#گل_مهتاب
#عرفان_طهماسبی
👌
🌙✨🌖
شبتون بهترین❄️☃️
تقدیم همراهان عزیز
#ادبی_هنری_موسیقی
♡ @delvazheh_ha
.
👩🎨نقاشی 3 بعدی خارق العاده در پیاده رو!
حتی عابرین پیاده هم از کنارش رد میشوند تا با آنها برخورد نکنند!
سِرِناد نام قطعهٔ چهارم از مجموعهٔ آواز قو اثر فرانتس شوبرت است.اصل قطعه برای پیانو و آواز نوشته شدهاست لیکن به خاطر محبوبیت این قطعه تنظیمهای گوناگونی برای سازهای مختلف ترتیب داده شدهاست
Читать полностью…درود بر وطن پرستان و اساتید دانشمند که دلشان به ایران بزرگ می تپد، حتما" میدونم دوبار گوش میدی به حرفاش ، ازاین دانشمندها و اساتيد کم نداریم بخدا
Читать полностью…ای
#یار ناسامان
من از #من چرا
رنجیده ای...
#سعدی
🎙#همایون_شجریان
#درود روزتون دلپسند
❤️🌺❤️
واژه ها و چیزها:
فوکو در 1966 مهمترین کتابش به نام "واژه ها وچیزها" (نظم اشیا)، را منتشر می کند که عنوانی فرعی داشت: "دیرینه شناسی علوم انسانی".
در این کتاب نقادی فوکو متوجه همه علوم انسانی می شود.
به نظر فوکو انسان چهار دوران یا لایه یا سامان معرفتی را طی کرده است:
سامان ماقبل کلاسیک یا نوزایی یا رنسانس که تا اواسط قرن 17 ادامه داشته. سامان کلاسیک تا پایان قرن 18. سامان مدرن تا نیمه دوم قرن 20 و سامان معاصر از دهه 1950 تا کنون.
هر دوره گفتمان خاصی را بر رفتار بشر حاکم کرده است. به نظر فوکو، با تحلیل آثار هنری هر دورانی می توان انگاره حاکم بر آن دوران را کشف کرد.
در عصر روشنگری، زیست شناسی، زبان و اقتصاد، در نسبت با گفتمان های قدرت بازتعریف می شوند. رابطه میان واژه ها و چیزها، بر اساس گفتمان قدرت، علوم انسانی مختلف را به وجود می آورد.
مرگ انسان:
فوکو در پایان کتاب "واژه ها و چیزها"، مر گ انسان را اعلام می کند. انگاره "ابرانسان" محصول دوران معاصر است.
انسان قرن نوزدهم خدایی است در قالب انسان. نیچه مرگ خدا و همزمان مرگ این انسان را اعلام می کند تا به عصر ابرانسان برسیم.
تبارشناسی زندان:
فوکو، در تاریخ زندان، مجازات را با ساختار قدرت توضیح می دهد. در بیمارستان و زندان نیز روش های غیریت سازی، زیرکانه تر و دقیق تر شده اند. تا میانه قرن هجدهم مجازات اعدام در ملأ عام صورت می گرفت تا قدرت پادشاه را تثبیت کند ولی از آن پس به تدریج کیفر روح جایگزین کیفر جسم شد.
فوکو می گوید در دوران پادشاهان، مجازات نوعی اثبات مرکزیت پادشاه بود، لذا اعدام در ملأ عام و شکنجه کردن، مجازات غالب بود. اما در دوران مدرن قدرت مرکزی وجود ندارد، قدرت در هیئت ساختار و قوانین، نامرئی می شود و این مردم هستند که دائماً پیش چشمند و دیده می شوند. ماهیت جسمی کیفر به ماهیت روانی آن نزدیک می شود.
اعمال قدرت، نیاز به اعمال زور و خشونت ندارد و ماهیتی خودکار پیدا می کند.
نقد مارکسیسم و لیبرالیسم:
کتاب"مراقبت و مجازات"، همزمان مورد انتقاد مارکسیست ها و لیبرال ها قرار گرفت. مارکسیست ها از این نظر که فوکو، از خصلت اقتصادی انضباط و قدرت غفلت کرده و لیبرال ها از این نظر که فوکو منکر پیشرفت بشر در دوران مدرن شده بود. نقد فوکو به مارکسیسم این است که قدرت را فقط در حوزه سیاست جستجو می کند و به "میکروفیزیک قدرت" در بطن جامعه توجه ندارد. لذا به نظر فوکو انقلاب راه حل مشکلات انسان نیست و اصلاحات را باید از حوزه های محدود محلی آغاز کرد. استالیینیسم به هیچوجه انحراف از مارکسیسم نیست.
لیبرالیسم نیز به همین توهم دچار است که قدرت در مناسبات سیاسی متمرکز است و اگر نمایندگان مردم حکومت کنند، مشکلات بشر حل می شود. فوکو معتقد بود میان روشهای خشن استالین و دموکراسی غربی تفاوتی وجود ندارد.
تبار شناسی جنسیت:
در 1976 جلد اول کتاب "تاریخ جنسیت" را منتشر می کند که در آن "نظریه سرکوب جنسی" فروید را به چالش می کشد. دو جلد دیگر به تبارشناسی مفهوم جنسیت در یونان و روم می پردازد. اما جلد چهارم به دلیل مرگ فوکو ناتمام ماند.
به نظر فوکو: "جنسیت مقوله ای است که در بستر تاریخ شکل گرفته است."
روابط جنسی در گذشته و در قبایل، تابع نظام عشیره ای بود و یکی از کارکردهای مهم ازدواج، گسترش قدرت هم بود.
در یونان و روم، زهد جنسی وجود نداشت. شاهدبازی و همجنس گرایی تحمل می شد، ولی زنای با محارم تقبیح می شد و اصل اعتدال – که ملهم از ارسطو بود- مبنای زندگی خوب و اخلاقی بود.
اخلاق مسیحی سختگیرتر شد ولی کماکان اصل اعتدال و زنای با محارم را محور قرار می داد.
فوکو می گوید سرکوب جنسیت از نیمه قرن 17 شروع شد و در قرن 19 و عصر ویکتوریایی به اوج رسید.
از انتهای قرن 18 ازدواج به عنوان محور و فصل الخطاب جنسیت، روابط خارج از حوزه زناشویی و همچنین استمنا و انحرافات جنسی را تقبیح می کرد.
فوکو می گوید به خلاف هند و چین و ژاپن که جنسیت به مثابه یک هنر و مهارت زندگی مورد توجه قرار می گرفت، در غرب، تلاش برای تدوین دانش جنسی و طبقه بندی روابط بهنجار و بیمارگونه تداوم داشت و انسان به مثابه یک سوژه جنسی مورد مطالعه قرار گرفت. روانکاوی و اخلاق حاصل همین رویکرد است. روانکاو و کشیش و فیلسوف، مراجعی هستند که فرد را به سوژه جنسی تبدیل می کنند و فرد باید خود را به آنان تسلیم کند.
نقد و بررسی:
فوکو را باید به جهت نگاه متفاوت و ذهن وقاد و نقادش، از نوابغ به شمار آورد. این جور دیگر دیدن و واژگون سازی، باعث کشف زوایای تازه و مغفولی می شود که نگاه متعارف آن ها را نادیده می گیرد. فوکو فیلسوفی مبدع و مبتکر و بنیانگزار است.
تفکر او نظامستیز است.
برایش دوران سختی بود؛
دورانی که تقلا میکرد زندگی کند،
پیشرفت کند، خوشحال باشد، اشک بریزد اما خاموش نشود، نفس بکشد بدون درد،
نترسد، بجنگد، نرود و بماند، بسازد، انسان باشد.
زنده بماند، زنده بماند، زنده بماند ...
برای هم خیری بخواهیم به بلندای سرنوشت...
فرجامتان نیک🥰
🌞صبح بخیر❄️
⌲ @chamedan_ketab 📚
🔴 وقتی هزاران و بلکه میلیونها تن، از مقابله با کسی که به جز ستم و اسارت و بیدادگری بر مردم هیچ چیز دیگری ندارد، خودداری می کنند، این را چه می توان نام نهاد؟ آیا این ترس است؛ همه می دانیم که پلیدی و شرارت حدی دارد که نمی توان از آن فراتر رفت. ممکن است ده نفر از یک نفر بترسند اما وقتی صدها، هزاران و میلیونها نفر در برابر سلطهی یک تن دم برنمیآورند و از خود دفاع نمیکنند، نمیتوانیم آن را ترس بنامیم زیرا ترس ممکن نیست به این اندازه باشد، همانگونه که اگر یک نفر بخواهد در برابر یک ارتش بایستد یا سلطنتی را سرنگون سازد، نشانهی شجاعت او نیست. پس این چه پلیدی هیولاواری است که حتی واژهی ترس را برنمیتابد. پلیدیای که هیچ نامی برای آن وجود ندارد، طبیعت نشانی از آن به ما نمیدهد و زبانهای ما از بیان آن قاصر است؟
📕بردگیاختیاری
✍تین دولابوئتی
اگر روزی خواستی گریه ڪنی
مرا صدا بزن
قول نمی دهم بتوانم بخندانمت
ولی می توانم با تو بگریم
اگر روزی برآن شدی که بگریزی
در این که مرا صدا بزنی
هیچ درنگ مڪن
قول نمی دهم از تو بخواهم ڪه بمانی
ولی می توانم با تو بگریزم
اگر روزی نمی خواستی با ڪسی
سخنی بگویی مرا صدابزن
تا با هم سڪوت ڪنیم.
ولی اگر روزی مرا صدا زدی
و من پاسخت ندادم
به نزد من بشتاب
زیرا قطعاً من به تو نیاز خواهم داشت
#گابریل گارسیا مارڪز
صحبت های "اوشو رانجیش" عارف هندی در ۴۰ سال قبل! گوش کنین تا بفهمین چرا هرروز بیشتر از دیروز بهمون فرو میکنن !
Читать полностью…هرچه ساختار شخصیتی بلوغیافتهتر باشد، ظرفیت فرد و فرهنگ برای تحمل اضطراب، ابهام و احساس دوگانه بیشتر خواهد بود.
- جیمز هالیس
۳۰ ژانویه سالروز ترور مهاتما گاندی
🔹مهانداس کارامچاند گاندی، (زاده: ۲ اکتبر ۱۸۶۹ – درگذشت: ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸) (زاده: ۱۰ مهر ۱۲۴۸ – درگذشت: ۹ بهمن ۱۳۲۶) رهبر سیاسی و معنوی هندیها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد.
🔹او در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت برای رسیدن به مقاصد را رد میکرد. فلسفهٔ بیخشونتی گاندی، ساتیاگراها (در سانسکریت به معنای تلاش و کوشش برای رسیدن به حقیقت و تحتاللفظی: محکم گرفتن حقیقت) روی بسیاری از جنبشهای مقاومت بدون خشونت در سراسر جهان و تا امروز تأثیر گذارده است.
مردم حق دارند در هرکجای دنیا که باشند در برابر حکومتی که نمیخواهند، بپا خیزند و آنرا به زیر کشند تا حاکمیتی که خود را لایق آن میدانند برپا کنند. این «حق» تنها نیرویی است که میتواند همه جهان را آزاد کند.
✍🏻 #ابراهام_لینکن
جنگ، رنجهای دنیا را زیادتر میکند. حتی اگر جنگ علیه بدیها هم باشد، دستِآخر دنیا را میآلاید. حتی اگر برای عدالت هم باشد، دستِآخر دنیا را از غم و بیعدالتی پر میکند... من از عدالت هیچ نمیگویم. عدالت در خیلی جاها تلختر و مرگبارتر از بیعدالتی است.
از کتاب 📕آخرین انار دنیا
#بختیار_علی
@kerabdooni✨
۱۱ بهمن زادروز فرانتس شوبرت
(زاده ۱۱ بهمن، ۳۱ ژانویه ۱۷۹۷ -- درگذشته ۱۹ نوامبر ۱۸۲۸) آهنگساز اتریشی
او در زندگی کوتاهش ۹ سمفونی، ۱۴ کوارتت زِهی، ۲ تریوی پیانو و بسیاری آثار زیبای دیگر پدید آورد. اما بدون شک آنچه نام و جایگاه او را بیهمتا نگاه میدارد، لیدهای اوست؛ ۶۰۳ لید یا ترانه در ۳۱ سال زندگیاش نشانگر آن است که هیچوقت از آواز جدا نبودهاست، هنگامی که به آثار مجلسی او نگاه میکنیم، تریوهای پیانو او را بسیار موفق مییابیم چرا که بیش از هر فُرم دیگری به خط آواز نزدیک است، در اغلب آثارش، ویلون و ویلونسل خط آواز را دنبال میکنند و پیانو در حقیقت همراهی کننده است، در میان تمام آهنگسازان، وی بهترین راهنما برای قسمتهایی که قبلاً هرگز کشف نشده بود است. شایان ذکر است که نتهای سازهای بادی او برطبق نظر اغلب متخصصین موسیقی، در واقع منحصر بهفرد هستند. دوازدهمین فرزند در میان چهارده فرزند خانواده شوبرت، فرانتس نخستین درسهای پیانوی خود را از پدرش گرفت، درحالیکه از برادر بزرگترش نواختن ساز آلتو را میآموخت. از ۱۸۰۸ تا ۱۸۱۳ او خواننده گروه کر سلطنتی وین بود و همزمان در همانجا از آنتونیو سالیری درس موسیقی میگرفت. در همین دوره و با وجود مخالفتهای پدرش، که حتی وی را از ورود بهخانه و دیدار مادرِ رو به مرگش باز میداشت، شوبرت شروع به آهنگسازی کرد. در آغاز، نوشتن برای پیانو را آزمود، ولی خیلی زود به نوشتن برای سایر سازها و فرمها نیز مبادرت ورزید؛ ازجمله ۸ چهارنوازی (کوارتت) برای سازهای زهی و به ویژه ترانههای آلمانی (لید: Lieder). او در ۱۸۱۳ (۱۶سالگی) و درحالیکه بسیار زیر تأثیر آهنگسازان بزرگی چون هایدن، موتسارت و بتهوون بود، نخستین سمفونی خود را نوشت و اندکی بعد، در ۱۷سالگی، نخستین اپرا، نخستین مس، و بهویژه نخستین شاهکارِ لیدِ خود، یعنی Gretchen am Spinnrade را آفرید. در سال ۱۸۱۸ به عنوان معلم سرخانه فرزندان کُنت استرهازی در مجارستان مشغول کار شد. او بجز این دوره، بیشترِ زندگیاش را در وین سپری کرد و بهدلیل بیکاری و بیپولی، بیشتر روزها را در منزل دوستانش گذراند و زندگیاش را وقف آهنگسازی کرد. در ۱۸۲۳ به بیماری سیفلیس دچار شد و این بر روی آثار او تأثیر گذاشت و وی هرچه بیشتر به آثار هرچه ژرفتر روی آورد.
شوبرت براثر بیماری تب تیفوئید درگذشت. آرامگاه وی همانگونه که وصیت کرده بود در کنار آرامگاه بتهوون است.
برخی از آثار:
۷ مس
۱۰ سمفونی
۲۲ سونات پیانو
۱۵ چهارنوازی (کوارتت) برای سازهای زهی
حدود ۶۰۰ ترانه (لید)، ازجمله:
آواز قو
سفر زمستانی
دختر زیبای آسیابان
ماهی قزلآلا (پنجنوازی (کوینتت) برای پیانو و سازهای زهی)
۱۱ اپرا ازجمله نامدارترین آنها رزاموند
🎼😳😳👌👌👌 این ساز دیجیتال میتونه جایگزین کل گروه مدرسه بشه درامر، ریتم، سولو، بیس و البته آیونیکا 🥰
Читать полностью…اما نقدهایی هم به او وارد است.
یکی این است که در این متفاوت اندیشیدن تا جایی پیش می رود که خود نیز مزیت ها و ارزش های نگاه متعارف را نادیده می گیرد.
مثلاً تحولات مثبت پزشکی و روانپزشکی را نوعی اعمال سلطه مخرب و موذی به حساب می آورد. هنجارشکنی تا جایی مثبت است که امکانات جدیدی به ارمغان بیاورد نه اینک امکانات موجود را نیز به هدر دهد.
رویکرد فوکو در معرض همان نقدهایی است که به همه روش های انقلابی وارد است. "واژگونی" ترجمه فلسفی انقلابی گری است و یحتمل همین نگاه است که او را به انقلاب اسلامی چندان امیدوار می کند که از آن به "روح جهانی بی روح" تعبیر می کند، هر چند در این موضع تجدید نظر کرد.
این دیدگاه افرطی به نظر می رسد و به نوعی نفی هر گونه نظم معقول و مدنی می انجامد. همچنین به نظر می رسد گاهی نقد فوکو به مقوله قدرت، چنان پیش می رود که ظن تمایل او به آنارشیسم را قابل طرح می سازد. این ظن از آن جا تقویت می شود که پدر آنارشیسم یعنی باکونین، در عین نقد لیبرالیسم، ناقد تئوری دولتِ مارکس هم بود.
منابع:
میشل فوکو: دانش و قدرت، محمد ضیمران، نشر هرمس، 1378
فوکو، ژیل دلوز، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی 1389
چطور میتوان تن به انقیاد نداد؟ دبورا کوک، ترجمۀ میلاد اعظمیمرام
کیهان فرهنگی شماره 219 اصغر سلیمى نوه
Amin:
گفتار فلسفی
✍️🌺درود صبح زمستانیتان بخیر وشادی روزتان سرشار از امید وآرامش کامیاب بمانید.تاریخ هر لحظه اش درسی است که باید در آن تامل شود وحاضرین اگر بی توجه به ان باشند آیندگان به نیکی از آنها یاد نخواهد کرد.همه فاجعه های تاریخی که براین ملت رفته است به دلیل عدم درک درست از شرایط وروحیه حساس ایرانی ونیندیشیدن به عواقب رفتار خود در لحظه های تاریخی است.تاریخ ما سراسر پر از این چالش ها وپیامد ناگواری است که براثر عدم دور اندیشی هربار به بار آمده است.عمق فاجعه آنجاست که در این سرزمین حکام هیچ گاه پیامد رفتار خود رابرعده نمی گیرند وهیچ کس خود را در مقابل رفتار خود مسئول نمی داند.اکنون در برهه ای خطیر از تاریخ ایستاده ایم و قدرتهای جهانی در صف ارایی خود جهان رابه سوی فاجعه می برند وتنها حزم ودوراندیشی می تواند از فجایع بعدی جلوگیری کند.
🖊️🌿زمستان نوعروسی بیوه می بود
که از رنگ حنا بی بهره می بود
دوچشمان سیاهی برق می زد
غم ودرد وتباهی چیره می بود
🖋️🌿عروس ساکت صبح و سیاهی
چه برقی می زند هر سو تباهی
اگرچه لشکر خورشید در راه
هنوزم دور دور بی پناهی
🖊️🌿گنجشکهای پریشان
آوار درختان شده اند
وباهمهمه هنوز
به عمق فاجعه پی نبرده اند
تبر به ریشه جنگل
هجوم آورده است
وشاخه های نورس را
به نام هرس از ریشه می زند
طوفان هنوز نرسیده است
و صبح انتظار افتابی
که بر نمی آید
مگر خورشید چند دست دارد
که این همه برسرش آوار است
فاجعه
طنابها پیوست فجرند
وگونه های خونین اش
چکمه های شب را می بوسند
این آژیرها در گرگ ومیش صبح
اشاره به سونامی دارند
که خواب را می تکاند
وگنجشکهای بی پناه را
از لانه ها می تاراند
تا فردا نعش که بر سر دست است
وهندسه در نقش تازه اش
چه گورستانی می کشد
از ثلاثه ی قدرت
میان اتش وباد و آب
وخاک این عنصر عزیز
به دست که به تاراج می رود
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔مهم ترین چیز در روابط انسان ها گفتگو است، اما مردم دیگر با هم حرف نمی زنند، به هم گوش نمی کنند؛
آنها سینما می روند،
تلویزیون تماشا می کنند،
به رادیو گوش می دهند،
کتاب می خوانند،
پست های روی اینترنت را به روز می کنند،
اما تقریبا هرگز با هم صحبت نمی کنند!
اگر بنا داریم دنیا را تغییر بدهیم، چاره ای جز این نیست که از نو برگردیم به دورانی که جنگجوها دور یک آتش جمع می شدند و برای هم قصه تعریف می کردند...
#پائولو_کوئلیو
🔔 کانال اندیشه و تفکر 🔔
🎧 جایی که کلمات کم می آورند موسیقی
به سخن می آید لحطاتی ناب و رویایی با
"غریبه ها در شب"
🎙 فرانک_سیناترا
Artist #FrankSinatra
Music
Strangers_In_The_Night
عشق بورزید،
وگرنه نابود خواهید شد.
انتخاب دیگری در میان نیست.
✍ جی_پی_واسوانی
مملکتی که در آن گریه فروش محترم است!
از همه عجیبتر یک طبقه از مردم ایران هستند که پیشه ایشان گریاندن مردم بدبخت است و از این حرفه کسب ثروت میکنند. این فقره در تمام دنیا و در تاریخ جهان منحصر به فرد است که عدهای یک قوم بدبختی را به واسطه هزاران وعده و وعید مجبور به ناله و زاری میکنند و آن ملت بیچاره نیز غصه خوردن و رنج کشیدن خود را از باب سعادت خودشان بدانند. این گونه پرورش یافتن مردم به گریه و ناله اثرات شوم بسیار ناگواری در حالت اجتماعی ما گذاشته است.
چهره های مردم پرچین و چروک و غمگین است. موسیقی ملت ما حزن انگیز و پر از امان و داد است. نطق های سیاسی و مهیج به جای تشویق و دست زدن و هورا کشیدن منجر به گریه عمومی میشود. مملکتی که در آن گریه و زاری آبرومند و گریه فروشها محترم و بالعکس خنده جلف و سبک بوده و اهل طرب و شادی منفور و کم قدر هستند. چنین مملکتی به مشکلات بسیاری مبتلا خواهد شد.
مأخذ
مجله کاوه، شماره 45. 15 اکتبر 1920 میلادی
امپراتوری سرمایه به نویسندگی الن میک سینزوود:
نظر شخصی: کتابی که هر انسان آگاه و متعهد به سرنوشت انسان باید بخواند و بیاندیشد تا ساز و کار دنیای جدید را درک کند.
معرفی کتاب: هژمونی امپراتوری در دنیای سرمایهداری جهانی به معنای کنترل اقتصادها و دولتهای رقیب بدون تقبل خطر جنگ با آنها است. کتاب حاضر نوشته الن میک سینزوود به این امپراتوری دنیای معاصر، یعنی امپراطوری سرمایه پرداخته است. در فصل اول این نوشتار چگونگی جدایی نیروی اقتصادی از قدرت فوق اقتصادی نشان داده میشود. در فصل دوم و سوم نمونههایی از «امپراتوری متکی بر مالکیت» (امپراتوری روم واسپانیا) و «امپراتوری متکی بر تجارت» (امپراتوری اسلامی عرب، ونیز و هلند) ارائه میشود. فصل چهارم به گسترش ضرورتهای اقتصادی سرمایهداری، از سلطه انگلستان بر ایرلند تا توسعه آن در قاره آمریکا میپردازد. فصل آخر درباره نقش نیروی نظامی در امپریالیسم جدید است.
نمیدانم لازم بود آن کتابها را بخوانم یا نه!
انگار زندگی کردن در غفلت و نادانی، بسیار راحتتر به نظر میرسد!
- پائولو کوئلیو
دراین ویدیو
مادری سالخورده دچار آلزایمر شده
و در یک لحظه کوتاه
دخترشو میشناسه
و بهش میگه عاشقتم❤
قیمت این لحظه چند؟!
در یکی از تظاهراتِ بهارِ عرب
دقایقی مانده به اذانِ ظهر
در میدانِ التحریر دیدمت
و فهمیدم
انقلاب قطعا پیروز است
از پرچمِ مصر زیباتر بودی
از جمال عبدالناصر
شانزده سال از من کوچکتر بودی
من دریایی پیر بودم
نیلِ خستهای که دست در جیب
در خیابانهایِ قاهره پرسه میزد
در قهوهخانهیِ نوری احمد
قهوه میخورد
و منتظر فالش نمیماند
توئیت کردی
انقلاب زنده است
و طیفی از گنجشکان
بر محله باب الشور فرود آمدند
دنیا در پوستِ تیرهیِ تو فرو رفته بود
خاورمیانه در فیسبوک ناآرام بود
وجرقههایی که از کیبورد برمیخواست
سر انگشتِ کاربران را میسوزاند
در یکی از تظاهراتِ بهارِ عرب
دیدمت
دختری که به یک ساعت بعد باور داشت
من پیرِ دنیادیدهای
که آفتاب در پوستش غروب میکرد
شب در سینهاش خانه داشت
و روزی پنج مرتبه تیرباران میشد
توئیت کن
مرد من!
بیشتر از انقلاب
بیشتر از بهار عرب
بیشتر از جمال عبدالناصر
بیشتر از پرچم مصر دوستت دارم
تا طیفی از گنجشکها
به انقلاب بپیوندند
تا نیل پوستِ پیرِ زلیخارا بشورد
و آفتاب شفافِ نهم اوت
دهانت را روشن کند.
در یکی از تظاهراتِ بهارِ عرب
با پوستِ خزانزده
بیاعتنا به فصلها
دست در جیب میگشتم
برای دقایقی تو را گم کردم
شلیکی تکهای از گوشم را کند
و گازهای اشکآور تلاش کردند
به گریهام بیندازند
اما من
سالها پیش گریههایم را کرده بودم
در تظاهرات بهار عرب
در قاهره
چند دقیقه به اذان ظهر دیدمت
و فهمیدم
میتوانم سالهای رفته را بازگردانم
با ریش سفیدی بر چانه
ببوسمت
و از فردا نترسم.
#حسین_شکربیگی