را میزند و واقعاً هیچ چیز به او نمیدهد... حاصل آنکه اغلب مردم از روی عواطف به سمت روستا کشیده میشوند و روستا در چشم برهم زدنی ناچاراً آنها را خواهد خشکاند، تهی خواهد کرد و ویران خواهد ساخت. ذهن نمیتواند در روستا رشد کند؛ این کار تنها در شهر از آن برمیآید و با این همه امروزه همه از آن رو از شهر به روستا میگریزند که اساساً تنبلتر از آنند که از فکرشان استفاده کنند، از چیزی که شهر از آن انتظار بالایی دارد و به این ترتیب تصمیم میگیرند که در آغوش طبیعت تلف شوند...
📚 برادرزادهی ویتگنشتاین
✍ توماس برنهارد 📄
ای آفتاب حسنِ غزل،دوست دارمت
خورشیدِ چشم اهل محل دوست دارمت
ایمان من به کفر سر زلف بسته است
کندوی دلربای عسل دوست دارمت
#فاطمه_سادات_علوی_نیا
___
#آوانگارد
آوانگارد یک کلمه ی فرانسوی به معنای
پیشرو هست. وبه هنرمندانی اطلاق می شود که ماهیت نو وتازه در سبک هنری خود دارند.
و هنجارهای پذیرفته شده را در جامعه به
چالش می کشند.
وبه معنای شکستن کلیشه ها وپاگذاشتن
به دنیای جدید وخلاقانه است.
آوانگارد همیشه پویا ودر حال تغییر است.
وهنرمندان این سبک هنری، باید جسارت
ساختار شکنانه را مبنای کار خود قرار دهند.
هنرمند آوانگارد کسی است که از واقعیت
جامعه یک قدم جلوتر باشد.
این سبک روی هنرهای :
شعر، نقاشی معماری، سینما وتاتر وحتی لباس
ومد هم تاثیر گذاشته است.
در زمینه ی شعر وادبیات، این گونه آثار
مضامین جدید وسمبولیسم دارند.
تا چه حد قدرت نقد وانتقاد داریم
زندگی مدرن امروز نیاز به تغییر مداوم
در تمام زمینه ها را می طلبد
در نتیجه ما نمی توانیم از سبک وسلیقه
های منسوخ پیروی کنیم.
درست شبیه نقاشی های پابلو پیکاسو
و ژرژ براک
از زاویه های مختلف تصویر ابداع کنیم
و خالق واژه ها ی نوو تصاویر جدید باشیم.
آنگونه که باید خودمان را کشف کنید
ودنیای زیبا و شگفت برای دیگران خلق کنیم
#لیلی_طاهری
#انیمشین_کوتاه « بله مردم »
روایتی ساده اما دیدنی
از زندگی روزمره آدم ها ..
« بله مردم ! »
انیمیشنی کوتاه در ژانر کمدی و
محصول سال 2020 کشور ایسلند است..
این فیلم با درخشش در جشنواره های
معتبر بین المللی همانند آکادمی اسکار،
توانست نامزد دریافت 8 جایزه شود و
نهایتا موفق شد 2 جایزه را برای کارگردانش
به ارمغان آورد..
#Yes-People
2021 Oscar-Nominated
☀️
♥️
بازخوانی آهنگ زیبا
« میلیون گل رز»🌹
یکی از معروفترین آهنگهای آلاپوگاچوا
گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد
از گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد
خواهم که ز بیداد تو فریاد برآرم
چندان که دگر طاقت فریاد نباشد
شهری که در او همچو تو بیدادگری
هست بیدادکشان را طمع داد نباشد
پروانه که و ، محرمی خلوت فانوس
چون در حرم شمع ره باد نباشد
سنگی به ره توسن شیرین نتوان یافت
کاتش به دلش از غم فرهاد نباشد
وحشی چه کنی ناله که معمور نشد دل
بگذار که این غمکده آباد نباشد
#وحشی_بافقی
✍️🌺درود صبح بخیر وشاد روزتان بر مدار شادمانی دل انگیز با آرزوی شادکامی وتوفیق برای شما دوستان خوب وبه امید انکه رسیدن فصل پاییز ،رسیدن فصل صلح وارامش وبازگشت عقلانیت به جهان وپایان جنگ ها ودلهره ها باشد.آنچه زیبایی در طبیعت است خود بیان این حقیقت است که جهان برای شادی وآرامش ولذت بردن موجودات ازاین همه مواهب آمده است. اما آنچه زمین را غیر قابل زیستن می کند حرص،آز وطمع دور ودرازی است که ریشه در جهالت دارد و نامنی جهان محصول لی خردی کسانی است که راز توفیق را در تنازع می دانند و با خودکامگی بر انسانیت خط بطلان می کشند.در نظر بگیرید اگر جنگ اکراین وغزه رخ نمی داد واین منازعات انسانی و متمدنانه حل می شد اکنون جهان در چه شرایطی قرار داشت.تکنولوژی در دست کوتوله های تاریک اندیش خطری بزرگ برای جهان است که ممکن است ان را به آتش بکشانند.ریشه ی دو جنگ جهانی در حماقت بشر بوده است و اکنون تمام تضادهای درونی جامعه ی انسانی وعمق این حماقت درحال بروز است در کسانی که خود را پیش قراول تمدن می دانند و این تنازع غیرانسانی می تواند بار دیگر شعله ی جنگی فراگیر را مشتعل کند.به امید بازگشت عقلانیت به جامعه انسانی وگذر از این تاریک اندیشی که انسان ها رابراساس باورشان تقسیم می کند.
🖋️🌿دوشم به خواب دیدم پروانه ها رمیدند
وقتی که گرد شمعی با شوق می پریدند
یاد امدم که با تو دیدم ستاره ها شب
تا قله ی خیالم مستانه پا کشیدند
🖋️🌿به مستی می زند تاصبح لبخند
تو هم بگشای چشم ای مخزن قند
گل شوریده ای بشکفته خاموش
روایت تازه دارد نقد هر بند
🖋️🌿وقتی برای نوشتن نمانده بود
رگبار حرف ها
وذهن مزخرف پر تیک لحظه ها
باید تمام خاطره ها دستکاری می شد
در پردازش شان
وقتی قرار نبود من باشم
وشعر با اسموتی ونسکافه
به خورد سطرها می رفت
باران خیال بود و شبنم برگ ها
اشک چشم غزل
ما بی قراری شعر را
از چشمهایش می خواندیم
که چون ردی سیاه
بر کاغذ می ماند خیس خاطرات
وزیر پای انتظار علف می رویید
دیگر کسی در انتهای صف نمانده بود
اما مهجور تر از همیشه قلم نمی نوشت
وخواب یاداور هزار بند نسردوه
وقتی که دفتر دیوان بسته بود
وشعر عنوان تازه اش را
از یاد برده بود
#ایرج_جمشیدی_بینا
امروز روز صلح،روز الزایمر و روز حمله عراق به ایران است
✍️📒پاییز کتاب یک زندگی است در تحولی ژرف.خانه تکانی است پس از فصلی چند و شکوه ژرف نقاشی طبیعت است بر دیوار زندگی. پاییز یاداور راهی طولانی است که بشر آمده است ودر گرگ ومیش زمستانی پیش رو که بهار آفرین است.پاییز آغاز ققنوسی زندگی فصل هاست تا حاشیه ها را در هم بریزد و با گذر از تونل زمستان از خاکسترش نو برخیزد.پاییز نیمه راه شدن است ،دل کندن وافریدن نقش های بدیع وقلم صنعی که بی نظیر است که از مرگ زیبایی می آفریند.پاییز برگریزان است،تا رنگ طلایی به هرچه بزند که رفتنی است وگاه شرابی.این اوج آفرینش از مرگ است از نیستی وفنا ویادآوری این نکته که هر لحظه زندگی می تواند آفریننده باشد پاییز پایانی است که در دلش افریننده،زاینده وپوینده است و نقاش زیبایی ها،فرا رسیدن پاییزتان این اغاز سکوت خردمندانه مبارک باد وبرایتان کمال وبهروزی آرزو می کنم
🖋️📗کشیدم دست تا بر زلف پاییز
خطاب امد که با شبدیز برخیز
بکش مهمیز ورامش کن به شادی
خرد را باسکوت وعشق آمیز
#ایرج جمشیدی(بینا)
غرض پرواز وماییم ان پرنده
بگیریم اوج با بال رونده
سقوط آنجاست بالت بسته گردد
بگیرد پای را از هر دونده
#بینا
✍️📒انسانها تا ابد در بند و گرفتار ستیزهای دیرینهای هستند که انتخاب چندسطحی سبب آنها بود. اینگونه است که انسانها در موقعیتهای ناپایدار و میان این دو نیرویی که ما را آفریدند، تا به همیشه سرگردانند. (فضیلت و رذیلت) بعید است ما انسانها به امید یافتن راهحلی ایدهئال برای گریز و گذر از آشفتگیهای اجتماعی و سیاسی خویش به خدمت هیچ یک از این نیروها درآییم. سرسپردگی کامل به انگیزههای غریزی به یادگار مانده از انتخاب فردی، هبوط جامعه به قهقرا و نابودی آن را سبب میشود. در سوی دیگر داستان نیز، گردن نهادن به انگیزههای به جایمانده از انتخاب گروهی، ما انسانها را به رباتهایی فرشتهسان - معادلهای بزرگتر مورچگان - بدل خواهد کرد.
📚 #معنای_هستی_انسان
✍ #ادوارد_ویلسون 🇺🇸
من مثل یک تکه از تنش بودم.
اگر مرا سربه نیست میکرد، اسبابِ زحمت خودش میشد!
_طبل حلبی/ گونتر گراس.
در آغوشم بگیر و نجاتم بده؛ قاتلی به دنبال من است که گاه به گاه در آینهها میبینمش.
فئودور داستایوفسکی
وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد
اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم!
درست مثل چتر که باران را متوقف
نمی کند، اما کمک می کند آسوده زیر
باران بایستیم …!
ابرها به آسمان تکیه می کنند ؛
درختان به زمین ؛
و انسانها به مهربانی یکدیگر …!
گاهی دلگرمی یک نفر چنان معجزه
می کند که انگار خدا در زمین کنار توست !
جاودان باد سایه کسانی که
شادی را علتند نه شریک،
و غم را شریکند نه علت …
▫️انجمن بزرگان و اندیشمندان