الا یا ایها الساقی اَدر کاساً و ناولها
کهعشقآساننموداولولیافتادمشکلها
بهبوینافهایکاخر صبا زانطُّره بگشاید
ز تاب جَعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها
مرادرمنزلجانانچهامنعیشچونهردم
جرسفریادمیدارد کهبربندید مِحملها
بهمیسجادهرنگینکنگرتپیرمُغانگوید
کهسالک بیخبرنبود زراهورسم منزلها
شبِتاریکوبیمموجوگردابیچنینهایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همهکارمزخودکامیبهبدنامیکشیدآخر
نهانکیماندآنرازیکزاوسازندمحفلها
حضوری گِرهمیخواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق منتِهوی دع الدنیا واَهمِلها
🎥 ڪلیپ : تصویرے
🎞 ترانه : الایاایهاالساقی
✍ شاعر : حضرتحافظ
📖 دیواناشعار : غزلنمره۱
🎼 آهنگساز : استاد جلالذوالفنون
🎙 اجراء : استاد شهرامناظری
@National_caffe💞🐬
🦆قو
قو تنها پرندهایاست كه يک بار عاشق میشود و برای هميشه پای عشقش مینشیند،
و توی تمام زندگی هر كاری برای راحتی عشقش انجام میدهد.
قو تنها پرندهایاست كه زمان مرگش را میداند که كي هست!
قو يک هفته مانده به مرگش به جايی میرود كه برای اولين بار عشقش يعنی جفتش را ديده و عاشقش شدهاست؛
در آنجا میماند تا زمان مرگش فرا برسد
و يک روز مانده به مرگش يک آوازی برای عشقش از خودش سر میدهد و میخواند كه بهترين و زيباترين آواز ميان پرندههاست.
و بعد سرش را روی بالهایش میگذارد و میمیرد.
#دکتر_رشید_کاکاوند
📕۶ سپتامبر #روز_کتاب_خواندن است. این روز بیشتر در آمریکا برگزار میشود اما در همه جای جهان بهانه خوبی است برای کتاب خواندن. علاوه بر این، ماه سپتامبر #ماه_خواندن_یک_کتاب_جدید است.
Читать полностью…ایران سروی است که در برابر طوفان «حوادث روزگار» خم میشود، اما نمیشکند. ققنوسی است که همواره پس از تاخت و تازها و ویرانگریهای گسترده از خاکستر خویش برخاسته و به حیات فرهنگی خود ادامه داده است.
#ریچارد_فرای، ایرانشناس بزرگ
کانال #تاریخ_تلخ
چند روز پیش سالگرد رئیسعلی دلواری از دلیران تنگستان بود. پهلوان رسول خادم ضمن انتشار تصاویری از او نوشت:
«میگویند ؛”رئیسعلی دلواری” شبهای تفنگش را زیرِ سرش میگذاشت و میخوابید …
کارِ درستی میکرد! چون او هم به خوبی دریافته بود که دشمن اصلی او و مردم این سرزمین، انگلیسیها نیستند. بلکه خائنینی هستند که در ظاهر در کنارِ او و سایر میهن دوستان و مردم این سرزمین زندگی میکنند ولی هر جا و هر لحظهای که لازم باشد، ایران و خاک و ناموس و منافع مردش را برای حفظ زور و زر خودشان به پشیزی میفروشند …!
با همهیِ این هوشیاری، آخر سر هم هنگامِ شبیخون به قوای انگلیسی، از سویِ فردی نفوذی به نام “غلامحسین تنگکی”،از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و در سن ۳۳ سالگی ، شهید وطن شد.
دوازدهم شهریور سالروز پاکباختگی و جانبازی “رئیسعلی دلواری” است. یاد او و تمامیِ پاکباختگان راه عزت و آزادی این سرزمین همیشه پاینده باد.
تاریخِ دلیران تنگستان همیشه زنده است …»
-
🪻همینقدر زیبا و پر از عشق !❤️❤️
بدون هیچ توضیحی ؛ ببینیم تلاشها و استرس ها؛ انرژی و امیدی که این پدر و مادر برای موفقیت دخترشون صرف میکنن توی المپیک فرانسه💎
✍️🌺درود پگاهتان نیک وبه فرجام روزتان دلنشین آدینه ای زیبا وشیرین در جمع خانواده ودوستان داشته باشید
انسان موجودی جمع گراست ویکی از مزیت های جمع ها کاستن از تنش های روانی ،سرگرم شدن وآموختن از جمع هاست .بنا به ضرورت حضور در جمع باعث همدلی و وفاق ونزدیکی بیشتر وکاستن از درد ورنج یکدیگر شریک شدن در اوقات خوش هم و یا کاستن از دردها والامی است که فرد به تنهایی از عهده ی انها برنمی آید. اما جمع ها علیرغم این نکات مناسب گاه به دلیل حسادت ها، کم توجهی به حالات روحی همدیگر و یا تقابل ها وتضادهای ناشی از لاپوشانی واقعیت هاونگفته ها به تنش وخصومت کشیده می شوند واثر نامطلوب بر رفتار اجتماعی افراد می گذارند واین همه بدلیل ندیدن ورعایت نکردن حقوق یک دیگر وتکیه بر عصبیت ،سوتفاهم ها وجهل وخرد ناپذیری است.مراقب رفتار خود در جمع وتاثیر ان بر دیگران باشیم وجمع ها را به محیط دوستانه و شاد وجایی برای فراگرفتن از همدیگر تبدیل کنیم دست از رقابت ها چشم وهم چشمی های تاسف بار وجاهلانه برداریم ویادمان باشد زندگی بسیار زود خیلی از فرصت ها را از ما خواهد گرفت بخصوص فرصت با هم بودن را!
🖋️🌿نه یک بوسه گرفت از لب نه من از چشم شهلایش
همیشه بین ما مرزی است در حس وتمنایش
اشارت های او از دور هم کافی است زیرا من
چنان غرقم که او در وادی شعر و نواهایش
🖋️🌿هنر عشق همین است که زیبا باشد
عشق در خاطر ودر دیده به هر جا باشد
لیله العشق تو ای دلشده می دانی چیست
ان شب وصل که دل غرق تمنا باشد
🖋️🌿نت ها وصدا ها
ذهنم پر است از هجمه ی حروف
ونقاشی کلمات در بی وزنی شعری
که بر لبان تو تکرار می شود
وسپید می شود سکوت
بر پرده خیالم
جهانم شعری است
که نوشته نمی سود
وجان تویی که در حروف نمی گنجی
از زخمهی کلمات سرگیجه می گیرم
وان جسم اثیری را
باد می برد
ومن از هزاره ی خواب
بر گیسوی بجا مانده ات بیدار می شوم
ونت ها دوباره می نوازند
🖋️🌿تو پرنده نیستی
که عاشقانه بنویسی
انگشتانت چاقوی سلاخی است
در ذبح واژه ها
هر پسین دلداده ای را
بر کمرکش قویی می بندی
که تنها اقیانوسی را پارو می زند
وغرق می شود
در آوازی که آخرین نت زندگی است
شاید یک روز زندگی را هم به مسلخ بردی
با طناب دار اخرین زندانی
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 بشر رنج میبرد و این فقط بهمعنای دردکشیدن نیست. رنج چیزی بیش از درد است. انسان با اَشکال گوناگونی از دردهای روانی درگیر میشود، افکار و هیجانات سخت و دشوار، خاطرات ناخوشایند، احساسات و امیال ناخواسته. انسانها به این مسائل میاندیشند، در مورد آنها نگران و آزردهخاطر میشوند، گاهی نیز از آنها میترسند. آنها با آنکه میدانند ممکن است در روابط انسانی آسیب ببینند، همچنان با هم دوستی میکنند و به یکدیگر عشق میورزند. با اینکه میدانند روزی خواهند مُرد، همواره به آینده امید میبندند. ممکن است در مسیر حرکت خود به پوچی برسند، اما به آرمانهایی معتقدند. انسانها گاهی اوقات کاملاً زنده، حاضر و پایبند هستند. کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن دربارهٔ حرکت از رنج بهسوی درآغوشکشیدن زندگی است، بهجای اینکه صبر کنید تا در نبرد با افکار و احساسات درونیتان پیروز شوید و آنگاه زندگیکردن را شروع کنید. موضوع این کتاب زیستن در زمان حال و زندگیکردن همراه با گذشتهٔ خود و در کنار خاطرات، ترسها و غمها (و نه زندگیکردن در گذشته و یا در خاطرات) است.
📖 از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
نویسنده: استیون هیز
دلفریبان نباتی
همه زیور بستند
دلبر ماست که با
حُسنِ خداداد آمد
💌حافظ
و تمام زیبایی
اشتباه چاپی!
حوصلهام سر رفته بود، رفتم سراغ مطالعه قانون اساسی، پس از خوندن
چند ماده، متوجه اشتباهات تایپی بسیاری در این قانون شدم!!!
چند مورد از این اشتباهات رو با هم بببنیم:
اصل ۲۳: تفتیش عقاید ممنوع است!!
اصل ۲۴: نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند!!
اصل ٢٥: هر نوع شنود، تجسس و سانسور ممنوع است!!
اصل ۲۷: تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح آزاد است!!
اصل ۳۰: آموزش و پرورش تا پایان دورۀ متوسطه رایگان است!!
اصل ۳۲: هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم قانون و در صورت بازداشت ظرف ۲۴ ساعت دلایل باید به صورت کتبی به وی ابلاغ شود!!
اصل ۳۶: حکم به مجازات تنها باید از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد!!
اصل ۳۸: هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار ممنوع است!!
اصل ۴۹: دولت موظف است ثروتهای ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس... را گرفته و به صاحب حق رد کند!!
کتاب رو بستم و رفتم تو فکر...
چطور ممکنه اینهمه اشتباه تایپی رو کسی موقع چاپ متوجه نشده باشه...
چرا انقلابها شکست می خورند؟
✍️ رضا احمدی
♦ تجربه تاریخی این فرضیه را به اثبات رسانده که معمولاً انقلابها محکوم به شکست هستند، زیرا پس از چندی آنها در مسیر نامقدر چرخه شوم و معیوب قرار می گیرند و در شاخص های چون اجرای، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض، دستگاه قضایی مستقل از قدرت، حقوق مالکیت، آزادی بیان، نظام پاسخگو، انتخابات آزاد و... کارنامه قابل قابل ندارد. چند نمونه:
♦ قهرمانی که دیکتاتور شد
رابرت موگابه ده سال در زندان رژیم آپارتاید بود. او پس از آزادی به مبارزهء مسلحانه پیوست. پس از حکومت سفید پوستان در 1980زیمبایوه تاسیس شد.
رژیم جدید از شعارهای انقلابی دست برداشت و همان راه نهادهای استعماری و استثماری را در پیش گرفت. موگابه همپیمان خود جاشوآ انکومو را حذف کرد و باکشتن بیست هزار نفر قدرت را قبضه نمود. مجلس را منحل و حکومت تک حزبی را بوجود آورد و همه منتقدین را نابود ساخت. او با مهندسی انتخابات پیروزی 97 در صدی برای خود رقم زد. سیاست ها و خط مشی موگابه زمبیا را در ورطه سقوط قر داد و اقتصاد زیمبابوه را دچار ابر تورم ساخت.
♦جمهوری دموکراتیک خلق
هایله سلاسی آخرین امپراطور اتیوپی، صاحب «فرهء ایزدی»، از اعقاب سلیمان و داوود، نبی، که خود را تجسم خداوند بر روی زمین، میدانست. او طی کودتایی. در سال 1974 سرنگون شد. سرهنگ منگیستو هایله ماریام رهبر حزب کارگران رئیسجمهور دموکراتیک خلق اتیوپی شد. رژیم جدید اراضی شهر و روستایی را به نفع خلق، ملی کرد.
انقلابیون، در ابتدای انقلاب تمامی کارهای رژیم گذشته را محکوم می کردند، آنان رانندگی نمی کردند، کت و شلوازر نمی پوشیدند. کسانی که کروات می بستند را مجرم می دانستند. هر چیزی که رنگ و بوی آراستگی داشت به عنوان بخشی از نظام سابق تحقیر می شد.
هنگامیکه طعم قدرت و ثروت را لمس کردند کم کم شعارهای حمایت از خلق و تساوی را به فراموشی سپردند. و راه و روش سلاسی را در پیش گرفتند. و امور آهسته و آرام تغییر کرد. توجه به مادیات رونق گرفت. پوشیدن لباس های غربی از بهترین خیاط های اروپا. در بین انقلابیون رونق گرفت و بهترین ماشین ها ، خانه، ویسکی، شامپاین از آن انقلابیون شده بود.
♦منادیان جامعه بی طبقه، که به قدرت و ثروت رسیده بودند، کاخ نشین شدند، رهبر انقلاب در هیئت امپراتور خود را می دید و به ثروت اندوزی برای خود و اطرافیانش مشغول بود.
♦ روزنامه نگار آزادیخواه.
ژوزف موبوتو سهسهسكو،. پس از طي تحصيلات به روزنامه نگاري پرداخت و در 1950 به نهضت آزاديبخش كنگو به رهبری پاتريس لومومبا پیوست. او در مذاكرات استقلال كنگو شركت داشت. او به فرماندهی ارتش كنگو رسيد. پاتريس لومومبا، قهرمان ملي و باني استقلال كنگو را دستگير و به نيروهاي شورشی، موسي چومبه تحويل داد تا او را تيرباران كنند و در سال 1960م در سي سالگي به نخستوزيري رسید.
موبوتو، در 25 نوامبر 1965م عليه رئيس جمهور كودتا نمود و. خودكامگی را در پيش گرفت. اختيارات مجلس را محدود و پست نخست وزير را حذف نمود. و كل اختيارات كشور را قبضه کرد و طی فرمانی اعلام كرد فقط اعضاي حزب او، حق انتخاب شدن براي مجلس را خواهند داشت.
♦ انقلاب فرهنگی
موبوتو انقلاب فرهنگی را آغاز کرد تا با فرهنگ غربی مبارزه کندو در این راستا مردم کنگو را به خويشتنِ خويش باز گرداند. او شیر خشک به كودكان را منع نمود و دستور داد كه مردم به پيروي از قبايل جنگلي كنگو، به بچههاي خود، كرم ساقه درختان را بخورانند. و... این انقلاب فرهنگی جز هرج و مرج در چیزی در پی نداشت.
♦سپس موبوتو معادن الماس را در انحصار گرفت و ثروت خود را در بانکهای سویس ذخیره نمود و جزیره های تفریحی خریداری کرد. و...او به همان راهی که حاکمان گذشته کنگو رفتند، حرکت می کرد.
♦این تجربه ها در قرن بیستم در کشورهای چون شوروی، چین، کره شمالی، کوبا، سودان ، عراق، لیبی آنگولا، یمن، سیرالئون، .و ...تکرار شد. که نتیجه ای جز باز تولید همان نهاد و روش های پیشین به همراه نداشته است.
♦جمع بندی
چون نهاد های سیاسی و اقتصادی تکثرگرا در این جوامع وجود نداشت تا مانع تمرکز ثروت و قدرت در دست گروه های اندک سالار شود، نیروهای جدید با استفاده از امکانات اقتصادی، برای افزایش نامتناسب قدرت سیاسی شان بهره می بردند. در غیبت نهادهای سیاسی فراگیر، چرخه های شوم به باز تولید و تداوم نهادهای استعمار و استثماری پیشین مشغولند. انقلابها معمولاً جز تغییر حاکمان چیز جدیدی به ارمغان نخواهد آورد، حاکمان جدیدراه و روش رژیم پیشین را ادامه خواهند داد. / نسیم تاریخ
#شکست_انقلابها
melimazhabi.com
✅mellimazzhabi
✍️💐انگور خیالم را شراب انداختی
حالا مست
در کوچههای ویرانی ام
قدم می زنی
وشعر می شوی
#ایرج_جمشیدی(بینا)
کنسرت: پاریس/ فرانسه /2012
اجرای محشر و زیبای ترانه:
#برادر_جان
#کنسرت
#پاریس_2012
#داریوش
۱۴۰۱/۰۳/۲۰
☕️
ااااای ... آفتاب سر كوه نور افشونه / سماور جوشه
یارم تنگ طلا دوش گرفته / غمز ه میفروشه
عجب صاحب جمال دلبر ما / دختر قوچانی
بسان برگ گل بو.... / دختر قوچانی
یک دونه انار دو دونه انار / سیصد دونه مروارید
می شکنه گل ای می پاشه گل / دختر قوچانی
آاااای ... نگارم بر لب بوم اومد و رفت / چاره ندارم
كه یارم طلا جون اومد و رفت / چاره ندارم
چراغ و پر كنید از روغن گل / چاره ندارم
كه یارم چشم گریون اومد و رفت / چاره ندارم
یک دونه انار دو دونه انار / سیصد دونه مروارید
می شكنه گل ای می پاشه گل / دختر قوچانی
بانوشهلا_سرشار
.
مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
همچنان کاندر غبار اندوده ی اندیشه های من ملال انگیز
طرح تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی.
روز شیرینم که با من آتشی داشت
نقش ناهمرنگ گردیده
سرد گشته، سنگ گردیده
با دم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی
همچنان که مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی.
#نیما_یوشیج
#شبتان سرشار از ارامش❣️
🖋️🌿انگور شهریور نگاهت
بر کوزه ی جان
شراب می شود
دیگرمپرس
از مستی خیال ما
در فصل بعد ازین
🖋️🌿هنوز هم تفنگ مدرا را نمی داند
و نوک مگسک به زیر خال هدف
و دست بر ماشه است
جهان چه روزهای سختی دارد
وغار نشینان مدرن
جهالت شان را
برذهن تسخیری جن زدگان جدید
تزریق می کنند
ومرگ اسان تر از غذا
در این زمین پر از التهاب
و ناخوش حال تقسیم می شود
وجَنگ شادی دیوانی است
که جُنگ شادی از مرگ برپا کرده اند
وآسمان، زمین و دریا سهمی از حماقت شان دارد
وآزادی در خرناسه های اسلحه گم می شود
وهیئت درناک شهرها
در خون وپاندومی نفس می کشند
وقطاع طریقان باندهای سیاه
بر دست هایشان هر روز
نعشی از آزادی را
در چاه ویل گفتگو می ریزند
وتوسعه معنی مرگ دارد
وطلایه داران تمدن پی می شوند
تا شکارچیان ماهر قدرت
لم داده بنشینند
بر ویرانه های بجا مانده از آزشان
واختاپوس حرص وطمع
ببلعد جهان وجان های ازاده را
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
شبتان مملو از عشق وآرامش❣
✍️👨تا از خیال تو روییده است
بیدی میان پنجره سرکش
بر شاخه ها کبوتر انتظار را
گنجشک های سرخوش
بیدار می کنند
تا بنویسی برگلدان
شعر یادگارت را
#ایرج_جمشیدی (بینا)
ایرانشهر چیست؟
"نام باستانی: اِرانشَتر"
#ایرانشهر از واژه ایران و شهر آمده است، شهر از شهریار میآید، به شاهان ایران شهریار میگویند، نخستن کسی که از واژه #آریایی در کتیبهاش بهره برد، #داریوش_بزرگ یکم بود و ایران را خواستگاه نژاد #آریا خواند.
همچنین در متون #زرتشت و همچنين #اوستا چنين نقل شده كه آریاییان سرزمین خود را "ایریوشَیُنِم" به معنى "سرزمين #آریايیان" ميگفتند، بعدها که دارای حکومت و پادشاهی شدند، و آن را "ایریانو خشَثرُ" به معنی "پادشاهی ایرانیان" خواندند و اصطلاح به مرور به اختصار درآمد و به ایران تبدیل شد.
نام #ایران توسط اردشیر پاپکان ساسانی و #ایرانشهر توسط شاپور اول ساسانی، و واژه #آریا توسط #داریوش_بزرگ هخامنشی به کار گرفته شد. و اشکانیان نیز نام #آریان را برای ایران به کار میبردند.
کانال #تاریخ_تلخ
آذر محبی تهرانی یا همان رامش که این نام رو داوود پیرنیا براش انتخاب میکنه، یکی از بهترین و خاصترین زنان تاریخ معاصره.
L
زنی که هم شعر مینویسه هم آهنگسازی میکنه و هم با صدایی خاص و جادویی آواز میخونه. رامش در تمامی سبکها از سنتی تا پاپ و جز و راک و... غیره خونده و از این نظر در صدای زنان ما یگانه هست. آهنگ لحظههای انتظار یکی از آثار کمتر شنیده شده از ایشونه که شعر و آهنگ این اثر کار خود رامش هست.
🔻امارات متحده عربی رکورد جهانی گینس برای روشن کردن بیشترین لامپ با استفاده از انرژی خورشیدی را شکست.
در این نمایش ۳ هزار لامپ که توسط دانشآموزان اماراتی ساخته شده بودند با استفاده از انرژی خورشیدی روشن شدند.
قرار است این لامپها در نهایت به دست روستاییان در فیلیپین برسد که برق ندارند.
در این برنامه درخت کهور که درخت ملی امارات است با لامپها روشن شد.
هدف از اجرای این پروژه افزایش آگاهی دانشآموزان و بزرگسالان درباره اهمیت انرژیهای تجدیدپذیر است.
@BBCPersian
📖 از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
نویسنده: استیون هیز
بشر رنج میبرد و این فقط بهمعنای دردکشیدن نیست. رنج چیزی بیش از درد است. انسان با اَشکال گوناگونی از دردهای روانی درگیر میشود، افکار و هیجانات سخت و دشوار، خاطرات ناخوشایند، احساسات و امیال ناخواسته. انسانها به این مسائل میاندیشند، در مورد آنها نگران و آزردهخاطر میشوند، گاهی نیز از آنها میترسند. آنها با آنکه میدانند ممکن است در روابط انسانی آسیب ببینند، همچنان با هم دوستی میکنند و به یکدیگر عشق میورزند. با اینکه میدانند روزی خواهند مُرد، همواره به آینده امید میبندند. ممکن است در مسیر حرکت خود به پوچی برسند، اما به آرمانهایی معتقدند. انسانها گاهی اوقات کاملاً زنده، حاضر و پایبند هستند. کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن دربارهٔ حرکت از رنج بهسوی درآغوشکشیدن زندگی است، بهجای اینکه صبر کنید تا در نبرد با افکار و احساسات درونیتان پیروز شوید و آنگاه زندگیکردن را شروع کنید. موضوع این کتاب زیستن در زمان حال و زندگیکردن همراه با گذشتهٔ خود و در کنار خاطرات، ترسها و غمها (و نه زندگیکردن در گذشته و یا در خاطرات) است.
🖋️🌿اسب های تراوا
زین است
و تونل های حادثه آماده
تا مرگ راه چندانی نیست
پیاده هم می شود
این راه را رفت
🖋️🌿شهریور است وهوایت
در پس کوچه های غروب
نت های رهایی را
با انگشت های خسته می نوازند
وکشیدگی نت ها به درازنای شب های پاییزی می ماند
که لخت و بی رمق انگار
جوجه ها را می شمارند
وگربه های لوس هوس
خرناس شان به شکار
تا فصل بعدی می ماند
وپاگنده های خرابکار
هر سبزه ای رالگد کرده اند
والمامور ومعذور
که تخم این نفاق از چشم های تو آب می خورند
ما این مورچههای خرد حقیقت در صف پیاده های سبک بار می رویم بی هیچ شتابی دل خوش به وعده ها
ودر توهم گنگ خویش رستگاری را
می جوییم
شهریور این ملس سرخوش
با باد و بارش وطوفان
آغاز کرده است
وتو رفته ای و نی لبکت بر دهان باد
این سوز را که می نوازد
اندوه هزار راه نرفته است
و در خم مارپیچ جاده ها
قاصدک ها دوان دوان
که ان که خبررسان حادثه است
دستان لرزانی دارد
حالا نگاه خسته ی خرگوش های بازیگوش از سوراخ موش هایشان دو دو می زند
در انتظار وعده ی چماق وهویج
ومرگ در لابلای برگ های پاییزی خوابیده است
واین تجارتی است جهانی
که شرف را می فروشد
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
نیمه شبتان قشنگ وآرام❣
🎵🎵🎵
برای کسی که موسیقی در جان اوست، همهچیز موسیقی است، هر نوع نوسانی و هر نوع تپش و ضربهای برای او موسیقی است، و او در تاریکی شب که باد سوت میزند و در روشنایی روز که آفتاب میتابد موسیقی را میجوید و میشنود.
(ژان کریستوف)
🎵🎵🎵
این عکس در سال۱۹۷۲در ایرلند گرفته شده، دختری که با سلاح نامزد زخمی خود در حال نبرد با ارتش بریتانیا ست. نامزد دختر بعد از انتقال به بیمارستان از مرگ نجات پیدا میکند ولی دختر تا لحظه مرگ نبرد میکند. زمانی که فرمانده انگلیسی متوجه می شود که با یک دختر در نبرد بود این جمله را با خود زمزمه کرد:
از ملکه ای دفاع می کنیم که به حال ما توجهی نمیکند در حالی که این دختر اینگونه به سرزمین و نامزد خود اهمیت می دهد،
سپس دستور داد کسی به جسد دختر نزدیک نشود تا ایرلندی ها جسد او را دفن کنند.
این تصویر بعنوان نماد روز زن در ایرلند انتخاب شد و بعد ها با این جمله مزین شد:
«از ارتباط با زن قوی نهراس، شاید روزی برسد که او تنها ارتش تو باشد... »
📺
✍️🎹دربحر این وآنی گویا خودت ندانی
زورق شکسته انجا،باید شنا بدانی
ما را غریق می کشت ،گر می نمودمش پشت
رنج عمل چنان بود ،که از خویش وارهانی
#ایرج_جمشیدی_بینا
بدن شما میداند که
هیچ محدودیتی وجود ندارد،
این ذهن شماست که نیاز به
متقاعد شدن دارد...☕️
۱۴۰۳/۰۶/۱۴👇
🕴 Osho
☕️
🎥 جهان در 120 سال قبل چگونه بود؟
سفری یک دقیقهای از لیون فرانسه تا اورشلیم، نیویورک، بارسلون، ویتنام و ... در این ویدیوی تاریخی و تاملبرانگیز!
☑️ Tweetii_land
ماجرای رکوردشکنیِ کامنت یک کاربر ناشناس؛ ۴۰ میلیون بازدید برای یک توئیت چقدر میارزد؟ / عکسهایی از کودکی با چاشنی طنز و خیالپردازی
🔹ماجرای بازدید نزدیک به ۴۰ میلیونی و رکوردشکنیِ کامنت یک کاربر ناشناس در توئیتر فارسی این روزها خبر ساز شده؛ کامنتی که نوستالژی خاطرات کودکی ایرانیان را با چاشنی طنز و خیالپردازی برانگیخت و حال به گفته این کاربر مشتریانی نیز برای خرید حساب کاربری او پیدا شدهاند.
🔹نکته قابل توجه این است که این کامنت تا کنون نزدیک به ۱۴.۶ هزار کوت داشته است این در حالی است که میزان لایکهای آن کمتر از ۲ هزار لایک است اما به نوشته بسیاری از کاربران در پای همین کامنت انقلاب و رکوردی جدید در توئیتر فارسی خلق کرده است و حتی به نوشته این کاربر که در توئیتهای بعدی او آمده است مشتریان خوبی برای اکانتش نیز پیدا شده است.
نکته قابل توجه این است که تا پیش از این، رکورد پربازدیدترین توئیت در توئیتر فارسی در اختیار کاربری با آیدی «نرگسفی» بود که در توئیتی با ۱۷.۴ میلیون بازدید پرسیده بود: «بیشترین ارتباطتون با یه سلبریتی چی بوده؟»/ ایسنا
🌐@khbare24
✍️ علی زمانیان
🖊 به نحو نگران کننده ای جدی نیستیم
یکی از آسیب های فرهنگی که واجد آثار و نتایج بسیار منفی است، جدی نبودن ما است. اگر نگوییم در هیچ کاری اما می توانیم بگوییم در اکثر موارد جدی نیستیم. جدی نبودن، یعنی نداشتن طرحی برای زیستن. یعنی فقدان تصمیم و اراده برای بهتر و خوش تر زیستن.
جدی نبودن نشانه هایی و نتایجی دارد. در این جا به شش نشانه ی آن اکتفا می شود تا نشان داده شود که واقعا جدی نیستیم. :
🔻برخی از نشانه های باری به هر جهت زیستن و جدی نبودن، عبارت است از:
1️⃣ یکی از نشانه های این که جدی نیستیم همین لودگی های تمسخر آمیز و جوک هایی است که می سازیم. دردناک ترین و تلخ ترین رویداد را به جوک تبدیل می کنیم. واقعیت هایی که باید بدان ها بیندیشیم، وقایعی که باید سبب تامل ما شود و تفکر را برانگیزاند، واقعیت هایی که در برابرشان باید کاری بکنیم، به سخیف ترین وجه با لودگی و جوک نادیده گرفته می شوند. ما با جوک، زندگی را سرکوب می کنیم. با جوک، بزرگترین و عمیق ترین سرمایه های فرهنگی و زیستن را دست می اندازیم. حتی دردهای جانکاه تاریخی مان را به تمسخر می گیریم و به جای آن که در باره شان بینیدشیم و آنها را فهم کنیم و اراده ی معطوف به تغییرشان را داشته باشیم، آن ها را دستمایه یاوه گویی هایی می کنیم و تمام قد آنها را به سخره می گیریم.
2️⃣ دومین نشانه، این که در امر معرفت جدی نیستیم، این است که پارادوکس اندیشیم. باورهای مبهم، متضاد و بلکه متناقض داریم. اما برای ما مهم نیست که چنین ایم. حتی وقتی به این ابهام، تضاد و تناقض آگاهی می یابیم، به آسانی از کنارشان می گذریم و به مسیرمان ادامه می هیم. ما در حال تعلیق قرار داریم و نمی توانیم با هیچ چیز تعیین تکلیف کنیم. قبل از هر چیزی، نمی توانیم باورهای متضاد و متناقض و مسئله های عینی مان را به نقد بکشیم. معرفت برای ما مهم نیست. از این رو تفکر نقادانه، اندیشیدن و اقامه دلیل، در میان ما رواج ندارد.
3️⃣ سومین نشانه ی جدی نبودنمان این است که وقایع و رویدادهای تلخ و گزنده ی زندگی فردی، جمعی و تاریخی، به پروژه ای برای اندیشیدن ما تبدیل نمی شوند. این همه فراز و فرود ناگوار و رنج افزا، چرا به پرسش های دراز دامنه و جدی معرفتی تبدیل نشده است.
برای آن که واقعه ای به پرسش تبدیل شود ابتدا و در گام اول و پیش از هر چیزی باید یک رویداد و یک رخداد نظرما را جلب کند. وقتی می گویم نظر ما را جلب کند منظورم صرفا نگاه کردن و توجه گذرا به آن نیست بلکه منظور آن است که آن را به منزله ی مسئله ای مهم برای اندیشیدن و تاملات نظری تلقی کنیم.
4️⃣ چهارمین نشانه ی غیر جدی بودن را باید در میزان کتاب خواندن یک جامعه و شمارگان کتاب جستجو کنیم. ما کتاب نمی خوانیم. زیرا امر معرفت برای ما مهم نیست. شرمندگی عمیق و دردناک فرهنگی است که جامعه ای با بیش از هفتاد میلیون نفر جمعیت، شمارگان کتب و نشریات اش دایما رو به تنزل باشد. به نحوی که شمارگان کتاب حتی به مرز پانصد نسخه افول کند. گویی هیچ پرسشی در وجودشان رخنه نمی کند، جوانه نمی زند و پرسشی از خود و از جهان ندارند.
5️⃣ میزان کارمفید روزانه، پنجمین نشانه است از این که زندگی فردی و جمعی را چقدر جدی می گیریم. جامعه با کار ساخته می شود. اما مگر جامعه و زندگی جدی است؟ پاسخ ما به این پرسش را می توان در پایین بودن میزان کار مفید و بهره وری از ساعاتی جستجو کرد که در طول یک شبانه روز داریم. کارها پیش نمی رود، به تعویق می افتد زیرا در انجامش جدی نیستیم. یکی از نشانه های غیر جدی بودن ما مواجهه ای است که با مقوله ی وقت و زمان داریم. به میزانی بهره وری از اوقات مان جدی هستیم. بطالت، محصول زمان هایی است که زیستن را باری به هر جهت سپری می کنیم و فرصت ها را در رودخانه ی زمان می ریزیم. سپس بر سر همین جوی زمان می نشینیم و گذر عمر را و به سخن دیگر، بر باد دادن عمر را می نگریم.
6️⃣ با الگوی دیگران زندگی کردن
آن کس که زندگی را جدی نمی گیرد، الگویی برای زیستن ندارد. اما او محکوم به زندگی است و نیازمند الگوی برای بودن. در این وقت است که کار سهل اما بدعاقبتی را پیش می گیرد. او با پای دیگران راه می رود، در الگوی دیگران می زید و تقلید را پیش می گیرد. زیستن در الگوی دیگران، زیستنی برده وار و تسلیم خود به دیگری است. وانهادن خود و نقطه ی پایان زدن بر زندگی پویا و خلاقانه است.
کسی که زندگی فاقد جهت مندی و مقصود روشن و قابل دفاعی دارد، نشان می دهد زندگی را جدی نگرفته است و به تعبیر دیگر، زندگی نمی کند بلکه فقط زنده است.