🖋️دوستان شاعر ،اندیشمندان و ادیبان گرامی روز شاعر مبارک
✍️فرشته عشق ندانست تاکه شد شاعر
به شوق شعر ندیدی که نقش ساغر شد
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
*خانواده ای که در این قلعه زندگی میکردند سوار کشتی تایتانیک شدند وهیچ وقت برنگشتند !!!😰😰*
*به همین راحتی تمام شد*😔😔😔
این خانه مجلل بدون هیچ حفاظ امنیتی شهروندان وهمسایگان هیچ آسیبی به این بنانزدندوتمام وسایل سرجاشون هست، راستی اینها چگونه ملتی هستند،
کجاتربیت شدند،آئین اینها،چیست بعدازسالهای زیادی انگارهیچ اتفاقی نیافتاده اما فرشهای کاخ سعدآباد را علی رغم صدها نگهبان و مامور و دوربین دزدیده اند و هنوز نه فرشها پیدا شده اند و نه دزدشان ....... انسانیت و رعایت حقوق دیگران سرمدترین آئین یکتاپرستیست🌺🎯🎩
🔻محمد درویش: افزایش۳ برابری برنج کاری در دشت های بحرانی فارس/ نرخ فرونشست سالانه در استان به ۵۰ سانتی متر رسید / فارس بیش از ۱۷.۵ میلیون متر مکعب ناترازی آبی دارد
محمد درویش، فعال محیط زیست:
▪️در طول سه دهه اخیر در منطقهای مانند کامفیروز وسعت شالیزار های برنج حدود ۳ برابر افزایش پیدا کرده است. بعد از احداث سد سیوند و در یک دهه گذشته میزان کشت برنج در این منطقه افزایش پیدا کرده است. قبل از احداث این سد برنجکاری در این منطقه بسیار ناچیز بود اما با احداث سد سیوند سبب بالا آمدن آب های زیر زمینی شد که مردم و کشاورزان احساس کردند که آب زیاد شده و اقدام به کشت برنج کردند.
▪️متاسفانه سازمان زمین شناسی هشدار داده است که فارس در معرض فروپاشی قرار دارد و نرخ فرونشست سالانه در نقاط مختلف این استان تجربه ۳۰ الی ۵۰ سانتی متری را داشته است.
▪️استان فارس بیش از ۱۷.۵ متر مکعب ناترازی آبی دارد. فارس بعد از استان خراسان رضوی یکی از بدترین وضعیت ها را در کمبود آب دارد و دشت مرودشت در موضوع کم آبی جزو دشت های بحرانی کشور قرار دارد.| ایلنا
کانال آب
water_bio
۲۰ اوت #روز_جهانی_دنیای_مجازی است.
#دنیایی که محصول تکنولوژی و اینترنت و فراتر از مرزهای جغرافیایی است و با شکلگیری شبکههای اجتماعی به بخشی از زندگی انسان امروز تبدیل شده است.
🖋️🌿پاگشا دلم به گردش
و هوای دلگشا
نقش می زند خیال را
می روم ببینمش
اگر چه سخت
بسته درب و روی برکشیده
می زند به پرده نقش
هم به نغمه بر کشیده ساز
خوش ترنمی است دلربا
🖋️🌿باد وکولی شعر
وصله ها می زدند
به مهر
ان به پیراهنی
واین بر بند
آخر کار برلبی لبخند
هر دو دلخوش به وصل هم
پابند
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
نیمه شبتان ماه 🌙🌙🌙🌙🌙
*جایبان*
*چطور کلاهبرداری را تشخیص دهیم و از شر آن در امان باشیم*
«کلاهبرداری» ممکن است برای هرکسی اتفاق بیفتد، اما با ذکر چند نکته ایمنی هوایتان را داریم. اگر متوجه شدید یک شماره ناشناس اطلاعات شخصی شما را درخواست میکند، وعده پول میدهد یا پیوندهای مشکوکی را به اشتراک میگذارد، این کارها را میتوانید انجام دهید:
۱. به پیام پاسخ ندهید، روی آن ضربه نزنید یا آن را بازارسال نکنید.
۲. فرستنده را مسدود و گزارش کنید.
۳. تنظیمات حریمخصوصیتان را بهروزرسانی کنید و انتخاب کنید چه کسانی میتوانند با شما تماس بگیرند.
🟠 هشدار امنیتی مهم :
🟠*تماس هایی که نباید جواب داده شود و شما هم تماس نگیرید.*
تلفن: *375602605281+*
تلفن: *37127913091+*
تلفن: *37178565072+*
تلفن: *56322553736+*
تلفن: *37052529259+*
تلفن: *255901130460+*
🟠*این افراد فقط یک بار زنگ می زنند و قطع می کنند.!*
🟠*اگر شما تماس بگیرید، آنها می توانند لیست تماس شما را در 3 ثانیه کپی کنند و اگر در تلفن خود اطلاعات مربوط به بانک یا کارت اعتباری داشته باشید، می توانند آن را نیز کپی کنند ...*
*375+ کد برای بلاروس است*
*381+ کد برای صربستان است*
*563+ کد برای والپریسوی است*
*255+ کد برای تانزانیا
🟠*لطفا این پیام را به خانواده و دوستان خود منتقل کنید و آگاه سازی کنید*
در آغوش تاریکی شب
زمین به خواب میرود
و آسمان به خاموشی میپیچد
اما در این سکوت و سرمای شب
نوری ناگهان از راه میافتد
که همه را به امید وجود دعوت میکند
آسمان رنگارنگ میشود
با پرتو خورشید
در هر لحظه، چهرهای جدید به نمایش میگذارد
آفتاب، چشمان خیرخواه خود را باز کرده است
طلوع بعد از غروب، پاسخ است به تاریکی شب
برای دیدن دنیای جدید و زادن عشق
طلوع بعد از غروب، فرصت است برای شروع دوباره
برای روشن شدن در تاریکیها و سایهها
آفتاب، با نور خود، راهنمایی میکند
و به هر کسی که امید دارد، راه را نشان میدهد
پس بگذارید طلوع بعد از غروب
به چشمانتان شادی بخشد
و به قلبتان امید و عشق ببخشد
زیرا هر صبح، یک فرصت است
برای زندگی کردن با پرتوهای خورشید
#ترجمه یک شعر پهلوی ساسانی
#مهدی_ازوج_هومن
#شبتان غرق ارامش ❣️
☀️🔸🔸🔸
Dance 💃🕺
◾️Charlie Chaplin
هنر اگرچه نان نمی شود،
اما شراب زندگیست
✍ #ژان_پل_سارتر
✍️جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد
همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد
کسی کو بسته زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد
دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد
بتا چون غمزهات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد
چو لعل شکرینت بوسه بخشد
مذاق جان من ز او پرشکر باد
مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد
به جان مشتاق روی توست حافظ
تو را در حال مشتاقان نظر باد
🖋️درود.روز بخیر.شادکام باشید
📑هرروز چنددقیقه مطالعه کنید
🎹موسیقی گوش دهید واز جو استرس زا بپرهیزید
زندگی بالبخند زیبایتان زیباتر می شود
با عشق زندگی کردن ♥️
بزرگترین مبارزه زندگی است.
#لئوبوسکالیا
در کار دوستی دل و دست و زبان یکی ست
در راه عشق حاصل سود و زیان یکی ست
دل داده ایم و ترس نداریم ازکسی
در پایِ دوست ، مال وسر وحسِ جان یکی ست
(مابی غمان مست دل از دست داده ایم)*
با یار ،جان ومال و دل وآشیان یکی ست
(همراز عشق وهمنفس جام باده ایم)*
با چشم عاشقانه بهار وخزان یکی ست
(سادات) می رود که بنوشد شراب عشق
درچشم عاشق آیت کَون ومکان یکی ست
#فاطمه_سادات_علوی_نیا
*حافظ.
شبتان ماه🌙🌙🌙🌙🌙🌙
فشارهای روانی گلمحمد را غرق در تردید، سراسیمه گی، سردرگمی، و تشویش درونی میکند.
گلمحمد احساس میکند که به آخر خط رسیده و پایان کارش نزدیک است.
با تلاش نافرجام یکی از اعضای حزب توده برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، ورق برمیگردد. حزب توده درتنگنای سیاسی قرارمیگیرد و از هرگونه فعالیت رسمی منع میشود. اوضاع سیاسی جامعه دستخوش تغییراتی بنیادین میشود و دهقانان رنجکشیدهای که روزی برای ایستادگی در برابر اربابان زورگو همقسم شده بودند، یکی پس از دیگری شانه خالی میکنند. اربابان و مقامات حکومتی در نهایت موفق میشوند تا ناآرامیها و شورشها را بخوابانند نیروهای دولتی هنگ بجنورد حتی برای ازبین بردن گل ممداز یک شورشی خطرناک دیگر به نام «جهن خان» استفاده می کندکه در نهایت او به همراه اربان مزدور موفق می شوند گل محمد را ازبین ببرند. ستار نیز که برخلاف دستورالعملهای حزب توده، هم پای گلمحمد جنگیده بود، کشته میشود . پایان داستان پایانی تلخ است. با حیله و ناجوانمردی گل محمد و اطرافیانش را به قتلگاه می کشانند و سلاخی می کنند.
کلیدر سرنوشت تراژدیک رعیت های ایرانی و قبایل چادر نشین را در دوره ای که سیاست زور حاکم است به تصویر کشیده و به شرح سختی ها و رنج های روا رفته بر خانواده کلمیشی می پردازد. این قهرمانان، کُردان کوچیده به روستاهای خراسان و چادر نشینانی ایلاتی اند که با گله داری و کشاورزی روزگار می گذرانند.
واژگانی که در کتاب به کار رفته ( کُردی و خراسانی ) است که در کنار واژگان امروزی آورده شده اند و به شیرینی و زیبایی نثر افزوده است.
دولت آبادی اندام و چهره و حالات روحی قهرمانانش را چنان واقعی و زیبا به تصویر کشیده است که تا مدتها پس از مطالعه داستان ، سیمای یک یک آنان در ذهن خواننده می ماند. حتی حالات حیواناتی مثل اسب ( قره آت) و شتر گل محمد هم دیدنی است .گویا در بیشتر اوقات چه در غمها و شادیها گل محمد با زبانش و این حیوانات با نگاهشان با او حرف می زنند
گل محمد :
شخصیتی است که با اینکه رعیت و ایلاتی است اما تفکر عمیق و والا دارد و خواستار عدالت است. در نهایت به دلیل آنکه پی می برد مردم رعیت در عین اینکه طرفدارش هستند ولی ترسویند و توان مقابله با اربابان و خانان را ندارند همه را به حال خود می گذارد که بروند و خودش تنها با یاران همیشگی اش به استقبال مرگ می رود که کسی کشته نشود و خونی ریخته نشود. از مردم ترسو چه توقعی؟؟؟؟
خان عمویش در توصیف این مردم می گوید:
«من به قیمت خونم این مردم را، این رعیت مردم را شناخته ام گل محمد. تو خود هم در این ایام باید دستگیرت شده باشد که با چه جور خلایقی سر و کار داشته ای. مردمی که تا بخواهی طمعکار هستند و در همان حال مثال مورچه. به کمترین رزق و روزی هم قانعند.
جماعتی ذلیل و دروغگو که امید و آرزوهایشان هم مثل خودشان ذلیل و کوچکند.
این جور آدم ها مرد کارهای بزرگ نیستند. پیش پای پهلوان زانو می زنند. پهلوان را می پرستند. اما خودشان پهلوان نیستند. نمی توانند پهلوان باشند. اینست که همیشه خدا چشم و دهانشان باز است تا دیگری برایشان کاری بکند!»
وقتی گل محمد برای رفتن به کارزار همه را حلال کرد که بروند، خان محمد پرسید: چه اش می شود، خان عمو؟!
خان عمو دود سیگارش را از بینی بیرون داد و جواب داد...
*همان چه اش می شود که من و تو هم اگر جای او بودیم، همانمان می شد!*
مارال :
دختری کُرد کُرمانجی است که از همجنسان خود برتر است. هم از نظر زیبایی و هم غرور. او در میان کوه و صحرا بزرگ شده است و ترجیح می دهد همراه شوهرش به جنگ خانها برود. او در تصمیم گیری برای ازدواج با گل ممد نه به رضایت پدرش فکر می کند و نه به عکس العمل نامزدش.
او بر خلاف قولی که به نامزدش دلاور داده عمل می کند و در اول رمان هنگام آبتنی در چشمه، احساس می کند مردی اورا دید می زند به سرعت بیرون می آید و لباس می پوشد و مرد سوار بر شترش می گریزد. اما مارال جمله قابل تاملی می گوید: « پس چرا رفت !؟»
مارال برای گل محمد همسری وفادار و فداکار است.
شیرو:
دختری که در این رمان نقش خواهر گل محمد را دارد.مثل مارال نیست ولی طبیعتی غیر منفعل و سنت شکن دارد. با درویشی بی پول فرار می کند و ازدواج می کند و در نهایت به دلیل پخمگی و بی تفاوتی و بیغیرتی شوهرش ( به نام ماه درویش) مجبور به بازگشت به خانواده ای می شود که دیگر اورا بین خود نمی پذیرند.
بلقیس:
مادر گل محمد . زن مقتدرِ کلیدر که ریاست و مدیریت خانواده کلمیشی به عهده اوست. افراد خانواده به او متکی هستند و در کنار او کلمیشی، پدر خانواده دیده نمی شود. بلقیس دارای شجاعت ذاتی است و هنگام کشتن امنیه ها به گل محمد کمک می کند و هنگام رفتن پسرانش به قتلگاه مویه نمی کند بلکه می گوید:
تو بر کاغذ سپید دراز می کشی !
بر کتاب هایم می خوابی
یادداشت هایم را مرتب می کنی
حروفم را درست می چینی
و اشتباهم را تصحیح می کنی
پس چطور ...
به مردم بگویم
که شاعر منم !
و حال آنکه تویی که می سرایی ...!
#نزار_قبانی
۲۱ اوت #روز_شاعر است. شاعر، جهانهای تازهای را در کلمات کشف میکند، ما را با احساسات خود همراه میکند و درهای این جان و جهان تازه را به روی ما میگشاید.
۲۱ اوت #روز_شاعر است. شاعر جهانهای تازهای را در کلمات کشف میکند، ما را با احساسات خود همراه میکند و درهای این جان و جهان تازه را به رویمان میگشاید.
این روز را بر همه ی شاعران عزیز
مبارک باد 👌👌👌😍😍
✍️🌺درود صبح بخیر وشادی روزتان فرحبخش وکامیاب همراه با بهترین ها
ما محصول انتخاب های خود وجامعه ایم و آنچه در نهایت برای ما رخ می دهد محصول این انتخاب هاست.تفاوت زندگی در جوامع مدرن و جهان سوم درست در همین نقطه واز تفاضل نگاه ها به جامعه ،طبیعت،چرخه ی حیات وخود است.آشنایی با خود با بدن خود و درک محدودیت ها وقابلیت ها فاکتورهایی است که در موفقیت هر فرد در جامعه نقش کلیدی را دارد و دو نهاد جامعه وخانواده مسئول این امرند وکاستی در یکی رسیدن به اهداف تعیین شده را در دیگری دشوار می کند.کلید تحول جوامع جهان سومی آموزش،درک مدرنیته و خروج از جاهلیت چه سنتی وچه مدرن است.تا زمانی که ذهن جهان سومی ارزش طبیعت ومنابع و نیروی متفکر را نمی داند مدینه ی فاضله اش به غارها برمی گردد و طغیان وراهزنی وتخت پروکروستسی که می خواهد همه را در قالب ان بریزد.
🖋️🌿سحر با باد مشکین موی او بر شانه می لغزید
چو در ساحل کنار بید بگرفتم در آغوشش
هوا خوش بود وشیرین گفتگوی ما ومی لغزید
که دستم تا سحرگه خوش به نرمی بر بر ودوشش
🖋️🌿غزل خوش تر نگار از شوق این اشعار بر خیزد
ترنم های شعرم را به آهنگ طرب ریزد
لب ساحل که از آنجا نگاهی بر دلم دارد
کشد آوای جانبخشی وغوغایی بر انگیزد
🖋️🌿صبح تاس ریخت
چشم باز کرد آفتاب
تا کشید دست و اوج کوه ناز کرد
دامنی فشاند
ولب تکان
سایه رفت وروشنی فراز کرد
بوسه زد به افتخار
بر نهال تازه رسته
بر نگاه بختیار گل
تا غبار غم تکاند از خیال شهر
جنبشی گرفت و سازکرد
کوچه های شهر زیر گام نور
تا سکوت برگرفت از میان خانه ها
روز تازه ای نوید داد
دست انتظار را
پر از امید تا دراز کرد
گام زد میان خنده های کودکان
لب به خنده باز کرد
دامن خیال رابه مهر شست
گفت سخت اگر چه زندگی است
صبر کن که رنگ تازه می زند امید
بر قطار انتظار
در میان شهر
شال عشق باز کن
بر دوچشم شادیش نماز کن
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
✍️📗☕️ قطعهای از کتاب
ما را طوری بار میآورند که حس خاص بودن کنیم، سپس از ما انتظار میرود از جهانی لذت ببریم که در آن خاص نیستیم.
پس از داروین باید دریابیم چه چیزی، به غیر از خاص بودن، میتواند به زندگی ما ارزش زیستن ببخشد.
میتوان گفت پس از داروین، که انسانها میدانند تا چه اندازه حاصل اتفاقاتی تصادفیاند، وسوسه میشوند خود را در قالب موجوداتی برگزیده ببینند.
بدون شک، ما معمولا در زندگیهای(تخیلی و) نازیستهمان، دست کم از دید خودمان، موجودات خاصتری هستیم.
بنابراین جا دارد از خودمان بپرسیم که نیاز به خاص بودن مانع دیدن چه چیزی در مورد خودمان میشود؟
چه چیزی به جز ناپایداری محتوم زندگیمان؟ این نیاز به خاص بودن ما را از تبدیل شدن به چه چیز بازمیدارد؟
📕 حسرت
✍ آدام فیلیپس
🖋️پ.ن:خود راهمانگونه که هستیم بپذیریم و از زندگی لذت ببریم
صبا پاشایی دختر زیبای ایرانی، با چهره اي بغایت اصیل ، و صدایی تربیت شده که نت ها و سلفژها را به شایستگی تمام میداند و اجرا میکند اشعاری نغز و عرفانی با آهنگی روح افزا از حبیب اله بدیعی که روح و جان را چون پرنیان نوازش میدهد .
🪻🪴🪻
https://chat.whatsapp.com/L1EA644cJB86QPCX8snb9L
🪻🪴🪻
🔸یوگا، که از دیرباز به دلیل تأثیرات مثبت بر انعطافپذیری و سلامتی جسمی شناخته شده است، اکنون در مطالعات علمی جدید به عنوان ابزاری برای بهبود عملکرد شناختی و حتی محافظت در برابر بیماریهایی نظیر آلزایمر مورد توجه قرار گرفته است.
🔸دکتر ست بیر سینگ کالسا، استادیار دانشکده پزشکی هاروارد و سردبیر مجله بینالمللی درمانی یوگا، در تازهترین مطالعات خود تأکید میکند که یوگا نه تنها بر جسم، بلکه بر ذهن نیز تأثیرات مثبت دارد.
🔸به گفته وی، یوگا شامل تنفس، آرامش فیزیکی، مراقبه و حرکات ویژه است که در کنار هم به فرد کمک میکنند تا در تمام سطوح عملکرد بهینهای داشته باشد.
✍️🌺درود بامدادتان دلنشین بر پرندی از شادی و شادمانی روزتان کامیاب با خوشدلی وفرهمندی.صبح که از خواب بیدار می شوید، به این فکر کنید که زنده بودن، اندیشیدن، لذت بردن، عشق ورزیدن چه امتیاز بزرگیست.آنچه ما را از سایر موجودات تفکیک می کند همین قدرت اندیشیدن است که بال پرواز انسان در بی نهایت جهان هستی است. وای خوش اینکه این اندیشیدن برای ساختن جهانی بهتر و مرهمی بر زخم همنوعان باشد نه برای بکارگیری ماشین جنگ وتخریب و کشتار همنوعان.زندگی دیگران را سخت وپر مشقت نسازید وانسان بمانید.
🖋️🌿صبح است فروغ تازه ی چشمانت
روشن بنموده شعله ای بر جانت
این گونه که برق می زند با شادی
پیداست که عشق آمده میهمانت
🖋️🌿فغان از جنگ بود وصلح می خواست
کبوترهای غمگینی که پر کندند با جور
🖋️🌿به چشم نرگست شیدا تویی باز
دوکفتر می دهی پر تا به شیراز
نمی دانی جنون می گیرد اینجا
کبوترهای بی دل غرق آواز
🖋️🌿هوای قصر دشت و باغ رضوان
تو وشادی من و حال پریشان
کنار هم به قصد یادگاری
گرفتیم عکس با لبهای خندان
🖋️🌿پگاهی دلنواز و شهر شیراز
بیا آواز سرده مرغ آواز
به کوی زرگری همساز باعشق
بیا بیدار کن این شهر پر راز
🖋️🌿نگاه کن
به ان مترسک
وخیال بی خیالی اش
به دستهای خالی و اشاره ها
به این حوالی اش
به ان خیال شوخ
وان کلاه دالی اش
درون سر مگر چه داشت
کرده خالی اش
کلاغ های دزد
تا نشسته روی شانه
بی خیال برق چشم
و قصه خوانی اش
دوتیله چشم برده تا نبیند او
چکار می کنند ان کلاغ ها
حوالی اش
چو باد می زند
به شال گردن
و دو آستین خالی اش
به طعنه لشکر کلاغ می پرد
شلیک خنده تا کجا
نگاه می کنند
به پای لنگ چوبی به گل نشسته
و به قدرت خیالی اش
کسی دوباره رنگ می زند...
ندارد او حناش رنگ..
مترسک است وبی خیال
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📔در قرن شانزدهم ملکه انگلستان و ملکه هندوستان هر دو از یک بیماری فوت کردند!
هر دو پادشاه عاشق همسران خود بودند.
پادشاه هند دستور داد که به یادبود همسر محبوبش، بنای بسیار زیبای تاج محل را با صرف هزینه گزافی بسازند!
و پادشاه انگلستان دستور داد تا یک دانشگاه پزشکی بسازند تا کس دیگری از آن بیماری نمیرد!!
این تفاوت نگرش هاست که تفاوت های بین ملت ها را بوجود می آورد.
امروز هر ملت نتیجه ی نگرش خود وحاکمانش است.
اجرا:ن.نصرالله زاده
شاعر :ایرج جمشیدی
ارگ تبریز که با نام ارگ علیشاه نیز شناخته میشود، قدمتی ۷۰۰ ساله دارد. این سازه تاریخی یکی از بلندترین و قدیمیترین دیوارهای تاریخی کشور است
بنا به نقل قولها و یادداشتهای جهانگردان تاریخی، ارگ علیشاه تنها بنای مرتفع شهر تبریز بوده که حتی از دوردست دیده میشده است. این مجموعه بینظیر، ابتدا بهصورت مسجدی عظیم بنا شده بود که در اثر گذر زمان، همچنین زمینلرزههای متعدد این شهر (در حدود ۴۰ زمینلرزه) و نیز جنگها تا حدود زیادی تخریب شده است. در حال حاضر، تنها بخش باقیمانده از این بنا دیوار مرتفعی است که به نام ارگ تبریز یا ارگ علیشاه خوانده میشود.
کار احداث بنای اولیه ارگ باشکوه تبریز در فاصله سالهای ۷۱۶ تا ۷۲۴ هجری قمری به همت تاجالدین علیشاه گیلانی - وزیر ایلخانان مغول- با هدف ساخت آرامگاه بزرگی در صحن مسجد آغاز شد. از طرفی، فوت علیشاه نیز از دیگر عوامل توقف ادامه ساخت بنا در آن زمان ذکر شده است.
از مشهورترین عکسهای ضد جنگ که در آن سرباز آلمان شرقی به یک عکاس از شکاف دیوار برلین گل میدهد و عکاس نیز با زیرکی این صحنه را جاودانه کرده!
آلمان 1989
روز جهانی عکاسی
قلبی میانِ ما میزد
قلبی میانِ ما زده میشد
که ناگهان،
ما را از آن اطاقکِ مأنوس بردند.
دیوارهای زندان،
تا کوچهای نسازند؛
از پهنا
میرفتند
آنسوی پنجره،
هر سرفهای که عابر میکرد،
یک کارد از ستاره میافتاد.
اینسوی پنجره،
هر 24 ساعت یکبار
یک تازیانه از تقویم
برمیخاست
قلبِ درشتِ سنگ نمیزد
و برگ،
جز در میانِ باران،
از قلبِ خود صدای طپیدن نمیشنید
تقویم و تازیانه
و دیوارهای پهن
ما را از آن اطاقکِ مأنوس
تا 24 سرفه
تا 24 کارد
بدرقه کردند.
■ #یدالله_رویایی
♥️🕊 ققنوس🕊♥️
#شعر🌹
#جمال_ثریا
از تو تنها یک خواسته دارم
عطرش را
موهایش را
حتی اگرممکن است
خودش را هم برایم بیاور
ای باد
@ketabdooni ✨
✍️🌺درود صبح بخیر وشادی روزتان بر پرندی از شادمانی وعشق کامیاب
رخداده های تاریخی گاه چنان فاجعه بارند که مگر با گذشت زمان کمتر کسی عمق آن فجایع را درک می کند.در سالهای ۵۶ و۵۷ موجی از تخریب اموال عمومی از جمله بانک ها و سینماها به راه افتاد که در کنار این موج تخریب گاه با اتش زدن وانفجار همراه بود وجان صدها انسان بی گناه گرفته شد تابستان ۵۷ مرداد ماه خاطره ای شوم از سینما رکس آبادان بجا گذاشت که هنوز آثار جراحت ان باقی است و آمران وعاملان ان در هاله ای از ابهام ماند و هیچ وقت به مجازات نرسیدند اما صدها تن بیگناه زنده زنده در اتش سوختند.موج های برخاسته از تحولات اجتماعی گاه مخرب و ویرانگرند وعاملان وعامران بدون ذره ای مسئولیت در پشت هاله ای از تعاریف ضد ونقیض اجتماعی خود راپنهان می کنند واز موجهای برخاسته نهایت استفاده را می برند و برخلاف انتظار بدلیل سیر تحولات از مجازات در امان می مانند اما در ذهن تاریخ خواهند ماند و تاریخ به صراحت انان رامحکوم خواهد کرد وای بسا دست انتقام طبیعت ناخواسته دامان انان رامی گیرد .
🖋️🌿جاده باریک ومی رود هیهات
مثل عمر است وگردش ظلمات
آب حیوان مگر که می جویند
خوش ترنم که بر لبانش مات
🖋️🌿صبحدم از عشق تو لبریز شعر
تا به کجا می بریم خوب چهر
ماه منیری زپس پرده ساز
می دهی آواز که بگذشت مهر
🖋️🌿شب شکوهش را
قمار می کرد
بر طاس تاریکی
وبر شانه های خواب می ریخت
شٕکوه هایش را
به حجله می بردند
ستارگان ماه را
وهفت قلم ارایش
سرمی کشید
از پشت کوه
عروس آفتاب
چادری بود سرانداز شهر
صبح،
غوغا به خیابان باز می گشت
خورشید آمده بود
دلهره هایش را
با شادی می کشت شهر
در بزم روز تازه
هنوز پلک نگشودی بودی
در رختخواب چرک خیال
واز خمیازه های صبح
دلشوره بر آینه می ریخت
ساعت قفل کرده بود
عقربه هایش را
بر ساعت همیشگی
پیش از ان زنگ بلند بیداری
تا تن به اجبار رفتن بسپاری
در بوق ممتد این استبداد
وشانه های دیکتاتور پیراهنت را
مالش دهی که بر اشکوب کمد
زار می زند
فقط یک لبخند می توانست
رهایی بخش باشد
از این احتضار
#ایرج_جمشیدی_بینا
✍️📗شخصیت سالم، انسانها را طبقهبندی ارزشی نمیکند بلکه تنها احساسات متفاوتی نسبت به آنها دارد. و به خود این حق را نمیدهد در جهت تغییر دادن دیگران تلاش کند.
اندرز دادن کسی که از ما راهنمایی نخواسته است و تلاش برای تغییر دادن دیگران، مغایر با روابط صمیمانه است.
"*کارل راجرز" پایهگذار روانشناسی انسانگرا* اعتقاد دارد که یک شخصیت سالم در روابطش با دیگران "عشق نامشروط" به آنها میدهد، یعنی بدون اینکه شرطی قائل باشد دیگری را دوست دارد، افراد را با تمام عیب و نقصی که دارند دوست دارد. چنین فرایندی بسیار نادر است. به این دلیل که ما در مورد خودمان هم نقش دادستان و قاضی را ایفا میکنیم، چگونه ممکن است در مورد دیگران نقش متفاوتی داشته باشیم؟!
📘:شخصیت سالم
👤:محمدرضا
سرگلزایی
🖋️🌿شب سیاه وتیره می پالود
رنج ها بر پیکر
از پروای صبح روشنی دیگر
خفته گان را سر برهنه پای درزنجیر
مرغ کولی را قفس میکرد
تا نفس حبس از سیاهی ها
دشمن هر دار را
دستش تبر می کرد
پای دیوار بلند تیره گی می شست
روشنی را از قبای خویش
سایه های دیو را
بگرفته در آغوش
سر به چاه ویل تا خاموش
بختک شب را خبر می کرد
تا هوا گرم وپریشان باد
بر کلاهش دست می مالید
فتنه ها را جار می زد باز
بر پر شالش چو می آورد
تا ره آوردش عذاب دیگری باشد
صبح اما سربلند و سرکش و سرخوش
نوش داروی سحر را
بر دماغ صبح می مالید
تا شفق پا در رکابش سرخ می تابید
بازهم خورشید روشنگر
از دماوند بلندش نور می تابید
صبح می خندید
صبح می خندید
#ایـــــــــرج_جــــــــمــشــیـدی_بـیـنـا
شبتان مهتابی❣
« بره نر برای سر بریدن است. » و سر جنازه پسرش چنین می گوید:
«خوشا به مردانگی تو ای مرد مردان... خوشا به غیرتی که تو داشتی...»
زیور
زن اول گل محمد. نقش منفعل دارد و در عین مخالفت با ازدواج گل محمد و کینه با مارال، در نهایت سر می نهد و عاشق گل محمد است. زیور در آخر داستان پا به پای گل محمد همراه است و با او کشته می شود.
خان محمد، گل محمد ، بیگ محمد ، کلمیشی ، بلقیس ،شیرو ،مارال ،ستار ،زیور ،خان عمو ،نادعلی چارگوشلی ،دلاور و عبدوس ،مندلو و موسی ،مغیلان و ملک و سکینه ،(جهن و آلاجاقی و بابقلی بُندار و نجف ارباب و شَمَن ،کفتارهای بی صفت و منفور.)، لالا و شیدا ،قدیر و عباسجان و بلوچ ، زاغ عبدل ، سید تلفنچی ، ماه درویش ، اصلان و صدها نفر در این داستان همه از نقش آفرینان رمان کلیدرند . خودِ محمود دولت آبادی در وصف این افراد می گوید:
« در یک یک این افراد من جان خودم را در قطره های مرکب و روی کاغذ نوشته ام. »
در پایان باید اذعان کنم در طول خوانش جلد دهم پیوسته گریستم .عجب حکایت زیبایی بود روایت گل محمد .دوست دارم چند بار دیگر بخوانم. هنوز با اینکه یک هفته از خواندن آخرین قسمت کتاب می گذرد تمام داستان مانند یک واقعیت فراموش نشدنی جلوی نظرم است. حتی جلد روی کتاب هم که نمایه گلیمی بر پشت شتر است از حالت زین و یراق معمولی در جلد اول و دوم به افزودن شالی قرمز و تفنگ برنو ( نشان خون و جنگ ) بر روی همان زین در جلد نهم و دهم تبدیل می شود.
پ.ن
*تهیه کتاب صوتی کلیدر:
برای کتاب کلیدر ، کتاب صوتی با ۱۰۰ گوینده و موسیقی کیهان کلهر تهیه شده که جلد اول این مجموعه صوتی در تابستان ۱۴۰۱ در فیدیبو منتشر خواهد شد.
*اجرای سمفونی کلیدر:
همچنین سوییت سمفونی کلیدر اثر محمد رضا درویشی در هشت قسمت به اجرا در آمده است.
موومان های این سمفونی عبارتند از:
۱ _ سوگ نامه دشت نیشابود
۲_ پگاه نیشابود
۳_درو زمین سوزان ده
۴_پشت دروازه بیهق
۵_ رو در رویی سید رضا تربتی با گل محمد
۶_ وداع گل محمد
۷_ نعش کشتگان
۸_ خاتمه
*ترانه گل ممد:
ترانه گل ممد را به مادر گل ممد نسبت داده اند که واقعیت ندارد.
آنچه به مرور به صورت ترانه « ننه گل ممد » معروف شده ، مرثیه ای همگانی است که از دل تمام زنانی که نسبت به این قهرمان به خون کشیده شده محلی احساس دلسوزی و محبت مادری می کرده اند ، نشأت گرفته و به نوعی حرف دل همه مردم و به ویژه مادران سبزوار است.
ترانه ننه گل ممد که از سوز دل برخاسته امروز از زیباترین ترانه های محلی خراسان و آواهای فولکلور ایرانی است که توسط هنرمندان موسیقی سنتی در داخل و خارج از کشور اجرا شده و با استقبال عمونی مواجه گردیده است.
*جمله آخر:*
*« با کسی دوست شو که کتاب بخواند . دوستی که در سوگ گل محمد گریسته باشد و در خیالش با مارال به خواب رفته باشد.»
# *کَلیدر*
یکی از صد کتابی که باید در طول زندگی خواند.
حاشیه ای بر کتاب کَلیدر به قلم رویا ذوالفقاری
تاریخ : سه شنبه ۱۴۰۱/۰۶/۱۵
همیشه مترصد فرصتی برای خواندن کتاب کَلیدر بودم اما توفیق یار نبود تا اینکه با تاکید و پیشنهاد یکی از دوستان بسیار فهیم و ارجمندم به دنیای کَلیدر محمود دولت آبادی قدم گذاشتم.
قبل از خواندن این کتاب بیشتر عشق گل محمد و مارال و شجاعتها و جوانمردیهای گل محمد به گوشم خورده بود و دیگر چیزی از محتوای کتاب نمی دانستم.
همینجا عرض کنم وقتی کتاب را به پایان رساندم بیشتر شخصیت *شیخِ ادبیاتِ فارسیِ معاصر* ،«محمود دولت آبادی» را تحسین کردم که چنین ماهرانه و هنرمندانه این داستان زیبا را به تصویر کشیده است. داریوش شایگان در جلسه اهدای نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه به محمود دولت آبادی از وی به عنوان« ابوالهول ناشناخته» یاد می کند.
محمود دولت آبادی یکی از نوابغ دنیای معاصر است که پنجاه سال است نویسندگی می کند و کتاب کلیدرش در فهرست دومین رمان طولانی جهان پس از رمان معروف « مارسل پروست » به نام « در جستجوی زمان از دست رفته » قرار دارد.
رمان کلیدر که در سال ۱۳۶۲ در ۱۰ جلد و ۲۸۳۶ صفحه توسط انتشارات « فرهنگ معاصر» به زبان فارسی منتشر شده با داشتن حدود ۹۵۰,۰۰۰ (نهصد و پنجاه هزار) کلمه در رتبه دوم طولانی ترین رمان جهان قرار گرفته و دولت آبادی ۱۵ سال عمرش را صرف نگارش آن کرده است.
کلیدر داستانی است که از روی واقعیت نوشته شده .این داستان در روستای کوهستانی كَلیدر در نیشابور و در استان خراسان رخ داده است .وقتی که گل محمدی ها اعدام می شوند محمود دولت آبادی ۴ سال داشته و از آنجایی که محمود دولت آبادی زاده بیهق سبزوار است وقتی جوان و برومند می شود این داستان را تحت عنوان کلیدر در سال ۱۳۴۸ شروع به نوشتن می کند .
داستان گل محمد طی دوسال اتفاق می افتد . از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ ( سال ترور نافرجام محمد رضا شاه پهلوی ).خلاصه داستان کَلیدر چنین است که :
مارال پس از دیدار پدر و نامزدش« دلاور » در زندان شهر به نزد عمهاش، بلقیس می رود . بلقیس و شوهرش به نام کلمیشی، سه پسر و یک دختر به نامهای خانمحمد، گلمحمد، بیگمحمد، و شیرو دارند.خشکسالی شدید امرار معاش این خانواده را که غالباً متکی بر چوپانی است، دشوار کرده و زندگی برایشان سخت شده.
قهرمان داستان گلمحمد است که پسر دوم خانواده است و بهتازگی از خدمت اجباری سربازی بازگشته و شخصیتی بلند پرواز و جسور دارد. او همسری به نام زیور دارد. زیور نمی تواند برای او فرزندی بیاورد . گل محمد و مارال عاشق یکدیگر میشوند و گلمحمد مارال را به همسری میگیرد. این ازدواج تخم دشمنی را در دل دلاور، نامزد سابق مارال، میکارد. داستان چنین پیش می رود که او و تعدادی از افراد خانواده برای دزدیدن دختری که دایی گل محمد ( به نام مدیار ) ، عاشق او شده و دختر( به نام صوقی ) در خانه ارباب یکی از دهات زندگی می کند و قرار است تا آن دختر به زور به عقد پسر ارباب درآید، راهی می شوند و هنگام دزدیدن دختر درگیری بالا گرفته و مدیار کشته می شود و گل محمد که تیرانداز ماهری است حین دفاع از خود ،ارباب یا همان حاج حسین چارگوشلی را هدف قرار می دهد و او را به قتل می رساند. با گذشت داستان، تنشها و کشمکشها میان طایفه خانوادههای مختلف تشدید میشود. می توان گفت که داستان از اینجا به بعد وارد مرحله جدیدی می شود. پس از وقوع این حادثه، دو امنیه به بهانهٔ وصول مالیات ولی در اصل برای تحقیق در رابطه با جنایت انجام گرفته به محله کلمیشی ها میآیند. یکی از امنیه ها به زیور زن اول گل محمد نظر سوء دارد. این مسأله به گوش گلمحمد می رسد و از طرفی هم گل محمد در این گمان است که مالیات بهانه ایست تا او را برای قتلی که در جریان درگیری مرتکب شده دستگیر کنند. بنابراین شبانه امنیهها را میکُشد و جسدشان را در چاهی مدفون می کند. و این شروع درگیری گل محمد با دولت و یاغی شدن اوست .گلمحمد دستگیر و زندانی میشود، اما سرانجام به کمک ستار از زندان میگریزد. ستار فعال سیاسی و عضو حزب توده است که در منطقه، در نقش یک پینهدوز به فعالیت سیاسی میپردازد و در رؤیاهایش گلمحمد را رهبر آینده و بالقوهٔ قیام مردمی خراسان و حتی ایران میبیند. گلمحمد پس از فرار بهناچار زندگی مخفیانهای را پیش میگیرد.
گلمحمد و یارانش به جنگ با اربابها و خانها که دهقانان فقیر و عشایر را مطیع خود کردهاند و از آنها سوءاستفاده میکنند میپردازند. افسانهها پیرامون گلمحمد و یاران مسلحش بهسرعت در سرتاسر منطقه میپیچد و گلمحمد که اندکاندک به چهرهای محبوب نزد مردم تبدیل میشود، در نقش قهرمان آنان ظاهر میشود. برای گلمحمد دشواریها تازه شروع شدهاست، دلشورهٔ حفظ قهرمانی مشکلتر از قهرمانشدن است.