بیاد مردی از تبار فرهنگ و ادب شاعر و نویسنده ادبیات کودک ایران زنده نام عباس یمینی شریف
عباس یمینی شریف بیش از ۳۰ کتاب برای کودکان دارد که از آن میان شعر با الفبا، باغ دوستی، پلنگ یکهتاز و کتاب توکا را میتوان نام برد. برخی از این آثار از کانونهای ادبی و فرهنگی ایرانی و بینالمللی جایزههایی دریافت کردهاند.
یمینی شریف از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و انجمن پژوهشهای آموزشی پویاست و سردبیری و مدیریت شماری از مجلههای کودکان را نیز بر عهده داشت.
او در سال ۱۲۹۸ در تهران زاده شد و کودکی خود را در روستای دربند سپری کرد. از دوران کودکی شعر میسرود، اما سرودن برای کودکان را هنگامی آغاز کرد که در دانشسرای مقدماتی آموزگاری با ادبیات کودکان دیگر کشورها آشنا شد. در سال ۱۳۲۱ برای نخستینبار یکی از سرودههایش در روزنامه نونهالان چاپ شد. یک سال بعد با برنده شدن در نخستین مسابقه شعر برای کودکان به عنوان شاعر کودکان شناخته شد و از سال ۱۳۲۴ سرودههایش در کتابهای درسی دوره دبستان گنجانده شد.
عباس در همان سال مجله «بازی کودکان» را منتشر کرد که توانست به سبب زبان و محتوای مناسب با کودکان ارتباط برقرار کند، چنان که گروهی از کارشناسان «بازی کودکان» را نخستین نشریه کودکان میدانند. از دیگر نشریههایی که مدیریت آنها را بر عهده داشت، مجلههای «دانشآموز» و «کیهان بچهها» را میتوان نام برد.
یمینی شریف سال ۱۳۳۲ برای گذراندن دوره کارشناسی آموزش و ادبیات کودکان به آمریکا سفر کرد. تجربههای تلخش از دوران مکتب و آشنایی با دیدگاههای نو در آموزش و پرورش کودکان او را بر آن داشت تا پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۳۶ با همراهی همسرش توران مقومی، دبستان روش نو را باز کند. دبستان روش نو پس از مدتی از کودکستان تا دبیرستان گسترش یافت و تا ۱۳۵۸ به کار خود ادامه داد.
از دیگر فعالیتهای او، بنیانگذاری جایزه ادبی عباس یمینی شریف برای تشویق نویسندگان و تصویرگران ایرانی، نگارش کتاب اول ابتدایی، کتاب اول و دوم برای بزرگسالان نوآموز، کتابهای آموزشی برای پدران و مادران و مقالههای آموزشی و اجتماعی در روزنامه کیهان آن زمان بود.
پس از درگذشت او، شورای کتاب کودک به پیشنهاد هومن یمینی شریف، فرزند مرحوم یمینی شریف، جایزه ادبی یمینی شریف را در زمینه شعر تأسیس کرد و در نخستین دوره آن که مصادف با مراسم 50 سالگی شورای کتاب کودک بود، به تعدادی از شاعران کودکان جایزههایی تعلق گرفت.
عباس یمینی شریف پس از نیم سده فعالیت برای کودکان در ۲۸ آذر ۱۳۶۸ به سبب بیماری درگذشت.
شعر زیر از سروده های معروف ایشان است که بسیاری از ما را به خاطرات کودکی میرساند
ما گلهای خندانیم فرزندان ایرانیم
ما سرزمین خود را مانند جان می دانیم
ما باید دانا باشیم هوشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران باید توانا باشیم
آباد باش ای ایران آزاد باش ای ایران
از ما فرزندان خود دلشاد باش ای ایران
🌹🌻🌹🌻🌹🪷
وقتی مجبورید در جایی که اکنون هستید بمانید
کتاب خواندن به شما
جای دیگری برای رفتن میدهد ...
#میسون_کولی
#مهر_شما ❤️
┄┅┄┅✶❤✶┄┅┄
Join👇🏻 @good_sense_of_life
#کانال_حس_خوب_زندگی👑
کسی که آزادی را از دیگران صدقه میگیرد همچنان برده و بنده باقی خواهد ماند.
📘 آزادی یا مرگ
👤 #نیکوس_کازانتزاکیس
□هانا آرنت با واکاوی این پروسه در واقع نشون داد که آلوده شدن دست آدم ها به جنایت چیز عجیبی نیست همچنان که گریه کردن آیشمن برای جوجه اش تو زندان و سوزاندن هزارن نفر در کوره های آدمسوزی از این منظر قابل فهم میشه.
●برایند این پروسه فاشیسمه. به باور آرنت فاشیسم اوباش و نخبگان رو همزمان بکار می گیره. هانا آرنت در این باره (Origins of Totalitarianism)می گه: "فاشیسم هیچ حوزهی خصوصی را در حیات و زندگی اجتماعی انسان برنمیتابد و مقدمه ساز بروز جنبش های توتالیتر می شود. از ویژگیهای مهم چنین شرایطی، اتحاد «نخبگان و اوباش» است.
○جنبشهای توتالیتر نه تنها برای اوباش، برای نخبگان جامعه نیز سخت جاذبه دارند... نخبگان جنبشهای توتالیتر، صفات مشخص اوباش را دارا هستند و تجربه های گذشته نشان می دهد که اتحاد موقتی نخبگان با اوباش، بیشتر مبتنی بر این است که نخبگان با یک شعف راستین تماشاگر صحنه نابودی تشخص و فردیت به وسیله اوباش اند".
■حالا شما با اطلاع از بیان ساده ای که برای توضیح نظرات هانا آرنت بکار بردم می تونید خیلی راحت درک کند چطور یه مسیحی یا یهودی معتقد دست به فجیع ترین جنایت ها می زنه. چطور یه مسلمان نمازخوان با لباس سفید و بوی عطر در قالب داعش، سر یک انسان رو از تن جدا می کنه یا چطور فلان مفتی یا واعظ با آن همه نزاکت و آرامش و نورانیت حرف هایی می زنه که برآیندش خون و خشونته یا فلان فرد تحصیلکرده در غرب یا شرق، در مقام سخنران و پشت تریبون دانشگاه یا هر جای دیگه، عملن تبدیل به آدم کش پشت میز نشین و همکار یک خط ممتد خشونت و سرکوب میشه.
○کما اینکه منبعد خیلی راحت می تونید به نادانی افرادی بخندید که فکر میکنن تکیه به مشخصه ها و مزیت های ایمانی و اخلاقی افراد، می تونه مانع از بروز فساد و تباهی و جنایت بشه و فراموش میکنن که جنایت های بزرگ محصول یک ساختار دقیق و حساب شده است؛ ساختاری که از امکانات مدرن بهره می بره و طی پروسه عادی سازی، جنایت رو پیش پاافتاده می کنه و مخوف ترین ساختارهای سیاسی رو شکل می ده.
----------
گاهنامه مدیر
یکی از درخشانترین لحظات فیلم «بیا و بنگر» شاهکار الم کلیموف هنگامیست که کاراکتر اصلی فیلم میخواهد به تابلوی هیتلر داخل گودال شلیک کند. با هر شلیک لحظهای از تاریخ به عقب باز میگردد؛ دستورات و معاهدهها فسخ میشوند و سربازان عقبنشینی میکنند و هواپیماها دست از بمبباران برمیدارند. تاریخ آنقدر به عقب برمیگردد که دوربین با کودکی هیتلر طرف است و نوجوان دست از شلیک برداشته و به کودکی هیتلر احترام میگذارد: هیچ انسانی از بدو تولد فاشیست و جنگطلب و میهنپرست نیست؛ هیچ انسانی در اوان کودکی خواهان نابودی ملتی دیگر نیست. جنگ و فاشیسم نه نتیجهی بدخلقی و تصمیمات شخصی افراد بلکه نیاز این سیستم هستند. بدون جنگ دنیای سرمایه با همهی اشکال آن بیمعنیست. نمیتوان از جنگ دلگیر بود و به مناسباتی که بازتولیدکنندهی جنگ هستند نپرداخت.
Читать полностью…✍️*بهترین کلمه دنیا کدام است؟*
جواب اغلب کسان عشق است.
به آنها میگویم به اعتقاد من زیباترینِ کلمات و بهترینِ آنها *محبت است* زیرا عشق را هم در خود مستقر دارد. محبت همچنین به معنایِ ارزانی داشتن *شجاعت* خود به دیگران است، نشانه *خوشبینی* به زندگیست، خوشبینی به درایت و بلوغ، انتقال و اطمینان به دیگران.
📘: خود شکوفایی
👤: ماسکول مالتز
✍️*مسموم ترین غذای جهان، باورها و افکار نادرست ماست!*
*غذاهای مسموم را به خودتان تزریق نکنید...*
👤 #آنتونی_رابینز
☀️
✍️هر چه بیشتر میآموزی، کمتر میهراسی.
*آموختن نه به مفهوم تحصیل دانشگاهی، بلکه به معنای شناخت عملی زندگی.*
📘#درک_یک_پایان
👤#جولین_بارنز
✍️*كتاب خواندن مانند نواختن پيانو است،*
*بايد قواعد نواختن* *پيانو را بياموزی*
*سپس قواعد را *فراموش كنی و با قلبت كتاب بخوانی* ...
📘*دانسته هایت را به کار بگیر*
👤*#کن_بلانچارد*
مجالتان به نیکی و شادی
هدیه امروز حافظ شیرین سخن به شما مهربان
دیوان حافظ غزل شماره ۳۲۱
💜🌹💜🌹💜🌹💜🌹💜
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خود کامران شدم
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
قسمت حوالتم به خرابات میکند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
در شاهراه دولت سرمد به تخت بخت
با جام می به کام دل دوستان شدم
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسید
ایمن ز شر فتنه آخرزمان شدم
من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد پیر از آن شدم
دوشم نوید داد عنایت که حافظا
بازآ که من به عفو گناهت ضمان شدم
معنی لغات غزل:
مُنتها : نهایت، آخرین حدّ .
همّت : عزم و اراده؛ آرزو و خواهش، و در اصطلاح صوفیه عبارت است از توجه کامل قلب به حق برای رسیدن به کمال .
کامران شدن : بهره مند شدن و دست یافتن .
گُلبُن : بوته و نهال گل، درخت گل .
گلبن جوان : مراد یک نفر جوان طرف صحبت است، ممدوح جوان .
بَرِ دولت : میوه خوشبختی و اقبال .
تحت و فوق : زیر و بالا، زیر و رو، فرود و فراز .
تحت و فوق وجود : کنایه از روح جمادی و نباتی و حیوانی است که مرحله تحت و روح انسانی که مرحله فوق وجود است، می باشد و در مجموع از تحت به فوق، ذرّات عالم به سوی کمال در حرکتند .
مکتب غم تو : مکتب غم عشق تو، شاعر همه مشقّات و رنجهایی را که در اثر عشق به درک حق و حقیقت متحمّل می شود، در کلمه غم گنجانیده است .
قسمت : سرنوشت، تقدیر ازلی .
حوالت : حواله، فرستادن .
دَرِ معنی : دَرِ عالم معنا، دَرِ عالم حقیقت .
دولت سرمَد : دولت ابدی، بخت و اقبال همیشگی و جاویدان .
تخت بخت : (اضافه تشبیهی) بخت به تخت تشبیه شده .
فتنه : بلا، آشوب .
شرّ : آسیب، بدی .
آخر زمان : آخر الزمان، فُرجه زمانی پایان دنیا که عمر دنیا به سر می آید و زمان به آخرت و قیامت میپیوندد وبنابر روایات مذهبی پر از فتنه و آشوب است .
…. بر من چو عمر میگذرد : دلدار مثل عمر گذران از کنار من می گذرد .
نوید : مژده، خبر خوش، بشارت .
عنایت : اعتنا و توجه، و در اصطلاح عرفا توجه حضرت احدیّت به سالک عارف .
نوید داد عنایت : عنایت دوست و محبوب به من مژده داد .
ضَمان : ضامن، کفیل .
از آثار نوشتاری وی میتوان به کتاب دختری در پاریس (نشر ۱۹۸۸) اشاره کرد که خاطرات دوران کودکی وی در پاریس است.او همچنین فیلم مستندی به نام مردمان باد (۱۹۷۶) در مورد کوچ ایل بختیاری ساختهاست.
شمسی در ۱۹۶۱ با نیکولا گوپی، کارشناس آثار هنری ازدواج کرد و به اسم شوشا گوپی به زندگی ادامه داد و در ۱۹۷۶ از او جدا شد. وی از دهه شصت میلادی تا هنگام مرگ در لندن اقامت داشت و در ابتدای بهار سال ۱۳۸۷ شمسی بر اثر ابتلا به سرطان در لندن درگذشت و پیکرش به ایران انتقال داده شد و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.روحش شاد.
سیده شمسی عصار ( شوشا گوپی ) معروف به شوشا ( 1314 - 1387) چهره برجسته موسیقی بومی ایران در جهان.
یکی از جذاب ترین زنان تاریخ معاصر ایران، شمسی عصار یا شوشا گوپی متولد دی ۱۳۱۴ تهران خواننده، فیلمساز و نویسنده ایرانی بود که با تسلط به زبانهای فرانسوی و انگلیسی و فارسی مینوشت و آواز می خواند.
شمسی دختر آیتالله محمد کاظم عصار،( سید محمدکاظم عصار تهرانی ) روحانی روشنفکر برجسته دانشگاه تهران و استاد فلسفه دانشگاه و استاد بزرگانی مثل جلال الدین آشتیانی ،سید احمد فردید ، بدیع الزمان فروزانفر، . حمید فرزام ، عبدالجواد فلاطوری ، مهدی محقق ، سید حسین نصرو نصرالله شاه آبادی و... بود.
Love Is The Sweetest Thing
با اجرای شوشا_گوپی
دلآهنگان
گنجینه موسیقی ایران و جهان از دیروز تا امروز
دست تقدیر بود که همانقدر که موسیقی محلی سیما بینا و پری زنگنه در ایران مشهور شد شوشا در اروپا و جهان مشهور شد و ایرانی ها چندان با نام او آشنا نیستند.
Читать полностью…💃🕺#رقص_باله
▪️Corsaire Ballet
اجرای بخشی از باله دزدان دریایی در مرکز باله مارینسکی روسیه
▪️ رقصندگان
Maria Khoreva & Vladimir Shklyarov
#فیلم_کوتاه
◽️A Social Life
◾️Kerith Lemon
◽️فیلم کوتاه "زندگی اجتماعی"
برگزیده ۶ فستیوال بینالمللی
*هانا آرنت به زبان ساده*
🖌سهند ایرانمهر
*نشر:* گاهنامه مدیر
■امروز[۱۴ اکتبر] سالگرد تولد هانا آرنت، فیلسوف سیاسی آلمانی تباره. خب میشه الان کلی لفاظی کرد و قلمبه سلمبه گفت اما میشه فلسفه رو خیلی ساده و لذتبخش هم فهمید. بنابراین تصمیم گرفتم به اختصار بهتون بگم هاناآرنت برای خشونتی که این روزها جهان و ذهنمون رو اشغال کرده چه حرفای جالبی داره.
□یکی از دغدغه های هانا آرنت موضوع خشونت و اطاعت پذیریه. بعد از جنگ دوم جهانی، وقتی آیشمن، مجری اصلی جنایت هولوکاست، گرفتار شد، هانا آرنت رفتار این آدم معمولی و خیلی مظلوم رو بررسی کرد تا بفهمه چطور از یه آدم به این سادگی خشونت هایی به اون وسعت سرزده.
●آرنت در جریان این تحقیقات به یک مفهوم جالب رسید: "پیش پا افتادگی جنایت". به این معنا که اگر آدم ها یه پروسه ی مشخصی رو طی کنن، خیلی راحت تبدیل به آیشمن میشن و جنایت تبدیل میشه به یه مساله پیش پا افتاده و اونوقت یه استاد دانشگاه، یه بچه مهربون، یک زن آروم یه مرد رمانتیک یا یه پیرمرد خواستنی به راحتی میشه یه جانی تمام عیار! نمونه عینی این ماجرا رو شما تو گوشه گوشه جهان دیروز و امروز می بینید و شاهد بوده یا هستید که چطور آدم های موجه در مصدر ناموجه ترین کارها قرار میگیرن و در کمال تعجب اون رو مرتکب می شن. اما این اتفاق و مراحل اون چطور پیش میرن؟
○گفته اند كه، آيشمن، چنان خود را اخلاق مدار مي دانست كه كوچكترين فساد مالي در پرونده نداشت و در جريان دادگاه با افتخار مي گفت: "من مي توانستم يك يهودي آشويتس را مجبور كنم مجاني به من عبري ياد بدهد اما من پول اين كار را به او مي دادم". آيشمن حتا به اين فكر هم نكرده بود كه اصولا در اين اخلاق مداري ويژه چه توضيحي براي زنداني كردن آن يهودي و سپس سوزاندنش وجود داشته است.
■هيملر هم مي گفت: "ما حتا يك سيگار يا يك مارك از زندانيان غصب نكرديم و وظيفه سنگين خود را بدون تباه كردن اخلاق انجام داديم."
( Martha Gelhorn,"Eichmann and the Private Consciece": In The View from the Ground.p259).
□طبق پژوهش های آرنت، اول از همه لازمه که شما نتونید فکر کنید یا اینکه احساستتون رو خوب بیان کنید. وقتی نتونستید درست فکر کنید و احساستتون هم سرکوب شد اولین چیزی که اتفاق می افته از دست رفتن توان همدلیه (empathie). اما چی چیزی می تونه باعث این وضعیت بشه؟
●آرنت معتقده برای اینکه این وضعیت پیش بیاد ما نیازمند یک"اتوریته ی مشروع" هستیم یعنی ساختاری که از نظر ما ساختار منسجمی به نظر می رسه و جوازی که اون ساختار برای ارتکاب اعمال بهمون می ده، می تونه وجدان مارو راحت و اراده ما رو مصمم کنه. برای مثال اگه به ما بگن: "مقدار کمی از ولتاژ برق رو به بدن فلان کس وصل کنید!" اگر تنها باشیم زیر بار نمی ریم اما اگر یه موسسه معتبر از ما بخواد و ما خودمون رو بین ۱۰۰۰ داوطلب ببینم حتا حاضریم دکمه برق فشار قوی رو هم بزنیم، چون امکان نداره در درستی یک سیستم پیشرفته با اون همه آدمی که قبولش کردن شک کنیم (آزمایش استنلی میلیگرم رو تو نت سرچ کنید).
○به نظر آرنت، اون نهادی که میخواد ما فکر نکنیم و احساسات ناشی از همدلی رو بروز ندیم و کارش رو با اتوریته مشروع شروع می کنه، اینو در چند مرحله انجام می ده:
▪︎در اولین قدم سعی می کنه تصویر یک انسان کامل و بی نقص رو به ما تلقین و اون رو الگوی ما معرفی کنه، بنابراین هر چیز واقعی از غرایز تا احساساتمون به عنوان گناه یا خیانت سرکوب میشه.
▪︎مرز بین ما که میخوایم انسان کامل و بی نقص باشیم با انسان ناقص و پرعیب و ایراد هر لحظه پررنگ تر میشه.
▪︎نفرت ما از اونهایی که نمیخوان کامل باشن رفته رفته افزایش پیدا می کنه و همزمان پیوستگی بین ما کمالگراها که به عضویت این ساختار در اومدیم، بیشتر میشه تا حدی که یک طرف "ما" قرار میگیریم و یک طرف"اونا"(خودی ها و غیر خودی ها) و بی رحمی ما در حق اونا شجاعت و پایبندی به ایده انسان کامل تلقی میشه.
▪︎حالا تلاش میشه کینه و بی رحمی و جنایت برای ما انسان های کمال گرا عادی بشه اما این عادی شدن نیاز به تقسیم کار داره.
الف: افرادی که می تونن حضوری خشونت بخرج بدن و رابطه مستقیمی بین جسم و جنایت برقرار کنن.
ب: افراد نخبه شامل دانشگاهیان، مدیران، نخبگان و... که قادر به اعمال خشونت مستقیم نیستن(آدم کشان اداره نشین).
■ساختار توتالیتر دسته اول رو با امکانات ساده راهی خط مقدم نزاع می کنه اما آدم های دسته دوم چی؟ برای این آدما از طریق «فاصله گذاری جسمانی با جنایت» و قراردان اونها در نظام عریض و طویل بوروکراتیک، نوعی بی حسی موضعی درست میکنه تا اصلن نتونن بفهمن سخنانی که بیان میکنن، مطلبی که می نویسن، حرفی که می زنن یا امضاشون چطور در نهایت منجر به جنایت و خونریزی میشه و همه این کارها برای از بین بردن حس همدلی اوناست.
📕 نافرمانی به عنوان مساله ای روانی و اخلاقی
✍ #اریش_فروم
🔃 م. راه رخشان
📕 نافرمانی به عنوان مساله ای روانی و اخلاقی
✍ #اریش_فروم
🔃 م. راه رخشان
درباره این اثر:
اریش فروم مقاله حاضر را برای درج در مجموعه ای نوشته بود که در آن متفکرین بسیاری برای اعتراض به ساخت و گسترش سلاحهای هسته ای مقاله مینویسند. فروم با این «پند و اندرزش» درباره نافرمانی در ردیف شخصیتهایی قرار میگیرد نظیر «گونتر آندرسن»، «مارتين بوبر»، «دانيلو دورسی»، «برتراند راسل»، «آلبرت» «شوآیتزر» و «کارل فردریش فون وايتذکر این مقاله برای اولین بار با عنوان Disobedience as a Psychological and Moral" Problem در انتشاراتی Clara Urquhart و پس از آن در سال ۱۹٦٣ در انتشاراتی Jonathan Cape, London با عنوان "A Matter of Life منتشر شد ترجمه حاضر از جلد نهم مجموعه آثار فروم به زبان آلمانی که در سال ۱۹۸۱ توسط انتشاراتی Deutsche Verlags-anstalt انتشار یافته صورت گرفته است.
۸ بهمن سالروز ملیشدن شیلات دریای مازندران
هشتم بهمن ۱۳۳۱ دكتر مصدق رئیس دولت وقت ایران، سادچيكوف سفير شوروی در تهران را به دفترش فراخواند. با برخوردی دوستانه به او اطلاع داد كه از دو روز دیگر شيلات دريای مازندران در دست ايرانيان قرار خواهد گرفت. شوروی ديگر دستی در آن نخواهد داشت و خواسته است اين مطلب را حضوری به وی بگويد تا به مسکو منعكس كند که قطعا آن دولت (شوروی) در جريان قرار داشته است.
دکتر مصدق در اين ديدار به سادچيکوف گفت که اين اقدام نبايد باعث کدورت دولت شوروی شود، چون ما ديگر بنا نداريم که منابع خود را در اختيار ديگران بگذاريم و آنان را كارگزار خود قرار دهيم. فروش توليدات مازاد بر مصرف داخلی به خارجيان، نه تنها مانعی نخواهد داشت بلكه بر پايه بهای عادلانه بينالمللی و حفظ منافع ملی تشويق هم خواهد شد.
قبلا وزارت امورخارجه ايران به دولت شوروی اعلام کرده بود که ايران مايل نيست قرارداد شيلات "صيد ماهی در دريای مازندران" را تمديد كند، زيرا كه سياست ايران بر اين مدار قرار گرفته است كه بهره برداری از منابع ملی خود را به خارجی نسپارد. به اين ترتيب شيلات ايران نيز از دست خارجی بيرون آمد.
برگی از تاریخ !
یکی از معروفترین مستشاران آمریکایی در تاریخ معاصر ایران آرتور میلِسپو است.
او دو بار در ایران خدمت کرد، یک بار بین سالهای 1301 تا 1306 (دوران رئیسالوزرایی و دو سال نخست پادشاهی رضاخان) و بار دوم، پس از عزل رضاخان، در سالهای 1321 تا 1323.
میلسپو در دوران اول خدمتش رئیس کل مالیه و بار دوم ریاست کل دارایی بود. او پس از حضور اولش در ایران، کتابی نوشت و گزارش مفصلی از مأموریتش در ایران ارائه داد.
این کتاب با عنوان «مأموریت آمریکاییها در ایران» (با ترجمۀ ابوترابیان) پیش از انقلاب منتشر شد. دربارۀ وجوه سیاسی و تاریخی آرتور میلسپو و مأموریتش در ایران در پستهایی دیگر مفصل صحبت خواهم کرد.
میلسپو صفحاتی از کتابش را به شرح «روحیات ایرانیها» اختصاص داده که در این پست برخی از برداشتهای او را مرور میکنیم. پیش از هر چیز، آنچه در روایت میلسپو جلب توجه میکند نگاه منصفانه، دموکرات، انساندوستانه و غیرنژادی اوست.
او هرگز درگیر انگارههای نژادی نیست؛ در حالی که آن سالها (دهۀ 1920) نگرش قومیتگرایانه و نژادباورانه اروپا و آمریکا را درنوردیده بود.
میلسپو رفتار و منش ایرانیان را معلول ساختارهای کلی حاکم بر ایران، به خصوص ساختار اقتصاد زراعی ایران میداند. او میکوشد نیکیهای ایرانیان را نیز بادقت بیان کند و نگاه منصفانهاش تحسین برانگیز است. اما میلسپو به برخی معایب ایرانیها نیز اشاره میکند که باید اعتراف کنیم درست تشخیص داده است. او میگوید :
«دو کیفیت اجتماعی که به ندرت در ایران یافت میشود، پشتکار و وجدان کار است.. حقیقت این است که کمکاری، غیرفعال بودن و امروز و فردا کردنِ ایرانیها بسیار تأثرانگیز است. یک ایرانی کارهایش را با آرامی و با فراغخاطر انجام میدهد و توجه او به فلسفه و ادبیات خیلی بیشتر از امور شغلیاش است. اغلب اوقات خود را به صحبت کردن، مخصوصاً دربارۀ سیاست تلف میکند. حرفهای او بیشتر مربوط به مسائل و اشخاصی است که اصولاً ربطی به کار او ندارند.
یکی از مهمترین معایب کارمندان ایرانی تعلل و ناتوانی آنها در مواجهه با مشکلات است. شرکتکنندگان در کنفرانسها به ندرت کسانیاند که کاردان باشند و برای تحمیل نظرات خود پافشاری کنند..
این اشخاص با کمال میل با هر پیشنهادی که باعث عقبافتادن کارها و بینتیجه شدن تصمیمات شود، موافقت میکنند.
ایرانیها به هیچ وجه خود را بردۀ ساعت نمیدانند و برای وقت ارزشی قائل نیستند و به طور کلی زندگی را به صورت اوقات حسابشدهای از زمان در نظر نمیگیرند... در قهوهخانهها و کاروانسراها، در کنار خیابانها و جادهها گروهگروه از مردم ایران لم داده و صحبت میکنند و قلیان میکشند... در پیادهروها یا کنار جادهها اغلب به کارگران یا کشاورزانی برمیخوریم که زیر آفتاب خوابیدهاند. ایرانیها در هر کاری که داشته باشند، عجلهای در انجام آن ندارند. اگر کنفراسی بناست ساعت چهار تشکیل شود، کار خود را ساعت پنجونیم آغاز میکند.
تعطیلات بیشمار، خواب نمیروز... تعدد نوکران غیرضروری و بالاتر از همه دودلی و تعلل... را میتوان عوامل فرضی در ایجاد تنبلی مردم دانست... ولی تا جایی که میدانم این عوامل مبتلا بهِ کشورهایی است که بر پایۀ اقتصاد کشاورزی زندگی میکنند.
تنها صنعت اساسی و گستردۀ ایران، کشاورزی است ولی مشکلات حملونقل کموبیش از گسترش آن جلوگیری کرده و به همین علت قدرت خرید مردم به آهستگی افزایش مییابد...
حس میهنپرستی و مسئولیت اجتماعی در اغلب ایرانیها تکامل نیافته است... هزاران ایرانی برای امور مختلف به وزارت مالیه مراجعه میکنند که اغلب بجز ادعای مالی یا توصیه برای برادر، پسر، برادرزاده یا درخواست تخفیف مالیاتی انتظار دیگری ندارند. این عده حاضرند برای رسیدن به خواستۀ خود حقیقت را ندیده بگیرند و جز به منافع خود و خانوادۀ خویش به چیز دیگری توجه ندارند...»
در نهایت این پاراگراف درخشان از میلسپو را بخوانید که تا حدی توصیف حال امروزمان نیز هست !
او با نگاهی ساختارگرایانه و جامعهشناختی میگوید : نابسامانی در رفتار مردم، به علت ناتوانی ذاتی مردم نیست، بلکه «ناشی از وضع سیاسی و اداری ایران است»؛ و ادامه میدهد : وقتی قانونی ضمانت اجرا ندارد یا اصلاً وجود ندارد، وقتی وزرا ناگزیر از خریداری مقام خود هستند، وقتی وجدان عمومی و حس میهنپرستی فقط حرف است، وقتی حقوق کارمندانی که مالیۀ مملکت دست آنهاست کمتر از هزینۀ زندگی آنهاست... وقتی دولت زیر فشار سیاستهای خارجی مجبور به تأمین منافع آنها [= خارجیان] گردد، وگرنه بایستی منتظر مصیبت باشد...
وجود ناگواری و نابسامانی اوضاع مالی ایران زیاد هم تعجبآور نیست، اگر این شرایط در کشور دیگری هم باشد، به همین سرنوشت مبتلا خواهد شد.»
📘: مأموریت آمریکاییها در ایران
👤: میلسپو
✍️🌺درود پگاه تان دلنشین و بخیر باد روزتان روشن به اندیشه وخرد همراه با کامیابی. برامدن آفتاب طلوع شادی ومیل به دانستن را افزون می سازد از انجا که انسان در مقابل این حقیقت قرار می گیرد که برای ادامه حیات باید تلاش کند و در مقابل مجهولات چاره ای بیندیشد.اساسا برخلاف آنچه فکر می شود زندگی انسان پیچیده در بستری از فلسفه برای کشف مجهولاتی است که دانسته های انسان را به یاری می طلبد و برای ادامه ی حیات باید بشر بر آنها غلبه کند
🖋️🌿از سینه ی من چو می تراود مهرت
روشن شود از خیال من بر چهرت
خورشید دو چشم تازه تا گر گیرم
در رقص تمام واژه ها از سحرت
🖋️🌿صبح
ای شگفتی جهان وشعر
از دهان عشق
صحبتی بکن
واز نوای دلنشین مهر
خنده ای ببار
این جهان
در انتظار گفتن وشکفتن است
🖋️🌿وقتی که نان پرواز را
از دستهای کوچکش
آغاز می کند
با خود دری به روی غمش
باز می کند
انگار سال سال اب رفتن
و رفتن زسفره هاست
اینگونه که به وعده
در ان ناز می کند
🖋️🌿گفتم صفای شعر منی
خندید
من واژه های گم شده ی عشقم
ای شوق ممتد بودن
فریاد رهایی
پیوسته هم ببار غزل
بر دفترشعرم
تا بی غروب بنویسم
چشمان منتظرت را
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒تاریخ اعصار تاریکی را از سرگذرانده است که در آن قلمرو عمومی تاریک و تیره شده و جهان چنان نامطمئن شده که مردم از هرپرسشی درباره سیاست باز ایستادهاند، چون نگران منافع حیاتی و آزادی شخصی خود بودهاند. کسانی که در چنین اعصاری
زیستهاند و تحت آن شرایط قرارگرفتهاند ، همواره گرایش بدین دارند که از جهان و قلمرو عمومی بیزار باشند و تا جای ممکن آن را نادیده بگیرند یا حتی بدون توجه به آن جهانی که میان آنهاست، برای برقراری روابط متقابل با یکدیگر از روی آن بپرند تا به فراسوی آن برسند؛ چنانکه گویی جهان تنها ظاهری است که مردم میتوانند خود را ورای آن پنهان کنند.
✍ #هانا_آرنت
📘 #انسانها_در_عصر_ظلمت
.
شوشا که در کنار ادبیات علاقه شدیدی هم به موسیقی محلی ایران داشت،او که گیتار را به خوبی می نواخت از همان زمان به آهنگسازی و ترانهسرایی به زبانهای فارسی و فرانسوی و انگلیسی پرداخت و در مدت کوتاهی یک خواننده حرفهای شد. شوشا به عنوان خواننده ترانههای محلی گیلکی، لری و سایر گویشهای ایرانی ترانههای بسیاری را خواند و منتشر کرد که در سطح جهان مشهور شد .از دهه هفتاد میلادی ده آلبوم موسیقی محلی توسط وی وارد بازار شد.یکی نقش های مهم او در موسیقی بومی ایران این بود که اروپا موسیقی محلی ایران را به واسطه اثار او که در انگلیس منتشر می شد شناخت و هنوز نام او در جهان نه به واسطه اثار انگلیسی و فرانسوی بلکه بیشتر برای آوازهای محلی ایرانی اوست.به عبارتی شوشا همانقدر در اروپا مهم بود که پری زنگنه در ایران.
تاثیر زندگی در غرب
یکی از نادر نوارهایی که نام تمامی نوازنده ها و تهیه کننده روی جلد درج شده است .به یاد ندارم اطلاعات آلبومی در ایران اینچنین کامل منتشر شده باشد.
در فرانسه بود که "شوشا" در فرانسه خوانندگی اپرا هم آموخت. علاقه او به آوازهای محلی ایرانی باعث شد که برای اولین بار آلبومی از آوازهای اقوام مختلف ایرانی منتشر کند. او که با فرهنگ فرانسه به خوبی آشنا بود و وقتی به انگلستان آمد خیلی زود توانست به زبان انگلیسی هم به خوبی حرف بزند و آواز بخواند.
دوستان و معاشران او غول هایی مثل لویی اراگون و ژان پل سارتر در فرانسه و "تد هیوز" شاعر نامدار انگلیسی بودند که "شوشا" در مجلس ترحیم او که در کلیسای "وست مینستر" لندن برگزار شد آواز خواند. ( احتمال زیاد چون با شریعتی هم سن و هم دانشگاهی بود در دهه 60 با او هم در سوربن دمخور بود)
در انگلستان به طور حرفه ای کار خوانندگی می کرد و آلبومی به زبان انگلیسی منتشر کرد. مضمون ترانه های این آلبوم تلفیقی از موضوعات عاشقانه و اجتماعی است."شوشا" که با سه فرهنگ و زبان بسیار متفاوت دنیا به خوبی آشنایی داشت، در همه این فرهنگ ها و زبان ها آثار ماندگاری خلق کرد.
داستان "دختری در پاریس" او یکی از بهترین نوشته هایی است که شرایط اجتماعی بعد از جنگ در فرانسه را شرح می دهد.آثار او به زبان انگلیسی، مجموعه ترانه هایی است که به این زبان نوشته و اجرا کرده است.
کسانی که او را می شناختند می گویند که موسیقی و آهنگ در خون او بوده و در تمام کارهایش حضور موسیقی محسوس است. او که مانند پدر خود به خدا اعتقاد داشت معتقد بود روح و سرچشمه موسیقی خداست.
شوشا در سال دو هزار و شش بعد از سی سال دوری، به ایران بازگشت و چند برنامه رادیویی برای شبکه سه رادیو بی بی سی درست کرد.این برنامه درباره این بود که چگونه فیلسوفان اسلامی تفکر متفکران یونان را به غرب بردند.او برای تهیه این برنامه به دانشگاه تهران، محل کار پدرش رفت و با ساخت این برنامه دینش را به پدر ادا کرد.
"شوشا گاپی"، در بیست و چهارم مارس دوهزار و هشت مصادف با دوم فروردین ماه سال هزارو سیصد و هشتاد و هفت در لندن از دنیا رفت. دوستانش می گویند کسی را از دست داده اند که مهربانیش چیزی از مهربانی مادرانه فراتر بود.
نویسنده ای که در روزنامه "گاردین" درباره "شوشا" نوشته است، محبت او را به تجلی عشق تعبیر کرده است، درست همانطور که در عرفا می توان سراغ گرفت.
روحش شاد و یادش گرامی
✍️🌺درود صبح تان زیبا و خیال انگیز روزتان رویایی وپر از خاطرات شیرین تداوم ایام برایتان آغاز نابترین لحظات و توفیق مداوم باشد فرخ وکامیاب بمانید.جهان اکنون دوباره در حال پوست اندازی است .تقابل نو وکهنه تقابل تفکرات منسوخ و درک مدرن از هستی وتفاوت درک از دولت وملت وتقابلها،خود را در رویای تقسیم جهان پیچیده وبراین چرخه زخمهای تفکرات جاهلانه ی تروریستی والقائات توتالیتریسم را افزوده است جنگ سرد بعد از جنگ جهانی اگرچه رویای صلح را سعی داشت تا تزریق کند فروپاشی بلوکهای جهانی ترس از برهمخوردن توازن قدرت در شیپور جنگها دمیده است وصبح روشنی را که در چشم انداز بشر قرار داشت در هاله ای از محاق وتیرگی فروبرده است.اشباح تاریک قدرتهای در سایه جهان رابه اشوب کشیده اند و بسیاری از دستاوردهای قرن نوزده وبیست در کل جهان مورد یورش قرار گرفته اند.سرعت تحولات عقب ماندگی بخش وسیعی از جهان از این تحولات و اتوپیاهای وهم انگیز وخطرناک طیف عقب مانده تر جهان را در خطر اوار جنگ،،تخریب طبیعت وبحرانهای زیست محیطی شدید قرار داده است اگر بشر دیر بجنبد بسیاری از دستاوردهایش در این تنازع غم انگیز به فنا خواهد رفت
🖋️🌿میان قاب خالی بی ملالی
سمندر وار می جوید چه حالی
نشسته باز خورشید فروزان
پس ابر است گاهی در زوالی
🖋️🌿صبح شد ومن به خیال توام
دربدر از چشم زلال توام
هر نفسم بوی تو را می دهد
من که اسیر خط وخال توام
🖋️🌿خندان رسید آذر
واز سر نهاده بود
کله
و از شاخه ها تکانده
همه برگهای زرد
با هر نسیم نفسی تازه می نمود
از شاخه های عور
دستان خویش را
در رقص داشت
وراوی قصه های دور
گویی خبر گرفته
که از راه می رسد
میهمان تازه ای
شب در نفس به زایش ابری
صبح وتلنگری
به دم سوز، وابسته خویش را
پا می کشید زمستان
و رفته بود خشک
پاییز بی بری
و از گرد گرد راه رسیده
اهنگ داشت تا بدمد
در کوره ی خیال ز سرما
و دسته دسته کلاغان
خوش کرده جا به جالیز
واز چشمهای مترسک
تا می ربودند
اخرین نور حیات را
بر دیوار دور باغ
نشسته در بزم قار قار
و با وقار
بر می زدند میان گله ی گنجشکان
سهم خویش را
خورشید هم لُک لُک کنان
گویی تهی ز ظرف همیشگی
آهنگ کندی داشت
بر سینه های سرکش کوه
وراز انجبروت
از پرده افتاده بود
و کور عصاکش کور
می رفت لنگ لنگ
و بر گرد خویش می چرخید
اسب عصاری روزگار
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒پیری میگفت: کاش تا جوان هستید و در چشمهاتان برقی برای دویدن و رسیدن هست، بدوید و برسید اما از مسیر لذت ببرید. از جزئیات شاد شوید و از کلیات نرنجید. کاش فراموش نکنید که سیاهها رو به سپید میروند و راستها به خمیده متمایل میشوند و روزی میرسد که آدمیزاد هرچقدر هم که بخواهد نمیتواند. نمیتواند بدود و برقصد و سفر کند و تمام ذرات آرامش کائنات را نفس بکشد. نمیتواند و فرصت ندارد در آغوش بکشد و دوست بدارد و عاشق باشد.
میگفت: شاد و آرام و عاشق باشید، بهجای من و تمام کسانی که این کار را به وقتش نکردیم و دیر شد.
میگفت: زمان منتظرِ هیچکس نمیمانَد.
و راست میگفت...
✍️پ. ن: زمان بی تکرار وبدون بازگشت است سرمایه ای که به تساوی تقسیم شده است اما عده ی کمی ان را درک و از ان بقدر کافی بهره می برند