دکتر ژیواگو
بوریس_پاستزناک
۷۵۵ صفحه
بوریس پاسترناک در کتاب دکتر ژیواگو، از پزشکی شاعر به نام ژیواگوی قهرمان مینویسد. او درگیر روابط احساسی و دلبستگیهایش میشود که این دلبستگی، ژیواگو را با انقلاب 1917 روسیه و رویدادهای تاریخی پرتلاطم جنگ داخلی ۱۹۱۸-۱۹۲۰ این کشور، روبرو میسازد.
صخره موج(Hyden and Wave Rock)
اسم یک سنگ یک تکه و بسیار بزرگ در استرالیا است
که به شکل موج های سونامی می باشد، و هیچ کس دلیل به وجود آمدن آن را نمی داند.
🔅
برای هزاران سال در چین
زن را فاقد روح میدانستند.
این بزرگترین مصیبتی بوده که زنان
در طول تاریخ تجربه کردهاند.
این اعتقاد وجود داشت که زن روح ندارد.
یعنی اگر مردی زنش را میکشت
تحت پیگرد قانونی قرار نمیگرفت.
در جاهای دیگر هم وضع
بهتر از این نبوده است.
این بسیار عجیب است که چگونه
زن بقا پیدا کرد و منقرض نشد و
خودش را به این عصر رساند.
راز آن تنها در یک چیز است:
"زن حامل عشق است".
✍ #اوشو
🌺چکامه
🎥 زن نباید مال پدر، برادر یا همسرش باشد/ حرفهای نغز ژاله آموزگار
ژاله آموزگار، پژوهشگر فرهنگی و زبانهای باستانی، در برنامه «سپنج» با اجرای علی درستکار، از لزوم دیده شدن زن در جامعه به عنوان یک انسان و جای خالی این موضوع گفت.
«ایدهآل من چنین حالتی است که در یک جامعه زن، انسان باشد، مال کسی نباشد و منِ نوعی مال پدر، برادر و همسرم نباشم و من خودم باشم، ژاله آموزگار؛ همانطور که شما علی درستکار هستید.
به زن حتی به عنوان مادر نگاه نشود او یک انسان است مثل یک مرد.»
چیزی که مردم جهان سوم باید نجات دهند وطنشان نیست بلکه ابتدا باید خودشان را نجات دهند،
زیرا بیشتر آنها در اعماق ناآگاهیها، توهم دانایی دارند...!
#وینستون چرچیل
کاهش چشمگیر تعداد متخصصان ایرانی در خاورمیانه و وضعیت و آینده هوش مصنوعی در ایران؛ گزارش حسن سربخشیان | بخشی از ویژه برنامه هوش مصنوعی؛ از آمریکا تا ایران
Читать полностью…هر بامداد
تا نور مهر مي دمد از كوه هاي دور
من بال مي گشايم ،چابك تر از نسيم
پيغام صبحدم را
با شعرهاي روشن
پرواز ميدهم
و چه زيباست پيغام صبح.
"فریدون_مشیری
روزتون به زیبایی لاله های بهاران
صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت میخواران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهای بیداران خوش است
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
از زبان سوسن آزادهام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن کار سبکباران خوش است
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است
درودصبح بخیر.شادباشید
باروزی دودقیقه مطالعه شروع کنید.
📚کتاب یار
تکرار می گردد اگر لبخند
در سایه ی موهای پر پشتت
گویی که رقص باد
در دشت گندمزار
من می دوانم گله های اسب وحشی را
آن سوی این دیوار
باد و پریشانی
تا هرچه بادا باد
مهتاب هم مقهور این تصویر
گردیده تا برموج ها تکثیر
پل بسته تا بر بستر این رود
بر شانه هایش گندم تکرار
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
جهل
آنقدر قدرتمند است،
که میتواند
جنگ را صلح و بردگی را آزادی
جلوه دهد...!
#جورج_ورول
@iraniansarafraz
پوپر مدافع اندیشه ی آزادی سیاسی و رقابت آزاد ،نظریه پرداز مهندسی اجتماعی تدریجی 《جز به جز》،مدافع جامعه ی باز ،و مخالف تاریخ گرایی و هر گونه ایدولوژی انقلابی و یوتوپیایی است.
Читать полностью…ماهیت حکومت امیرکبیر
ماهیت حکومت امیر را نمونهای از «استبداد منور» شناختهاند. آن تعبير واتسون درست است و همان نویسنده میگوید: «میرزا تقی خان که برای تجدید حیات ایران برخاست، یگانه مردی بود که کاردانی و وطنپرستی و اخلاق استوار، همه در شخصیت او جمع آمده بود و میتوانست رهبری کشتی دولت را بعهده گیرد؛ از میان صخرهها و خطرهایی که بر سر راه داشت، بگذراند و سلامت به مقصد برساند.»
در ارزشیابی روش استبداد منور امیر باید گفت حکومت او سه جنبه بسیار مهم داشت: یکی اینکه بر پایه قانون و عدالت نهاده شده بود. دیگر اینکه به تربیت ملت معطوف بود و سوم اینکه رضایت و خرسندی خاطر مردم را ربود. مجموع آنها نظام سیاسی متمایزی را ساخت که به نظم میرزاتقی خانی تعبیر میگردید و این توصیف ضربالمثل مردم و دیوانیان بود.
در حکومت قانون و عدالت، رأی یکی از مورخان درباری این است: امیر چنان نظم و نسقی داد که هیچ قادر مطلقی بر بیچاره فقیری نمیتوانست تعدی کند. سخن خود امیر در نامه ۸ رمضان ۱۲۶۷ به جان داود این است: «قرار در کار حکام داده شده است که یک نفر جرأت يك دینار تعدی به احدی ندارد» به حاکم گیلان در ۲۸ ذیقعده ۱۲۶۷ اینطور دستور میدهد: «بر وفق عدالت رفتار نمائید که احقاق حق بشود. اغماض و چشمپوشی ابدا در میان نباشد که مغایر عدالت است.» باز در همان نامه تاکید میکند: «البته منتهای اهتمام را در اجرای حقوق ثابته و رفاهیت و آسودگی مردم خواهید نمود.»
امیر امنیت مدنی بیسابقهای در ایران برقرار کرد. وزیر مختار انگلیس پس از فتح مشهد به دست نیروی دولتی و برانداختن فتنه سالار، به اعجاب مینویسد: «مهمترین مطلبی که جلب توجه میکند این است که سربازان در همه مدت در شهر رفتار درستی داشتند و از انضباط نظامی پا فرا ننهادند و مانع گردیدند که به مردم مشهد تعدی و آزاری برسد.» این درست خلاف آئین شمشیربندان بود که در دورههای پیش و پس از آن، هر شهری را میگرفتند، ستمگری و پایمال کردن حقوق مردم را پیشه خود داشتند.
راجع به جنبه دوم حکومت امیر در پرورش عقلانی و تربیت مردم بارها به گوش آنان میرساند که «مقصود از اصلاحات و تأسیسات جدید، آگاهی و تربیت و خیر و منفعت خلق است و همت دولت معطوف به تربیت اهالی و اعیان و رعایا و تجار و کسبه خود است که بر دانش و بینش آنها بیفزاید و اطلاع و آگاهی و دانائی و بینائی اهالی این دولت بیشتر شود.» این نکته بسیار با معنی است که کوشش داشته مردم به حقوق خود آگاه گردند و حتی در مقام حقطلبی برآیند. در هر مورد که حق کسی مورد دستبرد اهل دولت واقع میگردید و مظلوم دادخواهی مینمود، شرح آن را با نام و نشان در روزنامه نوشته و و اعلام کرده که از چه قرار آئین عدالت اجرا گشت. شگفت اینکه در همان روزنامه منتشر شد که به حاکم گیلان دستور رفت که زیاده از مالیات مقرر از مردم گرفته نشود و نیز مأموری از جانب دولت روانه گردید که ابلاغ این حکم را بر عموم اهالی گیلان و طالش نماید که زیاده از مبلغ مسطوره ندهنده. طرفه اینکه از جمله ایرادهایی که پس از عزلش بر او گرفتند این بود که «از حق نوکر دولت کم میکرد و به طریق بدعت، بر رعیت افزود.»
خیرخواهی و دادپروری امیر و اینکه طبقه زارع را از ستمگریهای گذشته عمال دولت رهایی بخشید، مایه عزت و اعتبارش در میان اصناف ملت گشت. از این نظر نیز از فرمانروایان معدود تاریخ ایران است که در نهایت اقتدار، محبوب جمهور مردم بود و ریاستش را به جان و دل میخریدند.
نویسنده صدر التواریخ که تحت سرپرستی اعتمادالسلطنه پسر قاتل امیر، زندگانی او را نگاشته، گوید: «در عهد امیر چنان نظمی به کار بود که گرگان را از گوسفندان هراس بود و جمیع رعایا به بودن امیر راضی بودند ولی اعیان مملکت چون مجال تعدی و خودسری نداشتند، به عزل او کوشیدند و آخر پشیمان شده، قدر و مرتبه امیر را شناختند که بقا و دوام او، باعث نظام ملک و ملت بود.»
«امیر کبیر و ایران»
فریدون آدمیت
ناز کمتر کن، که من اهل تمنا نیستم
زنده با عشقم، اسیر سود و سودا نیستم
اشک گرم و خلوت سرد مرا، نادیده ای
تا بدانی اینقدر ها هم شکیبا نیستم
دوست میداری زبان بازان باطل گوی را
در برت لب بسته از آنم، کز آنها نیستم
دل بدست آور شبی با مهربانیهای خویش
لیکن آنروزی که من دیگر بدنیا نیستم
هیچکس جای مرا دیگر نمیداند کجاست
آنقدر در عشق او غرقم که پیدا نیستم
“معینی کرمانشاهی
🕊🦋🦋❣
✍️🌺درود صبحتان زیبا وروزتان فرخ
هفته ای پویا ودلنشین همراه با شادیهای بی نظیر داشته باشید
⭕️ استیو جابز در میانسالی با اینکه از بیماری سرطان در عذاب بود همچنان سخت کار میکرد. او دلیل کار کردنش را چنین توضیح میداد: «من فکر میکنم امروز آخرین روز زندگیم هست و می خواهم تمام کارهایی که می توانستم برای این دنیا و رویاهایم انجام داده باشم.» این جمله ای بود که زندگی استیو جابز را متحول کرد. بهتر است از این طرز فکر استفاده کنید تا نهایت استفاده را از هر روز زندگیتان ببرید.
🖋️🌿سحر صحرا در آتش دیده بودی
چو چشمی شوخ وسرکش دیده بودی
هوای داغ وآتش مرغ بریان
به روی چهره صد خش دیده بودی
🖋️🌿صبح دال چشمانت
داس بوسه هایی است
که خرمن شده اند
پیش از طلوع دوستت دارم ها
در حنجره ی باد
واستبداد آغوش
🖋️🌿پنجره های گشوده
آغوشی است
که صبح را
تنگ بغل کرده اند
پیش از پلک زدن خورشید
🖋️🌿شب خرمن خرمن تنهایی را
در کوچه می راند
وچراغ های روشن
انتظار صبح را می کشیدند
از خانه ها بوی مرگ
بیشتر از زندگی می آمد
🖋️🌿داس تنهایی
آغوش مرگ
وسفره های خالی
هدیه ی جهان وطنانی بود
که گرسنگی را
در همسایگی می دیدند
🖋️🌿تکبر پیرها
الزایمرشان را پنهان نمی کرد
کر بودند
آژیر خطر را نمی شنیدند
ضامن مین ها را کشیده بودند
🖋️🌿صلح
این پرنده گریزان
از خاورمیانه
بازیچه ی
هوس پیرانی شلخته است
که از زندگی
کودکی شان را بیاد دارند
سوار بر اسبهای چوبی
و شمشیرهایی از
ساقه های گندم
🖋️🌿دشداشه ی صبح برتن سایه ها
آغوش که باز می شود
تا مرگ فاصله ای نیست
شب را
در زیر پیراهن صلح
ضامن انفجار کشیده است
وچاشت جهان
عروسی خون را اجرا خواهد کرد
تا میان یهوه و ابراهیم
انتقام برادرکشی در کار است
وتروریست ها در هیچ طرفی
فرصت را از دست نخواهند داد
تا خاورمیانه
پیراهن خونی یوسف به تن دارد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔شما میتوانید مهرِ خود را به فرزندانتان بدهید، امّا نه اندیشههایِ خود را، زیرا که آنها اندیشههایِ خود را دارند.
شما میتوانید تنِ آنها را در خانه نگاه دارید، امّا نه روحشان را، زیرا که روحِ آنها در خانهی فرداست، که شما را به آن راه نیست، حتی در خواب.
شما میتوانید بکوشید تا مانندِ آنها باشید، امّا مکوشید تا آنها را مانندِ خود سازید.
زیرا که زندگی واپس نمیرود و در بندِ دیروز نمیمانَد...
#جبران_خلیل_جبران🍁
✍️کتاب بخوان و زیباییهایش را در رفتارت، نمایش بده
فرهنگ به همین صورت، نیرومند میشود؛
اگر چنین نکنی، در حال سقوطی...📚
🇪🇸
«ترکیب موزیک Un Amor با غزلی از مولانا»
اونامور یه موزیک اسپانیاییه که در سال ١٩٨٢ میلادی توسط گروه
Gipsy Kings
خونده شده :)
🕌 مسجد سیار ماشاءالله
🚨 ژاپن اقدام به ساخت کامیون هایی نموده که تبدیل به مسجد میشوند و هنگام نماز، اذان پخش می کنند: این کامیون ها در میادین شهرها توقف میکنند تا مسلمانان نمازشان را بخوانند،
نه زمین زورکی، نه آب و برق وگاز، نه اذان گو، نه متولی و و فرش و هزینه لوکس سازی و تشریفات، وووو،
📚📕📙📘
فلسفه؛ چنان که من از این کلمه در مییابم، حد وسط الهیات و علم است. مانند الهیات، عبارت است از تفکر درباره موضوعاتی که تاکنون به دست آوردن دانش قطعی دربارهشان میسر نشده است و مانند علـم؛ بـه عقل بشـر تکیه دارد، نه به دلایل نقلی.
خواه مراد از دلایل نقلی سنت باشد، خواه وحی و مکاشفه. من میگویم هرگونه دانش ِ قطعی علم است و هرگونه عقیدۀ جزمی که از حدود دانش قطعی قدم فراتر بگذارد به الهیات تعلق دارد. اما میان الهیات و علم برزخی نیز هست نامکشوف برای هردو، و در معرض حملهٔ هر دو جانب؛ این برزخ همان فلسفه است.
#برتراند_راسل / تاریخ فلسفه غرب
کانال نیک اندیشان
#برشی_از_كتاب
f zandi:
بامداد شنبه (کیوان شید آریایی) دوستان عزیزم به نیکی و شادی هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربانان
دیوان حافظ غزل شماره ۲۰۳
🍃🌷🍏🌷🍃🌷🍏🌷🍃🌷🍏🌷🍃
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود
دل چو پرگار به هر سو دورانی میکرد
و اندر آن دایره سرگشته پابرجا بود
مطرب از درد محبت عملی میپرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود
میشکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جوی
بر سرم سایه آن سرو سهی بالا بود
پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ار نه حکایتها بود
قلب اندوده حافظ بر او خرج نشد
کاین معامل به همه عیب نهان بینا بود
معنی لغات غزل:
دفتر:كتاب جزوه، يادداشت اشعار و متون درسي.
صهبا: شراب انگوري ، مونث اَصهَب.
رونق:رواج.
پير مغان:پير ميكده.
دفتر دانش ما جمله بشوييد:
۱- دفتر و كتاب محتوي دانش ما را با شراب بشوييد.
۲- نوشانيدن مي به معلومات و دانش ما را از خاطرمان بزدائيد.
به مي آن، طلب: حالت كيفيت بخواه ، نمك و چاشني كه سبب جذابيت و گيرندگي مي شود طلب كن.
حسن شناس:زيبايي شناس، جمال پرست.
علم نظر: جمال شناس بودن ، علم زیبایی شناسی ، که از جمال انسانی به جمال الهی منجر شود .
.سرگشته پا برجا:شاخه ثابت پرگار كه در يك نقطه ثابت و با گردش شاخه ديگر و ترسيم دايره ، در جاي خود يك دور به دور خود مي گردد
عملي مي پرداخت:عملي را ابداع مي كرد ، تركيب آهنگي را عملي مي كرد، آهنگي مي نواخت.
حكيمان جهان:عقلا و فلاسفه دنيا، كنايه از مخالفان عشق.
خون پالا:خون پالاينده، خون تراوش كننده.
سهي:كشيده قامت ، راست.
پيرگلرنگ:لقبي كه مردم شيراز به عارفي وارسته و شيخ الشيوخ زمان حافظكه در مسجد جامع شيراز به كار وعظ مشغول بود و صورتي چون گل قرمز و محاسني سفيد داشت داده بودند و به آن نام مشهور بود و حافظ پاي وعظ او مي نشست ( رجوع كنيد به فصل چرا حافظ به يزد تبعيد شد).
ازرق پوشان:كبود پوشان.
خبث: بدخواهي، كينه توزي، تفتين.
حكايتهابود:گفتني ها زياد بود.
قلب اندوده:سكّه تقلّبي به طلا اندوده.
بر او:پيش او ، توسط او.
معامل: طرف معامله.
بينا: آگاه ، مطلع.
شرح غزل سایت گنجور #رضا
سـالها دفـتـر ما در گـرو صَهـبـا بـود
رونقِ مـیکـده از درس و دعای ما بود
دفتر : دیوان شعر ودفتر علم ودانش،دفتراعتباروآبرویِ شاعر، دفتری که حساب وکتاب شخصیّتِ شاعر درآن ثبت شده ونمادِ ماهیّت اجتماعی،سیاسی ودینیِ اوست.به عبارت دیگر حیثیّت، وصورتحسابِ داشته ها ونداشته ها وهمه چیزِ شاعراست.
صَهبا : شراب انگوری مایل به سرخی، می ،باده
رونق : رواج ، پیشرفت،صفا
میکده : میخانه ، محل دعا و مناجات رندانِ عاشق و وارسته ، منزلگاهِ پـیـر و مرشد
معنی بیت : حافظ درخیلی ازغزلیّات خود به این نکته(گروگذاشتن خر قه برای تهیّه ی باده ودفتر درمیکدها)اشاره کرده وباغرور آن بالیده است!. امّاچرا؟
حافظ پس ازآنکه مسیر وراهِ خودرا ازصوفیان وزاهدانِ متعصّب و عابدانِ ریاکار جداکرد وعشق راانتخاب نمود،میکده رادر مقابل مسجد،ابروان ِ معشوق را درمقابل محراب ومی خواری وعشرت جویی رادر مقابل ِ زُهد ریاکارانه قرار داد وپایه های مَسلکِ رندانه را بَنا نهاد.
باشناختی که ازاین شاعرفرزانه داریم ،اودر واقع آدمی نیست که درمقابل گرفتنِ کاسه ای شراب، دفتر اعتبار وآبروی خویش را به گرو بسپارد.!
پس این معمّا وماجراچیست؟
ماجرا این است که حافظ یک میخواره ی ِ ولگردِ بی خانمان نیست که همانندِ بعضی ازمعتادانِ به موادمخدّر امروزی،همه چیزشان را باخته ودرزیرپل ها وگوشه ی خرابه ها روزگارمی گذرانند! حافظ یک مبارز ِ دست ازجان شسته،درمقابله با ریاکاریست. او درگیرِ یک نبردِ سنگین وناتمام شد وهنوزهم به پایان نرسیده است! هنوزپس ازقرنها،ضَرَباتِ ویرانگر اشعار حافظ، برستونهای منافع بسیاری ازقشریّون فرود می آید ولرزه براندامشان می اندازد.!
حافظ هوشمندانه و فیلسوفانه، وصدالبته شجاعانه به آوردگاهِ مبارزه با ریاکاری و دورویی پای گذاشت. اوباقشری خشک مذهب،سخت متعصّب و داعشانه اندیش رودررو بوده وهنوز هست. بایستی خودرا به سلاحی مجهّزمی کرد تا به وسیله ی آن بتواندبنیادِ فکریِ جبهه ی مقابل را هدف قرارداده ودَرهم فروریزد. درتفکّر جبهه ی مقابل، هرکس شرابخواری کند به بلاهای گوناگون گرفتارمی شود! هرکس متفاوت ازآنها بیاندیشد باید کشته شود! هرکس به مسجد نیاید وپشتِ سرآنها قرارنگیرد بایدنسلشان از روی زمین برداشته شود! هنوزنیزچه سرهای بی گناهی که به تیغ کینه وخودپسندی وجهالت بریده نمی شود؟!
در بحبوحه جنگ جهانی دوم، در روزهایی که انگلستان زیر بمباران شدید آلمان ها قرار داشت، دولتمردان انگلستان تصمیم گرفتند جلسه ای فوق العاده مهم برگزار کنند. راننده چرچیل برای اینکه به جلسه برسند وارد خط ویژه شد.
در میانه مسیر یک افسر راهنمایی و رانندگی راه اتومبیل را بست و آن را متوقف نمود. راننده سرش را از شیشه بیرون آورد و گفت:
ایشان نخست وزیر انگلستان است و باید فورا به جلسه ای مهم و محرمانه با حضور کلیه سران برسد.
مامور نگاهی به داخل اتومبیل کرد و به چرچیل ادای احترام نمود و گفت:
هم ایشان را می شناسم و هم قوانین راهنمایی و رانندگی را و هم وظیفه خودم را. لطفا دور بزنید و مسیری را که آمده اید برگردید.
چرچیل به راننده دستور داد دور بزند.
سپس سیگار برگش را روشن کرد و گفت:
ما در جنگ پیروز می شویم.
راننده پرسید: چرا جناب چرچیل؟
چرچیل گفت: چون به رغم بمباران سنگین دشمن، "در خیابان های لندن قانون حاکم است".
گوسفندی كه تمام وسعت
دیدش در پشت گوسفند جلوی خودش
خلاصه میشود چگونه تشخیص دهد که امروز
او را به چرا خواهند برد یا به قتلگاه ؟؟
آلبركامو
✍️🌺درود بامدادتان دلنشین بر پرندی از شادی و شادمانی روزتان کامیاب با خوشدلی وفرهمندی.صبح که از خواب بیدار می شوید، به این فکر کنید که زنده بودن، اندیشیدن، لذت بردن، عشق ورزیدن چه امتیاز بزرگیست.آنچه ما را از سایر موجودات تفکیک می کند همین قدرت اندیشیدن است که بال پرواز انسان در بی نهایت جهان هستی است. وای خوش اینکه این اندیشیدن برای ساختن جهانی بهتر و مرهمی بر زخم همنوعان باشد نه برای بکارگیری ماشین جنگ وتخریب و کشتار همنوعان.زندگی دیگران را سخت وپر مشقت نسازید وانسان بمانید.
🖋️🌿صبح است فروغ تازه ی چشمانت
روشن بنموده شعله ای بر جانت
این گونه که برق می زند با شادی
پیداست که عشق آمده میهمانت
🖋️🌿فغان از جنگ بود وصلح می خواست
کبوترهای غمگینی که پر کندند با جور
🖋️🌿به چشم نرگست شیدا تویی باز
دوکفتر می دهی پر تا به شیراز
نمی دانی جنون می گیرد اینجا
کبوترهای بی دل غرق آواز
🖋️🌿هوای قصر دشت و باغ رضوان
تو وشادی من و حال پریشان
کنار هم به قصد یادگاری
گرفتیم عکس با لبهای خندان
🖋️🌿پگاهی دلنواز و شهر شیراز
بیا آواز سرده مرغ آواز
به کوی زرگری همساز باعشق
بیا بیدار کن این شهر پر راز
🖋️🌿نگاه کن
به ان مترسک
وخیال بی خیالی اش
به دستهای خالی و اشاره ها
به این حوالی اش
به ان خیال شوخ
وان کلاه دالی اش
درون سر مگر چه داشت
کرده خالی اش
کلاغ های دزد
تا نشسته روی شانه
بی خیال برق چشم
و قصه خوانی اش
دوتیله چشم برده تا نبیند او
چکار می کنند ان کلاغ ها
حوالی اش
چو باد می زند
به شال گردن
و دو آستین خالی اش
به طعنه لشکر کلاغ می پرد
شلیک خنده تا کجا
نگاه می کنند
به پای لنگ چوبی به گل نشسته
و به قدرت خیالی اش
کسی دوباره رنگ می زند...
ندارد او حناش رنگ..
مترسک است وبی خیال
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔در قرن شانزدهم ملکه انگلستان و ملکه هندوستان هر دو از یک بیماری فوت کردند!
هر دو پادشاه عاشق همسران خود بودند.
پادشاه هند دستور داد که به یادبود همسر محبوبش، بنای بسیار زیبای تاج محل را با صرف هزینه گزافی بسازند!
و پادشاه انگلستان دستور داد تا یک دانشگاه پزشکی بسازند تا کس دیگری از آن بیماری نمیرد!!
این تفاوت نگرش هاست که تفاوت های بین ملت ها را بوجود می آورد.
امروز هر ملت نتیجه ی نگرش خود وحاکمانش است.
اجرا:ن.نصرالله زاده
شاعر :ایرج جمشیدی
چه شبها
که با چشم باز خفتیم
و چه روزها
که در حسرت پرواز
سوختیم
#خفتن_با_چشم_باز
#ایرج_جمشیدی_بینا
🧿❣
گله گله باد
بر نفس شب می ریخت
در شهوت مداوم بودن
وخیس عرقچین ستاره ها
از خواب برگشته بودم
تصویر تو، میانْ پرده ی،حریری
قد می کشید و می گریخت
در سایه روشن یک ملودرام خیال انگیز
وپشت بر من ایینه
دهن گشوده
تا ببلعد خیال خیست را
وچون گربه ای پنجه می کشید
بر ملاج خاطرات درهم خواب آلود
اه خفته های بی خیال
وآفتابی که برنمی آمد
از حجم اثیری یک انگشت
سرزده از ستیغ کوه
و جنونی که از بستر یک ابهام
در گلوی سینه سرخی فرو میرفت
واز پشت پنجره نوک می کوبید
وقتی که دکمه های پیراهنت را
باز می کردم
تا زخم های شب را
با حریر بوسه بپوشانم
کیش بر شطرنج خواب وبیداری
وهنوز هم رویاهایم صادق بودند
در گنگ یک خیال
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
درودها دوستان جان َشبتان بدور از دلتنگی شاد باشید❣
کارل ریموند پوپر 《۱۹۰۳-۱۹۹۴》بیش تر به عنوان فیلسوف علم و معرف شناس شهرت یافته است.نفوذ علمی او،به ویژه در حوزه ی روش شناسی علمی ،فراگیر و مورد تصدیق دانشمندان حوزه ها ی گوناگون دانش است.در اتریش به دنیا آمد در دانشگاه وین ریاضیات و فیزیک و روانشناسی خواند.در جوانی در سیاست فعال بود و گرایش های سوسیالیستی داشت.در آن دوران،وی از لحاظ علمی و فلسفی از پوزیتیویسم منطقی اصحاب حلقه ی وین انتقاد می کرد.انتقادات وی در این خصوص در نخستین کتاب مهم او تحت عنوان منطق اکتشاف علمی(۱۹۳۴)درج گردید،که خود حلقه ی وین آن را منتشر کرد.پوپر با گسترش نفوذ و پیروزی فاشیسم اتریش را ترک کرد و به زلاندنو رفت و در سال های ۱۹۳۷-۱۹۴۵ در آن کشور به تدریس پرداخت.در این دوران اثر عمده ی خود یعنی 《جامعه ی باز و دشمنان آن》را نوشت.وی پس از پایان جنگ ،در انگلستان اقامت گزید و استاد فلسفه ی علم و منطق دانشگاه لندن شد.وی در سال ۱۹۷۵ کتاب فقر تاریخیگری،در سال ۱۹۶۳ حدس ها و ابطال ها ،و در سال ۱۹۷۲ شناخت عینی،برداشتی تکامل گرا را نوشت.
Читать полностью…🖋️🌿تا وراثان جهل مقدس
سرچشمه های نور را
گل آلود کرده اند
تاریکی و تباهی است
جهان در تارهای جنگ تنیده است
عشق و نور در رعشه های صرعی شان
سردرگم سیاهی
بر تیرهای زهراگین دروغ وفریب
سینه سپر دارند
دستان فاجعه دامن دریده اند
هر تباهی مشقی است
تا سقوط جهان
عقل در پشت دیوار ندبه سردرگم
وبشر هنوز به قتل عام
به چشم یک جهاد مقدس می نگرد
اسقف ها به شرط تبرک
در کلاه خاخام ها تف می کنند
هرطوفان یک نسل کشی را
پی می ریزد
تا در دوسوی خندق
جاهلان قبیله شرط ها می نویسند
گویا بهشت شان
از نهرهای خونی می گذرد
وانسان
تباه تر از ان است که بیندیشد
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
درود غروبتان دلنشین عمرتان با عزت و بی غروب
خاویر میِلی، رئیس جمهوری آرژانتین، روز پنجشنبه سوم خرداد و در جریان مراسم رونمایی از کتاب جدیدش، کنسرت راک اجرا کرد.
میلی ۵۳ ساله، با لباس چرم و مانند ستارگان موسیقی راک روی صحنه دوید و مقابل حدود ده هزار نفر از طرفدارانش، ترانه راک آرژانتینی مشهوری را بازخوانی کرد.
کتاب جدید میلی «سرمایه داری، سوسیالیسم و تله نئوکلاسیک» نام دارد.
خاویر میلی دکترای اقتصاد دارد.
گزارش از ایندیپندنت