سیزده به در و شهادت مولا
احمد زیدآبادی نوشت:
🔹امروز که روز شهادت مولاعلی است قاعدتاً نزدیک به عموم ایرانیان طبق سنتی هزاران ساله، مراسم سیزده به در را در متن طبیعت برگزار میکنند. بین اکرام و احترام علی و مراسم سیزده به در هیچگونه تعارضی نیست، اما از هم اکنون روشن است که برخی متعصبان سختکیش و نابگرای مذهبی و بعضی اسلامستیزان مدعی "هویت خالص ملی" پارهای تصویر و فیلم از صحنههای پراکندۀ واقعی یا حتی ساختگی یا آرشیوی را بهانۀ ایجاد چنددستگی در میان مردم قرار میدهند و دست در دست یکدیگر، علیه مداراجویی فرهنگی و اجتماعی غوغا میکنند!
khbare24
💠عقل_سرخ
گفتم نشان ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی، اما تو نمیدانی، آن کس که این راه رود چون خود را در تاریکی بیند، بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است وهرگز روشنایی به چشم ندیده. پس اولین قدم راهروان این است و از اینجا ممکن بود که ترقی کند. اکنون اگر کسی بدین مقام رسد از اینجا تواند بود که پیش رود.
💠شیخ_شهید_شهاب_الدین_
سهروردی
✍️تمام پیشگویی های مهم مارکس غلط از آب درامده اند
🍥پیشبینی اول:
اینکه جوامع مبتنی بر اقتصادبازار، به لحاظ طبقاتی به شکلی فزاینده قطبی میشوند و طبقهٔ متوسط در آنها از میان میرود.
🍥 پیشبینی دوم:
اینکه طبقهٔ کارگر نه تنها بطور نسبی، بلکه بطور مطلق بنیهٔ مالی خود را از دست میدهد. نادرستی این پیشبینی در طول عمر خود مارکس آشکار شد.
🍥پیش بینی سوم:
و مهمتر از همه، نظریهٔ مارکس پیشبینی میکرد انقلاب پرولتری گریزناپذیراست. چنین انقلابی هرگز در هیچ کجا رخ نداد.
🍥 پیشبینی چهارم مارکس:
سقوط اجتنابناپذیر نرخ سود بود، روندی که انتظار میرفت به فروپاشی اقتصاد کاپیتالیستی بیانجامد. مانند سایر پیشبینیها این یکی هم خطا از کار درآمد.
🍥 پیش بینی پنجم:
اصلی مارکسیسم که اشتباه از کار درآمده است این بود که بازار جلوی پیشرفت فنی را میگیرد. به وضوح روشن شده است که اقتصادهای بازار بغایت در تحریک پیشرفت تکنولوژیک کارآمد هستند حال آنکه سوسیالیسم به رکود تکنولوژی منجر میشود.
🍥 اما تفسیر بهاصطلاح ماتریالیستی تاریخ؛ از این تفسیر چنین برمیآید که قانون، مذهب، فلسفه و سایر اجزای فرهنگ فاقد تاریخی از آنِ خود هستند، چون تاریخشان همان تاریخ روابط تولید است. این ادعایی است پوچ و کلا فاقد مبنای تاریخی.
🍥 یک عنصر دیگر در نظریهٔ مارکس که فاقد قدرت تبیین است، تئوری کار اوست. هیچ یک از اصول نظریه او مبنایی تجربی ندارد، و به کار توضیح بحران، رقابت و تضاد منافع نمی خورد.
📝 لشک کولاکوفسکی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
مدرسه علوم انسانی
واگویه چیست؟
ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ "ﻭﺍﮔﻮیه" ﻣﯽگویند.
ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺍﺕ عمیقی ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺩ ﮔﻮینده ﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ MIT امریکا، پژوهشی ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻃﯽ ﺁﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻓﻘﻂ یک ﺑﺎﺭ ﺑﮕﻮیید:
"ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍنم ﺍﻧﺠﺎﻡ دهم"
ﺑﺎید یک ﻧﻔﺮ ﺩیگر ۱۷ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮید ﮐﻪ "ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮﺍنید ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩهید "
ﺗﺎ ﺍﺛﺮ ﻫﻤﺎﻥ یک بار ﺭﺍ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﺪ!
خیلی ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻭﺍﮔﻮیهﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﺎشید.
ﻗﺪﺭﺕ ﻧﻔﻮﺫ ﮐﻼﻡ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻫﻔﺪﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻼﻡ ﺩیگرﺍﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ قویتر است!
❤️ چه جالب ™
آدم بودن عبارتِ قشنگیه، چون فرقی بینِ زن و مرد نمیذاره. قلب و مغزِ آدم ها جنسیت نداره...
#اوریانا_فالاچی
اگه ازت میپرسیدم تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری، چقدر طول میکشید تا "خودت" رو بگی؟
#مازیتوفسکیЧитать полностью…
🔳⭕️برای قوهای سیاه شمع بخرید!
مجتبی لشکربلوکی
بگذارید با یک سوال چالشی شروع کنم صادقانه جواب دهید: برگردید به سی سال پیش، آیا آن موقع می توانستیم رییس جمهور شدن ترامپ را پیش بینی کنیم؟ ظهور بیت کوین را چی؟ ۱۱ سپتامبر را چی؟
می توانستیم پیش بینی کنیم یک چیزی وارد زندگی مان می شود که صبح را با آن آغاز می کنیم، شب با آن به رخت خواب می رویم. مونس همیشگی ماست؛ داخل مترو، تاکسی، کلاس، اداره، مدرسه حتی دستشویی و حمام، موقع غذا خوردن و ... هم آن را چک می کنیم (موبایل را می گویم). قطعا نه! رای آوردن خاتمی سال ۷۶؛ احمدی نژاد ۸۴ و روحانی ۹۲ را چه؟ ممکن است الان بگویید قابل پیش بینی بود. این همان خطای رایجی است که به آن می گویند پس بینی! شما کرونا را هم پیش بینی می کردید که در طول دو سال ۹ هزار میلیارد دلار به اقتصاد جهان ضربه بزند؟ احتمالا این را دیگر نمی توانستید!
به این ها می گویند قوی سیاه! داستان قوی سیاه چیست؟ قبل از اینکه استرالیا کشف شود، همه ما فکر می کردیم که قوها سفیدند تا اینکه فهمیدیم در استرالیا قوهایی هستند که سفید نیستند اتفاقا برعکس، سیاه هستند! میلیون ها بار دیدن قوهای سفید باعث نمی شود که قوهای سیاه وجود نداشته باشند.
قوهای سیاه نماد، رخدادهای مبهوت کننده هستند. از آن جهت مبهوت کننده اند که کسی آن را پیش بینی نمی کرد و برای آن هم آماده نبود. چرا؟ به این دلیل که ما آدم ها با نگاه کردن به تجربه گذشته (تاریخ)، می خواهیم آینده را پیشبینی کنیم. و خوب بدیهی است که در گذشته موبایل اختراع نشده بود. داعش وجود نداشت. هیتلر به دنیا نیامده بود. اتحاد جماهیر شوروی فرو نپاشیده بود و جنگ روسیه و اوکراین پیش نیامده بود و یا اگر آمده بود ما اکنون فراموش کردیم.
قوهای سیاه سه ويژگی را دارند:
▫️اول؛ دور از انتظار هستند. بنابراین ما احتمال رخداد آن را بسیار پایین ارزیابی می کنیم.
▫️دوم؛ اگر رخ بدهند تأثیرات خیلی مهم و یا وحشتناکی دارند.
▫️سوم؛ بعد از وقوع، انسانها ادعا میکنند که چنین رویدادی قابل پیشبینی بود!
دقت کنید که قوهای سیاه همیشه منفی نیستند بلکه می توانند تاثیرات مثبت داشته باشند: متاورس، اینرنت ماهواره ای، موبایل، هوش مصنوعی، رمزارزها و رای آوردن مهاجرین و اقلیت ها در انتخابات کشورهای پیشرفته؛ همه قوهای سیاه مثبت هستند.
☑️⭕️تجویز راهبردی:
اولین کار این است که بپذیریم که تعیین احتمال رخداد کشف قوهای سیاه با استفاده از روشهای علمی قابل محاسبه نیست. متاسفانه خبرگان هم در این زمینه به اندازه عوام قدرت پیش بینی دارند. پیش فرضهای ما باعث می شود که نسبت به دیدن قوهای سیاه کور باشیم. یک جمله بامزه از نسیم نیکلاس طالب (نظریه پرداز قوی سیاه) است که می گوید: مشکل خبرگان این است که نمی دانند که چه چیزهایی را نمی دانند.
دومین کار این است که علاوه بر توجه به پارامترهای قطعی (آینده قطعی) و سناریوهای احتمالی (آینده های محتمل)، قوهای سیاه (آیندهای نامحتمل) را هم در نظر بگیریم. چگونه؟ به آینده های نامحتمل فکر کنیم از بین آینده های نامحتمل آنهایی که تاثیرات خیلی اساسی روی ما دارند را شناسایی کنیم و سپس از خود بپرسیم که اثرات آن چیست و سپس چگونه می توان از اثرات منفی آن آسیب ندید؟ مثلا ما فکر می کنیم تاکنون هیچ بانکی در ایران ورشکست نشده، اگر هم ورشکست شود بانک مرکزی جبران می کند. چرا؟ چون در گذشته چنین چیزی رخ نداده. اما شاید یک دفعه فهمیدیم یک قوی سیاه لعنتی وجود دارد و دقیقا همان بانکی که ۱۰۰٪ سپرده ما در آن است ورشکست شد و...
ما شاید نتوانیم جلوی سیل، زلزله، جنگ، تورم هزار درصدی را بگیریم. اما می توانیم در معرض یک رخداد باشیم یا نباشیم و یا می توانیم اقدامات جبرانی- پوششی برای آن ها داشته باشیم یا خیر. کسی که روی گسل خانه دارد، نسبت به زلزله بسیار آسیبپذیرتر از دیگران است. ما نمی توانیم جلوی زلزله را بگیریم، حتی نمیتوانیم بگوییم چه زمانی زلزله می آید؟ اما می توانیم در منطقه خطر زندگی نکنیم.
چند روزی میهمان خانواده ای در اروپا بودم. دیدم ۴۰۰ شمع کوچک خریداری کرده اند و نگهداری می کنند. از آنان پرسیدم داستان چیست؟ گفتند دولت الزام کرده برای سه ماه غذا و گرما و روشنایی باید برای خود تامین کنید که در صورت جنگ های داخلی!!! از سرما و تاریکی و گرسنگی در امان باشید. با خودم فکر کردم چقدر احتمال دارد که آن کشور درگیر جنگ شود، احتمال= صفر. از خودم پرسیدم اگر رخ دهد، تاثیر آن چقدر است؟ تاثیر=بی نهایت. دقیقا این همان قوی سیاه بود.
تجربه تاریخی نشان داده، ایران سرزمین قوهای سیاه است (از بلایای طبیعی گرفته تا غیرطبیعی)، قوهای سیاه هم تاثیرات مثبت هم تاثیرات منفی بالایی دارند. نمی توانیم قوهای سیاه را صید کنیم یا رام کنیم، اما می توانیم شمع بخریم و خود را برای قوی سیاه بعدی آماده نگاه داریم.
/channel/Dr_Lashkarbolouki
✍️🌺درود شب تان به عشق وشادکامی، ایامتان فرخ و فرهمند به شوق وخرد.این روزها که به پایان تعطیلات نوروزی می رسیم ذکر دونکته بسیار ضروری است الف اینکه قدرت ساخت واحیای طبیعت و حیات بسیار محدود وآسیب پذیر است و قدرت مخرب انسان بی نهایت این هشدار را جدی بگیرید.از آغاز حیات هرچه بشر برای آبادانی ، صلح ،ارامش و آسایش خود وکوشیده است بسیار کمتر از دستاوردهای او در تخریب بوده است.حتی تفریحات بشر هم ای بسا که مایه ی آسیب بوده است.ظرفیت طبیعت در دفن زباله محدود است واتش سوزی جنگلها ضرباتی جبران ناپذیر.ب: حضور شما در این رالی تفریح باعث تکدرخاطر واسیب به طبیعت و همینطور تصادفات نگردد که خود یا عزیزی را دچار صانحه کنید نگاهی به امار کشته ها و زخمی های تصادفات وحشتناک واز آمار جنگ غزه برای اسرائیل بیشتر است .چه شده است که به خود رحم نمی کنیم شاید درصدی خطاهای زیر ساختی در این موارد وجود داشته باشد ولی خطای انسانی به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست.فقط یک نگاه به رانندگی در جاده ها نشان دهنده عمق زیست فرهنگی ما واینکه چگونه باید زندگی کنیم ، می باشد.فالعتبروا یا اولی الابصار!
🖋️🌿بهار از خنده ی گل گشته مدهوش
هوا بارانی و دل می زند جوش
تو هم برخیز و بر صحرا نظر کن
به شوری تازه در این دشت بخروش
🖋️🌿بهار از عشق لبریز است، شور است
گل آمد، سبزه آمد، غرق نور است
به نوروز آتش افروزند و سرخوش
هوا هم همنوا با عیش جور است۰
🖋️🌿ساز را به باغ می برند
سهره ها
فصل دل تکانی بهار
تا رسیده است
غنچه ها سر از نگاهشان زده
در تفکرند شاخه ها
قطره قطره چون شراب
می چکد به کامشان نسیم
ابر پاکشیده خیمه می زند
به روی سبزه زار
تا نگار سوی خیمه ها دویده است
اسب باد شیهه می کشد
گوپیامشان رسیده است
ابر وباد ومه
فلک به کار کاه وگل
سوز تازه ای دمیده است
گرگ ومیش صبح و دامن خیال
سیل از کجا رسیده است
سیلی حیات
تا خیاط شب به قامتش
چه ها تنیده است
باد در لفافه صیحه می زند
این خبر بگو زکی شنیده است
هم تگرگ وباد
دامن که را گرفته است
می نویسد از نصیب
قسمت که آب می رود
بند ناف فصل را کجا بریده است
گفت از عجایب بهار بین
دست کو تهی به دامنش رسیده است
بخت خواب نه
تا همای سر زد از خیال
استخوان خرد غم جویده را
دریده است
تنگ می کشد به بر
هناسه های سرد را
خونبه جوش ودل به افتاب داده
تا طلوع کند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒کندتر، پیرتر، ولی باهوشتر؛
ایرباس ۳۸۰ در حال عبور از اقیانوس اطلس است، این هواپیما به طور مداوم با سرعت ۸۰۰ کیلومتر در ساعت پرواز میکند، ناگهان یک جت جنگی با نهایت سرعت ظاهر میشود. سرعت جنگنده کاهش مییابد، به کنار ایرباس میرسد و با بیسیم از خلبان هواپیمای مسافربری می پرسد ایرباس پروازی خسته کننده است، اینطور نیست، حالا یه نگاه به من بنداز
بعد، خلبان به صورت عمودی هواپیمای خود را بالا می بَرَد، با سرعت به ارتفاع گیج کنندهای میرسد، و سپس تقریباً تا سطح دریا در شیرجهای نفس گیر فرود میآید، او دوباره کنار ایرباس میچرخد و میپرسد خوب، چطور بود؟
خلبان ایرباس پاسخ میدهد بسیار چشمگیر و عالی بود لذت بردم، اما حالا تو نگاه کن
خلبان جت با تمام دقت، ایرباس مسافربری را تماشا میکند، اما تا یک ربع ساعت هیچ اتفاقی نمیافتد. ایرباس به مسیر مستقیم با همان سرعت ادامه میدهد
پس از ۱۵ دقیقه خلبان ایرباس به خلبان جت میگوید خوب، چطور بود؟
خلبان جت که گیج شده بود میپرسد مگه چه کار کردی، تو که کاری نکردی؟
خلبان ایرباس میخندد و میگوید من از جایم بلند شدم، قدری نرمش کردم، برای استفاده از سرویس به عقب هواپیما رفتم، سپس یک فنجان قهوه و یک شیرینی شکلاتی خوردم و برگشتم داخل کابین
❤️وقتی جوان هستید، سرعت و آدرنالین، عالی به نظر میرسد. اما با افزایش سن و عاقلتر شدن، میآموزیم که راحتی و آرامش مهمتر است
این را S.O.S مینامند:
Slower, Older, Smarter
کندتر، پیرتر، اما باهوشتر
قابل توجه ی همه کسانی که سنشان به ۵۰ رسیده
اکنون وقت آن رسیده که سرعت خود را کم کرده و از بقیه ی مسیر سفر لذت ببریم، چرا که مقصد، جائی در انتهای جاده نیست، گاهی مقصد میتواند تماشای طلوع آفتاب، دیدن لبخند یک کودک، شنیدن صدای دلنشین یک دوست، سلام به یک عابر، ایجاد امنیّت برای یک پرنده و یا گوش دادن به یک موسیقی باشد
می تواند دستگیری یک نیازمند باشد
می تواند صداقت در گفتار و رفتار باشد
مسافرت کنید
اگر میتوانید دنیا را ببینید اگر نمیتوانید قسمت های مختلف و دیدنی کشورتان را ببینید
زندگی را سخت نگیریم
زندگی فقط کار کردن نیست
زندگی فقط مال اندوزی نیست
زندگی فقط کسب موفقیت نیست
زندگی ابعاد وسیعی دارد که از آن غافلیم!
#مفهومی #اندیشه #انگیزشی
#روشنفکران
🎉🎁 هدیهی نوروزی: دانلود رایگان کتاب «بنویس تا زنده بمانی»
📘 کتاب «بنویس تا زنده بمانی» دربارهی کاربردهای نوشتن در زندگی روزانه است. سعی کردم در این کتاب نشان بدهم نوشتن فقط برای تولید آثار ادبی نیست. شما میتوانید از نوشتن برای کنار آمدن با خاطرات تلخ گذشته، خودشناسی، یافتن راهحلهای خلاقانه برای مشکلات روزانه، بهبود روابط، تخلیهی خشم و احساسات منفی، و حتا افزایش درآمد استفاده کنید. با خواندن این کتاب میآموزید چطور نوشتن را وارد زندگی خود کنید و از آن برای خلاقانه زیستن بهره ببرید.
تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد
سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست
به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد
جمالِ صورت و معنی ز امنِ صحتِ توست
که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی
رهش به سروِ سهی قامتِ بلند مباد
در آن بساط که حُسن تو جلوه آغازد
مجالِ طعنهٔ بدبین و بدپسند مباد
هر آن که رویِ چو ماهت به چشمِ بد بیند
بر آتشِ تو به جز جانِ او سپند مباد
شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی
که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد
#حافظ
درودها دوستان جان شبتون خوش فالتون نیکو❤️
گذر از فساد سیستماتیک ✅
✍️ محمدرضا یوسفی
🔹یکی از موانع جدی جهش تولید، فساد اقتصادی است. هر چقدر فساد گستردهتر باشد، توسعه امکان ناپذیرتر خواهد شد. شاید بتوان گفت، مهمترین مانع توسعه برای کشورهایی نظیر ما همین فساد است.
🔹فساد از سطوح مختلفی برخوردار است که شامل فساد فردی، فساد سازمان یافته، فساد سیستماتیک، فساد ساختاری و در نهایت فساد سیستمی می شود. فساد به ویژه در دوران معاصر، سازمان یافته است که به صورت باندی هماهنگ، انجام می شود. وقتی در مواجهه با فساد سازمان یافته، برخورد لازم صورت نگیرد، این باندها گسترش می یابند و در سطح کشور سایه خود را پهن می کنند. در این صورت بستر فساد سیتماتیک فراهم شده است.
🔹 در فساد سیستماتیک، دیگر بحث از باندهای سازمان یافته و فاسد نیست. در این نوع فساد، سیستم دچار کارکرد معیوب شده و به صورت خودکار نمی تواند فساد را از میان بردارد. از این رو، فساد در حال انتشار و گسترش خواهد بود، به گونه ای که مواجهه با آن، به صورت فردی ممکن نبوده و باید عزمی استوار از سوی نظام، در برخورد با آن صورت گیرد.
🔹 فساد سیستماتیک چهار نشانه دارد. اول، تکرار دائمی فساد؛ دوم، جابجایی دائمی فساد از جایی به جایی دیگر یا از زمانی به زمان دیگر یعنی فساد را در سازمان ها و در زمانهای مختلف می توان مشاهده کرد؛ سوم، بروز فساد در کل سیستم بدون مشاهده آن در تک تک افراد. این امر بدین معناست که هنوز فساد به اکثر یا تمامی سیستم سرایت نکرده است و انسانهای سالم در سیستم وجود دارند. چهارم، فقدان سازوکار خوداصلاحی در سیستم و به جای آن، مبارزه با فساد در شکل برخورد با فرد رسواشده خود را نشان می دهد.
🔹 هر گاه نظام اراده جدی برای مبارزه با فساد سیستماتیک نداشته باشد، فساد از این مرحله عبور کرده و مبارزه با آن بسیار سخت تر و خطرناک تر می شود. دادگاه های غیر علنی، اطلاعات غیرشفاف و قطره چکانی از دادگاه ها، عدم تمایل به شفافیت در توزیع قدرت و ثروت در جامعه، حکایت از عدم عزم برای مبارزه با فساد می کند.
🔹 نورث به مرحله ای از فساد اشاره می کند که به آن فساد ساختاری می گوید. در این مرحله، فساد به یک نهاد تبدیل شده و قواعد بازی سیاست، آلوده شده است. رشوه جزیی لاینفک از نظام اداری می شود. شرط ارتقاء و ورود به عرصه سیاست؛ آلودگی، وابستگی و حامیگری است. در این مرحله لایه های مختلف حکومت از گروههای فاسد حمایت کرده و چشمان خود را بر آنان می بندد.
🔹آخرین نوع فساد، فساد سیستمی است که علاوه بر سازوکارها، آدمها هم فاسد می شوند.
🔹 ما در کدام مرحله قرار داریم؟ هر چند برخی مقامات منکرند، اما مدتی است که نشانه های فساد سیستماتیک در ایران آشکار شده است. از آنجا که متاسفانه هیچ اراده و عزمی در مبارزه با آن حس نشده و نمی شود. اکنون، نشانه های گذر از فساد سیتماتیک نیز ظاهر شده و ایران در حال گذر از این نوع فساد است.
🔹 مصاحبه برخی نمایندگان از درخواست رشوه برای تایید صلاحیت گرفته تا پیشنهاد 150 تا 200 میلیاردی جهت انجام یک مصاحبه برای توقف اتومبیل های وارداتی، اتهام های فساد مالی افراد شاخص سیاسی و عدم انکار و پیگیری قضایی و .... حکایت از عبور می کند.
🔹 بی حسی نظام قدرت نسبت به پدیده فساد نیز نشانه دیگری است. کافی است به مواردی مانند نحوه مواجهه با جریان موسوم به سیسمونی، موسسات خیریه و عمومی رانت خوار، فولاد مبارکه، دبش، و همین مورد اخیر ازگل و موارد مشابه نگاهی شود و نحوه واکنش حکومت به آن مورد توجه و تامل قرار گیرد. دیگر نمی توان نام این را فساد سیستماتیک گذارد، این ورود به مرحله پسا فساد سیتماتیک است و نشانه آن بی حسی و بی اهمیتی فسادهای آشکار شده برای حاکمیت است. بی حسی نشانگر دنیای متفاوت و ارزشهای جابجا شده در میان مقامات نسبت به مردم است.
🔹 در همین ایام سفرهای نوروزی، ملاحظه می شود که کشوری با منابع ارزی معدود به دلیل تحریم، اقدام به ارز مسافرتی هزار دلاری می کند و این در حالی است که مقامات بانک مرکزی مطلع ترین افراد از محدودیت منابع ارزی هستند.
🔹 مبارزه با فساد یک فرایند چند مرحله ای است. یکی از مهمترین سیاست گذاری ها در این زمینه، ایجاد شفافیت در تمامی عرصه ها که مهمترین آنها، شفافیت در جریان تخصیص منابع ثروت و قدرت در کشور است.
طوفانِ شیراز
🔴استعفای رئیسجمهور تنها به دلیل وامی با بهره چند صدم درصد کمتر از مردم
✍️فدایی، استاد دانشگاه تهران
و بازهم آسیبی به نام ارتباط دادن همه چیز به دین
بیست سال در ایران ص 104.
دکتر جان ویشارد ترجمه علی پیرنیا. انتشارات فرهنگ نوين. تهران
1363
✍️چگونه غارتگری در ایران رواج یافت
➕ از دستدادن علی رضاقلی [که او را با جامعه شناسی نخبه کشی اش می شناسیم ] جبرانناپذیر است. به قول شریعتی از محصولات سریدوزی خدا نبود. از آنها بود که خدا پس از خلقتش بر خودش بالید. او در توضیح علت سرودن شاهنامه میگفت صد نفر از اندیشمندان از او خواستند تا راهی برای بازگشت عظمت ایران بیابد. شاهنامه پاسخ فردوسی برای یافتن مسیر اعتلای ایران بود. مسئله رضاقلی همان مسئله فردوسی بود و در شاهنامه به دنبال همین سؤال میگشت. نمیشناسم کسی را که دغدغه توسعه ایران را داشته باشد و مانند علی رضاقلی در شاهنامه غور کرده باشد.
➕ او با مطالعه تاریخ و ادبیات ادوار مختلف ایران علت عدم توسعه ایران را ناامنی میدانست. ناامنی تنها تجاوز بیگانه به یک کشور یا شورش و سرقت نیست؛ بلکه ناامنی پیشبینیناپذیری رفتار صاحبان قدرت است. او بر این باور بود که تداوم ناامنی، فرهنگی خاص در ایرانیان خلق کرده است که نسل اندر نسل باقی مانده و بر روح ایرانیان مسلط شده است. معرفی ناامنی بهعنوان مسئله اصلی توسعه ایران کشف مهمی است.
➕ ناامنی در تاریخ ایران پدیدهای فراگیر و مستمر بوده است. تنها هجوم اقوام بیگانه مانند رومیها، عربها و مغولان یکباره همه چیز را دگرگون و ویران نمیکرد؛ بلکه ایلات مدام به شهرها و روستاها هجوم آورده و آنها را غارت میکردند. به طور مثال همانطور که رضاقلی میگفت، در دوره ناصرالدین شاه که از باثباتترین پادشاهان ایران است، ۱۶۹ شورش صورت میگیرد؛ یعنی در هر سال چهار شورش رخ میداد. این شورش و غارت مدام بر رفتار مردم تأثیر عمیق بر جای گذاشت و امروزه نیز بر عالم ناخودآگاه حاکم است. از نظر او این همه فساد اداری یکی از تجلیات سلطه فرهنگ غارتگری است که ناامنی تاریخی آن را خلق کرده است. آدمهایی که اجداد آنها غارتگر بودند یا در معرض غارت بودند، بهسادگی نمیتوانند خود را از چنگال تاریخ [و فرهنگ غارتگری] نجات دهند. حتی اگر بدانند رفتار امروز آنها ریشه در تاریخشان دارد. رضاقلی تلاش داشت تا تأثیر فرهنگ غارتگری تاریخی بر رفتار امروز مردم ایران را نشان دهد.
➕ او رسالت خود را خودآگاهی بخشی تاریخی میدانست تا شاید از این طریق ایرانیان بتوانند از گذشته خود آزاد شوند. رضاقلی میگفت هر کسی که کار اقتصادی کرده باشد، میداند ناامنی مسئله اصلی توسعه در ایران است. ناصرالدین شاه نیز مسئله اصلی توسعه ایران را یافته بود:
➕ «... اطمینان عامه حاصل نمیشود مگر به امنیت. امنیت فرع قانون است و قانون لازمهاش اجرا... چون چنین شود قلوب عامه از هر جهت اطمینان حاصل خواهد کرد و در آن وقت طبیعت مخلوق و طبیعت آب و خاک، آنچه در خود مکنون و مخفی دارد روزبهروز در معرض ظهور و بروز خواهند رسانید، آبها جاری میشوند و زمینها آباد. صناعات ترقی میکند و معادن استخراج میشود و پولهای مردم از زیر خاک بیرون میآید».
➕ شاید تصور شود کانونیبودن مسئله امنیت بدیهی است و او به کشف بزرگی نائل نشده بود. اهمیت این بحث زمانی روشن میشود که این نظریه را با نظریات دیگری که مسئله کانونی را امر دیگری میدانند، مقایسه کنیم. برای بسیاری از نظریهپردازان مسئله اصلی انباشت سرمایه یا تجارت آزاد یا ویژگیهای فرهنگی یا مداخله بیگانگان است.
نظریهپردازانی که امنیت را مسئله اصلی میدانند، پیرو سنت آدام اسمیت تأمین حقوق مالکیت را اصل و سایر امور را نتیجه وجود یا فقدان حقوق مالکیت معرفی میکنند.
علی رضاقلی اهمیت، علل و پیامدهای ناامنی و تخریب نهاد حقوق مالکیت را در تاریخ و امروز اقتصاد ایران نشان داد. او بر پایه سنت اقتصاددانان نهادگرا مخاطبان خود را از سادهانگاری نجات میدهد و تأکید میکند نمیتوان با سیاستهای مرسوم اقتصادی به توسعه پایدار دست یافت. توسعه پایدار نیازمند اصلاح نظام قضائی و اداری است و این دو بازتاب بازار سیاسی هستند.
➕ شایستهسالاری، حاکمیت قانون، نظام قضائی عادلانه، فسادزدایی و سایر ویژگیهای حکمرانی خوب زمانی محقق میشود که بازار سیاست اصلاح شود.اما چگونه میتوان بازار سیاست را اصلاح کرد؟ اگر علت ناامنی و عدم تأمین حقوق مالکیت بازار سیاست است، چگونه میتوان این بازار را به گونهای تغییر داد که نتیجه آن حاکمیت قانون باشد؟ «اگر نورث ایرانی بود» عنوان یکی از مقالات رضاقلی است. نورث ۹۵ سال عمر کرد و در ۱۰ سال پایانی عمرش چندین مقاله و دو کتاب برای پاسخ به این سؤال تألیف کرد؛ کتاب خشونت و نظامهای اجتماعی و کتاب در سایه خشونت که هر دو به فارسی ترجمه شدهاند، پاسخی هستند به مسئله اصلاح بازار سیاست.او ۷۵ سال عمر کرد و اگر او نیز ۹۵ سال عمر میکرد، احتمالا این «پژوهشگرِ وطنپرستِ خستگیناپذیرِ جامعهشناسِ نهادگرایِ مسلط بر شاهنامه و تاریخ ایران» پاسخ به این سؤال را مییافت.
📝 دکتر احمد میدری
مدرسه علوم انسانی
من و تو قصه ی یک کهنه کتابیم. مگه نه؟
یه سوالیم، یه سوال بی جوابیم. مگه نه؟
«کهنه کتاب» - استاد محمدرضا شجریان و بیژن سمندر
یکی از تصنیف هاى قدیمی موسیقی ایرانى با نام "کهنه کتاب" که بیشتر با نام "مگه نه؟" دراذهان مردم ماندگار شده است. این قطعه از آثار آغازین محمدرضا شجریان در دوران جوانی وی است که حال و هوای خاص خود را دارد. سازنده این تصنیف بسیار زیبا استاد عطاالله خرم است که با صدای جاودانی استاد محمدرضا شجریان برروی شعری از استاد بیژن سمندر بسیار دلنواز اجرا شده است.
مادرم به پرستارهايی که در بيمارستانهای مختلف از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت میکرد.
دلش میخواست پدرم سلامتیاش را فقط مديون او بداند،
میخواست پدرم به وفاداری خستگی ناپذير او اهميت دهد.
ديکتاتوری روی ديگر فداکاری است.
#مارگارت_اتوود
«۱۳ نحس نیست»، آن را بهدر کنیم.
بخش ۲ از ۲
در کتاب “نوروز” ص ۵۹۴ از کتاب آثارالباقیهٔ ابوریحان بیرونی آمده است:
روز سیزدهم نوروز بسیار خجسته و نیک و در حقیقت به منزلهٔ جشن بزرگ است.
این روز بسیار نیکو و خرّم است و به هیچوجه کراهت ندارد؛ ایرانیان قدیم بعد از ۱۲ روز جشن و شادی که به یاد ۱۲ ماه از سال میباشد، روز سیزدهم نوروز را که روزی فرخنده و نیک است به باغ و صحرا رفته و شادی میکردند ...
در ص ۸۹۸ رضا مرادی غیاثآبادی در مورد “نحس!” بودنِ عدد ۱۳ مینویسد: نحس بودن عدد ۱۳ ارتباطی به فرهنگ ایرانی ندارد و متعلق به جوامع غربی و اروپاییست ...
پیشتر گفتیم که در هر ماه یک روز به دلیل همنامیِ روز و ماه، جشن گرفته میشود. برای مثال شانزدهم مهر (جشن مهرگان) و پنجم اسفند (جشن اسفندگان).
بر این پایه، در طول سال، ۱۲ بار (به دلیل همنامی) جشن گرفته میشود. این جشنها چون فقط یک روز است، در میان دوستانی که فاصلهٔ مکانیِ نزدیک دارند برگزار میشد. مردم اما تمایل دارند به دیدار فامیل و دوستانی که در شهرهای دیگر زندگی میکنند هم بروند و جشن و شادی را با آنان نیز قسمت کنند.
بر این اساس، از اول فروردین به مدت ۱۲ روز بهنام “ایّامِ نوروز” به این امر اختصاص داده میشود.
مردم که از اول فروردین به مدت ۱۲ روز به دید و بازدید و راههای دور و نزدیک مشغول بودند، حالا خسته هستند و آمادگی برای رفتن به سرِ کار را ندارند.
بر این پایه، روز سیزدهم را، که در سالهای اخیر بهدرستی “روز طبیعت” نامگذاری شده است، برای استراحت و تفریح، به دشت و صحرا و در کنار آب روان میروند ...
آغوش طبیعت به روی همه باز است. طبیعت بدون هیچگونه چشمداشتی، همه چیز را به رایگان در اختیار ما میگذارد. شاید بهراحتی بتوان گفت که انسان همه چیزش را از طبیعت دارد.
ما انسانها توان و شایستگی آن را نداریم که در مقابل این همه مَحَبَت از طبیعت، چیزی به آن بدهیم. تنها کاری که میتوانیم بکنیم، آنهم نه بهخاطر طبیعت بلکه بخاطر خودمان و انجام وظیفهٔ انسانی خودمان، آنست که به محیطزیست آسیب نرسانیم ...
*** ما، انسانیارانِ صلحطلبِ عدالتپرورِ طبیعتگرا، از همگان دعوت میکنیم:
«آب را گل نکنیم، هوا را آلوده نکنیم، خاک را مسموم نکنیم»
«طبیعت را که همه چیزمان از آن است، دوست بداریم»
تقی عطایی
🌿 @sazotabiat 🌿
من شایسته ی این تدریس نیستم!!!
قرار بر این شد تا یکی از دروس مقدماتی رشته ی مهندسی عمران را برای دانشجویانِ سال اول تدریس کنم، عنوان درس این بود:
CE 1210: Introduction to Smart Infrastructure
همچنان که از عنوان مشخص است هدف از این درس ایجاد یک آشنائی اولیه برای دانشجوی سال اول است تا بداند این رشته ی مهندسی که انتخاب کرده اساسا چیست و چه افقهای کار و اشتغال را در آینده دارا خواهد بود و در احداث زیربناهای کشور چه نقشی خواهد داشت؟
مدیر گروه گفت لطفا چندان روی بحث سازه مانور نده و در باره ی گرایش های دیگر عمران مثل ژئوتکنیک هم برای بچه ها به قدر کافی صحبت کن
توضیح دادم که مدتهاست درگیر پروژه یا کار ژئوتکنیکی نبوده ام لذا برای یکی از جلسات کلاس از یک مهندس با تجربه در صنعت و با سابقه ی ژئوتکنیک دعوت خواهم کرد
بدین منظور ایمیلی زدم به خانم دکتر Jennie Watson-Lamprey که مدیر عامل شرکت مهندسین مشاور مطرح SLATE در سانفرانسیسکو است. این شرکت SLATE پروژه های بزرگی در این حوزه دارد. از جمله پروژه های آنها برج ملنیوم است که اخیرا در سانفرانسیسکو کج شده و به خاطر مشکلات ژئوتکنیک، ترکهائی در دیوار و سقف برخی آپارتمان ها شکلگرفته و صدها پرونده ی حقوقی در دادگاه دارد. اکنون شرکت خانم Jennie در حال بررسی اشکالات طراحیِ مشاور قبلی این پروژه است تا ببینند در کجا اشتباه شده و چطور می شود راهکاری برای تقویت فونداسیون برج داد. عملا شرکت ایشان درگیر کارهائی در این سطح و تراز است
وقتی ایمیل دعوتنامه را فرستادم بلافاصله با پاسخ جالب خانم Jennie مواجه شدم، نوشته بود:
سلام محمدرضا، وای که چقدر خوشحال شدم از اینکه دیدم به یاد من هستی. باورم نمیشود که من را در خاطر داری. راستش خیلی مشتاقم در این کلاس، تدریس در باره ی ژئوتکنیک داشته باشم ولی من شایسته ی این تدریس نیستم چون چند سالی است عمدتا درگیر امور مدیریت شرکت مهندسی مشاور هستم و عملا چندان آدم فنی ای محسوب نمی شوم، بنابراین پیشنهاد می کنم مدیر فنی شرکت ما آقای Nathaniel Wagner این تدریس را انجام دهد
جمله ای که نوشته بود دقیقا این بود:
I would do a disservice to your students to accept.
قدری جا خوردم، کنجکاو شدم و مجددا رفتم و رزومه ی خانم Jennie را بررسی کردم. بله درست است ایشان لیسانس را در دانشگاه کلمبیا بوده، و سپس کارشناسی ارشد و دکترای ژئوتکنیک را از دانشگاه برکلی گرفته، یعنی یکی از بهترین دپارتمان های ژئوتکنیک دنیا، ولی با وجود این سابقه، به دلیل اینکه مدتی است عمدتا درگیر کارهای مدیریتی است خودش را شایسته ی تدریس آنهم فقط یک جلسه، در کلاس درس نمی داند
واقعا به فکر فرو رفتم، آیا من هم با خودم همین قدر صادق هستم؟
آیا من هم اگر فردی متخصص تر و شایسته تر از خودم وجود داشته باشد، از پذیرفتنِ کار امتناع خواهم کرد؟
آیا من هم جرأت دارم اینقدر به صراحت و مکتوب بنویسم شایسته ی فلان کار نیستم؟ یا بلافاصله چنگ می اندازم تا کار را روی هوا بگیرم و از هر فرصتی برای مطرح شدن استفاده خواهم کرد؟
این فکر ها آمد و رفت
گفتم پرینت ایمیل Jennie را می گیرم و یادگاری برای پسرم نگه می دارم تا بداند در دنیا اینگونه انسانهائی هم هستند. فقط آدم های شکارگر در این دنیا نیستند. بلکه حضور دارند آدم هائی که اصول رفتار حرفه ای برایشان مهمتر از بیزینس و شکارگری است
سه هفته ی بعد، آن جلسه ی کلاس برگزار شد و مدیر فنی شرکت آقای Nathaniel آمد و با بچه ها در باره ی مبانی ژئوتکنیک صحبت کرد. در باره ی زندگی حرفه ای یک مهندس ژئوتکنیک سخن گفت و توضیح داد که چرا به سمت این حرفه آمده و درآمدش چقدر است و...
رفتارهای توسعه یافته در افراد باعث توسعه ی یک کشور می شود. وقتی کسی خودش، خودش را متخصص و واجد صلاحیت نداند، مسئولیت قبول نمی کند. از نشانه های توسعه یافتگی این است که برای علم و تجربه احترام قائل باشیم. آن کس که بدون هیچ تجربه ی فنی سکان مدیریت یک مجموعه ی عظیم خودروسازی را به عهده می گیرد، شخصیت توسعه نیافته ای دارد. با خودش صادق نیست. او نمی تواند باعث توسعه ی کشورش شود
آن استاد دانشگاهی که همزمان با وظایف دانشگاهی و به جای تمرکز بر تربیت دانشجو و پژوهش، همزمان در چندین شرکت مهاب قدس و سابیر و توانیر و پتروپارس و نظام مهندسی و... سمت مدیریتی دارد و دائم خارج از دانشگاه رفت و آمد دارد، شخصیت توسعه نیافته دارد. او نمی تواند دانشجویان توسعه آفرین تربیت کند
توسعه ی یک کشور، محصول شخصیت های توسعه یافته است!
#ارسالی #اجتماعی #اندیشه #انتقادات
Roshanfkrane
سلام مهربانان
یکشنبه تون فرخنده
خونه تون
گرم وپراز امید
روزگارتون
شادوآرام
بزم عشقتان پرسرور
امروزتون
پرازلبخند
و لبریز از شادی در
کنارعزیزانتان
صـــــبح
یعنی " عشق "
"عشق " یعنی
حس خوب "زندگی "
"زندگی" یعنی
زیباترین هدیه خدا
سلام صبح یکشنبه تون بخیروشادیها
❤️🌹🙏🌺