parnian_khyial | Unsorted

Telegram-канал parnian_khyial - پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

1157

پرنیان خیال با ارایه مطالب ادبی ،شعر،مقاله ،کتاب ومتنهای اجتماعی تاریخی تلاش برای گسترش فرهنگ کتاب خوانی دارد. ای کاش همه مادران شاعر باشند تا بچه ها بارنگ عشق آشناباشند      #بینا نقل مطالب کانال باذکر نام نویسنده ازاد است

Subscribe to a channel

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🖋️کشف ریل قطاری در زیر آب‌ها!
تصویری عجیب از ریل قطاری در دریاچه تاهو واقع در رشته کوه نوادای کالیفرنیا آمریکا

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️🌺درود ، صبحتان فرخ. روزتان مهرافرین وبهارتان خرم. کامیاب ونیکدل بمانید.شادی را بیافرینید حتی در سختی ها ومصائب.شادی خود مسری است وجامعه شاد می تواند بر سختی ها ومشکلات فائق آید و کامیاب وبهروز شود با غم همراه نشوید غم مصاحب خوبی نیست و چون به آن روی کنید هر روز غمتان افزون می گردد.تاریکی وغم ها را برانید وبه آینده امیدوار باشید اما همه چیز را فدای آینده ای مبهم نکنید.زندگی امروز ولحظه ای است که شما اکنون در اختیار دارید یادمان باشد زندگی فرصتی است که نفس کشیدن دراختیارمان قرار داده است و با قطع آن دیگر چیزی برای ادامه وجود ندارد پس این فرصت را از دست ندهید وتا می توانید زندگی کنید.مرگ اندیش باشید اما خود را به زندگی بسپارید این رودخانه ی توانمند شادی آفرین است.


🖋️🌿صبح زیبا امد و شاد آفرید امروز را
نقش زیبای قلم خورشید جان افروزرا
در نگاهش عشق بود و روز  را  فرخندگی
تا بهاران نقش می زد صبح مهر اندوزرا
  

🖋️🌿نسیمی امد و بوی گل آورد
غزل سرکرد ونقش سنبل آورد
میان حلقه ی موها خبرهاست
که بر هرشاخه نغمه بلبل آورد

🖋️🌿میان دو ابروی عشق
کدام پرنده لانه نموده
که سرگران تر از همیشه
بهار
پای رفتنش بریده
وباران
شکسته عهد
رودخانه های فصلی
نسیان گرفته اند
آب فصل بحرانی اش را
به فراموشی سپرده
واستکان های لب پر
کنار حوض
در انتظار فرصت مستی
استغاثه می کنند
بیا حالا که غزل مانده در گلو
و واژه ها تنگ دل هی نوک می زنند
سر به سودا برداریم
وبر گلبرگهای خیس بنویسیم
بهشتی بود اردیبهشت
که تن به وصلت خرداد داد ورفت
تا بهار خوشه چین برزیگران
کنار دشت،
قاپ دخترانی را بدزدد
که خود را
به قاب ایینه داده اند
ونوبت عاشقی را
در قصه ها  تمرین می کنند

   
#ایرج_جمشیدی_بینا

✍️📒✨درس آموزنده مثبت اندیشی

⭕️➕ از کوفی عنان (دبیر کل سابق سازمان ملل و برنده ی صلح نوبل) پرسیدند: بهترین خاطره ی شما از دوران تحصیل چه بود؟ او جواب داد: «روزی معلم علوم ما وارد کلاس شد و برگه ی سفید رنگی را به تخته سیاه چسباند. در وسط آن لکه‌ای با جوهر سیاه نمایان بود.» معلم از شاگردان پرسید: «بچه ها در این برگه چه می بینید؟» همه جواب دادند: «یک لکه سیاه آقا.» معلم با چهره ای اندیشمندانه لحظاتی در مقابل تخته کلاس راه رفت و سپس با دست خود به اطراف لکه سیاه اشاره کرد و گفت: «بچه های عزیز! چرا این همه سفیدی اطراف لکه سیاه را ندیدید؟» کوفی عنان می گوید: «از آن روز تلاش کردم اول سفیدی (خوبی‌ ها، نکات مثبت، روشنایی ها و…) را بنگرم.»
     💫💥  💥💫

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#با_باد_خواهم_رفت

 شبی
که نباشی
مقابل چشمم.
خیال همیشگی بودن
اندوه بزرگ ماندن
گردن اویز ذهن
 در لحظات تنهایی
بی تو
برباد خواهم رفت
اندوهی است فراموشی
تمام ذهنم درگیر نقشی است
 خیال انگیز

بسان نقاشی با وسواس
در تجسم جزییات
که اگر دست به قلم شوم
تنها پلکت ماهها وقت میگیرد
سنگواره میشوم ازحزن
در بلاتکلیفی اب وآتش
تیشه وسنگ
بگذار ترسیم این خیال
مرا در درازنای این زمان
جاودانه کند
تا بخشی از حضورت باشم
دردرگیری نقش وقلم
          
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا


دوستان جان شبتان مملو ازعـــــــشق وآرامـــــــــش❣

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🩷


Boite En Argent
Indila

بخشی از متن اهنگ👇
من’ من مخفی نگه داشتم
Dans une boîte en argent
توی یک جعبه نقره ای
Un petit monde à moi
دنیای کوچیکمو


عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق
باز نیابی به عقل سر معمای عشق


#عطار

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

گالیله در جریان محاکمه در دادگاه تفتیش عقاید جمله جالب گفت ؛ گالیله به روحانیان کلیسا گفت شما روحانیان به ما میگویید بزرگ ترین نعمت که خدا به شما هدیه کرده عقل است از یك سمت میگویید تمام حقیقت را باید با رجوع به تورات و انجیل فهمید از تورات و انجیل باید فهمید که زمین گرد است یا مسطح است از تورات و انجیل باید فهمید که خورشید به دور زمین میچرخد یا زمین به دور خورشید پس در واقع خدا یك هدیه به ما داده اما به ما گفته از آن استفاده نکنید فقط از تورات و انجیل بپرسید که حقانیت و باطل چیست ؟ پس واقعا عقل ما به چه درد میخورد ؟

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

کوتاه مینویسم
"عشق
قانون زندگی است
دریاب
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

درودها دوستان همراه شبتان قشنگ وشاد شاد
❣❣💚🌺

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#دنیای_شاعرانه
شاعر
درزایمان شعری سخت
گاهی به سقط شعرش می نشیند
سرمی برد کلمات بسیاری را
انجا که می بیند
زبان شعر رسا نیست
شاعر جهان شعرش را
مطلوب ذهن می خواهد
تا بانگ بر دارد
انچه را نمی تواند فریاد بزند

تاشعری
از کلمات خون چکان بیافریند
شاعر تمام درد جهان را
برگرده می کشد
اوشورشی است
برهمه اعصار
تا برکشد از شلاق حرفها
برگرده سیاه شب
داد این همه مظلوم
واگویه های عاشقانه خود را
در خون می زند
وگاه خون گریه می کند
شاعر با روشنایی عهد بسته است
حتی اگر سیاه بنویسد
حتی اگر سیاه بپوشد برتن شعرش
برتن کلمات
شاعر روحش
به عشق گره خورده است
از عشق می نویسد
با انگشتانی خون چکان
روح حساس شاعر ازرده می شود
ازین همه عصیان
ازین همه جهل
شاعر پیامبر است
پیامبر عصر خویش
باخون خود می نویسد،بردار
روح بلند شاعر
پیوسته با حماسه درگیر است
شاعر دراین زمانه شاهد است
وازتبار شهیدان است
شاعر دلش به عشق وسرش
به مهر مردم خود بند است
شاعر همیشه
" مشت نمونه خروار نیست"

#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

🌸🕊❣

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#چشمانت
آه اگر چشمان را زبان بود
ودهانی برای گفتن
هزارباره فریاد می کشیدند
تا تو را می دیدند
که خرامانی چو سرو
وافتاب چهره ات
گلگون از اشتیاق جوانی
چه کودن ذهنی
که با دیدنت
زبان به شعر نگشاید
وچونان گل نشکفد

خمار از سر می پراند
ولب به تحسین می گشاید
تاک سر به کوچه اورده
ازصدای گامهایت در کوچه
در چشمانت
چه افسونیجاری است
که مسحور تواند
رهگذران
و چه سحری درکلامت
که از شهری دل می رباید

برخاسته از خاکستر تاریخ
اسطوره ای
تا زنده کنی افسانه های کهن را
سرو سهی قامت باغ
بگذار بر شاخسارانت
جوانه های جوانمردی بروید
و کبوتران حرم
از دستانت دانه برچینند
شاید افتاب جمالت
حیات را
دوباره به این کوچه ارزانی دارد....❤️❣🕊

#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

میتوان
حتی به مردابی غمین
چون گل شکفت

غم ز دل بزدود
حرفی تازه گفت
میتوان گل شد عطر افشان
باشکوه خویش از مردابی سیاه
تابلویی زیبا نوشت
میتوان عامل تغییر شد در سرنوشت
#ایرج_جمشیدی_بینا
درودها دوستان جان ظهرتان مملو از شادیها ❤️❣

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

 ‌ ‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌  ‍ ‌‌‌
شرف صبح 
زِ بیداری چشمان تو است،
وَر نه این قصه
ادوار فقط تکراریست.....

آفتاب هر چه کند
باز زمین غمگین است
        خرم آن لحظه که
       چشمی سبب بیداریست....

شاهرخ صفرنژاد

صبح قشنگتون بخیر

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

📕 نرخ ها روز بِروز بالاتر میره
👤 #عزیز_نسین

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

ادامه مهاجرت شاعران.
خاقانی در فرانسه

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

۲۸ اردیبهشت روز ملی بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری

غیاث‌الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، دانشمند، ریاضیدان، ستاره‌شناس و رباعی‌سرای دوره سلجوقیان است. از برجسته‌ترین کارهای خیام می‌توان به اصلاح گاه‌شماری ایران، نقش او در حل معادلات درجه سوم، مثلث خیام-پاسکال و نیز نگارش رباعیات ماندگارش که شهره جهانی دارد، اشاره کرد.

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

تا دست به اتّفاق بر هم نزنیم
پایی زِ نشاط، بر سرِ غم نزنیم

خیزیم و دَمی زنیم پیش از دَمِ صبح
کاین صبح بسی دمد که ما دَم نزنیم!

✍ حکیم عمر خیّام
🗣 استاد شجریان

🍃🌸🍃 درودها

روز و آدینه‌یِ نو و روزِ بزرگ‌داشتِ اندیش‌مندِ فرزانه‌، خردورزِ سترگ و دانش‌مندِ بزرگ، حکیم عمر خیّام نیشابوری، خجسته و فرخنده‌باد.❤️🙏🌸

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

❤🎼🖋کدام ورزش بر زوال عقل بیشترین تاثیر را دارد
.
.

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🖋️این خانم شعر سعدی رو با سبک جدیدی خونده که مورد استقبال قرار گرفته و بنظرم میشه شعرهای اصیل رو اینجوری تو ذهن جوونا موندگار کرد‌.🌿

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

5 فکت روانشناسی
درباره عشق :
درودها صبحتان بخیر همراهان گرامی🦋🕊

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

🙂🥹

😌♥️ چشاتو ببند و گوش بده.

🎼🎧 با شنیدن این زیبا، چه تصویری جلوی چشمت میاد؟!
#بی_کلام

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#ز_بیتابی_دلم_در_سینه_میلرزید
سوالی سخت برلب بود
وسر پر از نهیب دل
بپرسم گرچه میدانم
جوابم چیست
نپرسم کی توانم
خویش رابخشید!
نگاهم را
چه در چشمان شوخش دوختم از ذوق
چنان خندید
پنداری که هرگز بین ما چیزی نبود پنهان
گمان کردم که میداند سوالم را
وسر از شرم
بر دامن کشیدم ساکت ومدهش
نگاهش کردم وچیزی نگفتم باز
نگاهش کردم ودستان لرزانش
که میلرزید را دیدم
به زیر لب به لب لبخند
چیزی گفت
چنان اهسته که اصلا نفهمیدم
به آرامی دودستش را گرفتم
باطمانینه
سکوتی بود واو آرام
ومن در اضطرابی سخت
سخن برلب نمی آمد
چه باید گفت
چه باید کرد
نا آرام وبی تاب از هوای ان سکوت
اصلا نفهمیدم
چه میکردم
چه میگفتم .
فقط میدیدمش میرفت
وبرلب خنده ای ارام
چه برمیگشت چشمانش
سخنها داشت.
ولی من ساکت ومبهوت
به دستانم نگاهم بود....
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
🦋❣🕊🕊

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#چه_دنیای_زیبایی_است
کتاب
باتو همراه میشود
به تو می اموزد
وشوق خواندن را
در تو بر می انگیزد
بستری از کتاب
برای جولان اندیشه باید
تاجانت را صیقل زند
وروحت را به جاودانگی بخواند
گلستانی نامیراست کتاب
واموزگاری متین
خرد را در تو بیدار میسازد
وتو ارام ارام
جان میگیری از عصاره اش
برای جاودانگی در کلمات
ایا هدیه ای بهتر از کتاب
میتوانی یافت؟
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

🌹🌺🌺❣🕊🦋

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#هنگام_گذر_تو
در گذر تو ازین باغ
انارها. خندیدند
وبانگاه تو
گونه سیبهااز شرم قرمز شد
تو بی توجه از کنار پرتقالها رد شدی
اخم کردند، ابرو بالا انداختند
وگس شدند
درختان بادام به تقلید چشمان تو
بر دادند
مگر در گامهای تو چه بود
که درختان
به زیر پای تو فرشهای
هزار رنگ از برگ خویش گستردند
خزان به نقاشی باغ نشست
توکدام فرشته بودی
که باغ هم برتو عاشق بود...
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

درودها دوستان جان عصرتان مملو از شادیها
❣🕊💚

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#پیری _زودرس
بی سببی پیر می شویم
اگر آغوش عشق نباشد
اگر رنگین کمان آزادی را
جستجو نکنیم
اگر شبانه تنهایی رابغل کنیم
وخوابمان را با شب قسمت کنیم
اگر کبوتر ذهن از ما بگریزد
در بیاد اوردن
شیرین ترین لحظاتی
که باهم داشتیم
اگر همیشه گزمه های تاریکی
صبح رابه شلاق ببندند
وراه هوا را سد کنند
بی تردیدی نه تنها پیر می شویم
که زودتر از انچه باید می میریم🌹🌹🌹🌺

#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#اینک_از_فراسوی_زمان
تو را میخوانم
بعیدِ فاصله از میان میرود
وتو با غنچه ای از لبخند
وشعری بر لب میرسی
با هودجی قبراق
سر بر فرمان عشق
گویی سلطانی بر اریکه
گام فراپیش مینهی
تو رامیخوانم
گویی بال گشوده ای
وزمین را در زیر پر داری
نگاهت سر هر سخنی است
با هزار زبان
عشق را به تفسیر مینشیند
افرینش
در وجود تو معنی می یابد
سرخوش، پرمعنا
ودرخت عشق
در تو سر برمیدارد
پر از شاخ وبرگ
پر از غنچه های شادمانی❣❣🦋🦋🕊

#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

تورم، اسکناس‌ها را به زباله تبدیل کرد

مردم ونزوئلا کیسه های پول را به محل های دفن زباله و خیابان ها می اندازند.

اکنون 1 دلار در حال حاضر 262 هزار بولیوار ونزوئلا ارزش دارد.

مردم برای پرداخت هر چیزی باید قبض های خود را وزن کنند.


@iraninternational_tv

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️پنهان نمودی خویش را تا باز پیدایت کنم
پنهان منم پیدا تویی بگذاشتی این خویش را
حالا منم در کیش تو،پنهان نموده خویش را
برخیز و پیدایم بکن تا یافتی هم کیش را
    #ایرج_جمشیدی_بینا

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#معرفی_کتاب
در این مجموعه ۱۸داستان کوتاه با موضوعات فرهنگی و اجتماعی، سعی بر نقد عادات و تفکرات غلط و به دور از اندیشه مردم و همچنین مسئولانی که شایستگی حکومت را ندارند و بی عدالتی ها و اختلافات طبقاتی تأسف بار دارد.

📕 نرخ ها روز بِروز بالاتر میره
👤 #عزیز_نسین

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

✍️🌺درود پگاهتان دلنشین بر حریری از شادمانی وعشق صبح تان طلوع نیکی و کامیابی هرروزتان سرشار از شادی های بی پایان.حضور ما در این جهان شاید تصادفی باشد اما این ما هستیم که به ان معنا می بخشیم.انسان تنها موجودی است که می تواند علیرغم تمام ضعفها و ناتوانی هایش بر هستی اثر بگذارد وسرنوشت را تغییر دهد.پس تفاله ی هستی نباشیم و نقش خود را بر این پرده تا انجا که می توانیم معقول ومقبول حک کنیم و با درایت ودانش و مهربانی وعشق به انسان وهستی خاطره ای زیبا از خود بجا بگذاریم.بی رحمی وشقاوتی که امروز در جای جای زمین برانسان ها می رود،نسل کشی ها وجنگ ها ناشی از بازمانده ی خوی حیوانی انسانی است که علیرغم همه ی ادعا ها به بلوغ نرسیده ودر ارتجاع فکری وجعل خویش توهمات انسانی تاریخ گذشته را به اجرا می گذارند.ترس از پذیرش تغییرات جهانی و ناتوانی در مقابل درک عظمت پیشرفت های شگفت انسانی و بازماندن در تفکرات ماقبل تمدن انسانی جهنمی از اکراین تا غزه وخاومیانه و سایر نقاط جهان برمحور شرارت وتروریسم ساخته است که شاید ده ها برای برون رفت از آن وتبعاتش طول بکشد. پاسداری  ازصلح وحقوق بشر و پایان دادن به جنگ ها وخصومت ها تنها راه نجات بشر از این گرداب هولناک است

   🖋️🌿صبح است وخروس عشق در آواز است
از نغمه ی شوق روح در پرواز است
لبخند قشنگ تا به لب ها داری
از دیدنت ای عزیز دل هم ساز است


🖋️🌿صبح دم وقت همان است که با بوسه ی ناز
خواب شیرین سحر را بسپاری به خیال


🖋️🌿باد بهاری بیقرار چشمهایت
با شاخه های بید در رقص است
گلهای باغ از دامن مهتاب می ریزد
کوکو سر هرشاخه در بزم است
ابر پریشان در هواخواهی
با ماه در بازی
با نم نم باران
افشا کند رازی
اینجا کسی را خواب با خود برد
وآنجا کسی در فکر همبازی
شطرنج قلبم اسب می راند
تا قلعه های حاکم بازی
سیب نگاهت می شود عریان
از پشت ابر و فکر جمازی
لیلا کجاها خواب می رانی
بر محمل بی پیکر این عشق وطنازی
حالا بهار وصبح در راه است
تا موکبت را از چه می سازی
وقتی غزل خود چشمهایت شد
شاعر شدی
در نغز پردازی
سودا تو را پر می دهد گاهی
تا دور دست و قصه پردازی
حالا بیا خوابم بکن تعبیر
از گوشه ی لب در همان بازی
بر گونه هایت می دود گرما
از حس شوق و فکر طنازی
دست بلند ودامن خرما
افشا کند این چشم هر رازی

  شاعر:
#ایرج_جمشیدی_بینا
اجر:
_نصرالله_زاده
✍️📔اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنند و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی و با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می‌شود.
کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است، اما تفاوت در حکمتی است که می‌تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می‌کشد و دیگری با هر ضربه خرُدتر و حقیرتر می‌شود.
اینکه چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتا محصول یک «تصمیم شخصی» است.
می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم تا در پسِ هر ضربه روحی و هر لطمه جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا اینکه تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم.


📗: انسان در جستجوی معنا
👤: ویکتور فرانکل

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

َ
   زندگی سرشار از زیبایی‌هاست،
   متوجه آن باشید ..
   نسیم را حس کنید ..
  باران را ببویید ..

   به‌ بهترین نحوی که میتوانید،
   از زندگی و داشته هایتان،
   لذت ببرید ..
  و تا می‌توانید دلی بدست آرید،
   و مهربان باشید ..
   من از میانِ سنگ هم ،
            جوانه خواهم زد ..
  و از ورایِ هبوطم، طلوع‌خواهم‌ کرد
  هزار دفعه اگر هم مرا زمین زنند؛
            هزار دفعه قوی‌تر،
            شروع خواهم کرد

  به رسمِ " رفاقت "
  برایت دعاهای خوب می کنم ؛
دعا میکنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ،
  و غصه هایت سطحی و زود گذر

  یاران مهربانم
   شبتان نیکو
   آدینه تان زیبا
   لحظاتتون شاد و مملواز عشق♡

🌹♥️

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

#پرنده_پر_زد
به سمت افق
تهی از فکر بازگشت
کجا میرفت
پرنده خواند
وخواند
واواز تنهاییش،
از دشت گذشت.
پرنده خسته
سر فروکرده به زیر بال نشست
وقوش جلدی از دور دست دور
از اوج
چون پاره سنگی رها شده از آسمان
به سمت پرنده یورش برد
پرنده دیگر نبود
ودر میان پنجه های قضا
دوباره پرمیزد
پرنده رفته بود.
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا

درودها دوستان جان شبتان مملو ازآرامش❣

Читать полностью…

پرنیان خیال (ادبی اجتماعی)

،
_ همیشه بر آن بودم که داد به شهریار بَرَم، اکنون او این‌جاست داد از او کجا بَرَم ...

_ همه‌ی زندگی‌ام خوابی آشفته بود، در چنین آسیای ویرانه که از پدرانِ پدر به من رسید، جز خواب آشفته چه باید کرد؟

_ دشمن تو این سپاه نیست پادشاه،
دشمن را تو خود پرورده‌ای.
دشمن تو پریشانی مردمان است،
ورنه از یک مشت ایشان چه می‌آمد؟

_ موبد: بسیار آتش‌کده‌ها که هنوز برجا است. مردمان را باید به گفتارِ گرمْ آیینِ ستیز آموخت.

زن: پر نگو موبد! در مردمان به تو باور نیست ازبس‌که ستم دیده‌اند.

سردار: نفرین بر سپهر! از این پیش‌تر زبان آن را که چنین می‌گفت از حلقوم به‌در می‌آوردیم.

زن: جز درآوردن زبان کاش شما را هنر دیگری نیز بود؟

_ پندنامه بفرست ای موبد اما اندکی نان نیز بر آن بیافزای
ما مردُمان از پند سیر آمده‌ایم و بر نان گرسنه‌ایم ...

_ نان کشکینش بده و سپس به تازیانه ببند تا سخن گوید. بپُرسش ﺷﻤﺎﺭِ ﺗﺎﺯﻳﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺍﺳﺖ؟ ﮐﺪﺍﻡ ﺳﻮﻳﻨﺪ؟

ﭼﻪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟ ﺳﻮﺍﺭﻩﺍﻧﺪ ﻳﺎ ﭘﻴﺎﺩﻩ؟ ﺩﻭﺭ می‌شوﻧﺪ ﻳﺎ ﻧﺰﺩﻳﮏ؟ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ گذشتن‌اند ﻳﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ؟

او ﭘﻴﮏ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺧﺒﺮﭼﻴﻦ ﻳﺎ ﭘﻴﺶﺁﻫﻨﮓ؟ ﺑﭙﺮسش ﻭﻳﺮﺍﻧﻪ ﭼﺮﺍ می‌ساﺯﻧﺪ!

ﺁﺗﺶ ﭼﺮﺍ میﺯﻧﻨﺪ! ﺳﻴﺎﻩ ﭼﺮﺍ میﭘﻮﺷﻨﺪ! ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﺍی ﮐﻪ می‌گوﻳﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ؟

_ آسیابان: هرچه داریم از پادشاه است

زن آسیابان: چه می‌گویی مرد، ما که چیزی نداریم!

آسیابان: آن هم از پادشاه داریم ...

_ اندوه را پایانی است
مردمان باز می‌گردند،
ویرانه‌ها ساخته می‌شود
و ساخته‌ها از مردمان پُر
بمان و نیک‌بخت شو ...

#مرگ_یزدگرد 📚
#بهرام_بیضایی

Читать полностью…
Subscribe to a channel