.
عشق درخششی جادویی است
که از درون هسته سوزان روح می تابد
و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد
و توانمان می دهد تا زندگی را
در قالب رویایی شیرین و زیبا
بین دو بیداری درک کنیم
#جبران_خلیل_جبران
✍️🌹درود صبحتان روشن ودل انگیز روزتان برمدار شادے وبهروزی.ڪامگارے در سلوڪ وخرد جمعے است وانسانهاے خردمند بہ افق تاریڪ بشر رنگ عشق وشادے مے زنند و در انسانے ترڪردن جهان سهیم اند.ساختن جهان را از جهان درون خود آغاز ڪنیم
🖋️🌿صبح شد روشن بلند است آفتاب زندگانی
اے خوشا با عشق بودن در ڪنار نڪتہ دانی
شاهد دلتنگے این روزهاے پر ملال مام میهن
خوش اگر بارے توان برداشت از آزردہ جانی
🖋️🌿شاید این درخت
ڪولے اے باشد
ڪہ پاے رفتنش جاماندہ است
واین پرندہ عاشقے
ڪہ روزے سنگ شدہ است
هنوز هم مے توان عشق را
در اشڪال گوناگون تصور ڪرد
تنها مرگ بے قوارگے مے آفریند
🖋️🌿پنجرہ بر نگاهت
نماز مے خواند
وعطر تنت
رازقے ها را آب مے داد
تو با ادو پرفیوم
انقلاب مے ڪردی
و پیراهن درختان
بوے تو را مے گرفتند
بہ گلدانهاے در مسیر گفتم
او را بہ یاد دارید
خندیدند،
مگر دستے ڪہ نوازش مے ڪند
فراموش مے شود
وباد گفت:
خاطرہ ها را
در گیسوان پریشانش
پیچاندہ ام
ڪمے صبر ڪنید
ونمے دانستند
رهاشدہ در باد را
باد مے برد
وفراموشے تمام دارایے انسان است
بر بالش نرم خواب
#ایرج_جمشیدی_بینا
اجرا:#ن_نصرالله_زاده
✍️📒رسالت انسان انسانے تر ڪردن جهان براے همزیستے است.
#آه_اگر_عشق_را_ردایی_نبود
تو را زورقی بود
ومن ملوانی ماهر بودم
اه اگر ماه درخشانتر بود
هوا مه آلود نبود
شرجی چشم انداز را تنگ نمیکرد
بر بستر آرام دریا
وفرصتی برای تکرارآنچه در دل داشتیم
اه اگر تو اندوهگین نبودی
شادی رامجالی بود
وما را فرصت با هم بودن
دل انگیز ترین نغمه ها
صدای تو بود که مرا میخواندی
تااهنگ جاشوها را
که از دور دست میامد
زمزمه میکردیم
اه اگر مارا فرصتی دیگر بود
عشق بی پرده سربرمیداشت
تو اندوهت را به خاک میسپردی
ودستانمان فرصت یکی شدن
اه اگر دوباره متولد میشدیم
در زلال زیبای طلوع مهتاب
بربستر موجهای خیال انگیز
عشقی دوباره 💚❤️
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
#گفتی
بهار آمد
شکوفه باغ اورد
وعشق
در میان بازوان ستبرشادیها
سر براورد
درخت تو را خواند
پرنده برشانه های تو اواز خواند
وتو رسول شادمانی شدی
درفصل رستنها
کدام شعر برلبان تو بود
که خورشید را بر پیشانی داشتی
وماه را دراستین
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
درودها دوستان جان شبتان مملو از شادیها وعـــــــــشـــــق❣
روز جهانی #پروفسورمریم_میرزاخانی
اتحادیه بین المللی انجمن های ریاضی جهان ۲۲اردیبهشت (۱۲می ) روز تولد مریم میرزاخانی، روز زنان در ریاضیات نام گرفت.
#مریم_میرزاخانی
✅تفاوت ما و کره ای ها/رییس جمهور کره جنوبی به خاطر رسوایی «کیف لوکس» همسرش عذرخواهی کرد
🔷رییس جمهور کره جنوبی از جنجال به وجود آمده بر سر کیف لوکس همسرش عذرخواهی کرد.
🔷دادستانی کره جنوبی خواستار تحقیق در مورد این موضوع است که همسر رییس جمهور این کیف گرانقیمت از برند کریستین دیور را هدیه گرفته یا خریده است.
نقدِ آهنگِ نسلِ نمیران #مجتبی_شکوری در برنامهی کافه هنر - رادیو ایران
کارشناس مجری: #شهاب_شهرزاد
منتقدان:
#یدالله_گودرزی : شاعر و منتقد شعر
#مرتضی_لطفی : آهنگساز و خواننده
#مهدی_کریمی : کارشناس ترکیب و نهاییسازی صدا
منتقدِ میهمان:
#شورا_کریمی : تنظیمکننده، آهنگساز و خواننده
🎙
«بهار، پیش از آنکه حادثهای در طبیعت باشد، حادثهایست در قلب آدمی. و پیش از آنکه در طبیعت، محسوس باشد، در حسّی انسانی وقوع مییابد. این، در بهاران گل نیست که باز میشود، گرههای روح انسان است.»
#نادر_ابراهیمی
🌸«روز جهانی کولی بر تمام کولیهای جهان مبارک باد»💃
.
჻ᭂ 🍃🌸 #شعردیروز ჻🌸🍃჻ᭂ
صلصل باغی به باغ اندر همیگرید به درد
بلبل راغی به راغ اندر همینالد به زار
این زند بر چنگهای سغدیان پالیزبان
وآن زند بر نایهای لوریان آزادوار.
✍🏻: #منوچهری
🔸عشق و صلح و نوع دوستی از مشخصات بارز فرهنگ و آداب کولیهاست
"کاولی" : #مهرداد_زیبایی
پیشکش کولیها؛
آنان که بیادعا شادی را برای دیگر انسانها معنا میکنند.❤️
🔸🎼 با میکس موسیقی گروه جیپسی کینگز( پادشاهان کولی)
━··•✦❁🧿❁✦•··•━
پله های باستانی قله چُت، استان مرکزی
خیلی جالب و با ابهته.
"من این ویرانسرا رو دوست دارم"
gozare_zamaan
─┅─═ঊঈ👑 ঊঈ═─┅─
✍️🌺درود صبحتان بخیر وشادی روزتان فرخنده وفرخ کامیاب وسرافراز باشید.آنچه از انسانها می ماند یاد وخاطراتی است که درکنار هم داشته اند
آدمها را تشویق کنید بگذارید جوانه بزنند ورشد کنند
به آدمها انگیزه ی خوب شدن بدهید
مهربان باشید
دست از تلخ بودن بردارید علت حال خوب آدمها باشید
وقتی به شما پناه می آورند.واز خود خاطرات خوب بجا بگذارید
🖋️🌿مرا تا باده ی شعری دل انگیز
هوا دلکش بهاری شد در آویز
به شور وشادمانی غرق در شوق
که در رقصند گلها خوش در آمیز
🖋️🌿پوستینی بر سر کشیده
خورشید
پن فلوتی که رازی را می نوازد
اخرین کسوف قرن
از زیر جبه اش سر می زند
میان استکان قهوه اش
تنوره ی دیوی است
و انگشتان سحرامیزی
که رازهای نگو را
ضرب گرفته اند
میان خماری چشمان
و اتفاقات برزبان
پیمانی است
وباطل السحری
که هراسان می خواند
جنون رقصی
که از شانه هایش می لغزد
وطغرای دستانی
که با هلال ماه در کش وقوس اند
ابلیسی که پاشنه می کوبد
تا تئآتری خلق شود
که دست در جیبهای خالی دارد
مردمکها در گردی شان
به نعوض اند
واضطراب عرق را
وایرال می کند
میان دسته مو و چهره ی مات شمع
ترنمی برلب
وحرفهای نامفهومی
که از حنجره می آیند
کاری عبث تا دیو زادها را
در شیشه کند
جهانی را برهاند
از وهمی که خود سرشته است
قاب تازه ای در کنار شرف الشمس
وانگشت اشاره ای
که پرتگاه جهان است
وشهنامه ای که دوباره می نویسند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒اكثر متفكران، فساد را يك بيماري انكارناپذير در همـه حكومـتهـا و اقـوام مـيداننـد.
فسـاد در رژيـمهـاي سياسـي دمكراتيـك و ديكتـاتوري، اقتصـادهاي سوسياليسـتي،
سرمايه داري و فئودال يافت ميشود و تاريخ آن به قدمت تمدن بشـري اسـت.
از ايـنرو هنگامي كه مونتسكيو فيلسوف فرانسـوي، در قـرن هجـدهم نظريـه تفكيـك قـوا را مطرح كرد، هدف وي مبارزه با فساد بود.
به طور كلي هرجا كه قدرت و ثروت متمركز شود و هرجا دولتي وجود دارد، فساد سياسي و اقتصادي نيز وجود دارد.
در دوران پيدايش دولتهاي جديد، گاهي مسأله فسـاد بـه عنـوان عامـل تحـولات
زيربنايي اجتماعي در برخي جوامع محسوب شده است. امروزه كشورها را مـيتـوان از لحاظ ابتلا به فساد به بيمار مزمن و بيمار وخيم دسته بندي كـرد.
در مـورد جهـان سوم حالت مزمن و وخامت فساد به يك ويژگي مشترك براي اين جوامع تبـديل شـده است.
در اين جوامع فساد مالي و سياسي به يك پديده دروني تبديل شده و بـه عقيـده برخي صاحبنظران، فساد را لازمه ادامه حيات دولتهاي جهان سوم می دانند.
📙 زنده باد فساد
📝 علی ربیعی
#بگذار_چشمان_تو
شعرى باشند
سپيد
كه با لبخندت
مرا به افسون كشانند
بگذار نگاهت از پشت جنگلى سبز برويد
ومرا باخود اشتى دهد مهربانانه
من با تو سرودى هستم جاودان
برلبان هر كس كه گلى را دوست دارد
جاده هاى خاموش با زمزمه سرود ما
جاودانه ميشوند
پژواك نام تو براى هميشه در
بى انتهاى فضا خواهد ماند
بگذار باهم سرودى شويم جارى
دراهنگ جارى اب
در وزش باد
دربارش باران
ودرنسيم صبحگاهى
پرندگان بر شاخساران درختان
اوازشان را براى توخواهند سرود
وباغ يكسر ملودى زيبايى
وقتى نام مرا لبخند ميزنى
#ایرج_جمشیدی_بینا
#درودها دوستان جان صبحتان دلنواز ❣️
خون قبیلهی پدرم عبری است، خط زبان مادریام تازی
از بس که دشنه در جگرم دارم، افتادهام به قافیهپردازی
جسمم به کفر نیچه میاندیشد، روحم به سهروردی و مولانا
یک قسمتم یهودی اتریشی است، یک قسمتم مسیحی قفقازی
دیروز کلب آل علی بودم امروز عبد بیت بهاء الله
من دستپخت مادرم ایرانم مونتاژ کارخانهی دینسازی
اندیشههای من هگلی امّا، واگویههای من فوکویامایی است
انبوهی از غوامض فکری را حل کرده است علم لغتبازی
تلفیق عقل و عرف و ولنگاری، آمیزش شریعت و خوشباشی
درک نبوغ فلسفی خیّام، با فال خواجه حافظ شیرازی
ما سوژههای خندهی دنیاییم، وقتی که یک فقیر گنابادی
با یک دو پاره ذکر و سه تا حقحق، اقدام میکند به براندازی
میترسم از تذَبذَب یارانم، گفتی برادرم شدهای؟ باشد
اثبات کن برادری خود را، باید مرا به چاه بیندازی
علی اکبر یاغی تبار
#زمان چالاک
صبر را از کاسه میگیرد
ستاره ها از آسمان میگریزند
وعشق به دامن سجاده پناه میبرد
خسته از کشمکشی بیهوده
برای ماندن باید به دژخیمان سرسپرد
وبیهده در بیابان انتظار
گرسنگی را ماغ کشید
وشرمنده خود را
درقفس قناریها به دار کشید
چه نستوه شیراوژن مردی باید بود
وچه صبورانه باید
عشق را چون صلیب
در جل جتا به دوش کشید
چه مهربانانه باید لبیک گفت دوستی را
وساتری را که شولای عشق است
برندرید
باشد که عشق سپید روی وسپید موی بیاید
بربستر تنهایی .وتو ایینه ای از کیف در میا وری
تا جای پای تاریخ را ثبت کنئ
وسهمت را از جهان طلب
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
#شب_هلهله_و_شادی
روز رقص وپایکوبی باد
بگذار غم بگریزد
وشادمانی در بزند
برتن تو پرنیانی باشد
از رنگهای فریبا
بگذار هر لحظه به فرمی دلخواه در آیی
با جلوه ای فریبا
بگذار تو را لذت افزون شود
ونقشهای زیبا ملال از دل بزداید
بگذار چون طاووسی جلوه کنی
خوش نقش وخوش نگار
دست افشان وپای کوبان
بگذار لذت لحظه ها را دریابی
بگذار بر لبان تو ترنم شادی بنشیند
با زمزمه آهنگی
زندگی کوتاه تر ازان است
که به فرجامش بیاندیشی
به کامش شادمانی بریز
و غرق شادی بنوازش
بگذار زندگی را زندگی کنی
انگونه که میخواهی سرخوش
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
« #مدرنیته_ناشناخته»
🖍بهروز مرادی
اولین جلسهی کلاس جامعهشناسی کشورهای اسلامی در یک دانشگاه دولتی در تهران بود. دانشجویان ترم ٧ علوم اجتماعی بودند. بعد از معرفی خودم و معرفی دانشجوها، قبل از اینکه کمی در مورد سرفصلهای درس و جوامع در کشورهای مسلماننشین صحبتهای مقدماتی بکنم، پرسیدم در بارهی کشورهای مسلمان چه میدانند.
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع مسلمان در کشورهای همسایه چه میدانند؟
کسی پاسخی نداد.
پرسیدم مثلاً در مورد جوامع عراق یا ترکیه یا آذربایجان یا افغانستان و پاکستان چه میدانند؟
کسی گفت: "ما در مورد کشورهای مدرن میدونیم و در مورد کشورهای اسلامی چیزی نمیدونیم."
چند نفر در کلاس حرف او را تأیید کردند. لحنشان نزد من در تقبیح کشورهای اسلامی و تکریم کشورهای مدرن بود. گویی کسر شأنشان بود که اطلاعاتی در مورد کشورهای مسلماننشین داشته باشند و نیز مایهی مباهاتشان که خود را آگاه به کشورهای غربی معرفی میکردند.
پرسیدم: "خوب در مورد کشورهای مدرن چه میدونيد؟ مثلاً میتونید کمی در مورد جوامع مدرن از منظر جامعهشناسی صحبت کنید؟"
کسی پاسخی نداد.
ادامه دادم: "میدونید جامعهی مدرن به چه نوع جامعهای گفته میشود؟
کسی پاسخی نداد.
_میتونید مشخصات یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟ "
کسی پاسخی نداد.
_میتونید اصلیترین ویژگیهای مدرنیته رو نام ببرید؟"
_کسی پاسخی نداد.
_شاید بتوان گفت که یک جامعهی مدرن ١٠ ویژگی اساسی و اصلی دارد. میتونید اونا رو نام ببرید؟ "
_سکوت.
_میتونید چندتا از ویژگیهای یک جامعهی مدرن را نام ببرید؟"
_سکوت.
_فقط یکی. فقط یک ویژگی جوامع مدرن رو؟"
_سکوت و سکوت و سکوت.
حدود ٣٠ نفر بودند و ترم ٧ علوم اجتماعی در یک دانشگاه دولتی، اما حتی یکی از ویژگیهای مدرنیته را نمیدانستند.
شاید در ذهن و دلشان این تردیدها میچرخید که آزادی آرایشکردن و روسری نداشتنِ زنان و دختران و سیگارکشیدن و مشروب الکلی نوشیدن و حشیش و گُل کشیدن و دوست دختر و پسر داشتن و سگ را در پارک و خیابان گرداندن و در پارتی شبانه مختلط در هم لولیدن.
بعد روی تخته این ١٠ اصل بنیادین مدرنیته را نوشتم و هر کدام را توضیح مختصری دادم:
علمگرایی، عقلگرایی، قانونگرایی، تفکیک و استقلال قوای حکومتی، آزادی فردی و جمعی، فعالیت جامعهی مدنی، تکثرگرایی، دموکراسی، تفرد و رعایت حقوق فردی، شفافیت و عدالت در روندهای قضایی.
در همان جلسهی اول دیدم که نمایندگان نسل حاضر جامعه در کلاس نشستهاند: کسانی که از پایبندی به هنجارها و ارزشهای "سنت" بریدهاند ولی مدرنیته را نمیشناسند و نظری بسیار انحرافی در مورد آن دارند. امیل دورکیم جامعهشناس این وضعیت را "بیهنجاری" نامیده است و میگوید در چنین وضعیتی جامعه دچار خلأ هنجاری است و هر کاری در آن مجاز شمرده میشود و اعضای دچارشده به آن، به هیچ چارچوب مشخصی برای سازماندهی رفتارشان متعهد نیستند و رابرت مرتون جامعهشناس نیز معتقد است در وضعیت بیهنجاری، اعضای جامعه ازجمله از هر ابزاری برای رسیدن به هدف خود استفاده میکنند، بدون آنکه به مشروع بودن آن هدف اهمیت بدهند.
جامعهی ما از سنت بریده و متعاقباً هیچ درکی از اصول مدرنیته ندارد. بیهنجاری به هزار زبان در سخن است. آنهایی که در این میانه پوک و پوچ قرار گرفتهاند، نه به سنت متعهدند و نه به اصول مدرنیته.
#دوستت_دارم
بى هيچ بهانه اى
چونان لبخندى
به وسعت تمام صورتت
درون قاب ايينه
با من تقسيم كن
سهم انگشتانت را
در دستم
سهم چشمانت را
در نگاهم
وبى بهانه جويى
سهمم را از سكوت وتنهايى ،وقتى كه توسن خيال
به چله اسمان كمين دارد
وعاشقانه ترين نجوايت را تكراركن بامن
در كمينگاه لحظه هاى ناب
تنهاييم
بگذار
خصوصيترين بخش وجودم
اين دل
هميشه مال تو باشد
#ایـــــــــرج_جــــــــــمــــــشــــیــــــدی_بـــیـنـا
📌 این تصاویر مفهومی را «مصطفی هروی» با مشارکت هوش مصنوعی با موضوع فرش ایران کار کرده است!
#هوش_مصنوعی
✍️🌺درود پگاهتان دل انگیز و فروزان به مهر وعشق وراستی و روزتان دلنشین همراه با کامیابی وخرسندی
✍وقتی اغلب انسان ها در انتهای زندگی خود به گذشته می نگرند،
در می یابند که در سراسر عمر عاریتی و گذرا زیسته اند...
آن ها متعجب خواهند شد وقتی بفهمند
همان چیزی که اجازه دادند
بدون لذت و قدردانی سپری گردد،
همان زندگی شان بوده است.
بنابراین، بشر با حیله ی امیدوار بودن
فریب خورده و در آغوش مرگ می رقصد ...
#اروین_یالوم
🖋️🌿تا چهره ی ماه دوست بر اب افتاد
لرزید نگاه ودل چه بی تاب افتاد
چشمان قشنگ عشق را داد جلا
صد ولوله از شور به تالاب افتاد
🖋️🌿خورشید در نگاه تو درخنده
با رقص وپاگشا
در صبح تازه ای
وخیال عروسک کوکی بود
سرگرم چالشی از جنس بامداد
وقتی رها شده بر صفحه شطرنج
تاآن دوچشم بلورین
طاق می زدند باصبح
خورشید را
در دلنوازی یک روز تازه
وتاس های ریخته
بر نرد نازک دل
گواه هراسی بود
که دوست دارم را
از میان لبان صبر
سخت کرده بود
وان لبان عنابی
در طالع زحل سماق می مکیدند
در انتظار بوسه های نارس جا مانده
واشتیاق گربه ی لوسی بود
که چنگ می زد
بر محال لبانش
در کرنشی به تامل می خواند
ان فرصت غنیمت را
و ما ماهاراجه هایی
که فیلمان یاد هندوستان کرده بود
وهنوز شمشیر نادر را
از یاد نبرده بودیم
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔با آنکه چند هزار سال است که بشر مشغول آزمایش و محاسبه است، هنوز «فرمولِ» خاصّی برای خوشبختی پیدا نکرده است. کم و بیش هر کسی در این شعرِ "تاگور" زبانِ حالِ خود را مییابد:
«آن را میجویم که نمیتوانم یافت، آن را مییابم که نمیجویم».
📕 بازتاب ها
#دکترمحمدعلی_اسلامی_ندوشن
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺗﺨﺘﻪﺭﻧﮓﺍﻡ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﮔﺮ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﮐﻨﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ
رنه_ﮊﺍﻥ_ﮐﻠﻮ
تصویر: "نیلوفرهای آبی" اثر کلود_مونه
فرش ابریشم شاهکار و بیبدیل ایرانی که چهره ۹۲ پادشاه ایرانی روی آن ترسیم شده است! با دیدن این فرش انگار کل تاریخ ایران را میشود یک بار از رو دید و عبرت گرفت!
با اشتراک این زیبایی ایرانیان دیگر را هم در دیدن آن سهیم کنید!
در جستجوی معنای زندگی(۱)
حسین جمالی پور
🔹آلبر کامو به عنوان یک نویسندهی اگزیستانسیال، دغدغهی خودِ انسان و احوالات انسان را داشت. برای او زندگی مهم بود و آنچه بیرون از دایرهی زندگی و مسائل وجودی بود را رها میکرد. مضاف بر اینکه لودویگ ویتگنشتاین نیز در رسالهی تراکتاتوس از زندگیِ بی پرسش سخن میگوید و فحوای کلامش به اگزیستانسیالیستها نزدیک است. او توصیه میکند که آدمی باید به زندگیِ اینجا و اکنون توجه داشته باشد و به معماهای لاینحل الهیاتی-متافیزیکی وقعی ننهد.
🔹در قرن بیستم مقولاتی همچون آزادی، مرگ، تنهایی، معنا و به تعبیری مقوِّمات اگزیستانس انسان، مرکز ثقل اندیشهی متفکران اگزیستانسیالیست شد؛ آنها این مقولات را مقِّوم ذات انسان میدانند و بر این باورند که اگر قرار است انسان را تعریف کنیم باید متکی بر چنین مقولاتی باشد؛ نه آنچنانکه ارسطو آدمی را با نطق (به معنی اندیشه و زبان) تعریف میکرد. به قول کامو همین مسائل اگزیستانسیال به قدر کافی معماگونه هستند و پرداختن به اینها آدمی را چنان درگیر خود میکند که زمانی برای پرداختن به مسائل فلسفی_الهیاتی باقی نمیماند.
🔹در صد سال اخیر این توجه به احوالات خاص انسان و تحول در اندیشه به اوج خود رسید؛ از یک سو همزمان با جنگ جهانی که مرگ و مصائب آدمیبیش از هر زمان بر جهان گسترده شده بود، مسئلهی معنا در مرکز ثقل اندیشهی متفکران قرار گرفت و در بسیاری از رشتهها و گرایشهای علوم انسانی ریزش کرد؛ و از سویی دیگر توسعه در حوزههای تکنولوژی و صنعت به این مسئله دامن زد و وضع به جایی رسید که از روانشناسی گرفته تا جامعهشناسی و دیگر علوم تلاش کردند تا به این مسئله بنابر مبانی و روشهای حوزهی مطالعاتی شان پاسخی بیابند.
🔹در نگاه اول بحث از مسئلهی معنا شاید در فلسفه بیش از دیگر علوم انسانی، انتزاعی به نظر بیاید (که در حقیقت اینگونه نیست)، اما در دانشی همچون جامعهشناسی این مسئله به طور انضمامی مورد توجه و بررسی قرار گرفت. جامعه شناسان تلاش کردند مسائلی که در بطن زندگی اجتماعی رخ میدهد و تهدیدی جدی برای اوست را در نسبت با فرهنگ، تکنولوژی، رسانه، شبکههای بازار، اقتصاد، ساختارهای سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار دهند. جامعه شناسانی همچون بودریار، زیمل، جیمسون، دوبور، باومن و بسیاری دیگر تلاش کردند در باب مسائلی سخن بگویند که مستقیم یا غیر مستقیم مسئلهی معنای زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند؛ مسائلی همچون فرهنگ مصرفی و جامعهی مصرفی مهمترینِ مسائلی است که با مسئلهی معنای زندگی مرتبطند. اهمیت این موضوع زمانی آشکار میشود که مصرف کالاها به قدری میشود که وجود انسان را تسخیر میکند و آدمی نه تنها با مصرف به خود هویت و معنا میدهد بلکه خودش نیز ابژهی مصرف میشود و با مصرفِ خود، در پی هویت بخشی به خویش است. مصرف چنان در ساحت فرهنگ نفوذ میکند که همه چیز را به خدمت خود در میآورد و این پیوند مصرف با فرهنگ چنان است که گاهی تمایز بین رفتار اقتصادی و فرهنگی به سختی امکان پذیر میشود؛ و البته جامعه را به سویی میبرد که انسان را بردهی سرمایه داری میکند و به واسطهی رسانه هویت مصرفی را به او تحمیل میکند. اگر آدمی را موجودی در جستجوی معنا در نظر بگیریم، اینجاست که کالا و مصرف آن، در حقیقت جایی برای معنا دادن به زندگی پیدا میکند و تا جایی در زندگی نفوذ میکند که انسان برای فرار از تنهایی به اشیاء روی میآرود. . از این جهت است که مسئلهی معنا در جامعهشناسی مورد توجه قرار میگیرد.
🔹به راحتی میتوان مدعی شد که در طول تاریخ هیچ قشری به اندازهی هنرمندان به ویژه شاعران و نویسندگان نتوانستهاند از احوالات درونی انسان سخن بگویند. پیش از این به حافظ و خیام اشاره کردم و آنها را به عنوان دو متفکر شاعر بزرگ ایران نام بردم. اما وقتی به تاریخ ادبیات جهان نظر میکنیم و آثار داستایوفسکی، تولستوی، گوته، دانته، شکسپیر، سارتر، ویتکور هوگو و بسیاری دیگر از نویسندگان برجستهی جهان را ورق میزنیم، میبینیم آنقدر که این متفکران از رنج انسان سخن گفتهاند و ما را به معنای زندگی توجه دادهاند، دیگران چنین نکردهاند. با تورق آثار این هنرمندان، احوال بنیادینی که انسان در طول زندگی بسیار با آن درگیر است را به راحتی میتوان دید. تنهایی، غربت، سرگردانی و حیرانی، عشق، معماگونگی زندگی، خشم، نفرت و بسیاری از احساسات دیگر که در شخصیتهای داستانی یا اشعارشان ریزش کرده و آدمی را به سفری اگزیستانسیال دعوت میکند. البته مضاف بر این میتوان در مورد سینما و موسیقی نیز چنین گفت.
آثار سینمایی کارگردانانی همچون برگمان و تارکوفسکی تصویرگر عمیقترین احوالات درونی انسان است.
..........
از کتاب " مسئله معنا"
مولف: حسین جمالیپور
انتشارات: بنیاد سهروردی تورنتو_کانادا
دانشمندان در ژاپن پس از مطالعه روی شماری از شهابسنگها میگویند اجزای شیمیایی اصلی سازنده دیانای را در آنها پیدا کردهاند و احتمال میدهند سقوط این تکهسنگهای فضایی به تشکیل حیات در کرهزمین کمک کرده باشد.
پیشتر دو جزء از چهار جزء شیمیایی مورد نیاز برای تشکیل دیانای شناسایی شده بود و حالا دو جزء باقیمانده نیز در شهابسنگها کشف شده است. دیانای مولکولی حامل دستورالعملهای ژنتیکی موجودات زنده است و نقشی اساسی در حیات ایفا میکند.
پژوهشگران میگویند این اجزاء احتمالا به دلیل ساختارهای ریز از چشم محققان قبلی دورمانده بودند. یاسوهیرو اوبا، اخترشیمیدان و سرپرست تیم تحقیق در دانشگاه هوکایدو در ژاپن گفت: «وجود پنج عنصر اولیه در شهابسنگها ممکن است در پیدایش فعلوانفعالات ژنتیکی پیش از شروع حیات در زمین نقش داشته باشد.»/یورونیوز
📕موضوع: #علمی #اندیشه #فلسفی
📘#منطق_اکتشاف_علمی
🧑💻🖋 کارل پوپر
📜چکیده ای از کتاب
کتاب کوششی است در جهت تبیین راه درس گرفتن از تجربه.راه درس گرفتن از تجربه انجام مشاهدات مکرر نیست:سهم تکرار مشاهدات در قیاس با سهم اندیشه هیچ است.
همه چیز در گرو اندیشه ورزی فعال ما در باب جهان است.ما مدام می کوشیم تا تجارب خود از جهان را تفسیر عقلی کنیم و بفهمیم.به عبارت دیگر آنچه می آموزیم به کمک مغز است.چشم و گوش هم مهمند اما اهمیتشان بیشتر در حذف اندیشه های غلطی است که عقل پیش می نهد...
نویسنده این کتاب، همانند هر دانشمند و فیلسوف دیگری می کوشد نقاب از چهره حقیقت بردارد، اما از راه هایی به این تلاش می آغازد که با نوآوری ها و نواندیشی های خود او آمیخته اند. وی علم را سرتاسر به منزله جهان شناسی می انگارد ومعتقد است که افتخار فلسفه- همچون علم- متناسب با سهمی است که در این تکاپو داشته است و...