oshowords | Unsorted

Telegram-канал oshowords - 💙سخنان اوشو💙

15505

💜سخنان ، کتابها و ویدیوهای اوشو💜 کانال دیگر : https://t.me/sufianehh

Subscribe to a channel

💙سخنان اوشو💙

✳️ ازدواج و فرزند

ازدواج عشق نیست؛
چیز دیگریست.

گفتم‌ تا قبل از گیر افتادن در تله کمی آگاهی داشته باشی.

💜اوشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

...
تو توسط تمام این بازی‌ها سعی داشته‌ای به خداوند نزدیک شوی ـــ از راه‌ها و جهت‌های مختلف، به ‌شیوه‌های متفاوت و با ادراک‌های گوناگون. ولی هدف همان است ــــ که هر کسی سعی دارد تا حقیقت را بشناسد که راز زندگی در چیست؟ ما چرا اینجا هستیم و من کیستم؟ و این چیست که پیوسته به بودن ادامه می‌دهد؟

فقط یک راه برای شناخت حقیقت وجود دارد و آن راهِ وجودین و بودن است. ولی اگر مانند کسی که در خواب راه می‌رود، از یک کلاس به کلاس دیگر بروی، ناهشیار… از یک کلاس به کلاسی دیگر کشانده شوی و آگاهانه حرکت نکنی، حقیقت را از دست خواهی داد.

اینگونه است که بسیاری از مردم به نقطه‌ی انسان‌بودن می‌رسند ولی نمی‌توانند الوهیت را بشناسند! این فقط نشان می‌دهد که آنان درس‌ها را از دست داده‌اند، از آموختن درس‌هایشان پرهیز کرده‌اند. آنان در کلاس حضور داشتند ولی نکته را نگرفتند. وگرنه هر موجودی که به مرحله‌ی انسان‌بودن رسیده باشد، باید که فردی بادیانت و با حقیقت باشد.

انسان‌بودن و بادیانت‌بودن باید مترادف همدیگر شوند. آنها اکنون مترادف نیستند. مردمان بسیار کمی بادیانت هستند.

منظورم از انسان بادیانت کسی نیست که هر یکشنبه به کلیسا برود. منظورم کسی نیست که مسیحی، محمدی،‌ هندو، جین یا بودایی باشد. منظورم از دیانت هیچ سازماندهیِ مذهبی و دینِ سازمان‌یافته شده نیست.

وقتی می‌گویم “بادیانت” منظورم کسی است که آگاه باشد که زندگی سرشار از فراسو است…. که هر شکل از حیات به چیزی که بزرگتر از زندگی است منتهی می‌شود…. که هر گام، تو را به الوهیت، به حقیقت، به نیروانا و به آزادی هدایت می‌کند…. که چه بدانی و چه ندانی، تو به سمت آن پرستشگاه غایی در حرکت هستی.

وقتی فرد در عمق درونش چنین احساسی داشته باشد، آنوقت او فردی بادیانت است. شاید به کلیسا برود و شاید نرود؛ این بی‌ربط است. شاید خودش را یک مسیحی یا یک محمدی یا یک هندو بخواند و شاید هم نخواند؛ اینها بی‌ربط هستند. شاید به سازمانی تعلق داشته باشد و شاید تعلق نداشته باشد ـــ ولی او به خداوند تعلق دارد.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

آنگاه که مرگ فرا رسد،آخرین پرده نمایش فرو می‌افتد وتمام بازیگران ناپدید میشوند.
همه شان به انرژی
کیهانی تبدیل می شوند.

اگر با یاد داشتن این موضوع
در دنیا زندگی کنی، از تمامی
بدبختیها رها میشوی.

بدبختی،نتیجه جدی گرفتن و شادمانی، نتیجه آسان گرفتن زندگی است...

#اوشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ خروج از چرخه مرگ

از چرخه‌ی مرگ و زندگی بیرون بزن. چگونه از آن بیرون بزنی؟ این به‌نظر غیرممکن می‌رسد زیرا که تو هرگز به خودت همچون یک ناموجود نگاه نکرده‌ای، هرگز به خودت همچون فقط یک فضل، یک فضای خالص، بدون اینکه کسی در درون آن باشد، نگاه نکرده‌ای.

این‌ها همان سوتراها هستند. هر سوترا باید بسیار عمیق فهمیده شود. یک سوترا چیزی بسیار فشرده است. یک سوترا مانند یک بذر است.

باید آن را در ژرفای قلب خودت بپذیری؛ قلب تو باید برای آن یک خاک بشود. سپس جوانه خواهد زد؛ و معنی آن آنگاه معلوم خواهد شد.


من فقط می‌توانم شما را ترغیب کنم تا باز باشید تا این بذر بتواند در درون شما در جای مناسب فرو بیفتد، تا آن بذر بتواند در تاریکیِ عمیقِ ناوجود شما حرکت کند. در آن تاریکی ناوجود، شروع می کند به زنده شدن. یک سوترا یک بذر است. بطور روشنفکرانه درک آن بسیار آسان است.

بطور وجودین، رسیدن به معنای آن بسیار طاقت‌فرسا است. ولی این چیزی است که پپ دوست دارد،‌
این چیزی است که من دوست دارم.

پس در اینجا فقط یک روشنفکر نباش. با من گفتگو داشته باش،
با من تنظیم شو. فقط به من گوش نده، با من باش. شنیدن در مرتبه‌ی دوم است، بودن با من در درجه‌ی نخست است،‌ اساسی است ــ فقط همنشین بودن با من.

به خودت اجازه بده که تماماً‌ در اینک-اینجا با من باشی، در حضور من؛ زیرا آن مرگ برای من رخ داده است. می‌تواند مُسری باشد. من مرتکب آن خودکشی شده‌ام.

اگر نزدیک من بیایی، اگر حتی برای یک لحظه با من تنظیم باشی، لمحه‌ای از آن مرگ را خواهی داشت.
و حق با بودا است وقتی می گوید، ”اگر بتوانی مرگ را ببینی، مرگ نخواهد توانست تو را ببیند،“ زیرا لحظه‌‌ای مرگ را ببینی، به
فراسوی‌ مرگ رفته ای. آنگاه مرگ برای تو وجود ندارد.

تو همیشه مردم را دیده‌ای که می‌میرند، هرگز خودت را ندیده‌ای که بمیری؛ پس چرا بترسی؟ شاید تو یک استثناء باشی. ولی هیچکس یک استثناء نیست؛ و مرگ پیشاپیش در تولد تو رخ داده است، پس نمی‌توانی از آن پرهیز کنی!
حالا، تولد ورای قدرت تو است. نمی‌توانی هیچ‌کاری برای آن بکنی؛ پیشاپیش رخ داده است. پیشاپیش گذشته است؛ انجام شده است. نمی‌توانی آن را خنثی کنی.

مرگ قرار است که رخ بدهد؛ در این مورد می‌توان کاری کرد.
تمام ادیان شرقی به نگرشی از مرگ متکی هستند، زیرا مرگ یک امکان است که رخ خواهد داد. اگر پیش از رخ‌دادنش آن را بشناسی، امکانات عظیمی وجود دارند. درهای بسیاری گشوده می‌شوند. آنگاه می‌توانی به روش خودت بمیری، آنگاه می‌توانی با امضایی که بر مرگ خودت می‌کنی بمیری. آنگاه می‌توانی ترتیبی بدهی که باردیگر زاده نشوی ــ تمام معنی در همین نهفته است. آنگاه مرگ یک بیماری نیست، بسیار بسیار علمی است. وقتی که همه خواهند مرد، این مطلقاً احمقانه است که کسی در مورد مرگ فکر نکند، روی آن مراقبه نکند، روی آن تمرکز نکند، به درکی عمیق از آن نرسد.

مرگ رخ خواهد داد. اگر آن را بشناسی، امکانات فراوانی وجود خواهند داشت.

پپ می‌گوید که حتی تاریخ دقیق مرگ، ساعت، دقیقه و ثانیه‌ی آن می‌تواند پیش از وقوع آن دانسته شود.

اگر بتوانی دقیقاً بدانی که مرگ چه زمانی رخ می‌دهد، می‌توانی آماده شوی. مرگ را باید همچون یک میهمان بزرگ پذیرفت.

مرگ یک دشمن نیست.
در واقع، هدیه‌ای از سوی خداوند است.

مرگ یک فرصت‌عظیم است
که از آن عبور کنی.
می‌تواند یک تحول باشد: اگر بتوانی
هشیار و آگاه و گوش‌ به‌ زنگ بمیری، هرگز دوباره زاده نخواهی شد ــ و دیگر مرگی برایت وجود نخواهد داشت. اگر آن را از دست بدهی، بار دیگر متولد خواهی شد.

اگر به ازدست‌دادنِ‌مرگ ادامه بدهی، پیوسته بارها و بارها زاده خواهی شد، تا وقتی که درس‌مرگ را بیاموزی.

روانشاسان‌ معاصر، بویژه در غرب، دریافته‌اند که در یک عمل سکس‌عمیق، یک اوج خاص، یک نهیات مشخص و یک انزال‌ بزرگ می‌تواند به دست آید، که بطور عظیمی ارضاء‌کننده و پرنشاط و مشعوف‌کننده است.

تو در آن تمیز می‌شوی؛ تازه و جوان شده و سرزنده و بانشاط از آن بیرون می‌آیی ــ تمام غبارها شسته‌ شده‌اند، گویی که یک دوش عظیم گرفته‌ای، دوشی از انرژی.

ولی آنان هنوز به این شناخت نرسیده‌اند که عمل سکس یک مرگ بسیار جزیی است؛ و کسی که بتواند به یک انزال‌عمیق برسد، کسی است که به خودش اجازه داده در عشق بمیرد.

این یک مرگ‌ جزیی است، قابل مقایسه با مرگ نیست. مرگ بزرگترین انزال ممکن است.

شدت مرگ چنان است که تقریباً تمام مردم بیهوش می‌شوند. نمی توانند با آن روبه‌رو شوند. لحظه‌ای که مرگ می‌آید، تو چنان وحشت داری و چنان پر از تشویش هستی که برای پرهیز از آن، بیهوش می‌شوی.

تقریباً نودونه‌ درصد از مردم بیهوش از دنیا می روند. آنان این فرصت را از کف می‌دهند.👇

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

«كمك كردن»

تا می‌توانيد شاد باشيد. درباره‌ی ديگران خيلی فكر نكنيد. اگر شاد باقی بمانيد، همين شادی به ديگران نيز ياری می‌رساند.

در بیشتر مواقع خود شما نمی‌توانيد كمكی بكنيد، ولی شادی‌تان می‌تواند. اگر خودتان بخواهيد به ديگران كمك كنيد، همه‌چيز را خراب می‌كنيد. اما شادی بسيار ظريف و غير مستقيم، موثر واقع می‌شود.

اگر خودتان بخواهيد وارد عمل شويد، انرژی‌تان حالتی تنش‌دار به خود می‌گيرد و آنها بطور ناخودآگاه،‌ در مقابل پذيرش اين كمك مقاومت می‌كنند. آنها احساس می‌كنند كسی بالاتر از آنها می‌خواهد كمكشان كند و هيچكس دوست ندارد به ديگری وابسته باشد. زیرا این به نوعی احساس حقارت در آنها بوجود می‌آورد. پس مقاومتی عميق پديد می‌آيد.

خيلی نگران ديگران نباشيد. بهتر است قبل از هر چيز، نگران خود باشيد. هر كس خود مشكلاتش را بوجود آورده است و برای خلاصی از آنها بايد خود تلاش كند. شاد باشيد و همين شاديتان به ديگران شهامت، جرات و انگيزه می‌بخشد.

#اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ خانه خدا !

براستی که من حیرانم از اینکه چگونه این گنج در این مسکنت خانه کرده است.

شما فقیر هستید، گدا هستید.
چونکه همیشه در حال آرزو کردن هستید.
همیشه می خواهید که به شما بیشتر داده شود.
آرزو کردن، گدایی است.
و یک ذهن آرزومند، ذهن یک گداست.
ممکن است شما یک امپراطور باشید، اما هیچ تفاوتی نمی کند.
شما فقط یک گدایِ بزرگ می شوید. فقط همین.
یک گدای عظیم. فقط همین ...
اما شما پیوسته در حال تقاضایید.

مسیح میگوید این عجیب العجائب است:
چگونه این گنج عظیم، این وجودِ الهی، این الوهیتِ خدایی، در این مسکنت خانه کرده است؟

مردمِ مست، خواب، فقیر، در کل زندگی شان پیوسته در حالِ گدایی، در تقاضایِ چیزهای زشت، در حال جنگ بر سر چیزهای زشت، تحت آزار، بیماری و مریضی، و خدا آنرا معبد خودش ساخته است و خانۀ خود را در شما بنا کرده است!
مسیح میگوید:
این بهترین راز است: غیرممکن و غیرقابل تصور.
عجیب العجائب.
هیچ چیزی نمی تواند به ورای آن رَوَد.

این است غم و اندوهِ یک بودا، یک مسیح:
نگاه کردن به شما .
امپراطور هایی که ملکوت خدا را دارند،
در حال گدایی،
در حال تقاضای چیزهای بی ارزش،
در حال هدر دادن وقت، زندگی، انرژی و فرصت.
توجه کنید!
به آنچه انجام می داده اید، نگاه کنید.
بسیار احمقانه بنظر میرسد،
حتی قادر نخواهید بود باور کنید که شما این کار را می کرده اید.
کل ماجرا چرند و بی معنی بنظر می رسد!

💜اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

بگذارید این فکر در قلبتان
غوطه ور شود؛

(( این هم خواهد گذشت ))

پس جای نگرانی نیست.
هیچ چیز در زندگی ابدی
نیست.هر چیزی تغییر میکند.

#اشو
📗«مزه‌ای از ملکوت»
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ غرور

بودا می‌گوید:
رام‌کردن غرور نفسانی دشوار است.

یکی از دشوارترین و طاقت‌فرساترین چیزها در زندگی این است که به خودت همچون موجودی فوق‌العاده [از منظر برتری‌طلبی] نگاه نکنی.

البته این معمولی‌ترین طرز تفکر در دنیاست، زیرا همه فکر می‌کنند که فوق‌العاده هستند! هر کسی فکر می‌کند که او فردی فوق‌العاده است؛ پس احساس «فوق‌العاده‌بودن» معمولی‌ترین چیز در دنیاست! اطراف خودت را ببین: بازهم فکر می‌کنی که موجودی فوق‌العاده هستی!

بودا می‌گوید که این بسیار دشوار است، ولی اگر واقعاً‌ بخواهی در طریقت گام برداری، شروع کن به این احساس…. «معمولی باش.» هیچ ادعای فوق‌العاده‌بودن نداشته باش.

و تمام زیبایی آن در اینجاست: لحظه‌ای که معمولی شوی، فوق‌العاده می‌شوی. لحظه‌ای که ادعای استثنایی بودن نداشته باشی، استثنایی هستی…. زیرا مدعی بودن بسیار معمولی و پیش‌پاافتاده است.

هر کسی مدعی است که موجودی استثنایی و فوق‌العاده است. مردم شاید این را بگویند و شاید نگویند، ‌ولی در عمق به این باور دارند.

هشیار شو. چگونه می‌توانی فوق‌العاده باشی؟! یا همه فوق‌العاده هستند، ‌آنوقت تو نیز فوق‌العاده هستی ـــ ولی چه فایده؟ اگر فوق‌العاده‌بودن فقط یک ویژگی عموم باشد، آنوقت ادعاکردن آن چه فایده‌ای دارد؟ یا همه فوق‌العاده هستند، زیرا همه از یک منبع هستی می‌آیند؛ یا همه معمولی هستند: زیرا همه از همان منبع هستی می‌آیند.

هر آنچه در مورد خودت فکر می‌کنی، در مورد دیگران هم همانطور فکر کن. و هرچیزی که در مورد دیگران فکر می‌کنی، در مورد خودت نیز همانطور فکر کن. و سپس غرور از بین می‌رود. غرور همیشه باطل است.

غرور همیشه برای دلایل اشتباه است. غرور مانند تب است و با آن هرگز سالم نخواهی بود. غرور یک حرارت غیرطبیعی است.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
مترجم: ‌م.خاتمی / پاییز ۱۴۰۲
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

مردم را همانگونه که هستند بپذیر.
بی هیچ قضاوتی.

آنان اینچنین هستند و
تو کیستی که بگویی آنان درست هستند یا نادرست؟
اگر دیگران در خطا باشند رنجش را میکشند و اگر بر حق باشند برکتش را میبرند.

ولی تو کیستی که محکوم کنی؟
#اوشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

در همان لحظه که تو به "رها
کردن
" اعتماد کردی ، در همان
لحظه که دست از تقلا علیه
هستی و وجود برداشتی ،

دیگر لازم نیست نگران هیچ
چیزی باشی چون هستی
خودش برعهده می‌گیرد

#اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

بيشتر مردم در وابستگى شديد ميميرند.

شايد بتوان فهميد چرا از مرگ دورى ميكنند؛ چون تنها در لحظه مرگ اين حقيقت گزنده را درمى يابند كه زنـده نبوده و زندگى نكرده اند.

@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

طبيعی باش ولی آگاهی را چاشنی آن كن،‌ خدا را در زندگی طبيعی خود مهمان كن،‌ خدا را با زندگی طبيعی خود آشنا كن.

بخواب،
بخور، ‌
عشق بورز،‌
نيايش كن،‌
به مكاشفه بنشين،

هیچگاه احساس برتر بودن نکن‌ فكر نكن كه چيز خاصی بوجود می‌آوری يا كار ويژه‌ای انجام می‌دهی، در اينجاست كه به خواص می‌پيوندی.

@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

تصور میﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ
ﺧﺪا ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ میﮐﻨﻢ.

من ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺍﻧﮑﺎﺭ نمیﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑُﻌﺪی ﻭﺍقعی میﺑﺨﺸﻢ.

ﺍﻭ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ میﮐﻨﻢ.
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺰﺩیک‌تر میﮐﻨﻢ.
حتی ﺍﺯ ﻗﻠﺒﺖ ﻧﺰﺩیک‌تر.

ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻮﺳﺖ.

ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺟﺪﺍ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﻭﺭ
نیست.ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ،
ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻤﻴﻦ جاست.

من میﺧﻮﺍﻫﻢ ﺁﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺟﺎئی ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ
ﺯﻣﺎنی ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﻨﻢ.

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻭ ﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎﺳﺖ.

ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﮑﺎنی ﻭ ﻏﻴﺮ
ﺍﺯ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺯﻣﺎنی ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻭ
ﺍینجا میﺗﻮﺍﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﺮﺩ.
ﺍﻭ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ زندگی‌ست.
ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺯ ﺍﻭ میﺟﻮﺷﺪ.


#اوشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

شما بیمار هستید؛ پزشک برای از بین بردن بیماری به شما دارو می‌دهد. وقتی که بیماری مداوا شد، آنوقت سلامت در شما برمی‌خیزد.

در واقع دارو هرگز سلامت را نمی‌آورد، فقط بیماری را از بین می‌برد.

سلامت را نمی‌توان با هیچ دارویی آورد؛ هیچ دارویی نیست که سلامت‌بخش باشد. سلامت، وجود درونی شماست ـــ زمانی که موانع کنار بروند، چشمه‌های زندگی شروع به جاری‌شدن می‌کنند؛ وقتی که سنگ‌ها برداشته شوند، چشمه شروع به جوشیدن و بالا‌آمدن می‌کند.

سلامت چیزی طبیعی است؛ هیچ دارویی نمی‌تواند آن را به شما بدهد. بیماری چیزی غیرطبیعی است. بیماری از بیرون وارد شما می‌شود؛ یک داروی بیرونی می‌تواند آن را نابود کند. سلامت هسته‌ی درونی شماست، خودِ شماست. وقتی بطور طبیعی خودتان باشید، سالم هستید.

انسان مذهبی دائما درگیر بیماری است، زیرا او در حال تظاهر به سلامتی است. در واقع او در حال سرکوبِ موانع سلامتی است. بنابراین در بیمارستان زندگی بستری است. اما یک سالک [یعنی کسی که در مسیر خودشناسی قدم گذاشته] به خانه بازگشته است ــ دیگر بستری نیست؛ سلامت او شروع کرده به جوانه‌زدن. چشمه‌ی زندگی او بخوبی جاری شده است.

هدف یک سالک خشن‌نبودن نیست، دروغ‌نگفتن نیست. هدف او سرکوب، دوری و نابودی چیزی نیست؛ هدف او کمک به چیزی است که پیشاپیش در وجودش جوشان و درخشان است. او می‌داند که برای رسیدن به سلامتی، نباید موانع را نادیده گرفت و آنها را سرکوب کرد؛ وقتی هشیاری و آگاهی در شخص توسعه پیدا می‌کند، موانع به خودیِ خود از بین می‌روند و سلامت که ذات حقیقی اوست آشکار می‌گردد.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۱/۴
مترجم: ‌م.خاتمی / پاییز ۱۴۰۲
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ عشق والدین

و مادر و پدر می‌‌پندارند كه عشق دارند، ولی اگر عشق شرطی باشد، عشق نیست.

مادر و پدر می‌‌كوشند تا نوزاد را به مسیحی یا هندو متحول كنند.... این یك مسابقه‌سیاسی game of politics است كه با فرزند خودت بازی می‌كنی. تو ذهن او را شرطی می‌كنی. تو به او می‌گویی كه چه چیز درست است و چه چیز نادرست است. تو خودت هم نمی‌‌دانی!

تو ذهن او را در مورد اینكه خدا هست و یا نیست شرطی می‌‌كنی؛ تو خودت هنوز طلب نكرده‌‌ای! تو پیوسته انواع زباله‌های دانشت را به سر كودك می‌ریزی. قبل از اینكه او هشیار شود، همه‌ی این چیزها در او ریشه می‌‌گیرند. این‌‌ها در او تولید سردرگمی می‌كنند و روانش را پریشان می‌سازد. او تمام عمر، به سبب این"عشق" تو رنج خواهد كشید!

از ابتدا هم عشقی دركار نبوده است. كودك ناتوان بوده و تو از كمك‌‌كردن به او لذّت می‌بردی، زیرا وقتی تو به موجود ناتوانی یاری می‌دهی احساس بسیارخوبی خواهی داشت. و شخص ناتوان نیز به نوبه‌ی خود به تو این مفهوم را می‌‌دهد كه تو قوی هستی.

#اشو
📗راز فصل ۲۱
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ اخلاقیات چیست؟

✳️ پاسخ :

تعریف من از اخلاقیات با تمام تعاریفی که قبلاً داده شده فرق دارد
تعریف من از اخلاقیات این است:
هر عملی که از مراقبه بیرون آمده باشد،‌ اخلاقی است. و هر عملی که در خواب و در ناهشیاری انجام دهی، غیر اخلاقی است.

شاید اعمال و رفتارهای تو از بیرون و به نظر دیگران عملی اخلاقی برسد. شاید پولی را به یک کلیسا یا کنیسه اعانه بدهی، و همه فکر می‌کنند که عملی اخلاقی است. ولی من می‌گویم که غیر اخلاقی است، مگر اینکه این عمل از آگاهی درونی خودت سرچشمه گرفته باشد

و آگاهی یک محصول‌ جانبی از مراقبه است. مراقبه به تو چشمانی برای دیدن می‌بخشد. با این چشم‌ها نمی‌توانی عملی غیراخلاقی انجام بدهی. این ناممکن است. موضوع انتخاب در کار نیست، در اخلاقی بودن یا اخلاقی نبودن، انتخابی وجود ندارد.

مراقبه یک پرسشگری، یک جستار، یک سفر زیارتی به مرکز وجود خودت است
و کسی که خودش را بشناسد نمی‌تواند عملی نادرست انجام دهد. این یک غیرممکن است.

کسی که خودش را شناخته باشد نیازی به اخلاقیات ندارد. مردمِ کور هستند که به اخلاقیات نیاز دارند.

برای کسی که مراقبه‌گون است، انجام عمل نادرست غیرممکن است. حتی اگر از نگاه کل دنیا عملی اشتباه باشد.
غیرممکن است فردی که چشم دارد سعی کند از وسط دیوار عبور کند! کسی که چشم دارد از در خروجی بیرون می‌رود. و حتی موضوع این نیست که او بایستد و فکر کند، “آیا باید از در عبور کنم و یا از وسط دیوار؟!”
ولی کسی که نابینا باشد سعی می کند از وسط دیوار رد شود. و او جرمی مرتکب نشده، فقط کور است. او نباید تنبیه شود، نیاز به مهربانی دارد.

مراقبه را به هر دانش‌آموزی آموزش دهید؛ به هر زندانی، به هر نماینده مجلس مراقبه را آموزش دهید. این نکته را روشن کنید که انسان تا وقتیکه فردی کاملاً‌ آگاه نباشد، شما او را بعنوان رییس جمهور یا نخست‌وزیر انتخاب نخواهید کرد.
صلاحیت و شایستگی او باید همین آگاهی او باشد. فقط آنوقت است که این دنیا می‌تواند یک باغ زیبا از ارزش‌های انسانی باشد و سرشار از عطر زندگی....

#اشو
📗انقلاب در آموزش و پرورش
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ زندگی بازیِ بازی‌هاست.
اگر آن را بعنوان یک بازی بگیری و در موردش جدی و سخت نشوی، معنای عمیق و عظیمی در آن هست.

تو گاهی یک مورچه بودی و گاهی یک فیل. تو زمانی یک ببر بودی، و زمانی یک صخره و زمانی یک درخت بودی و زمانی یک انسان شدی؛ بودا می‌گوید تمام اینها بازی هستند. تو هزاران نقش را بازی کرده‌ای تا زندگی را در تمام صورت‌های آن بشناسی. «این هدفِ زندگی است.»

وقتی همچون یک درخت وجود داری، زندگی را در تجلی آن می‌شناسی. هیچکسِ دیگر جز آن درخت نمی‌تواند آن را بشناسد. درخت بینش خودش را دارد. درخت راهی است برای شناخت زندگی ــ راه مخصوص خودش.

یک ببر راه دیگری برای شناخت زندگی دارد؛ بازی دیگری را بازی می‌کند. مورچه یک بازی کاملاً‌ متفاوت دارد. میلیون‌ها بازی وجود دارد...

تمام این بازی‌ها مانند کلاس‌های درس یک دانشگاه هستند. تو از هر کلاس گذر می‌کنی و چیزی می‌آموزی. آنگاه به کلاس دیگر می‌روی...
انسان آخرین نقطه است.


اگر درس انسان‌بودن را به درستی فرا گرفته باشی، فقط آنوقت است که قادر خواهی بود تا به خودِ مرکز زندگی حرکت کنی. آنوقت قادر به شناخت جهانِ هستی یا خداوند خواهی بود.

#اشو
📚«آموزش فراسو»👇
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

دانستن زمان‌ مرگ قبل از وقوع آن فقط روشی است که به تو کمک کند تا آزاده شوی، تا وقتی که مرگ فرا برسد، تو کاملاً هشیار و آگاه باشی، منتظر باشی، آماده باشی با مرگ بروی، آماده‌ی تسلیم‌شدن باشی، آماده باشی تا مرگ را در آغوش بگیری.

زمانی که مرگ را در هشیاری پذیرفتی، دیگر تولدی برای تو وجود ندارد ـ آن درس را آموخته‌ای. حالا دیگر به این مدرسه باز نمی‌گردی.

این زندگی فقط یک مدرسه است، یک انضباط است انضباطی برای شناختن‌ مرگ.

مرگ یک ناخوشی نیست!

#اشو
فصل اول /جلد هشتم /یوگا ابتدا و انتها
برگردان به فارسی: محسن خاتمی
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

...
✳️ نظر دادن

نظرندادن در مورد دیگران دشوار است.

بسیار دشوار است. زیرا ما پیوسته در مورد دیگران نظر می‌دهیم. اما آیا دیگران را می‌شناسی؟ آیا تو حتی خودت را می‌شناسی؟

نظردادن در مورد دیگران چقدر احمقانه است. شاید با فردی برای چند روز آشنا شده باشی؛ نام او را می‌دانی و اینکه چگونه راه می‌رود؛ او را در چند موقعیت شناخته‌ای که چطور عمل می‌کند ـــ ولی آیا او را واقعاً می‌شناسی؟! او یک قاره‌ی وسیع است. و تو فقط بخشی از آن را شناخته‌ای.

درست مانند این است که یک ورق پاره‌شده از انجیل به دستت رسیده باشد… کتاب پاره شده و باد آن ورق را سمت تو آورده و تو چند جمله از آن را می‌خوانی. حتی این‌ها هم کامل نیستند ـــ در جایی یک لغت جا افتاده و در جای دیگر، جوهر آن لغت توسط باران پاک شده و در جای دیگر گِل‌ولای آن را پوشانده است…. و آنوقت تو در مورد مسیح و مسیحیت نظر می‌دهی. این احمقانه است.

یا مانند این است که در وسط فیلمی وارد سالن نمایش شده‌ای. از یک در وارد شده‌ای و به آن فیلم نگاه کرده‌ای و از در دیگر خارج شده‌ای؛ فقط چند ثانیه‌ای در سالن نمایش هستی ـــ و آنوقت در مورد تمام داستان نظر می‌دهی ـــ این ابلهانه است. این حماقت محض از جانب تو است که چنین نظر بدهی.

درست این است که تو نظر ندهی، بلکه فقط بگویی: ”من تمام فیلم را ندیده‌ام. نمی‌دانم قبلش چه گذشته و پس از آن چه شده و من فقط چند ثانیه از فیلم را دیدم؛ فقط چند تصویر از آن فیلم را دیدم که آنها هم تقریباً به من مربوط نمی‌شد ـــ من فضای فیلم را نمی‌شناسم.”

زندگی هر فرد یک پدیده‌ی بسیار عظیم است. شخص هرگز نمی‌شناسد، زیرا فقط بخشی از آن توسط اعمال دیده می‌شود، فقط نوک آن کوه یخی ـــ آن چیز واقعی در درون پنهان می‌ماند. اعمال تو فقط بخشی بسیار کوچک از وجود تو است. کارهایی که می‌کنی فقط بخش بسیار کوچکی از تفکرات تو،‌ از احساسات و از رویاها و تخیلات تو و آنچه در درونت می‌گذرد است…. فقط بخش‌هایی کوچک.
ما افراد را اینگونه می‌شناسیم.

بودا می‌گوید: “نظرندادن در مورد دیگران دشوار است.”
ولی این چالش را بپذیر؛ این وسوسه را طاقت بیاور. نظرت در مورد دیگران را بیان نکن و اینگونه در ادراک رشد خواهی کرد. زیرا نظرات تو برای ادراک یک مانع هستند؛ نظرات تو به تعصبات تو تبدیل می‌شوند.

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
مترجم: ‌م.خاتمی / پاییز ۱۴۰۲
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ هنر عشق ورزیدن

تو نمی‌دانی عشق چیست،
فقط وانمود می‌کنی که میدانی.
ولی تو واقعاً عشق را نمی‌شناسی.
عشق را باید آموخت.
باید سالک طریق عشق شد.
باید بهایش را بپردازی.
عشق بزرگترین هنری است که وجود دارد.
اگر مردم در حال رقصیدن باشند و کسی از تو بخواهد بیا برقص، می‌گویی بلد نیستم، فقط بالا و پایین نمی‌پری تا همه فکر کنند که چقدر قشنگ می‌رقصی، اینگونه فقط اثبات می‌کنی که احمق هستی.
رقصیدن را باید آموخت؛ هنرش را، وقارش را، حرکاتش را. باید بدنت را برایش آموزش دهی.

فقط به این دلیل که بوم نقاشی و قلم مو و رنگ در دسترس است شروع نمی‌کنی به نقاشی کشیدن. نمی‌گویی آنچه مورد نیاز است اینجاست پس می‌توانم نقاشی کنم. می‌توانی رنگ‌ها را روی بوم بکشی، ولی اینگونه یک نقاش نخواهی شد.

به همین شکل با زنی یا مردی آشنا می‌شنوی، بوم نقاشی وجود دارد، بی‌درنگ عاشق می‌شوی و شروع به نقاشی می‌کنی، و او نیز بر روی تو نقاشی می‌کند.
البته که هر دو اثبات می‌کنید یک احمق هستید؛ احمق‌های نقاشی شده. و دیر یا زود خواهید فهمید که چه اتفاقی افتاده است.

زیرا هرگز به این فکر نکرده‌ای که عشق یک هنر است و تو با آن آزاد نشده‌ای.
آن هیچ ربطی به زایش تو ندارد.
باید آن را بیاموزی.
باید برایش کاری کنی و معرفتش را کسب کنی و شایسته‌اش شوی.

تو فقط با یک ظرفیت به دنیا آمده‌ای. یک بذر هستی.
می‌توانی یک رقصنده بشوی زیرا که بدن داری. رقصیدن را باید آموخت.
برای آموختن رقص تلاش بسیار باید کرد.
عشق بسیار دشوارتر است.
زیرا اتفاقی درونی است.
ثمره خالی شدن تو از منیت‌هاست.

عشق رقصیدن با دیگری است.
آن دیگری نیز باید بداند که رقصیدن چیست.
با دیگری جور شدن یک هنر بزرگ است.
یک سمفونی است؛ ایجاد هماهنگی بین دو نفر
دو نفر یعنی دو دنیای متفاوت
زمانی که دو دنیا به هم نزدیک می‌شوند،
اگر ندانی که چگونه هماهنگ شوی،
دیر یا زود رخ دادن فاجعه حتمی است.

عشق یعنی هماهنگی و خوشبختی
عشق را بیاموز،
برای ازدواج شتاب نکن.
عشق ورزیدن را بیاموز،
نخست عاشق بزرگ شو...
و لازمه این چیست؟
پیش نیاز این است که عاشق بزرگ همیشه آماده است تا عشق را بدهد و توجهی به این ندارد که آیا عشق او باز می‌گردد یا نه...

عشق همیشه باز خواهد گشت، این طبیعت امور است.
درست مانند این است که به کوهستان بروی و ترانه بخوانی و دره‌ها پاسخ می‌دهند. آیا نقاط پژواک را در کوهستان دیده‌ای؟ تو فریاد می‌زنی و آن دره‌ها فریاد می‌زنند. تو آواز می‌خوانی و آن دره‌ها آواز می‌خواند.
هر دل یک دره است اگر عشق را به درونش بریزی پاسخ خواهد داد.

💜اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

ما معمولا به خود (منیّت) می‌چسبيم. و با تمام شيوه‌های ممكن می‌كوشيم تا آن را بر پا نگاه داريم.

مراقبه يعنی از «خود»‌ دست شستن و كاملا ترك گفتن آن. و بعد از ترك «‌خود» ‌به دروغين بودن و بيهودگی آن پی می‌بريم.

ديدنِ «خود»‌ به تو این امكان را می‌دهد که رهايش كنی. پس در همه حال، خود را مشاهده کن.

هرگاه از «‌خود»‌ خالی شوی انرژی‌ای از فراسو بر تو هجوم می‌آورد و بی‌درنگ فضای درونی تو را پر می‌كند. اين هجوم انرژی از فراسو همان خداست و مراقبه راه را برای آن هموار می‌كند. ولی ما چنان از خودمان انباشته‌ايم كه هيچ فضای خالی در ما وجود ندارد.


بايد خودمان را كاملا خالی كنيم و اين كار را بايد با دل و جان انجام دهيم و نه با بی‌ميلی و بی‌رغبتی. زيرا حتی اگر اثر كوچكی از «‌خود» ‌بر جای مانده باشد، همين مقدار اندك برای دور نگاه داشتن فراسو از تو كافی است. «‌خود»‌ را بايد كاملا دور انداخت! فضا بايد كاملا خالی باشد. هيچ مانعی نبايد در برابر حضور ميهمان وجود داشته باشد تا آن فضا ميزبان خدا شود... هيچ راه ديگری غير از اين برای شناخت خدا وجود ندارد.

#اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

تحقیرنکردن کسی که نیاموخته، دشوار است.
بودا این را بخصوص اشاره می‌کند.

وقتی کسی را می‌بینی که از تو جاهل‌تر است، ناگهان می‌خواهی او را تحقیر کنی. احساس نکردن این تحقیر بسیار دشوار است. زیرا وقتی کسی را می‌بینی که از تو خردمندتر است، ‌احساس حسادت می‌کنی.

این دو باهم می‌آیند ـــ تحقیر برای کسانی که از تو عقب‌تر هستند و حسادت برای کسانی که از تو جلوتر هستند. تحقیرکردن و حسود بودن فقط این را نشان می‌دهد که تو پیوسته خودت را با دیگران مقایسه می‌کنی.

هرگز مقایسه نکن، زیرا تمام مقایسه‌ها احمقانه هستند. هر کسی درست مانند خودش است. مقایسه چه فایده دارد؟ تو کیستی که مقایسه کنی؟ و تو کیستی که معیاری را مشخص کنی ـــ که نشان بدهد چه کسی خردمند است و چه کسی خردمند نیست؟ تو کیستی که معیاری قرار بدهی که چه کسی زیباست و چه کسی زیبا نیست؟ تو کیستی؟ چرا باید قضاوت کنی؟ مسیح می‌گوید: “قضاوت نکنید.”

#اشو
📚«آموزش فراسو»
جلد ۲/۴
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ فرزند

این پیوستگی و تداوم باید در جایی قطع شود. اگر والدین به فرزندانشان واقعاً عشق می‌ورزند، یك چیز قطعی است: به كودكانشان كمك نمی‌‌كنند كه مانند خودشان بشوند.

آنان خوب می‌‌دانند كه در رنج زندگی كرده‌‌اند و به اندازه‌ی كافی رنج كشیده‌اند. حداقل آنان باید از هر راه كاری كنند كه فرزندشان مانند آنان نشود، تا او هرگز رنج نكشد و یا حداقل او باید شیوه‌‌ای دیگر از بودن و بودش را انتخاب كند. كسی چه می‌‌داند!
شاید او رنج نكشد.
ولی یك چیز یقین است: فرزند ما نباید مانند ما شود. این باید ادراك پایه هر مادر و پدر مهرورز باشد.

💠مادر و پدری كه فرزندش را عاشقانه و اصیل دوست بدارد به او عشق می‌‌دهد، ولی دانش نمی‌‌دهد.

💠 از فرزندش مراقبت و پرستاری خواهد كرد، ولی ایدئولوژی خودش را بر او تحمیل نمی‌‌كند. او فرزندش را مسیحی یا هندو، کمونیست یا کاتولیك نخواهد ساخت.

💠 او فرزندش را راهنمایی می‌‌كند تا خودش باشد.

💠 او تجربه‌‌های زندگیش را با فرزندش سهیم می‌‌شود، ولی با زور چیزی را به او تحمیل نمی‌‌كند.

💠 او با فرزندش رفتاری‌دوستانه دارد، با فرزندش درگیر بازی‌قدرت نمی‌‌شود.

#اوشو
برگردان به فارسی: #محسن_خاتمی
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

معمولا کودکان تکرار حماقت‌های والدین‌شان هستند.
تکرار اشتباهات نسل‌های گذشته نباشید!

شما بعنوان کودکانی که عقلی نداشته‌اید به‌دنیا آمده‌اید. شما در اساس موجوداتی احساسی هستید؛ تعقل و عقل بعدها بسیار پس از این می‌آیند.

در واقع، عقل وقتی می‌آید که هر اتفاقی که قرار بوده بیفتد، افتاده است! روانشناس‌ها می‌گویند که کودک تقریباً ۷۵٪ از دانسته‌هایش را تا هفت سالگی می‌آموزد. کودک تا وقتی که هفت سال دارد ۷۵٪ از تمام دانش خودش را آموخته است.

بنابراین تمام این آموخته‌ها وقتی رخ می‌دهند که تو یک کودک هستی و «تعقل» بسیار پس از آن وارد می‌شود. این یک رسیدنِ دیرهنگام است؛ وقتی می‌آید که در واقع، کار از کار گذشته و آنچه باید رخ بدهد، رخ داده است! به همین دلیل تغییر نیاز به تلاش و شهامتی بسیار عظیم دارد.

#اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ چرخه تکرار

مردم می‌گویند گذشته، گذشته است. اما آنها بارها و بارها در حال تکرار همان گذشته هستند.

فقط با گفتن اینکه “گذشته، گذشته است.” چیزی تغییر نخواهد کرد. تو باید از گذشته بیاموزی؛ فقط در اینصورت است که می‌توانی گذشته را پشت سر بگذاری و زندگی تازه‌ای را آغاز کنی.

تا زمانی که رفتارت عادت‌وار و مکانیکی است نمی‌توانی تغییر کنی، تو فقط به تکرار گذشته ادامه می‌دهی.

بعنوان نمونه: اگر عاشق شده باشی، همان چیزهایی را به او می‌گویی که به دختران دیگر گفته‌ای.

ملانصرالدین عاشق زنی شد. به او گفت: “تو دوست‌داشتنی‌ترین زن روی زمین هستی.” و البته آن دختر بسیار خوشحال شد و احساس بسیار خوبی پیدا کرد. نصرالدین نگاهی به صورت او انداخت و گفت: “صبر کن! من این را به زنان دیگر هم گفته‌ام!”

تو همیشه همانی هستی که بودی ــ فقط تماشا کن. وقتی عاشق می‌شوی، خودت را عیناً‌ و دقیقاً تکرار می‌کنی! حتی یک مورد هم تغییر نمی‌کند، زیرا گذشته را بارها و بارها تکرار می‌کنی.

ملانصرالدین زنش را طلاق داده بود و آنان پس از دوازده سال همدیگر را در یک مراسم شام ملاقات کردند. از قضا این دو در کنار هم نشسته بودند و نصرالدین حسابی مست شده بود. او زمانی که به همین زن پیشنهاد ازدواج داده بود نیز مست بود و آن شب بازهم مست شده بود. نصرالدین به همسر سابقش گفت: “چطوره یک بار دیگر امتحان کنیم؟ ــ میشه یک بار دیگر ازدواج کنیم؟” زن گفت: ”مگر با جسدِ مرده‌ی من ازدواج کنی!” نصرالدین خنده‌ای کرد و گفت: “تو یک ذره هم تغییر نکرده‌ای!” همسرش همین جمله را دقیقاً سی سال پیش، قبل از اینکه ازدواج کنند به او گفته بود و همین موقعیت در آن روز بازهم تکرار شده بود! آنان در مراسمی با همدیگر ملاقات کرده بودند و تصادفاً کنار همدیگر نشسته بودند و نصرالدین خیلی مست بود و به این زن پیشنهاد ازدواج داده بود! هیچ مردی وقتی که مست نیست پیشنهاد ازدواج نمی‌دهد! چطور می‌تواند چنین کاری کند؟! و آن روز هم زن گفته بود: “مگر با جسدِ مُرده‌ی من ازدواج کنی!”

فقط به عقب بازگرد: فقط ببین، تماشا کن. شاید لحظه‌ی مشاهده‌گری را از دست داده باشی، ولی یک کار می‌توانی بکنی ــ می‌توانی دوباره آن را زندگی کنی.

«پس به گذشته بازگرد. و وقتی می‌گويم به گذشته برو، نمی‌گويم كه بايد گذشته را به خاطر بياوری. يادآوری كمكی نخواهد كرد؛ يادآوری، يك روند ناتوان است. اين تمايز بايد به خاطر سپرده شود: به‌يادآوردن كمكی نخواهد كرد؛ شايد حتی خطرناك باشد. دوباره‌زندگی‌كردن reliving راهش است. اين دو كاملاً متفاوت هستند. تمايز بسيار ظريف است و بايد درك شود.»

زندگی‌کردنِ دوباره‌ی واقعه‌ای در گذشته، یک روند زیبا و یک مراقبه‌ی عمیق است. اگر بتوانی در لحظه با هشیاری تمام زندگی کنی، نیازی به این روند نیست. ولی نمی‌توانی، درحال‌حاضر برایت ممکن نیست. پس یک کار بکن ــ آن لحظه را دوباره زندگی کن.

هر شب قبل از خواب فقط چشمانت را ببند و به‌عقب برو. به‌یاد نیاور، دوباره زندگی‌اش کن! وقتی بخاطر می‌آوری، جدا و دور ایستاده‌ای؛ این کمکی نمی‌کند. فقط تمامی آن لحظه را دوباره زندگی کن.

به‌زنی پیشنهاد ازدواج می‌دهی؛ چه می‌گویی؟ ــ دقیقاً چه گفتی؟ دوباره آن را بگو، وارد آن موقعیت بشو، دوباره همان مرد جوان باش که بودی. و آن زن ــ به او نگاه کن، همانقدر زیبا که در آن روز بود. آهسته حرکت کن…. و زنان بسیاری را خواهی دید، و همیشه رفتار تو یکسان بوده است….

برای همین هندوها می‌گویند که دنیا یک چرخ wheel است. واژه‌ی سامسار Samsar که هندوها برای “دنیا” به‌کار می‌برند به معنی چرخ است. نماد روی پرچم هندوستان یک چرخ است. این نماد از بودا گرفته شده زیرا بودا گفت که دنیا همچون یک چرخ است. و تو به آن چرخ چسبیده‌ای و با آن حرکت می‌کنی.

از اینکه تکرار می‌کنی هشیار شو. «تکرار» عملی ناهشیارانه است. از این هشیار شو که مانند یک آدم‌آهنی رفتار می‌کنی، نه مانند یک انسان. آگاه شو.

به‌عقب برو و تماشا کن؛ لحظات رفته را دوباره زندگی کن و ببین که یک کار را بارها و بارها تکرار می‌کرده‌ای ــ همان خشم، سپس باز هم توبه؛ همان ازدواج و باز هم طلاق؛ همان عاشق‌شدن و بار دیگر به‌ستوه‌آمدن!

اگر بتوانی تکرارها را در زندگیِ خودت ببینی و مشاهده کنی، خودِ همین ادراک که همیشه تکرار می‌کرده‌ای، یک معرفت، یک شناخت خواهد شد.

و بار دیگر که به زنی دیگر پیشنهاد می‌دهی، ناگهان موجی از انرژی احساس خواهی کرد و قادر خواهی بود تا ببینی و حس کنی: که تکرار کافیست. آنگاه اوضاع فرق خواهد کرد. آنگاه آن گذشته برای همیشه پشت سر گذاشته خواهد شد.

#اشو
📚«بازگشت به منبع»
سخنان اشو در مورد ذن - دسامبر ۱۹۷۴
مترجم : محسن خاتمی
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

شادباش تانفس ناپدیدگردد.
شادباش تادیگر جاه طلب نباشی.
شادباش تادیگر حسودنباشی.
نفس فقط درناشادمانی و بدبختی زنده میماند نفس فقط درجهنم میماند شادباش تانفس حل شود.


📒 کتاب خرد
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

❇️خدایی به جز خداوند وجود ندارد.

این عصاره اساسی تمام تعالیم صوفیان است این همان دانه است.
درخت تصوف از این دانه رشد کرده است.
در این عبارت کوتاه تمام ارزش‌های والای تمام مذاهب گنجانده شده است،
خداوند وجود دارد و تنها خداوند وجود دارد این جمله، خداوند را مترادف با هستی قلمداد می کند. خداوند همان بودش تمام موجودات است. خداوند از آفرینش او جدا نیست،
آفریننده در آفرینش خود وجود دارد و دوگانگی در میان نیست،
پس به هر چه که برخورد کنی، هم اوست. درختان ،رودخانه‌ها و کوه ها همگی تجلیات خداوند هستند،
🔸️کسانی که دوستشان داری و کسانی که از آنان متنفری همگی جلوه های خداوند هستید


🔹️همین جمله کوتاه می تواند تمام زندگیت را دگرگون سازد.

🔸️قادر است تمام دیدگاهت را عوض کند.

لحظه‌ای که فرد در یابد که همه چیز یکیست عشق به خودی خود طلوع میکند و عشق یعنی تصوف.
تصوف علاقه ای به دانش ندارد ، تمام علاقه‌اش به عشق است، عشق شدید و فراگیر.
چگونه به تمام هستی عشق ورزید.
🔹️درمیابی چگونه با هستی یگانه شوی و چگونه فاصله فاصله بین آفریننده و آفرید را پل زد.
🔸️کج فهمی در تمام ادیان در دنیا نوعی دوگانگی را تعلیم می دهند که خالق از مخلوق جداست و خالق بالاتر از مخلوق است و در دنیا نوعی اشتباه وجود دارد که باید از آن پرهیز کرد و ترک آن را کرد ،
صوفیان، ترک دنیا نمی کنند، بلکه آن را جشن می گیرند و این همان چیزی است که من در اینجا آموزش می‌دهم.

#اوشو
📗راز
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

✳️ زندگی آگاهانه

زندگی مدرسه‌ای برای آموختن حقیقت هستی است. ولی این فقط وقتی ممکن است که تو هشیار باشی.

تو حتی وقتی که به‌نظر هشیار می‌آیی [یعنی حتی زمانی که الکل هم مصرف نکرده باشی] هشیار نیستی.

فقط خودت را تماشا کن: در خیابان راه می‌روی، با مردم صحبت می‌کنی، در بازار خرید می‌کنی…. به نظر آگاه هستی؛ اما چنین نیست.

وقتی که راه می‌روی تماشا کن:
آیا این یک روند مکانیکی است، درست مانند یک آدم‌آهنی، و یا یک روند آگاهانه است؟ و تعجب خواهی کرد که تفاوت این دو روند را بدانی. حالا سعی کن چند قدم را آگاهانه برداری تا تفاوت را ببینی ـــ وقتی آگاهانه قدم می‌زنی تمام بدن با جهانِ هستی تنظیم است و یک احساس آسودگی و زیبایی و خوشی در راه رفتن آگاهانه وجود دارد.

«آگاهی» تو را به جهانِ هستی پیوند می‌زند.
«ناآگاهی» تو را در خودت بسته نگه می‌دارد.


در ناآگاهی، تو هیچ اتصالی با جهان هستی نداری. اما در آگاهی، با تمامی هستی مرتبط هستی ـــ از کوچکترین تیغه‌ی علف تا بزرگترین ستارگان در فاصله‌ی میلیون‌ها سال نوری. انسان آگاه درست مانند تو است، ولی درونش نوری وجود دارد؛ و درون تو تاریکی است.

تو بدون اینکه بدانی کیستی، پیوسته کارهایی را انجام می‌دهی. وقتی صحبت می‌کنی، هشیار باش و تعجب خواهی کرد که وقتی در ناهشیاری صحبت کرده‌ای چقدر مشکل درست کرده‌ای، چقدر مشاجره و مبارزه خلق کرده‌ای ـــ فقط با حرف زدن! فقط فکر کن: اگر حرف نمی‌زدی و فردی ساکت بودی، ۹۹٪ از مشکلات تو وجود نداشتند. این دردسرها از حرف‌زدن ناآگاهانه‌ی تو سرچشمه گرفته‌اند!

چیزی می‌گویی و همسرت فوراً آن را سوءتفاهم می‌کند. و هیچ راهی برای توضیح‌دادن تو وجود ندارد، او روش خودش را برای تفسیر سخنان تو دارد. زنان و شوهران آهسته‌آهسته دیگر باهم حرف نمی‌زنند زیرا هر دو فهمیده‌اند که این حرف‌ها به مشاجره ختم می‌شود و در نهایت به گریه و زاری و پرتاب کردن اشیاء منزل!

چه دنیای عجیبی! یک گفتگو به جیغ و فریاد و پرتاب بالش‌ها ختم می‌شود! ولی دلیلش حرف زدن نیست، دلیلش حرف‌زدنِ ناآگاهانه است.

و در مورد سایر فعالیت‌ها هم همین صدق می‌کند. آنها رنج و درد بیشتری برایت می‌آورند، ولی تو بازهم همان کارها را دوباره و دوباره انجام می‌دهی. انسان ناآگاه محکوم است که بارها و بارها در همان چاله سقوط کند.

انسان آگاه هم اشتباه می‌کند،
ولی یک اشتباه، یک بار!

انسان آگاه حتی از اشتباه خود نیز درس می‌گیرد. او چیزی بسیار ارزشمند را آموخته است ـــ که این کار او اشتباه بود و آن را دوباره تکرار نخواهد کرد. و اینگونه آهسته‌آهسته تمام اشتباهات رها می‌شوند؛ زندگی یک رقص ساکت و شاد می‌گردد.


#اشو
📚«از مرگ به جاودانگی»
آخرین سخنان اشو در آمریکا: از دوم آگوست تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵
مترجم: م.خاتمی / اردیبهشت ۱۴۰۳ جلد سوم
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

من خودم را در دستان هستی رها کرده‌ام...

اگر هستی می‌تواند میلیون‌ها ستاره، میلیون‌ها سیاره، و میلیون‌ها منظومه را بگرداند، من که دیگر فقط یک انسان معمولی هستم، زندگی من را هم می‌تواند.


#اشو
@oshowords

Читать полностью…

💙سخنان اوشو💙

اگر بخواهی هر چیزی را ترک کنی ،کاملا و تماماً‌ آنرا زندگی کن و نترس.
تا ژرفترین نقطه اش حرکت کن ،‌ تا درک کنی.در واقع فرد با ادراک کامل ، رها می شود . توسط تجربه کردن و پخته شدن ، نه توسط یک عهد و پیمان.

با یک ادراک ضمنی و خاموش درک کن که زندگی مدرسه ای است که باید از آن عبور کنی و عجله ای نداشته باش.
ـ
اگر هنوز احساس می کنی که یک آرزوی نهفته برای ثروت داری ، برو و پول انباشته کن و کارت را با آن تمام کن در واقع انباشتن پول بی معنی است ، پس اگر هوشمند باشی بزودی کارت با آن تمام می شود و اگر بقدر کافی هوشمند نباشی ، زمانِ بیشتر لازم داری و تجربه ، آن هوشمندی را به تو خواهد داد.

وقتی در یک رابطه بوده ای و ناکام شده ای ، ناکامی و جاذبه هر دو در تو هستند و رنج در همین است هنوز کارت با سکس تمام نشده است و عمیقاً برایت جذاب هم هست ، ولی همچنین ناکام هم هستی و حالا تو شروع به مبارزه می کنی ، اما با که ؟ اراده ی تو ، بر علیه نیروی جنسی خودت ! درست مانند اینکه دست چپ تو با دست راستت بجنگد! احمقانه است ، هرگز قادر نخواهی بود که پیروز شوی تنها وقتی که چیزی درک شد ، می تواند ترک شود بدون تلاشی از سوی اراده ی تو پس هرگز چیزی را صرفا با تصمیم ترک نکن و برای هیچ کاری از نیروی اراده استفاده نکن وگرنه دچار تضاد و رنج مجدد خواهی شد

تجربه تنها راه است ، راه دیگری وجود ندارد شاید زمان بسیار زیادی طول بکشد ، ولی هیچ کاری نمی توان کرد ، میانبر دیگری وجود ندارد انسان ناتوان است و باید توسط تجربه ، هوشمندی را کسب کند و هرآنچه را که کامل درک شود ، می توانی رها کنی بعد از آن دیگر علاقه ای به دنیای بیرون وجود ندارد و دیگر در هزار و یک جهت حرکت نمی کنی اینک دوست داری خودت را بشناسی و خواسته شناختِ خویش ، جای تمام خواسته های دیگر را می گیرد و سپس چیرگی کامل بر تمام حواس فرا می رسد.

#اوشو
📗یوگا ابتدا و انتها
@oshowords

Читать полностью…
Subscribe to a channel