✍️🌺درود روزتان بخیر ودلنشین همراه با بهترین ها .این تصور ما از هستی است که جهان ما را شکل می دهد درست هستی را به همان شکل که تصور می کنیم می بینیم و این است که بیشتر انسان ها تصور نادرستی از خود وهستی دارند.چون در ان بیرون اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است وجهان منتظر نمی ماند تا بفهمد ما چگونه می اندیشیم وبه همان شکل در اید اما درک نادرست ما تنش های روانی واضطراب ها را به ما منتقل می کند و ما خود را بدینگونه از پا در می آوریم . با تصور غلط لذت زندگی کردن را از خود می گیریم. مورچگانی نباشیم که وفتی در آب می افتیم فریاد بر آوریم جهان را آب برد.از هر روزنه وفرصت برای زندگی تقویت حس اعتماد خود واعتماد به بیکرانگی هستی استفاده کنیم و روان درمانگر خود باشیم
🖋️🌿صبح که آذین بنموده است رخش
زد ز دوچشمان تو بر پرده نقش
ساحت ایوان بگرفته است نور
نقش در افتاده از آن خوب وش
🖋️🌿باد می آید میان شاخه عریان باغ
می تکاند برگ ها را بی دماغ
می برد پاییز غارتگر کنون
رخت از هر شاخه ای بی چند وچون
🖋️🌿ما وشاخه ها وباد
ما وبیقراری درخت
سهم کوچه برگ ها
نقش تازه می کشد به چشم شاد
می برد کجا نگر
اوج دور دست قاصدک
تا کند خبر که باز
صبح تا دمیده باد می برد
کلاه لاله را
ژاله شسته از لبان غنچه
خنده مانده نیمه راه برلبان باز
حیرتش فزوده گل
جنبشی است در خیال هردرخت
آدمی سپرده خویش را نگر بدست باد
سهم کوچه،سهم خانه سهم هرخیال وهم
در توهم نگاه دشمنی
آدم ودرخت و باد
غرق کینه اند و می کشند پنجه بر خیال شاد
موج ها رسیده سرکش اند
و زورقش شکسته باد
با دهان باز می کند نگاه و
ناله می کند ط......وف...ا..ن
#ایرج_جمشیدی_بینا
(بخوانیم طا وفا ونون:طوفان)
✍️📒هرگاه کمالگراییام گل میکند و میخواهم همه چیز را تحتکنترل داشته باشم این بیت از شعر لئونارد کوهن را به یاد میآورم: «هر چیزی تَرَک و شکافی دارد و از همینجاست که نور به درون رخنه میکند.» اما کمالگرا پیوسته تلاش میکند ترکها را هم بیاورد و درزها را بپوشاند تا همه چیز بیعیبونقص بهنظر برسد. این شعر به من کمک میکند تا زیباییِ ترکها (خانه نامرتب، دستنوشته غلطدار، لباسی که برایم تنگ شده است) را از یاد نبرم و فراموش نکنم که نقص، بیکفایتی نیست. نقایص به ما یادآور میشوند که در این ماجرا همه با هم سهیم هستیم، ناقص و ناکافی، اما با هم.
✍️موهبت کامل نبودن از رنه براون
مرد ها وقتی عاشق میشوند
به دنیا میآیند
و زنها
عاشق که میشوند
میمیرند!...
#ویسلاوا_شیمبورسکا
🖋️🌿به کودکان بگویید
جهان جای قشنگی نیست
ترور
بمب
و اسلحه
شانه ی زندگی را
نشانه رفته اند
وسیاستمداران
پای درخون لبخند برلب دارند
🖌🌿با ما تمام شهر خواند
باما تمام شهر ماند
در سایه سار نخلهای بی سر بی بر
نیزارهای سوخته
و پستانهای چروکیده گاو میش ها
با ما تمام شهر آوار ماند
گنجشکهای تشنه مرثیه خواندند
وکبود شد لبهای بی قرار عروس نخلها
ما بر کناره کارون
اندوه شهری را گریستیم
و از داغ لاله های گلگون
در مرگ گل سرخ
تنهایی از هبوط را
بر شعله های بلند دکلها فریاد!
بر ما فقط جنونِ
جای شلیک گلوله ها
وقتی که مشک پاره
و میدان به دست شمر بود
وبوی نفت سرگیجه بلند تاریخ
آوار،آوار،آوار
زمین ترک بر می دارد
بیداد را سر باز ایستادن نیست
وچهره های خراشیده را
خون ، رنگی به قدمت
اوارگی های مان داده است
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
شبتان بخیر وبر پرندی از شادیها❣
وقتی متولد میشویم قراردادی را برای زندگی امضا میکنیم،
اما سالها بعد زمانی میرسد که از خود سوال می کنیم،
"چه کسی این قرارداد را به جای من امضا کرده است؟"
ژوزه ساراماگو
بینایی
✍️💐درود روزتان بخیر وبر پرندی از شادی وقت خوش وکامیاب.آزادی بالی است برای پرواز و گسترش عدالت وبهروزی وتحدید ان مساوی است با از دست دادن بسیاری از حقوق عامه.اما در جوامع باز در مقابل آزادی مانع بزرگ سواستفاده ی مافیاهای رنگارنگ تروریست ها و گروه های خرابکار و ابواب جمعی قدرت های مخالف ازادی است که سعی در فشل نشان دادن ان و سواستفاده برای مقاصد شوم وتهدید مخالفان و گاه ترور افراد وانفجار در اجتماعات دارند و آزادی جمعی را نقض می کنند. اما این ها دلیل نمی شود تا ازادی به هربهانه نقض شود ویا دولت ها بخواهند در قوانین مصرحه ی آزادی دخالت کنند و یا کارافرینان وبنیان گذاران فضای مجازی را به بهانه ان تحت تعقیب قرار دهند و با هزاران دلیل تراشی وبرچسب با آنها برخورد کنند.ناتوانی دولت ها در مهار مافیاهای رنگ وارنگ و تروریسم دلیل حمله به آزادی ونقض ان نمی شود همچنان که ایلان ماسک می گوید اگر اتفاقی که برای بنیانگذار تلگرام پاول دورف افتاد به یک روال تبدیل شود هیچ کدام از کارآفرینان این فضا در امان نخواهند بود.مهم این است که باید ساز وکاری اندیشیده شود که تروریسم ،دیکتاتوری تجاوز وابزار بزه کاری مهار شود و جهان بتواند آزادانه از این فضا در جهت تعالی و گسترش ثروت و خرد مهار فقر و بی عدالتی و توسعه ی بهداشت ومقابله با مشکلات آب وهوایی استفاده کند.
🖋️🌿سنگ می بندم اگر بر دل نمی باشد عجب
سنگ دل این رسم را در مکتبت آموختم
سنگ گشتم بس که گفتم پاسخی نشنیده ام
از سکوت سنگی ات بس مصلحت آموختم
🖋️🌿میروم با خویش وبا تنهایی ام
بگذرم از عالم سودایی ام
چشم می بندم به روی هرچه هست
کم کنم این قصه ی رسوایی ام
می روم دیگر نمی جویم تورا
واگذارم مرکب شیدایی ام
ما زیاران قصه ای بود ونبود
انتظاری بیش از این تنهایی ام
🖋️🌿انگور شهریور نگاهت
بر کوزه ی جان
شراب می شود
دیگرمپرس
از مستی خیال ما
در فصل بعد ازین
🖋️🌿هنوز هم تفنگ مدرا را نمی داند
و نوک مگسک به زیر خال هدف
و دست بر ماشه است
جهان چه روزهای سختی دارد
وغار نشینان مدرن
جهالت شان را
برذهن تسخیری جن زدگان جدید
تزریق می کنند
ومرگ اسان تر از غذا
در این زمین پر از التهاب
و ناخوش حال تقسیم می شود
وجَنگ شادی دیوانی است
که جُنگ شادی از مرگ برپا کرده اند
وآسمان، زمین و دریا سهمی از حماقت شان دارد
وآزادی در خرناسه های اسلحه گم می شود
وهیئت درناک شهرها
در خون وپاندومی نفس می کشند
وقطاع طریقان باندهای سیاه
بر دست هایشان هر روز
نعشی از آزادی را
در چاه ویل گفتگو می ریزند
وتوسعه معنی مرگ دارد
وطلایه داران تمدن پی می شوند
تا شکارچیان ماهر قدرت
لم داده بنشینند
بر ویرانه های بجا مانده از آزشان
واختاپوس حرص وطمع
ببلعد جهان وجان های ازاده را
#ایرج_جمشیدی_بینا
,✍️📗در جمجمههای مدرن ما، ذهن های متعلق به عصر حجر خوابیده است. آری، حماقت بزرگیست که آدمی به منظور برنده شدن در بیرون، در درون ببازد.
📖: آرتور شوپنهاور
بیشتر قدرتی که در اختیار استبداد قرار میگیرد داوطلبانه به آن داده شده است. در زمانهی استبداد، افراد پیشاپیش به این فکر میکنند که اگر حکومت مستبدتری بر سر کار باشد چه از آنها خواهد خواست و بعد بدون اینکه آن چیز از آنها خواسته شده باشد، آن را در اختیار حکومت میگذارند؛...
📓در برابر استبداد
تیموتی اسنایدر
✍️🌺درود روزتان بخیر ودلنشین همراه با بهترین ها .این تصور ما از هستی است که جهان ما را شکل می دهد درست هستی را به همان شکل که تصور می کنیم می بینیم و این است که بیشتر انسان ها تصور نادرستی از خود وهستی دارند.چون در ان بیرون اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است وجهان منتظر نمی ماند تا بفهمد ما چگونه می اندیشیم وبه همان شکل در اید اما درک نادرست ما تنش های روانی واضطراب ها را به ما منتقل می کند و ما خود را بدینگونه از پا در می آوریم . با تصور غلط لذت زندگی کردن را از خود می گیریم. مورچگانی نباشیم که وفتی در آب می افتیم فریاد بر آوریم جهان را آب برد.از هر روزنه وفرصت برای زندگی تقویت حس اعتماد خود واعتماد به بیکرانگی هستی استفاده کنیم و روان درمانگر خود باشیم
🖋️🌿صبح که آذین بنموده است رخش
زد ز دوچشمان تو بر پرده نقش
ساحت ایوان بگرفته است نور
نقش در افتاده از آن خوب وش
🖋️🌿باد می آید میان شاخه عریان باغ
می تکاند برگ ها را بی دماغ
می برد پاییز غارتگر کنون
رخت از هر شاخه ای بی چند وچون
🖋️🌿ما وشاخه ها وباد
ما وبیقراری درخت
سهم کوچه برگ ها
نقش تازه می کشد به چشم شاد
می برد کجا نگر
اوج دور دست قاصدک
تا کند خبر که باز
صبح تا دمیده باد می برد
کلاه لاله را
ژاله شسته از لبان غنچه
خنده مانده نیمه راه برلبان باز
حیرتش فزوده گل
جنبشی است در خیال هردرخت
آدمی سپرده خویش را نگر بدست باد
سهم کوچه،سهم خانه سهم هرخیال وهم
در توهم نگاه دشمنی
آدم ودرخت و باد
غرق کینه اند و می کشند پنجه بر خیال شاد
موج ها رسیده سرکش اند
و زورقش شکسته باد
با دهان باز می کند نگاه و
ناله می کند ط......وف...ا..ن
#ایرج_جمشیدی_بینا
(بخوانیم طا وفا ونون:طوفان)
✍️📒هرگاه کمالگراییام گل میکند و میخواهم همه چیز را تحتکنترل داشته باشم این بیت از شعر لئونارد کوهن را به یاد میآورم: «هر چیزی تَرَک و شکافی دارد و از همینجاست که نور به درون رخنه میکند.» اما کمالگرا پیوسته تلاش میکند ترکها را هم بیاورد و درزها را بپوشاند تا همه چیز بیعیبونقص بهنظر برسد. این شعر به من کمک میکند تا زیباییِ ترکها (خانه نامرتب، دستنوشته غلطدار، لباسی که برایم تنگ شده است) را از یاد نبرم و فراموش نکنم که نقص، بیکفایتی نیست. نقایص به ما یادآور میشوند که در این ماجرا همه با هم سهیم هستیم، ناقص و ناکافی، اما با هم.
✍️موهبت کامل نبودن از رنه براون
🖋️🌿ماه شکار تنهایی است
ومن
شکار خواب
چه توری دارد شب
در خلوت کوچه ها و گذرها
🖋️🌿باد غزل می خواند
درخت می رقصید
وتو داس برگرفته بودی
به بافه ی عشق
مگر فصل درو رسیده بود
که گونه هایت
از آفتاب عشق قرمز بود
🖋️🌿گنجشک ها لیچار می خواندند
از پشت شیشه بال می کوبیدند
تو سهمت را از اینه برگرفته بودی
و به صبح دانه می پاشیدی
کلاغ روی تیربرق ششکی می بست
و رخوت خواب از تن می گرفت
لبخند صبح چه حکایت ها باخود داشت
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا ❣
غروبتان به شادیها ودور از غم❣
چرا ما دلمان میخواهد تا ابد زنده باشیم؟ چون امید داریم فردا یا فرداها کسی پیدا شود که ما از دل و جان دوستش داشته باشیم.
چون میخواهیم حتی اگر شده یک روز دیگر را در کنار کسی که دوستش داریم سپری کنیم ...
#پائولو_کوئیلو
شبتان ماه 🌙🌙🌙🌙🌙
🖊️🌿آه ای پرستوها !
باخنجر خونریز ابروان
آهسته تر
تاریخ رابنویسید
اینجا فرمان مرگ مردهای پشیمان را
هرکس خودش نمی نویسد
ان پشت
مرگ است تزریق می شود
آرام آرام بر گذرگاه ها ی بن بست
هرگز کس نشنیده است
این گونه انتحار را!
🖊️🌿زنی نوشت گم شده ام
مردی کبوتر شده پریده بود
وجای خالی اش آنسوی بام
دوگربه به هم پریده بودند
کلاغ خبرچینی میان ساعت صفر
به قار قار رسیده بود
و کودکی عروسک زیبایش را
مثله می کرد
هنوز هم میان باغچه کوچک خانه
دعوای گنجشکان برسر هیچ بود
وسگی از لُرگ اب می خورد
وماه منشوری بود میان درختان
که مهتابش رابر سرشانه می ریخت
زن کنار پنجره اشکهایش را
پاک می کرد
وکودک عروسکش را
خاک می کرد
چهقصه ی درازی داشت زندگی
و چه کوتاه بود پیراهن عمری
که از تن می کند
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
شبتان مملو از عشق وآرامش❣
🖋️🌿
پرنده های حقیقت
نوک می زدند خیال را
تو رفته ای و در ختان زینتی
خشکیده اند
و نقاشی های ما بر دیوارها
خط خورده اند
حتی خیابان ها
از نفس افتاده
و چاله هایشان راهبندانی است
برای کشتن خاطرات
تا یادآوری کنند
زمان می میرد
و سایه ی مرگ
از هر کجا می گذرد
بخصوص حالا
که دیگر کسی با بوق
صبح بخیرش را
پیغام نمی کند
وتن فرتوت دیوارها داد می زند
که همه چیز به پایان خود رسیده است
وشاید توهمِ خاطرات را
در لفافی از الزایمر وزمان
از یاد برده باشی
🖋️🌿شب ستاره ها
شوالیه هایی سرگردان بودند
در جستجوی رویاهای دور ودراز کودکی
که خواب هایش را کارتن می کرد
و ماه سرگشته تر از همیشه
خانه ای را می جست
که ناف سرگردانی را
در ان بریده بودند
چه خوابی داشت کوچه
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
عصرتان دلنواز وشاد شاد❣
انسان هرگز نمیتواند از رویاهای خود دست بکشد.
رویا خوراک روح است.
همانطور که غذا خوراک تن است.
در زندگی بارها رویاهامان را فرو ریخته،
و تمناهامان را ناکام می بینیم،
اما باید به دیدن رویا بپردازیم.
اگر نه، روحمان میمیرد...
خاطرات یک مغ
#پائولو_کوئلیو
🖋️🌿در چشم های صبح
شعر بلندی است
از آفتاب و نور
اما اینجا
به جز به مرگ نمی اندیشند
واز آفتاب گریزانند
خفاش های سرزده
از قعر غارها
هیهات! بر لبان دیو جهالت
جز مرگ بوسه نیست
🖋️🌿پروانه ها نپریدند
از پیله های خشک شفیره
وقتی که ارزو
بر برگ های خشک
شتک می زد
ودست نامرادی یک تاریخ
در کار نوشتن بود
بر پشت جلد روضه الصفای قدیمی
ومرگ از فاصله ی دوچشم
نزدیک تر،
وقتی که خرج موشک ها را
زیاد می کردند
تا داس مرگ تیز تر باشد
شمعون ها هنوز جنایت خود را
انکار می کردند
وفتح الله ها
فتح بابی
با کودکان گشوده بودند
هر کس زمین بازی را
فرصت خود می جست
و با برگ کسی دیگر
بازی می کرد
انگار کینه ی خیبر دهان گشوده بود
و خاورمیانه تقاص پس می داد
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
درودها غروبتان دلنواز وزیبا❣
🖋️🌿هنوز هم به زخمه ی سازی
گلوی زخمی شعرم
ترانه خوان نگاهی است
وبا خیالی
چاووش واژه ها
به رقص در می آیند
چه حس لطبفی است
بر دهان آب وعلف
خیال من از بغض در گلوی باد
به چه آوازی می رسد
و پرنده های سرکش حروف و اصوات
در ان جنون سحرآمیز
چو در سماع در آیند
به رقص شعر وخیال
می بافند
ظریف تر از گلبرگ
ابریشم خیال را
وبرتن لطیف تو می پوشند
که خون به زیر پوست
دویده است
واشتیاق بر گونه های قرمز رز
لو داده اند
هوس های بوسه را
که بر کاسه های لب بی صبر
منتظرند
وما به شرط چاقو
هندوانه های سکوت را
سرمی بریم
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
روزتان مملو از شادیها وعشق❣
✍️🌺درود پگاهتان نیک وبه فرجام روزتان دلنشین آدینه ای زیبا وشیرین در جمع خانواده ودوستان داشته باشید
انسان موجودی جمع گراست ویکی از مزیت های جمع ها کاستن از تنش های روانی ،سرگرم شدن وآموختن از جمع هاست .بنا به ضرورت حضور در جمع باعث همدلی و وفاق ونزدیکی بیشتر وکاستن از درد ورنج یکدیگر شریک شدن در اوقات خوش هم و یا کاستن از دردها والامی است که فرد به تنهایی از عهده ی انها برنمی آید. اما جمع ها علیرغم این نکات مناسب گاه به دلیل حسادت ها، کم توجهی به حالات روحی همدیگر و یا تقابل ها وتضادهای ناشی از لاپوشانی واقعیت هاونگفته ها به تنش وخصومت کشیده می شوند واثر نامطلوب بر رفتار اجتماعی افراد می گذارند واین همه بدلیل ندیدن ورعایت نکردن حقوق یک دیگر وتکیه بر عصبیت ،سوتفاهم ها وجهل وخرد ناپذیری است.مراقب رفتار خود در جمع وتاثیر ان بر دیگران باشیم وجمع ها را به محیط دوستانه و شاد وجایی برای فراگرفتن از همدیگر تبدیل کنیم دست از رقابت ها چشم وهم چشمی های تاسف بار وجاهلانه برداریم ویادمان باشد زندگی بسیار زود خیلی از فرصت ها را از ما خواهد گرفت بخصوص فرصت با هم بودن را!
🖋️🌿نه یک بوسه گرفت از لب نه من از چشم شهلایش
همیشه بین ما مرزی است در حس وتمنایش
اشارت های او از دور هم کافی است زیرا من
چنان غرقم که او در وادی شعر و نواهایش
🖋️🌿هنر عشق همین است که زیبا باشد
عشق در خاطر ودر دیده به هر جا باشد
لیله العشق تو ای دلشده می دانی چیست
ان شب وصل که دل غرق تمنا باشد
🖋️🌿نت ها وصدا ها
ذهنم پر است از هجمه ی حروف
ونقاشی کلمات در بی وزنی شعری
که بر لبان تو تکرار می شود
وسپید می شود سکوت
بر پرده خیالم
جهانم شعری است
که نوشته نمی سود
وجان تویی که در حروف نمی گنجی
از زخمهی کلمات سرگیجه می گیرم
وان جسم اثیری را
باد می برد
ومن از هزاره ی خواب
بر گیسوی بجا مانده ات بیدار می شوم
ونت ها دوباره می نوازند
🖋️🌿تو پرنده نیستی
که عاشقانه بنویسی
انگشتانت چاقوی سلاخی است
در ذبح واژه ها
هر پسین دلداده ای را
بر کمرکش قویی می بندی
که تنها اقیانوسی را پارو می زند
وغرق می شود
در آوازی که آخرین نت زندگی است
شاید یک روز زندگی را هم به مسلخ بردی
با طناب دار اخرین زندانی
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒 بشر رنج میبرد و این فقط بهمعنای دردکشیدن نیست. رنج چیزی بیش از درد است. انسان با اَشکال گوناگونی از دردهای روانی درگیر میشود، افکار و هیجانات سخت و دشوار، خاطرات ناخوشایند، احساسات و امیال ناخواسته. انسانها به این مسائل میاندیشند، در مورد آنها نگران و آزردهخاطر میشوند، گاهی نیز از آنها میترسند. آنها با آنکه میدانند ممکن است در روابط انسانی آسیب ببینند، همچنان با هم دوستی میکنند و به یکدیگر عشق میورزند. با اینکه میدانند روزی خواهند مُرد، همواره به آینده امید میبندند. ممکن است در مسیر حرکت خود به پوچی برسند، اما به آرمانهایی معتقدند. انسانها گاهی اوقات کاملاً زنده، حاضر و پایبند هستند. کتاب از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن دربارهٔ حرکت از رنج بهسوی درآغوشکشیدن زندگی است، بهجای اینکه صبر کنید تا در نبرد با افکار و احساسات درونیتان پیروز شوید و آنگاه زندگیکردن را شروع کنید. موضوع این کتاب زیستن در زمان حال و زندگیکردن همراه با گذشتهٔ خود و در کنار خاطرات، ترسها و غمها (و نه زندگیکردن در گذشته و یا در خاطرات) است.
📖 از ذهنت بیرون بیا و زندگی کن
نویسنده: استیون هیز
🖋️🌿 پیراهن ماه را می تکاند
آرزوهای دور ودرازش
روسری از سر برمی دارد
تا موهایش افشان شود
خواب رهایی دیده است
سازی که می نوازد
وعشق از سرشانه هایش می ریزد
گلهای سرخ سینه اش
سینه سرخهایی که آواز کرده اند
آزادی را
وتاریخی که می نویسد ....
🖋️🌿از حرم ت پرکشیده ازادی
ودستان تو را
این طایفه ی ابابیل
از پشت بسته اند
🖋️🌿انگور شهریور نگاهت
بر کوزه ی جان
شراب می شود
حالا بپرس
از مستی خیال ما
در فصل بعد ازین
#ایرج_جمشیدی_بینا
غروبتان به مهر وعشق❣
✍️🌺درود روز بخیر وشادی هفته ای با نشاط داشته باشید.افسردگی به انسان
فرصت اندیشیدن نمیدهد!
بنابرین برای نادان نگه داشتن انسان؛
باید اندوهگینش کرد...
#نیچه
پ.ن:سعی کنید اندوه را برانید وشادی را با دیگران قسمت کنید.جامعه شاد فرصت اندیشیدن دارد
🖋️🌿خیال روییده ی ابری
ببار که شاید
دوباره سبز شود
از تو امیدی
🖋️🌿حالا بهارهای رفته را می شمارم
فصل های بدون تو
پیله هایی را که شکسته اند
وقدم هایی را که برداشته ای
رفته ای وقدمی کشند ساقه ی ترد علف ها
در پاشنه ی پای من
درخت می شوم
وچه سایه ای
اما تو هم قد کشیده ای به رفتن
و کلاه کلاه قرمزی را بر داشته
و دستمال سینه ات را به مترسک داده ای
تا سرانگشتان تو را می شمارند پروانه ها
که شمعدانند در حاشیه ی انتظار
من ، جاده ی همیشگی
عصایی که اژدها نمی شود
ودرختی که سخن نمی گوید
می گذرم
تکرار چاکراه رفتن را باز کرده است
وسنگ ها گیج تر از همیشه نشانه اند
ویقین دارم
اینجا کوهکنی را خاک کرده اند
وشیرین تو دلخوش به وعده ها
هنوز هم نقاشی می کند
ترنج های کال را
وبه تناسب اندامش توجه دارد
ومن پاشنه ی آشیل مرگ را نشانه گرفته ام
با شعری که از چشمان تو کوک می شود
«خدا کند انگورها برسند»
وفصل فصل چشمان تو باشد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بله، جهان پر است از حماقت و سرگشتگی. قیدوبندها دارای ریشههای عمیقاند. از امید و برابری خبری نیست. برتریطلبی بسی عظیم است و به نظر میرسد که هر روز بزرگ و بزرگتر میشود. مردم میگویند که باید خوشحال باشیم که در رفاهیم. ما راحتیم اما بیشتر مردم دنیا در فقر و بدبختی به سر میبرند. سپس همین مردم خوشبخت با مسکن و افیون به خواب میروند. آنها برای سعادتمند شدن هم قرص و کپسول میخورند. حتی مردنشان هم با مصرف قرص است. از خودم میپرسم: چه وقتی آن نژاد تازه به دنیا خواهد آمد. همان قومی که معنای برابری را فهمیده باشد. نژاد آن جنگلبانان و باغدارانی که تبر بردارند و تمام درختان پیر و کرم خورده را از ریشه بیرون بیاورند تا سرانجام آفتاب بر جوانههای تازه بتابد. همان نژادی که میتواند درخت دانش را از خاری و هرزگی پاک کند.
📚 واپسین یادداشتهای سرگشاده توماس اف
✍ شل آسکیلسن 🇳🇴
تصویر:ارامگاه فریدالدین عطار
چرا بیمارستانها در سده قبلی و جاری، بند ناف را بلافاصله قطع می کنند؟ زیرا می دانند که آنها پر از سلول های بنیادی هستند
گردش سلولی بند ناف به مدت 30 دقیقه پس از تولد ادامه می یابد. به این معنی که بیش از 30 دقیقه(شاید حتی چندین ساعت) سلول های بنیادی، خون و مواد مغذی حیاتی باید به داخل نوزاد پمپ شود. هنگامی که بند ناف فورا بسته شود، کودک معمولاً هوا را نفس می کشد، زیرا اکسیژن از بند ناف دریافت کرده است. به همین دلیل است که نوزادان می توانند زیر آب به دنیا بیایند و غرق نشوند، زیرا مجبور نیستند فوراً از ریه های خود استفاده کنند. اجازه دادن به بند ناف برای جدا شدن خود به خود، مانند همه حیوانات در طبیعت، امکان انتقال حداکثر سلولهای بنیادی و خون به نوزاد را فراهم میکند که منجر به تولد نوزادان سالمتر میشود
#علمی
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ، ﺩﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ، ﻏﻢ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﺗﻮ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﻢ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ، ﺍﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪی، ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ
- وحشی بافقی
ما در جامعهای برونگرا زندگی میکنیم که برای تنهایی و سکوت ارزش قائل نیست. ما مدام در حال پر کردن درون خود با مکالمات فیلمها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی هستیم. ما در حالی که تشنگی فرهنگی و سیاسی داریم و دائما در حال جذب اطلاعات و به دنبال تفریح هستیم، همواره نگرانیم چیزی مهم را از دست بدهیم. ما خود را با آنچه در دسترسمان است خفه میکنیم تا مبادا با خودمان تنها باشیم.
_ گای کارنو
🖋️🌿کبوتران بی دل رویا
پا پر بودند
تا دوردست دور می پریدند
شب چشمانت نمی رسید
و ماه چراغ خاموش چشمک می زد
جای پای تو را در ایوان
و زخم سایه ها را
در ظلمات ذهن
چه نقش ها بر می گرفتم
در اشکوب ترد لحظه های تنهایی
زمان آسیابی بود
در میان چرخ دنده هایش
استخوان خرد می کردیم
تا مالون پیر اربابش را صدا می زد
بر تن سماجت
رخت حوصله پوشانده
زنجیره های غفلت شکل می گرفت
صلیب افتاده بود
روی دیوار ندبه شوالیه ای یادگاری می نوشت
وعربی سنگ می زد شیطان را
کابوس ها یکی یکی می رسیدند
و کاووس دیوانه ی خشم
هر کس را می راند
که زنی ذهنش را جویده بود
وسیاووش از اتش می گذشت
ومن هنوز مبهوت پیراهنی بودم
که پاره نشده بود
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
شبتان ستاره باران❣
✍️🌺درود روزتان بخیر ودلنشین همراه با بهترین ها .این تصور ما از هستی است که جهان ما را شکل می دهد درست هستی را به همان شکل که تصور می کنیم می بینیم و این است که بیشتر انسان ها تصور نادرستی از خود وهستی دارند.چون در ان بیرون اتفاقات دیگری در حال رخ دادن است وجهان منتظر نمی ماند تا بفهمد ما چگونه می اندیشیم وبه همان شکل در اید اما درک نادرست ما تنش های روانی واضطراب ها را به ما منتقل می کند و ما خود را بدینگونه از پا در می آوریم . با تصور غلط لذت زندگی کردن را از خود می گیریم. مورچگانی نباشیم که وفتی در آب می افتیم فریاد بر آوریم جهان را آب برد.از هر روزنه وفرصت برای زندگی تقویت حس اعتماد خود واعتماد به بیکرانگی هستی استفاده کنیم و روان درمانگر خود باشیم
🖋️🌿صبح که آذین بنموده است رخش
زد ز دوچشمان تو بر پرده نقش
ساحت ایوان بگرفته است نور
نقش در افتاده از آن خوب وش
🖋️🌿باد می آید میان شاخه عریان باغ
می تکاند برگ ها را بی دماغ
می برد پاییز غارتگر کنون
رخت از هر شاخه ای بی چند وچون
🖋️🌿ما وشاخه ها وباد
ما وبیقراری درخت
سهم کوچه برگ ها
نقش تازه می کشد به چشم شاد
می برد کجا نگر
اوج دور دست قاصدک
تا کند خبر که باز
صبح تا دمیده باد می برد
کلاه لاله را
ژاله شسته از لبان غنچه
خنده مانده نیمه راه برلبان باز
حیرتش فزوده گل
جنبشی است در خیال هردرخت
آدمی سپرده خویش را نگر بدست باد
سهم کوچه،سهم خانه سهم هرخیال وهم
در توهم نگاه دشمنی
آدم ودرخت و باد
غرق کینه اند و می کشند پنجه بر خیال شاد
موج ها رسیده سرکش اند
و زورقش شکسته باد
با دهان باز می کند نگاه و
ناله می کند ط......وف...ا..ن
#ایرج_جمشیدی_بینا
(بخوانیم طا وفا ونون:طوفان)
✍️📒هرگاه کمالگراییام گل میکند و میخواهم همه چیز را تحتکنترل داشته باشم این بیت از شعر لئونارد کوهن را به یاد میآورم: «هر چیزی تَرَک و شکافی دارد و از همینجاست که نور به درون رخنه میکند.» اما کمالگرا پیوسته تلاش میکند ترکها را هم بیاورد و درزها را بپوشاند تا همه چیز بیعیبونقص بهنظر برسد. این شعر به من کمک میکند تا زیباییِ ترکها (خانه نامرتب، دستنوشته غلطدار، لباسی که برایم تنگ شده است) را از یاد نبرم و فراموش نکنم که نقص، بیکفایتی نیست. نقایص به ما یادآور میشوند که در این ماجرا همه با هم سهیم هستیم، ناقص و ناکافی، اما با هم.
✍️موهبت کامل نبودن از رنه براون
دنیا هم که مال تو باشد،
تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشی،
تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی
و سهمی از دلشوره هایش نداشته باشی،
فقیرترین مردِ دنیایی...!
- شکسپیر
یک دیالوگ
از: فیلم طعم گیلاس
عباس کیا رستمی
...........
پيرمرد آذرى : یک خاطره ای از خودم بگم !
اول ازدواج ما بود... ناراحتی همه جور کشیده بودیم. همه جور...
آخر اون قدر خسته شدم از ناراحتی که یک روز پا شدم خودم رو راحت کنم بابا،
از این ناراحتی، مگه چه خبره؟
صبح زود، تاریکی بود.. پا شدم. طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشین...
برم قال قضیه را بکنم... برم خودکشی بکنم... برم... رفتیم. اطراف میانه بود...
سال 39. رفتم آقا... توتستان بود بغل خونه ما. نزدیک خونه ما...
آمدیم طناب رو... تاریک بود... طناب را هر قدر می انداختیم گیر نمی کرد٬
یک مرتبه انداختم گیر نکرد٬ دو مرتبه انداختم... گیر نکرد٬ سومی٬ آخر خودم رفتم بالا.
رفتم بالا طناب را گیر دادم٬ دیدم آقا یک چیز نرم خورد به دستم...
توت بود. ..چه توت شیرینی... شیرین بود. اولی را خوردم. ..دومی راخوردم... سومی را خوردم...
یک وقت دیدم هوا داره روشن میشه. ..آفتاب زده بالای کوه ....رفیق...
چه آفتابی! چه منظره ای! چه سبزه زاری!
یک وقت دیدم صدای بچه ها میاد. بچه ها مدرسه بودن.
آمدن دیدن من توت می خورم٬ گفتن آقا درخت رو تکون بده.
ما هم درخت رو تکون دادیم. اینا خوردن. اینا خوردن من کیف می کردم.
یه خورده ام ما جمع کردیم. آمدیم تو خونه. خانوم ما هنوز از خواب بیدار نشده بود...
آمدیم یه خورده هم دادیم به اون. اون هم خورد. اون هم کیف کرد.
رفته بودم خودکشی کنم٬ توت چیدم آوردم این جا...
آقا یه توت ما را نجات داد... یک توت ما را نجات داد....!
.
همايون ارشادى: توت رو خوردی و خانوم هم توت رو خورد و همه چی ام خوب شد؟!
.
مرد آذری: خوب؟! خوب نشد... فکرم عوض شد...البته که اون ساعت خوب شد، ولی فکرم عوض شد حالم هم عوض شد!
✍️🌺درود روز بخیر وشادی هفته ای با نشاط داشته باشید.افسردگی به انسان
فرصت اندیشیدن نمیدهد!
بنابرین برای نادان نگه داشتن انسان؛
باید اندوهگینش کرد...
#نیچه
پ.ن:سعی کنید اندوه را برانید وشادی را با دیگران قسمت کنید.جامعه شاد فرصت اندیشیدن دارد
🖋️🌿خیال روییده ی ابری
ببار که شاید
دوباره سبز شود
از تو امیدی
🖋️🌿حالا بهارهای رفته را می شمارم
فصل های بدون تو
پیله هایی را که شکسته اند
وقدم هایی را که برداشته ای
رفته ای وقدمی کشند ساقه ی ترد علف ها
در پاشنه ی پای من
درخت می شوم
وچه سایه ای
اما تو هم قد کشیده ای به رفتن
و کلاه کلاه قرمزی را بر داشته
و دستمال سینه ات را به مترسک داده ای
تا سرانگشتان تو را می شمارند پروانه ها
که شمعدانند در حاشیه ی انتظار
من ، جاده ی همیشگی
عصایی که اژدها نمی شود
ودرختی که سخن نمی گوید
می گذرم
تکرار چاکراه رفتن را باز کرده است
وسنگ ها گیج تر از همیشه نشانه اند
ویقین دارم
اینجا کوهکنی را خاک کرده اند
وشیرین تو دلخوش به وعده ها
هنوز هم نقاشی می کند
ترنج های کال را
وبه تناسب اندامش توجه دارد
ومن پاشنه ی آشیل مرگ را نشانه گرفته ام
با شعری که از چشمان تو کوک می شود
«خدا کند انگورها برسند»
وفصل فصل چشمان تو باشد
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📒بله، جهان پر است از حماقت و سرگشتگی. قیدوبندها دارای ریشههای عمیقاند. از امید و برابری خبری نیست. برتریطلبی بسی عظیم است و به نظر میرسد که هر روز بزرگ و بزرگتر میشود. مردم میگویند که باید خوشحال باشیم که در رفاهیم. ما راحتیم اما بیشتر مردم دنیا در فقر و بدبختی به سر میبرند. سپس همین مردم خوشبخت با مسکن و افیون به خواب میروند. آنها برای سعادتمند شدن هم قرص و کپسول میخورند. حتی مردنشان هم با مصرف قرص است. از خودم میپرسم: چه وقتی آن نژاد تازه به دنیا خواهد آمد. همان قومی که معنای برابری را فهمیده باشد. نژاد آن جنگلبانان و باغدارانی که تبر بردارند و تمام درختان پیر و کرم خورده را از ریشه بیرون بیاورند تا سرانجام آفتاب بر جوانههای تازه بتابد. همان نژادی که میتواند درخت دانش را از خاری و هرزگی پاک کند.
📚 واپسین یادداشتهای سرگشاده توماس اف
✍ شل آسکیلسن 🇳🇴
تصویر:ارامگاه فریدالدین عطار
انسانها همیشه بت میسازند
بعضیها با سنگ و چوب
عدهای با باورهایشان
اولی ترسناک نیست،
چون با یک تبر در هم میشکند!
ولی دومی بلایی است که هیچ جامعهای از آن مصون نمانده است!
پس بشکن
باورهایی را که از تو یک زندانی ساخته است بی آنکه بدانی.
#رومن_رولان
زندگی شاد غیر ممکن است؛ بهترین زندگی که بشر میتواند به دست آورد، زندگی "شجاعانه" است.
_ اروین یالوم، درمان شوپنهاور