🔷 هدف: ● ترویج آگاهی ● خرافه زدایی ● دعوت به تفکر ● آزادی انسان 🔷 موضوع: ● بریده هایی از کتاب ● متون فلسفی، روانشناسی، علمی و... ● نوشته های خودم 🔱 مرگ تقدس 🔱 عصیان میکنم پس هستم آیدی بنده:👇 @voco24
🔴 ایران، کشور تابوها
🔹من گمان نمیکنم هیچ کشوری در دنیا به اندازۀ ایران تابو داشته باشد. در کدام کشور ورود زنان به ورزشگاهها یا دوچرخهسواری آنان در کوچه و خیابان ممنوع است؟ در کدام کشور پوشش زنان این همه داستان و بگیروببند دارد؟ در کدام کشور، «مذاکره»، گیرم با ابلیس مجسم، تابو است؟ در کدام کشور دموکراتیک، انتقاد از سیاستهای کلان کشوری در رسانههای رسمی و مطبوعات، ممنوع است؟ در کدام کشور نشان دادن آلات موسیقی آن کشور در رسانۀ ملی آن کشور ممنوع و تابو است و نباید بشکند؟ آن هم آلات موسیقی سنتی و ملی آن کشور، نه ابزارآلات موسیقی غربی و مدرن.
🔹این روزها همۀ جامعهشناسان و اهل اندیشه و فرهنگ، از پانزده میلیون کامنت در زیر یک پستِ روکمکنی تتلو در اینستاگرام در بهت و حیرت فرورفتهاند. من هم باور نمیکردم تا اینکه به چشم دیدم. خدا میداند چه غم سنگینی روی دلم نشست. تتلو همۀ ما را شکست داد. همۀ مؤسسات فرهنگی و دینی، دانشگاهها، حوزههای علمیه، سازمانها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی بودجهنابودکن، نمازجمعهها، دفتر تبلیغات اسلامی، فرهنگستانها، صداوسیما، وزارت ارشاد و...، هر چه بودجه از بیت المال گرفتهاند باید به جیب مردم برگردانند؛ چون تتلو بدون هیچ زحمتی همۀ آنها را شکست داد.
🔹شبکههای اجتماعی هم باید سر به زیر اندازند و خجالت بکشند از این افتضاحی که به بار آمده است. میگویند آن پانزده میلیون کامنت را پانزده میلیون نفر ننوشتهاند. قبول؛ بگو ده میلیون نفر کامنت گذاشتهاند؛ بگو پنج میلیون نفر. کدام ستارۀ موسیقی و کدام هنرمند اصیل ایرانی یا کدام فعال محیط زیست میتواند چند صد کامنت از مردم و جوانان بگیرد؟ ده هزار و صدهزار و یکمیلیون و چند میلیون پیشکش. مقصر کیست؟
🔹مقصر سیاستهایی است که موسیقی سنتی را در ایران تابو کرده است. مقصر صداوسیما است که قیافۀ تار و سهتار و سنتور را از چشم مردم میپوشاند. مقصر آناناند که طعم موسیقی کلاسیک ایرانی و سمفونیهای بتهوون و موتزارت و باخ را به این جوانان نچشاندند تا در این حجم و اندازه دنبال تتلوها نیفتند.
🔹روزیروزگاری در این کشور، پیرهن رنگی یا آستینکوتاه یا تراشیدن ریش برای آقایان تابو بود. شاید الان کسی باور نکند، ولی ما روزگاری را به یاد داریم که شاهنامه در شمار تابوهای نابخشودنی بود. مربی فرهنگی ما در دبیرستان از من و چند دانشآموز دیگر خواسته بود که هر کدام چند بیت از شاهکارهای ادب فارسی را حفظ کنیم و در یک برنامۀ فرهنگی در مدرسه بخوانیم. من ابیات نخست شاهنامه را حفظ کردم. به نام خداوند جان و خرد... وقتی مربی فرهنگی ما فهمید که من میخواهم شاهنامه بخوانم، اسمم را از فهرست برنامه خط زد و در اولین دیدار نیز من را نصیحت کرد و اندرز داد که کتابهای طاغوتی نخوانم.
🔹ایران کشور تابوها است؛ اما همۀ تابوهای بیبنیان دیر یا زود میشکنند. پس این همه هزینه برای حفظ تابوهای ساختگی، چرا؟ تابو آن است که مردم تابو بدانند؛ وگرنه عمری دراز نخواهد داشت. من مرده، شما زنده.
👤#رضا_بابایی
🟥 #سیاست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔵 چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟
🔹اشتباه کردن مهم نیست. تعداد اشتباهات مهم است و بلکه تکرار اشتباهات مخرب است. به عنوان یک جامعه توانمند، به نظر می رسد تعدادی از اشتباهات را طی قرن گذشته مرتب تکرار کرده ایم:
1.نیاموخته ایم که پیشرفت ژاپن، اروپا و آسیا تابع مدیریت بنگاه ها و سیستم هاست و نه ریاست افراد؛
2. نیاموخته ایم که فهم حقیقت از طریق دیالوگ و وجود جامعه مدنی شکل می گیرد و در ذهن جزیره ای یک یا چند فرد نیست و بنابراین ضروری است که، یکدیگر را تحمل کنیم، برای یکدیگر جا بازکنیم، تفاوت های یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و از خودخواهی های فکری بپرهیزیم؛
3. نیاموخته ایم که با Fact، قضاوت کنیم و نه با تخیل و شنیده ها و شایعات؛
4. نیاموخته ایم که حکمرانی، امری تخصصی است و لازمه آن دانش است؛
5. نیاموخته ایم که قدرت، مسئولیت می آورد و اصل بر «مصلحت عامه» و تأمین رضایت مندی عامه شهروندان است؛
6. نیاموخته ایم وقتی از درب منزل خود پا بیرون می گذاریم، در عرصه عمومی وارد شده ایم و در عرصه عمومی نمی توانیم هر کاری انجام دهیم (مثل دوبله پارک کردن) و هر سخنی بگوییم و هر قضاوتی بنماییم؛
7. نیاموخته ایم که توسعه، قبل از آنکه به سرمایه، فن آوری و تولید نیازمند باشد، به همکاری، هماهنگی، اعتماد و حمایت از یکدیگر محتاج است؛
8. نیاموخته ایم برای آنکه دیگر ملت ها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم،
9. نیاموخته ایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس عمومی اهمیت دهیم
10. نیاموخته ایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقد به شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی اینکه هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم، از هم حمایت کنیم و به قول هایی که می دهیم حتی المقدور عمل کنیم...
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟡 مکتب شکگرایی
🔹در سادهترین تعریف، شکگرایی یک رویکرد فلسفی یا طرز فکریه که اساساً امکان دستیابی به دانش قطعی و یقینی رو زیر سوال میبره. شکگراها معتقدن که ذهن انسان محدودیتهایی داره و حواس ما میتونن فریبنده باشن، بنابراین نمیتونیم با اطمینان کامل ادعا کنیم که چیزی رو به طور مطلق میدونیم.
🔹اما این به معنی انکار همه چیز یا بدبینی مطلق نیست. شکگرایی بیشتر یک روش برای اندیشیدنه تا یک مجموعه باورهای ثابت. هدف اصلیش، پرهیز از جزماندیشی (Dogmatism) و قضاوت عجولانه درباره مسائلیه که شواهد کافی براشون وجود نداره.
🔹ردپای شکگرایی رو میتونیم تا یونان باستان دنبال کنیم. معروفترین چهره این مکتب، پیرهون الیسی (Pyrrho of Elis) هست که حدوداً در قرن چهارم پیش از میلاد زندگی میکرد. پیرهون معتقد بود که در برابر هر ادعایی، میشه ادعای مخالفی با همون قدرت اقامه کرد. در نتیجه، عاقلانهترین کار، تعلیق قضاوت (Epoché) هست. یعنی نه چیزی رو بپذیریم و نه رد کنیم، بلکه قضاوت خودمون رو معلق نگه داریم. هدف پیرهون از این کار، رسیدن به آرامش ذهنی (Ataraxia) بود؛ چون وقتی قضاوتی نمیکنیم، از اضطراب ناشی از تلاش برای یافتن حقیقت مطلق و ترس از اشتباه رها میشیم.
🔹بعدها، سکستوس امپریکوس (Sextus Empiricus)، فیلسوف و پزشک یونانی در قرن دوم میلادی، آثار پیرهون و پیروانش (پیرهونیها) رو جمعآوری و تدوین کرد و باعث شد اندیشههای شکگرایانه برای نسلهای بعد باقی بمونه.
🔹جریان دیگهای از شکگرایی هم در آکادمی افلاطون شکل گرفت (شکگرایی آکادمیک) که اونها هم بر ناتوانی انسان در رسیدن به یقین تاکید داشتن، اما شاید کمی کمتر از پیرهونیها رادیکال بودن.
🔻اصول کلیدی شکگرایی
1. پرسشگری مداوم: شکگراها دائماً سوال میپرسن: "از کجا میدونی؟"، "شواهدت چیه؟"، "آیا امکان نداره اشتباه کنی؟". این پرسشگری موتور محرک تفکر انتقادیه.
2. تاکید بر شواهد: ادعاها باید بر اساس شواهد و استدلالهای معتبر باشن. شکگراها به راحتی حرف کسی رو قبول نمیکنن، مگر اینکه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشه.
3. تعلیق قضاوت (Epoché): همونطور که گفتیم، وقتی شواهد کافی نیست یا دلایل موافق و مخالف به یک اندازه قوی هستن، شکگرا قضاوتش رو به تعویق میندازه. این به معنی بیتفاوتی نیست، بلکه به معنی پرهیز از نتیجهگیری زودهنگام و نادرسته.
4. تشخیص محدودیتهای شناخت: شکگراها به محدودیتهای حواس و تواناییهای ذهنی انسان آگاهن و میدونن که درک ما از واقعیت لزوماً کامل یا بینقص نیست.
🔹شاید فکر کنید شکگرایی یه بحث فلسفی قدیمیه و به درد دنیای امروز نمیخوره. اما دقیقاً برعکسه! در عصر اطلاعات، بمباران اخبار جعلی (Fake News)، تئوریهای توطئه و ادعاهای بیاساس، داشتن یک ذهن شکگرا و پرسشگر از همیشه مهمتره.
🔻شکگرایی به ما کمک میکنه:
● تفکر نقادانه (Critical Thinking) رو در خودمون تقویت کنیم.
● ادعاهای مختلف (از تبلیغات گرفته تا اخبار سیاسی و شبهعلم) رو با دقت بیشتری ارزیابی کنیم.
● فریب مغالطهها و سوگیریهای شناختی (Cognitive Biases) رو نخوریم.
● از جزماندیشی و تعصب روی باورهای خودمون پرهیز کنیم و ذهنمون رو برای دیدگاههای جدید باز نگه داریم.
● در علم، شکگرایی نقش حیاتی داره. دانشمندان دائماً یافتههای خودشون و دیگران رو زیر سوال میبرن و این شک سالم، موتور پیشرفت علمیه.
🔹شکگرایی با بدبینی (Cynicism) یا انکارگرایی (Denialism) فرق داره. بدبین کسیه که انگیزههای منفی به همه نسبت میده. انکارگرا کسیه که شواهد محکم رو عمداً نادیده میگیره. اما شکگرا کسیه که میگه: "به من شواهد رو نشون بده تا بتونم قضاوت کنم."
🔻در نهایت:
🔹شکگرایی یک ابزار قدرتمند برای اندیشیدن شفافتر و تصمیمگیری آگاهانهتره. دعوتیه به فروتنی فکری و پذیرش این واقعیت که شاید همه چیز رو ندونیم. به جای اینکه دنبال جوابهای قطعی و ساده برای سوالهای پیچیده باشیم، شکگرایی ما رو تشویق میکنه که با عدم قطعیت زندگی کنیم، به پرسیدن ادامه بدیم و همیشه آماده باشیم تا در صورت ارائه شواهد جدید، نظرمون رو تغییر بدیم.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#شک_گرایی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
⚪ برداشتی از کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»
▫️همونطور که از اسم کتاب مشخصه، موضوع کتاب در مورد درد و رنج هست، اینکه درد و رنجی وجود داره که بهتر نمیشه، فراموش نمیشه و تا آخر عمرمون همراه ما هست، راهی جز پذیرش این فقدان و زندگی کردن با وجود این فقدان نیست. بر همین اساس درد و رنج یک مشکل نیستند که حل بشن، بلکه یک تجربه ای هستند که باید به رسمیت شناخته بشن و مورد حمایت قرار بگیرند.
▫️نویسنده درمورد سوگ، سوگوار و اطرافیان سوگوار صحبت میکنه، تقریبا در اکثر بخش های این کتاب از فرهنگ غلطی صحبت میکنه که با نیت حمایت از سوگوار به وجود اومده اما نتیجه عکس داده. مثلا جملاتی که معمولا به سوگواران میگیم، در جهت تحقیر رنج سوگواره. این جملات برخاسته از این باور هست که سوگ یک مشکل و ناهنجاری هست که هر چه زودتر باید تموم بشه.
▫️جملاتی مثل: همه چیز درست میشه، تو خیلی قوی هستی، این فقدان باعث رشد تو میشه، هر چیزی حکمتی داره، اون الان توی بهشته و جای بهتری هست و ...
معنای ضمنی که در این جملات وجود داره اینه که «پس این احساسو نداشته باش».
▫️همه چیز درست میشه «پس این احساسو نداشته باش»، هر چیزی حکمتی داره «پس این احساسو نداشته باش.»، این فقدان باعث رشد تو میشه «پس این احساسو نداشته باش.».
▫️واقعیت اینه که سوگوار در شرایط خیلی بدی هست و حالش خیلی بده، ما نمیتونیم بهش بگیم اون احساسو داشته باش این احساسو نداشته باش، ناراحت نباش، غمگین نباش. مگه میشه اصلا؟ عزیزش رو از دست داده و باید غمگین باشه. سوگوار به راه حل نیاز نداره، فقط نیاز داره که رنجی که داره میکشه رو یکی بپذیره. در واقع میخواد پذیرفته شه. یکی از راه های پذیرفته شدن اینه که شرایط رو همونطور که هست ببینیم و تغییرش ندیم.
▫️اتفاق بدی افتاده، خیلی بد و تو داری واکنش نشون میدی و این کاملا طبیعیه. این یک نمونه از برخورد درسته که کاملا رنج طرف رو به رسمیت میشناسی و الکی نمیگی اینم میگذره از اینم درس میگیری و ... شاید اینها واقعا اتفاق بیفته ولی الان زمان مناسبی نیست، الان فقط باید رنج رو همونطور که هست دید و پذیرفت. رنج نیاز به دیدن و شنیده شدن داره و متاسفانه همیشه در حال سرکوب رنج هستیم و هیچ فضایی برای ابراز نمیدیم.
▫️هدف، زندگی کردن همراه با سوگه. اونی که رفته دیگه رفته و برنمیگرده. ما بعد از فقدان تغییر کردیم. ما دیگه مثل قبل نیستیم چون شرایط هم دیگه مثل قبل نیست. جنگیدن و انکار کردن این واقعیات، شکست و نابودی رو به ارمغان میاره. با گفتن حقیقت فقدان به همدیگه، میتونیم در کنار هم شاهد رنجمون باشیم. ما انسانها به هم نیاز داریم و رنجمون هم به دیده شدن نیاز داره، پس بیاید در کنار هم به رنجمون بنگریم.
▫️نکات بسیار زیادی از این کتاب یاد گرفتم که سعی کردم خلاصش رو بنویسم. این کتاب دارای نقاط ضعف هم هست مثلا نویسنده در چندین جا دچار تناقض شده. مثلا در یک جا میگفت ما باید در برابر داستان هایی که پایانی خوش دارند عصیان کنیم و داستان هایی بنویسیم که پایانی خوش ندارن. چرا که واقعیت زندگی بر اساس احساسات ما پیش نمیره و پایان هایی وجود دارند که اصلا خوش نیستند. اما در بخش دیگه ای از کتاب میگه در برابر اضطراب و افکار منفی به چیزهایی که خوبه فکر کنید!.
▫️خوشبینی درست مثل بدبینی مخربه چرا که از واقعیت به دوره. همچنین از اول تا آخر کتاب مطالبی درمورد عشق میگفت که من اصلا نفهمیدم. مثلا میگفت سوگ امتداد طبیعی عشق است. انتظار داشتم تا اخر کتاب منظورش رو بفهمم ولی حقیقتا بعد از پایان این کتاب هم هنوز نفهمیدم منظورش از عشق چیه.
▫️در آخر باید بگم که کتاب خوبی بود و خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم. (با فرضِ داشتن تفکرنقادانه و هر حرفی رو بی چون و چرا قبول نکردن)
باشد که با خود و احساساتمون مهربان تر باشیم.
👤#وکو
#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
مشکلت با خدا و باورمندان چیه؟
👤#نیل_دگراس_تایسون
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 خوش خیالی !
🔹این اعتقاد که «خودتان واقعیت زندگی خودتان را میسازید»، برای فردی که سوگوار است بسیار ظالمانه است. بسیاری از ما خودمان را مسئول اتفاقاتی که برایمان میافتد میدانیم و خودمان را در مرگ عزیزانمان مقصر میدانیم و احساس میکنیم به درستی عزاداری نکردهایم.
🔹با اینکه این اعتقادات ممکن است تا حدودی درست باشند، ولی بیشتر آنها کاملاً بی اساس هستند. تفکرات شما ممکن است بر نحوه واکنشتان به اتفاقات تاثیر بگذارد ولی باعث به وجود آمدن اتفاقات نمیشود. شما تواناییهای زیادی دارید ولی آنقدر قدرتمند نیستید که بتوانید باعث وقوع اتفاقات شوید، نمیتوانید تنها با فکر کردن باعث وقوع مرگ، سلامتی فقدان یا سوگ شوید.
🔹تفکرات شما باعث این فقدان نشده است. بیشتر مضطرب بودن شما باعث فقدانهای بیشتر نمیشود، مضطرب نبودن و نگرفتن حالت تدافعی نیز شما را محکوم به فقدان بیشتر نمیکند و مانع آسیب دیدن شما هم نمیشود.
🔹اگر فکر کردن میتوانست از ما محافظت کند هیچگاه سوگوار نمیشدیم، اگر تفکرات ما به تنهایی میتوانستند مانع بیماری و تصادف و رنج شوند، با هیچ کدام از آنها روبرو نمیشدیم. تفکرات معجزه آسا توان کنترل کردن واقعیت را ندارند.
#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔵 سوگیری توجه به نتیجه
🔹تصور کنید در فینال جام باشگاههای اروپا در دقیقه ۹۰ داور اعلام پنالتی میکند، سرمربی تصمیم میگیرد، تا بازیکنی که در زدن ضربات پنالتی مهارت بیشتری دارد، وارد بازی کند. پنالتی گل میشود و صبح روز بعد تیتر خبرگزاریها میشود "تعویض طلایی سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به پیروزی شد."اما اگر آن پنالتی گل نمیشد، چه اتفاقی میافتاد؟
🔹اگر آن پنالتی گل نمیشد خبرگزاریها گزارش بازی را با تیتر متفاوتی میزدند با این عنوان که: "بزرگترین اشتباه سرمربی در دقیقه ۹۰ منجر به باخت شد" یا مثلا "تصمیم غلطی که تاوان بزرگی داشت". از طرفی هیئت مدیره باشگاه هم به احتمال زیاد بعد از شکست، سرمربی خود را اخراج و قرارداد او را فسخ میکردند. اما یک سوال مهم: واقعا تصمیم سرمربی غلط بوده یا درست؟
🔹نکته مهم داستان همینجاست: تصمیم درست لزوما منجر به نتیجه درست نمیشود. تصمیم درست میتواند منجر به نتیجه درست یا نتیجه غلط شود، همانطوری که تصمیم غلط در بسیاری از مواقع میتواند نتیجه خوبی داشته باشد! ما عموما تصمیمی را تصمیم درست میدانیم که نتیجه درست و قابل قبولی داشته باشد و اگر تصمیم ما تصمیمی درست باشد، ولی به نتیجهای غلط منجر شده باشد آن تصمیم را غلط میدانیم. به این مدل رفتار ما در اقتصاد رفتاری سوگیری توجه به نتیجه میگویند
🔹در اکثر اوقات ما کار اشتباه و پر ریسکی انجام میدهیم ولی چون منجر به موفقیت میشود(مثلا چراغ قرمز را رد میکنیم بدون اینکه تصادف کنیم یا مثلا کل داراییمان را بیتکوین میخریم و بیتکوین گران میشود) حالا در این شرایط برای اطرافیان این مدل تعریف میکنیم که "دیدی چه تصمیم درستی گرفتم؟"اما آیا این نتیجه خوب به علت یک تصمیم درست بوده؟ خیر! تصمیم، تصمیم غلطی بوده ولی با یک نتیجه خوب همراه شده. تصمیم غلط هم میتواند منجر به نتایج خوبی شود.
🔻کیفیت زندگی ما را دو چیز تعیین میکند:
۱- کیفیت تصمیماتی که میگیریم
۲- شانس
🔹ما در بسیاری از اوقات تصمیمات اشتباه میگیریم، ولی شانس میآوریم و نتیجه خوبی میگیریم. مثلا اگر شما منزلتان را هشت سال قبل میفروختید و بیتکوین میخریدید الان میتوانستید با سود آن پول، بخشی از کل تهران را بخرید. بله، خروجی این تصمیم نتیجه خوبی داده ولی قطعا تصمیم غلطی بوده. بنابراین نتایج خوب لزوما به علت تصمیمات خوب نیستند. سوگیری توجه به نتیجه موجب میشود، نتایج خوب را به علت توانایی و مهارتهای خود بدانیم و علت نتایج بد را، بد شانسی تلقی کنیم.
🔻اما چند راهکار برای اینکه کمتر در دام این سوگیری قرار بگیریم:
1. نگاه کردن به مسیر
🔹وقتی با موفقیت یا شکستی مواجه میشویم، میبایست به مسیری که در طول این شکست طی کردهایم، نگاهی دوباره بیاندازیم و بررسی کنیم که این موفقیت یا شکست نتیجه کیفیت تصمیم ما بوده یا عوامل خارجی و شانس باعث این تصمیم شده!
2. تصمیم غلطمان را قبول کنیم و گردن بقیه نیاندازیم!
🔹نتایج یک پژوهش نشان داد، اکثر افرادی که تصادف میکنند، معتقدند ما درست رانندگی میکردیم و طرف مقابل مقصر است. حتی افرادی که به تیر برق و گاردریل زده بودند هم معتقد بودند شهرداری مقصر است. این موضوع در ابعاد مختلف شخصیت ما رخنه کرده و موجب میشود خوبیها را به خود نسبت دهیم و کاستی و بدهیها را متعلق به دیگران میدانیم.
3. از نفر سوم کمک بگیریم.
🔹هنگامی به موفقیتی دست پیدا میکنیم، به میزانی درگیر خوشحالی و شادی میشویم که به هیچ عنوان به مسیر و عوامل دخیل در آن توجهی نخواهیم کرد. حتی زمانی که شکست میخوریم آنقدر افسرده و غمگین خواهیم شد، که به سراغ ریشهیابی علت اصلی شکستمان نمیرویم.بهتر است برای جلوگیری از این سوگیری، نتایج تصمیم گیریهای خود را با شخص ثالثی که در آن موضوع دخالت نداشته، مطرح کنیم تا با مشورت با او، نتیجه و دست آورد خود را به طور کامل بررسی کنیم.
👤#پوریا_بختیاری
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟣 روش علمی چیست؟
🔹ما دانشمندان برای یافتن قانونی جدید در علم از روند مشخصی پیروی میکنیم. ابتدا حدسهایی میزنیم سپس بر اساس این حدسها (فرضیهها) محاسبات و ارزیابیهایی انجام میدهیم تا نتایج آن را پیشبینی کنیم و بفهمیم بر چه پدیده یا اثری دلالت دارند؛ سپس نتایج این محاسبات و ارزیابیها را با دنیای طبیعی مقایسه میکنیم، یعنی آنها را به محک آزمایش و تجربه میگذاریم تا ببینیم آیا این ارزیابیها با طبیعت همخوانی و تطابق دارند یا خیر.
🔹بسیاری از کسانی که دستی در علم ندارند، گمان میکنند حدس زدن کاری غیرعلمی است، ولی اصلا اینطور نیست. در واقع شـروع کار ما از همین نقطه است. اگر نتایج آزمایشهای تجربی با محاسبات و پیشبینیها همخوانی نداشته باشد، آن حدس (فرضیه) غلط است. مهم نیست فرضیه شما چقدر زیباست، مهم نیست خود شما چقدر باهوش هستید یا اینکه چه اسم و رسمی دارید، اگر نتایج تجربی با فرضیه شما ناهمخوان باشد، آن فرضیه غلط است.
🔹با این روش میتوان غلط بودن هر فرضیه یا نظریهای را مورد آزمون قرار داد. آیا میتوان اثبات کرد فرضیهای درست است؟ خیــر، اگــر فرضیه خوبی مطرح شد، محاسباتش انجام شد و از آزمونهای تجربی سربلند بیرون آمد، به معنای اثبات درستیاش نیست. ما فقط نتوانستیم ثابت کنیم غلط است، فقط همین؛ چون ممکن است در آینده آزمایشهای بیشتر و دقیقتری انجام شود و آن فرضیه را ابطال کند، بنابراین تنها نادرستی یک نظریه را میتوان اثبات کرد.
👤#ریچارد_فاینمن
🟪 #علم
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔵 سوگیری روایت: توهم علیت
⁉️چرا به داستانها بیشازحد اعتماد میکنیم؟
🔹یووال نوح هراری در کتاب نکسوس: تاریخ مختصر شبکههای اطلاعاتی از عصر حجر تا هوش مصنوعی دربارهی قدرت داستان میگوید: «داستانها از طریق کاشتن خاطرات جعلی، شکل دادن روابط خیالی یا ایجاد واقعیتهای بین ذهنی شبکههای انسانی را در مقیاس بزرگ شکل دادهاند. شبکههای مبتنیبر داستان انسان خردمند را به قدرتمندترین حیوان روی زمین تبدیل کرده است.»
🔹ما انسانها به داستانها و روایتها اعتماد میکنیم، آنها را بهخاطر میسپاریم و بهلحاظ عاطفی به آنها وابستهایم. ما انسانها بهطور فطری داستانها را دوست داریم و اجازه میدهیم در تصمیمگیریهای منطقی بر واقعیتها و شواهد عینی سایه بیفکنند. هرگاه حادثهای روی میدهد، ما به دنبال ساختن روایتهایی هستیم که کمتر عینی به نظر میرسند. درواقع، ما قادر نیستیم در زندگی روزمره بهطور عینی استدلال کنیم. بنابراین، به دنبال «معناسازی» و «الگوسازی» از رویدادهای تصادفی هستیم تا بتوانیم جهان پیرامون خود را مدیریت و تاحدی آن را مهار کنیم.
🔹«رویدادهای تصادفی» نمیتوانند تبیین کنند که چرا «پدیدهای» شکل میگیرد. بنابراین، زمانی که رویدادی غیرمنتظره رخ میدهد، ما بلافاصله داستانی ساده و منسجم میسازیم تا بتوانیم احساس خوبی داشته باشیم. ذهن ما به دنبال ساختن روایتی است که بتواند از طریق آن جهان را ساده، منسجم و قابلپیشبینی تصور کند.
🔹نسیم طالب در سال ۲۰۰۷ در کتاب قوی سیاه خاطر نشان میکند که علت بسیاری از معلولها ناشناخته است. بااینحال، ما تلاش میکنیم به دنبال علتی باشیم که وجود خارجی ندارد. ما انسانها علت بسیاری از رویدادها را از طریق روایت و داستان بیان میکنیم. درواقع، ناتوانی خودمان را در ارائهی علتهای عینی از طریق «سوگیری روایت» جبران میکنیم.
🔹سوگیری روایت یعنی تمایل انسان به خلق داستان برای درک جهان. بهعبارتدیگر، سوگیری روایت یعنی تمایل انسان به خلق داستان از رویدادهای تصادفی بهمنظور تبیین روابط بین علتها و معلولها. سوگیری روایت زمانی در استدلال آشکار میشود که از دادهها و اطلاعات تصادفی و پراکنده داستان بسازیم؛ داستانی که با واقعیت ناسازگار است.
🔹ما به داستانها اعتماد میکنیم و به آنها علاقهمندیم. ما داستانها را بهتر بهخاطر میسپاریم و راحتتر به یاد میآوریم. خطر سوگیری داستان (سوگیری روایت) زمانی آشکار میشود که از دادهها و اطلاعات تصادفی داستان بسازیم و آن را در استدلال برای متقاعد کردن مخاطب به کار بگیریم. خطر دیگر سوگیری روایت این است که مانع ارزیابی عینی اطلاعات میشود. سوگیری روایت بیشتر در استدلال علی و در قالب علت کاذب یا معلول کاذب ظاهر میشود. درواقع، سوگیری روایت منشأ مغالطههای علت کاذب و معلول کاذب است. بهعبارتدیگر، مغالطههای علت کاذب و معلول کاذب از سوگیری روایت متولد میشوند.
🔹زمانی که علتها و معلولها به صورت داستان بیان میشوند، ذهن ما بهطور خودکار و با سیستم ۱ (تفکر سریع) به آنها اعتماد میکند و میپذیرد. داستانها مفاهیم و ادعاها را باورپذیرتر و ماندگارتر میکنند. برای مثال، مانایی و باورپذیری مفاهیم «خلقت آدم» و «جهان پس از مرگ» از طریق بیان داستان بیشتر میشود.
🔹افرادی که قصد دارند با فرد مورد علاقهشان ازدواج کنند یا از همسرشان جدا شوند شروع به داستانسرایی و روایتسازی میکنند تا بتوانند خودشان و دیگران را دربارهی تصمیمشان متقاعد کنند.
🔹در عالم سیاست هم سوگیری روایت اتفاق میافتد؛ زمانی که سیاستمداران قادر نیستند مواضع رقیبانشان را از طریق استدلال عینی نقد کنند، دربارهی آنها داستانسرایی و خیاپردازی میکنند تا بتوانند طرفدارانشان را متقاعد کنند. روایتسازی سبب میشود انسجام بین طرفداران احزاب و گروههای سیاسی حفظ شود. ازاینرو، لازم است با آگاهی از سوگیری روایت و پرسشگری منطق روایت سیاستمداران را نقد کنیم تا در دام این سوگیری نیفتیم.
🔹البته، سوگیری روایت مزایایی هم دارد. برای مثال، معلمان و سخنوران میتوانند از طریق بیان داستان مفاهیم و محتوای درسی را شفافتر و جذابتر شرح دهند. به خاطر سپردن و یادآوری مفاهیم و محتوای درسی از طریق داستانسرایی به مراتب بیشتر از بیان صرف فکت(واقعیت)هاست.
👤#محمدرضا_سلیمی
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟡 سنکا، در باب ناکامی
🔹از دیدگاه سنکا عصبانیت نه از فوران مهارنشدنی هیجانات بلکه از اشتباه اساسی (و مهارشدنی) قوه تعقل ناشی می شود. عصبانیت تنها ممکن است با تکیه بر برخی عقاید عقلانی ظهور کند؛ اگر ما بتوانیم عقاید خود را تغییر دهیم، گرایش خود به عصبانیت را تغییر خواهیم داد.
🔹هروقت از دستیابی به امر مورد علاقه خود باز بمانیم، عصبانیت ما را فرا نمی گیرد؛ فقط هنگامی عصبانی می شویم که عقیده داشته باشیم لیاقت به دست آوردن آن چیز را داریم.
🔹شدیدترین عصبانیت های ما ناشی از رویدادهایی هستند ک درک ما از اصول هستی را نقض می کنند. هرگاه از امیدواری بیش از حد دست برداریم، دیگر عصبانی نخواهیم شد. سنکا برای دور ماندن از اضطراب به شیوه ای حکیمانه از ما می خواهد که فکر کنیم رویدادهای بد احتمالا رخ خواهند داده ولی اضافه می کند که هرگز احتمال ندارد به اندازه ای که می ترسیم بد باشند. در جایی، نصیحت گونه می گوید: اگر می خواهی تمام نگرانی ها را کنار بگذاری، فکر کن آنچه می ترسی «احتمالا» رخ دهد، «قطعا» رخ می دهد.
🔹از نقطه نظر سنکا، حکمت یعنی تشخیص صحیح این که کجا آزادیم تا واقعیت را مطابق خواسته های خود شکل دهیم و کجا باید امر تغییرناپذیر را با آرامش بپذیریم. رواقیون به بیانی دیگر به تصویرسازی آن پرداخته اند. مطابق آن ما موجوداتی هستیم که گاهی قادر به تغییر اموریم ولی با وجود این همواره مقهور ضرورت های بیرونی هستیم.
🔹ما شبیه سگ هایی هستیم که به گاری پیش بینی ناپذیری بسته شده ایم. قلاده ما آن قدر بلند هست که به ما درجه ای از آزادی عمل بدهد، ولی آن قدر بلند نیست که به ما اجازه دهد هرکجا خواستیم برویم. «انسان ها نیز مانند همان سگ حتی اگر نخواهند، مجبور خواهند شد از آنچه مقدر است تبعیت کنند.»
🔹سنکا نیز چنین تعبیری می آورد؛ «حیوانی که با حلقه طناب در می افتد، آن را سفت تر می کند. هیچ یوغی آن قدر سفت نیست که اگر حیوانی با آن کشیده شود کم تر از هنگامی که با آن بجنگد آسیب نبیند. یک راه تسکین شرور طاقت فرسا این است که به آن ها تن دهیم و در برابر ضرورت زانو بزنیم.»
🔹ولی نکته اصلی سنکا چیزی ظریف تر است. پذیرفتن چیزی غیرضروری به عنوان امری ضروری، همان اندازه غیرعاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری. با پذیرش امر غیرضروری و انکار امر ممکن، همان اندازه می توان به سادگی گمراه شد که با انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن.
🔹این بر عهده عقل است که میان این امور تمایز گذارد. عقل به ما اجازه می دهد که دریابیم چه زمانی خواسته های ما تضادی تغییرناپذیر با واقعیت دارند، و سپس به ما امر می کند با میل و رغبت، نه با ناراحتی و تلخی، خود را تسلیم ضرورت ها کنیم.
👤#آلن_دوباتن
📚#تسلی_بخشی_های_فلسفه
🟨 #فلسفه
#سنکا
#تاریخ_فلسفه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔵 تقویت مهارت نوشتن
🔹"خوب نوشتن" برای هریک از ما به علتی مهم است. یکی باید برای مدیر یا سرپرست خود گزارش بنویسد و دیگری باید نامهای برای کارفرما تنظیم و درخواست کند تا شروط قراردادی که پیش از این نوشتهاند اصلاح شود. گاهی که در رابطه با دوست، همکار یا شریک عاطفی خود به مشکل برمیخوریم، به نتیجه میرسیم که حتی نوشتن نامهای ساده اما تاثیرگذار یا ارسال پیامکی چندخطی، چگونه ممکن است سرنوشت دوستیمان را تغییر دهد.
🔹در سالهای اخیر، که حضور در شبکههای اجتماعی به بخش جداییناپذیر زندگی بسیاری از ما تبدیل شده، نوشتن اهمیتی مضاعف پیدا کرده است. قرار نیست شغلتان تولید محتوا باشد، یا حساب کاربری بسیار فعالی در شبکههای اجتماعی داشته باشید، همین که میخواهید جایی نظرتان را در چند جمله زیر نوشته یا صحبتهای فردی بنویسید، به نوشتن نیاز پیدا میکنید.
🔹نوشتن حتی قرار نیست لزوما مخاطبی داشته باشد. محققان و صاحبنظران بسیاری و در راس آنها جیمز پنهبیکر، نشان دادهاند که "نوشتن بدون مخاطب" هم فواید بسیاری دارد. این کار ذهن ما را آزاد و کمک میکند تجربیات ذهنی خود را بهتر درک و تحلیل کنیم. نوشتن باعث میشود ذهنمان کمی خالی شود و کمتر به سراغ نشخوار افکار منفی برویم.
🔹قطعا یکی از بهترین تمرینها، برای بهبود مهارت نوشتن، "زیاد نوشتن" است. هرچه بیشتر بنویسیم، دستمان در نوشتن روانتر میشود و بهتر میتوانیم افکارمان را به کلمه و جمله تبدیل کنیم.بهتر است تمرین نوشتن را زمانی انجام دهید که وقت کافی داشته باشید.
🔹اما نوشتن را نمیشود صرفا با نوشتن آموخت. تا ذهن ما منابع ورودی کافی نداشته باشد، خروجی مفید و درخوری هم نخواهد داشت. به همین سبب، نویسندگان و اندیشمندان بسیاری بر این نکته تاکید کردهاند که "خواندن" مهارت نوشتن را تقویت میکند.
🔹آسیموف در نامهای که سال ۱۹۶۹ در پاسخ به یکی از طرفدارانش فرستاده مینویسد: ببین حس میکنی دوست داری در چه زمینهای بنویسی و هر کتابی را که در آن زمینه به دستت رسید بخوان. با دقت بخوان و سعی کن بفهمی که نویسنده دقیقا چه کار کرده و چه تاثیری روی تو میگذارد و این تاثیر چگونه شکل گرفته است و اگر تاثیر مطلوب بر تو نگذاشت، از خودت بپرس چه اشتباهی کرده که نتوانسته آن تاثیری را که میخواسته بر من بگذارد
🔹فاکنر هم زیادخواندن را توصیه میکند. او میگوید بهترین شکل یادگیری، خواندن است. بخوانید. بخوانید. بخوانید. همه چیز بخوانید. آشغال بخوانید. کلاسیک بخوانید، چه خوب، چه بد. ببینید چگونه نوشتهاند. همانطور که نجار کارش را با دیدن یاد میگیرد، شما هم بخوانید. وقتی جذب وجودتان شد، بنویسید. اگر خوب نوشته باشید، خودتان میفهمید.
👤#محمدرضا_شعبانعلی
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔵 وقتی سگ پاولوف درون ما کتاب می خواند.
🔻نوشته ای در فضای مجازی خواندم که تامل برانگیز بود:
🔹ما ایرانیان معمولاً برای غیر از «آگاهی» کتاب میخوانیم: گرفتن مدرک، نوشتن مقاله، نوشتن کتاب، برای سرگرمی و بدتر از همهی اینها کشتار زمان. بارها این جمله را شنیدهام مگر درسات تمام نشده است؟ پس چرا این کتابها را داری؟ یعنی همه اینها را خواندهای؟ کسی که این سوالها را میپرسد معمولاً نمیداند که خواندن چه کنشی است و برای چه باید کتابخانه داشت؟
🔹چگونه میتوانم به شما بگویم بدون کتاب نمیتوان «قانون» و «دموکراسی» داشت.کتاب را برای امتحان دادن یا مدرک گرفتن نمیخوانند. کتاب نمیخوانم که مقاله بنویسم مقاله مینویسم تا خود را منتشر کنم. نمینویسم که دانشیار و استاد شوم. من مینویسم چون نوشتن عالیترین کنش بودن است. حق با بورخس است که گفت هر جا که کتاب نباشد آنجا جهنم است. (نوشته سینا جهاندیده)
🔹از کلاس اول تا سال های پایان دانشگاه، صدها کتاب خواندیم اما محض رضای خدا یک بار یکی نیامد به ما بگوید که چگونه کتاب بخوان. در طول این سال ها به شیوه سعی و خطا چیزهایی آموختم که آن ها را با شما به اشتراک می گذارم. برخی از این نکات را هم از سایت خوب متمم یاد گرفتم.
🔹1. با ذهن ناآرام کتاب بخوانید؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه از دیگران نپرسید که چه کتابی خوب است و یا اینکه نپرسید این روزها چه کتابی روی بورس است. این غلط است. اول از همه از خودتان شروع کنید از خودتان بپرسید که سوالات و مسایل اصلی تان در زندگی چیست؟ مثلا ممکن است من مساله اصلی ام در زندگی، بهبود ارتباطات با خانواده ام باشد و شما مساله اصلی تان در زندگی افزایش مهارت مذاکره. بنابراین کتابی که برای من خوب است برای شما بی فایده است و برعکس. حالا ذهن ناآرام یعنی چه؟ یعنی اینکه ذهن وقتی با یک سوال روبرو می شود، یک چاله در آن پیدا می شود و تا آن چاله پر نشود آرام نمی گیرد. علت اینکه کتاب خواندن گاهی برای ما خسته کننده و ملال آور می شود این است که این کتاب ربطی به چاله های ذهنی ما ندارد.
🔹2. اول جنگل را ببینید بعد سراغ درختان بروید؛ معمولا ما بخش پیشگفتار و مقدمه و مطالب نوشته شده پشت جلد کتاب را خیلی مهم نمیدانیم. اما نکته این جاست که برای خواندن کتاب شما اول باید جغرافیای موضوع دست تان بیاید. یا اینکه تصویر از بالا یا Big Picture را درک کنید آنوقت خیلی راحت تر می توانید فصول، پاراگراف ها و مفاهیم را یاد بگیرید. خواندن خلاصه کتاب، معرفی نامه ها، توصیه نامه هایی که در مورد یک کتاب هست، بسرعت می تواند برای ما یک تصویر از بالا ایجاد کند.
🔹3. همیشه لازم نیست خواندن کتابی را که آغاز کرده اید به پایان ببرید؛ هر جا فکر کردید کتاب، کتاب خوبی نیست و به سوالات شما (تجویز شماره 1) پاسخ نمی دهد، بزنید کنار و دنده عقب بگیرید. ما در نظام آموزشی خود طی ۱۲ تا ۲۰ سال، مجبور بودیم کتاب هایی را بخوانیم که دیگران ما را به خواندن آنها مجبور کرده اند.لازم نیست تا ابد این رویه را ادامه دهیم.
🔹4. همیشه لازم نیست خود کتاب را بخوانید؛ بخشی از بهترین مطالعه هایی که داشته ام، خواندن خلاصه کتاب هایی بوده است که بهتر از خود کتاب، جان کتاب را منتقل می کنند. برخی از کتاب ها (البته برخی از کتاب ها را) را می شود در دو صفحه خلاصه کرد، پس بهتر است قبل از خرید و خواندن کتاب توصیه شماره 2 را انجام دهید. یک موقع دیدید که همان خلاصه کتاب مساله شما را حل کرد و حتی بهتر از کتاب.
🔹5. حواستان به سگ پاولف باشد؛ شرطی شدن را خاطرتان هست؟ ما هم ممکن است مانند سگ پاولف شرطی بشویم. بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته ها و باز شدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب میکنیم. زمانی که از دوست یا همسر یا مدیر خود دلگیر هستیم، گوشه ای مینشینیم و کتاب ورق میزنیم. شاید این کار در کوتاه مدت، مفید باشد اما در بلندمدت ما را شرطی میکند و ذهن ما عادت میکند که «کتاب»، «همراه لحظات تلخ زندگی» است.
👤#مجتبی_لشکربلوکی
🟦 #تفکر_نقادانه
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟡 اپیکتتوس، فیلسوفی از میان بردگان
🔹در میان فلاسفه رواقی، اپیکتتوس جایگاهی ویژه دارد. بردهای که طعم تلخ بیاختیاری را چشید و از دل آن، فلسفهای برای رهایی و آرامش بنا کرد. او نه کتابی نوشت و نه مدرسهای تاسیس کرد، اما اندیشههایش از طریق شاگردش، آریان، در کتاب "Enchiridion" (راهنما) به ما رسید و تا به امروز، چراغ راه بسیاری بوده است.
🔹اپیکتتوس در حدود سال 50 میلادی در هیراپولیس، فریگیه (ترکیه امروزی) به دنیا آمد و در کودکی به بردگی گرفته شد. او در خدمت اپافرودیتوس، یکی از نگهبانان نرون، به کار مشغول بود. با وجود شرایط سخت بردگی، اپیکتتوس به فلسفه علاقهمند شد و تحت تعلیم موسونیوس روفوس، یکی از برجستهترین فلاسفه رواقی آن زمان، به فراگیری اصول رواقیگری پرداخت.
🔹محور اصلی فلسفه اپیکتتوس، تمایز بین امور در اختیار و امور خارج از اختیار ماست. او معتقد بود که تنها چیزهایی که واقعاً میتوانیم کنترل کنیم، افکار، قضاوتها، تمایلات و انزجارهای ما هستند. ثروت، سلامتی، شهرت، نظر دیگران و به طور کلی هر آنچه در دنیای بیرون وجود دارد، خارج از کنترل ماست.
🔹اپیکتتوس تاکید میکرد که منشاء رنج و ناآرامی ما، تلاش برای کنترل امور خارج از اختیار است. وقتی برای به دست آوردن ثروت حرص میخوریم، وقتی از قضاوت دیگران میترسیم و وقتی برای حفظ سلامتی خود نگرانیم، در واقع در حال جنگیدن با واقعیتی هستیم که نمیتوانیم تغییرش دهیم.
🔹راه حل اپیکتتوس، پذیرش این واقعیت و تمرکز بر امور در اختیار است. او میگفت که به جای تلاش برای تغییر دنیای بیرون، باید ذهن خود را کنترل کنیم. به جای آرزوی ثروت، باید به فضیلت و خرد اهمیت دهیم. به جای ترس از قضاوت دیگران، باید به درستی و نادرستی اعمال خود توجه کنیم.
🔹اپیکتتوس معتقد بود که با تمرکز بر امور در اختیار، میتوانیم به آرامش و رهایی درونی دست یابیم. او میگفت که حتی در شرایط سخت بردگی نیز میتوان آزاد بود، اگر ذهن خود را کنترل کنیم و اجازه ندهیم که شرایط بیرونی بر ما غلبه کنند.
🔻برخی از نکات کلیدی فلسفه اپیکتتوس:
تمایز بین امور در اختیار و امور خارج از اختیار: این اصل، سنگ بنای فلسفه اپیکتتوس است.
پذیرش واقعیت: به جای تلاش برای تغییر آنچه نمیتوانیم، باید آن را بپذیریم.
کنترل ذهن: تنها چیزی که واقعاً میتوانیم کنترل کنیم، افکار و قضاوتهای ماست.
فضیلت و خرد: اینها ارزشمندترین داراییهای ما هستند.
زندگی در هماهنگی با طبیعت: باید با طبیعت هماهنگ باشیم و از قوانین آن پیروی کنیم.
مسئولیتپذیری: باید مسئول اعمال و تصمیمات خود باشیم.
🔹اپیکتتوس در سال 135 میلادی در نیکوپولیس درگذشت. میراث او، فلسفهای است که به ما میآموزد چگونه در مواجهه با چالشهای زندگی، آرامش و رهایی را در درون خود بیابیم. اندیشههای او هنوز هم برای کسانی که به دنبال معنا و هدف در زندگی هستند، الهامبخش است.
🔻انتقاد از او:
🔹اپیکتتوس بر کنترل فردی و مسئولیت شخصی تأکید فراوانی داشت، اما این تمرکز ممکن است به عنوان نادیده گرفتن عوامل اجتماعی و ساختاری تفسیر شود.
🔹او به جای پرداختن به نهادهای ظالمانه (مانند بردهداری، نابرابری اقتصادی، یا تبعیض جنسیتی)، از افراد میخواهد صرفاً ذهنیت خود را تغییر دهند. مثلاً به بردگان میگفت: «اگر بردگی را بپذیری، در واقع آزاد هستی!»
🔹این رویکرد ظلم را توجیه میکند و ستمگران را از مسئولیت مبرا میکند. اگرچه اپیکتتوس در جامعهای زندگی میکرد که تغییر ساختارها غیرممکن بود. بنابراین، تمرکز بر آزادی درونی تنها راه ممکن برای بقا بود. اما باید توجه داشت که شرایط امروزی با شرایط دوران اپیکتتوس متفاوت است.
🔹همچنین اپیکتتوس سرنوشت را کاملاً در اختیار «اراده فردی» میدانست، اما منتقدان معتقدند شانس (مانند تولد در خانواده فقیر یا ثروتمند) نقش بزرگی در زندگی ایفا میکند
🔹جمله معروف توماس نیگل (فیلسوف معاصر): «اپیکتتوس فراموش کرد که برخی افراد حتی فرصت تمرین فضیلت را هم ندارند.»
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#اپیکتتوس
#رواقیون
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
💢فهرستی از بهترین، جذاب ترین و معتبر ترین کانال و گروه های علمی در تلگرام!!
از دستش ندید✔️
/channel/addlist/KRqkgLb_I1FmMTE8
🟡 سنکا، فیلسوف، مشاور و آموزگار رواقیگری
🔹لوکیوس آنائوس سنکا (۴ قبل از میلاد – ۶۵ میلادی) یکی از برجستهترین فیلسوفان رواقی روم بود که نهتنها بهعنوان یک متفکر، بلکه بهعنوان سیاستمدار و نمایشنامهنویس نیز شناخته میشود. او که در زمان امپراتوری روم میزیست، به دلیل آموزههای اخلاقی و نوشتههای فلسفیاش شهرت یافت و تأثیر عمیقی بر فلسفهی رواقی و زندگی افراد گذاشت. زندگی پر فراز و نشیب سنکا، از او شخصیتی ساخت که در میان سختیها، به آموزههای رواقی پایبند ماند و تلاش کرد این فلسفه را به دیگران بیاموزد.
🔹سنکا در شهر کوردوبا، واقع در اسپانیا، متولد شد و در روم تحصیلات خود را ادامه داد. او از همان دوران جوانی به مطالعه فلسفه علاقهمند بود و تحت تأثیر آموزههای رواقی قرار گرفت. در کنار فلسفه، به سیاست نیز وارد شد و مدتی مشاور امپراتور نرون بود. با این حال، به دلیل رقابتهای درباری و اتهامات مختلف، سرانجام مجبور شد به زندگی خود پایان دهد. با این وجود، نوشتههای او همچنان الهامبخش بسیاری از افراد است.
***
🔹سنکا معتقد بود که انسان باید آنچه را که در کنترل خود دارد، مدیریت کند و آنچه را که خارج از کنترل اوست، بپذیرد. او در نامههای خود به لوکیلیوس بارها بر این نکته تأکید میکند که آرامش درونی تنها از طریق پذیرش واقعیتهای زندگی و عدم وابستگی به شرایط بیرونی حاصل میشود.
🔹سنکا خرد را بهعنوان مهمترین ابزار برای هدایت زندگی معرفی میکرد. او معتقد بود که هر انسانی باید با تفکر منطقی و بررسی اعمال خود، به سمت یک زندگی اخلاقی حرکت کند. برای مثال، او میگفت که اگر کسی به ما توهین کند، این انتخاب ماست که آیا واکنش نشان دهیم یا با آرامش از کنار آن بگذریم.
🔹یکی از موضوعات اصلی در آثار سنکا، تأمل در مورد مرگ است. او اعتقاد داشت که مرگ نباید ترسناک باشد، بلکه باید آن را بخشی طبیعی از زندگی بدانیم. این دیدگاه به انسان کمک میکند تا با شجاعت و بدون ترس زندگی کند. در یکی از نوشتههایش میگوید: "ما هر روز قدمی به سوی مرگ برمیداریم، پس بهتر است به بهترین شکل زندگی کنیم."
🔹سنکا برخلاف بسیاری از فیلسوفان رواقی، خود فردی ثروتمند بود. اما او تأکید داشت که ثروت، اگر درست استفاده شود، میتواند ابزاری برای کمک به دیگران باشد. او میگفت که داشتن مال و قدرت ذاتاً بد نیست، بلکه دلبستگی به آنها و تبدیل شدن به بردهی ثروت است که باعث انحراف انسان میشود.
***
سنکا آثار متعددی در قالب نامهها، مقالات و نمایشنامههای فلسفی نوشته است که مهمترین آنها عبارتند از:
نامههای اخلاقی به لوکیلیوس: مجموعهای از نامهها که در آنها سنکا اصول رواقیگری را توضیح میدهد.
دربارهی زندگی کوتاه است: اثری که در آن به ارزش زمان و لزوم استفادهی بهینه از آن پرداخته است.
دربارهی خشم: کتابی که به بررسی ریشههای خشم و راههای کنترل آن میپردازد.
نمایشنامههای تراژیک: مانند «مدئا» و «فدرا» که اغلب تضاد بین عقل و هیجان را به تصویر میکشند.
نوشتههای او نهتنها در دوران روم، بلکه در دوران مدرن نیز مورد توجه قرار گرفته و الهامبخش بسیاری از اندیشمندان بوده است.
***
🔹با وجود آموزههای ارزشمند سنکا، برخی از منتقدان معتقدند که او در عمل همیشه به آنچه که میآموخت، پایبند نبود. برای مثال، او ثروتمند بود و در دربار نرون بهعنوان مشاور فعالیت داشت، درحالیکه رواقیگری تأکید زیادی بر سادهزیستی دارد. برخی بر این باورند که او نتوانست بهطور کامل از نفوذ قدرت و ثروت فاصله بگیرد.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#سنکا
#رواقیون
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 چرا انسانها به فال و پیشگویی علاقه دارند؟
🔹مراجعی به من رجوع کرد و مدام اصرار بر تخفیف داشت. بعد از شروع توضیحات از رابطه مشخص شد که هفته ای یکبار دوشنبه ها ساعت ۱۰ صبح به فالگیر زنگ میزند و دوبرابر من به او میدهد. فالگیر همه چیز را در باره زندگی او میدانست. حتی سکس او با همسرش و یا صحبت های او با کارفرمایش. و چیزهای بسیار دقیق دیگر که شک برانگیز بود. چیزی نگذشت که ايشان فهمیدند که آن فالگیر قادر در یک رابطه عاطفی با همسر ایشان بود. شک از آنجا شروع شد که فالگیر مدام اصرار بر جدایی ایشان داشتند... بقیه حدس بزنید!
🔻عوامل روانشناسی علاقه به فال و پیشگویی، همراه با پژوهشهای مرتبط:
1⃣ اثر بارنوم (Barnum Effect):
افراد توصیفات کلی را به خود مرتبط میدانند. این پدیده اولین بار توسط برت رام فورر (Bertram Forer) در آزمایشی در سال 1948 نشان داده شد، جایی که دانشجویان توصیفات یکسانی دریافت کردند اما آن را بسیار شخصی و دقیق یافتند. بعدها Paul Meehl آن را گسترش داد.
2⃣ خطای شناختی، سوگیری تاییدی (Confirmation Bias):
افراد بهدنبال اطلاعاتی هستند که باورهایشان را تأیید کند. پیتر واسون (Peter Wason) در تحقیقاتش نشان داد که انسانها تمایل به جستجوی شواهد تأییدکننده دارند و شواهد مخالف را نادیده میگیرند.
3⃣ نیاز به کنترل و پیشبینیپذیری (Need for Control):
نظریه جولیان راتر (Julian Rotter) درباره "مکان کنترل" نشان میدهد که افراد با مکان کنترل خارجی (External Locus of Control) بیشتر به فال و پیشگویی گرایش دارند، چون به نیروهای بیرونی وابستهاند.
4⃣ کاهش اضطراب (Anxiety Reduction):
بر اساس نظریه فروید، افراد در مواجهه با ناامنیها و اضطراب به مکانیزمهای دفاعی مانند فال روی میآورند تا حس آرامش بیابند. در این باره توضیح خواهم داد.
5⃣ تفکر جادویی (Magical Thinking):
پژوهشهای ژان پیاژه (Jean Piaget) نشان دادهاند که کودکان بهطور طبیعی تفکر جادویی دارند، و این گرایش ممکن است در برخی افراد در بزرگسالی نیز باقی بماند.
6⃣ معناجویی:
نظریه ویکتور فرانکل درباره "اراده برای معنا" نشان میدهد که افراد برای درک رخدادهای زندگی به پیشگوییها تکیه میکنند تا حس هدف و معنا بیابند.
🔹بنا به این نظریه ها پیشگویی بیشتر از واقعیت، پاسخی به نیازهای روانشناختی انسانها هستند.اما گفتم که در باره نظریه فروید و مکانیسم دفاعی بیشتر توضیح خواهم داد.
🔹نظریه فروید درباره کاهش اضطراب بهطور خاص به مفهوم مکانیزمهای دفاعی و نحوه مدیریت ناخودآگاه اضطراب اشاره دارد. فروید معتقد بود که ذهن انسان از مکانیزمهایی استفاده میکند تا با احساسات و افکار ناخوشایند ناشی از ترس، عدم قطعیت، یا تضادهای درونی کنار بیاید. علاقه به فال و پیشگویی میتواند بهعنوان یکی از این مکانیزمهای دفاعی عمل کند.
🔻اگر به جزئیات نظریه فروید نگاه کنیم پی میبریم که چرا انسانها برای رهایی از رنج اضطراب به فال پناه می اورند:
💡اضطراب ناشی از عدم قطعیت:
فروید معتقد بود که ناشناختهها یا موقعیتهای پیشبینیناپذیر عامل اضطرابند. ذهن برای مقابله با ان، بهدنبال ابزاری میگردد که این ابهام را کاهش دهد. پیشگویی این نقش را ایفا میکند و با ارائه پاسخهای ظاهراً مشخص، اضطراب را تسکین میدهد.
💡رابطه با مکانیزمهای دفاعی:
جابهجایی: ذهن از طریق پیشگویی، نگرانی از آینده را به یک منبع خارجی منتقل میکند، مثلاً به کارتها یا پیشگو.
انکار: برخی افراد ممکن است از طریق فال، واقعیتهای ناخوشایند را نادیده بگیرند و به پیشبینیهایی دلگرمکننده تکیه کنند.
توجیه: فال میتواند بهعنوان راهی برای منطقی جلوهدادن تصمیمات یا اتفاقات زندگی استفاده شود.
💡نقش ناخودآگاه:
فروید باور دارد که ناخودآگاه بهطور مداوم بهدنبال کاهش تنش و اضطراب است. فال و پیشگویی به ناخودآگاه حس امنیت کاذب میدهند و به فرد کمک میکند تا با ترسهای عمیقتر خود کنار بیایند.
🔹فرض کنید فردی درباره آینده شغلی خود نگران است. این اضطراب ممکن است در ناخودآگاه او با احساس بیکفایتی یا ترس از شکست مرتبط باشد. با مراجعه به فالگیر یا پیشبینی آینده، این فرد پاسخهایی میگیرد که به او حس امیدواری یا کنترل میدهد، حتی اگر این پاسخها مبنای واقعی نداشته باشند.
🔻نقد بر فروید:
🔹البته این دیدگاه فروید توسط روانشناسان معاصر مورد بحث قرار گرفته. برخی معتقدند که نقش فال و پیشگویی فراتر از مکانیزمهای دفاعی است و میتواند با فرهنگ، باورهای جمعی، و نیاز به معنا نیز مرتبط باشد. بااینحال، تحلیل فروید یک پایه مهم برای درک علاقه به فال در سطح فردی است. چرا که در همان فرهنگها افراد دیگر متفاوت رفتار می کنند.
👤#موریس_ستودگان
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
اینجا ایران است، سرزمین جهل و نادانی !!
صاحب خانه یادش رفته که خودش هم خانه دارد !!
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
ما انسانهای مستقلی هستیم که اغلب نیروهای خود را زیاد جدی میگیریم، مدام در حالِ کنش و واکنشیم و غافلیم که بیشتر ارزشهای زندگی فقط زمانی بهدست میآیند که سماجت نکنیم، در سکوت از راه میرسند، آن هم وقتی که اصرار و نیازی در کار نباشد، نه رانشی پشت آنهاست و نه کششی از جلو در کار است، بلکه خموشانه و از با هم بودن محض سر برمیآورند.
👤#رولو_می
📚#عشق_و_اراده
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 همدمِ همدرد
🔹پیدا کردن افرادی که عمق مشابهی از درد را تجربه کردهاند به شما افرادی را نشان میدهد که درک میکنند شما چقدر تنهایید. پیدا کردن دیگران به شما اجازه میدهد بفهمید همه تجربیاتتان عادی است حتی اگر به نظر خیلی عجیب بیایند. پیدا کردن افراد دیگری که در این قلمرو از سوگ زندگی کردهاند به کابوس آنچه از قبل میدانید اعتبار میبخشد، اینکه چیزهایی وجود دارند که هرگز «بهتر نخواهند شد»
🔹شاید این به نظر برعکس التیام یافتن باشد، اما برای کسانی که چنین فقدان عمیقی را تجربه میکنند، وجود افرادی که بتوانند عمق دردشان را بشناسند زندگی بخش است. وقتی کسی به شما نگاه کند و یأسی را که در مرکز زندگیتان منزل کرده واقعاً ببیند و واقعاً بشناسد، چیزی تغییر میکند. واقعاً کمک میکند. شاید این تنها چیزی باشد که کمک میکند.
🔹همراهی درون فقدان یکی از بهترین نشانگرهاست. نه نشانگر «بهبودی» بلکه نشانگر دوام آوردن. قطعاً خودتان به تنهایی میتوانید دوام بیاورید اما وقتی همراه با قبیلهای وسیعتر از قلبهای سوگوار سفر کنید، دوام آوردن خیلی آسانتر میشود
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟤 نقد ایدئولوژیها و پیامدهای منفی آن از منظر فلسفی
🔹ایدئولوژیها بهعنوان مجموعهای از باورها و دیدگاههای سیستماتیک، همواره در تاریخ اندیشه بشری نقشی مهم ایفا کردهاند. اما از منظر فلسفی، ایدئولوژیها میتوانند پیامدهای منفی و خطرات قابل توجهی به دنبال داشته باشند. در اینجا به برخی از این پیامدها اشاره میکنم:
🔹۱. جزماندیشی و محدودیت تفکر انتقادی، ایدئولوژیها به دلیل ساختار بستهای که دارند، معمولا مانع از تفکر انتقادی و آزاد میشوند. افراد بهجای تفکر مستقل، مجبور به پذیرش دیدگاههای از پیش تعیینشده هستند که ممکن است هیچگونه نقدی را برنتابند. این امر، فضا را برای رشد و تکامل فکری محدود میکند.
🔹۲. ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی، ایدئولوژیها اغلب به ایجاد مرزهای هویتی و اجتماعی میان گروهها و افراد میانجامند. این مرزبندیها باعث میشود که افراد و گروهها بهجای همکاری و تفاهم، به رقابت و تضاد بپردازند و هویتهای مخالف بهسرعت به "دشمن" تبدیل شوند.
🔹۳. نقض آزادی فردی و انسانگرایی، وقتی ایدئولوژیها بهویژه در قالب رژیمهای سیاسی یا دینی تحمیل میشوند، آزادی فردی به خطر میافتد. افراد مجبور به پذیرش نظامهای فکری ثابت و تحمیلی میشوند که ممکن است با نیازها و آرزوهای شخصی آنها همخوانی نداشته باشد.
🔹۴. تفکر ابزارگرایانه و پراگماتیسم افراطی، ایدئولوژیها معمولا حقیقت و ارزشها را به ابزاری برای رسیدن به اهداف خاص تبدیل میکنند. این نوع نگرش، که به نوعی با فلسفه پراگماتیسم همخوانی دارد، ممکن است منجر به بیتوجهی به پیامدهای اخلاقی عملها و تأکید بیش از حد بر نتایج کوتاهمدت شود.
🔹۵. مقاومت در برابر پیشرفت علمی و فکری، ایدئولوژیها اغلب با تغییرات علمی و فکری مقابله میکنند. این ایستایی در تفکر، نه تنها مانع از پیشرفت علم و تکنولوژی میشود، بلکه فهم و درک بهتری از دنیای پیرامون را از انسان میگیرد.
🔹۶. ایدئولوژیها ممکن است در ابتدا برای ساماندهی جامعه مفید به نظر برسند، اما در بلندمدت میتوانند به محدودیتهای فکری و اجتماعی منجر شوند. در این شرایط، جایگزینی برای ایدئولوژیهای بسته و جزماندیشی، فضایی باز برای گفتگو، نقد و تحلیل است. تنها در چنین فضایی میتوانیم به درک مشترک و همزیستی انسانها دست یابیم و به پیشرفت علمی، اجتماعی و فرهنگی جامعه کمک کنیم.
👤#محسن_محمودی
🟫#سیاست
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟡 مارکوس اورلیوس، امپراتورِ فیلسوف
🔹مارکوس اورلیوس آنتونیوس، امپراتور روم از سال 161 تا 180 میلادی، نه تنها یک رهبر قدرتمند و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف رواقی برجسته نیز به شمار میرفت. او در دورانی پر از جنگ، بیماری و آشوب حکومت کرد، اما در عین حال، توانست با تکیه بر اصول رواقیگری، آرامش و ثبات درونی خود را حفظ کند و الهامبخش نسلهای آینده شود.
🔹مارکوس اورلیوس در سال 121 میلادی در رم متولد شد. او از کودکی به فلسفه علاقهمند بود و تحت تعلیم معلمان برجستهای همچون فرونتو و آپولونیوس، به فراگیری اصول فلسفه پرداخت. او به ویژه تحت تاثیر فلسفه رواقیگری قرار گرفت و آن را به عنوان راهنمای زندگی خود برگزید.
🔹در سال 161 میلادی، پس از مرگ آنتونیوس پیوس، مارکوس اورلیوس به همراه لوسیوس وروس به عنوان امپراتور مشترک روم انتخاب شدند. دوران حکومت او با چالشهای بسیاری روبرو بود، از جمله جنگهای متعدد با قبایل بربر، شیوع طاعون و شورشهای داخلی. با این حال، مارکوس اورلیوس با شجاعت، خرد و عدالت، توانست این چالشها را پشت سر بگذارد و امپراتوری را حفظ کند.
🔹"تاملات" (Meditations)، مشهورترین اثر مارکوس اورلیوس است. این کتاب مجموعهای از یادداشتهای شخصی اوست که در طول سالها جنگ و سفر نوشته شده است. "تاملات" نه یک رساله فلسفی نظاممند، بلکه مجموعهای از اندیشهها، مشاهدات و توصیههای اخلاقی است که مارکوس اورلیوس برای خود نوشته بود. این کتاب به ما نشان میدهد که چگونه یک امپراتور قدرتمند، در مواجهه با چالشهای عظیم، سعی میکرد تا با تکیه بر اصول رواقیگری، زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشد.
🔹محور اصلی فلسفه مارکوس اورلیوس، همانند دیگر رواقیون، تمایز بین امور در اختیار و امور خارج از اختیار است. او معتقد بود که تنها چیزهایی که واقعاً میتوانیم کنترل کنیم، افکار، قضاوتها و اعمال ما هستند. ثروت، سلامتی، شهرت، نظر دیگران و به طور کلی هر آنچه در دنیای بیرون وجود دارد، خارج از کنترل ماست.
🔹مارکوس اورلیوس تاکید میکرد که منشاء رنج و ناآرامی ما، تلاش برای کنترل امور خارج از اختیار است. او میگفت که به جای نگرانی در مورد چیزهایی که نمیتوانیم تغییرشان دهیم، باید بر روی کنترل ذهن و اعمال خود تمرکز کنیم.
🔻برخی از نکات کلیدی فلسفه مارکوس اورلیوس:
● او معتقد بود که فضیلت و عقل، تنها خیر واقعی هستند و باید در پی دستیابی به آنها باشیم.
● او تاکید میکرد که باید واقعیت را همانگونه که هست بپذیریم و از تلاش برای تغییر آنچه نمیتوانیم، دست برداریم.
● او معتقد بود که باید در لحظه حال زندگی کنیم و از آن لذت ببریم، بدون اینکه نگران گذشته یا آینده باشیم.
● او تاکید میکرد که باید به وظایف خود در قبال جامعه و بشریت عمل کنیم و به خیر جمعی خدمت کنیم.
● او معتقد بود که باید به مرگ فکر کنیم و از این طریق، ارزش زندگی را بهتر درک کنیم.
● او توصیه میکرد که با دیگران با خوشرویی و مهربانی رفتار کنیم و از قضاوت و انتقاد بیجا پرهیز کنیم.
🔹مارکوس اورلیوس در سال 180 میلادی در ویندوپونا (وین امروزی) درگذشت. او نه تنها یک امپراتور عادل و کارآمد بود، بلکه یک فیلسوف بزرگ نیز به شمار میرفت. "تاملات" او، همچنان یکی از مهمترین آثار فلسفی در تاریخ است و الهامبخش میلیونها نفر در سراسر جهان بوده است. اندیشههای او به ما میآموزد که چگونه در مواجهه با چالشهای زندگی، آرامش و معنا را در درون خود بیابیم و زندگی معنادار و هدفمندی داشته باشیم. او نمونهای بارز از یک رهبر خردمند و فیلسوفی است که به اصول خود عمل کرد و میراثی جاودانه از خود به جای گذاشت.
🟨 #فلسفه
#تاریخ_فلسفه
#مارکوس_اورلیوس
#رواقیون
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 کابوس
🔹با وجود اینکه خواب در ایام سوگواری بسیار با اهمیتتر از بقیه مواقع است، کابوسهای مرتبط با فقدانی که با آن روبرو شدهاید باعث میشود از خوابیدن گریزان شوید. خوابهای تکرار شونده و خوابهایی که بارها و بارها فقدان عزیزتان را به شما یادآوری میکنند بخشی طبیعی و ضروری در سوگواری است، البته میدانم که بسیار آزاردهنده است ..
🔹مرحله رویا دیدن در خواب هنگامی اتفاق میافتد که مغز در حال انجام کار دشوار و سخت تبدیل واقعیت فقدان عزیزان به تکههای قابل درک برای ماست. همانطور که روان درمانگر جیمز هیلمن نوشته است:
رویاها موقعیت کنونی ما را تشریح میکنند ولی ما را راهنمایی نمیکنند که چه کاری باید انجام دهیم.
تنها آنهایی که رهایی از فقر را میشناسند، قادرند قدر رهایی از ترس را به معنای واقعی کلمه بدانند. و تنها آنهایی که از هر دوی ترس و فقر رهایند، قادرند عشق به آزادی جمعی را درک کنند، طعم آزادی را بچشند و ذوق ویژه برابری را که حامل آزادی است در خود بپرورند.
👤#هانا_آرنت
📚#آزادی_آزاد_بودن
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🔹درد میخواهد شنیده شود و لایق شنیده شدن است. انکار یا تحقیر واقعیت درد باعث بدتر شدن آن میشود. با گفتن حقیقت درباره بزرگی دردتان، که خود راه دیگری برای توجه کردن است، شرایط را اگر نه بهتر اما متفاوت میکند.
🔹مهم این است که مکانهایی را بیابید که سوگتان بدتر از همیشه است، جایی که مزخرفتر از همیشه است، بگذارید دردتان طول بکشد، تمام فضایی را که نیاز دارد اشغال کند. وقتی بسیاری دیگر به شما میگویند که غمتان باید از بین برود یا محدود شود، شنیدن اینکه برای گسترده شدن و مطرح شدن دردتان فضا به اندازه کافی هست، التیام بخش است، تسلی بخش است.
🔹هر چه بیشتر به دردتان توجه کنید، بیشتر آن را با خودتان همراه میکنید و بیشتر میتوانید محبت و مراقبت لازم را برای دوام آوردن در این درد به خودتان بدهید. درد شما نیاز به فضا دارد، فضایی که بتواند خودش را رها کند. فکر میکنم به همین دلیل است به دنبال مناظر طبیعی ای هستیم که از ما بزرگتر باشند، نه فقط زمان سوگواری، اما اغلب زمان سوگواری.
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
آدرس خدا کجاست؟
بیرون از مغزه یا داخل مغزه؟
🟪 #علم
#خدا
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 انتظارات !!
🔹ما از نوعی اپیدمی ناخوشی روانی رنج می بریم که عامل اصلی ش این انتظاره که زندگی مون باید فوق العاده باشه درحالی که احتمالش خیلی بیشتره که صرفا معمولی باشه. این عدم پذیرش از سوی خودمان، ما را بیمار کرده. پس نیازی به هیچکس نداریم که مدام یادآوری کنه باید بلند شیم و بریم و قهرمان بشیم. ما انسان های مدرن همه این حرف ها رو مو به مو حفظ شدیم، روی ژن هایمان حک شده.
🔹بار ها و بارها این پیام رو شنیدیم و شنیدنش دیگه حالمون رو بد میکنه. این قدر خوب می دونیم این حرف ها رو که دیگه از حدش گذشته و لازمه پیام دیگه ای بشنویم و اون پیام اینه که: «تو خوبی، عیبی نداره که شکست بخوری، عیبی نداره که معمولی باشی، عیبی نداره که ندونی چه خبره، عیبی نداره که توی دنیایی سردرگم باشی که بیشتر گوشه و کناره هاش تا ابد برای ما تاریک می مونه، همه اینها عیبی نداره»
🔹و شادی این نیست که درآمدت ماهی ده میلیون دلار باشه. شادی میتونه نوشیدن با یک دوست باشه، شادی وعده ی غداییه که خوشمزه از آب درمیاد. شادی روزیه که تا آخرش همه چیز کم و بیش خوب پیش میره. عشق قرار نیست رویایی و در حد کمال باشه. عشق این است که گاهی کسی دستت را بگیرد که تکه هایی از تو را می شناسد، نه کل وجودت. ولی در تاریک ترین لحظه هات، همدل و همراهته. این زندگی ایه که قراره داشته باشیم. پس بذاریم همینطور خوب باشه.
👤#آلن_دوباتن
📚#اضطراب_موقعیت
🟩 #روانشناسی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 قربانی ستیزی
🔹دیدن کسی که درد دارد در ما واکنشی ایجاد میکند و این واکنش ما را بسیار ناراحت میکند. در مواجهه با این دانش درونی که ما نیز ممکن است در وضعیت مشابه قرار بگیریم، مراکز همدردی خود را خاموش میکنیم، ارتباطمان را انکار میکنیم و به سمت قضاوت و سرزنش پیش میرویم.
🔹این غریزه محافظتی احساسات ماست. ما این کار را نه فقط در سطح شخصی بلکه در سطح جهانی نیز انجام میدهیم. به وضوح آن را میتوان در خشونتهای همه گیر فرهنگی مان علیه زنان و اقلیتها ببینیم: «قربانی حتماً خودش کاری کرده که مستحق بلایی که سرش آمده هست»
🔹ما این را در پاسخمان به فاجعههای بزرگ طبیعی نیز مشاهده میکنیم: برخی سونامی سال ۲۰۱۱ ژاپن را نتیجه رفتار ژاپنیها در حملهشان به پرل هاربر نامیدند.
🔹به شیوهها و اشکال مختلف پاسخ ما به درد دیگران سرزنش کردن است. اگر اتفاق وحشتناکی برایتان افتاده است خودتان آن را سر خودتان آوردهاید. سرزنش کردن شخص به خاطر دردهایش، چه سوگواری باشد یا نوعی خشونت میان فردی، ساز و کار قابل اعتماد ماست. به سرعت به جای همدردی کردن، قربانی را گناهکار جلوه میدهیم، به سرعت به جای اینکه در درد واقعی موقعیت باقی بمانیم، وارد بحث و مناظره میشویم.
🔹در ریشهٔ ترسهای ما از سوگواری و در رویکردمان نسبت به سوگ و فقدان، ترسی از ارتباط وجود دارد، ترسی از پذیرش وابستگیمان و حس کردنِ واقعی این وابستگی. اتفاقی که برای کسی میافتد ممکن است برای فرد دیگری هم رخ بدهد. ما خودمان را منعکس در درد شخص دیگر میبینیم و دوست نداریم خودمان را آنجا ببینیم !
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
#قربانی_ستیزی
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
دیروز بود که اطاقم را جدا کردند، آیا همانطوری که ناظم وعده داد من حالا به کلی معالجه شدهام و هفته دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بودهام؟ یکسال است، در تمام این مدّت هرچه التماس میکردم کاغذ و قلم میخواستم به من نمیدادند. همیشه پیش خودم گمان میکردم هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت…
ولی دیروز بدون اینکه خواسته باشم، کاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی که آنقدر آرزو میکردم، چیزی که آنقدر انتظارش را داشتم…! امّا چه فایده؛ از دیروز تا حالا هرچه فکر میکنم چیزی ندارم که بنویسم. مثل اینست که کسی دست مرا میگیرد یا بازویم بیحس میشود. حالا که دقت میکنم مابینِ خط های درهم و برهمی که روی کاغذ کشیدهام تنها چیزی که خوانده میشود، اینست: «سه قطره خون»
👤#صادق_هدایت
📚#سه_قطره_خون
🟧 #بریده_کتاب
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
🟢 شکنندگی زندگی
🔹هرقدر فقدان اتفاقی تر و بینظم تر روی بدهد، شخص سوگوار قضاوت و پیش داوری های بیشتری میشنود. انگار نمیتوانیم این حقیقت را درک کنیم که شخصی، میتواند هنگام صبحانه زنده و خوب باشد و موقع ناهار مُرده باشد. نمیتوانیم درک کنیم که چطور شخصی که تغذیهی خوبی داشت، ورزش می کرد و در کل انسان سالمی بود، سرطان گرفته و در ۳۴ سالگی مرده است.
🔹نمیتوانیم بفهمیم که چطور یک بچهی كاملاً سالم ممکن است از چیزی که با سرفهای ساده شروع شد مرده باشد. چطور کسی که با دوچرخه به محل کارش میرفت، از خط ویژهی دوچرخه عبور میکرد، لباس شب نما میپوشید و دوچرخه اش به چراغهای چشمک زن مجهز بود، ممکن است تصادف کند و در چشم به هم زدنی کشته شود.
🔹حتماً کار خیلی اشتباهی انجام داده بودند، حتماً دلیلی وجود دارد، ترسناک است که فکر کنیم کسی که ظاهراً همه چیز را درست انجام میدهد هنوز ممکن است بمیرد، هولناک است به کسی که سوگ، زندگی اش را از هم پاشیده نگاه کنیم با آگاهی به اینکه ممکن است روزی برای ما هم همین اتفاق بیفتد.
فقدانهایی این چنینی بر ماهیت شکنندگی زندگی تأکید میکنند که چقدر آسان و سریع زندگی میتواند تغییر کند.
👤#مگان_دیواین
📚#عیبی_ندارد_اگر_حالت_خوش_نیست
🟩 #روانشناسی
#سوگ
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅
صادق خستم مثل حرف هایت
وحشت زده ام مثل داستان هایت
.
راس می گویی باید فاصله گرفت ازآدم ها
باتوهم عقیده ام خطردارندآدم ها
.
قطره قطره خون مثل سه قطره خون
مرا می برد تنهایی به درد و جنون
.
در زندگی هم زخم هایی دارم
که انسان ها تمسخرم کردند
دچار تَوَهُم شدم
شاید هم زنده بگور شدم
.
مُلای محله ما با شمام حاجی آقا
شما چه می خواهی از جان و مال ما
.
ترانه های خیام را هم خوانده ام
و برا ترانه هایش چندروز در فکر مانده م
.
ناخوانده سانسور می شوم
مثل آثار چاپ نشده ات
👤#محمد_ارسلان
⬜ #شعر
✅ #عصیانگر | OSIANGAR ✅