پنجم فروردین سالگرد درگذشت
استاد#محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
استاد بازنشسته دانشگاه تهران
زاده: ۳ دی ۱۳۰۴ پاریز
درگذشت: ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران
تاریخدان، نویسنده، پژوهشگر، شاعر، موسیقیپژوه
#محمدابراهیم_باستانی_پاریزی در پاریز، از توابع شهرستان سیرجان استان کرمان زاده شد. تا پایان دوره ابتدایی در پاریز تحصیل کرد و همزمان از محضر پدر خود مرحوم حاج آخوند پاریزی هم بهره میبرد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی و دو سال ترک تحصیل اجباری، در سال ۱۳۲۰ تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی کرمان دنبال کرد و پس از گرفتن دیپلم از سال ۱۳۲۶ در دانشگاه تهران در رشته تاریخ تحصیلات خود را پی گرفت.
باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است. شعری نیز در این باره دارد که یک بیت آن این است.
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
ساکن سادهدل کوی امیر آبادم
در ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد و برای انجام تعهد دبیری به کرمان بازگشت. در همین روزگار با حبیبه حایری ازدواج کرد و تا سال ۱۳۳۷ خورشیدی که در آزمون دکتری تاریخ پذیرفته شد، در کرمان ماند.
باستانی پاریزی دوره دکترای تاریخ را هم در دانشگاه تهران گذراند و با ارائه پایاننامهای درباره ابن اثیر دانشنامه دکترای خود را دریافت کرد.
وی کار خود را در دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۸ با مدیریت مجله داخلی دانشکده ادبیات شروع کرد و تا سال ۱۳۸۷ استاد تماموقت آن دانشگاه بوده و رابطه تنگاتنگی با این دانشگاه داشتهاست.
وی یک پسر به نام حمید و یک دختر به نام حمیده دارد. تابستانها را نزد دخترش در تورنتو و زمستانها را نزد پسرش در تهران سپری میکرد.
باستانی پاریزی صبح روز سه شنبه پنجم فروردین ۱۳۹۳ پس از یک ماه بیماری کبد در بیمارستان مهر تهران دیده از جهان فروبست و برابر وصیت خود در قطعه ۲۵۰ بهشت زهرا در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
فعالیتهای فرهنگی
شوق نویسندگی وی در دوران کودکی و نوجوانی در پاریز و با خواندن نشریاتی مانند حبلالمتین، آینده و مهر برانگیخته شد.
باستانی، اولین نوشتههای خود را در سالهای ترک تحصیل اجباری (۱۳۱۸ و ۱۳۱۹) در قالب روزنامهای به نام باستان و مجلهای به نام ندای پاریز نوشت، که خود در پاریز منتشر میکرد و دو یا سه مشترک داشت.
اولین نوشته او در جراید آن زمان، مقالهای بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که در سال ۱۳۲۱ در مجله بیداری کرمان چاپ شد. پس از آن به عنوان نویسنده یا مترجم از زبانهای عربی و فرانسه مقالات بیشماری در روزنامهها و مجلاتی مانند کیهان، اطلاعات، خواندنیها، یغما، راهنمایکتاب، آینده، کلک و بخارا چاپ کردهاست.
اولین کتاب باستانی پاریزی پیغمبر دزدان نام دارد که شرح نامههای طنزگونه شیخ محمدحسن زیدآبادی است و برای اولین بار در سال ۱۳۲۴ در کرمان چاپ شدهاست. این کتاب تا کنون به چاپ شانزدهم رسیدهاست. تاکنون بیش از شصت عنوان کتاب تألیف و یا ترجمه کردهاست. کتابهای باستانی پاریزی برخی شامل مجموعه برگزیدهای از مقالات وی هستند که به صورت کتاب جمعآوری شدهاند و برخی از ابتدا به عنوان کتاب نوشته شدهاند.
از میان نوشتههای او، هفت کتاب با عنوان «سبعه ثمانیه» متمایز است که همگی در نام خود عدد هفت را دارند، مانند خاتون هفت قلعه و آسیای هفت سنگ. بعداً کتاب هشتمی با عنوان هشتالهفت به این مجموعه هفتتایی اضافه شدهاست.
سبک نگارش
بر خلاف عمده کتابهای تاریخی که نثری سرد و سنگین دارند، بیشتر نوشتههای تاریخی باستانی پاریزی پر از داستانها و ضربالمثلها و حکایات و اشعاری است که خواندن متن را برای خواننده آسانتر و لذتبخشتر میکند. افزون بر این، کتابهای باستانی پاریزی معمولاً پاورقیهای بسیار مفصلی دارند که گاهی از خود متن هم مفصلتر است.
زنده یاد ایرج افشار در باره باستانی پاریزی گفت:
قلم باستانی مورخ و تازهیاب، چیزی است شبیه به چسب «اُهو»؛ زیرا توانایی فوقالعاده دارد که صد مطلب را در یک مقاله خواندنی و دلچسب جا بدهد همچون «چلتکهدوزی». همین طرفهاندیشی است که خوانندگان کتابهایش در هر شهر و روستا و دهکوره به تحسین واداشته شدهاند و شاید من بیش از هر کس این مطلب را دریافتهام که دوستداران کتب او با چه ولعی نوشتههای او را به هر گوشهٔ وطن که بروید میخوانند و در مجلسهای شبانه نقل میکنند.
یاد و نامش بلند!
خردسرای فردوسی یزد
@XeradsarayeFerdosiYazd
📖
✍️🌺درود صبح بارانی فروردین ماهتان بخیر وشادی واندیشه هایتان چون سال نو متحول به خیر ونیکی.این که چه کسی عامل قتل عام واتش سوزی تاتر مسکو است هرچند مهم است اما مهمتر از ان این حقیقت محتوم است که جنگ و نا ارامی های فعلی در اقصی نقاط جهان فرصتی است تا بخش تاریک اندیش بشر از سایه بیرون بیاید وهر روز در گوشه ای فاجعه ای بیافریند که گاه می تواند علاوه بر شعله ورکردن جنگ به دیوانگی منجر شود که کل حیات بشر را مورد تهدید قرار دهد.دیکتاتورها همیشه خود را برنده می پندارند وتا ان هنگام که لجامشان کشیده می شود باور ندارند که رفتنی هستند و بذر کینه ونفرت می کارند.صحنه تاتر مسکو توسط هرکس که صورت گرفته نتیجه ی قطعی رفتار پوتین است که جان مردم در نظرش ارزشی ندارد و تنها به رسالت متوهمانه خویش می اندیشد.متاسفانه مردم روسیه نشان داده اند که هنوز تفکرات عصر تزاریسم در آنها ریشه دار تراست که به خرد جمعی واندیشیدن به ازادی باور داشته باشند ودر جهان پسا امپریالیسم به احیای ان می اندیشند
🖋️🌿صبح دم بوی گل نسیم بهار
تازه آواز سر نموده هزار
باز باران لطیف می شوید
از تن درخت، خستگی وغبار
بوی اسپند وعود می پیچد
دامنی گل به شوق بیار
تازه تا بر لبان لبخند است
شادی اور که شاد باد نگار
دشت وصحرا ببین پر از شادی
جرعه ای عشق گوبه شوق بکار
تا که شوید ملال از دل ها
ابر را گو که بی خیال ببار
🖋️🌿صبح بهار
پنجره می کرد تا نماز
بر قامت رشید صنوبر میان باغ
بر سرو و کاج سر تعظیم داشت
و هر هزار
در گوشه ای به نغمه
به گوش گل
گنجشک ها به کل کل هر روزه
مشغول جیک جیک
دو کاکلی رها شده از قفس
در گوش هم نوای دلکش عشق را
در ساز حنجره انگونه می نواختند
گویی آبستن است باغ
از قصه هایشان
وشکوفه های نارنج با غنچه های سیب
در یک رقابت پنهان
آراسته چو تاج بر سر باغ
شاید که رخت تازه عروسی را
می دوخت باغ
در هم نوایی سازی بر دهان سهره ها
شاید هنوز هم تا می شکفت غنچه
کسی در فکر چیدن وگل دسته کردن آن بود
ما باغ را از پنجره می دیدیم ولذت این بهار را
اما در ذهن ترد وبلورین سبزه ها
حقیقت شکل دیگری داشت
ودر جهان کانتی آنها هر درخت نماد مسلم یک رویا بود که روزی روئیده بر نجابت خویش
از هگل این درس راگرفته بودند
که قدرت بن مایه ی حیات است
واز خجالت زرد می شدند
وبه حماقت داروین خندیده بودند
که اصل اصلح را پیش می کشید
و زرافه های گردن کشیده
به انکار خود برخاسته بودند
دستان خونی تروریست ها
بی هیچ ملاحظه ای
خط می زدند اخلاق را
در هر کجا که فرصت شأن بود
ومرگ محصول کج اندیشی بود
که تفکرات بدوی خود را
حقیقت مسلم پنداشته بودند
ونمی دانستند پدر خوانده هایشان بودند
که نقشه ی راه را می نوشتند
و وقتی سقف سالن کنسرت مسکو فرو می ریخت
ان روز را بخاطر می آوردم
که بایدرمانهوف فوتبالیست ها را درو می کرد
عده ای در پشت صحنه هورا می کشیدند
و سرخپوستی در لاک تنهایی خود
پفلوتش را می نواخت و از درد این جهان وخشونت می نالید
مردان سیاست دست در دست
برای قرن بعدی توطئه می نوشتند
وان سوی پنجره هنوز هم کورسوی امیدی سوسو می زد
ورژی دبره را همراه با تئوری هایش از خاطر خود خط زده به خاک می سپردند
اما در انجماد ذهنی رهبران جهان
جز جنگ راه گریزی نبود
وخالقان آن خود را مبشرانی می پنداشتند
که اینده را رقم می زدند واز سر اخلاص
هر قتل را پیروزی توهمات خود می دانستند
وبشر با این غارنشینان بدوی
حماقت خود را به چالش می کشید
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒سخن از نو شدن است و تازگی؛ حکایتِ زایش است و روزِ نو. عجب که چه تکراری ست در این تازگی و در این تکرار چه حیاتی! وین حالِ جوانیِ پیرسالی ام ببین... جهان خود را تکرار و اهریمن را مغلوب می کند. برکت به آب و گیاه باز می گردد و نسیم از بند دیو سرما آزاد می شود و بر شاخ طرب بوسه می زند؛ زمین پاک می شود از هرچه سیاهی و سترونی. چشمه ها باز می جوشند و گیاهان ریشه میدوانند، گرمِ گرم؛ زمین و آسمان را روشنی فرا می گیرد و تاریکی از جهان رخت برمی بندد و به حکم میر نوروزی عدالت بر مردمان جاری می شود، گرچه کوتاه! "که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی." از دل آشوب نظم بیرون می تراود و حاصلِ پریشانی، سامان است و این خود، آفرینش!
اما! شگفتا که شکوفه های بهار را به "شکوه"، بر گور هیچ عاشقی نمی نهند و زیر پای عشاق بر زمین رها می کنند. نمی دانند مگر که جانِ بهار در زمین آرمیده است؟
#پری_شاهین
#بهار
🎨 #نقاشی: #پریماورا (#بهار)
هنرمند: ناشناس
▪️این فرسکو (دیوارنگاره) که در موزه ی ملی ناپل نگهداری می شود و مربوط به قرن یکم میلادی ست، احتمالا تصویری ست از فلورا ایزدبانوی گل ها و فصل بهار در اساطیر رومی
کسی که آواز بخواند هنوز زنده است
و کسی که گرسنه شود و از خوردن غذا لذت ببرد،
هنوز از دست نرفته است ...!
📘 #عقاید_یک_دلقک
👤 #هاینریش_بل
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست
بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طرف نبست
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست
زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفته سخنت میبرند دست به دست
#حافظ🌴🌴
🔹زمستانهایی که گذشت
زمانهی سياه سپری مـیشـود، روشـنایی بـر آستانه ايستاده است. باران مینشيند، آسمان صاف خواهد شد. آرامش فراخواهـد رسـيد و شوربختیها پايان میگيرد. اما تـا ايـنهمـه دررسد، چه رنجها كه بر ما نخواهد رفت.
(ترانهی مارگريت اتريشی)( از کتاب «وجدان بیدار: تسامح یا تعصب» اشتفان تسوایک، ترجمه سیروس آرینپور، نشر فرزان روز ۱۳۷۶، ص ۱۵۵).
❇️❇️❇️❇️❇️
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستانها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست.
احمد شاملو/ ترانههای کوچک غربت/ هجرانی
اسفندِ ۱۳۵۷
لندن،
💠سخنرانی بسیار زیبا و ژرف "آریانا سعید" خواننده افغانستانی. وی در سخنرانی خود باکلمات فارسی - دری اصیل، از جملات و اصطلاحات پرمغز بدون نگاه به هیچ نوشته ای استفاده کرد که براستی احساس و عقل آدمی را تکان میدهد.💎
Читать полностью…🔻ما عدالت را باختیم..
🔸این بچه ها در کدام خانواده بزرگ شده اند؟ پدران و مادرانشان چه کاره اند؟ این جا کجای تهران است که انگار به اندازه چند صد سال نوری از ما فاصله دارد؟
🔹چرا همه چیز این قدر غریب است. ما بچه های دهه پنجاه و شصت، چرا این تصاویر برایمان این قدر اندوه بار است. کجا انقلاب امام خمینی قرار بود این شکلی باشد؟ کجای راه را اشتباه رفتیم؟
🔸می دانی؟ من فکر می کنم این جنگ فرهنگی را و این تهاجم وحشیانه فرهنگ غرب را آنجایی باختیم که عدالت را باختیم. این توحش ریخته در صورت این کودکان، این وقاحت و پررویی و گستاخی حاصل غلاف کردن شلاق عدالت اجتماعی است. نتیجه بی عدالتی هاست. نتیجه چاق شدن دهک های برخوردار از رانت و ثروت های بادآورده، حاصل باز گذاشتن دست خصوصی خواران و زمین خواران و پتروشیمی خواران است. حاصل دهه ها فرارهای مالیاتی است.
🔹تازه این که خوب ماجراست. هزاران پله بدتر از این را برداشتند و خوردند و بردند به کانادا.
🔸حالا شما توی سرت بزن که حداقل حقوق کارگر ما ده میلیون باشد یا پانزده. تصویر واقعی جامعه ما در همین چند ثانیه تهوع آور است عزیز جان.
هاتف
مکشوفات
✍️📒کتابی شگفت انگیز و سه بعدی، که شهری نهفته در دل دارد
✍️⊹ زندگی نباید به معنای زنده ماندن باشد، بلکه باید به معنای زندگی کردن باشد
⊹ چشم ها غالبا آنچه را سعی داریم با زبان انکار کنیم بی پروا لو می دهند
⊹ عمرم را با نگاه کردن به چشم های مردم گذرانده ام. چشم ها تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد
⊹ همانطور که لباس زیبا نشانِ آدمیت نیست، با داشتن عصایِ سلطنت هم نمی شود پادشاه شد. این نکته را هرگز نباید از یاد برد
📕 کوری
👤 #ژوزه_ساراماگو
📗: از ولگردی تا دیکتاتوری
👤: ویلیام لارنس شایرر
ترجمه :کاوه دهگان
تم اصلی کتاب زندگینامه هیتلر برای کسانی که فرصت نکرده اند تا جنگ دوم جهانی و وقایع آن را از زبان نوشته های «ویلیام شایرر» در تاریخ نویسی مفصل او مطالعه کنند کتاب «از ولگردی تا دیکتاتوری» نوشته ای عبرت انگیز، جذاب و تاریخی از شخصیت محوری جنگ دوم جهانی است. شخصیتی که بیشتر به دیوانه ها شبیه هستند تا رجال سیاسی و ترجمه بدون نقص کاوه دهکان به این کتاب کوچک از انتشارات فرهنگ جذابیت بیشتری میدهد.
خواننده از آغاز تا پایان این کتاب همچنان در تعجب باقی میماند که چطور این افراد با شخصیتی این چنین توانستند جهان را به آتش و خون بکشند و قتل عامی فجیع و بی سابقه در تاریخ به راه بیاندازند که البته در نهایت به تاریکخانه تاریخ سپرده شدند. با مطالعه این کتاب بخشی از علل و موجبات بروز جنگ دوم جهانی و نتایج آن را میتوان مورد تحقیق و بررسی قرار داد.
تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را هم عمر خود تماشاست دلا
وانجا که مراد دل برآرید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا
#مولانا
لحظه دقیق تحویل سال ۱۴۰۳
چهارشنبه 1 فروردین
ساعت 6:36 دقیقه صبح
حیوان سال : اژدها
رنگ سال هلویی مخملی
" پیشاپیش سال 1403 مبارک "
❖
همه را دوست بدار،
به همه خوبی کن،
و اگر بد دیدی، دل
به دریای محبت
بزن و بخشش کن...
درود صبح آخرین روز زمستان بخیر باد و باعشق سالی نیکو ونوذوزی شاد همراتان باد
✍️برتولت برشت؛ نویسنده، شاعر و اندیشمند آلمانی میگوید:
«کسانی که خودشان را از سیاست به دور نگه میدارند، توسط احمقها اداره میشوند»
سواد سیاسی بعداز سواد زندگی، از ضروریات زندگی امروزی است و منجربه انتخاب سیاستمداران حرفهای برای اداره حکومت توسط شهروندان میشود.
در صورت نا آشنایی شهروندان با دانش سیاسی، پوپولیستها بر عرصه قدرت رسوب میکنند و فقر و فساد را در جامعه حاکم مینمایند.
بدترین بیسواد، بیسواد سیاسی است:
بیسواد سیاسی کور و کر است، درک زندگی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، آزادی، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و میگوید:
«از سیاست بیزارم، من سیاسی نیستم!»
چنین آدم عوام و بیمسئولیتی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که زنان فاحشه و کودکان خیابانی میسازد، قتل و غارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید و استبداد را دامنگیر میکند!
برتولت برشت، میگوید:
این نوع از بیسوادی نه سن میشناسد، نه جنس، نه تحصیلات. میتوان تحصیلکردههای بیشماری یافت که دچار مشکل حاد بیسوادی سیاسی هستند و فقدان دادههای سیاسی در ذهنشان تمام قوای آنان را متمرکز بر "رجحان منافع فردی" کرده و آنانرا بیگانه با منفعت جمعی مینماید.
شعور سیاسی، حس مصالخ اجتماعی میآفریند و نبودش فرد را محصور در دایره تنگ منافع شخصی میکند.
سواد و شعور سیاسی، مدیریت کلان را برای دولتمردان و حاکمان پوپولیست سخت مینماید. از اینرو حکومتهای مستبد از رشد سواد سیاسی در جامعه جلوگیری میکنند و دشمن آزادی بیان و شفافیت سیاسی هستند. ولی بیشعوری سیاسی کار دولتمردان را سهل و بالطبع زندگی شهروندان را مشکل و طاقتفرسا مینماید.
شعور سیاسی در دنیای امروز نه اطلاعاتی فانتزی، بلکه یک نیاز اساسی است. برای راحت نفسکشیدن، در رفاه زندگیکردن و احساس شهروند مطالبهگر شدن، قدمگذاشتن به میدان سیاست عاری از دغلبازی، فریب و کاسبکاری معمولاً کار انسانهای از خودگذشته و بزرگ است که تنها به منافع و بهروزی جمع و به مردم و وطن خود میاندیشند.
یک ملت غیرسیاسی و ناآگاه را به آسانی میتوان فریب داد و بههر راهی که سود طبقات ستمگر و مستبد در آن مثمر باشد، کشانید!
فرد غیرسیاسی قادر نیست که رویدادهای جامعه را تحلیل نموده، عوامل پنهان در پس تبلیغات جاری را دریابد.
کانال تفکر واندیشه
کانال پرنیان خیال
👍 ۴۰ درس در ۹۰ سالگی
"رجینابرت ، مقاله نویس ۹۰ ساله ،اوهایو"
این ۴۰ درسی را که آموخته است
به مناسبت 90 سالگی خود مینویسد:
✉️۱ـ زندگی مهربان نیست
اما بازهم خوب است.
✉️۲ـ وقتی شک داری
قدم بعدی را کوتاه تر بردار.
✉️۳ـ زندگی کوتاه تراز آن است که
برای نفرت ازکسی وقت صرف کنی.
✉️۴ـ شغل تو وقتی بیمار باشی
به فکر تو نخواهد بود.
اما دوستان و والدین ات چرا
با آنها در تماس باش.
✉️۵ـ هرماه اقساط خود را به موقع پرداخت کن.
✉️۶ـ لازم نیست در هربحثی برنده باشی.
✉️۷ـ با دیگران همدردی کن
این خیلی بهتر از آن است که تنهایی گریه کنی.
✉️۸ـ هرکسی رو همان طور که هست بپذیر
✉️۹ـ پس انداز برای دوران پیری را با اولین چک حقوقت شروع کن
✉️۱۰ـ وقتی نوبت مشکلات میرسد
مقاومت بیهوده است
بامسایل روبرو شو.
✉️۱۱ـ باگذشته ات آشتی کن
تا امروزت را خراب نکند
✉️۱۲ـ بد نیست گاهی بچه هایت ببینند
که گریه می کنی.
✉️۱۳ـ زندگی ات را بادیگران مقایسه نکن.
از کجا می دانی آنها درچه وضعیتی هستند
✉️۱۴ـ اگر قرار است رابطه ای پنهان بماند
درگیرش نشو.
✉️۱۵ـ هرچیزی ممکن است در یک چشم به هم زدن تغییرکند
اما ناراحت نباش،خدا پلک نمی زند.
✉️۱۶ـ نفس عمیق بکش
آرام ترمی شوی.
✉️۱۷ـ ازهرچه مفید،زیبا یا لذت بخش نیست
دست بردار.
✉️۱۸ـ هر اتفاقی که واقعا به تو فشار می آورد
تو را قوی تر می کند.
✉️۱۹ـ برای آنکه کودکی خوبی داشته باشی
هیچ وقت دیر نیست.
✉️۲۰ـ وقتی قرار است به دنبال کسی بروی که دوستش داری
نگو"نه".
✉️۲۱ـ شمع روشن کن
ملحفه ها رو نوکن
دل انگیزترین لباس راحتی ات رو بپوش
برای زمان خاصی نگه اش ندار
همین امروز زمان خاص فرا رسیده.
✉️۲۲ـ آمادگی کافی است
دل را به دریا بزن.
✉️۲۳ـ هیچ کس جز خودت مسئول خشنودی تو نیست.
✉️۲۴ـ هرمشکلی که برایت پیش آمد
بگو آیا پنج سال بعد هم این مساله برایم مهم است؟
✉️۲۵ـ همیشه زندگی رو انتخاب کن.
✉️۲۶ـ بخشنده باش.
✉️۲۷ـ آنچه دیگران درباره تو فکر می کنند
به تو مربوط نیست.
✉️۲۸ـ زمان همه چیز رو درست می کند
به زمان وقت بده.
✉️۲۹ـ اوضاع هر چقدر بد یا خوب باشد
تغییر خواهد کرد.
✉️۳۰ـ خیلی جدی نباش.
✉️۳۱ـ به معجزه اعتقاد داشته باش.
✉️۳۲ـ قدر پدر و مادرت رابدان.
✉️۳۳ـ زندگی را بررسی نکن
کارت را بکن
و بیشترش را هم همین حالا.
✉️۳۴ـ فرزندانت فقط یک دوران کودکی دارند.
✉️۳۵ـ اگر مشکلات خود را تلنبار کنیم
مشکلات خود را بزرگتر می کنیم.
✉️۳۶ـ حسادت اتلاف وقت است
همین حالا هر چیزی را که نیاز داشتید، دارید.
✉️۳۷ـ بهترین پیشامد هنوز در راه است.
✉️۳۸ـ مهم نیست چه احساسی داری،
بلند شو ، لباس بپوش و شروع کن.
✉️۳۹ـ رها باش.
✉️۴۰ـ زندگی فراز و فرود نیست،
نعمت است.
🔴 نوروز
✍ دکتر پرویز ناتل خانلری
نوروز اگرچه روز نو سال است، روز کهنۀ قرنهاست. پیری فرتوت است که سالی یک بار جامۀ جوانی میپوشد تا به شکرانۀ آنکه روزگاری چنین دراز به سر برده و با اینهمه دمسردی زمانه تاب آورده است، چند روزی شادی کند. از اینجاست که شکوه پیران و نشاط جوانان در اوست.
پیر نوروز یادها در سر دارد و از آن کرانۀ زمان میآید، از آنجا که نشانش پیدا نیست. در این راه دراز رنجها دیده و تلخیها چشیده است، اما هنوز شاد و امیدوار است. جامههای رنگرنگ پوشیده است، اما از آنهمه یک رنگ بیشتر آشکار نیست و آن رنگ ایران است. از روزی که پدران ما به این سرزمین آمدند و نام خانواده و نژاد خود را به آن دادند گویی سرنوشتی دشوار برای ایشان مقرر شده بود. تقدیر چنان بود که این قوم نگهبان فروغ ایزدی، یعنی دانش و فرهنگ باشد. میان جهان روشنی که فرهنگ و تمدن در آن پرورش مییافت و عالم تیرگی که در آن کین و ستیز میرویید سدّی شود. نیروی یزدان را از گزند اهریمن نگه دارد.
ایرانی بار گران این امانت را به دوش کشید. پیکاری بزرگ بود. در این پیکار روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است، هنوز پهلوان دلیر و سهمگین است. این همان پهلوان است که هر سال جامۀ رنگرنگ نوروز میپوشد و به یادگار روزگار
جوانی شادی میکند.
کدام ملت دیگر را میشناسیم که به گذشتۀ خود، به تاریخ باستان خود، به آیین و آداب گذشتۀ خود بیش از این پایبند و وفادار باشد؟ این جشن نوروز که دو سه هزار سال است با همۀ آداب و رسوم در این سرزمین باقی و برقرار است مگر نشانی از ثبات و پایداری ایرانیان در نگه داشتن آیین ملی خود نیست؟
نوروز یکی از نشانههای ملیت ماست. نوروز یکی از روزهای تجلّی روح ایرانی است.
نوروز برهان این دعوی است که ایران با همۀ سالخوردگی هنوز جوان و نیرومند است.در این روز دعا کنیم. همان دعا که سه هزار سال پیش از این زردشت کرد:
«منش بد شکست بیابد. منش نیک پیروز شود. دروغ شکست بیابد. راستی بر آن پیروز شود. خرداد و مرداد بر هر دو چیره شوند. اهریمن بدکنش ناتوان شود و رو به گریز نهد.»
و نوروز بر همۀ ایرانیان فرخنده و خرّم باشد.
🔴 منبع: نوروز ، نشریۀ ایراننامه، زمستان ۱۳۶۱، شمارۀ ۲، صص ۱۴۳-۱۴۶
🔴 پینوشت:
بیست و نهم اسفند ماه، زادروز زندهیاد دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد عالیرتبه دانشگاه تهران، ادیب و محقق خستگیناپذیر ادبیات فاخر فارسی/ایران دلیک جرعهی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانهام امشب
#فروغی_بسطامی
#ی
،
در هیچ عصر و زمانه ایی مانند دوران ما،
کلمات را از هدف ساده و طبیعی خویش که مرتبط ساختن انسانها به یکدیگر است منحرف ننموده اند !
حرف زدن و فریب دادن امروزه تقریبا با هم مترادف اند ...
#اینیاتسیو_سیلونه
#نان_و_شراب 📚
محمد معتمدی _چون تو را دیدم
دل از دستم رفته برون زان دم که تو را دیدم
عشقم دارد رنگ جنون زان دم که تو را دیدم
#دل_پاک
دیوان حافظ غزل شماره ۳۷۶
💜🌷🌷💜🌷🌷💜🌷🌷💜🌷🌷💜
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
.
مراسم بزرگ نوروز در دیاربکر ترکیه
در سالهای گذشتە اسم دیاربکر، بزرگترین شهر کردنشین ترکیه بە نوروز گره خوردە است. هر سالە در ٢١ ماه مارس، این جشن با حضور گستردە مردم برگزار میشود. از مراسم نوروز دیاربکر بە عنوان "بزرگترین کارناوال نوروز" در جهان یاد میشود. در مراسم امسال دو هنرمند از ایران نیز بە روی صحنە رفتند و با اجرای موسیقی شاد کردی و لری حاضران را به هیجان آوردند. /دویچهوله
کتاب، انسانی است که حرف میزند. اما از طرف دیگر کتاب نوعی گفتگو هم هست. وقتی شما با کسی صحبت میکنید، طرف مقابل پاسخی میدهد و هر کسی پاسخهای متفاوتی دارد و این چیزی است که اهمیت دارد.
#اینگرید_بتانکورت
🎼
#وحید_تاج
#نوروز
آهنگساز و سرپرست گروه: #کیوان_ساکت
شعر: #فریدون_مشیری
یک روز دیگر از پگاه
چو چشم باز می کنی،
زمانه زیر و رو
زمینه پر نگار می شود
زمین، شکاف می خورد
به دشت، سبزه می زند
هر آن چه مانده بود، زیر خاک
هر آنچه خفته بود، زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار می شود.
به تاج کوه
ز گرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب می شود
دهان دره ها پر از سرود چشمه سارمی شود
نسیم هرزه پو
ز روی لاله های کوه
کنار لانه های کبک
فراز خارهای هفت رنگ،
نفس زنان و خسته می رسد
غریق موج کشتزار می شود.
در آسمان
گروه گله های ابر
ز هر کناره می رسد
به هر کرانه می دود
به روی جلگه ها غبار می شود.
در این بهار، آه
چه یادها
چه حرف های ناتمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوفه، باردار می شود.
نگار من،
امید نوبهار من،
لبی به خنده باز کن
ببین، چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار می شود!
#سیاوش_کسرایی
۱۴۰۳/۰۱/۰۴
باد بهاری وزید، از طرف مرغزار
باز به گردون رسید، ناله ی هر مرغ زار
سرو شد افراخته، کار چمن ساخته
نعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار
گل به چمن در برست، ماه مگر یا خورست !؟
سرو به رقص اندرست بر طرف جویبار
شاخ که با میوههاست، سنگ به پا میخورد
بید مگر فارغست از ستم نابکار !؟
شیوه ی نرگس ببین، نزد بنفشه نشین
سوسن رعنا گزین، زرد شقایق ببار
خیز و غنیمت شمار جنبش باد ربیع
ناله ی موزون مرغ، بوی خوش لالهزار
هر گل و برگی که هست، یاد خدا میکند
بلبل و قمری چه خواند ؟ یاد خداوندگار
برگ درختان سبز، پیش خداوند هوش
هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار
وقت بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست، تا دگر آید بهار
بلبل دستان بخوان، مرغ خوش الحان بدان
طوطی شکرفشان، نقل به مجلس بیار
بر طرف کوه و دشت، روز طوافست و گشت
وقت بهاران گذشت، گفته ی سعدی بیار
سعدی
⚜
🔮⚜
✍️🌺درود عزیزان صبحتان عاشقانه همراه با آرامش و عشق و محبت.روزتان سرشار از کامیابی وشادی.جهان در کشاکش دونیروی قدرت وسفاهت باخرد ومدارا درگیر است،مافیاهای رنگ وارنگ همچون مافیای قاچاق اسلحه،دارو، انسان،اعضا، و مواد مخدر در پیوند با نیروی قدرت وسفاهت است وهمه ی توان خود را از آن می گیرد.جنگ ،خشونت،تحریم وتضییع حقوق انسانی وچرخه ی تجاوز به طبیعت مسیر انتخابی است که حتی به قیمت نابودی جهان قدرت با تکیه بر نابخردی حاضر به پا پس کشیدن از ان نیست.تروریسم وتروریسم حاکمیتی شوکی است که در توجیح این چرخه به جهان وارد می شود وهر روز رنگی ولعابی به خود می گیرد و هر بارسر از جایی برای توجیح رفتارهای نابخردانه ی قدرت سیاسی در اورده و بکار گرفته می شود و رنج ناشی از آن دامن محرومترین مردم را در اقصا نقاط جهان می گیرد. تنها با تکیه بر خرد ومدارا و برداشتن نقاب از چهره ی این قدرت متکی بر سفاهت است که جهان می تواند از این چالش پیش رو موفق بگذرد.اما مهمترین نوید را علم دارد که در کنارخرد ومدارا به خلق جهانی زیبا مشغول است و هر روز نوید تازه ای برای جهانیان دارد به امید روزهای بهتر ،بدون جنگ وسفاهت وصلح ومدارا برای همه ی مردم جهان
🖋️🌿دیدم به بغل ترانه می خواند غزل
تا رفت زمستان و شد آغاز حمل
نوروز نگاه تازه ای داشت به شوق
او هم که به سودای تو و چشم عسل
🖊️🌿نوای عاشقی بر ساز کردند
به چشمان تو تا پرواز کردند
کبوترهای عاشق گرم شادی
بهار تازه را آغاز کردند
🖋️🌿صبح تازه رنگ زد خیال را
تازه شد هوا
نسیم تا تکاند شاخه های نورسیده را
کوچ شد به فصل تازه
وبهار نقش زد به ابر
تا بشوید این مسیر
از غبار کهنه را
نم نمک پرنده ها
سر نموده تا سرود
غنچه ها نموده چشم باز و خفته ها
گرچه شادمانی از حصار پرکشیده
نقش ها
در میان سفره های هفت سین
هنوز هم به رسم کهنه پا بجاست
سین های سفره پابرهنه
در خیال می دوند
کودکان به عادت همیشگی
عیدی نهاده می کنند طلب
شمع گریه می کند
سیب ها هنوز در میان کاسه
خنده می کنند
ادم از خجالتش دست را
نموده حایل نگاه خویش
سنبل از لطافتش
به سیر وسرکه طعنه می زند
تخم مرغهای رنگی هوس به شادباش
در میان آینه
حافظ از نگاه فال خوانده تا غزل
«در میان پختگان عشق..»می زند قدم
تا رها شود زبند
بر رکاب دوست بوسه می زند
گل نموده رنگ و پای در حنا
بر سواد دیده نقش می کشد
شعر تازه ای به لب
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔زندگی همچون نیای توخالیست.
در درون خالی و تهی است، ولی در عین
حال ظرفیتی بینهایت برای نتهای خوشآوا دارد.
ولی همهاش بستگی به نوازنده دارد. زندگی همانی میشود كه تو از آن میسازی؛ آفریدهی خود فرد است.
زندگی فقط یك فرصت است. اینكه شخص بخواهد چه نوع نوایی را بنوازد، تماما تصمیم خودش است.
شرافت انسان چنین است، كه او آزاد است تا هم نوای بهشت را سر دهد و هم نوای دوزخ را...
مایلم برای هر قلبی بگویم، "فلوتت را بردار. زمان با سرعت میگذرد.
مراقب باش كه فرصت آواز خواندن از كف نرود. پیش از اینكه پرده پایین بیفتد، باید نوای زندگیات را خوانده باشی."
✍ #اشو🌽🍋🫐🍅🍑🍓🍉
✍️🌺درود مهربانان صبح زیبایتان بخیر وشادی پرنیان خیال هر روزتان پراز شادیهای بی نظیر و دلتان مملو از مهر میهن اسفند اسپندش را دود کرد و در مقدم بهار چه روایتها که سر نکرد و باعشق به شادی،وزیباییها دل به فروردین سپرد تا پرچم سال نورا برافروزد
وعشق و شادی را به ارمغان آورد.سال نو طلیعه بهار و جشن نوروز بر شما فرخنده ومبارک باد
🖋️🌿بامداد است و هوای خوش فروردین است
هرکجا روی کنی غرق گل نسرین است
ای خوشا خوشدلی و عشق و صبوری که بهار
موسم همدلی و مهر به هر آیین است
🖊️🌿مسیحای جهان تا رخت شادی می کند برتن
نفسها تازه می گردد، یقین نو می شود حتمن
خوشا وقتی که باشد شاد احوال وطن ان روز
بود جشنی که در رقصند ازان فارغ از پیر وجوان ایمن
🖋️🌿صبح بوی عید ،
بوی نا و بوی رطوبت باران
اسپندهای دیشب را
طاق زده است
و درخت
در شامه های تیز سگی
گاز می زند
لبخندهای بی خیالی را
و می پیچد در میان
دستمالی
که فین بلند عابری را
بر کوچه داده است
ودر غفلت باد
به پاچه بی آب جوی
پیچیده است
هر جا که نان به قیمت جان
وزخمهای خیابان را
باوصله بانداژ کرده اند
شاخه شکسته ی دستها
اندوه بی ثمری را
به خانه می برند
وسفره عید
رنگین به سبزه ی سین هایی است
که از زبان فراموش می شوند
و ماهی خیال فلسش را گاز می زند
تا تنگ خالی بازیگوش
لب شکسته خشکیده است
وخیال عید آواز کرده است
تصنیف قدیمی
شب عید است ..را
بر پیراهن چرک زمستانی
تا خواب تخم مرغهای رنگی
جوجه شوند
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗باشد که همهی رؤیاهای ناممکن و آرزوهای دور و دراز ما و تمام ملل جهان به حقیقت بپیوندد و جهان، جهانی بهتر و انسان، انسانی والاتر از این که هست شود و آسایش و امنیت و رفاه که نیاز هر انسانی است برای یک "زندگی معمولی" نصیب همه انسان ها شود.
و انسان نه گرگ انسان که پشتیبان و یاور انسان باشد.
#سال_نو_مبارک
#نوروزتان_به_شاذی
#کانال_پرنیان_خیال
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول آن کس بُرد
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
مُقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل
بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کُنَد که به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سرِ حقارت کرد
به رویِ یار نظر کن ز دیده مِنّت دار
که کاردیده، نظر از سرِ بِصارت کرد
حدیثِ عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعتِ بسیار در عبارت کرد
خوانش #فریدون_فرح_اندوز
Roshanfkrane
⚡( گرفتند )⚡
از دختر «کبری» دلِ «تصمیم» گرفتند
ایامِ خوشِ اوّلِ تقویم گرفتند
با اینکه معلّم شده اینک خود «سارا»
آسان چه از او جرأت تعلیم گرفتند
«دارا» که نشسته بغلِ تودهی آوار
از او خَزهها قدرتِ ترمیم گرفتند
میخورد کسی نان «پدر» را به سهولت
اربابِ جفا فرصتِ تقسیم گرفتند
«کوکب» به فراموشی مرموز دچار است
زنها همه بیماری بدخیم گرفتند
میرفت همین که «حسنک» خانهی پیری
یک قوم بر او مجلس ترحیم گرفتند
خالی شده موجودی « دهقان فداکار»
وقتی که همه، عارضهی بیم گرفتند
«فهمیده» زیاد است در این پهنه، ولیکن
بر مُرده چرا محفل تکریم گرفتند ؟
با اسب نیامد دگر آن «مرد» به اینجا
چون راه گذر را صفِ دژخیم گرفتند
بستند کتابی که پُر از خاطرهها بود
جامِ طرب از مردم اقلیم گرفتند
⚡⚡⚡⚡
غزلی از : معین حجّت ( سرکش کرمانی )
۱۴۰۲/۲/۳۱
📕 پلی به سوی جاودانگی
✍ #ریچارد_باخ
تا به حال احساس کرده اید که دلتان برای کسی تنگ شده که هیچ وقت ملاقاتش نکرده اید؟ ریچارد باخ که روح خردمند، اسرارآمیز و دوست داشتنی زنی به سراغش آمده، تصمیم می گیرد تا آن زن را پیدا کند و عشق و جاودانگی را نه در دنیای پس از مرگ، بلکه در لحظه ی حال بیاموزد. با این حال، باخ در طوفان ثروت، موفقیت، مشکلات و خیانت گرفتار می شود و دست از جست و جو می کشد. اما باخ با پیشروی داستان، زنی زیبا و دلنشین را ملاقات می کند که می تواند او را از این بندهای اسیرکننده رها سازد. شخصیت اصلی داستان به همراه این زن، سفری دگرگون کننده به منظور کشف عشق و خوشحالی در زندگی را آغاز می کند.